من دیگه چیزی نمیفهمیدم،تنها چیزی که برام قابل فهمیدن بود این بود که باید کنارم باشه و اگه نباشه نمیتونم ادامه بدم،
ولی هرشب کابوس از دست دادنش هوای چشمام و ابری میکرد.
ولی هرشب کابوس از دست دادنش هوای چشمام و ابری میکرد.
من چرا باید حرص بخورم وقتی خفنترین دختر زندگیش بودم ؟ اون باید کونش پاره شه