جاتان خالی! رو بالکن خونه روی صندلی پلاستیکی نشستم و قهوه درست کردم و هوا بسیار نرم و مطلوب است. گربههای همسایهی بغلی هم کنجکاو شدن که بفهمن من اینجا چیکار میکنم این تایم روز؟! صدای پرندهها میاد و الان که دارم این چند خط رو تایپ میکنم، چهرهم روی صفحهی گوشیم آینه شده. حالم خوبه و از این بیغرضی و تعامل و ارتباط کنترل شده با آدمهایی که میشناسم رضایت دارم. اینطور که نه دوست دارم عمیق باشم، و نه میخوام از یادشون برم.
Forwarded from من (مجید نجفیان فخرائی)
خونه کجاست؟ اصلا به کجا میگن خونه؟ بنظرم خونه نه یه ساختمونه، نه یک مکان خاص. خونه به دله. اونجا که نیازی نیست موقعی که میخوای برسی بهش از گوگلمپ استفاده کنی، خونه اونجاست که بعد از غذا خوردن بتونی بشقابت رو بدون فکر به اینکه بد باشه یه گوشه رها کنی و چرت قیلوله بزنی. خونه اونجاست که میدونی ساعت ۱۰ صبح آفتاب کجای خونهست و از کدوم پنجره داره میخزه داخل. خونه میتونه یه کولهپشتی باشه که توش یه حوله مسافرتی و مسواک و دو تا لباس زیر داری. خونه میتونه خنده تو باشه، میتونه جاکلیدی زشت و دوستداشتنیت باشه. خونه یعنی من اگر امروز حالم خوب نبود بتونم به دیوارهاش تکیه کنم. خونه یعنی خاطراتی که با میخ به دیوار کوبیده شده. خونه یعنی همین سبزی بهار. خونه یعنی وقتی آقام پیام میده: «خندهت رو میبینم دلم قرص میشه.» یعنی وقتی یاد دستهای مامان میوفتی که صورتت رو نوازش میکنه. خونه همهچیزه بچهها. همهچیز.
من یافارم|
Sina Behdad - Ghafas ( سینا بهداد - قفس )
این موزیک رو تقدیم میکنم به تمام کسانی که تو ذهنم دوستشون دارم.
ژاپنیها معتقدن: تو تنهایی میشه ماجراجویی کرد، ولی وقتی با کسی باشی میتونی فقط چندتا خاطره بسازی.
یکی دوستی که مهاجرت کرده، یکی هم اونی که ازدواج میکنه؛ این دو تا دیگه اون دو تای قبلی نیستن و بهتره برن تو همون لیست بلند دوری و دوستی.
به ما از همون کلاس اول یاد دادن اونی که دست به سینه باشه، میره تو لیست خوبها.