ماتیکان‌داستان
2.53K subscribers
4.91K photos
538 videos
735 files
1.16K links
📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان

📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید

📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و شاید با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد.


وحید حسینی ایرانی؛ فریبا چلبی‌یانی و ...

@vahidhosseiniirani
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📢پاسخ محمود دولت‌آبادی به مننقدان در مسائل اخیر


تصور می‌کنند من در مقوله فجایع آبان ماه خاموش بودم، درحالی‌که همان شب بیانیه دادم که هیچ‌جا چاپ نکردند و ازآنجاکه با فضای مجازی کاری ندارم ترجیح دادم مطلب را روی فضای مجازی نگذارم.

امروز به‌ناچار این مطلب را روی فضای مجازی گذاشته‌ام.

دوستانی که از این بابت معترضند می‌تواننند به آن بیانیه رجوع کنند.

من فکر نمی‌کنم قاسم سلیمانی دستور شلیک به مردم ایران را داده باشد؛ این به دستور آقای رییس‌جمهور صورت گرفت و من در آن بیانیه هم خطاب به آقای رییس‌جمهور نوشته‌ام: شما دستور دادید سرکوب کنند.

من سردار سلیمانی را که دوست نداشت به او سردار گفته شود یک سرباز ایرانی می‌بینم که در مقابل نیروهای خودخوانده داعش ایستاد و آن‌ها را از مرزهای ما دور کرد.

حتا اگر یک ارزن فکر می‌کردم قاسم سلیمانی در این مسائل دستی یا اشاره‌ای داشته، مطمئنا در این متن به آن می‌پرداختم،

او یک سرباز ببرون از مرزها و لب مرزهای ما بود.

تکلیف من با دم و دستگاه‌های دیروز و امروز و فردا کاملا روشن است اما دو نکته جزو پرنسیب‌های من است: سرزمین و مردم.

@matikandastan
📢راه‌های افزایش قوه‌ی تخیل چیست؟
@matikandastan

مصطفا ملکیان: راه‌های افزایش قدرت تخیل عبارت‌اند از:

۱. سر و کار داشتن با هنر:
اعم از هنر مکتوب (ادبیات) و هشت هنر غیرمکتوب

۲. خلاقیت ریاضی:
به این راهکار می‌گویند خلاقیت ریاضی؛ ما ده دوازده شکل نامدار که بیش‌تر نداریم؛ مربع، دایره، بیضی و مانند آن؛ اشکال بی‌نام در ذهن‌تان جعل بکنید، بعد احکام‌شان را استخراج کنید. شکلی که هیچ کدام از این‌ها نباشد. مثلاً من شکلی را تصور کنم که یک نیم‌دایره یکی از اجزائش است، یک ضلع دیگرش هم یک خط است، یک ضلع دیگرش یک خط است، یک ضلع دیگرش یک خط دیگر است؛ به این می‌گویند خلاقیت ریاضی؛ ما چون چند شکل نامدار بیش‌تر نداریم، اشکال بی‌نام وضع کنید، بعد بگویید احکام این اشکال چه هستند. همان‌طور که می‌گوییم مساحت دایره «مجذور شعاع ضرب در عدد پی است» یا محیط دایره مثلاً «قطر ضرب در پی است» بیاییم مساحت این را هم تصور کنیم چگونه به دست می‌آید محیط این‌ها را و احکام آن‌ها؛ مثلاً می‌گوییم در مثلث متساوی‌الساقین نیم‌سازی که از رأس می‌آید.

۳. تجربه‌های زندگی دیگر:
مثلاً مادربزرگ من نمی‌تواند تصور کند که آدمی مسلمان نباشد و آدم خوبی باشد؛ آن وقت من دستش را بگیرم ببرمش در چین یا ژاپن، بگویم مادربزرگ این‌ها مسلمان نیستند، اما زندگی‌شان را نگاه کن! تمام آنچه تو خوبی می‌دانی، در زندگی‌شان هست مگر این‌که (می‌گویند یک عالم سنی و یک عالم شیعه با هم بحث می‌کردند بر سر خوب و بد بودن عمر؛ وقتی همه گفتند و خسته شدند، ناگهان به ذهن عالم شیعه این استدلال آمد که اگر عمر آدم خوبی بود، چرا اسمش عمر بود؟) مادربزرگ ما هم بگوید چرا اسم‌شان محمد و حسین و سکینه و رقیه نیست؟ دیدن form of life [شکل زندگی]هایی که غیر از form of life [شکل زندگی]های ماست، قدرت تخیل ما را افزایش می‌دهد و شما می‌بینید هنوز پدران و مادران ما این حرف را می‌زنند [که فلانی] یهودی است ولی خیلی آدم خوبی است، یا فلانی مسیحی است [ولی] این‌قدر آدم نازنینی است! بدی را که می‌گویند، انگار قرار بوده خوبی منحصر باشد به مسلمانان! حالا نمی‌دانم چه‌طور شده که یک مسیحی خوب شده!

۴. سر و کار داشتن با برهان‌های ذوالحدین:
در منطق برهانی وجود دارد به نام «برهان ذوالحدین» یا «ذوالقرنین» که می‌گوید یا این کار را باید بکنید یا این کار را. می‌بینید راست می‌گوید؛ مثلاً این کار را بکنید، فلان نتیجه را دارد. حالا می‌گویند هر چه شما با این موارد سر و کار داشته باشید و بتوانید یک شق سوم برایش پیدا کنید، که نه به این تالی فاسد دچار شوید نه به آن تالی فاسد؛ که برهان‌های ذوالحدین را تبدیل کنید به برهان‌های «ذوالحدود». مثلاً می‌گویند: یک کسی آمده یک شمشیری را به شما امانت داده، به شرط این‌که هر وقت امانتش را خواست، بهش پس بدهید. بعد آمده می‌گوید شمشیرم را می‌خواهم؛ می‌گویم برای چه می‌خواهی؟ می‌گوید می‌خواهم بروم سر فلانی را ببرم. ما از سویی از لحاظ اخلاقی وظیفه داریم شمشیرش را پس دهیم، و از لحاظ دیگری وظیفه داریم کمک نکنیم به کشته شدن یک آدم. حالا اگر شمشیرش را بدهیم، ادای امانت کرده‌ایم، اما کمک به کشته شدن مقتول [هم] کرده‌ایم؛ اما اگر ندهیم، ادای امانت نکرده‌ایم، ولی کمک به کشته شدن مقتول [هم] نکرده‌ایم. اما شما می‌توانید راه‌های دیگر را تصویر بکنید؛ مثلاً شمشیرش را بدهم، بعدش با شمشیر خودم در مقابل او می‌ایستم. این یعنی ابداع شاخه‌های اول و دوم و سوم تا nم.

۵. فکر کردن به جهان های ممکن:
مثلاً تصور کنید همه چیز جهان همین که هست بود، اما انسان فقط بینی نداشت! ببینید چه چیزهایی از جهان عوض می‌شد. فرض کنید همه‌ی جهان دست به ترکیبش نخورد، فقط انسان‌ها بینی نداشته باشند. عینک‌ها را باید گونه‌ی دیگری درست کنند. حالا اگر شما توانستید بیست مورد تفاوت دیگر در جهان بگویید، آن وقت هرچه بیش‌تر بتوانید، تخیل‌تان وسیع‌تر است. من یک وقتی به یکی از دانشجویان گفته بودم، او رفته بود بیست و چند تا تغییر در جهان را حدس زده بود - خیلی تخیل وسیعی داشت! - ما باشیم می‌گوییم اگر عینک‌ها این‌گونه نباشند، جای عینکی‌ها عوض می‌شود! اما آیا مورد دیگری به ذهن‌تان می‌آید؟

@mostafamalekian
@matikandastan
Forwarded from پُل‌ها (احمد ابوالفتحی)
پیام جمعی از نویسندگان ایرانی درباره‌ی حادثه‌ی سقوط هواپیمای PS752

چندی است هر صبح با خبر فوری از خواب برمی‌خیزیم. خبرِ فوریِ صبحِ چهارشنبه، سقوط هواپیمای تهران – کیِف به سبب نقص فنی بود. خبر سهمگین، ما اندوهگین و رسانه‌ها درکارِ پراکندنِ اخبارِ ضدونقیض. صبح روز شنبه، خبرِ فوریِ تکان‌دهنده‌ای ما را آگاه کرد که سببِ سقوط هواپیما، نه نقص فنی، که خطای انسانی بوده است. این در حالی است که در سه روز گذشته همه‌ی مسؤولان رسمی کشور و رسانه‌های داخلی یک‌صدا زمزمه‌های شکاکِ مبنی بر اصابت موشک پدافندی را به هواپیمای مسافربری انکار می‌کردند و آن را فرضیه‌ای ناممکن می‌دانستند. ما عملیاتِ فریب را روا نمی‌دانیم. ما نمک بر زخمِ داغ‌دیدگان را روا نمی‌دانیم. روا نمی‌دانیم خانواده‌هایی که برای از دست رفتن عزیزانشان اندوهگین بودند، از بی‌مسئولیتی، بی‌کفایتی و ناکارآمدی نهادهای مسئول، خشمگین نیز باشند.
ما نویسنده‌ایم، اما واژه‌ای درخور نمی‌یابیم که مرهم درد سوگواران باشد. ضمن عرض تسلیت به همکاران نجیبمان، حامد اسماعیلیون و منیرالدین بیروتی و دیگر خانواده‌های داغدار، امید داریم طی فرایندی که جزئیات آن بر همگان آشکار باشد، همه‌ی آمران و عاملانِ خطاکار شناسانده و در دادگاهی پاکیزه متناسب با خطایشان مجازات شوند.


شهلا آبنوس
احمد ابوالفتحی
مریم اسحاقی
الهام اسدالهی
حسین اسدی جوزانی
آرزو اسلامی
فرشته اشتری
مهدی افشارنیک
آتوسا افشین‌نوید
شهرام اقبال‌زاده
احمد اکبرپور
نیلوفر انسان
مصطفی انصافی
اعظم ایزدیار
بهزاد باباخانی
حمید بابایی
ایوب بهرام
ساره بهروزی
لی لی بنوفامیل
مصطفی بیان
سعید پورمحمد
خورشید پورمحمدی
حبیب تاری وردیان
مجتبی تجلی
هادی تقی‌زاده
تکتم توسلی
امیر حسین تیکنی
محمدجواد جزینی
پریسا جلیلیان
کوروش جوادی
فریبا چلبیانی
محمداسماعیل حاجی‌علیان
مینا حدادیان
مسعود حسن‌زاده
وحید حسینی ایرانی
حامد حسینی‌پناه کرمانی
شمیم حسینی مهر
سحر حدیقه
خدیجه حکمت پناه
محسن حکیم‌معانی
منصوره حقیقی
آذر حیدری
فرهاد خاکیان دهکردی
ابوتراب خسروی
کامبیز خسروی
حسین خاموشی
لیلا درخش
غلامحسین دهقان
مریم ذوالفقاری
گیتی رجب‌زاده
نازنین رحمان‌آبادی
حسین رحیمی
ساحل رحیمی‌پور
حسن رحیمی مقدم
سیدمیثم رمضانی
اکرم روحی
سیروس رومی
الهام زارعی
اسماعیل زرعی
مهدیه زرگر
حمید زمانی
رضا زنگی‌آبادی
فرشید سادات‌شریفی
الهام ستوده
محسن سرخوش
نسرین سریانی
نجمه سعیدی
حنانه سلطانی
هایده سلطانیه
آلاله سلیمانی
رامین سلیمانی
امیر سنجابی
پریسا سنجابی
عاطفه سهرابی
مسعود سینایی‌فر
افشین شحنه‌تبار
خدیجه شریعتی
شکیبا شریف‌پور
سعید شریفی
سعیده شفیعی
قاسم شکری
شهلا شهابیان
ناهید شمس
آتوسا زرنگارزاده شیرازی
صدیقه صادقی
کیوان صادقی
لیلا صبوحی
وحید صدرفضلائی
گیتی صفرزاده
سهیلا صمدی
صمد طاهری
قصه طهماسبی
مرجان ظریفی
مرجان عاقل
حسین عباس‌زاده
مرضیه عباسی
مهدی عباسی زهان
لیلا عطارچی
تبسم غبیشی
بهرام غلامی
لیلا غلامی ونوول
فاضله فراهانی
سهیلا فرزاد
سودابه فرضی‌پور
مریم فریدی
مهدی فیاضی‌کیا
مجتبی فیلی
هستی قاسمی‌راد
افسر قاسمی عالم‌
علی قانع
فاطمه قدرتی
نسرین قربانی
محمود قلی‌پور
یوسف کازرونی
ضحی کاظمی
سمیه کاظمی حسنوند
ثنا کاکاوند
ندا کاووسی‌فر
فرزاد کدخدایی
نشمیل کرباسیان
فریبا کریمی
محمد کشاورز
کاملیا کوشش
مهشاد لسانی
حسین لعل‌بذری
ابراهیم محبی
مه آ محقق
خاطره محمدی
آرش محمودی
حسن محمودی
فتانه محمودی
نفیسه مرادی
مصطفی مرتضوی
مصطفی مستور
سروش مظفرمقدم
میترا معینی
مجتبی مقدم
علی ملازاده
رضا مهدوی هزاوه
سوانا مهرابیان
راحله موسوی
فریده موسوی
نسرین میرزایی
زهرا نادری
پگاه نجفی‌خواه
طلا نژادحسن
احسان نصرتی
فرشته نظریان
احسان نعمت‌اللهی
احمدرضا نفیسی
سمیه نوروزی
حسین هادوی نیا
رؤیا هدایتی
مسعود هوشیار
امیرحسین یزدانبد
حمیدرضا یعقوب‌زاده
منصور یوسفی‌کیا




انجمن‌ها و گروه‌های داستانی
انجمن ادبیات داستانی دریچه
انجمن ادبیات داستانی روایت
انجمن داستان سیمرغ نیشابور
انجمن داستان مهر و ماه بردسیر
انجمن داستانی ماریم بابل
انجمن صنفی داستان‌نویسان تهران
داستان‌نویسان اصفهان
کارگاه نویسندگی اتاق آبی شهرکرد
کانون داستان‌نویسان کرمان
گروه پادفرهنگ
گروه پنج‌شنبه‌های نقد کرج
گروه داستان خانه‌ی فرهنگ گیلان
گروه علمی آموزشی سماک
گروه یکشنبه‌های داستانی
انجمن ماتیکان‌داستان
مدرسه‌ی داستان
📢شمع دل ایرانشهر
@matikandastan

📄درنگی چند بر شخصیت و ترجمه‌های محمد قاضی در سالروز درگذشتش


کورش فرمند: در میان فرهیختگان اقوام ایرانی، کُردها از جمله کسانی هستند که خدمات بسیاری به زبان و ادب فارسی کرده‌اند. این خدمات فرهنگی در اشکالی چون سرایش به زبان فارسی یا ترجمه ادبی پدیدار شده است که این دومی در دوران معاصر با نام‌هایی چون محمد قاضی، ابراهیم یونسی و صالح حسینی جلوه یافته است.
در نوشته پیش‌رو، به مناسبت سالروز درگذشت محمد قاضی (۱۲۹۲ - ۱۳۷۶ خورشیدی)، از برجسته‌ترین مترجمان ادبی ایران، برخی از ویژگی‌های او و آثارش را مرور خواهیم کرد.
مرحوم قاضی ده‌ها عنوان رمان از ادبیات جهان را با نثری شیوا و خواندنی به فارسی برگردانده است. او این آثار را -فارغ از زبان اصلی اثر- از زبان فرانسوی ترجمه می‌کرد که از شاخص‌ترین نمونه‌هایش می‌توان «دن کیشوت»ِ میگل سروانتس، «نان و شراب» اثر اینیاتسیو سیلونه، «شازده کوچولو»ی آنتوان دو سنت‌اگزوپری و «قلعه مالویل» نوشته روبر مرل را نام برد. قاضی از زبان کُردی نیز ترجمه کرده است مانند برگردان «درد ملت» به قلم ابراهیم احمد.
محمد قاضی نوشتن رمانی به نام «زارا» و ٢ کتاب درباره زندگی و ترجمه‌هایش به نام‌های «خاطرات یک مترجم» و «سرگذشت ترجمه‌های من» را نیز به ثبت رسانده است. همچنین از موهبت شاعری برخوردار بوده و طبع خود را در سرودن شعر هم آزموده است.
برای درک جایگاه او شاید بس باشد تعمق در شعری که زمانی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی به او پیشکش
کرد:
... شمع کُردانی و کُردان دل ایرانشهرند
ای تو شمع دل ما پرتوت افزون بادا ...
عمری ای دوست به فرهنگ وطن جان بخشید
قلمت صاعقه هر بد و هر بیدادا


نمونه‌ای شاخص از نثر معیار فارسی
محمد قاضی یکی از ادیبانی است که در کتاب‌های جامع فرهنگ لغت، به نثرش به عنوان نمودی از نثر برجسته معیار ارجاع داده می‌شود. این نثر که بی‌گمان پشتوانه‌اش ادبیات کلاسیک و درخشان فارسی است، به ترجمه‌هایی بس خواندنی انجامیده است که صرف‌نظر از دقت مترجم، می‌توان از آن‌ها به مثابه یک متن درخشان فارسی لذت برد.
ترجمه «دن کیشوت» جایزه بهترین ترجمه سال را از دانشگاه تهران برای قاضی به همراه آورد و برگردانش از «شازده کوچولو» با چنان اقبالی از سوی خوانندگان روبه‌رو شد که بارها تجدید چاپ شد.


زوربای ایرانی
او همچنین مقدمه‌هایی دلپذیر بر کتاب‌هایش می‌نوشت که در آن‌ها گاه به زبانی صمیمی دیدگاهش را درباره اثر بیان می‌کرد. ‌از آن میان، تعبیر و تحلیلی که در ترجمه رمان «زوربای یونانی» نوشته نیکوس کازانتزاکیس برای معرفی خود به کار برده بود مشهور است: «من زوربای ایرانی هستم.»


از شیوایی قلم
یکی از ملاک‌های پی بردن به اهمیت ترجمه‌های قاضی مقایسه کار او با دیگر مترجمان در شرایطی مشابه است. برای نمونه، او 3 رمان کمابیش پرحجم از کازانتزاکیس به نام‌های «مسیح بازمصلوب»، «آزادی یا مرگ» و «زوربای یونانی» را به فارسی برگردانده است. کافی است ترجمه او را کنار آثار برخی مترجمان دیگر از همین نویسنده بگذارید تا تفاوت را دریابید. یکی از این افراد که نامی پرآوازه هم دارد، چنان متن متصنع و سختی از نوشته کازانتزاکیس ارائه کرده که خواننده باورش نمی‌شود این نویسنده یونانی همان است که مثلا «آزادی یا مرگ» را -که در فارسیِ قاضی این‌قدر روان است- نوشته است!


نقش جبر و نبش قبر
تسلط زوربای ایرانی به زبان و ادبیات فارسی مثال‌زدنی است. این را برای مثال می‌توان از خلاقیتش در برابرگذاری اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های غربی در فارسی دریافت. در متن فرانسوی «دن کیشوت» ضرب‌المثلی از این قرار آمده است: «دسته را پس از تبر برای همه شیاطین می‌اندازم.» اقای مترجم در فارسی آورده است: «من عطای همه‌شان را بـه لقایشان می‌بخشم.» یا در نمونه‌ای دیگر می‌توان از ذوق ادبی استاد در رعایت آرایه‌های ادبی یاد کرد. ماکسیم گورکی، نویسنده مشهور چپ‌گرای روس، رمانی به نام «کلیم سامگین» دارد که در بخشی از ترجمه فرانسوی‌اش بین determine و deterrer جناس لفظی وجود دارد. قاضی این 2 واژه را به «نقش جبر» و «نبش قبر» برگردانده و به این ترتیب تسلط خود را به زبان و ادب فارسی، جانانه به رخ می‌کشد.


کردستان یعنی ایران
محمد قاضی اهل مهابادِ کُردنشین بود و به عنوان یک ایرانی دیدگاه‌هایی درباره مسائل قومیتی داشت، مسائلی که گاه بیگانگان می‌کوشند به بهانه آن بر آتش تفرقه‌افکنی بدمند. او بر هویت ایرانی خود تأکید داشت و حتی معتقد بود همه کُردهای عراق و سوریه و ترکیه باید با کُردهای ایرانی یکی شوند و همگی زیر نظر ایران باشند. (منبع: روزنامه شهرآرا)

@matikandastan
Forwarded from راحله
ورکشاپ تخصصی با محوریت موضوع " شخصیت در داستان "
استاد کارگاه: علی موسی زاده

پنجشنبه ۳بهمن ماه
ساعت۱۶/۳۰تا ۲۰ در محل موسسه پندار(انجمن ادبی خانه رمان) برگزار می شود.

شهریه کارگاه ۴۰هزار تومان وظرفیت محدود

برای ثبت نام هزینه را به شماره کارت ۵۸۵۹۸۳۱۰۰۳۲۳۵۱۳۱ ، به نام منیره خدابخش حصار واریز نمایید وعکس فیش را به شماره ۰۹۱۵۵۱۵۰۶۵۰ ارسال نموده ویا قبل کارگاه تحویل دهید.

آدرس کارگاه: حاشیه بلوار وکیل آباد،بین وکیل آباد۴۸و۵۰( بین پل صیاد ولادن) پلاک ۱۰۹۶، خانه رمان
📢لغو برنامه امضای کتابی مجوزدار

احمد زیدآبادی: دوستان اهل کاشان و کارکنان ساربوک از سه هفته پیش در پی تدارک مراسمی برای امضای کتاب "گرگ و میش هوای خردادماه" در آن شهر بودند.درست در آستانۀ برگزاری برنامه،ادارۀ ارشاد با آنها تماس می‌گیرد و به دلیل نداشتن مجوز خواستار لغو برنامه می‌شود. توضیح می‌دهند که این کار اقدامی معمول از طرف ساربوک است و هیچگاه نیاز به مجوز نداشته است،اما ادارۀ ارشاد می‌گوید که فلانی فرق دارد! فرمانداری هم حاضر به دادن مجوز نمی‌شود و نهایتاً پای نهادهای دیگری هم به وسط می‌آید که اعلام می‌کنند امنیت مهمانان مراسم قابل تضمین نیست!
لابد حالا من از این همه تلاش ادارۀ ارشاد کاشان برای گسترش فرهنگ کتابخوانی،از فرمانداری به دلیل شجاعتش در حمایت از حق شهروندی، از دیگر نهادهابه دلیل میزان اقتدارشان برای تأمین امنیت یک برنامۀ عادی باید تشکر هم بکنم!
[···]بخشی از واقعیت را همان مجری شبکۀ افق به زبان آورد و دیگران ریاکاری کردند! اما آن بخش را که مجری تحریف کرد این بود که بحث منتقدان طلب رفاه در این کشور نیست! بحث برخورداری از حداقل حقوقی است که دم و بازدمی را ممکن کند!
@ahmadzeidabad
@matikandastan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥سکانسی از فیلم "رستم و سهراب"
کارگردان‌ها: شاهرخ رفیع، مهدی رییس‌فیروز
نویسنده: ابوالقاسم جنتی‌عطایی
سال ساخت: ۱٣٣۶

نبرد رستم با دیو سپید و اژدهای هفت‌سر با ترکیبی از جلوه‌های ویژه ابتدایی آن دوره از سینمای ایران و تصاویر آرشیوی از سینمای جهان

@historycinemairan
@matikandastan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📢بازتاب ترجمه‌ی رمانی از مرتضا کربلایی‌لو به عربى
@matikandastan

در این ویدئو فاضله فاروق، نویسنده‌ی مراکشی‌تبار، در شبکه العربی بیروت از رمان "سمت کالسکه"ی مرتضا کربلایی‌لو، داستان‌نویس ایرانی، می‌گوید که به زبان عربی برگردانده شده است.

📌ویدئو به زبان عربی است

@matikandastan
Forwarded from نشر حکمت کلمه
"روزنامه اعتماد | شماره ۴۵۶۸ | ۱۳۹۸ سه شنبه ۱ بهمن ، صفحه ۹

"قوه زنانه در داستان‌های خاکستری"
نگاهی بر مجموعه داستان #زنانی_که_زنده‌اند
نویسنده: #فریبا‌_چلبی‌یانی
#نشرحکمت‌کلمه
با قلم: #معصومه_برنجکار 👇👇👇

http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/141483/
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ 🔻 #شماره_هشتم
ماهنامه الکترونیکی نشریه ادبی، هنری #دیدگاه | بهمن ماه | سال ۱۳۹۸

📌 با آثاری از:

#حمیدرضا_یعقوب‌زاده
#مریم_کتابفروش‌بدری
#ایوب_بهرام
#مریم_ناصری
#محمدرضا_ایوبی
#سجاد_حاجیان
#آزیتا_رفیعی‌سرشکی
#مرجان_عاقل
و.‌‌..

در دسترس علاقه مندان وخوانندگان
ادبیات و هنر قرار می گیرد.

#جهت‌اطلاع:
از آنجایی که داستان هیاهوی خاک اثر خانم کتابفروش بدری در شماره هفت نشریه‌ی دیدگاه با مشکلاتی مواجه شده بود لذا در این شماره دوباره و به طور صحیح نشر داده‌شد.


🌐 کانال نشریه ادبی، هنری دیدگاه
👇👇👇

https://t.me/joinchat/AAAAAExOZycZQVCezmjPmA

🌐 آدرس وبلاگ نشریه ادبی، هنری دیدگاه
👇👇👇

http://didgaah-daily.blogfa.com
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
نام‌نویسی کارگاه زمستانۀ
ویرایش و درست‌نویسی در مشهد
آغاز شد:
virastaran.net/a/10101

برای سودبَری از
تخفیف‌های ویژۀ کارگاه
فرصت اندک است.

این دوره به کار دوستانتان می‌آید؟
پس خبرشان کنید.

راهنمایی بیشتر و نام‌نویسی:
09309860286

@heydarisani_ir
ماتیکان‌داستان
نام‌نویسی کارگاه زمستانۀ ویرایش و درست‌نویسی در مشهد آغاز شد: virastaran.net/a/10101 برای سودبَری از تخفیف‌های ویژۀ کارگاه فرصت اندک است. ‌ این دوره به کار دوستانتان می‌آید؟ پس خبرشان کنید. راهنمایی بیشتر و نام‌نویسی: 09309860286 @heydarisani_ir
دست‌اندرکاران برنامه، برای اعضای این کانال تخفیفی در نظر گرفته‌اند، با این شرح:

«تخفیف اختصاصی ۶۸هزارتومانی برای این جمع با این کوپن:
matikan
کوپن را هنگام پرداخت، در سبد خرید وارد کنید.»
📢کتاب آشپزی یا مدرسۀ واژه‌گزینی؟
@matikandastan

سایه اقتصادی‌نیا: انتشار کتاب مستطاب آشپزی در سال ۱٣٧٩ در تاریخ کتاب ایران حادثه‌ای بود. مترجمی نامدار و صاحب‌قلمی خوش‌ذوق نتیجۀ سال‌ها تحقیق و تفحص خود را در زمینۀ آشپزی به زیور طبع آراسته بود. بله، «به زیور طبع» ـ تعبیری که امروز، با پیشرفت شگرف فناوری چاپ چه‌بسا کهنه و حتی بی‌معنی به نظر برسد اما تنها همین تعبیر است که حق مطلب را دربارۀ این کتاب ادا می‌کند. کتاب مستطاب آشپزی «به زیور طبع آراسته شد»، چون از بای بسم‌الله تا تای تمّتِ مراحل تولید آن هنرمندانه طی شده بود: از تحقیق و نگارش و ویرایش و پردازش آن گرفته، تا عکاسی و تصویرپردازی و گرافیک و صحافی و جلدسازی آن، همه‌وهمه، از نگاه تیزبین و هنرپرور نجف دریابندری و چندین متخصص و کارشناس گذشته بود. مجموع هنرهای دست‌اندرکاران این کتاب، و در صدر همۀ آنها هنر قلم مولف، این کتاب را به سرمایه‌ای ملّی برای فرهنگ ایران و زبان فارسی تبدیل کرد.
   در وصف محاسن این کتاب زیاد گفته و نوشته‌اند، اما کمتر توانسته‌اند حسن آن را به ‌درستی و درشتی نشان دهند، شاید به این علت که نشان دادن جمیع جهات لطف این اثر کار یک تن نیست: باید هم از زمینۀ تحقیق و تاریخچۀ موضوع آگاهی داشت، هم کتاب‌شناس بود و روش تحقیق دانست، هم شمّ طنز داشت، و هم به دقایق و لطائف زبان فارسی آگاه بود و اینهمه کمتر از عهدۀ یک تن برمی‌آید. قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری. من نیز، با اینکه می‌دانم مراد نخواهم یافت، به قدر وسع می‌کوشم تا در این یادداشت کوتاه دست‌کم بر یک ویژگی این اثر سترگ انگشت نهم و آن را پیش دید آورم: واژه‌گزینی در هنر آشپزی.
   پیش از کتاب دریابندری، آشپزی در ایران زبان مدوّن نداشت. دریابندری نه تنها آشپزی ایرانی را به عنوان یکی از «مکتب‌های مادر» شناسایی و معرفی کرد، بلکه آن را زبانمند و، در نتیجه، نهادینه کرد. هیچ علم و فن و هنری تا چارچوب زبانی و ترمینولوژیک مکتوب و مدوّن نداشته باشد، مستقر و شناخته نمی‌شود. زبان است که هر ماهیت فرّار و پراکنده‌ای را قاب و قرار می‌بخشد و آن را می‌شناساند. پیش از دریابندری، آشپزی ایرانی سامان زبانی مدوّنی نداشت و اطلاعات پراکنده‌ای با زبان نایکدست در منابع مختلف پراکنده بود. برای مثال، بخشی از میراث آشپزی ما به صورت شعر، که مدیوم اصلی ما ایرانیان بود، به ما رسیده است. نه تنها آشپزی، که حکمت و علم و فلسفه و نجوم و الهیات هم به زبان شعر آراسته می‌شد. بخشی دیگر از سنّت سفره از راه کتاب‌های تاریخ محفوظ مانده، بخشی دیگر در صفحات مردم‌شناسی و سفرنامه‌ها ثبت و ضبط شده است، و هرکدام با زبانی که اقتضائات همان دوره و همان زمینۀ کاری بوده است. دریابندری اینهمه را یکجا گرد آورده، و نه تنها بر غنای اطلاعاتی آن افزوده است، همه را زیر چتر زبان یکپارچه و نظیف خود نشانده است. کار او، تنها در زمینۀ واژگان و اصطلاحات، خود یک مدرسۀ واژه‌گزینی است. برای اینکه ارزش و اهمیت این کار سترگ را نشان دهم، از کتاب اصول و ضوابط واژه‌گزینی (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، خرداد ۱٣٨٨) کمک می‌گیرم.
   در اصول و ضوابط واژه‌گزینی چهار روش برای واژه‌گزینی معرفی شده است: برگزینش (یعنی انتخاب یک واژه یا عبارت از میان واژه‌ها و عبارت‌های موجود در زبان)؛ نوگزینش (یعنی انتخاب یک واژۀ موجود در زبان و دادن یک مفهوم جدید به آن، به طوری که با مفهوم اولیه بی‌ارتباط نباشد)؛ واژه‌سازی و ساختن اصطلاح؛ وام‌گیری. دریابندری از تمام این روش‌ها استفاده کرده است و از این طریق زبان خود را به امکانات مورد نیاز مجهز کرده و دایرۀ واژگانی و اصطلاحی آن را وسعت بخشیده، و لذا آشپزی را زبانمند و نهادینه است. از کاربرد هر روش نمونه‌ای می‌آورم:
برگزینش: پیشارَک (اردور) ، بزم‌آورد (ساندویچ)، سان‌سان کردن (قطعه‌قطعه کردن مرغ)، لشکر بستن (شناور شدن برگ چای روی آب در قوری)، دستِ هم دادن (دو چیز را با هم مخلوط یا ترکیب کردن)
نوگزینش: حوضچه (سینک ظرفشویی)، سترون کردن (استریلیزه کردن)، پاتیل (ظرف نیمکره‌ای مخصوص آشپزی چینی به نام واک)
واژه‌سازی و ساختن اصطلاح: یخ‌بند (فریزر)، فرِ موج‌پز (مایکروویو)، پسارک (دسر، به قیاس پیشارک ساخته شده است)، همگیر شدن (مایۀ کوفته همگیر شود)
وام‌گیری: نام خاص غذاهایی چون کالباس، سوسیس، پاته.
چشمگیرترین نوآوری دریابندری کار او در حوزۀ واژگان و اصطلاحات آشپزی است. قدر این کتاب را تنها کسی می‌داند که پیش از ظهر به منظور پختن ناهار آن را بگشاید، اما وقتی به خود بیاید که ظهر گذشته و او به جای پختن ناهار سرگرم خواندن کتاب مستطاب بوده است.
 @Sayehsaar
 @matikandastan
احسان رضایی: سلینجر بجز رمان شاهکار «ناطور دشت»، تعدادی داستان کوتاه نوشته که همه‌شان دربارۀ اعضای یک خانواده، خاندان گلاس هستند. در نمودار بالا (از شماره ۵۱ هفته‌نامه «همشهری جوان») با این خانواده معروف آشنا شوید.

@ehsanname
@matikandastan
📌برشی از یک کتاب


یا با هم قدم می‌زدیم، دست در دست، ساکت، غرق دنیاهای خودمان، هرکس غرق دنیاهای خود، دست در دست فراموش شده. اینطور است که تا حالا دوام آورده‌ام. و امروز عصر هم انگار باز نتیجه می‌دهد، در آغوشم هستم، من خود را در آغوش گرفته‌ام، نه چندان با لطافت، اما وفادار، وفادار. حالا بخواب، گویی زیر آن چراغ قدیمی، به‌هم ریخته، خسته و کوفته، از این همه حرف زدن، این همه شنیدن، این همه مشقت، این همه بازی.
چیزی حس نمی‌کنم، چیزی نمی‌گویم، او مرا در بازوانش می‌گیرد و با نخی لب‌هایم را تکان می‌دهد، با قلاب ماهی‌گیری، نه به لب نیازی نیست، همه‌جا تاریک است، کسی نیست، سرم چه شده، لابد در ایرلند جایش گذاشته‌ام، توی پیاله‌فروشی، باید هنوز همان‌جا باشد، روی پیشخوان، لیاقتش همین بود.

📔متن‌هایی برای هیچ
ساموئل بکت
📎 علی‌رضا طاهری عراقی

@matikandastan
📢اولیسِ روسی
@matikandastan

علیرضا اکبری: برای خواننده‌ی ایرانی که مدت‌هاست ادبیات روس را با آثار رئالیست‌هایی چون تالستوی و داستایفسکی و تورگنیف و چخوف مترادف می‌داند روبه‌رو شدن با اثری مثل پطرزبورگ مواجهه‌ای غیرمنتظره خواهد بود. آندری بیه‌لی (بی‌یِل‌یی) که نام اصلی‌اش بوریس نیکلایویچ بوگائف بود، نویسنده‌ای از تبار مدرنیست‌های روس بود که آثارشان در ایران کم‌تر شناخته و ترجمه شده است. بیه‌لی در خانواده‌ای صاحب‌نام متولد شد. پدرش ریاضی‌دان مشهوری بود و مادرش هم روشنفکری مشهور بود که به دلیل زیبایی‌اش شایعات فراوانی در محافل روشنفکری مسکو پشت‌سرش وجود داشت. بیه‌لی علایق متعددی داشت که فقط ادبیات را شامل نمی‌شد بلکه ریاضیات، فلسفه، موسیقی، شیمی و حتا بیولوژی را در بر می‌گرفت. دوستی نزدیکی با الکساندر بلوک داشت و به جنبش سمبولیسم پیوست و بعدها از طرفداران پر و پا قرص انقلاب روسیه و حزب حاکم شد تا جایی که به کمیته‌ی سازماندهی اتحادیه‌ی نویسندگان شوروی ملحق شد. به همین دلیل بعد از مرگش در سال ۱۹۳۴ جایزه‌ی
ادبی مهمی با نام جایزه‌ی آندری بیه‌لی به نام او در شوروی پایه‌گذاری شد. بیه‌‌لی نویسنده، شاعر و منتقد پرکاری بود اما مهم‌ترین اثرش رمان پطرزبورگ است که به قلم فرزانه طاهری ترجمه و توسط نشر مرکز منتشر شده است. (تقریباً همزمان سه ترجمه‌ی دیگر از این اثر هم توسط نشر ثالث، نشر مروارید و نشر ژرف منتشر شده.) پطرزبورگ را باید «اولیسِ روسی» نامید. به واقع هم مشابهت‌های زیادی میان دو اثر هست. از نقش مهم شهر سن‌پطرزبورگ در رمان گرفته (مشابه نقش دوبلین در اولیس) تا استفاده‌ی نویسنده از تکنیک‌های مدرنیستی مورد علاقه‌ی جویس در روایت؛ و شاید به همین دلیل هم بود که نابوکوف پطرزبورگ را در کنار اولیس و مسخ و (بخشی از) رمان در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته در زمره‌ی شاهکارهای ادبی قرن بیستم به شمار آورد. پطرزبورگ را منتقدان به مثابه‌ی روایتی مدرنیستی از انقلاب اکتبر هم نگریسته‌اند. رمان در روسیه‌ی تزاری در شرف انقلاب ۱۹۰۵ می‌گذرد و دو شخصیت اصلی کتاب نیکالای آپولونوویچ و پدرش آپولون آپولونوویچ هستند. آپولون یک بوروکرات بلندپایه‌ی تزاریست و دوآتشه است و نیکالای که انقلابی است از طرف یک سازمان رادیکال انقلابی مأموریت می‌یابد تا پدرش را با یک بمب ساعتی ترور کند. بمب را الکساندر دودکین در اختیار او گذاشته؛ انقلابی‌ای که کم‌کم تبدیل می‌شود به یکی از شخصیت‌های اصلی رمان. با این‌همه کم‌کم دودکین و نیکالای در انجام مأموریت‌شان دچار تردیدهایی می‌شوند. رمان روایت سرراستی ندارد و باید هفتاد ـ هشتاد صفحه‌ای صبر کرد تا خطوط اصلی پیرنگ رسم شوند. لایه‌ای ضخیم از طنز سیاه روسی سرتاسر روایت بیه‌لی را فرا گرفته است و شخصیت‌ها و مکان‌ها خردخرد با چاشنی این طنز در فصل‌های نخست معرفی می‌شوند تا این‌که خواننده متوجه می‌شود که نیکالای کیست و چه مأموریت بغرنجی را بر عهده گرفته است. کتاب همان‌قدر که داستان ناهنجاری‌های خانوادگی و پدرکشی و انقلابی‌گری است داستان پطرزبورگ هم هست. در کتاب ارجاعات فراوانی به گذشته و تاریخ شهر و به آثار ادبی‌ای که در پطرزبورگ می‌گذرند وجود دارد و بسیاری معتقدند شخصیت اصلی کتاب شهر سن‌پطرزبورگ است، شهری که انگار دارد زیر هجوم شخصیت‌هایی سایه‌وار و تروریست‌ها جان می‌دهد. پطرزبورگ مثل اکثر رمان‌های مهم مدرنیستی در ۲۴ ساعت می‌گذرد و در این ۲۴ ساعت خواننده با تاریخ و فرهنگ پطرزبورگ و روسیه و ریشه‌های انقلابی که چند سال پس از انتشار اثر روسیه را فرا گرفت آشنا می‌شود اما موضوع اصلی رمان در نهایت غلبه‌ی عشق (نیکالای به پدرش) بر انقلابی‌گری‌ و رادیکالیسم کور است. نیکالای در نهایت درمی‌یابد که عاشق پدرش است و نمی‌تواند او را بکشد و این است که بمب را به رودخانه می‌اندازد. ترجمه‌ی نخست پطرزبورگ به انگلیسی ترجمه‌ی خوشنام و قابل اعتمادی نبود اما خانم طاهری این رمان را از روی ترجمه‌ی جدیدترش به انگلیسی به فارسی برگردانده‌اند و حالا خواننده‌ی ایرانی این فرصت را دارد که با چهره‌ی دیگری از ادبیات روس در قرن بیستم آشنا شود.

@moroor_gar
@matikandastan
📝زنان و انتخابات
@matikandastan

🔹یکی از مسائل مهم پیرامون آزادی، نسبت زنان و انتخابات است. در گذشته حق انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان نادیده گرفته میشد. اما به رسمیت شناختن حق رای زنان در جامعه مسلمان ایران، چه مسیری را طی کرد؟

🔸قانون اساسی مشروطه صراحتی درباره عدم حق مشارکت زنان نداشت اما با این وجود این مساله برای بسیاری از رجال سیاسی آن زمان مسلم تلقی شده بود. در دوره دوم مجلس شورای ملی، محمد تقی وکیل الرعایا، نماینده همدان، بحث حق رأی زنان را مطرح کرد اما هیچ زمینه‌ای برای پذیرش نداشت.

💬مرحوم سید حسن مدرس در مخالفت با او گفت: «ما هر چه تأمل می کنیم می بینیم خداوند قابلیت در اینها قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند...گذشته از این که در حقیقت نسوان در مذهب اسلام ما در تحت قیومتند؛ الرجال قوامون علی النساء. دیگران باید حفظ حقوق زن ها را بکنند که خداوند هم در قرآن می فرماید در تحت قیومیت اند و حق انتخاب نخواهند داشت هم دینی هم دنیوی.»

👈🏻البته باید شرائط فرهنگی آن زمان را نیز مورد توجه قرار داد. چه بسا ممکن است پنجاه سال دیگر مسائلی را که در عصر ما مورد تردید‌های جدی قرار گرفته، با اظهار شگفتی یاد کنند.

🔹در سال ۱٣٣۱ که دولت مصدق به دنبال ارائه قانون جدیدی درباره انتخابات بود، بار دیگر در برخی از مطبوعات، بحث حق رای زنان و نمایندگی آنها مطرح شد. سید باقر جلالی موسوی به عنوان نطق قبل از دستور در روز ۱۱ دی ماه ۱٣٣۱ به مخالفت با افزایش حقوق زنان پرداخت. وی گفت: «ورود زن در انتخابات، نه تنها باری از دوش جامعه ما برنمی دارد بلکه بر مشکلات ما با مخالفتی که اکثریت قریب باتفاق ملت ایران با آن دارند، خواهد افزود...دین اسلام ضامن وحافظ حقوق بانوان به بهترین صورت ممکن می باشد و با این حال طرح مسأله شرکت بانوان را در انتخابات عامل تشنّج وآشوب می‌شناسم.»

🔸آیت الله سید صدرالدین صدر نیز در نامه‌ای به آیت الله سید محمد بهبهانی نوشت: «این امر یعنی مداخله زنها در انتخابات به جهاتی چند محرم و غیر مشروع می‌باشد و در کشور اسلامی به حول و قوه الهی اجرا نمی گردد.» و همچنین نامه‌هایی به نقل از آیت الله بروجردی و آیت الله حجت در اینباره ذکر شده است. با این حال این مساله در مطبوعات کما کان ادامه پیدا کرد تا جایی که در سال ۱٣٣٩ چندتن از شخصیت‌های حوزوی کتابی با عنوان «زن و انتخابات» نوشتند. این کتاب که با مقدمه آیت الله مکارم شیرازی به چاپ رسید، حق انتخاب زنان را دینی نمی‌دانست.

👈🏻رسول جعفریان در سال ٨٩ گزارش مبسوطی را پیرامون این مساله نوشته است و در نهایت چند دلیل بر دینی بودن حق انتخاب کردن زنان ذکر کرده که یکی از آنها مساله بیعت است که به تصریح قرآن کریم (سوره ممتحنه آیه ۱٢) فرض بیعت زنان با پیامبر ذکر شده است.

🔹در جریان انجمن‌های ایالتی و ولایتی، بر اساس مصوبه دولت در ۱۶ مهرماه ۱٣۴۱ علاوه برآنکه این مصوبه شرط مسلمان بودن را از انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان منتفی کرده بود، به زنان نیز حق رأی داده شده بود. این مصوبه با مخالفت علماء اجرا نشد. امام خمینی از مخالفان این مصوبه بودند. در سال۴۱ آن را «موجب نگرانی علماء» دانستند و در سال۴٣ گفتند: «ما با ترقی زنها مخالف نیستیم. ما با این فحشا مخالفیم. مگر مردها در این مملکت آزادند که زن ها داشته باشند؟‌» (صحیفه امام ج۱ ص٧٨ و ٣۰۵)

🔸بعدها که امام خمینی حق رای زنان را به رسمیت شناختند، برخی این را متناقض با موضع قبلی ایشان می‌دانستند اما برخی از ناظران تحلیل‌های دیگری درباره مخالفت امام با مصوبه سال۴۱ داشتند و معتقد بودند هیچ کلامی از ایشان در نفی حق رای زنان صادر نشده بود بلکه مشکل ایشان عمدتا در مساله سیاست گذاری‌ها بود.

🔹به هرحال در زمان انقلاب اسلامی امام خمینی صراحتا از به رسمیت شناختن حق رای زنان سخن گفت. شاید بتوان گفت که منطق دینی به رسمیت شناختن حق رای زنان، همان مطلبی است که شهید مطهری مطرح کرده است. از نگاه ایشان قضاوت این مساله مبتنی بر تحلیل ماهیت رای بود و همان طور که مرحوم نایینی در زمان مشروطه که اصل مجلس شورا زیر سوال بود، آن را از باب وکالت توجیه کرد (تنبیه الامة و تنزیه الملة ص ۱۱۴) شهید مطهری نیز با دنبال کردن همان مساله و با تکیه بر اینکه از منظر فقه، در وکیل و موکل، مرد بودن شرط نیست، انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان را دینی دانست. (مجموعه آثار شهيد مطهري؛ زن و مسائل قضايى و سياسى، ج‏٢٩ ص۴۶۴)

🔸علی رغم توجیه شدن حق انتخاب کردن زنان در همه انتخابات‌ها اما حق انتخاب شدن زنان هنوز محل اختلاف است و در حالی که این حق در مثل نمایندگی مجلس پذیرفته شده اما رییس جمهور شدن زنان یا حتی وزیر شدن زنان، همچنان مخالفان سرسختی دارد.
@AzadFekriSchool
@matikandastan
بهمن دارالشفایی:[···]چهارراه در تهران امروز می‌گذرد.احتمالا جایی حوالی تجریش که قبلاً باغی بوده وحالا برج است.زنی وسط چهارراه به دلیلی سرگردان است و مردی ژنده‌پوش بعد از سال‌ها به محله قدیمش برگشته تا خانه‌باغ پدربزرگش را پیدا کند.مرد ۱۵سال نبوده(و همان اول ماجرا از وسط حرف‌ها می‌فهمیم زندان بوده)و زن ۱۵سال[...] بیضایی این نمایشنامه را سال۸۸ نوشته و سال۹۷ در امریکا روی صحنه برده. متنی که چاپ شده همان متنی است که در امریکا اجرا شده. بیضایی در بروشور نمایش توضیحاتی داده[...]:
«"چهارراه" آخرین نمایشنامه‌یی است که من در ایران نوشته‌ام؛ سال هشتادوهشت خورشیدی و هنوز صحبتی از سفری به هیچ جا نبود. اما شگفت که "چهارراه" از سفری می‌گوید که نهال فرخی به آن مطمئن نیست؛ و سارنگ سهش از سفری می‌آید که هرگز به آن نرفته بوده! تجربه‌ی من می‌گفت که این متن هزار سال اجازه‌ی اجرا نمی‌گرفت. شمار برگ‌هایی که برای احتیاط از آن کنار گذاشته بودم بیشتر از خود متن بود و چه شد که میان این همه کارهای درکشومانده، چون پای سفر افتاد، "چهارراه" همراه من آمد؟
اکنون بسیاری از برگ‌های کنارنهاده به متن برگشته‌اند[...]»
@bahmanshafa
@matikandastan
"نگاهی به مجموعه داستان «زنانی که زنده‌اند» نویسنده «فریبا چلبی یانی»؛ «آفاق دادو»/ اختصاصی چوک"
👇👇در سایت ماهنامه ادبی هنری #چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/15731-2019-07-10-10-28-35.html
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📢دیدگاه دو نویسنده‌ی مشهور درباره‌ی سرنوشت «رمان» و «رمان‌خوانی»


آیا عمر «رمان» و «رمان‌خوانی» رو به پایان است؟ فیلیپ راث در گفت‌وگویی در سال ٢۰۰٩ نظرش را دراین‌باره می‌گوید، در این ویدئو با دیدگاه او و پاسخی که بعدها پل آستر مطرح می‌کند، روبه‌رو می‌شویم.

@aftabnetmagazine
@matikandastan