موسسه مهر ماندگار ناصری
133 subscribers
1.54K photos
189 videos
6 files
785 links
ارتباط با مهر ماندگار: تلگرام
@mehremandegar93
ویا تماس با شماره:
021-22887914

سفارش استند یادبود:
09901212167
Download Telegram
#معرفي_كتاب


کتاب این هفته را به نوجوانان ۸-۱۱ ساله عزیزمان تقدیم میکنیم؛



#مادرجون!_چرا_اسمم_را_یادت_رفته؟
نویسنده: #سالی_مورفی
مترجم: #پروین_علی_پور

درباره کتاب:

توی مدرسه گروه های زیادی هست. ولی پرل همیشه در گروه تک نفره ی خودش است. علاقه دارد شعرهای بی قافیه بگوید، ته ته اسخر بماند و حباب درست کند و آن پایین بماند بی آنکه غرق شود. چیز دیگری هم هست که پرل بیش از هر چیز، آن را دوست دارد و آن گذراندن وقت با مادر جونش است. در خانه ی پرل سه نفر زندگی می کنند: پرل، مامان و مادر جون. از وقتی یادش می آید، همیشه همینطور بوده است. ولی حالا مادرجون یادش نمی آید که او کیست. در اتاقش دراز می کشد، می خوابد، آب دهانش سرازیر می شود و روز به روز ضعیف تر می شود. پرل هر روز پس از مدرسه، به اتاق مادرجونش می رود، با او حرف می زند و ماجراهایی که در روز رخ داده است را برایش تعریف می کند.

کتاب «مادرجون! چرا اسمم را یادت رفته؟!» داستانی است درباره ی دختری به نام پرل. در این داستان سالی مورفی با کمک شعر دنیای پرل را به تصویر می کشد و یادآور می شود نزدیکان ما حتی اگر بیماری فراموشی بگیرند و پیر شوند باز هم برای ما دوست داشتنی هستند. نشان می دهد چگونه یک کودک می تواند با مرگ کسانی که دوستشان دارد کنار بیاید. و بداند پس از مرگ عزیزان، زندگی همچنان ادامه خواهد داشت. خواندن این داستان نه تنها به کودکان، بلکه به بزرگسالان نیز توصیه می شود.

سالی مورفی درباره شکل گیری این کتاب می گوید: « شبی تازه به رختخواب رفته بودم که شعری به ذهنم رسید. آن را روی کاغذ نوشتم و در هفته‌های بعد، باز هم چیزهایی به آن اضافه کردم، سرانجام، دریافتم که داستانی شکل گرفته است. خوشحالم که شخصیتی مانند پرل در این داستان همراهی‌ام کرد؛ هر چند که هر بار داستانش را می‌خوانم، اشکم در می‌آید!»

هیتر پاتر تصویر کتاب می گوید: « به نظر من غمگین‌ترین لحظه‌ داستان زمانی است که پرل به چشمان مادربزرگش نگاه می‌کند و امیدوار است شور و حالی را که پیش‌تر در چشمان او بود، ببیند. اما امیدش ناامید می شود! همه ی ما همچون پرل بارها به چیزهایی فکر می کنیم که هرگز نمی توانند وجود داشته باشند!»

کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته!؟» برنده‌ جایزه‌ کتاب سال استرالیا (۲۰۰۹) و نیز نامزد چند جایزه‌ ادبی دیگر شده است.

#کتاب_و_کتابخوانی
#پنج_شنبه
#کتاب_نوجوان

#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1116
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اين کلیپ ميتونه ديدگاه شما رو درباره شكست تغيير بده و كل زندگيتون رو تحت تأثير قرار بده !

🌹برگرفته از فرهنگ قدیمی ژاپن🙏

شرحی مختصر بر این فرهنگ
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
این هنر را #کینتسوگی می‌نامند؛

کینتسوگی (به ژاپنی: 金継ぎ) (Kintsugi)، یا #کینتسوکوروی (به ژاپنی: 金繕い) (Kintsukuroi)، با معنای لغوی اتصال با #طلا ، هنری ژاپنی است که در آن قطعات شکسته #سفال و #کوزه را با ماده‌ای شامل پودر طلا به هم چسبانده و تعمیر می‌کنند.
پیشینه پیدایش این هنر را به زمانی مربوط می‌دانند که شوگون آشی‌کاگا یوشی‌ماسا در پایان سده پانزدهم، یک کاسه چای را برای تعمیر به چین برگرداند. هنگامی که کاسه را برگرداندند با گیره‌های فلزی زشتی تعمیر شده‌بود. صنعتگران ژاپنی گرد هم آمدند تا راهی برای تعمیر ظریف‌تر چینی‌های شکسته پیدا کنند. به زودی مجموعه‌دارها شیفته هنر جدید شدند و حتی گفته می‌شود که برخی از آنها به عمد چینی‌های باارزش خود را می‌شکستند تا دوباره با رگه‌های طلایی هنر کینتسوگی درز گرفته شوند و زیباتر به نظر برسند. هنر کینتسوگی در ظرف‌هایی که برای مراسم چای ژاپنی بکار می‌روند استفاده می‌شود.

#شکست
#موفقيت
#انرژي_مثبت
#مهرتان_ماندگار
http://t.me/mandegarmehr
#مهربانی را بکار
بالای‌هر زمینی
و زیرهر آسمانی.
و اگر جای دانه هایی که کاشتی را
فرامـوش کردی
روزی باران
جایشان رابه تو نشان خواهد.🌻

#خوب_باشیم
#مسئولیت_اجتماعی

#مهرتان_ماندگار
t.me/mandegarmehr
‏Prove yourself , To yourself
‏Not to others!

خودت رو به خودت ثابت كن ،
نه به ديگران!

#انرژي_مثبت
#نگرش_زيبا
#موفقيت

#مهرتان_ماندگار
http://t.me/mandegarmehr
عکاسی از دخترکی دستفروش که زیرباران جوراب میفروخت عکسی گرفت…

آن عکس بهترین عکس سال شد…
عکاس بهترین عکاس سال شد و جایزه گرفت…
کتابی درمورد آن عکس نوشته شد… نویسنده اش بهترین نویسنده شد و جایزه ای گرفت…
از آن کتاب فیلمی ساخته شد…آن فیلم پر بیننده ترین فیلم شد…
تمام عوامل سازنده آن فیلم جوایزی گرفتند و تحسین شدند…
ولی آن کودک دستفروش هنوز دستفروشی میکند!!!!!

عکاس این عکس برنده ۱۲۳ هزار دلار شده ولی خود این دختر بچه کماکان آشغال گردی می‌کند...

#دنیای_وارونه
#کودکان_کار
#مسئولیت_اجتماعی
#جامعه_خالی_از_فقر

#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1123
#معرفي_مؤسسات_خيريه

#موسسه_خیریه_طنین_پرشکوه_مهر
#طپش


درباره طپش:
جامعه هر روز از نو زاده می شود. مردم هر زمان می توانند با گذشتگانشان تفاوت غیر قابل تصوری داشته باشد. تمام ایراداتی که امروز به جامعه وارد است، شاید میتوانست با کمی تغییر در گذشته هرگز به وجود نیاید. این که «زندگی هر فرد به زندگی تمام افراد اجتماع گره خورده است » باور دیرین ایرانی-اسلامی این خاک پر گهر است. این آموزه نیاکان، ما را بر آن داشت تا آستین بالا زده و در حد توان ناچیزمان گامی برای کودکان جامعه و آینده سازان فردا برداریم. موسسه مردم نهاد طپش با پنج سال سابقه فعالیت خیریه از قبیل بازسازی آسانسور بیمارستان تخصصی کودکان حضرت علی اصغر (ع) تلاش نموده تا کودکان بی سرپرست بیمار را یاری کند تا بتوانند در دامان خانواده با تربیت و رفاهی تا حدی سزاوار نونهالان ایران زمین رشد نموده و مراحل بهبود و یا کنترل بیماری خود را بگذرانند. خدا را شاکریم که سال ۱۳۹۴ توفیق یافتیم تا با اخذ مجوزهای لازم به طور رسمی فعالیت خود را ادامه دهیم. این راه، طولانی و پر فراز و نشیب است و ب یشک بدون یاری دوستانی همراه، ادامه راه با کیفیت مطلوب میسر نیست. شما را دعوت میکنیم تا با ما باشید تا به یاری هم «طرحی نو در انداخته » و تاثیری واقعی بر آینده جامع همان داشته باشیم.

موسسـه خیريـه «طپـش» در کنـار تمـام اهداف و قوانین انسـانی و ارزشـی که بـه آن پايبند اسـت در تلاش برای جـذب کمک هـای مـادی و معنـوی افـراد نیکـوکار و شـريف اسـت تـا بتواند خدمات شايسـته تـری را بـه عزيزان تحـت پوشـش ارائـه نمايـد. اما اين موسسـه دقیقـا چـه کار می کند؟ موسسـه خیريـه طپـش بـرای هـر خانـواده ماهیانـه عـلاوه بـر دريافـت سـبد غذايی کـه شـامل مـوادی از جمله گوشـت، مـرغ، ماهـی، برنـج، نـان و حبوبات اسـت، هزينه های درمان پزشـکی و دارويـی و هزينه هـای جانبی مثل دندانپزشـکی، اسـپری آسـم و ويتامیـن آهـن و ديگـر مايحتـاج مشـابه عزيـزان تحت پوشـش را تامیـن می نمايد. بـرای «طپـش» کرامـت انسـانی از نیازهـای اصلی و اساسـی هر شـخص اسـت. لذا هـدف خود را کیقیـت کمک و همیـاری ايـن خانواده هـا و نـه کمیـت و پررنـگ کـردن تعدد آنهـا قرار داده ايم. در اين موسسـه سـعی می شـود تا حـد تـوان محدوديتی بـرای کمک متصور نشـود.

#مهرباني
#مسئولیت_اجتماعی
#کار_خیر
کانال:
https://t.me/tapeshcharity
به نام او

«۵۴ هزار و ۷۶۹ نفر در سال ۹۵»


قصد دارم کمی آمار شهرمان را بدهم. از تهران شروع میکنم و به سراغ دیگر شهرستان‌های کشور هم نمیروم.

طبق آمار رسمی بهشت زهرا ۵۴۷۶۹ نفر در سال ۹۵ در شهر تهران به دیار باقی شتافتند. میزان زن و مردش برایم مهم نیست. اما بسته به هدفم لزوماً تعداد۹۸۱ نوزاد را از آن قلم میگیرم و به تعداد حدودی ۵۳۵۰۰ نفر میرسیم.

مرگ حق است و من قصد ندارم راجع به ماهیت این سرنوشت الهی و قطعی صحبت کنم. روی من با نحوه برخورد ما اطرافیان، اقوام، وابستگان، ذوی الحقوق و ذوی الارحام آن متوفی است.
رسم و عرف جامعه کنونی ما در ارائه مراتب تسلیت به خانواده متوفی چیست؟

یکی از روش‌های عرض تسلیت به خانواده داغدار در جامعهء ما تهیه بنرهایی به رنگ سیاه و با نوشته هایی است که حال و هوا و رنگ و بوی سوگواری و تأسف دارد. آن هم از طرف ریز و درشت فامیل و دوستان و آشنایان. گهگاه درب منزل متوفی دیده ام که برای نصب تعداد بیشمار این بنرهای نیاز به نصب داربست هم بوده است.

حتی در یکی از شهرهای شمال کشور پس از مشاهده #بنر_تسلیت با عکس متوفی و عبارت «از طرف پسرخاله داغدارت» که بر روی داربست در حاشیه جاده نصب شده بود و هرچه پیشتر میرفتم همان عکس با همان عبارت مذکور اما از طرف دایی و عمو و پسرعمه و سایر اقوام تکرار می‌شد، به این نتیجه رسیدم که نصب این بنرهای تسلیت به رقابت های فامیلی هم مبدل گشته است.

آیا تا کنون با خود فکر کرده ایم که:
ارسال این بنرها اثری هم به روح خدابیامرز میفرستد؟ جدا از آسیب به چهره زیبای شهر، عاقبت این ۲-۳متر پلاستیک چه میشود؟ آیا در خاطر صاحب عزا میماند که من بنر تسلیت فرستادم یا نه؟ در پیشگاه حضرت حق چه جایگاهی دارد؟

به آمار برگردیم.
فرض میکنیم که به ازای هر یک از ۵۳۵۰۰ نفر متوفی سال ۹۵، ۵ قطعه بنر تولید شده است. (میدانم ۵ تا تقریباً محال است.) حداقل قیمت کوچکترین بنر را هم ۱۵۰۰۰ تومان در نظر بگیریم به مبلغی بالغ بر ۴میلیارد و ۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان میرسیم. (۴٫۰۱۲٫۵۰۰٫۰۰۰)
رقم کمی نیست!!! این مبلغ را بابت تسلیت به خانواده داغدار هزینه میکنیم و نهایتاً سرنوشت این بنرهای منتهی به سطل های زباله و بازیافت میشود.
این آمار و صحبت را مطرح نکردم که بگویم تسلیت نگوییم یا بی تفاوت باشیم. بلکه میخواهم از جامعه خود #التماس_تفکر کنم. تا به جای این #فرهنگ جاافتاده و غلط فرهنگی زیباتر و ماندگارتر و با اجرمعنوی بنشانیم. حتماً راه‌هایی بهتر و زیباتری وجود دارد که هم موجب تسلی خاطر خانواده داغدار شود و هم اجر و پاداش اخروی برای خودمان به همراه داشته باشد.
در هفته های آینده به ارائه این راهکارها خواهیم پرداخت.

✍️ ادامه دارد...


مهرماندگار از طریق آیدی ادمین کانال خود به نشانی @mehremandegar93 آماده دریافت پیشنهادات شما گرامیان پیرامون این #فرهنگسازی جدید است.
همراهمان باشید.


#مفید_باشیم
#فرهنگ_سازی
#مسئولیت_اجتماعی

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1127
«علی اشرف درویشیان» داستان‌نویس و پژوهشگر حوزه‌ی ادبیات عامه درگذشت.
ضمن تسلیت این فقدان بزرگ به جامعه‌ی ادبی و هنری ایران، معرفی کتاب این هفته را به کتاب «فصل نان» وی اختصاص می‌دهیم.

کتاب: #فصل_نان

نویسنده: #علی_اشرف_درویشیان

درباره کتاب:

این مجموعه کتاب دارای شش داستان با عنوان‌های خر نفتی، دکان بابام، آبگوشت آلوچه، یک روز، عشق و کاهگل و بابای معصومه می‌باشد.

موضوع مشترک همه‌ی داستان‌های این مجموعه فقر، محرومیت و ستم‌دیدگی آدم‌های حاشیه‌ای و فرودست جامعه است. درویشیان در این مجموعه با تیزبینی قابل ستایشی به روایت اجتماع این آدم‌ها و مصیبت‌هایشان می‌پردازد.

درویشیان در این کتاب با بیان رنج شخصیت‌های داستان به نگرش‌ها و طرز تلقی شخصیت‌های داستان به نوع زندگی‌شان می‌پردازد و به نوعی نشان می‌دهد که #فقر گریبان گیر مردم جامعه نتیجه جبر و سنت حاکم بر آنان است.

انتهای داستان با همان ساختاری پایان می‌یابد که ابتدای داستان شروع می‌شود یعنی داستان که با دوندگی‌های اشخاص برای رسیدن به نان و سختی‌ها و مصائبشان شروع می‌شود در ادامه با همان سختی‌ها نیز پایان می‌یابد. فضای داستان به نوعی حزن‌انگیز است که کاملاً حس ترحم مخاطب را برمی‌انگیزد و به نوعی خواننده را با آن سختی‌ها شریک می‌کند.

در بخشی از کتاب فصل نان می‌خوانیم:

اصغر صندوق چوبی کوچکی داشت که استاد بنا اسمش را گذاشته بود صندوق بدبختی، چون چند تکه نان خشک درون صندوق بود و همیشه بر سر صندوق بین ما دعوا و زد و خورد در می‌گرفت. صندوق را از خانه با نان بیات پر می‌کردیم و به محل کارمان می‌بردیم بعضی وقت‌ها هم اصغر سوسک یا ملخی را می‌گرفت و توی صندوق بدبخت می‌گذاشت. شب خاک آلود و خسته به خانه‌برمی گشتیم و با اشتها هرچه در سفره بود می‌خوردیم. اصغر لقمه از گلویش پایین نرفته خرخرش بلند می‌شد و ننه او را روی دست بلند می‌کرد و می‌برد توی جا می‌گذاشت و غصه‌دار برایش می‌خواند:
ای کوچولوی نان‌آورم ای گربه خاک‌آلودم قربان دست‌های زبر و ترک‌خورده‌ات بروم عزیزکم.

#معرفي_كتاب
#کتاب_و_کتابخوانی
#پنج_شنبه

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1129
#جنگارک

همانطور که پیش از این به عرض دوستان رسانده شد، #روستای_جنگارک از جمله روستاهای محروم کشور و استان #سیستان_و_بلوچستان می‌باشد و #مؤسسه_مهرمانگار_ناصري تمرکز خود را معطوف آن نموده است.
پس از ساخت منبع آب شرب و سرویس بهداشتی و حمام عمومی در آنجا، مفتخریم اعلام نماییم که اقدامات اولیه #ساخت_مدرسه ای ۳ کلاسه توسط مهرماندگار و با کمک مؤثر خیری بزرگوار در این روستای محروم در دست انجام است.
امیدواریم که حضرت حق ما را در تکمیل این پروژه نیز یاری نماید.


به امید خبرهای خوش بیشتر از جنگارک

#مدرسه
#کودکان_محروم_از_تحصیل
#روستای_فاقد_مدرسه
#تحصیل
#دانش_آموزان_نیازمند
#دست_یاری_به_دشتیاری

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1131
#تقويم_نگار


هشتم آبان #روز_نوجوان در ايران يادبود شهادت نوجوانی است که در نوجوانی به يکباره قله های شرف و انسانيت و غيرت را پيمود، که چه بسيار اهل رياضت و سير و سلوک در پيمودن اين راه پر فراز و نشيب بر اين رهگذر الهی غبطه می خورند.

شهيد "فهميده" يكي از هزاران نونهال فهميده، و دانش آموز بسيجي كشور ماست كه با نثار خون پاك خويش بر طراوت و سرخي خون شهداي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي افزود. وي دوران كودكي و نوجواني خود را به صورتي سپري كرد كه همواره آبستن حادثه اي بود. حوادثي كه در شكل گيري شخصيت او مؤثر واقع شد. او با سرمايه عظيمي از فهم و درك و درايت انقلابي و اسلامي خويش و به دنبال طوفان حوادث انقلاب، وارد جنگ تحميلي شد و با وجود كمي سن، خود را به خونين شهر قهرمان رساند و با اقدامي آگاهانه و شجاعانه، نام خود را در دفتر شهيدان هماره زنده تاريخ ثبت كرد.

#شرافت
#غیرت
#انسانيت
#دانش_آموز_شهید
#شهادت
#حسین_فهمیده
#ایثار

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1133
زغال‌های خاموش را کنار زغال‌های روشن می‌گذارند تا روشن شوند؛
زیرا #همنشینی اثر دارد.
پس همنشینی‌را انتخاب کنید که به شما انرژی ببخشد وبر شما اثر مثبت بگذارد.

#وین_دایر
#انرژي_مثبت

#مهرتان_ماندگار
عکاس این عکسه میگه :
این دختر کوچولو به سختی غذایی برای خوردن به دست اورده بود ولی خب یه تیکه ازشم به من داد!

#مهرباني
#فقر
#بخشندگي
#انسانيت
#مسئولیت_اجتماعی
#مهرتان_ماندگار
t.me/mandegarmehr
کودکت را از جهنم نترسان،

ذات اورا پاک پرورش بده.

وعدهء بهشت به‌او نده،

فقط به او بیاموز

خوب بودن لازمهء " #انسانیت " است...

#شرافت
#خوب_باشیم
#مسئولیت_اخلاقی
#مهرتان_ماندگار
t.me/mandegarmehr
#معرفي_مؤسسات_خيريه


#مؤسسه_خیریه_مهرانه_زنجان


انجمن خیریه حمایت از بیماران مبتلا به #سرطان استان زنجان (مهرانه) به شماره ثبت ۲۷۰ در شهریور ماه سال ۱۳۸۵ به پیشنهاد خانم دکتر مینوش مقیمی (فوق تخصص خون و آنکولوژی) و آقای مهندس اصغر وثوق و با همت والای خیرین زنجان شکل گرفت و پس از اخذ مجوزهای قانونی از آذرماه همان سال فعالیت های خود را در سطح #استان_زنجان آغاز نمود.

💠 رسالت مهرانه

مهرانه تشکلی است #غیردولتی ، #غیرسیاسی و #غیرانتفاعی که با اتکا به فضل خداوند و مشارکت و حمایت مردم نیکوکار بر آن است تا با یاری نیروهای داوطلب مردمی امکان بهبودی بیماران مبتلا به سرطان را بیش از پیش فراهم نموده و از طریق ارتقاء کمّی و کیفی سلامت جسمی و روانی بیماران، روح امید به زندگی را در آنان ایجاد نماید. هم اکنون مهرانه کانون پر مهر و پناهگاهی مطمئن برای بیماران مبتلا به سرطان این دیار تلقی می شود که اعضاء آن برای کاستن آلام بیماران از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند. فرهنگ حاکم بر مهرانه، اعتماد کامل به ارزشهای والای انسانی، اسلامی، نوع دوستی، فداکاری، یکپارچگی درونی و تعهد است.

#مهرتان_ماندگار

کانال:
https://t.me/mehranehcharity
ایجاد #صندوق_یادبود_خانواده:

در مدت دو هفته ای که به این مبحث پرداختیم، پیشنهادات متنوعی جهت معرفی جایگزین مناسب برای #بنر_تسلیت بدستمان رسید. لزوماً زمانی گروهی را از انجام کاری منع می‌کنیم، بایستی جایگزین درستی را هم معرفی نماییم.

ما میدانیم که در برخی استان های کشور مؤسساتی بسیار قابل اطمینان وجود دارند در ارتباط مستقیم با خانواده‌های نیازمند و ایتام هستند. و در زمان فوت شخصی، تمامی عزیزانی که قصد عرض تسلیت دارند مبلغی را به آنجا پرداخت میکنند و این مؤسسه تابلوهای کوچک و یا تاج گل‌های مصنوعی با نام شخص پرداخت کننده و متن تسلیت به مراسم ختم ارسال می‌کند، و مبلغ پرداخت شده را به نیت شخص پرداخت کننده و مرحوم مورد نظر صرف رفع نیاز ایتام و خانواده‌های نیازمند می‌کند.

این نمونه مؤسسات و صندوق های خیریه را باید در کشور رواج داد. مؤسساتی که با نیت خیرخواهانه تشکیل شود و آنچان صادقانه با متقاضی روبرو شوند که مورد اطمینان عام قرار بگیرند. آنها می‌توانند به هر متوفی یک فایل اختصاص دهند تا هم در زمان فوت توسط تسلیت‌گویان و هم سالها بعد توسط بازماندگان متوفی دریافت وجه جهت انجام امور خیر داشته باشند.

سالهاست که این گونه صندوق‌های خیریه در کشورهای غیر اسلامی نیز ایجاد شده اند. به عنوان مثال چندی پیش در خبری خواندم: مراسم یادبود #مریم_میرزاخانی دردانشگاه استنفورد برگزار شد, به جای گل، مبلغ آن به عنوان کمک به خیریه به صندوق یادبود مریم میرزاخانی واریز شد.

البته تاج گل‌های طبیعی آنچنانی که صف چیدمان آنها گاهاً تا چندصد متر آن طرف تر از محل مراسم یادبود کشیده می‌شود نیز مبحثی است که خود نیاز به فرهنگ سازی دارد.
به هرحال به نظر می‌رسد ایجاد صندوق های یادبود خانواده ایدهء قابل تأمل و قابل اجرایی باشد. صندوق هایی که بسته به رسم و رسومات و آداب عزاداری هر شهرستان خدمات متنوعی ارائه کنند تا هم از مبلغ مورد مصرف بنرها استفاده بهینه شود و هم اجر و پاداش اخروی برای متوفی و فرد متقاضی داشته باشد.

#فرهنگ_سازی
#تسلیت
#صندوق_یادبود
#مسئولیت_اجتماعی

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1140
#معرفي_كتاب

کتاب: #تمام_آنچه_که_هرگز_به_تو_نگفتم

نویسنده: #سلست_ان_جی

مترجم: #مرضیه_خسروی


درباره کتاب:
کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم اولین رمان سلست ان جی است که توسط مریم خسروی ترجمه و از انتشارات کوله پشتی منتشر شده است.
این کتاب در سال ۲۰۱۴ به عنوان کتاب سال آمازون انتخاب شده است و در راس فهرست صد کتاب برتر سایت گودریدرز قرار گرفته است.



داستان کتاب چیست؟
موضوع داستان در مورد دختری است که یک هفته بعد از تولد شانزده سالگیش میمیرد.

لیدیا با مرگ خودش حقایق زیادی را برای خانواده اش روشن میکند این خانواده منزوی در ریشه های روابط و اتفاقات گذشته شان بمبی نهفته دارند که با مرگ لیدیا منفجر میشود.

نظر ما در مورد کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم:

اینکه کودکی در آینده دکتر، مهندس و یا خلبان شود (همانطور که رویای اکثر بچه هاست) تا حد زیادی به تلاش و پشتکار خودش بستگی دارد. اما اینکه دکتر و مهندس و خلبانی با روان سالم و روح شادی باشد به خانواده و بستری بستگی دارد که درآن رشد کرده است.

کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم با خودکشی لیدیا شروع میشود. دختر شانزده ساله ای که در خانواده ای به ظاهر آرام بزرگ شده است. پدر خانواده یک مهاجر چینی ساکن آمریکاست که به دلیل رفتارهای تحقیرآمیزی که با والدینش در گذشته شده است عقده رسیدن به موفعیت اجتماعی مناسبی را دارد. جیمز استاد دانشگاه میشود. و با همسرش مارلین در یکی از کلاس های تاریخش آشنا میشود. مارلین سودای پزشک بودن را دارد تا به مادر خانه دارش بفهماند که میتواند زندگیش را خودش بسازد. مارلین از مادرش متنفر است اما بعد از تولد دو فرزندش میبیند که دقیقا رسیده است به جایگاه مادرش. یعنی یک زن خانه دار! پس خانه را ترک میکند تا ادامه تحصیل دهد و این اتفاق برای دختر کوچکش یعنی لیدیا ضربه بزرگی میشود که اورا تا ته دریاچه می کشاند. اتفاق وحشتناکی که هیچ یک از اعضای خانواده اش باور نمیکنند اما هرچه بیشتر وارد عمق این خودکشی میروند متوجه میشوند که اصلا لیدیای غمگین و نا امید را نمیشناختند. لیدیا میمرد تا خانواده اش نجات پیداکنند.


این کتاب را به چه کسانی توصیه می کنیم؟
پیشنهاد ما برای مطالعه کتاب به طور ویژه به #زوج_های_جوانی است که می خواهند نقش #پدر_و_مادر بودن را برعهده بگیرند.

تمام شخصیت یک فرد از دوران حساس کودکیش شروع میشود. پس اگر انسان های کاملی نیستید و نمی توانید زندگی سالمی را برای فرزندانتان فراهم کنید در پذیرش این نقش کمی تعلل کنید.

قسمت هایی از کتاب:

” به همین دلیل بخشی از وجودش دوست داشت به نات بگوید که می فهمد: اینکه بقیه دوست دارند دستش بیندازند. اینکه هیچ وقت درست نخواهد شد. اما بخش دیگر وجودش می خواست پسرش را تنبیه کند و از او چیزی متفاوت بسازد.
بعدها، زمانی که نات برای تیم فوتبال خیلی لاغر، برای تیم بسکتبال خیلی کوتاه و برای تیم بیسبال زیادی بی دست و پا بود، وقتی ظاهرا مطالعه و ورق زدن اطلس و تماشای آسمان با تلسکوپ را به پیداکردن دوست ترجیح داد، جیمز یاد این روز خاص در استخر خواهد افتاد؛ نخستین ناامیدی از پسرش، نخستین و دردناک ترین شکاف در آرزوهای پدرانه اش..”

“می دانم از زندگی فعلی ام راضی نیستم. همیشه توی ذهنم زندگی را تصور می کردم بسیار متفاوت از چیزی که حالا هست. ماریلین نفس عمیق و بریده بریده کشید. سالهاست این احساسات را درون خودم نگه داشته ام،داما اکنون و بعد از آنکه بار دیگر به خانه ی مادرم ام رفتم،به او فکر می کنم ومی دانم که دیگر نمی توانم نسبت به علایقم بی تفاوت باشم. می دانم که بدون من زندگی خوبی خواهی داشت. مکثی کرد و سعی کرد خودش را قانع کند که این حرف درست است. امیدوارم بتوانی علت رفتنم را درک کنی. امیدوارم بتوانی مرا ببخشی.”

#کتاب_و_کتابخوانی
#مادرانه
#پدرانه
#فرزند_پروری

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1142
#تقويم_نگار

امروز ۳۵۰ دانش آموز با استعداد اما نیازمند برای تغییر سرنوشتشان نیازمند همیاری ما هستند.

فراموششان نکنیم.

#سیزده_آبان روز #دانش_آموز مبارک باد.

#مهرتان_ماندگار

t.me/mandegarmehr