« داستان اهالیِ جنگارک » ‌
[ روایت سوم ]
تصویر ۳ از ۳‌
‌
• حنیفه به سبب کارش، لالایی‌های بلوچی را بلد است. با صدایی آرامش بخش برای کودک داخل ننو می‌خواند و کودک مثل بقیه بچه‌های روستا که دور حنیفه جمع شده‌‌اند، مسحور صدای جادویی حنیفه می‌شود.
‌
•
عکس‌ها و روایت :‌
‏پیمان یزدانی
•‌
‌
#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_اهالی_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است


https://t.me/mandegarmehr

« داستان اهالیِ جنگارک » ‌
[ روایت چهارم ]
تصویر ۱ از ۳‌

• نامش «صدگنج» است و اکثر اهالی روستای جنگارک او را به زبان بلوچی « بلوک » که معنی مادربزرگ یا بی بی می‌دهد صدایش می‌کنند. هشتاد سال را رد کرده ولی همچنان سرحال و قبراق به کارهای روزانه و دامداری می‌پردازد. صدگنج چهار پسر و هفت دختر دارد و انگار یک جورهایی مادربزرگ معنوی تمامی اهالی روستای جنگارک پایین است. دارایی‌اش بزهایش است که هر روز چند بار بهشان سر می‌زند، برایشان غذا می‌ریزد و حواسش تمام مدت به آنهاست.

•
عکس‌ها و روایت :‌
پیمان یزدانی
•‌

#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_اهالی_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است

https://t.me/mandegarmehr

‎« داستان اهالیِ جنگارک » ‌
‎[ روایت چهارم ]
‎تصویر ۲ از ۳

‎• خانه‌ صدگنج اولین در ردیف خانه‌های پشت‌ سرهم روستاست. بچه‌ها دم غروب دور مادربزرگ جمع می‌شوند و صدگنج اگر سرحال باشد برایشان از ایام قدیم روستا، آداب و رسوم بلوچی و داستان‌ها صحبت می‌کند. کوچک و بزرگ، زن و مرد و همه اهالی، صدگنج را مثل مادربزرگ خودشان دوست دارند و حواسشان به او هست. از تعمیرات خانه و کولر و پخت غذا تا کمک در نگهداری بزها و رسیدگی به سایر کارهای این عضو دوست‌داشتنی روستا. صدگنج را همه اهالی دوست دارند. به خاطر روحیه کاریزماتیک و قوی‌اش هم بین مردان و هم بین زنان روستا صاحب‌نظر است و اهالی حرفش را قبول دارند.

•
‎عکس‌ها و روایت :‌
پیمان یزدانی
•‌

‎#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_اهالی_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است


https://t.me/mandegarmehr

« داستان اهالیِ جنگارک » ‌
[ روایت چهارم ]
تصویر ۳ از ۳‌

• نام صدگنج به خوبی ارزش وجودی مادربزرگ را برای اهالی روستا مشخص می‌کند. اهالی دوستش دارند. حرفش در جان همه می‌نشیند. انگار همه خوب می‌دانند سایه یک بزرگتر با تجربه در میان مشکلات موجود روستا چقدر می‌تواند از سختی زندگی‌شان کم کند و اتحاد بین اهالی را بیشتر و محکم‌تر کند. کاش سایه مهربانی صدگنج صد سال دیگر هم روی روستای جنگارک و اهالی‌اش باقی بماند.

•
عکس‌ها و روایت:‏ پیمان یزدانی
•‌

#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_اهالی_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است


https://t.me/mandegarmehr

« داستان اهالیِ جنگارک » ‌
[ روایت پنجم ]
تصویر ۱ از ۳‌

• کبری کلاس سوم دبستان مدرسه روستای جنگارک است. ده ساله است و بین دخترها به داشتن روحیه رهبری و هدایت بقیه دخترها شهرت دارد. هر اتفاق دسته جمعی در بین دختران جنگارک را که نگاه کنی، ردپای کبری در شکل‌گیری آن اتفاق مشخص است. نسبت به بقیه هم سن و سال‌هایش روحیه مبارزه و جنگیدن بیشتری دارد و اهل کوتاه آمدن از حقش بخصوص در مقابل پسرهای روستا نیست. مسلط و قوی صحبت می‌کند و شعرها و ترانه‌های معروف را به بقیه بچه‌ها یاد می‌دهد تا با هم بخوانند.

•
عکس‌ها و روایت :‌
‏پیمان یزدانی
•‌

#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_اهالی_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است


https://t.me/mandegarmehr

« داستان اهالیِ جنگارک » ‌
[ روایت پنجم ]
تصویر ۲ از ۳‌

• پدر کبری روی دریا کار می‌کند. یعنی صیاد فصلی است و این جوری خرج خانواده را در می‌آورد. آرزوی کبری معلم شدن است و کتاب فارسی را خیلی دوست دارد. از همین سن هم به خوبی با اصطلاحات رایج آشناست و در حرف‌ها و صحبت‌های میان بچه‌ها و حتی حرف با بزرگترها یکه‌تاز است.‌

•
عکس‌ها و روایت :‌
‏پیمان یزدانی
•‌

#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_اهالی_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است


https://t.me/mandegarmehr

« داستان اهالیِ جنگارک » ‌
[ روایت پنجم ]
تصویر ۳ از ۳‌

• عصرهای جنگارک که قدرت گرما رو به زوال است، کبری و دخترکان دیگر جنگارک را می‌بینی که از دور در لباس‌های رنگارنگ بلوچی با رنگ غالب روستا متمایزند. اکثرا در مدرسه جنگارک جمع می‌شوند و با توپ وسطی بازی می‌کنند، شعرهای قدیمی می‌خوانند و برای هم از روی کتاب‌های کتابخانه مدرسه داستان می‌خوانند. کبری در تمامی این فعالیت‌ها میدان‌دار و نماینده مقبول دختران روستاست.

•
عکس‌ها و روایت :‌
‏پیمان یزدانی
•‌

#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_اهالی_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است


https://t.me/mandegarmehr

« داستان اهالیِ جنگارک » ‌
روایت ششم ‌‌‌
تصویر ۱ از ۳

• «بادِل» نوجوانی است که به معنای رایج کودکی و نوجوانی نداشته و زود مرد شده است. پسر ۱۶ ساله روستای جنگارک ساعت‌های زیادی از روز را مشغول چوپانی‌ست. هر روز صبح‌ اول وقت گوسفندها و بزهای اهالی روستا را برای چریدن به خارج روستا می‌برد و ظهر بر‌می‌گردد. دوباره بعد از ظهر جنگارک را ترک می‌کند و نزدیک غروب صدای بازگشت گله گوسفندها و بزها خبر از بازگشت بادل می‌دهد. چهره‌ی بادل جدی به نظر می‌رسد و در عین حال خجالتی و کم‌حرف است. انگار کار چوپانی و ساعت‌ها در دل طبیعت بودن از کلماتش کاسته و به صبوری‌اش افزوده است.
•
عکس‌ها و روایت :‌
پیمان یزدانی

#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_اهالی_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است


https://t.me/mandegarmehr

« داستان اهالیِ جنگارک » ‌
روایت ششم ‌‌‌
تصویر ۲ از ۳

• بادِل طرفدار تیم فوتبال استقلال است اما تقریبا هیچ بازیکن فعلی تیم استقلال را نمی‌شناسد. بعضی روزها بعد از برگشتن به روستا در حیاط مدرسه با بقیه بچه‌های روستا فوتبال بازی می‌کند. در گفتگو‌ها، جواب سوال‌ها را کوتاه و موجز می‌گوید و سریع به لاک سکوت و تنهایی‌اش بر‌می‌گردد. تا کلاس هفتم درس خوانده اما درس را رها کرده و برای امرار معاش چوپانی گله گوسفندهای اهالی روستا را انتخاب کرده است. آرزویش راحت‌تر شدن کار و زندگی و آبادانی روستای جنگارک است.

•
عکس‌ها و روایت :‌
پیمان یزدانی
•‌

#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_اهالی_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است


https://t.me/mandegarmehr