⬅️ ورود وزیر میراث فرهنگی به اصفهان
🔸وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بعد از ظهر امروز (پنج شنبه ۱۸ آذر) وارد فرودگاه بین المللی شهید بهشتی اصفهان شد.
👁🌸👁
@mamatiir
🔸وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بعد از ظهر امروز (پنج شنبه ۱۸ آذر) وارد فرودگاه بین المللی شهید بهشتی اصفهان شد.
👁🌸👁
@mamatiir
Mamatiir - کانال پایگاه ممتی
#از_شما_چه_پنهان 🖊: خاطرات مطبوعاتی و سینمایی/ احمد طالبی نژاد ... کاسه ها وضع چندش آوری پیدا می کردند. باید سریع جمعشان می کردم، می شستم و آماده شان می کردم برای ماست زدن، که کار بعد از ظهر هایمان بود. در حین کار حواسم به اتوبوس های دو طبقه هم بود که ببینم…
#از_شما_چه_پنهان
🖊: خاطرات مطبوعاتی و سینمایی/ احمد طالبی نژاد
... ورود یک ضبط صوت به ولایت ما آغاز گر مرحله جدیدی در عملی کردن رویاهامان شد. مادر حسین یکی از بچه ها رفته بود مکه و یک ضبط صوت ریلی بزرگ آورده بود با چند تا نوار روضه که در مدینه ضبط شده بود. قرار بود این دستگاه در خدمت حسینیه محل باشد و پیش از بر گزاری مراسم، آن را روشن کنند تا مردم برای مراسم اصلی جمع شوند. این اتفاق می افتاد ولی گروه ما استفاده دیگری هم از آن می کرد. گاهی داستان فیلم ها را به صورت نمایشنامه رادیویی در می آو ردیم وبا صدای خودمان بازی و ضبط می کردیم کارگردان هم اوایل رضا بود وبعد دُور دست من افتاد... گاهی هم سید جلال ترانه های فیلم های فردین را می خواند و یا صفحه آن ها را از روی گرامافون فکسنی ما، روی نوار ضبط می کردیم که کیفیت بهتری داشت به هرحال. یک بار که توی خانه حسین که می گفت مادرش رفته سر کِشت و کار وحالا حالا ها نمی آید جمع بودیم و سیدجلال زده بود زیر آواز و داشتیم هنر او را ضبط می کردیم، مادر حسین که زن عصبانی مزاجی هم بود با لگد در را باز کرد و هر چه از دهانش در آمد بارمان کرد که " من این بی صاحب شده را خریده ام که در خدمت سیدالشهدا باشد نه این که شما حرام لقمه ها نَجِسش کنید " بعد هم دستگاه را جمع کرد و برد وتا مدتی این دلخوشی هم از ما گرفته شد. بعد ها با وساطت بزرگان محل اجازه داد فقط ماه محرم و صفر آن هم در حسینیه از آن استفاده شود ولی سرعت تحولات به یک سال نرسیده، این دستگاه پت وپهن و پُر دردسر را از دور خارج کرد. ضبط کاستی آمد و تعدادش هم زیاد بود و اغلب آن هایی که دستشان به دهانشان می رسید، داشتند. من هم آخر تابستان که می خواستم برگردم ولایت، به جای باب همایون می رفتم میدان توپخانه و یک ضبط صوت ارزان وچند تا نوار کاست از خوانندگان معروف آن زمان می خریدم و راهی ولایت می شدم. دور دور سوسن و آغاسی و داریوش و فرهاد بود. من همه نوع موسیقی را دوست می داشتم. هر چه بود. از قدیمی ها گرفته تا خوانندگان پاپ و کوچه بازاری. ولی نمی دانم چرا هیچ وقت از عباس قادری و جوادیساری خوشم نیامد. در عوض عاشق صدای سوسن و حسین موفق بودم. برای دیدن کنسرت این ها، معمولا می رفتم " تئاتر پارس " که آغاسی و موفق آنجا می خواندند و "تئاتر نصر "که پاتوق سوسن بود. یادم هست وقتی کنسرت آغاسی که معمولا آخرین برنامه بود تمام می شد، صف مشتاقان او از دم تئاتر پارس که وسط خیابان لاله زار بود تا سر میدان توپخانه تشکیل می شد و آغاسی هم با آن پای معیوبش، از وسط این جمعیت عبور می کرد و با دست دادن یا ماچ و بوسه، پاسخ ابراز محبت های دوستدارانش را می داد. در حالی که دو محافظ در اطراف او بودند. سر میدان هم راننده اش او را به زحمت از دست طرفدارانش بیرون می کشید و به داخل ماشین می برد.
یکی از توانایی هایی که داشتم و یا فکر می کردم دارم، تقلید صدا بود. از وقتی که احساس کردم می توانم ادای دیگران را در آورم و اطرافیانم را بخندانم، این شیطنت را به عنوان یک برگ برنده در جمع های دوستانه رو می کردم. مثلا صدا و حالت حرف زدن خطیب مشهور آن روزگار " راشد " را چنان تقلید می کردم که اگر ضبط می شد، کسی نمی توانست تشخیص بدهد. صدای برخی خواننده ها را هم تقلید می کردم. یک سال تابستان، اواخر شب، شیطنتم گل کرد. آن وقت ها از ساعت ده شب برنامه پر طرفداری به نام " جنگ شب " از رادیو ایران به صورت زنده پخش می شد. این برنامه چند مجری داشت. از جمله فرهنگ فرهی و علیرضا نوری زاده. معمولا در طول برنامه، تماس زنده تلفنی هم با چهره های سرشناس برقرار می شد. خواننده، هنر پیشه، ورزشکار و...ادامه دارد
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستانتان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
🖊: خاطرات مطبوعاتی و سینمایی/ احمد طالبی نژاد
... ورود یک ضبط صوت به ولایت ما آغاز گر مرحله جدیدی در عملی کردن رویاهامان شد. مادر حسین یکی از بچه ها رفته بود مکه و یک ضبط صوت ریلی بزرگ آورده بود با چند تا نوار روضه که در مدینه ضبط شده بود. قرار بود این دستگاه در خدمت حسینیه محل باشد و پیش از بر گزاری مراسم، آن را روشن کنند تا مردم برای مراسم اصلی جمع شوند. این اتفاق می افتاد ولی گروه ما استفاده دیگری هم از آن می کرد. گاهی داستان فیلم ها را به صورت نمایشنامه رادیویی در می آو ردیم وبا صدای خودمان بازی و ضبط می کردیم کارگردان هم اوایل رضا بود وبعد دُور دست من افتاد... گاهی هم سید جلال ترانه های فیلم های فردین را می خواند و یا صفحه آن ها را از روی گرامافون فکسنی ما، روی نوار ضبط می کردیم که کیفیت بهتری داشت به هرحال. یک بار که توی خانه حسین که می گفت مادرش رفته سر کِشت و کار وحالا حالا ها نمی آید جمع بودیم و سیدجلال زده بود زیر آواز و داشتیم هنر او را ضبط می کردیم، مادر حسین که زن عصبانی مزاجی هم بود با لگد در را باز کرد و هر چه از دهانش در آمد بارمان کرد که " من این بی صاحب شده را خریده ام که در خدمت سیدالشهدا باشد نه این که شما حرام لقمه ها نَجِسش کنید " بعد هم دستگاه را جمع کرد و برد وتا مدتی این دلخوشی هم از ما گرفته شد. بعد ها با وساطت بزرگان محل اجازه داد فقط ماه محرم و صفر آن هم در حسینیه از آن استفاده شود ولی سرعت تحولات به یک سال نرسیده، این دستگاه پت وپهن و پُر دردسر را از دور خارج کرد. ضبط کاستی آمد و تعدادش هم زیاد بود و اغلب آن هایی که دستشان به دهانشان می رسید، داشتند. من هم آخر تابستان که می خواستم برگردم ولایت، به جای باب همایون می رفتم میدان توپخانه و یک ضبط صوت ارزان وچند تا نوار کاست از خوانندگان معروف آن زمان می خریدم و راهی ولایت می شدم. دور دور سوسن و آغاسی و داریوش و فرهاد بود. من همه نوع موسیقی را دوست می داشتم. هر چه بود. از قدیمی ها گرفته تا خوانندگان پاپ و کوچه بازاری. ولی نمی دانم چرا هیچ وقت از عباس قادری و جوادیساری خوشم نیامد. در عوض عاشق صدای سوسن و حسین موفق بودم. برای دیدن کنسرت این ها، معمولا می رفتم " تئاتر پارس " که آغاسی و موفق آنجا می خواندند و "تئاتر نصر "که پاتوق سوسن بود. یادم هست وقتی کنسرت آغاسی که معمولا آخرین برنامه بود تمام می شد، صف مشتاقان او از دم تئاتر پارس که وسط خیابان لاله زار بود تا سر میدان توپخانه تشکیل می شد و آغاسی هم با آن پای معیوبش، از وسط این جمعیت عبور می کرد و با دست دادن یا ماچ و بوسه، پاسخ ابراز محبت های دوستدارانش را می داد. در حالی که دو محافظ در اطراف او بودند. سر میدان هم راننده اش او را به زحمت از دست طرفدارانش بیرون می کشید و به داخل ماشین می برد.
یکی از توانایی هایی که داشتم و یا فکر می کردم دارم، تقلید صدا بود. از وقتی که احساس کردم می توانم ادای دیگران را در آورم و اطرافیانم را بخندانم، این شیطنت را به عنوان یک برگ برنده در جمع های دوستانه رو می کردم. مثلا صدا و حالت حرف زدن خطیب مشهور آن روزگار " راشد " را چنان تقلید می کردم که اگر ضبط می شد، کسی نمی توانست تشخیص بدهد. صدای برخی خواننده ها را هم تقلید می کردم. یک سال تابستان، اواخر شب، شیطنتم گل کرد. آن وقت ها از ساعت ده شب برنامه پر طرفداری به نام " جنگ شب " از رادیو ایران به صورت زنده پخش می شد. این برنامه چند مجری داشت. از جمله فرهنگ فرهی و علیرضا نوری زاده. معمولا در طول برنامه، تماس زنده تلفنی هم با چهره های سرشناس برقرار می شد. خواننده، هنر پیشه، ورزشکار و...ادامه دارد
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستانتان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
🌺در خجسته روز میلاد بانوی کربلا،
پرستار دلهای زخم دیده خرابههای شام،
و در فرخنده روز گرامی داشت مقام پرستار،
یاد همه پرستاران صحنه جهاد و نبرد را گرامی میداریم…
🌺ولادت حضرت زینب(س) و روز پرستار مبارک
👁🌸👁
@mamatiir
پرستار دلهای زخم دیده خرابههای شام،
و در فرخنده روز گرامی داشت مقام پرستار،
یاد همه پرستاران صحنه جهاد و نبرد را گرامی میداریم…
🌺ولادت حضرت زینب(س) و روز پرستار مبارک
👁🌸👁
@mamatiir
📣📣📣اطلاعیه
✅ بدین وسیله به آگاهی همشهریان گرامی می رساند پایگاه تجمیعی واکسیناسیون شهر نایین، از بعد از ظهر روز جمعه مورخ ۱۴۰۰/۹/۱۹، به بیمارستان حشمتیه انتقال خواهد یافت.
✳️ لذا شهروندان عزیز کماکان می توانند همه روزه، از ساعت ۸ صبح لغایت ۱۲:۳۰ و بعد از ظهرها از ساعت ۱۶ لغایت ۱۹، جهت تزریق واکسن کرونا به بیمارستان حشمتیه مراجعه فرمایند.
💠 روابط عمومی شبکه بهداشت و درمان نایین
👁🌸👁
@mamatiir
✅ بدین وسیله به آگاهی همشهریان گرامی می رساند پایگاه تجمیعی واکسیناسیون شهر نایین، از بعد از ظهر روز جمعه مورخ ۱۴۰۰/۹/۱۹، به بیمارستان حشمتیه انتقال خواهد یافت.
✳️ لذا شهروندان عزیز کماکان می توانند همه روزه، از ساعت ۸ صبح لغایت ۱۲:۳۰ و بعد از ظهرها از ساعت ۱۶ لغایت ۱۹، جهت تزریق واکسن کرونا به بیمارستان حشمتیه مراجعه فرمایند.
💠 روابط عمومی شبکه بهداشت و درمان نایین
👁🌸👁
@mamatiir
✅ ا فتخـاری شایستـه برای جامعـه درمانِ نایین
🔰 سـوپر وایزر بیمارستان حشمتیه نائین پرستار نمونه کشوری معرفـی شد.
🔰خانم هایده شرعی ، کارشناس پرستاری و ســوپروایـزر بیمارستان حشمتیه نائین، با ۲۷ سال سابقه ، افتخـار خدمت در بخش های داخلــی جراحـی ، اورژانس ، نـوزادان را در رزومـه کاری خـود دارد. و هم اکنون در پستِ ســوپروایزر در حال خدمت می باشد.
🌼 این انتخاب شایسته را خدمت خانم شرعی تبریک عرض نموده ازخداوند متعال توفیق روز افزون و آرزوي موفقیت داريم ۰
💠روابط عمومی بیمارستان حشمتیه نایین
👁🌸👁
@mamatiir
🔰 سـوپر وایزر بیمارستان حشمتیه نائین پرستار نمونه کشوری معرفـی شد.
🔰خانم هایده شرعی ، کارشناس پرستاری و ســوپروایـزر بیمارستان حشمتیه نائین، با ۲۷ سال سابقه ، افتخـار خدمت در بخش های داخلــی جراحـی ، اورژانس ، نـوزادان را در رزومـه کاری خـود دارد. و هم اکنون در پستِ ســوپروایزر در حال خدمت می باشد.
🌼 این انتخاب شایسته را خدمت خانم شرعی تبریک عرض نموده ازخداوند متعال توفیق روز افزون و آرزوي موفقیت داريم ۰
💠روابط عمومی بیمارستان حشمتیه نایین
👁🌸👁
@mamatiir
حکایت 4 (قیاس) مثنوی مولانا
بقالی در دکان خود، طوطی زیبا و خوش آوایی داشت و این طوطی از دکان نگهبانی می کرد و با ندا و نوای دل انگیز خود مشتریان را به آن دکان جلب می کرد و بازار بقال را گرم نگاه می داشت.
روزی بقال به خانه رفته بود. اتفاقاً گربه ای در دکان او موشی را دنبال کرد. طوطی هراسان و ترسان شد و برای حفظ خود از گزند گربه به این سو و آن سو می جهید. بال و پرش به شیشه هایی که از پر از روغن بادام بود، خورد و شیشه ها به زمین افتاد و شکست و روغن آنها به زمین ریخت.
بقال وقتی که به دکان آمد و آن منظره را دید از روی خشم طوطی را گرفت و آنقدر بر سر طوطی زد که موی سرش ریخت و کم کم به صورت طاس درآمد.
از آن پس طوطی خاموش شد و بغض گلویش را گرفت و دیگر سخن نگفت.
بقال بسیار حیران و افسرده شد و حتی برای اینکه طوطی سخن بگوید به تهیدستان صدقه می داد.
روزها گذشت و همچنان فضای مغازه پر از اندوه و ماتم بود تا اینکه یک روز مردی که شغل او بافندگی بود و از قضا سرش طاس و کچل بود از آنجا گذر می کرد.
تا چشم طوطی به سر طاس آن مرد افتاد، ناگهان منقار گشود و صدا زد: ای کچل! تو نیز مگر مثل من روغن ریخته ای که صاحبت بر سرت زده و کچل شده ای.
طوطی اندر گفت آمد در زیان
بانگ بر درویش زد که هی، فلان
از چه ای کَل با کلان آمیختی
تو مگر از شیشه روغن ریختی
طوطی چون پرنده ای ناطق است و از عقل و درایت بهره ای ندارد یک چنین قیاس بی اساسی را بر زبان آورد.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر، شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کمی ز ابدال حق آگاه شد
تا اینکه می گوید
آن یکی شیر است ا ندر بادیه
و آن یکی شیر است اندر بادیه
آن یکی شیر است که آدم می خورد
و آن یکی شیر است کادم می خورد
👁🌸👁
@mamatiir
بقالی در دکان خود، طوطی زیبا و خوش آوایی داشت و این طوطی از دکان نگهبانی می کرد و با ندا و نوای دل انگیز خود مشتریان را به آن دکان جلب می کرد و بازار بقال را گرم نگاه می داشت.
روزی بقال به خانه رفته بود. اتفاقاً گربه ای در دکان او موشی را دنبال کرد. طوطی هراسان و ترسان شد و برای حفظ خود از گزند گربه به این سو و آن سو می جهید. بال و پرش به شیشه هایی که از پر از روغن بادام بود، خورد و شیشه ها به زمین افتاد و شکست و روغن آنها به زمین ریخت.
بقال وقتی که به دکان آمد و آن منظره را دید از روی خشم طوطی را گرفت و آنقدر بر سر طوطی زد که موی سرش ریخت و کم کم به صورت طاس درآمد.
از آن پس طوطی خاموش شد و بغض گلویش را گرفت و دیگر سخن نگفت.
بقال بسیار حیران و افسرده شد و حتی برای اینکه طوطی سخن بگوید به تهیدستان صدقه می داد.
روزها گذشت و همچنان فضای مغازه پر از اندوه و ماتم بود تا اینکه یک روز مردی که شغل او بافندگی بود و از قضا سرش طاس و کچل بود از آنجا گذر می کرد.
تا چشم طوطی به سر طاس آن مرد افتاد، ناگهان منقار گشود و صدا زد: ای کچل! تو نیز مگر مثل من روغن ریخته ای که صاحبت بر سرت زده و کچل شده ای.
طوطی اندر گفت آمد در زیان
بانگ بر درویش زد که هی، فلان
از چه ای کَل با کلان آمیختی
تو مگر از شیشه روغن ریختی
طوطی چون پرنده ای ناطق است و از عقل و درایت بهره ای ندارد یک چنین قیاس بی اساسی را بر زبان آورد.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر، شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کمی ز ابدال حق آگاه شد
تا اینکه می گوید
آن یکی شیر است ا ندر بادیه
و آن یکی شیر است اندر بادیه
آن یکی شیر است که آدم می خورد
و آن یکی شیر است کادم می خورد
👁🌸👁
@mamatiir
به مناسبت یادبود چهلمین روز درگذشت مرحوم مغفور شادروان:
عباس محمدی محمدی
جلسه قرائت حدیث شریف کسا، سخنرانی و مرثیه خوانی
امشب #مسجدسیدمحمدیه
شروع جلسه : ساعت 20:00.
مداح: کربلایی علیرضا پوربافرانی
سخنران: امام جمعه موقت حاج آقا دهقان
این جلسه:
همراه با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی برگزار میگردد.
نثار شادی اموات فاتحه مع الصلوات
👁🌸👁
@mamatiir
عباس محمدی محمدی
جلسه قرائت حدیث شریف کسا، سخنرانی و مرثیه خوانی
امشب #مسجدسیدمحمدیه
شروع جلسه : ساعت 20:00.
مداح: کربلایی علیرضا پوربافرانی
سخنران: امام جمعه موقت حاج آقا دهقان
این جلسه:
همراه با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی برگزار میگردد.
نثار شادی اموات فاتحه مع الصلوات
👁🌸👁
@mamatiir
🏴🏴🏴 #هوالباقی
🏴🏴🏴 انالله و انا الیه راجعون
ضمن عرض تسلیت به اطلاع همشهریان محترم می رساند:
اقدس گرگان محمدی فرزند مرحوم حاج حسین، همسر غلامرضا گرگیان محمدی مسافرِ خانه ی دوست شد.
مراسم تشییع آن مرحومه ساعت 15:00 از حسینیه عاشورگاه محمدیه به طرف بهشت رضوان...
#روحش_شاد_یادش_گرامی
👁🌸👁
@mamatiir
🏴🏴🏴 انالله و انا الیه راجعون
ضمن عرض تسلیت به اطلاع همشهریان محترم می رساند:
اقدس گرگان محمدی فرزند مرحوم حاج حسین، همسر غلامرضا گرگیان محمدی مسافرِ خانه ی دوست شد.
مراسم تشییع آن مرحومه ساعت 15:00 از حسینیه عاشورگاه محمدیه به طرف بهشت رضوان...
#روحش_شاد_یادش_گرامی
👁🌸👁
@mamatiir
⬅️کارگران ایرانی جزو ارزانترین کارگران جهان هستند
نادر مرادی، فعال کارگری:
🔸با هر متر و معیار حداقلی که حساب کنیم، سطح پوشش دستمزد به زیر ۳۰ درصد رسیده است.
🔸حداقل مزد و مستمری کمی بیشتر از صد دلار است؛ مزد ساعتی کارگران، یک دلار هم نیست؛ در چنین چیدمانی کارگران ایرانی جزو ارزانترین کارگران جهان هستند.
👁🌸👁
@mamatiir
نادر مرادی، فعال کارگری:
🔸با هر متر و معیار حداقلی که حساب کنیم، سطح پوشش دستمزد به زیر ۳۰ درصد رسیده است.
🔸حداقل مزد و مستمری کمی بیشتر از صد دلار است؛ مزد ساعتی کارگران، یک دلار هم نیست؛ در چنین چیدمانی کارگران ایرانی جزو ارزانترین کارگران جهان هستند.
👁🌸👁
@mamatiir
⚫️ ترحیم
⚫️ مرحومه مغفوره شادروان:
اقدس گرگان محمدی محمدی
جهت شادی روحش فاتحه مع الصلوات
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستانتان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
⚫️ مرحومه مغفوره شادروان:
اقدس گرگان محمدی محمدی
جهت شادی روحش فاتحه مع الصلوات
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستانتان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir