#عکس_نوشت
امروزبه این حکایت سعدی برخوردم
حیف دونستم به اشتراک نذارم.خصوصا وقتی حاوی این چهارجمله ی طلاییه:
نه هرچه به قامت مهتر به قیمت بهتر🌹
تا مردسخن نگفته باشد
عیب وهنرش نهفته باشد🌹
نیم نانی گر خورد مرد خدا
بذل درویشان کند نیمی دگر
ملک اقلیمی بگیرد پادشاه
همچنان در بند اقلیمی دگر🌹
ده درویش در گلیمی بخسبندو دو پادشاه در اقلیمی نگنجند🌹👇
ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادران بلند و خوب روی باری پدر به کراهت و استحقار درو نظر میکرد پسر به فراست استبصار به جای آورد و گفت ای پدر کوتاه خردمند به که نادان بلند نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر
الشاةُ نظیفةٌ و الفیلُ جیفةٌ. اقلُّ جبالِ الارضِ طورٌ و اِنّهُ
لاَعظَمُ عندَ اللهِ قدراً وَ منزلا
آن شنیدی که لاغری دانا
گفت باری به ابلهی فربه
اسب تازی و گر ضعیف بود
همچنان از طویله خر به
پدر بخندید و ارکان دولت پسندیدند وبرادران به جان برنجیدند.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
شنیدم که ملک را در آن قرب دشمنی صعب روی نمود چون لشکر از هر دو طرف روی در هم آوردند اول کسی که به میدان در آمد این پسر بود گفت
آن نه من باشم که روز جنگ بینی پشت من
آن منم گرد در میان خاک و خون بینی سری
کانکه جنگ آرد به خون خویش بازی میکند
روز میدان و آن که بگریزد به خون لشکری
این بگفت و بر سپاه دشمن زد و تنی چند مردان کاری بینداخت چون پیش پدر آمد زمین خدمت ببوسید و گفت
ای که شخص منت حقیر نمود
تا درشتی هنر نپنداری
اسب لاغر میان به کار آید
روز میدان نه گاو پرواری
آوردهاند که سپاه دشمن بسیار بود و اینان اندک جماعتی آهنگ گریز کردند پسر نعره زد و گفت ای مردان بکوشید یا جامه زنان بپوشید سواران را بگفتن او تهور زیادت گشت و به یک بار حمله آوردند شنیدم که هم در آن روز بر دشمن ظفر یافتند ملک سر و چشمش ببوسید و در کنار گرفت و هر روز نظر بیش کرد تا ولیعهد خویش کرد.
برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند خواهر از غرفه بدید دریچه بر هم زد پسر دریافت و دست از طعام کشید و گفت محالست که هنرمندان بمیرند و بی هنران جای ایشان بگیرند
کس نیاید به زیر سایه بوم
ور همای از جهان شود معدوم
پدر را از این حال آگهی دادند برادرانش را بخواند و گوشمالی به واجب بداد پس هر یکی را از اطراف بلاد حصه معین کرد تا فتنه بنشست و نزاع برخاست که ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
نیم نانی گر خورد مرد خدا
بذل درویشان کند نیمی دگر
ملک اقلیمی بگیرد پادشاه
همچنان در بند اقلیمی دگر
@majidakhshabi
امروزبه این حکایت سعدی برخوردم
حیف دونستم به اشتراک نذارم.خصوصا وقتی حاوی این چهارجمله ی طلاییه:
نه هرچه به قامت مهتر به قیمت بهتر🌹
تا مردسخن نگفته باشد
عیب وهنرش نهفته باشد🌹
نیم نانی گر خورد مرد خدا
بذل درویشان کند نیمی دگر
ملک اقلیمی بگیرد پادشاه
همچنان در بند اقلیمی دگر🌹
ده درویش در گلیمی بخسبندو دو پادشاه در اقلیمی نگنجند🌹👇
ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادران بلند و خوب روی باری پدر به کراهت و استحقار درو نظر میکرد پسر به فراست استبصار به جای آورد و گفت ای پدر کوتاه خردمند به که نادان بلند نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر
الشاةُ نظیفةٌ و الفیلُ جیفةٌ. اقلُّ جبالِ الارضِ طورٌ و اِنّهُ
لاَعظَمُ عندَ اللهِ قدراً وَ منزلا
آن شنیدی که لاغری دانا
گفت باری به ابلهی فربه
اسب تازی و گر ضعیف بود
همچنان از طویله خر به
پدر بخندید و ارکان دولت پسندیدند وبرادران به جان برنجیدند.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
شنیدم که ملک را در آن قرب دشمنی صعب روی نمود چون لشکر از هر دو طرف روی در هم آوردند اول کسی که به میدان در آمد این پسر بود گفت
آن نه من باشم که روز جنگ بینی پشت من
آن منم گرد در میان خاک و خون بینی سری
کانکه جنگ آرد به خون خویش بازی میکند
روز میدان و آن که بگریزد به خون لشکری
این بگفت و بر سپاه دشمن زد و تنی چند مردان کاری بینداخت چون پیش پدر آمد زمین خدمت ببوسید و گفت
ای که شخص منت حقیر نمود
تا درشتی هنر نپنداری
اسب لاغر میان به کار آید
روز میدان نه گاو پرواری
آوردهاند که سپاه دشمن بسیار بود و اینان اندک جماعتی آهنگ گریز کردند پسر نعره زد و گفت ای مردان بکوشید یا جامه زنان بپوشید سواران را بگفتن او تهور زیادت گشت و به یک بار حمله آوردند شنیدم که هم در آن روز بر دشمن ظفر یافتند ملک سر و چشمش ببوسید و در کنار گرفت و هر روز نظر بیش کرد تا ولیعهد خویش کرد.
برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند خواهر از غرفه بدید دریچه بر هم زد پسر دریافت و دست از طعام کشید و گفت محالست که هنرمندان بمیرند و بی هنران جای ایشان بگیرند
کس نیاید به زیر سایه بوم
ور همای از جهان شود معدوم
پدر را از این حال آگهی دادند برادرانش را بخواند و گوشمالی به واجب بداد پس هر یکی را از اطراف بلاد حصه معین کرد تا فتنه بنشست و نزاع برخاست که ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
نیم نانی گر خورد مرد خدا
بذل درویشان کند نیمی دگر
ملک اقلیمی بگیرد پادشاه
همچنان در بند اقلیمی دگر
@majidakhshabi
انسان دو سال
نیاز دارد
که حرف زدن بیاموزد
و پنجاه سال
نیاز دارد
تا سکوت را بیاموزد ...
#ارنست_همینگوی
@majidakhshabi
نیاز دارد
که حرف زدن بیاموزد
و پنجاه سال
نیاز دارد
تا سکوت را بیاموزد ...
#ارنست_همینگوی
@majidakhshabi
#گفتگوی_تصویری
#مجید_اخشابی
@majidakhshabi
بخش ششم گفتگو با مجید اخشابی
مجید اخشابی در این بخش از رادیو مهرآوا می گوید... تلفن تماس با مرکز مهارت آموزی و آموزشگاه موسیقی همراز: ۲-۸۸۲۰۵۰۰۱-۰۲۱... تلفن تماس با رادیو مهرآوا:
09199099125
#مجید_اخشابی
@majidakhshabi
بخش ششم گفتگو با مجید اخشابی
مجید اخشابی در این بخش از رادیو مهرآوا می گوید... تلفن تماس با مرکز مهارت آموزی و آموزشگاه موسیقی همراز: ۲-۸۸۲۰۵۰۰۱-۰۲۱... تلفن تماس با رادیو مهرآوا:
09199099125
جشن رمضان، یکم تیر ماه 95، شبکه 5 سیما
جهت مشاهده عکس های بیشتر از این سری روی لینک زیر کلیک کنید: http://www.majidakhshabi.com/instagram/13941-jashneramazan-1-4-95-majidakhshabi.html
@majidakhshabi
جهت مشاهده عکس های بیشتر از این سری روی لینک زیر کلیک کنید: http://www.majidakhshabi.com/instagram/13941-jashneramazan-1-4-95-majidakhshabi.html
@majidakhshabi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صندوق کمک دیجیتال خلاقانه
@majidakhshabi
@majidakhshabi
#اطلاع_رسانی_برنامه_ها
امروز، سوم تیر ماه ۹۵
حضور مجید اخشابی در شبکه فارس(شیراز)، ساعت ۱۸
@majidakhshabi
امروز، سوم تیر ماه ۹۵
حضور مجید اخشابی در شبکه فارس(شیراز)، ساعت ۱۸
@majidakhshabi
#مشخصات_آهنگ
#دمدمی
تیتراژ سریال «بوی خوش زندگی»، ماه رمضان سال ۸۵
خواننده، آهنگساز و تنظیم کننده: مجید اخشابی
شاعر: علی معلم
@majidakhshabi
#دمدمی
تیتراژ سریال «بوی خوش زندگی»، ماه رمضان سال ۸۵
خواننده، آهنگساز و تنظیم کننده: مجید اخشابی
شاعر: علی معلم
@majidakhshabi
#دانلود_برنامه
#عکسهای_مجید_اخشابی
طلیعه، شبکه سوم سیما، ۳۱ خرداد ۹۵
لینک دریافت برنامه و عکس های بیشتر: http://goo.gl/8BQ5C2
@majidakhshabi
#عکسهای_مجید_اخشابی
طلیعه، شبکه سوم سیما، ۳۱ خرداد ۹۵
لینک دریافت برنامه و عکس های بیشتر: http://goo.gl/8BQ5C2
@majidakhshabi
#عکس_نوشت
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند... التماس دعا...
@majidakhshabi
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند... التماس دعا...
@majidakhshabi
دلنوشته ای از مجید نعمانی در حال و هوای این ایام شهادت مولا علی (ع)
@majidakhshabi
@majidakhshabi
Forwarded from مجله زیروبم ZirobamMag
نوزدهمین شماره از ماهنامه فرهنگی اجتماعی #زیروبم منتشر شد.
جهت اشتراک یا دریافت مجله به 1000088883315 یا آی دی تلگرام @Zirobammagazine پیام ارسال فرمایید.
@zirobamonline
جهت اشتراک یا دریافت مجله به 1000088883315 یا آی دی تلگرام @Zirobammagazine پیام ارسال فرمایید.
@zirobamonline
غریب تنها
مجید اخشابی
غریب تنها
خواننده: مجید اخشابی
آهنگساز: حمید شاهنگیان
ترانه سرا: سهیل محمودی
تنظیم کننده: علی بکان
سال انتشار: اواسط دهه هفتاد
@majidakhshabi
خواننده: مجید اخشابی
آهنگساز: حمید شاهنگیان
ترانه سرا: سهیل محمودی
تنظیم کننده: علی بکان
سال انتشار: اواسط دهه هفتاد
@majidakhshabi