Mamatiir - کانال پایگاه ممتی
1.09K subscribers
23.9K photos
2.25K videos
134 files
3.39K links
پایگاه تفریحی و اطلاع رسانی ممتی

متفاوت ترین و به روز ترین کانال شهرستان نایین

تماس با مدیر کانال: @Rezash1344

لینک دعوت نامه کانال :
https://telegram.me/joinchat/CfA98jzuNU2ipeXu3rdbew
Download Telegram
خدايا پناهم باش
تا مظلوم روزگار نباشم
ياورم باش
تا محتاج روزگار نباشم
همدمم باش
تا تنهای روزگار نباشم
رهايم مكن
تا اسير دست روزگار نباشم
و خدايم باش
تا بنده اين روزگار نباشم

📷: محمدی پور
👁🌹👁
@mamatiir
هر ردپای آهویی را که دیدی دنبال نکن

این روزها زیادند

“گرگهایی” که با کفش آهو راه میروند !
👁🌹👁
@mamatiir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مراقب_باشید

نصب دوربین در سرویس بهداشتی بین راهی شهر وزوان(میمه)!

🔹اگر نصب دوربین به بهانه سرقت شیرآلات هم باشه آیا راهی جز نصب دوربین برای جلوگیری از آن وجود ندارد؟
👁🌹👁
@mamatiir
#قصه_های_ولایت

#عشق_شیرین قسمت پنجم

...غار درست در کمرگاه کوه شیر و در فاصله حدود پنج فرسخی ولایت بود. دسترسی به آنجا بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود. حتی بعضی از اهالی سهیل و سپرو هم که سمت دیگر کوه شیر زندگی می‌کردند محل دقیق غار را نمی‌دانستند؛ می‌گفتند درخت تنومند ونی که در مدخل غار است مقدس است و عده‌ای با تکه‌های پارچه‌ به شاخه‌های آن دخیل بسته‌اند. قدیمی‌ترهای سهیل و سپرو می‌گفتند خودشان دیده‌اند که یکی دو نفر غریبه داخل غار رفته‌اند و هرگز بازنگشته‌اند. تقریباً اکثر مردم ولایت افسانه‌های مربوط به غار کوه شیر را شنیده بودند و برای همین هم رغبتی به رفتن آنجا نداشتند اما محمد و علی تصمیم خود را گرفته بودند؛ باید بیخ کار ماجرای مرد بی‌صورت را درمی‌آوردند. علی اساساً آدم کم‌دل‌وجرئتی بود اما محمد نترس بود و درشت‌هیکل و البته پر اَخم‌وتَخم و قلدرمآب، به همین دلیل هم در ایام ماه محرم سِمت گرداننده تعزیه‌ها و دیگر امورات حسینیه ولایت را بر عهده داشت. بچه‌ها که هیچ، بزرگ‌ترها هم از اَخم‌وتَخمش می‌ترسیدند و حساب می‌بردند. یک‌بار هنگام تعزیه آن‌قدر سرووضع شمر را خوب آراسته بود که یکی از بازیگران اصحاب امام حسین را احساساتی کرده بود و به‌ او و شمر حمله‌ور شده بود؛ در آن ماجرا لب بالای محمد با ضربه شمشیر زخمی شد و به همین دلیل از آن روز به بعد، برای این‌که زخم لبش ‌دیده نشود سبیل هیتلری می‌گذاشت.
چهل‌دقیقه‌ای طول کشید تا به خوگچو رسیدند. تصمیم گرفتند نیم ساعتی توقف کنند. شیخ ملک برایشان چایی مهیا کرد و بعد از گپ و گفت و استراحتی کوتاه دوباره به سمت کوه شیر حرکت کردند. البته تمام‌وقت حواسشان بود که شیخ ملک از نیت آن‌ها چیزی دستگیرش نشود. لازم نبود کسی چیزی بداند. بخش عمده مردم ولایت در عمرشان غار را ندیده بودند؛ از همه مهم‌تر ماجرای مرد بی‌صورت را به فراموشی سپرده بودند و فعلاً درگیر انتخابات مجلس بودند. به‌هرحال این تنها غار موجود در منطقه بود و محمد اطمینان داشت اگر منظور مرد بی‌صورت غار بوده باشد، شکی نیست که همین کوه شیر است، غاری که بارها قصه‌های عجیب غریبی از آن شنیده بود.
نزدیک چاشت بود که به کوه شیر رسیدند و بر اساس اطلاعاتی که گرفته بودند نیم ساعتی طول کشید تا دهانه غار را که از پایین چون روزنه‌ای به نظر می‌رسید پیدا کنند. علی موتورسیکلت را روی جک گذاشت و کوزه آب و سفره نانی را که در خورجین گذاشته بود برداشت و به‌اتفاق محمد به سمت غار حرکت کردند. شیب مسیر بسیار تند بود و چندین بار آن‌ها را وادار کرد که بنشینند و تجدیدقوا کنند...ادامه دارد

🖊#ناصر_طالبی_نژاد
https://telegram.me/mamatiir
Mamatiir - کانال پایگاه ممتی
🎥 وام ازدواج فقط با یک ضامن و سفته 👁🌹👁 @mamatiir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 بخش‌نامه‌ای که با تخلف بانک‌ها روی زمین ماند

🔻گذر زوج‌های جوان از هفت‌خوان دریافت وام ازدواج

#با مدیران متخلف برخورد میشه!!
👁🌹👁
@mamatiir
باخودمان دوست باشیم
@mamatiir
#روزتون_پر_احساس

امروز نگرانی هایم را رها
خواهم کرد و با سختی ها
و ترسهایم رو به رو‌ خواهم گشت
و ایمان دارم که
همه چیز بهتر خواهد شد
#خدایا_شکرت

سلام دوستان جان،
روزتان پراز انرژی های مثبت و زیبای زندگی
👁🌹👁
@mamatiir
امروز پنجشنبه

20 تیر 1398
8 ذی القعده 1440
11 ژوئیه 2019

(لا اله الاالله الملک الحق المبین)

فاتحه‌ ای بخوانیم برای تمام کسانی که بودند، امّا دیگر نیستند...

#روحشون_شاد_یادشون_جاویدان
👁🌹👁
@mamatiir
توروخدا یه پنیر و بذارین صبح‌ها بخوریم؛آب پنیر سیرمون نمی‌کنه☺️

#رزق_حلال
👁🌹👁
@mamatiir
#یادبود

پنجشنبه است و یاد درگذشتگان

به یاد مرحومین، شهید سیدجمال موسی کاظمی و:

خلیل توکلی سال 65.

روحشون شاد و قرین رحمت الهی
👁🌹👁
@mamatiir
#یادبود

پنجشنبه است و یاد درگذشتگان

به یاد درگذشتگان در تصویر(بزرگان محمدیه)

مربوط به افتتاح دبستان عبرت

روحشون شاد و قرین رحمت الهی
👁🌹👁
@mamatiir
کچل کردن از سربازی حذف شد

رئیس اداره منابع انسانی سرباز ستاد کل نیروهای مسلح:
🔹بر اساس تصمیم اتخاذ شده دیگر سربازان اجباری برای کچل کردن ندارند.
🔹از این پس اندازه موی سر کارکنان وظیفه برای دیپلم و پایین تر در مراکز آموزش شماره ۱۰ و سرباز و سرجوخه در حین خدمت ۱۰ تا ۱۶ همچنین فوق دیپلم و بالاتر در مراکز آموزش ۱۶ و افسر و درجه دار در حین خدمت ۱۶ تا ۲۰ خواهد بود. /فارس
👁🌹👁
@mamatiir
#دوغ طلای سفید صداوسیما

🔻گزارش «فرهیختگان» از یک تبلیغ خاص در سیما که درآمدش «عالیس»ت
🔻تلویزیون روزانه ۱۱۵ دقیقه تبلیغات از شرکت عالیس را فقط در ۵ شبکه پخش می‌کند؛ زمانی بیشتر از یک فوتبال و حتی فیلم سینمایی. رقمی که با محاسبه ۹ میلیون برای هر ثانیه به دست می‌آید، ۶۲ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان می‌شود. اگر این عدد را در ۳۱ روز ضرب کنیم، به عدد شگفت‌انگیز ۱۸۶۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰ می‌رسیم.

#مبلغی_که_عالیس__در_یک_ماه_باید_به_تلویزیون_پرداخت_کند
👁🌹👁
@mamatiir
⬅️50 درصد از تصادفات در 4 شهرستان استان اصفهان رخ می‌دهد

مدیرکل راهداری و حمل و نقل جاده‌ای:
🔸کاهش آمار تصادفات منجر به فوت استان اصفهان ماحصل تصمیم‌گیری برای اساس مدل‌های علمی همه دستگاه‌ها در اجرای تصمیمات مربوطه است.
🔸حدود 50 درصد از تصادفات فوتی در 4 شهرستان اصفهان، کاشان، شاهین‌شهر و #نایین رخ داده است.
🔸شدت تصادف برای سرنشینان عقب خودروها درصورت نبستن کمربند ایمنی چندین برابر افزایش می‌یابد.
👁🌹👁
@mamatiir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فروش و توزیع سالاد الویه با سیب سلامت وزارت بهداشت با گوشت خوک در یزد 😐
👁🌹👁
@mamatiir
#یادبود

پنجشنبه است و یاد درگذشتگان

به یاد مرحومین، حاج سیدحسن و حاج سیدموسی موسوی و سیدحسین موسی کاظمی.

روحشون شاد و قرین رحمت الهی
👁🌹👁
@mamatiir
Mamatiir - کانال پایگاه ممتی
#قصه_های_ولایت از مجموعه قصه های ولایت... این قصه: #عشق_شیرین قصه ای از : #ناصر_طالبی_نژاد ....به‌هرحال این تنها غار موجود در منطقه بود و محمد اطمینان داشت اگر منظور مرد بی‌صورت غار بوده باشد، شکی نیست که همین کوه شیر است، غاری که بارها قصه‌های عجیب غریبی…
#قصه_های_ولایت

#عشق_شیرین قسمت ششم

...به دهانه غار رسیدند، درخت وَن مدخل غار، بسیار قدیمی و تنومند بود؛ باریکه‌های پارچه‌های رنگ و رو رفته‌ای که به شاخه‌های پایین‌دست آن گره‌زده بودند، در نسیم نیم روزی، چون دنباله‌های آشفته بادبادک پیچ‌وتاب می‌خوردند و می‌رقصیدند و فضای غار را وهمناک تر می‌کردند. از کنار درخت گذر کردند و وارد غار شدند. محوطه غار نسبتاً بزرگ بود با ارتفاعی بیش از پنج شش متر؛ سقف نامنظم آن کاملاً سیاه و دودگرفته بود؛ این نشان می‌داد شاید ده‌ها و صدها سال پیش کسانی اینجا زندگی می‌کرده‌اند که برای گرم شدن و پخت‌وپز از آتش استفاده می‌کرده‌اند ولی روی زمین هیچ نشانه‌ای از آتش و آتشدان وجود نداشت؛ هوای داخل غار خنکای مطبوعی داشت؛ عمق غار زیاد نبود اما حفرهای زیادی در جای‌جای سقف و دیواره محوطه اصلی آن به چشم می‌خورد. درست در میانه محوطه غار نیز سنگ نسبتاً بزرگ وجود داشت که انگار نیمی از آن در سنگ‌ریزه‌های کف آن فرورفته بود. ظاهراً که هیچ‌چیز عجیب‌وغریبی در آنجا نبود. نه نشانه‌ای از درگیری بود، نه خونی بر زمین ریخته شده بود و نه مدرکی گواه بر یک اتفاق دور و نزدیک به چشم می‌آمد. پس چرا مرد بی‌صورت از محمد خواسته بود به اینجا بیاید؟! آخر غار دیگری در این منطقه وجود نداشت. اصلاً باید پی چه چیزی می‌گشتند؟! از پارچه‌های رنگ و رو رفته‌ای که به درخت دخیل بسته بودند، مشخص بود که مدت‌ها است کسی پایش را به آنجا نگذاشته است. به‌سرعت همه حفره‌ها را وارسی کردند؛ توی یکی دو تا از آن‌ها اسکلت جوجه‌تیغی و موشِ صحرایی به چشم می‌خورد.
نیم ساعتی دور و اطراف غار را وارسی کردند و سپس بازگشتند و بر تکه سنگ صیقلی کنار درخت وَن نشستند؛ علی سفره را گشود و هرکدام چند لقمه‌ای نان و ماستینه خوردند. محمد از این‌که بی‌جهت به چنین سفری آمده بود دلخور بود اما علی برعکس سرحال بود و حتی بلند شد و باریکه‌ای از پیراهنش را برید و به شاخه درخت بست و با صدایی بلند آرزو کرد، بچه‌هایش خوشبخت باشند! سپس سفره و کوزه را برداشت و به‌اتفاق محمد به سمت پایین حرکت کردند. تقریباً نیمی از راه را پایین آمده بودند که صدایی زنانه‌ای را از داخل غار دو بار با لحنی متفاوت فرهاد را صدا زد! علی و محمد از تعجب و ترس دست‌وپایشان شُل شد و بر زمین نشستند، چگونه چنین چیزی ممکن بود! صدای یک زن! آن‌هم در اینجا! علی کوزه آب و سفره نان را واگذاشت و خواست فرار کند اما محمد دستش را گرفت و مانع شد. محمد به‌آرامی گفت: این‌همه راه آمده‌ایم تا ببینیم منظور مرد بی‌صورت چه بوده، آن‌وقت به این راحتی برگردیم؟!...ادامه دارد

🖊#ناصر_طالبی_نژاد
https://telegram.me/mamatiir
🌼یا رب چہ شود زان گل نرگس خبرآید
🍃آن یار سفرڪردهٔ ما از سفر آید

🌼شام سیہ غیبٺ ڪبری بہ سر آید
🍃امید همہ منتظران منتظر آید

🌤صبح جمعتون در پناه امام مهدی(عج)
👁🌹👁
@mamatiir
اگر میخواهید به کسی شماره کارت یا شماره حساب بانکی بدهید عکس کارتتان را نفرستید

از طریق شماره CVV و تاریخ انقضای کارت و شماره کارت فقط در شش ثانیه تنها با استفاده از لپ تاپ و اتصال به اینترنت کارت اعتباری شما را هک میکنند و در اصطلاح عمل فیشینگ یا تخلیه حساب از شما انجام میگیرد...
پیشگیری پلیس فتا

لطفا اطلاع رسانی کنید
👁🌹👁
@mamatiir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تلنگر

غیر منتظره با خانواه هایی که هنوز مشهد نرفتن
👁🌹👁
@mamatiir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 فریاد اعتراض یک زن بیمار در بیمارستانی در مازندران و دلجویی وزیر بهداشت از او

🔻 وزیر: قربونت برم من برات دکتر خوب میارم

هرچه فریاد دارید بر سر مسئولین بی کفایت بزنید!
👁🌹👁
@mamatiir
#صدای_مردم

ریاست محترم شبکه بهداشت ودرمان شهرستان نایین جناب آقای دکتر نقیب زاده نایینی
با سلام و احترام
به اطلاع می رساند، مرکز بهداشتی درمانی محمدیه نایین که روزانه پذیرای تعداد ی از اهالی محروم محمدیه و سایر روستاهای مجاور درتمامی زمینه ها بوده و می باشد ضمن کمبود نیروی انسانی در سایر قسمت ها دجار کمبود پزشک نیز می باشد بطوریکه این امر سبب گردیده تا این مرکز توان سرویس دهی مطلوب و مناسب را به مراجعین نداشته و موجبات نارضایتی اهالی را فراهم سازد. لذا با توجه به فرمایش خود شما در سال گذشته که محمدیه در حاشیه شهر قرار دارد و دسترسی مردم به خدمات مشکل هست لذا مستدعی است با توجه به وعده ها وقول هایی که بارها از سوی مسئولین امر بهداشت ودرمان در خصوص توجه ویژه به امور تنها مرکز درمانی موجود در محمدیه نایین داده شده و می شود ترتیبی اتخاذ فرمائید تا نسبت به تامین حداقل پزشک مورد نیاز این مرکز اقدام و نگرانی ما اهالی که قادر به مراجعه به سایر مراکز درمانی شهری نمی باشیم مرتفع گردد.

منتظر پاسخ شما هستیم

#با_تشکر
👁🌹👁
@mamatiir