کانال محمد امین مروتی
1.48K subscribers
1.56K photos
1.04K videos
132 files
2.66K links
Download Telegram
بی سوادان قرن ۲۱ کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند ، بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند

✍️#الوین_تافلر
🔻آزادی به این معنا نیست که هرکاری دلت می‌خواهد انجام دهی؛ بلکه بدین معناست که مجبور نباشی آن کاری را انجام دهی که دلت نمی خواهد....!

ژان_ژوک_روسو
بیچاره انسانی که دارایی‌هایش از خود وی ارزشمندتر است!

👤 #ارسطو
Forwarded from غلط ننویسیم
حَرّاف

به فتح اول و تشدید دوم، در زبان عربی نیامده و از ساخته‌های فارسی زبانان در قرن اخیر است (حَرْف به معنای «سخن» در عربی متداول نیست). به جای آن می‌توان گفت: «پر گو» یا «گشاده زبان».

#غلط_ننویسیم
ص157

@ghalatnanevisim
@ghalatnanevisim
دوشنبه ها: گفتار اجتماعی لشک کولاکوفسکی
محمدامین مروتی
لشک کولاکوفسکی ‏( ۱۹۲۷– ۲۰۰۹) فیلسوف و متفکر لهستانی بود. او بیشتر به‌خاطر شناخت و نقد مارکسیسم در دنیا شناخته‌شده بود. برجسته‌ترین اثر او، «جریان‌های اصلی مارکسیسم» نام دارد.
زندگی‌نامه:
کولاکوفسکی در سال ۱۹۲۷ در لهستان زاده شد. وقتی او دوازده ساله بود، کشورش از دو سو مورد حمله نیروهای آلمان نازی و ارتش شوروی قرار گرفت و پدرش توسط گشتاپو دستگیر شد و به قتل رسید. به عضویت حزب کمونیست لهستان درآمد، اما خیلی زود به سوسیالیسم دمکراتیک گرایش یافت. در سال ۱۹۶۶ میلادی به جرم دفاع از آزادی بیان و انتقاد علنی از کمونیسم از حزب اخراج شد و پس از چندی در پی سیاست «کمونیستی کردن دانشگاه ها» که بر اساس آن منتقدان و معترضان نظام، از کار برکنار و «پاکسازی» می شدند، او نیز از تدریس در دانشگاه محروم شد و کرسی درس فلسفه تاریخ از او گرفته شد. در پی فشارهای گوناگون، نخست به پاریس و سرانجام به انگلستان رفت. لشک کولاکوفسکی، در 2009 در گذشت.
آثار:
جریان‌های اصلی در مارکسیسم (کتاب سه جلدی، ترجمه به فارسی توسط دکتر عباس میلانی)
زندگی به رغم تاریخ (گزیده گفتارها و گفتگوهایی از لشک کولاکوفسکی به انتخاب و ترجمه خسرو ناقد)
دو چشم اسپینوزا و دیگر مقالات در باب فیلسوفان (۲۰۰۴)
درسهایی کوچک درباب مقولاتی بزرگ، لشک کولاکوفسکی، هومن پناهنده (مترجم)، روشن وزیری (مترجم)، تهران: طرح نو، ۱۳۸۱
مارکس جوان و مارکس پیر:
او در آغاز تفکر فلسفی خود، روح انتقادی را از مارکسیسم به عاریت گرفت؛ از آنجا که «مارکس جوان» بیش از همه در مرکز توجه و علاقه کولاکوفسکی جوان قرار داشت، او پاسخ پرسش های خود را درباره انسان و درباره معنا و مقصود زندگی، در این محدوده تنگ جست وجو می کرد.
اما کولاکوفسکی با نگارش کتاب «جریان های اصلی مارکسیسم؛ تکوین، توسعه و تباهی مارکسیسم»، با «پدرمعنوی خود» مارکس وداع کرد، پدری که به رغم شناخت و درک بسیاری از پدیده ها، عشق را کم داشت؛ عشق به حقیقت و دلیری در اعتراف به خطا.
در نوشته های اولیه مارکس، این انسان بود که می توانست و می بایست جهان را تغییر دهد و تاریخ را بسازد و فقط مهره یی در ماشین عظیم تاریخ نبود که خواهی نخواهی مسیر حرکتش بر طبق قانون از پیش تعیین شده بود. «مارکس جوان» طرفدار زندگی، نه تنها در تضاد دیالکتیکی ابطال ناپذیری با «مارکس پیر» طرفدار تاریخ قرار داشت، بلکه در تقابل با سوسیالیسمی نیز بود که در روسیه شوروی و دیگر کشورهای بلوک شرق کاربرد داشت.
نقد کمونیسم:
به نظر او مارکسیسم بزرگترین خیالبافی قرن بیستم است.
"لِشِک کولاکوفسکی" از کمونیست های پشیمان لهستانی در دفاع از پشت کردنش به کمونیسم، نامه مهمی به ادوارد تامپسون مورخ انگلیسی چپگرا نوشته است. تامپسون علیرغم انتقادهایی که به سیستم حکومتی شوروی داشت کماکان از سوسیالیسم موجود دفاع و کولاکوفسکی را به خاطر خروج از دایرة چپ گرایی سرزنش می کرد.
کولاکوفسکی در این نامه می گوید تنها دارویی که کمونیسم برای بی عدالتی در کشورها تجویز می کند، دولتی کردن اقتصاد و قدرت سیاسی است که حال مریض را به مراتب بدتر می کند.
منطق دوگانه:
کولاکوفسکی در فراز دیگری از این نامه آنچه منطق انتقادی مارکسیستی از سرمایه داری را یک بام و دو هوایی بودن و دوگانه تلقی می کند.
در منطق لنینیستی هر کاستی در جامعه سرمایه داری مربوط به سیستم و ذات این نظام است ولی هر کاستی در جامعه سوسیالیستی، عارضی و تحمیلی و ایضا ناشی از ذات توطئه گر سرمایه داری است. هر قتلی در جامعة آمریکا مربوط به نظام ناعادلانه ای است که سیستم فقر و غنا را بازتولید می کند ولی اولا قتل و غارتی در شوروی وجود ندارد و اگر هم موردی فاش شود حاصل تبلیغات سوء خارجی ها یا نتیجة توطئة آن هاست. با دارندگان چنینن منطقی نمی توان وارد هیچ بحث جدی و مستند و مستدلی شد.
با این منطق دیگر نه تنها عیب ها دیده نمی شدند، بلکه لاپوشانی می شدند و منتقدانی که انگشت بر عیوب می نهادند، سرکوب و حذف می شدند. با این منطق می توان از بدترین حکومت ها هم دفاع کرد. با این منطق امکان کشف و اصلاح خطاهای احتمالی منتفی می شود و به قول پوپر این نوع استدلال، ابطال ناپذیر است. این منطق مصداق بسیاری از ضرب المثل های خودمان است. نظیر: یک بام و دو هوا بودن. یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به دیگران. کاه را دیدن و کوه را ندیدن. دیدن عیب دیگران و ندیدن عیب خود.
علت اصلی فشل شدن نظامهای سوسیالیستی، تعریف نکردن مکانیسمی برای عیب یابی و اصلاح کاستی هایشان بود. در حالی که در جوامع سرمایه داری بیشترین انتقادها به نظام از درون خود نظام بود.
https://telegram.me/manfekrmikonan
معرفی چهار کتاب جدید محمدامین مرتی. روزنامه باختر. امروز دوشنبه ۲۸ خرداد
دوستانی که می خواهند در یک امر فرهنگی مشارکت و مساعدت نمایند لطفا مشخصات و اطلاعات مربوط به کتاب ها را در گروه ها و کانال هایشان پخش نمایند. علاقمندان به تهیه کتاب هم، می توانند با پی وی زیر تماس بگیرند:
@aghleshgh
تحلیل موضوعی مقالات شمس و مثنوی مولوی: قطع وزیری 420 صفحه. جلد سخت 35000 تومان. جلد نرم 28000 تومان.
حافظ◦ شناخت: قطع رقعی. 214صفحه. جلد سخت 30000 تومان. جلد نرم 23500 تومان.
نکته ها و گفته ها: قطع وزیری. 540 صفحه. جلد سخت 57000 تومان. جلد نرم 48500 تومان.
سیری تحلیلی در تاریخ تصوف : قطع رقعی. 448 صفحه. جلد سخت38000 تومان. جلد نرم 30000 تومان.
سه شنبه ها:گفتار عرفانی مثنوی و استعاره نی
محمدامین مروتی
مولانا در دفتر ششم می گوید این مثنوی نالة آشکار شدة من است که معشوق اجازة گفتن آن را داده است؛ ولی حاکی از ناگفته های پنهانی و نگفتنی بسیاری هم هست:
این خود آن ناله‌ست کو کرد آشکار
آنچ پنهانست، یا رب! زینهار!
ما هم مانند نی دو دهان داریم. دهان های نی ، همان سوراخ های دو سرِ آ ن است. یک سر نی در دهان نای زن پنهان می شود و یک سر دیگرش آشکار است و با شما سخن می گوید. این مثنوی دهان مرئیِ نای است. اما این ناله و این صدای موزون و حزین، حاکی از نای زنی است که در سوی دیگر آن می دمد. مثنوی نیز الهامی خدایی است که خدا مانند نی در آن می دمد و از زبان من در قالب الفظ خارج می شود:
دو دهان داریم گویا هم‌چو نی
یک دهان پنهانست در لب های وی
یک دهان نالان شده سوی شما
های هویی در فکنده در هوا
لیک داند هر که او را منظرست
که فغان این سری هم زان سرست
پس قبض و بسط احوال عارفان نیز از نای زنی است که در آنان می دمد:
دمدمه این نای از دم های اوست
های هویِ روح از هَی های اوست
گر نبودی با لبش نی را سَمَر
نی جهان را پر نکردی از شکر
پیامبر فرموده:« ابیت عند ربی یطعمُنی ویسقینی» یعنی شب را نزد خدا بیتوته می کنم و و او مرا طعام و آب می دهد. مولانا می گوید جوشش عرفا از این مجالست و موانست است:
با کی خفتی وز چه پهلو خاستی
که چنین پر جوش چون دریاستی؟
یا ابیت عند ربی خواندی
در دل دریای آتش راندی

https://telegram.me/manfekrmikonan
Audio
حاصل 70 سال کتاب خواندن...
از زبان دکترمحمدرضا_شفیعی_کدکنی
کلاس درس ۸ خرداد ۱۳۹۷
Audio
تصورات مختلف از خدا - ملکیان
⭕️ فایل صوتی تصورات مختلف از خدا - خدای نامتشخص - متشخص انسان وار و نا انسانوار
🔅 منبع :ج 4 درسگفتار انسان شناسی فلسفی
@mostafamalekian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درباره انتخاب همسر و زندگی مشترک:

دیدگاه کلاسیک و دیدگاه رمانتیک...

#عشق
#روابط
#ازدواج
#روانشناسي
#مدرسه_زندگي

ترجمه: ایمان فانی
صدا: نگین کیانفر
@persianschooloflife
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اندیشه #پاسکال ،

فیلسوف، ریاضیدان، مخترع...
عارف؟
#مدرسه_زندگي
ترجمه و صدا: ایمان فانی
@persianschooloflife
چهارشنبه ها: گفتار فلسفی ناب گرایی و سلفی گری
محمدامین مروتی
ناب گرایی اشکال گوناگون دارد ولی همه در سودای بازگشت به امر ناب و خالص مشترک اند. گذشته گرای ناراضی از روزگار، چون در زمان خود با امر ناب مواجه نمی شود و همه جا آمیختگی می بیند و چون گمان می کند این آمیختگی امروز پدید آمده و دیروز وجود نداشته ، لذا در جستجوی امر ناب به گذشته پناه می برد و سلفی گری را رونق می دهد.
اشکال مختلف ناب گرایی:
نژادپرستی شکلی از ناب گرایی است که بر خلوص خون تاکید دارد.
سره گرایی و سودای بازگشت به زبان ناب، بر خلوص زبان و پیرایش آن از واژه های بیگانه تکیه دارد. از آنجا که زبان یکی از عوامل مهم برسازندة حس ملی است، زبان ناب، مقصد و مقصود بسیاری از ملی گرایان و بومی گرایان است.
دین ناب و خالص نیز سودای مشابهی است که تمنای بازگشت بدان موجد انواع سلفی گری دینی شده است.
فرهنگ ناب قومی یا مذهبی شکل دیگری از این تمایل و گرایش است.
همه این سوداها، در تحلیل نهایی سودای حقیقت ناب است که به قول نیچه دروغ ناب است. حقیقت ناب وجود ندارد. مناظر و مرایا و زاویه های دید و افق های ذهنی بر نحوة پدیدار شدن حقیقت نزد ما تاثیر دارند. درست مثل حکایت فیل در خانة تاریک. نه خون خالص داریم، نه ملت پاک، نه دین خالص، نه زبان سره و نه حقیقت ناب.
نفی ناب گرایی:
1. علم ژنتیک نشان می دهد که به رغم نازیسم و آپارتاید، چیزی به عنوان نژاد خالص وجود ندارد. هر بشری در هر گوشة دنیا، نوعی اشتراک درD.N.A و ذخایر ژنتیکی با دورترین انسان روی زمین دارد.
2. زبان شناسان به ما می گویند که زبان و فرهنگ، مدام در حال تغییر و وام دادن و وام گرفتن واژه است. نه ما مثل والدینمان حرف می زنیم و نه بچه هایمان مثل ما. متدولوژی زبان شناسانه، بهترین الگو برای کاستن از سوداهای متعصبانه در همه عرصه هاست.
3. سایر عناصر فرهنگی نظیر شیوه تغذیه و شیوه لباس پوشیدن نیز همین طورند. هیچ نسلی مانند نسل قبل و بعد از خود غذا نمی خورد و لباس نمی پوشد و سخن نمی گوید و دین نمی ورزد. ما از نحوه تغذیه یکدیگر متاثر می شویم. ماکارنی و پاستا و پیتزا و کولا می خوریم. دیگران هم از پختن ما قورمه سبزی و کباب را یاد می گیرند. شاید در غذا خوردن، تعصب غذاهای بومی را نداشته باشیم چون مسئله شکم در میان است ولی در مسائل ذهنی، این تعصب مجالِ میدان داری پیدا می کند. غافل از این که افکارمان هم مانند لباس و غذایمان دستخوش تحول دائمی اند. البته هستند معدود کسانی که کماکان به لباس و غذای بومی هم تعصب دارند.
4. علم هرمنوتیک، فلسفة زبان و از همه مهم تر فلسفة علم از نسبیت معرفت به جهت تاثیر افق های ذهنی و زوایای بینشی سخن می گویند. در این میان دانستن فلسفة علم بیشتر از هر دانشی، پیشداوری های تعصب آمیز و ناب گرایانه را پس می زند. منطق اکتشافات علمی و نحوة رشد دانش بشری از جادو و خرافه و اسطوره تا علم تجربی، به ما نشان می دهد که چگونه این تحول در تاریخ، دم به دم، جاری و ساری بوده است.
حقیقت ناب و مطلق جایش را به حقیقت آمیخته و نسبی داده است. در عالم خاکی همه چیز آمیخته به خاک است. ناب گرایی سرابی است که تشنگان را تشنه تر از لب چشمه بر می گرداند.
اثبات اصالت آمیختگی:
ناب گرایان التقاط و اختلاط را به مثابة یک تهمت و برچسب برای دفع مخالفان فکری خود استفاده می کنند. مثلا می گویند نمی توان هم سوسیالیست بود و هم با سرمایه دار بخش خصوصی موافق بود. بین دو صندلی نمی توان نشست. منطق آن ها ، منطق ایستای دوفازی است. "یا این یا آن". غیر از این التقاط و اختلاط خرده بورژوایی است. در حالی که منطق دیالکتیکی و پویایی، منطق سنتز و منطق "هم این و هم آن" و منطق آمیختگی است. اصالت به معنای فلسفی آن با آمیختگی و التقاط است و دیگر التقاط یک تهمت و ایراد تلقی نمی شود.
نژاد آریایی ناب نداریم. این نژاد در هند با نژادهای همسایه آمیختگی خونی پیدا کرده و در اروپا با نژادهای اروپایی. همه نژادها با نژادهای همسایه در آمیخته اند.
ایرانی ناب نداریم. ایرانی کرد و عرب و فارس و ترکمن داریم. عرب ناب هم نداریم. عرب مصر و عراق و شام داریم که هر یک اختصاصات خود را دارند.
زبان ناب هم نداریم. ترکی ایرانی و ترکیه و حتی ترکی آذربایجان و همدان و قزوین با هم فرق دارند. انگلیسی آمریکا و انگلیس و هند هم تمایزات خاص خود را دارند.👇👇👇👇👇ادامه👇👇👇
https://telegram.me/manfekrmikonan
ادامه از بالا👆👆👆👆👆👆دین خالص هم نداریم. اسلام ایرانی با اسلام عربی و ترکی و هندی تفاوت های خود را دارد. در صدر اسلام نیز همین تفاوت ها بوده است. اسلام عربیِ مصری با نوع عربستانی اش هم فرق دارد و در داخل هر فرقه ای فرقه های دیگر وجود دارند. چون هر قوم و گروه و فردی اختصاصات و ویژگی های خود را بر اندیشه هایش می زند .نتیجه آن که هم به جهت تاریخی و تجربی (پسینی) و هم به جهت تحلیلی و فلسفی(پیشینی)، اصالت با آمیختگی است و امر ناب وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت. دنیای ما دنیای تکثّر و تکثیر و تلوّن و تلوین است.
مدارا یا منازعه:
آتش منازعات قومی و مذهبی و نژادی را ناب گرایان از سر جهل نسبت به واقعیت و به جهت تعصب روشن می کنند و بدان دامن می زنند. ناب گرایی بر مبنای دفع حداکثریِ غیر و انحصارگرایی و درگیری و سودای تقابل و غلبه ، شکل می گیرد. اما آمیخته گرایی بر اساس نگاه علمی و باز و گشوده، به تساهل و مدارا و تولرانس و جذب حداکثری و تعامل و بده بستان و بُرد- بُرد با دیگران می رسد.
اما چرا حافظ، حافظة فرهنگی ماست؟
حافظ، شاعر اختلاط و التقاطِ بهترین عناصر فرهنگی است. او می گوید در این عالم، آدم بی گناه وجود ندارد. همه تردامن اند و نیمه بیدار و خواب آلوده و نیمه هشیار:
دوش رفتم به درِ میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجّاده، شراب آلوده
در همه چیز نوعی آمیختگی و التقاط وجود دارد و التقاطی بودن یک حقیقت است نه یک عیب. حافظ به لحاظ فرهنگی مبین این گرایش به آمیختگی و پذیرش جنبه های مثبت وجودی و درآمیختن آن هاست. از گلستان های مختلف فرهنگی گل می چیند و دسته گل خود را می سازد. البته هر انسانی چنین می کند. اما حافظ به عنوان حافظة فرهنگی مان این کار را در حد اعلا و نهایت ذوق به سامان رسانده است.
گفت که با صنم منشین، مدتی با صمد نشین
گفتم : به کوی عشق ، هم این و هم آن کنند
https://telegram.me/manfekrmikonan
پنجشنبه ها: خودشناسی و سبک زندگی خلاف آمد عادت، توجه و علاقه است
محمدامین مروتی
اگر از همین لحظة حاضر لذت نبری از لحظه بعد و لحظات بعد هم لذت نمی بری. اگر از ظرف شستن به اندازة فوتبال یا فیلم سینمایی لذت ببری، به جایی رسیده ای. باید همه کاری را بدون "الاهم فالاهم کردن"، با دقت و علاقه انجام دهی. کوچکترین کارها را با بزرگ ترین عشق ها توام کنی تا از همه چیز لذت ببری. به قول معروف باید دل به کار بدهی تا دل از دیگران بستانی. راه صحیح غلبه بر ملالت زندگی، رفتن از راهی غیر راه عادت است. دور زدن عادت و رفتن در راه های جدید است. شکستن طلسم عادت تنها با توجه و علاقه و عشق و دل دادن به کار میسر است. به تعبیر حافظ جمعیت خاطر حاصل عشق به ماجراجویی و دل دادن به زلف های پریشان است:
در خلاف آمد عادت بطلب کام، که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
پابلو نرودا در همین مضمون می سراید:
به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر برده‏ عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی پابلو نرودا (ترجمه شاملو)

https://telegram.me/manfekrmikonan
آیه هفته:
جهاد نوعی دفاع است و جنبة ابتدایی ندارد:
سوره ممتحنة آيه 8: لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ‏: خدا شما را از نيكى‌كردن و عدالت‌ورزيدن با آنان كه با شما در دين نجنگيده‌اند و از سرزمينتان بيرون نرانده‌اند، باز نمى‌دارد. خدا كسانى را كه به عدالت رفتار مى‌كنند دوست دارد.
https://telegram.me/manfekrmikonan
کلام هفته:
بی سوادان قرن ۲۱ کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند ، بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند. الوین تافلر
https://telegram.me/manfekrmikonan
شعر هفته:
باز دلم آمده در پیچ و تاب
انقلب ینقلب انقلاب
همچون گیاه لب آب روان
اضطرب یضطرب اضطراب
آتش عشق است که در اصل و فرع
التهب یلتهب التهاب
نور خدایست که در شرق و غرب
انشعب ینشعب انشعاب
آب حیاتست که در جزو وکل
انسحب ینسحب انسحاب
شک که دل موهبت عشق را
اتهب یتهب اتهاب
از سر شوق است که اشک بصر
انحلب ینحلب انحلاب
صنع نگارم بنگر بى حجاب
احتجب یحتجب احتجاب
سرّ قَدَر از دل بى قدرِ دون
اغترب یغترب اغتراب
آملیا موعد پیک اجل
اقترب یقترب اقتراب حسن زاده آملى
https://telegram.me/manfekrmikonan
داستانک:
یه بنده خدایی تعریف می کرد بچه که بودم، رفتم مسجد، سر نمازم با صدای بلند دعا کردم "خدایا یه دوچرخه به من بده" ریش سفید محل شنید، گفت: بچه جان، خدا که کارش دوچرخه دادن نیست، کار خدا لطف به بندگانشه، خصوصا بخشش گناهاشون، نه دوچرخه دادن.
صبح روز بعد رفتم یه دوچرخه دزدیدم و تو مسجد سر نمازم دعا کردم که خدایا منو بابت تمام گناهانم ببخش. ریش سفید شنید و گفت: آفرین پسرم، حالا شدی مسلمان خوب و خداپرست.
https://telegram.me/manfekrmikonan
طنز هفته:
خیلی با کلاسید که تو رستوران از رو اسم غذا انتخاب می کنید. ما معمولیا از رو قیمت انتخاب می کنیم میگیم یه دونه از این ده تومنیا...
https://telegram.me/manfekrmikonan