Forwarded from جهان فرزانگان
🌾
زندگی تان را مصرف کنید!
بله درست متوجه شدید! ما همه مصرف کننده ايم، پس « زندگی تان را مصرف کنید.»
شما یک شیشه عطر را تا آخرین قطره مصرف می کنید. چرا؟
چون ارزشمند است.
زندگی خیلی ارزشمندتر از این حرف هاست. تلاش کنید زندگی تان را تا جای ممکن مصرف کنید.
هیچ فرصتی از زندگی را برای « زندگی کردن » از دست ندهید. منظور این نیست که فقط کار کنید یا مال اندوزی کنید، نه! منظور این است که لحظه لحظه زندگی را لمس کنید. از زندگی تان زباله در نیاورید، تا آنجا که جا دارد، مصرف کنید. تمام استعدادهایی را که دارید، مصرف کنید و نگذارید استعدادها، توانایی و پتانسیل تان هدر برود.
@Farzaneh_3dr
کارل راجرز
زندگی تان را مصرف کنید!
بله درست متوجه شدید! ما همه مصرف کننده ايم، پس « زندگی تان را مصرف کنید.»
شما یک شیشه عطر را تا آخرین قطره مصرف می کنید. چرا؟
چون ارزشمند است.
زندگی خیلی ارزشمندتر از این حرف هاست. تلاش کنید زندگی تان را تا جای ممکن مصرف کنید.
هیچ فرصتی از زندگی را برای « زندگی کردن » از دست ندهید. منظور این نیست که فقط کار کنید یا مال اندوزی کنید، نه! منظور این است که لحظه لحظه زندگی را لمس کنید. از زندگی تان زباله در نیاورید، تا آنجا که جا دارد، مصرف کنید. تمام استعدادهایی را که دارید، مصرف کنید و نگذارید استعدادها، توانایی و پتانسیل تان هدر برود.
@Farzaneh_3dr
کارل راجرز
Forwarded from تفکر
خونهایی که بر سرِ راهِ قدرت ریخته شده است، از خونهای دیگرِ تاریخ، بیشتر و شاید از همه پوچتر و توجیه ناپذیرتر است.
در طلبِ مال و نام و زن، آسانتر میشود آدمکشی را علّتیابی کرد؛ ليكن جاهطلبی چون از حدّ و قاعده بگذرد، از درونی مُستَسقی و بیمار حکایت میکند.
وقتی پایههای قدرت بر خون قرار گرفت، حفظِ آن با حفظِ جان، پیوند میخورد و چنین تصوّر میشود که اگر قدرت از دست برود، زندگی نیز با آن رفته است.
اینجاست که چه بسا جنایت پُشتِ جنایت بیاید و استمرارِ آن ضرورتی شناخته شود.
داستان داستانها
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@Tafakkor
در طلبِ مال و نام و زن، آسانتر میشود آدمکشی را علّتیابی کرد؛ ليكن جاهطلبی چون از حدّ و قاعده بگذرد، از درونی مُستَسقی و بیمار حکایت میکند.
وقتی پایههای قدرت بر خون قرار گرفت، حفظِ آن با حفظِ جان، پیوند میخورد و چنین تصوّر میشود که اگر قدرت از دست برود، زندگی نیز با آن رفته است.
اینجاست که چه بسا جنایت پُشتِ جنایت بیاید و استمرارِ آن ضرورتی شناخته شود.
داستان داستانها
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@Tafakkor
Forwarded from Farideh Marzock
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی فوق العاده از فیلم بسیار زیبای PK محصول ۲۰۱۴، پر فروش ترین فیلم تاریخ هندوستان👌
دو چیز بی نهایت است:
جهان و حماقت بشر ....
ولی من خیلی درباره ی
جهان مطمئن نیستم!!
#آلبرت_انیشتین
#اندیشه
کانال باران
@baraan_ir
@marzockacademy
دو چیز بی نهایت است:
جهان و حماقت بشر ....
ولی من خیلی درباره ی
جهان مطمئن نیستم!!
#آلبرت_انیشتین
#اندیشه
کانال باران
@baraan_ir
@marzockacademy
گفتار اجتماعیفلسفه و جامعه شناسی
محمدامین مروتی
وحدت نظر در دنیای سنتی که معرفت شناسی جدید سر برنیاورده بود، ناشی از باورهای سنتی و دینی به امور مقدس بود.
در دنیای مدرن این امور مقدس زیر سوال رفت اما جستجو برای یک خدای جدید که بتوان بدان اتکا کرد، در دستور کار اهل اندیشه بود. این خدای جدید، ابتدا علم و سپس تاریخ نام گرفت. تفسیر علمی و تاریخی پدیده ها، خاصه در صحنه اجتماع، باعث نوعی علم پرستی و تاریخ پرستی شد. هگلیانیسم و مارکسیسم و پوزیتیویسم و ناکجاآبادگرایی از دل چنین فضایی سر برآورد. ایمان به خوش فرجام بودن تاریخ و آغازی نو برای آن، دل ها را ربوده بود. فلسفه تاریخی که مراحل رشد آگاهی، "از آمیب تا انشتین" را تبیین می کرد.
اما در دنیای پسامدرن، که حقایق ثابته دود می شوند و به هوا می روند، جا برای تکثر و نسبی گرایی باز می شود.
ارنست گلنر اما معتقد است این تحولات در معرفت شناسی، زمینه های اجتماعی دارد. اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم و پوزیتیویسم برای چند دهه، مد روز شدند و باید می شدند. مثلاً اگزیستانسیالیسم، بی پناهی و رهاشدگی پس از جنگ دوم را به نحوی دلنشین توضیح می داد. مارکسیسم در باغ سبزی را نشان می داد که به شدت دل می ربود و پوزیتیویسم قرار بود یک بار برای همیشه تکلیف متافیزیک را روشن کند. مدعیات و وعده های بزرگ همیشه دلربایند.
منبع:
مردان اندیشه، براین مگی، گفتگو با ارنست گلنر / عزت الله فولادوند/ طرح نو/1374
22 خرداد 1402
Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️در جستجوی کلمات گمشده
✍🏻سهند ایرانمهر
🔸خشم، توهین و خشونت کلامی؛ از آفاتی است که مانع ایجاد تفاهم میشود. برتراند راسل در این باره میگوید: «اگر عقیدهای متضاد عقیدۀ شما موجب خشمتان شد، نشانۀ آن است که بهطور ناخودآگاه دلیل خوبی برای طرز فکرتان ندارید. مثلاً اگر کسی پافشاری کند و بگوید دو و دو میشود پنج، بجای خشم، احساس ترحم میکنید، مگر اینکه آنقدر بیسواد باشید که عقیدۀ او باورهای شما را متزلزل کند».
🔸اولین آسیبی که رواج توهین و تحقیر به جامعه به خصوص در شبکه های اجتماعی ایجاد میکند، روی برگردانی طیف وسیعی از گفتگوست. در نتیجه آنانی که خرسندند از اینکه توانستهاند رقیب یا دیگری را با ایجاد ترس و تحقیر و توهین ساکت کنند با فضای یکدستی مواجه خواهند بود که هیچ مانع یا متغیر تصحیح کنندهای در برابر اشتباهات خود ندارند و پس از مدتی مرز بین فهرست آرزوها و برنامه عملی و امکانپذیر را گم می کنند.
🔸تردیدی نیست آنهایی که از توهین و تحقیر به عنوان ابزار استفاده میکنند، و خار و نشتر را در میان کلمات خود میگذارند، پس از آنکه به تصور خود فرضیه یا نگاه رقیب را کنار گذاشتهاند. خود اولین قربانی روشی هستند که بنا نهادهاند. ماجرا مثل داستان آن مرد در مثنوی مولاناست که بذر خاری را در مسیر مردم کاشت که کوچه را خلوت و خانه خود را امن کند :
هر دمی آن خاربن افزون شدی
پای خلق از زخم آن پرخون شدی
پس از مدتی مرد، رو به پیری گذاشت و حالا خار ریشه دوانده بود و بلای جان خود او شده بود درحالیکه دیگر قدرتی برای کندن خار نداشت:
آن درخت بد جوانتر میشود
وین کَنَنده، پیر و مضطر میشود
خاربن در قُوَت و برخاستن
خارکن در پیری و در کاستن
بنابراین رواج توهین و تحقیر در هر جمعی، اگرچه در آغاز خوشایند و مثمر ثمر به نظر میرسد اما به تدریج مترادف است با اعراض مردمان از آن دسته و بالارفتن ضریب اشتباه و خطاهای بیشتر. پس اولین مانع گفتگو، رواج جملات و گفتگوهای نژند و تحقیرآمیز است:
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
🔸نکته مهم دیگر اما این است که گاهی، افراد، واقعا قصد توهین و تحقیر ندارند بلکه اصولا متوجه نیستند سخنی که بر زبان می آورند، توهین آمیز است. این مشکل ممکن است از دایره واژگانی اندک یا از تقلید بدون تامل از سبک گفتگوی آنهایی است که به زعم برخی، به اشتباه نخبه یا الگو تلقی شدهاند. مشکل دیگر آن است که بسیاری ناتوان از انتقال درست مقصود ذهنی خود به ساحت زبانی و گفتاری اند. نبود ادبیات به روز و زبان شسته رفته و موجز در اینجاست که تاثیر خود را نشان می دهد. تجدد در ایران با ضرورت توجه به زبان شروع شد و داستان و رمان ایرانی به سبک جدید پس از درک این ضرورت متولد شد.
🔸یکی از رسالت های نخبگان و نویسندگان و آنهایی که به نحوی مورد توجه هستند، کمک به ترویج دو مساله مربوط به زبان است. اول ترویج زبان عاری از تحقیر و توهین و دوم دعوت و تشویق مخاطب به متون موجز و ساده با نشان دادن شیرینی های ادبیات از طریق انطباق آن با مسایل ملموس زندگی امروز. این مساله تاحدی می تواند یاری دهنده آنانی باشند که ناآشنایی به کلمات و ناتوانی در انتقال مفاهیم مدنظرشان به دنیای کلمات، منشاء سوتفاهم ها در ساحت لفظ باشد چنانکه سهروردی در «آواز پرجبرییل» گفت:«دستخوش بازی لفظ نشاید شدن زیرا در قیامت، از هر هزار تن، شاید جز یک تن، مابقی کشتهی لفظاند!»
#تاملات
@sahandiranmehr
✍🏻سهند ایرانمهر
🔸خشم، توهین و خشونت کلامی؛ از آفاتی است که مانع ایجاد تفاهم میشود. برتراند راسل در این باره میگوید: «اگر عقیدهای متضاد عقیدۀ شما موجب خشمتان شد، نشانۀ آن است که بهطور ناخودآگاه دلیل خوبی برای طرز فکرتان ندارید. مثلاً اگر کسی پافشاری کند و بگوید دو و دو میشود پنج، بجای خشم، احساس ترحم میکنید، مگر اینکه آنقدر بیسواد باشید که عقیدۀ او باورهای شما را متزلزل کند».
🔸اولین آسیبی که رواج توهین و تحقیر به جامعه به خصوص در شبکه های اجتماعی ایجاد میکند، روی برگردانی طیف وسیعی از گفتگوست. در نتیجه آنانی که خرسندند از اینکه توانستهاند رقیب یا دیگری را با ایجاد ترس و تحقیر و توهین ساکت کنند با فضای یکدستی مواجه خواهند بود که هیچ مانع یا متغیر تصحیح کنندهای در برابر اشتباهات خود ندارند و پس از مدتی مرز بین فهرست آرزوها و برنامه عملی و امکانپذیر را گم می کنند.
🔸تردیدی نیست آنهایی که از توهین و تحقیر به عنوان ابزار استفاده میکنند، و خار و نشتر را در میان کلمات خود میگذارند، پس از آنکه به تصور خود فرضیه یا نگاه رقیب را کنار گذاشتهاند. خود اولین قربانی روشی هستند که بنا نهادهاند. ماجرا مثل داستان آن مرد در مثنوی مولاناست که بذر خاری را در مسیر مردم کاشت که کوچه را خلوت و خانه خود را امن کند :
هر دمی آن خاربن افزون شدی
پای خلق از زخم آن پرخون شدی
پس از مدتی مرد، رو به پیری گذاشت و حالا خار ریشه دوانده بود و بلای جان خود او شده بود درحالیکه دیگر قدرتی برای کندن خار نداشت:
آن درخت بد جوانتر میشود
وین کَنَنده، پیر و مضطر میشود
خاربن در قُوَت و برخاستن
خارکن در پیری و در کاستن
بنابراین رواج توهین و تحقیر در هر جمعی، اگرچه در آغاز خوشایند و مثمر ثمر به نظر میرسد اما به تدریج مترادف است با اعراض مردمان از آن دسته و بالارفتن ضریب اشتباه و خطاهای بیشتر. پس اولین مانع گفتگو، رواج جملات و گفتگوهای نژند و تحقیرآمیز است:
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
🔸نکته مهم دیگر اما این است که گاهی، افراد، واقعا قصد توهین و تحقیر ندارند بلکه اصولا متوجه نیستند سخنی که بر زبان می آورند، توهین آمیز است. این مشکل ممکن است از دایره واژگانی اندک یا از تقلید بدون تامل از سبک گفتگوی آنهایی است که به زعم برخی، به اشتباه نخبه یا الگو تلقی شدهاند. مشکل دیگر آن است که بسیاری ناتوان از انتقال درست مقصود ذهنی خود به ساحت زبانی و گفتاری اند. نبود ادبیات به روز و زبان شسته رفته و موجز در اینجاست که تاثیر خود را نشان می دهد. تجدد در ایران با ضرورت توجه به زبان شروع شد و داستان و رمان ایرانی به سبک جدید پس از درک این ضرورت متولد شد.
🔸یکی از رسالت های نخبگان و نویسندگان و آنهایی که به نحوی مورد توجه هستند، کمک به ترویج دو مساله مربوط به زبان است. اول ترویج زبان عاری از تحقیر و توهین و دوم دعوت و تشویق مخاطب به متون موجز و ساده با نشان دادن شیرینی های ادبیات از طریق انطباق آن با مسایل ملموس زندگی امروز. این مساله تاحدی می تواند یاری دهنده آنانی باشند که ناآشنایی به کلمات و ناتوانی در انتقال مفاهیم مدنظرشان به دنیای کلمات، منشاء سوتفاهم ها در ساحت لفظ باشد چنانکه سهروردی در «آواز پرجبرییل» گفت:«دستخوش بازی لفظ نشاید شدن زیرا در قیامت، از هر هزار تن، شاید جز یک تن، مابقی کشتهی لفظاند!»
#تاملات
@sahandiranmehr
Forwarded from سهند ایرانمهر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و گفت مردمان به سه گروه اند
گروهی ناآزرده با تو آزار دارند
گروهی چون بیازاری، بیازارند
و گروهی چون بیازاری، نیازارند
#تذکرة_الاولیاء
#متن_شب
@sahandiranmehr
گروهی ناآزرده با تو آزار دارند
گروهی چون بیازاری، بیازارند
و گروهی چون بیازاری، نیازارند
#تذکرة_الاولیاء
#متن_شب
@sahandiranmehr
Forwarded from عرفان نظرآهاری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🪷 نیلوفرانه زندگی کن
دستهایت سبز شد و تنت نیلوفر.
با اینکه همه چیز مرداب بود، تو زنده آبش کردی.
انگار قصه همین بود که سرت را از گنداب بیرون بیاوری; و چنان زشتی را به زیبایی بدل کنی و لجن زار را به گلزار که پلشتی شرمنده شود.
هر نیلوفری به من می گوید: حتی اگر همه جهان زشت است، تو زیبای خودت باش.
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari🪷
دستهایت سبز شد و تنت نیلوفر.
با اینکه همه چیز مرداب بود، تو زنده آبش کردی.
انگار قصه همین بود که سرت را از گنداب بیرون بیاوری; و چنان زشتی را به زیبایی بدل کنی و لجن زار را به گلزار که پلشتی شرمنده شود.
هر نیلوفری به من می گوید: حتی اگر همه جهان زشت است، تو زیبای خودت باش.
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari🪷
Forwarded from تحلیل و رصد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
㊙️چگونه مجادله کنیم؟
مجادله برای برخی از ما آزاردهنده است. زیرا نوعاً هر دو طرف صرفاً به پیروزی فکر میکنند. بهطور کل، در روزگار کنونی، در تمام ابعاد زندگی روزمره، از حوزه زندگی شخصی تا سیاست و حیات سیاسی شهروندان، از مجادله گریزی نیست. اما مسئله اصلی مجادله این نیست که ما بر سر «چه چیزی» مجادله میکنیم، بلکه نمیدانیم «چگونه» میتوان بهطور مؤثر مجادله کرد. شاید به همین دلیل است که اغلب مجادلات ما کاملاً بدوی است.
دن شاپیرو به این مسئله پاسخ میدهد و بیان میکند که چگونه میتوان کاری کرد تا دو طرف کاملاً متضاد نه تنها با یکدیگر گفتوگو کنند، بلکه برای حل مناقشه با یکدیگر همکاری کنند.
دنیل شاپیرو، دانشیار روانشناسی در دانشگاه هاروارد و بنیانگذار برنامه «مذاکره بینالمللی هاروارد» است که به استناد وبسایت دانشگاه هاروارد از ۱۵ استاد برجسته این دانشگاه محسوب میشود. از جمله کتابهای شاپیرو میتوان به «مذاکره درباره مسائل غیرقابل مذاکره» اشاره کرد./ همپرسه
برگردان: شهاب غدیری
@tahlilvarasad
㊙️چگونه مجادله کنیم؟
مجادله برای برخی از ما آزاردهنده است. زیرا نوعاً هر دو طرف صرفاً به پیروزی فکر میکنند. بهطور کل، در روزگار کنونی، در تمام ابعاد زندگی روزمره، از حوزه زندگی شخصی تا سیاست و حیات سیاسی شهروندان، از مجادله گریزی نیست. اما مسئله اصلی مجادله این نیست که ما بر سر «چه چیزی» مجادله میکنیم، بلکه نمیدانیم «چگونه» میتوان بهطور مؤثر مجادله کرد. شاید به همین دلیل است که اغلب مجادلات ما کاملاً بدوی است.
دن شاپیرو به این مسئله پاسخ میدهد و بیان میکند که چگونه میتوان کاری کرد تا دو طرف کاملاً متضاد نه تنها با یکدیگر گفتوگو کنند، بلکه برای حل مناقشه با یکدیگر همکاری کنند.
دنیل شاپیرو، دانشیار روانشناسی در دانشگاه هاروارد و بنیانگذار برنامه «مذاکره بینالمللی هاروارد» است که به استناد وبسایت دانشگاه هاروارد از ۱۵ استاد برجسته این دانشگاه محسوب میشود. از جمله کتابهای شاپیرو میتوان به «مذاکره درباره مسائل غیرقابل مذاکره» اشاره کرد./ همپرسه
برگردان: شهاب غدیری
@tahlilvarasad
گفتار عرفانیبُقعة امکان
محمدامین مروتی
یکی از عمیق ترین جملات ابن سینا این است که اگر نتوانستید مدعایی را رد یا قبول کنید، علی العمیا در باب آن موضع نگیرید. بلکه آن را در بقعه یا صندوقچة امکان بگذارید یعنی در گوشه ای از ذهنتان نگه دارید تا روزی که شواهد له یا علیه آن کافی گردند. این سخن در باب مدعیات عرفا کاربرد زیادی دارد. ایشان معتقدند کسانی که تجربه ای از عوالم عرفانی ندارند، منکر حقیقت مدعیات عارفانه می شوند در حالی که حقایق عرفانی را باید حس و تجربه کرد. به قول معروف شیرینی این عوالم مانند شیرینی حلوای تنتنانی است تا نخوری ندانی. حافظ در همین باب می گوید:
چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست
سخن شناس نه ای جان من، خطا این جاست
و مولانا که به ذومراتب بودن شناخت باور دارد، بارها در مثنوی به این مسئله می پردازد:
ای که اندر چشمة شورست جات
تو چه دانی شطّ و جیحون و فرات
ای تو نارَسته ازین فانی رباط
تو چه دانی محو و سُکر و انبساط
ور بدانی نقلت از اَبّ و جَدست
پیش تو این نام ها چون ابجدست
ابجد و هوز چه فاش است و پدید
بر همه طفلان و معنی بس بعید
یا می گوید همچنان که جنین تصوری از دنیای بیرون از رحم ندارد و به تنگی و تاریکی و کثافات رخم عادت کرده ، ما هم تصوری از عوالم عرفانی نداریم و از همین رو منکر آن می شویم:
گر جنین را کس بگفتی در رَحِم
هست بیرون عالمی بس مُنتظِم
یک زمینی خرمی با عرض و طول
اندرو صد نعمت و چندین اکول
در صفت ناید عجایب های آن
تو درین ظلمتچهای در امتحان
او به حکم حال خود منکر بدی
زین رسالت معرض و کافر شدی
نفیِ احوالی که در حیطة درک ما نمی گنجند، به منزلة نفیِ قادریت مطلقة الهی است:
حالتی دیگر بود کان نادرست
تو مشو منکر، که حق، بس قادرست
کلام امروز:یک جامعه زمانی به بلوغ میرسد که کهنسالانش درختانی را بکارند درحالیکه میدانند زیرسایهی آنها نخواهند نشست.
Forwarded from Aasoo - آسو
آیا شخصیت ما قابل تغییر است؟🔻
🔹 آیا تابهحال آرزو کردهاید که ایکاش میشد آدم منظمتر یا اجتماعیترى باشم؟ یا خلاقتر و مبتکرتر؟ یا شاید شما آدمی نگران هستید و دوست داشتید که کمی بیخیالتر بودید؟ اگر اینطور است، بدانید که تنها شما نیستید که اینگونه مىاندیشید. نظرسنجیها نشان میدهد که حداقل دوسوم از افراد دوست دارند که برخی از عناصر شخصیت خود را تغییر دهند. در گذشته، چنین آرزوهایی بیهوده بهنظر میرسید. چنین تصور میشد که شخصیت ما در دوران کودکی شکل گرفته است و در طول زندگی ثابت میماند. مثل آن پلنگ معروفى که هرگز نمیتوانست خالهای خود را تغییر دهد، اعتقاد بر این بود که فضایل و معایب ما در تاروپودِ روانمان تنیده شده است. اما تحقیقات علمی اخیر نشان مىدهد که این برداشت از ثبات شخصیت اشتباه است. با راهبردهای روانشناختی مناسب و تلاش کافی، بسیاری از افراد میتوانند ویژگیهای اصلی خود را بهشکل دلخواه درآورند.
🔹 در یک آزمون پانزده هفتهای با حدود چهارصد نفر، شرکتکنندگان پذیرفتند که بهطور متوسط هفتهای دو چالش را تجربه کنند. پاسخهای افراد به یک پرسشنامهى استانداردِ مربوط به پنج خصیصهى اصلى نشان داد که خصائص کسانی که واقعاً تمرینها را انجام دادند، در جهت دلخواه تغییر کرد.
🔹انعطافپذیریِ فوقالعادهی ذهن ما، خبر خوبی است برای کسانى که دوست دارند کمی اجتماعیتر، منظمتر یا بىخیالتر باشند. مزیت بالقوهى دیگر این است که آگاهی از این تحقیق میتواند به بهبود سلامتِ روان کمک کند. شرایطی مانند افسردگی و اضطراب اغلب مشخصهى بارزِ احساس درماندگی است: افراد بر این باورند که احساسات منفی، بخشی از شخصیت آنهاست و برای تغییر آن، کارى از دستشان ساخته نیست. این احساس میتواند غم و اندوه و نگرانیشان را تشدید کند و آنها را نسبت به درمان یا تغییر سبک زندگی، که سبب بهبودی آنها مىشود، مقاومتر سازد.
@NashrAasoo 💭
🔹 آیا تابهحال آرزو کردهاید که ایکاش میشد آدم منظمتر یا اجتماعیترى باشم؟ یا خلاقتر و مبتکرتر؟ یا شاید شما آدمی نگران هستید و دوست داشتید که کمی بیخیالتر بودید؟ اگر اینطور است، بدانید که تنها شما نیستید که اینگونه مىاندیشید. نظرسنجیها نشان میدهد که حداقل دوسوم از افراد دوست دارند که برخی از عناصر شخصیت خود را تغییر دهند. در گذشته، چنین آرزوهایی بیهوده بهنظر میرسید. چنین تصور میشد که شخصیت ما در دوران کودکی شکل گرفته است و در طول زندگی ثابت میماند. مثل آن پلنگ معروفى که هرگز نمیتوانست خالهای خود را تغییر دهد، اعتقاد بر این بود که فضایل و معایب ما در تاروپودِ روانمان تنیده شده است. اما تحقیقات علمی اخیر نشان مىدهد که این برداشت از ثبات شخصیت اشتباه است. با راهبردهای روانشناختی مناسب و تلاش کافی، بسیاری از افراد میتوانند ویژگیهای اصلی خود را بهشکل دلخواه درآورند.
🔹 در یک آزمون پانزده هفتهای با حدود چهارصد نفر، شرکتکنندگان پذیرفتند که بهطور متوسط هفتهای دو چالش را تجربه کنند. پاسخهای افراد به یک پرسشنامهى استانداردِ مربوط به پنج خصیصهى اصلى نشان داد که خصائص کسانی که واقعاً تمرینها را انجام دادند، در جهت دلخواه تغییر کرد.
🔹انعطافپذیریِ فوقالعادهی ذهن ما، خبر خوبی است برای کسانى که دوست دارند کمی اجتماعیتر، منظمتر یا بىخیالتر باشند. مزیت بالقوهى دیگر این است که آگاهی از این تحقیق میتواند به بهبود سلامتِ روان کمک کند. شرایطی مانند افسردگی و اضطراب اغلب مشخصهى بارزِ احساس درماندگی است: افراد بر این باورند که احساسات منفی، بخشی از شخصیت آنهاست و برای تغییر آن، کارى از دستشان ساخته نیست. این احساس میتواند غم و اندوه و نگرانیشان را تشدید کند و آنها را نسبت به درمان یا تغییر سبک زندگی، که سبب بهبودی آنها مىشود، مقاومتر سازد.
@NashrAasoo 💭
Telegraph
آیا شخصیت ما قابل تغییر است؟
آیا تابهحال آرزو کردهاید که ایکاش میشد آدم منظمتر یا اجتماعیترى باشم؟ یا خلاقتر و مبتکرتر؟ یا شاید شما آدمی نگران هستید و دوست داشتید که کمی بیخیالتر بودید؟ اگر اینطور است، بدانید که تنها شما نیستید که اینگونه مىاندیشید. نظرسنجیها نشان میدهد…
Forwarded from تفکر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سفر DNA
کلیپی که شايد لازم باشد هر فرد نژادپرست و مليت گرايى آن را ببیند.
@Tafakkor
راه رسیدن به دنیای بدون مرز، از ذهنهای باز شروع میشود.
کلیپی که شايد لازم باشد هر فرد نژادپرست و مليت گرايى آن را ببیند.
@Tafakkor
راه رسیدن به دنیای بدون مرز، از ذهنهای باز شروع میشود.
گفتار فلسفیهوش مصنوعی: بیم ها و امیدها
محمدامین مروتی
خانم سوزان اشنایدر در کتاب "آینده ذهن"، "هوش مصنوعی" را از زوایای مختلف مورد کنکاش قرار می دهد.
خانم اشنایدر کارشناسی اقتصاد و دکترای فلسفه دارد و در ناسا و دانشگاه های مختلف، پروژه های مرتبط با هوش مصنوعی را سرپرستی و هدایت می کند. خود خانم اشنایدر نسبت به آینده هوش مصنوعی نه خوشبین است و نه بدبین.
بیم ها و امیدها:
بیشترین نگرانی در این مورد این است که آیا ممکن است مانند آنچه در کارتون "جِتسون ها" The Jetsons اتفاق می افتد، هوش مصنوعی از ما سبقت بگیرد و ما را به بردگی بکشاند.
در پاسخ این سوال، اشنایدر می گوید این پیش بینی بدبینانه ناشی از این است که فرض را بر این گذاشته اند که هوش مصنوعی در رشد و تکامل است و انسان وضعیت ثابتی دارد و از همین رو هوش مصنوعی بر او سبقت می گیرد. در حالی که هوش انسان نیز در رشد و تکامل است و به همین دلیل انسانی که اتومبیل برقی سوار می شود، همان انسانی نیست که درعصر حجر می زیست.
دامنه این نگرانی ها از بدگمانی نسبت به اکتشافات فضایی نزد عوام تا بدگمانی به تکنولوژی نزد خواصی چون هایدگر گسترده بوده است. مشابه این نگرانی ها، پیش از این در مورد انقلاب صنعتی و انقلاب انفورماتیک هم بوده است اما در عمل انسان راهی برای کاستن از معایب و استفاده از مزایای تکنولوژی پیدا کرده است. مثلاً یکی از نگرانی ها افزایش بیکاری ناشی از استخدام ماشین به جای انسان بوده است. اما در عمل این تکنولوژی ها شغل های جدید و متناسب با خود را نیز خلق کرده اند.
این هوش می تواند منشأ خدمات بسیار گردد. من جمله به کسب و کارها و اقتصاد رونق دهد و در معالجه بیماری هایی نظیر سکته و پارکینسون و آلزایمر که ناشی از صدمه به بخش هایی از مغز است، به کمک انسان بیاید.
در عین حال توانایی های هوش مصنوعی را نباید دست کم گرفت تا آنجا که گفته می شود اگر از ذهن انسانی در حال تفکر، ام ار آی گرفته شود، هوش مصنوعی قادر است محتوای اندیشه او را به کلام تبدیل کند. چیزی از قبیل ذهن خوانی با دقت بالا.
همینطور ممکن است انسان بتواند با خرید نرم افزاری و نصب آن بر مغز خود، فیزیکدان شود یا بسیاری از مطالب در باره موضوعات مختلف را بدون رنج درس و دانشگاه بداند یا اشعار حافظ را از بر نماید و....
بنابراین حفظ هوشیاری و بیخیال نبودن به تبعات و عوارض تکنولوژی نیز باید وجود داشته باشد.
از همین رو ایده های فراوانی نظیر ترکیب هوش طبیعی و مصنوعی در قالب موجوداتی به نام "سایبورگ" مورد گفتگو قرار گرفته است. نوعی گذر از انسانیت و رسیدن به عصر تراانسانیت یا پُست هیومنیزم، از طریق ترکیب تکنولوژی و بیولوژی.
تبعات حقوقی:
موضوع خودآگاهی هوش مصنوعی، تبعات اخلاقی و حقوقی هم دارد.
اگر این خودآگاهی وجود داشته باشد، دیگر با ربات سر و کار نداریم و به کار گرفتن این مصنوعات به نوعی، برده داری تلقی می شود. اگر هوش مصنوعی خودآگاه باشد، چرا باید از آن ترسید؟ می توان با آن مثل سایر انسان ها برخورد انسانی و اموزشی داشت. می توان آن را با برنامه ریزی مناسب، بهداشتی کرد.
اگر هم خطری از ناحیه خودآگاهی هوش مصنوعی حس کنیم، می توانیم با محدود کردن داده هایی که بدان می دهیم و به خصوص محدود کردن ارتباطش با اینترنت، آن را کنترل نماییم.
ماهیت خودآگاهی:
مباحث مرتبط با این موجود زنده و توانایی هایش، چالش های فراوانی را دامن زده است.
این چالش ها عمدتاً بر محور موضوع خودآگاهی و ماهیت آن می چرخد. بدین معنا که تفاوت اساسی یک انسان با هوش مصنوعی این است که هوش مصنوعی خودآگاهی ندارد و خودآگاهی ذاتی بشر و آگاهی همان حلقه مفقوده بین جاندار و بیجان است.
خودآگاهی امری است وابسته به ماده آلی و همچنین وابسته به استمرار تجارب ما و تبدیل آن به حافظه در قسمت هیپوکامپ مغز.
بنابراین ریزپردازنده یا میکروچیپ سیلیکونی، قادر به انتقال خودآگاهی نیست. مغز ما۱۰۰میلیارد نرون و 100 تریلیون سیناپس دارد که در یک میکروپروسسور سیلیکونی قابل بازیافت نیست. درک هوش مصنوعی از موسیقی موتزارت، در او منجر به بازتولید هیجان و لذتی که ما می بریم نمی شود. او فقط می تواند ادای این التذاذ را دربیاورد.
لذا نگرانی از خودآگاهی هوش مصنوعی چندان موجه نیست.
آدم درون ما:
اگر مرزی قاطع بین خودآگاهی و ناخودآگاهی وجود داشته باشد، کسی در درون ما هست که از چشم من دنیا را می بیند. به قول مولانا:
آن کیست که بیرونِ درون می نگرد
در اهل جنون به صد فسون می نگرد
وز دیده نگر که دیده چون می نگرد
و آن کیست که از دیده برون می نگرد؟
فرضیه ها یا استعاره هایی از قبیل وجود آدم کوچولویی نامرئی در مغز، که راننده ذهن ماست. 👇👇ادامه در فرسته بعدی👇👇
👆👆ادامه از فرسته قبلی👆👆 "من" به مثابه خطای ذهن و زبان:
از آن سو نیچه اصالتی به خودآگاهی نمی داد و می گفت "من" وجود ندارد، من یک خطای دستورزبانی است. ناشی از القائات دستور زبان است. این دیدگاه در میان بسیاری از عرفا نیز اندیشه ای محوری است. خود حاصلِ دوبینی و چشم احولی است که بین خود و جهان مرز کشیده است. حقیقت عالم یگانگی و وحدت است و درک این حقیقت، ما را با جهان یکی می کند، آن چنان که قطره با دریا یکی می شود. این یکی شدن حاصل رویکرد عاشقانه به هستی است و عرفا نامش را "حیرت" گذاشته اند.
سلسله مراتب آگاهی:
آیا خودآگاهی مراتب مختلف ندارد؟ آیا آگاهی ما نسبت به هوش های سیارات دیگر، مانند آگاهی کرم خاکی به ما نیست؟ اگر چنین باشد، ما نیز مانند کرم های خاکی از وجود ابرانسان ها بی خبریم.
بسیاری مانند تامس نیگل معتقدند آگاهی در همه کائنات و حتی موجوداتی که ما آن ها را غیرزنده تلقی می کنیم، وجود دارد ولی به قدری ناچیز است که حس نمی شود. باز به قول مولوی:
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
از جمادی عالم جانها روید
غلغل اجزای عالم بشنوید
بر اساس این نظریه همه آگاهند و لی ضریب یا "فی" خودآگاهی در موجودات مختلف است.
یکی از تصورات جذابی که هوش مصنوعی خلق کرده این است که شاید بتوان از ذهن مانند یک نرم افزار کپی کرد و آن را در فضای ابری بارگذاری کرد تا بدینوسیله آگاهی ما همیشه جاودان بماند. ایا محتوای ذهنی ما قابل کپی و پیست یا آپلود هست؟
اگر چنین کاری ممکن باشد، سوال دیگری پیش می آید و آن این است که اگر به جای یک کپی دو یا چند کپی از ذهن مان بارگذاری کنیم، کدامشان من واقعی ماست؟
سایر هوش های مصنوعی:
می توان با استفاده از هوش مصنوعی و به عبارتی با پاشیدن بذر خودآگاهی در کهکشان، امکان ارتباط با موجودات زنده سایر سیارات را تسریع و تسهیل ساخت.
در این باب گفته اند شاید فرستادن سیگنال به موجودات حیاتمند سایر سیارگان، ما را در معرض خطر قرار دهد. آیا هوش های برتر سیارات دیگر، نمی تواند نقش خدایی دیگر را برای ساکنان زمین بازی کند؟ آیا خدایانی در آن سوی کائنات، در حال مدیریت ما نیستند؟ اگر قوه تصور و تخیلمان استفاده کنیم، شاید خود ما بقایای هوش هایی باشیم، که از جایی دیگر به زمین آمده است.
فیزیکالیسم:
البته هستند کسانی که تفکر فیزیکالیستی دارند و مرز بین آگاهی و بی خبری را وابسته به مواد آلی نمی دانند.
به علاوه عده ای معتقدند که اصلاً خودآگاهی یک مزیت نیست و اغلب کارهای انسان در حین ناخودآگاهی و عدم تمرکز بر خود پیش می رود. خودآگاهی معمولاً در لبه ناشناختگی هاست که بروز و ظهور دارد. لذا برای استفاده از هوش مصنوعی، اصلاً نیازی به ماده آلی و حتی نیازی به خودآگاهی نداریم.
منبع:
فایل صوتی "مرور و بحث کتاب آینده ذهن در عصر هوش مصنوعی، سوزان اشنایدر"، با معرفی ایمان فانی
29 خرداد 1402
از آن سو نیچه اصالتی به خودآگاهی نمی داد و می گفت "من" وجود ندارد، من یک خطای دستورزبانی است. ناشی از القائات دستور زبان است. این دیدگاه در میان بسیاری از عرفا نیز اندیشه ای محوری است. خود حاصلِ دوبینی و چشم احولی است که بین خود و جهان مرز کشیده است. حقیقت عالم یگانگی و وحدت است و درک این حقیقت، ما را با جهان یکی می کند، آن چنان که قطره با دریا یکی می شود. این یکی شدن حاصل رویکرد عاشقانه به هستی است و عرفا نامش را "حیرت" گذاشته اند.
سلسله مراتب آگاهی:
آیا خودآگاهی مراتب مختلف ندارد؟ آیا آگاهی ما نسبت به هوش های سیارات دیگر، مانند آگاهی کرم خاکی به ما نیست؟ اگر چنین باشد، ما نیز مانند کرم های خاکی از وجود ابرانسان ها بی خبریم.
بسیاری مانند تامس نیگل معتقدند آگاهی در همه کائنات و حتی موجوداتی که ما آن ها را غیرزنده تلقی می کنیم، وجود دارد ولی به قدری ناچیز است که حس نمی شود. باز به قول مولوی:
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
از جمادی عالم جانها روید
غلغل اجزای عالم بشنوید
بر اساس این نظریه همه آگاهند و لی ضریب یا "فی" خودآگاهی در موجودات مختلف است.
یکی از تصورات جذابی که هوش مصنوعی خلق کرده این است که شاید بتوان از ذهن مانند یک نرم افزار کپی کرد و آن را در فضای ابری بارگذاری کرد تا بدینوسیله آگاهی ما همیشه جاودان بماند. ایا محتوای ذهنی ما قابل کپی و پیست یا آپلود هست؟
اگر چنین کاری ممکن باشد، سوال دیگری پیش می آید و آن این است که اگر به جای یک کپی دو یا چند کپی از ذهن مان بارگذاری کنیم، کدامشان من واقعی ماست؟
سایر هوش های مصنوعی:
می توان با استفاده از هوش مصنوعی و به عبارتی با پاشیدن بذر خودآگاهی در کهکشان، امکان ارتباط با موجودات زنده سایر سیارات را تسریع و تسهیل ساخت.
در این باب گفته اند شاید فرستادن سیگنال به موجودات حیاتمند سایر سیارگان، ما را در معرض خطر قرار دهد. آیا هوش های برتر سیارات دیگر، نمی تواند نقش خدایی دیگر را برای ساکنان زمین بازی کند؟ آیا خدایانی در آن سوی کائنات، در حال مدیریت ما نیستند؟ اگر قوه تصور و تخیلمان استفاده کنیم، شاید خود ما بقایای هوش هایی باشیم، که از جایی دیگر به زمین آمده است.
فیزیکالیسم:
البته هستند کسانی که تفکر فیزیکالیستی دارند و مرز بین آگاهی و بی خبری را وابسته به مواد آلی نمی دانند.
به علاوه عده ای معتقدند که اصلاً خودآگاهی یک مزیت نیست و اغلب کارهای انسان در حین ناخودآگاهی و عدم تمرکز بر خود پیش می رود. خودآگاهی معمولاً در لبه ناشناختگی هاست که بروز و ظهور دارد. لذا برای استفاده از هوش مصنوعی، اصلاً نیازی به ماده آلی و حتی نیازی به خودآگاهی نداریم.
منبع:
فایل صوتی "مرور و بحث کتاب آینده ذهن در عصر هوش مصنوعی، سوزان اشنایدر"، با معرفی ایمان فانی
29 خرداد 1402
Forwarded from تحلیل و رصد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
قسمتی از تصنیف معروف اطلال (ویرانه) #امکلثوم و حکایت سرایش آن توسط ابراهیم ناجی شاعر معروف مصری:
ابراهیم ناجی پزشک و شاعر مصری ( ۱۸۸۹ - ۱۹۵۳) از اشراف زادگان و دانشآموختگان در مصر و مسلط به زبانهای انگلیسی و فرانسوی و نیز مترجم آثاری ادبی بوده است.
او بههنگام دانشجویی، با دختری در همسایگیشان آشنا شده که به اشتیاق میانجامد... اما دست سرنوشت آندو را از یکدیگر جدا میکند...
ناجی مدتی به شعر رو میآورد و در فرانسه مقیم میشود و عاقبت به مصر برمیگردد و به طبابت مشغول میشود ..... روزی او را به اضطرار بر بالین زنی در وضعیت زایمان فرا میخوانند و او در مییابد که او همان یار مهرگسستهی اوست:
او شعر اطلال (ویرانه) را در وصف حالش در بازگشت از بستر او میسراید و در این قطعه از تصنیف که نمایشی از قدرت و کیفیت صدای شگفتانگیز ام کلثوم است میخواند:
ای شبنشینی که به خواب میروی و به یاد پیمانت بیدار میشوی
هنگامی که زخمی التیام یافت، یاد خاطرات گذشته زخمی تازه را باز میکند
پس فراگیر که چگونه گذشته را فراموش کنی و فراگیر که چگونه آن را از یادت دور کنی
@tahlilvarasad
قسمتی از تصنیف معروف اطلال (ویرانه) #امکلثوم و حکایت سرایش آن توسط ابراهیم ناجی شاعر معروف مصری:
ابراهیم ناجی پزشک و شاعر مصری ( ۱۸۸۹ - ۱۹۵۳) از اشراف زادگان و دانشآموختگان در مصر و مسلط به زبانهای انگلیسی و فرانسوی و نیز مترجم آثاری ادبی بوده است.
او بههنگام دانشجویی، با دختری در همسایگیشان آشنا شده که به اشتیاق میانجامد... اما دست سرنوشت آندو را از یکدیگر جدا میکند...
ناجی مدتی به شعر رو میآورد و در فرانسه مقیم میشود و عاقبت به مصر برمیگردد و به طبابت مشغول میشود ..... روزی او را به اضطرار بر بالین زنی در وضعیت زایمان فرا میخوانند و او در مییابد که او همان یار مهرگسستهی اوست:
او شعر اطلال (ویرانه) را در وصف حالش در بازگشت از بستر او میسراید و در این قطعه از تصنیف که نمایشی از قدرت و کیفیت صدای شگفتانگیز ام کلثوم است میخواند:
ای شبنشینی که به خواب میروی و به یاد پیمانت بیدار میشوی
هنگامی که زخمی التیام یافت، یاد خاطرات گذشته زخمی تازه را باز میکند
پس فراگیر که چگونه گذشته را فراموش کنی و فراگیر که چگونه آن را از یادت دور کنی
@tahlilvarasad
خودشناسی و سبک زندگیعوامل شادکامی
ریچارد لایارد (متولد 1934) در کتاب "شادکامی" می گوید تحقیقات تجربی نشان می دهد که شادکامی هفت عامل مهم دارد. دو عامل به درآمد و سلامت ما مربوط است و پنج عامل به روابط ما.
درآمد عامل مهمی است ولی از یک حد به بالاتر، ثروت به شادکامی کمک بیشتری نمی کند. عنصر "مقایسه" ثروتمان با دیگران، معمولاٌ باعث تلخکامی می شود.
دومین عامل مهم سلامتی است. اختلال در خواب، افسردگی و بیماری های مزمن از بیماری های دیگر بیشتر ما را تلخکام می کنند. ما معمولاً به اندازه کافی روی سلامتی مان سرمایه گذاری نمی کنیم و با بستن چشم های مان بر روی علائم و نشانه های خطر، از مراجعه به دکتر و درمان اجتناب می کنیم.
اما پنج عامل دیگر به روابط ما با دیگران مربوط می شوند. لایارد می گوید انسان ها در روابط به دنیا می آیند و می زیند و می میرند.
عامل سوم شادکامی رابطه خوب و داشتن دوستان خوب است که بر کیفیت زندگی ما تاثیر بسیار زیادی دارد.
عامل چهارم شادکامی روابط خانوادگی و ازدواج خوب عامل است. لایارد می گوید بر اساس تحقیقات تجربی و آماری، ازدواج نسبت به چهار بدیل خود(تجرد، بیوگی، طلاق و ازدواج سفید) شادکامی بیشتری تولید می کند.
این تحقیقات تجربی به جزئیاتی از قبیل ترکیب خانواده و تعداد افراد هم رسیده است و محققان من جمله نتیجه گرفته اند که خانواده هایی که دو فرزند دختر دارند نسبت به سایر خانواده ها شادکام ترند.
عامل پنجم شادکامی کیفیت رابطه با حکومت هاست. نظام های دموکراتیک و نظام هایی که حقوق شهروندان را رعایت می کنند و نظام هایی که تبعیض و فساد و ظلم و دروغ کمتری دارند، اسباب شادکامی شهروندانشان را بیشتر مهیا می کنند.
عامل ششم شادکامی رابطه با همکاران در محیط کار و خود کار و علاقه به کار است. کار صرفاً در آمد نیست. اگر به کارمان علاقه نداشته باشیم، رنج بسیار خواهیم برد. علاقه به کار از درآمد آن مهمتر است. همینطور داشتن رابطه مکمل و خوب با همکاران، در علاقه ما به محیط کار تاثیر فراوان دارد.
عامل هفتم شادکامی رابطه با کائنات و یافتن معنایی در زندگی است. نگاه و جهان بینی ما به کل عالم تاثیر بی بدیلی بر احساس شادکامی مان دارد.
تحقیقت لایارد و همکارانش نشان می دهد که در مجموع دینداران از بی دینان شادکام ترند، اما این بدان معنی نیست که گروهی از بی دینان نتوانند ارزش های شخصی خودشان را جایگزین ارزش های دینی کنند.
منبع:
هفت عامل شادکامی/ فایل تصویری از دکتر جواد حیدری
27 خرداد 1402
نیک زیستی
ریچارد لایارد در کتاب «شادکامی: درسهایی از یک علم جدید» می گوید تمام هم و غم اخلاق و سیاست، فراهم آوردن نیک زیستی well being برای انسانهاست. موضوع علوم تجربی طبیعی، طبیعت است و موضوع سیاست و فلسفه اخلاق، نیک زیستی است. نیک زیستی دوبخش دارد: فردی و اجتماعی.
به تعبیر "اسکنلن" فلسفه اخلاق متکفل تامین نیک زیستی فردی است و هم و غم فلسفه سیاسی نیز تامین نیک زیستی جمعی است.
نیک زیستی فردی:
او هفت ویژگی برای نیک زیستی فردی برمیشمارد:
1- احساس مثبت: روی هم رفته از زندگیاش لذت ببرد و شادکام باشد.
2- غرقهگی: یعنی فرد مشغولیتی داشته باشد، یعنی مثلا فردی که دوست دارد چیز جدید یاد بگیرد و متوجه نمیشود زمان چگونه میگذرد.
3- معناداری و هدف داشتن زندگی: احساس کند کاری انجام میدهد که هم ارزشمند و هم مهم است.
4- عزت نفس: فرد احساس مثبتی نسبت به خودش دارد.
5- خوشبینی به آینده
6- تابآوری
7- روابط و ارتباطات مثبت مثبت
نیک زیستی جمعی:
جان رالز (2002-1921)، با مفهوم «خیرهای اولیه» primary goods میگفت ما در زندگی جمعی دنبال زندگیای هستیم که برای همه انسانها با ویژگیها و روحیههای مختلف ارزشمند باشد. این امر با خیرهای اولیه حاصل میشود که خود به دو دسته کلی تقسیم میشوند: اولا خیرهای اولیه طبیعی که عبارتند از: تواناییهای بدنی و تواناییهای ذهنی: این دو را بخت در اختیار ما میگذارد؛ ثانیا خیرهای اولیه اجتماعی که عبارتند از:
1- آزادیهای اساسی
2- درآمد و ثروت
3- عزت نفس اجتماعی
ریچارد لایارد در کتاب «شادکامی: درسهایی از یک علم جدید» می گوید تمام هم و غم اخلاق و سیاست، فراهم آوردن نیک زیستی well being برای انسانهاست. موضوع علوم تجربی طبیعی، طبیعت است و موضوع سیاست و فلسفه اخلاق، نیک زیستی است. نیک زیستی دوبخش دارد: فردی و اجتماعی.
به تعبیر "اسکنلن" فلسفه اخلاق متکفل تامین نیک زیستی فردی است و هم و غم فلسفه سیاسی نیز تامین نیک زیستی جمعی است.
نیک زیستی فردی:
او هفت ویژگی برای نیک زیستی فردی برمیشمارد:
1- احساس مثبت: روی هم رفته از زندگیاش لذت ببرد و شادکام باشد.
2- غرقهگی: یعنی فرد مشغولیتی داشته باشد، یعنی مثلا فردی که دوست دارد چیز جدید یاد بگیرد و متوجه نمیشود زمان چگونه میگذرد.
3- معناداری و هدف داشتن زندگی: احساس کند کاری انجام میدهد که هم ارزشمند و هم مهم است.
4- عزت نفس: فرد احساس مثبتی نسبت به خودش دارد.
5- خوشبینی به آینده
6- تابآوری
7- روابط و ارتباطات مثبت مثبت
نیک زیستی جمعی:
جان رالز (2002-1921)، با مفهوم «خیرهای اولیه» primary goods میگفت ما در زندگی جمعی دنبال زندگیای هستیم که برای همه انسانها با ویژگیها و روحیههای مختلف ارزشمند باشد. این امر با خیرهای اولیه حاصل میشود که خود به دو دسته کلی تقسیم میشوند: اولا خیرهای اولیه طبیعی که عبارتند از: تواناییهای بدنی و تواناییهای ذهنی: این دو را بخت در اختیار ما میگذارد؛ ثانیا خیرهای اولیه اجتماعی که عبارتند از:
1- آزادیهای اساسی
2- درآمد و ثروت
3- عزت نفس اجتماعی