محمود اولاد
2.32K subscribers
87 photos
17 videos
35 files
470 links
کارشناس اقتصاد
کانالی برای تولید محتوای تحلیلهای اقتصادی- اجتماعی
طنز اقتصادی
@mahmoudolad
Mahmoud.olad@gmail.com
Download Telegram
پیام پروفسور داگلاس دایاموند
برنده جایزه نوبل ۲۰۲۲ اقتصاد به اقتصاددانان ایرانی در آئین بزرگداشت ۲۰۱ استاد بازنشسته اقتصاد کشور که توسط انجمن اقتصاد ایران برگزار گردید:

[تبریک به اقتصاددانان بازنشسته ایرانی. برخی از بهترین دانشجویان دکتری من از ایران بوده اند. از اینکه دانشجویان بزرگی را به دانشگاه شیکاگو می فرستید بسیار سپاسگزارم.
بهترین آرزوها
داگلاس دایاموند
]

انجمن اقتصاد ایران (انجمن اقتصاددانان ایران سابق)
@IR_Economists_A
پیام پروفسور جان تیرول
برنده جایزه نوبل ۲۰۱۴ اقتصاد به اقتصاددانان ایرانی در آئین بزرگداشت ۲۰۱ استاد بازنشسته اقتصاد کشور که توسط انجمن اقتصاد ایران برگزار گردید


[ جناب یعقوب اندیش
لطفاً اجازه دهید بابت تاخیر پاسخ عذرخواهی کنم. این پیامی است که در صورت تمایل می توانید بخوانید:

نقش اقتصاددانان مستندسازی حقایق، غنی‌سازی جعبه ابزار فکری ما و یافتن راه‌حل‌هایی برای مبرم‌ترین مشکلات زمان ماست:همه‌گیری فقر، نابرابری، ضایعات، چالش‌های اجتماعی ناشی از هوش مصنوعی. با توجه به وجودی‌ترین تهدید، یعنی تغییرات آب و هوا، اقتصاددانان راه‌حل‌هایی برای کاهش شدید ردپای کربن و راه‌اندازی نوآوری‌های سبز ارائه می‌دهند.

در این دوران تنش ها و درگیری ها، اقتصاددانان باید صدای مستقل و غیرحزبی را نمایندگی کنند، صدای علم و عقل که ما را قادر به مقابله با چنین چالش هایی می کند. ورود واکسن‌های بسیار مؤثر علیه کووید در کمتر از یک سال، پیام امیدبخشی است: با اراده سیاسی و اقتصاد خوب، می‌توانیم بر موانع غلبه کنیم. خطر واقعی در درون خود ما نهفته است، در قطبی شدن سیاسی، عدم تحمل فزاینده، نگرش های درون گرا، ملی گرایی، پایان چندجانبه گرایی و تنش های ژئوپلیتیکی.

به کسانی که امروز بازنشسته می شوند تبریک می گویم. به اقتصاددان بودن در زندگی روزمره خود ادامه دهید، دانش خود را به اشتراک بگذارید، پایبند باشید و همراه با کسانی که مشعل حرفه ما را نگه می‌دارند، اقتصاد را به عنوان یک علم اخلاقی و فلسفی حفظ کنید.
با احترام
جان تیرول
]

انجمن اقتصاد ایران (انجمن اقتصاددانان ایران سابق)
@IR_Economists_A
نفت و خودرو
دو انحصارگر را در نظر بگیرید که یکی تولیدکننده نفت و مشتقات نفتی (فرض کنیم تنها کالای تولیدی بنزین) است و دیگری تولیدکننده خودرو.
کالای اول، کالایی است با ویژگی‌های زیر:
۱- مصرفی است و سریع تمام می‌شود.
۲- امکان نگهداری بلندمدت به دلیل هزینه‌های بالای نگهداری را ندارد.
۳-تقاضای آن مشتقه‌ است. یعنی خودش را نمی‌خواهیم بلکه تقاضای آن وابسته به تقاضای حمل و نقل خودرویی عموما سواری (یعنی کالای دوم این بحث) است.(از مصارف دیگر که البته آنها هم مشتقه هستند ولی برای سادگی و اینکه سهم پایینی دارند، چشم‌پوشی می‌کنیم)
۴-در عین مشتقه بودن، کالای ضروری است.
در مقابل، کالای دوم کالایی با ویژگی‌های زیر است:
۱-بادوام است. (یا حتی میشود گفت سرمایه‌ای است. موضوع سرمایه‌ای بودن ربطی به صرفا تورم در ایران و این حرفها ندارد. درمطلب دیگری بعدا توضیح می‌دهم. در مورد مسکن این موضوع را قبلا توضیح داده‌ام).
۲-کالای ضروری نیست. جانشین‌های زیادی مثل پیاده روی، دوچرخه، حمل و نقل عمومی و … هست.

انحصارگر اول، چون کالا ضروری است، قدرت قیمت‌گذاری بسیار بالایی دارد. اما چون کالا، دارای تقاضای مشتقه است، ممکن است باعث کاهش تقاضای سفر با خودروی شخصی، کاهش تقاضای خودرو و کاهش تقاضای بنزین شود. البته انحصارگر اول می‌تواند کالای تولیدی خود را صادر کند. اما بازار خارجی به دلائل سیاسی محدود و بسیار شکننده است.
انحصارگر دوم، چون کالا غیرضروری است، جانشین‌های زیادی دارد، امکان استفاده از کالا برای مدت طولانی‌تر با کاهش نرخ استهلاک و انجام هزینه‌های تعمیر و نگهداری وجود دارد، قدرت قیمت‌گذاری بالائی حتی در شرایط انحصار ندارد. کالای جانشین دیگر برای این انحصارگر یعنی واردات خودروهای خارجی نیز، توسط قدرت انحصارگر ممانعت می‌شود.

انحصارگر دوم، می‌تواند سود خود را از طریق انحصارگر اول به حداکثر برساند. بدین ترتیب که، کل عرضه انحصارگر اول را خریداری و در بازار به قیمت بسیار پائین (حتی صفر) بفروشد. با این روش، هزینه استفاده از کالای خود را به حداقل می‌رساند. نه تنها نگران جانشین‌ها نیست، بلکه حتی استفاده از خودرو نسبت به بقیه جانشین‌ها به صرفه تر شده و حجم بالائی تقاضا ایجاد می‌شود. قدرت قیمت‌گذاری انحصارگر به تدریج افزایش می‌یابد. با کاهش کیفیت کالای دوم نیز، ضمن کاهش هزینه تولید، هزینه‌های تعمیر و نگهداری را بالا می‌برد و امکان استفاده طولانی مدت با کاهش نرخ استهلاک را پائین می‌آورد. در مجموع، سود انحصارگر دوم به شدت افزایش می‌یابد.

در ایران این اتفاق روی داده است. دولت به عنوان انحصارگر در هر دو بازار حضور دارد. دولت مستقیما فروشنده بنزین است. در عین حال، در بخش تولید خودرو نیز سهم بالائی (چه مستقیم و چه غیرمستقیم از طریق شرکت‌های تو در تو و نیز منافع حاصل از محدودیت گمرکی واردات خودرو و ...) دارد.
دولت قدرت صادرات بنزین ندارد. به دلائل تحریم‌ها و مشکلات بازاریابی و هزینه‌های بالائی که برای دولت دارد. نشان به آن نشان که در همان زمان که بنزین را به 3000 تومان در داخل رساند و اتفاقات تلخ 98 رقم خورد، لیتری 500 تومان صادر کرد! علیرغم اینکه می‌تواند به عنوان انحصارگر، قیمت بالائی برای بنزین تعیین کند، اما به دلیل اینکه تابع محبوبیت خود را حداکثر کند (در مقابل تابع سود) و نیز به دلیل هزینه‌های اجتماعی موضوع از سوئی و از سوی دیگر، تأثیر آن بر بازار خودرو که خود منافع بالائی برایش دارد، نمی‌تواند این کار را انجام دهد. البته که این بدین معنی نیست که قیمت بنزین در ایران پائین است.
قیمت بنزین در ایران اصلا پائین نیست. چون انحصارگر ما، از طریق بازار کالای دوم، منافع خود را تأمین می‌کند.
داستان سرایی افزایش قیمت بنزین، آزادسازی قیمت بنزین بدون توجه به آزادسازی اقتصاد، اگر منافع گروهی در کار نباشد، کج فهمی علم اقتصاد است.
هیچ یارانه پنهانی در کار نیست. (اصولا مفهوم یارانه متفاوت از قیمت‌گذاری دستوری است که در مطلبی دیگر توضیح خواهم داد.) بلکه انحصارگر دو کالائی، منافع خود را از طریق قیمت پائین (حتی صفر) کالای اول و قیمت بالائی کالای دوم به حداکثر می‌رساند.
http://t.me/maolad
سه شنبه در مورد مسکن کوچک مقیاس صحبت خواهیم کرد.
تأثیر باور
(این متن بدون هیچ گونه قضاوت بین دو رویکرد است.)
به دو گزاره زیر توجه فرمایید:
"ما در فرزندانمان تکرار می‌شویم."
"ما فقط یکبار زندگی می‌کنیم."

گزاره اول، باوری است که گذشتگان داشتند. آنها که استمرار نسل برایشان اهمیت داشت. هرچند، آفت‌هایی چون ارجحیت فرزند پسر نسبت به دختر را داشت که بیشتر تلقی نادرست از همین استمرار نسل بود. با این حال، این باور، آنها را انسان‌های سخت‌کوش و پرتلاش می‌کرد. آنها برای به دست آوردن حقوق خود مبارزه می‌کردند ولو اینکه می‌دانستند ممکن است در دوره کوتاه زندگی خود، از مزایای حقوق به دست آمده، محروم باشند اما چون تکرار خود را در فرزندان می‌دیدند، به دست آوردن حقوق، ارزش محسوب می‌شد. همین باور است که مبارزات چند ده ساله و چند قرن را برای تحقق آزادی‌ها در جوامع مختلف سبب شده‌است.

گزاره دوم، باوری است که از زبان جوانان کنونی می‌شنویم. ترجیح این گزاره، به دست آوردن هر آنچه در زندگی کوتاه فرد، قابل تحقق خواهد بود. این باور، تلاش برای به دست آوردن حقوق و آزادی را در صورتی که تحقق آن زمان‌بر باشد، بی‌فایده تلقی می‌کند. این باور، کمترین تمایل به فرزند آوری دارد و آن را موجب دردسر می‌داند. این باور، مهاجرت را جایگزین مبارزه برای به دست آوردن حقوق می‌داند. مهاجرتی که صرفا یک مبادله است. از دست دادن برخی حقوق (هویت، قرابت و ...) برای به دست آوردن حقوقی دیگر (آزادی‌های اجتماعی). جامعه برجا مانده، جامعه‌ای است بی‌انگیزه، بسیار پرهزینه و دشوار برای هر تغییر و مبارزه برای به دست آوردن حقوق!
http://t.me/maolad
محمود اولاد
سه شنبه در مورد مسکن کوچک مقیاس صحبت خواهیم کرد.
دوستان گرامی
از آنجا که پیشگیری بهتر از درمان است،
الان تماس گرفتند و گفتند از بالا فرمایش شده که بنده در این نشست نباشم.
با آرزوی جلسه‌ای بسیار عالی و مؤثر.
-1283776768_-150157354.pdf
3.1 MB
اینجا یه خورده در مورد مالیات‌ها و کسری بودجه غر زدم!
Http://t.me/maolad
طلا فروشان و مالیات
چون این روزها مطالب زیادی در خصوص اینکه طلا فروشان مالیات کمتری پرداخت می‌کنند و مقایسه آنها با فعالان دیگر اقتصاد مطرح است، بدون اینکه قصد حمایت از طلا فروشان یا تبرئه این گروه داشته باشم، نکاتی را به نظرم ضروری رسید که نه تنها برای این گروه، بلکه در ارتباط با اکثر گروه‌های مشابه باید مورد توجه قرار داد:
1- توهم پولی: در مورد این نوع مشاغل، احتمال گرفتار شدن در توهم پولی بسیار بالاست. اکثرا تصور می‌کنیم چون این صنف با کالای باارزشی چون طلا سر و کار دارد، پس هرکس در این حرفه است، لابد بسیار پر درآمد است. یا اینکه، وقتی طلا گران می‌شود، دچار این توهم پولی می‌شویم که این گروه از محل گران شدن طلا، درآمد کسب کردند. فرض کنید طلا فروشی 10 کیلوگرم طلا دارد. این 10 کیلوگرم طلا، به عنوان سرمایه اولیه طلا فروش، فقط 10 کیلوگرم طلاست چه اسمش را بگذاری 10 میلیارد تومان سرمایه، چه اسمش را بگذاری 100 میلیارد تومان! یعنی فرقی نمی‌کند قیمت طلا گرمی 100 هزار تومن باشد، 10 کیلو طلا میشود 1 میلیارد تومان و گرمی 2 میلیون تومان باشد، می‌شود 20 میلیارد تومان. رقم ریالی بزرگ می‌شود، اما اصل ماجرا یعنی 10 کیلو طلا هیچ فرقی نمی‌کند. اگر طلا فروش 10 کیلو طلا را گرمی 2 میلیون بفروشد، باید مجددا گرمی 2 میلیون تومان بخرد و جایگزین کند. اگر گرمی 100 هزار تومن هم بفروشد، باید گرمی 100 هزار تومان بخرد و جایگزین کند. بنابراین، این توهم پولی است که فکر می‌کنیم وقتی طلا گران‌تر شود، طلا فروش ثروتمند می‌شود.
2- طلا فروش صرفا از محل اجرت ساخت، تفاوت قیمت خرید و فروش و نرخ سود، درآمد کسب می‌کند. درست است که نرخ سود، درصدی از قیمت است، اما به این نکته باید توجه کرد که طلا به عنوان یک کالای لوکس، پر کشش است. یعنی با افزایش قیمت، مقدار فروش کاهش بیشتری پیدا می‌کند. (با فرض ثابت بودن سایر عوامل). بنابراین، احتمال اینکه طلا فروش در قیمت‌های پائین از محل فروش بیشتر طلا، سود بیشتری کسب کند، چه بسا بیشتر از این است که با قیمت بالاتر ولی فروش کمتری داشته باشد. البته اگر سایر شرایط ثابت نباشد، مثلا به دلائل سیاسی و فضای پرریسک سرمایه‌گذاری، طلا به یکی از مطمئن‌ترین سرمایه‌گذاریها تبدیل شود، کشش قیمتی ممکن است کاهش یابد.
3- طلا فروش‌ها هم مثل بقیه صنوف، مثل پزشکان، همگن نیستند. یک طلا فروش ممکن است کل سرمایه‌اش 1 کیلو طلا باشد. یک طلا فروش هم ممکن است کل سرمایه‌اش 100 کیلو طلا باشد. ممکن است طلا فروشی که 1 کیلو طلا دارد، در مکانی باشد که حجم فروش بیشتری داشته باشد و هر روز 1 کیلو طلا بفروشد و فردا طلای جدید بیاورد. ممکن است طلافروشی هم که 100 کیلو طلا دارد، در یک ماه هم 1 کیلو طلا نفروشد. هرچند، عموما به اینگونه است که طلا فروشی که طلای کمتری دارد، چون تنوع پائینی دارد، مقدار فروش کمتر دارد. طلا فروشی هم که مقدار طلای بیشتری دارد، هم به خاطر تنوع و هم امکان انتخاب مکان بهتر، فروش بیشتری دارد. اما در نهایت اینکه، درآمد طلا فروش که ملاک مالیات است، همبستگی یک به یک به مقدار سرمایه ندارد.

این تحلیل مطلقا به این معنی نیست که برخی از فعالان قشر طلا فروش تخلف در محاسبه سود یا سوء استفاده از ناآشنایی خریدار از قواعد محاسبه قیمت یا ناآشنائی با عیار طلا و ... ندارد. داستان سر این موضوع است که دچار توهم نشویم. همانطور که همه پزشکان، درآمدهای میلیاردی ندارند و برخی درآمدهای پائینی دارند، قشر طلا فروش یا بقیه اقشار هم همین گونه هستند. نباید با توهم اینکه نام پزشک یا طلا فروش یا بنگاه مشاور املاک آمد، تصور کنیم درآمد بسیار بالائی دارند و مالیاتی که پرداخت می‌کنند را با مالیات قشرهای دیگر مقایسه و حکم به پائین بودن آن داد.

در اینجا، از این موضوع مهم هم که بارها گفته‌ام، می‌گذرم که اصولا در قبال مالیات چه خدمتی دریافت می‌شود که باید مالیات پرداخت کنیم؟
http://t.me/maolad
با سلام خدمت دوستان گرامی
اولین جلسه دوره آموزشی امروز از ساعت 16 تا 18 برگزار خواهد شد. در صورتی که مایل به حضور هستید و هنوز در گروهی که در مطلب پین شده عضو نشدید، اقدام فرمایید.
جلسه اول دوره مبانی اقتصاد را آقای علیرضا شربتی در یک صفحه خلاصه کردند. ضمن تشکر از ایشان، تقدیم حضور می‌کنم.
http://t.me/maolad
🔰📌اقتصاد سیاسی مسکن

باحضور:
محمود اولاد و فردین یزدانی

Sunday, Jan 28 • 8:30 – 11:00 PM
Google Meet joining info
Video call link: https://meet.google.com/zke-ftcz-mhx


🌐جامعه‌شناسی اقتصادی و توسعه
@Sociology_Development_economic
مالیات ستانی!
دو رویکرد وجود دارد:
۱- رویکرد حکم بر برائت است، مگر عکسش ثابت شود.
مبتنی بر این رویکرد، دولت بر عموم مردم اعتماد دارد و خوداظهاری آنها ملاک پرداخت مالیات است. برای جلوگیری از فرار مالیاتی، اعلام می‌شود چنانچه مشخص شود مؤدی از اعتماد سوء استفاده کرده و خوداظهاری درست نیست، جرایم سنگین دارد. البته کشف تخلف هم وظیفه دولت است که صد البته بدون تجسس در اطلاعات خصوصی مردم و سرک کشیدن در زندگی آنها، اگر تخلفی یافت، باید او‌ ثابت کند که تخلف رخ داده نه اینکه طرف مقابل اثبات کند که تخلفی نکرده!
۲- رویکرد همه مجرمند حتی اگر عکسش ثابت شود!
در این رویکرد، دولت بی‌کفایت، هیچ اعتمادی به مردمش ندارد و همه آنها را دروغ‌گو می‌پندارد. حتی اگر بخشی از مردم در خوداظهاری کذب می‌گویند، دنبال این نیست که چه بسا مشکل از خود دولت است که مردم حاضر نیستند در تامین هزینه‌هایش مشارکت کنند! در این سیستم، قانون وضع می‌کنند که اگر واریزی به حسابهای غیرتجاری افراد از رقمی بیشتر شد، قطعا درآمد است و مالیات دارد! حال این فرد دائم‌المجرم! (عموم مردم) هست که باید اثبات کند که درآمد نبوده! اینکه این اثبات چقدر هزینه (لزوما ریالی نه بلکه روانی، زمانی و مهمتر اجتماعی یعنی سلب اعتماد بیشتر از دولت و تمایل بیشتر به تخلف! اگر قرار است مجرم فرض شوم، چرا واقعا نباشم؟) دارد هم مهم نیست. مجرم باید تاوان دهد. همه مجرمند و هیچ مگر و عکسش ثابت شود و این قرتی‌بازی‌ها هم نداریم!

حسن رویکرد دوم این است که بسیاری از مردم برای اینکه هزینه زمانی و روانی مواجهه با جماعت داروغه نداشته باشند، ترجیح خواهند داد حتی اگر درآمد نبودن قابل اثبات باشد، به دلیل هزینه بالا، پیگیری نکنند و مالیات را بپردازند! چی از این بهتر! کیسه دولت پر پول باد! اعتماد کیلویی چند؟ نهایت ۴ تا فحش هم طراحان و مجریان می‌خورند که البته باد هواست!


Http://t.me/maolad
Audio
کوی ارم-اقتصاد سیاسی زندگی(1)
مسکن-اولاد و یزدانی
هشتم بهمن 1402
سخنرانی و پرسش و پاسخ
گزارشی از ارائه بنده در نشست مجازی کوی ارم در خصوص مسکن
پیش‌خرید!

بارها از من در مورد اینکه آیا پیش‌خرید کردن خوب است، سوال شده‌است.
جواب من این بود:
اگر یک خودکار 1000 تومانی را گفتند 1200 تومان ولی الان خودکار را ببر، یک ساعت بعد بیا پولش را بده، حتما این کار را بکنید. اما اگر خودکار 1000 تومانی را گفتند 100 تومن ولی الان 100 تومن را بده 5 دقیقه بعد خودکار را تحویل بگیر، مطلقا این کار را نکنید!
دلیل:
1- در شرایط تورمی، فروشنده‌ای که پیش‌فروش می‌کند، یا برای تأمین مالی بنگاه خود این کار را انجام می‌دهد و تصورش این است که هزینه این تأمین مالی (ارزان‌تر فروختن و نادیده گرفتن تورم آتی) کمتر از هزینه تأمین مالی از روش‌های دیگر (مانند وام از بانک و ...) است. در این صورت، اگر تورم بیش از تورم انتظاری فروشنده باشد، از سوئی هزینه‌های تولید او بالا می‌رود و از سوی دیگر، قیمت کالایی که قرار است عرضه کند، در بازار بسیار بالاتر از قیمتی است که پیش‌فروش کرده (حتی با لحاظ نرخ بهره). بنابراین به احتمال بسیار زیاد او تلاش خواهد کرد معامله را به هم بزند یا هزینه‌هایی متوجه شما کند. تأخیر در برنامه زمانی تحویل، به هم زدن معامله با حتی پرداخت ضرر و زیان (که عموما کمتر از رشد قیمت ناشی از تورم است)، ناقص تحویل دادن و انواع غش در معامله.
نکته مهم اینجاست که بسیاری مواقع، هزینه‌های پیگیری قانونی این تخلفات به قدری بالاست که خریدار تمکین می‌کند یا نهایت غری در فضای مجازی می‌زند!
2- محاسبات فروشنده از ابتدا غلط بوده یا با قصد کلاهبرداری وارد چنین کاری شده بود. این به‌ویژه زمانی است که کالا یا مواد اولیه آن به صورت قاچاق قرار است وارد شود یا مواد اولیه وارداتی است و نرخ ارز روی هزینه تمام شده بسیار مهم و حساس است و فروشنده تازه کار، برآوردی از هزینه‌های ریسک تولید و قاچاق ندارد و قیمت‌های بسیار پائینی را پیشنهاد می‌کند. حتی ممکن است به دلیل عدم دسترسی به روش‌های تأمین مالی مناسب، با علم به پرریسک بودن این کار، از اول در نظر گرفته است که اگر فعالیت به مشکلی خورد، با به هم زدن معامله، یا فرار از صحنه، مسئله را به پیش‌خرید کنندگان منتقل کند.
بنابراین، توصیه می‌کنم در ایران به سمت پیش‌خرید نروید. فرقی هم ندارد پیش‌فروش کننده شرکت‌های دولتی باشند یا شرکت‌های خصوصی!
http://t.me/maolad
تمدید بخشودگی جرایم مالیاتی تا پایان امسال

«سید محمد هادی سبحانیان» رییس سازمان امور مالیاتی کشور در صفحه شخصی خود در فضای مجازی اعلام کرد: در آستانه نیمه شعبان و در امتداد رویکرد تعاملی و سازنده سازمان امور مالیاتی با شرکای راهبردی خود (فعالان اقتصادی) بخشودگی تا صددرصد جرایم مالیاتی تا پایان اسفندماه تمدید خواهد شد.
ایرنا
@akharinkhabar

مرد هیزم شکنی صبح زود از خانه خارج می‌شود و برای جمع آوری و فروش هیزم به جنگل می‌رود. مرد جوانی او را دنبال می‌کند. در جنگل، هیزم شکن مشغول شکستن درختان و شاخه‌های خشک می‌شود. جوان هم گوشه‌ای نشسته بود. با هر تبری که مرد هیزم‌شکن فرو می‌آورد، جوان می‌گفت “هه!”
عصر مرد هیزم شکن، هیزم‌ها را به کمر بسته وارد بازار می‌شود. جوان هم به دنبالش! هیزم‌شکن هیزم‌ها را می‌فروشد و یک مرتبه جوان نزدیک شده می‌گوید سهم مرا بده! هیزم شکن می‌گوید تو کیستی؟ چه سهمی؟ مرد جوان می‌گوید من “شریک راهبردی” تو هستم و نصف هیزم‌ها به من می‌رسد! دعوا بالا می‌گیرد و پیش قاضی می‌روند. قاضی پس از شنیدن ماجرا، به پیرمرد هیزم‌شکن می‌گوید حق با این جوان است و او هم زحمت کشیده و “هه!” گفته! سکه‌ها را بده که تقسیم کنم! هیزم‌شکن سکه‌ها را به قاضی می‌دهد. قاضی به جوان می‌گوید حواست باشد و به دقت گوش کن! بعد شروع به شمردن سکه‌ها می‌کند. سکه‌ها را روی هم می‌ریزد و صدای “جرینگ” آنها بلند می‌شود. پس از اتمام شمارش، کل سکه‌ها را به هیزم‌شکن می‌دهد و می‌گوید تقسیم کردم بروید! مرد جوان اعتراض می‌کند که ولی به من چیزی ندادی! قاضی می‌گوید چرا دادم! پاداش “هه!” گفتن تو صدای جرینگ سکه‌ها بود که شنیدی!


پ.ن۱: البته متاسفانه قاضی‌ ما منافعش در راستای منافع مرد جوان است و سکه‌ها را به او می‌دهد و برای هیزم‌شکن صدای جرینگ می‌ماند!
پ.ن۲: شریک راهبردی خودخوانده نخواهیم چه کنیم؟
Http://t.me/maolad
ماهانه حداقل یک پیام از اینجا میاد! لحظه اول با دیدن “مودی محترم!” تپش قلب شدید می‌گیرم و استرس تمام وجودم را می‌گیرد. بدون ادامه دادن، ناچار به دعاگویی در حق مسئولین مربوطه می‌شوم! و یک قرص فشار میخورم!
این “شریک راهبردی”! که نه تنها هیچ آورده‌ای برای شراکتش ندارد، بلکه به قدری سنگ جلوی پایمان می‌اندازد و روزگارمان را سیاه کرده که با دیدن سرتیتر پیامش هم قرص فشار لازم می‌شویم.
خدا نگذرد ازشان که ما نخواهیم گذشت!
Http://t.me/maolad
می‌فرماید: در برخی کشورهای دنیا مالیات بر درآمد اتفاقی “دیده شده”! که در کشور ما هم این قانون “باید” اجرا شود!

۱- نه تنها در “برخی” بلکه در خیلی‌ از کشورها آزادی فضای مجازی دیده شده!
۲- در بسیاری از کشورها، آزادی و حق انتخاب حجاب دیده شده!
۳- در بسیاری از کشورها، رشد پایدار اقتصادی دیده شده!
۴- در بسیاری از کشورها، استعفای مدیران ناکارآمد دیده شده!
۵- در بسیاری از کشورها، فضای کسب و‌ کار مساعد دیده شده!
۶- در بسیاری از کشورها عقلانیت در سیاست‌گذاری دیده شده!

البته برخی چیزها هم دیده نشده:
۱- در بسیاری از کشورها، این حجم از اختلاس دیده نشده!
۲- در بسیاری از کشورها، چند دهه تورم دو رقمی دیده نشده!
۳- در بسیاری از کشورها، فساد در چنین ابعادی دیده نشده!
۴- در بسیاری از کشورها، فقر و کول‌بری و نفت‌بری دیده نشده!

و صدها موضوع دیده شده و نشده دیگر!

چشم‌هایتان را مداوا کنید که فقط آنچه جیب‌تان را پر می‌کند را نبینید. اندکی خدماتی که در قبال مالیات می‌دهند را هم ببینید!
Http://t.me/maolad