MANAME / مانامە
540 subscribers
337 photos
33 videos
7 files
920 links
کانال تلگرامی معرفی آثار، اشعار و نوشتار علیرضا سپاهی لایین (کاوە زێدان) به زبانهای کوردی و فارسی.
Download Telegram
با خودمم!

کاری نکن از عربده‌ات، لال شوند
حق‌ها همە در دست تو، پامال شوند...
من با خودمم، به هیچ کس برنخورد؛
کاری نکن از مرگ تو خوشحال شوند!!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
چارینە/ رباعی/ çarîne

دنیا

زانم کو تو زانی و دبێژم ناچار
ئەڤ دنیا، چیایە و هەبوونا مە هەوار
هایا مە هەبە کو نەکنی هەر ده‌نگی
ئەم هەر چ کنی، چیا دکە سامه دوجار...



dinya

zanim ku tu zanî û dibêjim naçar
Ev dinya çiyaye û hebûna me hewar
haya me hebe ku nekinî her dengî;
Em her çi kinî, çiya dike sa me ducar!

دنیا

می‌دانم که خودت می‌دانی و من به‌ناچار بازمی‌گویم
این دنیا کوه است و هستی ما چون فریاد است
حواسمان باشد که هر صدایی درنیاوریم
ما، هر کار بکنیم، کوه برایمان تکراش خواهد کرد!

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
کپی‌کاران!

شاه کپی اند و در کلاه کپی اند
اشک کپی از چشم‌ و نگاه کپی اند...
این خیل مجازیان متروک حجاز
در گوشه‌ی «داد»، دستگاه کپی اند!

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
دومالک/ دوبیتی

نەچاری

دلێ کانیان دخوازه کو چیا بن
تژی مەرخ و گول و چووک و گیا بن...
لێ، وەقەس گەزگەزۆک دۆرە دکن وان
کو نەچار بن، ل بەرچاڤان زیا بن!

neçarî

dilê kaniyan dixwaze ku çîya bin
tijî merx û gul û çûk û gîya bin
lê, weqes gezgezok dore dikin wan
ku neçar bin, li ber çavan zîya bin!

ناگزیری!

دل چشمه‌ها هم می‌خواهد که بدل به کوه شوند
تا لبریز شوند از سروکوهی و چوک و گل و گیاه...
اما، گزنه‌ها چنان محاصره‌شان می‌کنند
تا از سر ناگزیری، در مقابل چشم‌ها بخشکند!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
تقدیر ما، تدبیر ماست!

اقبال لاهوری را معمار پاکستان می‌دانند و چنین دغدغه و اراده‌ی را در تمام اندیشه‌‌ها و آثاری که در زندگی و در کتابهای اقبال ازآنچه به زبانهای مختلف و بالاخص پارسی نوشته و سروده‌است، به‌وضوح می‌توان دید.
شعر پارسی اقبال، جدای از اندکی ضعف تالیف که دارد - و این برای کسی که زبان مادری‌اش پارسی نبوده، امری طبیعی‌ و توانی در خور احترام است- براستی خلاصه‌ی تمام احساسات و آرزوهای ملل دربند و زیردست و بعضا ازخودگریز، است.
با استناد به شعر اقبال، بیان و تبیین آرزویی چون خودباوری نژادی و تکریم شخصیت زبانی و قومی و بالیدن به هویت فرهنگی و تاریخی، به‌ویژه برای آنان که هنوز درنیافته‌اند در قلمروی قدرت همسایگان، نمی‌توان به تداوم حیات و نشاط امید چندانی داشت، شاید خالی از فایده نباشد.
کتابی می‌خوانم که نگاهی به زندگی و اندیشه‌ی اقبال دارد و رسیده‌ام به این دوبیت شعر که جدای از ضعف تالیف خفیف و طبیعی، قوت و قدرتی قابل تحسین در مضمون شاعرانه و اقناع فکری و احتجاج فلسفی دارد. آن را تقدیم می‌کنم به همزبانان کورد خراسانی‌ام که چون من محتاج تعالیم اجتماعی و معرفتی اقبال اند؛

خدا، آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به آن ملت سروکاری ندارد
که دهقانش، برای دیگری کشت!

امیدوارم، دریابیم که؛
برای دیگران کاشتن، یک مصداقش دامن زدن به کسادی بازار خویشان است و از جمله رموز خودی و اسرار بی‌خودی موکد و مکتوب در اندیشه‌ی اقبال، دور نهادن اختلافات خودپرستانه است بر مبنای عشق عمومی و احترام به همگان و صدالبته ارج‌نهادن به داشته‌های هویتی خویش و تشخیص و مدیریت اولویت‌های عصری و اجتماعی خویش، برای نیل به موفقیت محتوم.


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
ابلهان را جواب، خاموشی است
این جواب، از سر فراموشی است!

زیلان‌ جانم که مدتی است به‌عنوان منیجر فعالیت‌های قلمی پدرش، بر فعالیت‌های نگارشی من و سفارش‌های ویرایشی و نگارشی دوستان و سفارش‌دهندگان بخصوص در تلگرام و اینستاگرام نظارت می‌کند، امشب گفت؛ باڤۆ! ژنەکە نەهێژا و بێ‌تالیم کو ناس ناکم کیە، هاتیە ناڤ ئینستاگرامێ‌ و... یک خانم خیلی بی‌ادب ناارجمند، در اینستاگرام اقدام به هتاکی بە شما کرده‌است، چه جوابش بدهم؟
گفتم؛ دخترم، آنکه هتاکی کند، به‌یقین ابله است و ابلهان را جواب خاموشی است.
و اضافه کردم؛ زیلان جان، در میان زنان کورد‌ و کوردهای دانا و دلسوزی که در فضای مجازی فعالند، حتی یک نفر هم نمی‌شناسم که هتاک باشد و فاقد فهم علمی و رفتار فرهنگی و درک حرمت کوردی. پس این‌یکی را هم به حساب شیرین‌کاری یک جوان گمنام بگذار که عقده‌ی دیده‌شدن دارد و برای تکدی‌گری یک جواب و اندکی جلب‌توجه، آمده‌است.
و بعد دیدم برای اینکه احیانا آن فقیده‌ی سعیده‌‌ی پدیدە‌ی ندیده‌، دست‌خالی برنگردد و احتمالا دلخور نشود، بهتر است حرفم را موقتا فراموش‌کنم و این رباعی را که پیشتر نوشته‌ام، اینجا به اشتراک بگذارم و تقدیم آن هرچ حقیر حسرت‌بە‌دل و جاهل کنم، به‌ نیت نشاندن لبخندی بر‌لبان شما خوبان غم‌آباد و با مضمون مثلی مانده‌به‌یاد از زبان آقای احمدی‌نژاد؛

رباعی/çarîne /چارینه

خالتی‌هرچ

لێ‌ هرچا، ژ چاڤێ خەلکێ باقل دا کەتی!
هەرکەس زانە کو تو سا چ را ناراهەتی...
ژ شوونا ڤێ کووزەکووزا بێ‌شوون، خالتیک؛
ئاڤێ برژین، قە وێ دەرا ئار پێ‌کەتی!

xaltîhirç!

lê hirça ji çavê xelkê baqil da ketî!
herkes zane ku, tu sa çi ra narahetî...
ji şûna vê kûzekûza bêşûn, xaltîk;
avê birijîn, qe wê dera ar pêketî!

خاله‌خرسه

آی خرسی که از چشم مردم دانا افتاده‌ای
همه می‌دانند که ناراحتی‌ات از چیست
به‌جای این غوغای بی‌جا، خاله‌خانم
آب را، بریز درست همانجایی که آتش گرفته‌است!

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
چارینە/ çarîne/ رباعی

زمانێ خوەش!

گۆت: زمانێ داییکا تە، پر دێرینە
گۆت: زمانێ مە، پر شکەر و شێرینە...
من گۆت: «لێ، زمانێ خوەش چ پەس، کوردۆ جان؟
گۆت: باڤۆ! بزان کو ئەڤ زمان؛ زێڕینە!

Zimanê xweş!

Got: zimanê dayîka te, pir dêrîn e
Got: zimanê me, pir şiker û Şêrîn e...
Min got: lê zimanê xweş çi pes, kurdo can?
Got: bavo bizan ku ev ziman; zêrîn e!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
زبان مادر

می‌گفت: زبان ما-دری- دیرین است
می‌گفت: زبان مادری، شیرین است...
گفتم کە: «زبان خوش» چە؟ برخاست و گفت:
من معتقدم؛ زبان مادر، این است! 


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
چارینە/çarîne/ رباعی

ئەو ژی کو...

هەر تشت، سا ڤی وەلاتا ئامادە بوویە
وەقەس خوەدێ دایە کو جهان چاڤ ب دوویە
ڤێ خەلکا تەنێ ژین و ئەڤینەک کێمە
ئەو ژی کو؛ ل خێرا مەڵەیێن دین، چوویە!

ew jî ku...

hertişt, sa vî welata amade bûye
weqes xwedê daye ku cihan çav bi dû ye
vî xelka tenê jîn û evînek kêm e;
ew jî ku; li xêra melleyên dîn çûye!

که آن هم...

همه چیز برای این سرزمین مهیا شده‌است
خدا آنقدر بخشیده‌است که جهان به آن چشم طمع دارد
این مردم، فقط یک زندگی و عشق کم دارند
که آنهم برای روح مجانین خیرات شده‌است...


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
غم تو

یک دسته غزال مست، یعنی غم تو
یک قوم غزل‌پرست، یعنی غم تو...
باغی همە زخم دوست، یعنی دل من
داغی همە کار دست، یعنی غم تو!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
ب‌جارێ

هەزاران جان، ب قوربانا تە یارێ
کو جانی سا شەهیدێن رۆزگارێ...
بکەن ئێرۆ، گولا کەسک و زەر و سۆر؛
کو دەرمان کی هەزار دەردان، ب جارێ!

Bi carê

Hezaran can, bi qurbana te yarê
Ku canî, sa şehîdên rozigarê...
Biken îro, gula kesk û zer û sor
Ku derman kî hezar derdan, bi carê!

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
خانەباد

شبیه لالەزاری مانده در باد
به هر جا رفتە لبخندم به هر باد
نمی‌داند کی و از کی بگیرد
سراغ خانە را، این خاک بر باد؟!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from کانیا دل (محمد حسین پور)
دوستان عزیز و یاران همکانی

درود برشما؛
احترامٱ ساعت ۲۱ روز چهارشنبه‌ی این هفته، مورخه ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ در کلاب‌هاوس کانیادل چشم به راهتان خواهیم بود.

انجمن فرهنگی ادبی کانیادل

hey - you should join us Wednesday at 21:00 GMT+04:30 for "کوردێن خۆراسانێ؛ هەنگ و هەلبەست...
Kurdên xorasanê; heng û ". https://www.clubhouse.com/invite/3dLugjGEvN0plKjELwz4oA0re8gOSOYDEdN:O19GqNiExlmTZFEfd327oSiZ85lXDqF65_PP3oaBSn8
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
همصدایی
در نشستی مجازی و فرامرزی

چهارمین نشست کانیادل در سال جاری، بنا بە دعوت شورای مرکزی این انجمن فرهنگی و ادبی، در کلاب کانیادل برگزار و شنیدن شعر کوردی از چهارگوشه‌ی جغرافیای کوردنشین جهان، اسباب شوق و شادی شد.
گزارشم را با تاکید بر این نکته خلاصه کنم که؛
نشست‌های حضوری انجمن، ماهی یک‌بار با اطلاع‌رسانی قبلی برگزار می‌شود، اما تقاضای دوستان اهل قلم دور از مشهد را مغتنم می‌شماریم و اکنون که خوشبختانه سایه‌ی فیلترینگ از سر کلاب‌هاوس کوتاه شده‌، برای مشارکت و شنیدن صدایتان در جلسات مجازی کانیادل، لحظه می‌شماریم.
منتظر گردهمایی آینده‌ باشید و عشق‌تان را به زبان مادری، عملا با هم‌صحبتی در این مجال مغتنم، نشان بدهید.
با سپاس از یکایک عزیزان حاضر در نشست، از کانون دانشگاهیان خراسان برای حمایت همیشگی و از برادرانم محمد حسین‌پور و مجید رهورد برای اجرای گرمشان، صمیمانه سپاسگزارم.
و کلامم تمام، با این چارینه، پیشکش بە همه‌ی شما کوردهای دانا؛

مالا کو؛ ژ شوونا کوشتنێ و شینێ
مە دەم هەبوویا، سەوا ب‌هەڤ را ژینێ...
باوەر بکە نامینه دەمەک سا شەر را
گەر، دل بدنی ئەڤینێ و زانینێ!

برادرتان؛ سپاهی لایین.

@kaniyadil
پاره پاره

یادم نمی رود گل؛ نوزاد پاره پاره
یک شب شکفت در باغ؛ میلاد پاره پاره

گل، تکه تکه آنگاه در آسمان رها شد؛
آن لحظه های قرمز  در بادِ پاره پاره...

پیوسته در نگاهم گلبرگ ریخت، انگار
من آخر بهارم؛ خرداد پاره پاره...

دیشب که گریه کردم بعد از عروسی ماه
پهلوی پیکر ابر؛ داماد پاره پاره

دفترچه ی دلم را دیدم ورق ورق کرد
توفان خاطراتت ای یاد پاره پاره!
**
اکنون که مثل کوهم بگذار تا بریزم
از قله های خود با فریاد پاره پاره!


* از کتاب: ما، به روایت من/ نشر تکا/1378

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
دومالک/ دوبیتی

ئەز ژی

دبێژە؛ بەردە ڤی خەلکا، ب‌لەز ژی
نە زانینە ل وان، نە شەرم و هەز ژی
دبێژە؛ ئەو تەنێ شەر فام دکن، شەر...
دبێژە «شەڕ» و ئەز تەسلیمم؛ ئەز ژی!

ez jî

dibêje; berde vî xelka, bilez jî
ne zanîne li wan, ne şerm û hez jî
dibêje; ew tenê şer fam dikin; şer...
dibêje "şer" û ez teslîm im, ez jî!

من هم

می‌گوید: این مردم را رها کن، با شتاب نیز
که نه دانشی دارند و نه حیا و عشقی
می‌گوید: آنان تنها جنگ را می‌فهمند؛ جنگ...
می‌گوید «جنگ» و تسلیم می‌شوم، من هم!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
راست بگو

ای شیخ! بیا و آنچه بر ماست، بگو
بنشین و ببین، هرچه دلت خواست، بگو
این زندگی است یا جهنم؟ یا شیخ؛
یک بار به خاطر خدا، راست بگو!

انگشت‌شمار

یک یک، همه گم شدند هم‌پشتانت
جز باد و عصا نمانده در مشتانت...
«انگشت‌شمار»، تازه می‌فهمم چیست
نشمار که؛ بس کم‌ اند انگشتانت!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
چارینه/ çarîne

مانی

ئەم، هەم ژ مەلایێ پیر و پرچی مانی
هەم ژی ژ  ئەمیرێ هوورهرچی  مانی
ئەلقسە کو قوسه‌یا من و تە، ڤا یه؛
مە، نانێ هەلال خوار و برچی مانی!

Manî

Em, hem ji melayê pîr û pirçî manî
Hem jî, ji Emîrê hûrhirçî manî
Elqisse ku qusseya min û te va ye
Me, nanê helal xwar û birçî manî!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
نادرنامه...

(نامه‌‌ای منظوم برای نادرشاه؛ به‌ شیوه‌ی قدما، به‌سلیقه‌ی اخوانیما)


حضرت سلطان!
این پیام بی‌سلام دوستان حضرت شاه است
نامه‌ای منظوم و کوتاه است
می‌دانم برای آن‌جناب، این شیوه دلخواه است
اما، تلخ و جانکاه‌ است؛ می‌بخشید...
حضرت نادر!
هر که‌ در این قلعه می‌بینم
اگر که
نوجوانی یا کهن‌مردی است
یا اگر هم
مادری از نوع حوری، چهره‌ی زردی
یا که دختربچه‌ای از نوع مریم
نازپروردی است
یا مردی جوان است و جوانمردی است
حالش، مختصر این عرض ناگاه است؛
این‌یکی در کار بیکاری
آن‌یکی، مایوس ناچاری است
این‌یکی با ثروتش؛ عمری بدهکاری
کل کابوس شبش، فردای بیداری است
آن‌یکی، درگیر بیماری و ناداری است
آن‌یک و این یک ندارد، شهر زاری
شهر بیزاری است...
حضرت حاضر
جناب نادرالدینشاه!
هر‌ که می‌بینم
فقط سر می‌کشد در استکانی
خون چشم تاک‌هایش را
یا که در پای پلی، گم کرده پایش را
می‌گذارد روی سر، دست و صدایش را
از طبیب مرگ، می‌خواهد دوایش را
هر که می‌بینم اگر کاهی، اگر کوهی
نیست، بارش غیر اندوهی
و پناه آخرینش، پای دیواری
گوشه‌ی تاری است
مستی مردی و
در پی؛ منگی گردی است....
حضرت نادر!
دست کم یک‌شب
برای خاطر این شاکی شاعر
با همین همشهری حساس
تحت تاثیر همین احساس
یا به تقلید همان افسانه‌ی تکراری شاهان
و شیخی، مثل شاه‌عباس
با لحاظ شحنه‌ی وسواس
از میان کوچه‌های کشورت بگذر
در لباس شاه شب‌گردی...
بعد، فردا صبح
اگر بغضت مجالی داد
یا اگر روحت تکافوی سوالی داد
روی تخت زرنشان، بنشین
و بفرما با من و مردم
بفرما، این چه رنج‌آورده‌ای
یا دست‌آوردی است؛
این چه دین‌کردی* است؟
هر چه می‌جویی
گل داغان دل‌سردی است
هر که می‌بینی
سرش بر دامن دردی است!

.......
*دینکرد” یا “دینکرت” نام کتابی است که پیوستگی با اوستا‌ و دین زرتشتی دارد. این نام از دو بحش «دین»+«کرد» تشکیل شده است که معنای لغوی آن «آنچه دین آورده» یا به طور فلسفی‌تر «دانش‌نامه دینی» است. در این کتاب، از جملە بە آیین کشورداری پرداختەشدەاست.

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
دومالک/ دوبیتی

قە جارێ

تو کو هندک دبینی، داغ و دەردان
تو کو‌، سەرتر دزانی خوە ژ یەزدان...
ژ شوونا کو تەلەوکاری ژ خەلکێ؛
قە جارێ کار کە؛ ڤا چۆ، ڤا ژی مەیدان!

qe carê

tu ku hindik dibînî dax û derdan
tu ku sertir dizanî xwe ji Yezdan
ji şûna ku telewkarî ji xelkê
qe carê kar ke, va ço va jî meydan!

فقط یک بار

تو که اینهمه داغ و درد را ناچیز تلقی می‌کنی
تو که خودت را از خدا هم برتر می‌دانی
به جای اینکه از مردم طلبکاری
یک‌بار هم دست به کار شو، این چوگان* و این میدان!

....
* در زبان فارسی «گوی و میدان» مصطلح‌ است ولی در کوردی به جای گوی، «چو» یا چوب‌دستی و چوگان به‌کار می‌رود.

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
همه!

شب‌‌ها، همه با شمردن گرگ و رمه
روزان، همه در هجو شبان، با کلمه...
هر لحظه، بە انتظار آن زیست، کە نیست؛
مشغول تلف کردن عمریم؛ همه!

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49