Forwarded from مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ تفاوت "رشد"، "پیشرفت" و "توسعه"
📌 سه واژه رشد (Growth)، پیشرفت (Progress) و توسعه (Development) در سه معنای مختلفی به کار برده میشوند و حال اینکه ما در بسیاری اوقات آنها را جابهجا به کار میبریم.
⭕️ "رشد"تکثیر وضع موجود است. به عنوان مثال ایران خودرو امسال 100 هزار خودرو تولید کرده است و سال دیگر 200 هزار خودرو با همان وضعیت تولید میکند یا افزایش تعداد جادهها، فرودگاهها، سدها نشانه رشد است.
⭕️ "پیشرفت" اما در مرحله بالاتری از رشد و به معنای این است که وضع موجود را با کیفیت مادی یا فناوری بهتری تکثیر کنیم یا ارتقا دهیم. به طور مثال ایران خودرو در سال آینده خودروهای مدل بالاتری را با کیفیت و فناوری بهتر تولید میکند. یا اینکه سدها با فرآیند متفاوت و کیفیت بهینهتری ساخته شود. یا اینکه فولاد مبارکه تولید فولاد را به جای روش کوره بلند با روش قوس الکتریکی تولید کند. اینها نمونه هایی از مصادیق پیشرفت هستند. ما بعد از انقلاب شاهد رشد و پیشرفت زیادی بودیم، حتی در برخی حوزهها بیش از حد رشد و گاهی پیشرفت داشتهایم.
⭕️ اما واژه سوم یعنی "توسعه" برخلاف دو مفهوم قبلی، به معنای تحول کیفی در پدیده موجود است. توسعه به معنای تغییر در خلقوخوی فردی و الگوهای رفتاری، اجتماعی و حتی ماهیت پدیدههاست. به طور مثال اگر عضلات را قوی کنیم و افزایش دهیم با پدیده رشد روبهرو هستیم. اگر با این عضلات بتوانیم کارهای حرفهای ورزشی مثل ژیمناستیک انجام بدهیم با پدیده پیشرفت همراه بودهایم اما اگر از لحاظ رفتارها و خلقوخوها انسان متفاوت دیگری شدیم، توسعه یافتهایم.
➕در توسعه، جامعه جاندارترمیشود. در جامعه توسعه یافته، حساسیتها و توجهات بیشتر است و جامعه نسبت به هر رفتاری واکنش نشان میدهد. به همین دلیل است که در جوامع توسعه یافته، جامعه زنده و پویاست و به نوعی روح پیدا میکند. زمانی که توسعه روی میدهد ابعاد کمّی پیشرفت و رشد در روح متجلی میشود و کیفیت تحول، مدنظر قرار میگیرد.
➕ در واقع، از منظر دیگری، توسعه دارای دو بعد است:
● «بعد اقتصادی و مادی» و بعد «فرهنگی و رفتاری».
● در بعد اقتصادی، توسعه تولید «رفاه» میکند و رفاه زمانی است که ما میتوانیم خود را از فشارها و تصادفهای طبیعی و غیرطبیعی مصون کنیم. در این بعدِ توسعه، ما نیازمند سرمایه اقتصادی هستیم.
➕ سرمایه اقتصادی هم نیروی انسانی میخواهد و نیروی انسانی هم در دانشگاه تربیت میشود.بنابراین احساس نیازبه نیروی فنی شکل میگیرد. بعد اقتصادی به دنبال رفاه است و فرآیندی که طی میشود،رشدو پیشرفت است. اماتوسعه، بعد فرهنگی و رفتاری هم دارد؛ زمانی شما تمامی ابزارها وامکانات اقتصادی و رفاهی را در اختیار دارید اما از وضعیت جامعهتان احساس ناراحتی و کلافگی میکنید، آرام و قرار ندارید و نسبت به رفتارهای پیرامونی خود احساس انزجار میکنید. با وجود اینکه رفاه دارید اما احساس رضایت نمیکنید. مثلا ما در خودرویی مدرن با «رفاه» کامل نشسته ایم اما به علت بینظمی و بیقانونی، از رانندگی در این شهر «رضایت» نداریم. در واقع فرزندان ما به دلیل عدم احساس رضایت است که مهاجرت میکنند و با پدیده فرار مغزها مواجه میشویم.
➕ ما به طور نسبی «رفاه» داریم اما «رضایت» همان چیزی است که ما نمیتوانیم تولید کنیم و به واقع رضایت نتیجه همان بعد دوم توسعه یعنی بعد فرهنگی رفتاری است.زمانی که بعد دوم توسعه رخ نمیدهد، روابط و رفتارهای ما تیز و برنده و پرهزینه میشود. در جوامع توسعه نیافته، شما اگر چه ابزارهای پیشرفت را در اختیار دارید اما رفتارهایتان تیز و همراه با خشونت است.
➕ بنابراین در این مفهوم، توسعه به معنای صیقل دادن تیزیهای اجتماعی است. جامعهای که توانایی این را داشته باشد که تیزیها را صیقل دهد، مناسباتش توسعه مییابد. بعد فرهنگی و رفتاری توسعه، تیزی های رفتار ما را صیقل میدهد و مناسبات اجتماعی ما را کم هزینه تر میکند و در نتیجه صیقل خوردن تیزیها، رضایت شکل میگیرد.
📝 دکتر محسن رنانی +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
📌 سه واژه رشد (Growth)، پیشرفت (Progress) و توسعه (Development) در سه معنای مختلفی به کار برده میشوند و حال اینکه ما در بسیاری اوقات آنها را جابهجا به کار میبریم.
⭕️ "رشد"تکثیر وضع موجود است. به عنوان مثال ایران خودرو امسال 100 هزار خودرو تولید کرده است و سال دیگر 200 هزار خودرو با همان وضعیت تولید میکند یا افزایش تعداد جادهها، فرودگاهها، سدها نشانه رشد است.
⭕️ "پیشرفت" اما در مرحله بالاتری از رشد و به معنای این است که وضع موجود را با کیفیت مادی یا فناوری بهتری تکثیر کنیم یا ارتقا دهیم. به طور مثال ایران خودرو در سال آینده خودروهای مدل بالاتری را با کیفیت و فناوری بهتر تولید میکند. یا اینکه سدها با فرآیند متفاوت و کیفیت بهینهتری ساخته شود. یا اینکه فولاد مبارکه تولید فولاد را به جای روش کوره بلند با روش قوس الکتریکی تولید کند. اینها نمونه هایی از مصادیق پیشرفت هستند. ما بعد از انقلاب شاهد رشد و پیشرفت زیادی بودیم، حتی در برخی حوزهها بیش از حد رشد و گاهی پیشرفت داشتهایم.
⭕️ اما واژه سوم یعنی "توسعه" برخلاف دو مفهوم قبلی، به معنای تحول کیفی در پدیده موجود است. توسعه به معنای تغییر در خلقوخوی فردی و الگوهای رفتاری، اجتماعی و حتی ماهیت پدیدههاست. به طور مثال اگر عضلات را قوی کنیم و افزایش دهیم با پدیده رشد روبهرو هستیم. اگر با این عضلات بتوانیم کارهای حرفهای ورزشی مثل ژیمناستیک انجام بدهیم با پدیده پیشرفت همراه بودهایم اما اگر از لحاظ رفتارها و خلقوخوها انسان متفاوت دیگری شدیم، توسعه یافتهایم.
➕در توسعه، جامعه جاندارترمیشود. در جامعه توسعه یافته، حساسیتها و توجهات بیشتر است و جامعه نسبت به هر رفتاری واکنش نشان میدهد. به همین دلیل است که در جوامع توسعه یافته، جامعه زنده و پویاست و به نوعی روح پیدا میکند. زمانی که توسعه روی میدهد ابعاد کمّی پیشرفت و رشد در روح متجلی میشود و کیفیت تحول، مدنظر قرار میگیرد.
➕ در واقع، از منظر دیگری، توسعه دارای دو بعد است:
● «بعد اقتصادی و مادی» و بعد «فرهنگی و رفتاری».
● در بعد اقتصادی، توسعه تولید «رفاه» میکند و رفاه زمانی است که ما میتوانیم خود را از فشارها و تصادفهای طبیعی و غیرطبیعی مصون کنیم. در این بعدِ توسعه، ما نیازمند سرمایه اقتصادی هستیم.
➕ سرمایه اقتصادی هم نیروی انسانی میخواهد و نیروی انسانی هم در دانشگاه تربیت میشود.بنابراین احساس نیازبه نیروی فنی شکل میگیرد. بعد اقتصادی به دنبال رفاه است و فرآیندی که طی میشود،رشدو پیشرفت است. اماتوسعه، بعد فرهنگی و رفتاری هم دارد؛ زمانی شما تمامی ابزارها وامکانات اقتصادی و رفاهی را در اختیار دارید اما از وضعیت جامعهتان احساس ناراحتی و کلافگی میکنید، آرام و قرار ندارید و نسبت به رفتارهای پیرامونی خود احساس انزجار میکنید. با وجود اینکه رفاه دارید اما احساس رضایت نمیکنید. مثلا ما در خودرویی مدرن با «رفاه» کامل نشسته ایم اما به علت بینظمی و بیقانونی، از رانندگی در این شهر «رضایت» نداریم. در واقع فرزندان ما به دلیل عدم احساس رضایت است که مهاجرت میکنند و با پدیده فرار مغزها مواجه میشویم.
➕ ما به طور نسبی «رفاه» داریم اما «رضایت» همان چیزی است که ما نمیتوانیم تولید کنیم و به واقع رضایت نتیجه همان بعد دوم توسعه یعنی بعد فرهنگی رفتاری است.زمانی که بعد دوم توسعه رخ نمیدهد، روابط و رفتارهای ما تیز و برنده و پرهزینه میشود. در جوامع توسعه نیافته، شما اگر چه ابزارهای پیشرفت را در اختیار دارید اما رفتارهایتان تیز و همراه با خشونت است.
➕ بنابراین در این مفهوم، توسعه به معنای صیقل دادن تیزیهای اجتماعی است. جامعهای که توانایی این را داشته باشد که تیزیها را صیقل دهد، مناسباتش توسعه مییابد. بعد فرهنگی و رفتاری توسعه، تیزی های رفتار ما را صیقل میدهد و مناسبات اجتماعی ما را کم هزینه تر میکند و در نتیجه صیقل خوردن تیزیها، رضایت شکل میگیرد.
📝 دکتر محسن رنانی +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
آیه هفته:
وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ : متکبرانه روی از مردم برمگردان، و در زمین با ناز و غرور راه مرو، همانا خدا هیچ خودپسند فخرفروش را دوست ندارد. (لقمان/18)
کلام هفته:
کمیاب ترین نوعِ شجاعت، "اندیشیدن" است.(آناتول_فرانس )
شعر هفته:
انسان زاده شدن، تجسّدِ وظیفه بود
توانِ دوستداشتن و دوستداشتهشدن،
توانِ شنفتن،
توانِ دیدن و گفتن،
توانِ اندُهگین و شادمانشدن،
توانِ خندیدن به وسعتِ دل، توانِ گریستن از سُویدای جان،
....توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت،
و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی
(چنین گفت بامدادِ خسته.) (احمد شاملو)
داستانک:
کشیشی خود را شبیه شخصی فقیر و بی خانمان در آورد و روزی که قرار بوده اسمش بعنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزارنفری اعلام شود با همان لباس های ژولیده به کلیسا می رود.
کشیش به خیلی ها سلام کرد اما فقط سه نفر از جمعیت جواب سلام او را دادند، به خیلی ها گفت، گرسنه هستم اما کسی حاضر نشد به او کمک کند، سپس وقتی رفت تا در ردیف جلو بشیند ، انتظامات کلیسا از او خواست که از آنجا بلند شود و به عقب برگردد. به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید رو اعلام می کند، تمام کلیسا شروع به کف زدن می کنند و مرد ژولیده از جای خود بلند می شود و با همان قیافه به جلوی کلیسا می رود.
مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می کنند و کشیش سخنانش رو با خواندن بخشی از انجیل متی آغاز می کند:" گرسنه بودم، غذا دادید،تشنه بودم، آب دادید، مریض بودم به عیادتم آمدید!!!
طنز هفته:
چند سال پیش دخترعموم واسه بچهاش فرنی درست کرده بود تو کاسه رو میز آشپزخونه بود یه قاشق ازش خوردم گفتم چه خوب شده. عالی. گفت ازش خوردی؟ پرسیدم نباید میخوردم؟ گفت با شیر خودم درستش کرده بودم 😅
تا چند وقت هر موقع منو میدید به جای مادرم اون میگفت شیرمو حلالت نمیکنم😂
هيچگاه انسان سالم، دیگری را شکنجه نمیکند. این انسان آزار دیده است که آزار میرساند.
زخم خوردهها علاقه عجیبی به زخم زدن به دیگران دارند، آنها که از عزت نفس پایینی برخوردارند میل عجیبی به تحقیر کردن و گرفتن اعتماد به نفس و عزت نفس دیگران دارند.
تو هیچ گاه کنار آنها بزرگ نمیشوی، فقط تحقیر میشوی؛ چون، یک فرد ناسالم، هرچیز در اطرافش را بیمار میکند.
#کارل_گوستاو_یونگ (روانشناس وروانکاو سویسی و شاگرد فروید)
زخم خوردهها علاقه عجیبی به زخم زدن به دیگران دارند، آنها که از عزت نفس پایینی برخوردارند میل عجیبی به تحقیر کردن و گرفتن اعتماد به نفس و عزت نفس دیگران دارند.
تو هیچ گاه کنار آنها بزرگ نمیشوی، فقط تحقیر میشوی؛ چون، یک فرد ناسالم، هرچیز در اطرافش را بیمار میکند.
#کارل_گوستاو_یونگ (روانشناس وروانکاو سویسی و شاگرد فروید)
Forwarded from تفکر
بر پایه اساطیر یونان پوسایدون فرزندی داشت به نام پروکروستس. دیودور سیسیلی نویسنده کتاب «تاریخ جهان» مینویسد: پروکروستس در کنار جاده الئوسیس به آتن زندگی میکرد. او تمام مسافرینی که در راه آتن بودند را با حیله و نیرنگ به خانه خود میبرد و پس از پذیرایی (به شما ناهار دادن؟) از آنها میخواست که یک شب را در خانهاش بخوابند و شب هنگام مسافران را روی تخت خود میخواباند. اگر مسافر نگونبخت از تخت درازتر بود پاهای او را اره میکرد و اگر شخص کوتاهتر بود، او را با طناب از دو سر آنقدر میکشید تا درست به اندازه تخت شود.
در داستان پروکروستس «طول تخت» میزان و معیار سنجش همه انسانها بود. برای او مهم نبود که مردم در فرایند یکسانسازی او درد و رنج میکشیدند، آسیب میدیدند یا کشته میشدند. همینکه پروکروستس به مقصود خود میرسید برایش کافی بود.
تخت پروکروستس نماد حاکمیت «یک قانون» یا «یک دسته معیار اخلاقی» خاص بر جامعه است و پافشاری بر آن نه تنها اشتباه و گناهی نابخشودنیست که در حقیقت مرگ حاکمیت است. همانطور که در این اسطوره تسئوس قهرمان شجاع و دلیر آتن که پهلوان مورد علاقه آتنیها بود، به شیوه خود پروکروستس، او را به قتل میرساند. و آخرین جسدی که بر تخت قانون قرار گرفت بدن بیسر پروکروستس بود.
@Tafakkor
در داستان پروکروستس «طول تخت» میزان و معیار سنجش همه انسانها بود. برای او مهم نبود که مردم در فرایند یکسانسازی او درد و رنج میکشیدند، آسیب میدیدند یا کشته میشدند. همینکه پروکروستس به مقصود خود میرسید برایش کافی بود.
تخت پروکروستس نماد حاکمیت «یک قانون» یا «یک دسته معیار اخلاقی» خاص بر جامعه است و پافشاری بر آن نه تنها اشتباه و گناهی نابخشودنیست که در حقیقت مرگ حاکمیت است. همانطور که در این اسطوره تسئوس قهرمان شجاع و دلیر آتن که پهلوان مورد علاقه آتنیها بود، به شیوه خود پروکروستس، او را به قتل میرساند. و آخرین جسدی که بر تخت قانون قرار گرفت بدن بیسر پروکروستس بود.
@Tafakkor
با تو می گویم:
انسان به کندی تغییر میکند!
به همان کندی ای که بهار تبدیل به تابستان و تابستان تبدیل به پاییز و پاییز تبدیل به زمستان میشود،
هرگز کسی نمیفهمد در کدام لحظه بهار تبدیل به تابستان میشود.
یک روز صبح از خواب بیدار میشویم و حس میکنیم هوا گرم است. تابستان وقتی ما در «خواب» بودیم فرارسیده است.
(اگر خورشید بمیرد/اوریانا فالاچی)
انسان به کندی تغییر میکند!
به همان کندی ای که بهار تبدیل به تابستان و تابستان تبدیل به پاییز و پاییز تبدیل به زمستان میشود،
هرگز کسی نمیفهمد در کدام لحظه بهار تبدیل به تابستان میشود.
یک روز صبح از خواب بیدار میشویم و حس میکنیم هوا گرم است. تابستان وقتی ما در «خواب» بودیم فرارسیده است.
(اگر خورشید بمیرد/اوریانا فالاچی)
Forwarded from Being Guru