دست هایت هزاره ی دردند
چشم هایت نگاه ایمانند ...
عشق را تا ته هزاره ی عمر
در تمنای دلت نعره زدی
واژه را غرق تمنا کردی ...
و زدی نقش جنون بر طپش ثانیه ها
و تو انگاره ی یک واژه شدی
#م_فریاد_خاموش
چشم هایت نگاه ایمانند ...
عشق را تا ته هزاره ی عمر
در تمنای دلت نعره زدی
واژه را غرق تمنا کردی ...
و زدی نقش جنون بر طپش ثانیه ها
و تو انگاره ی یک واژه شدی
#م_فریاد_خاموش
اندیشیده ام ،وشاید نیز گفته باشم :انسان زندگی می کند مگر مرگ را ازیاد ببرد -یا دست کم از آن فاصله بگیرد -و کار می کند مگر به زندگانی خود معنایی ببخشد .و شگفتا هم در آن پیکار عاشقانه و رنج بار زندگانی است که آدمی گام در گام به مرگ نزدیک و نزدیک تر می شود تا به مرگ ،تا یکی شدن با آن ،با مطلق محض خود .
اکنون ؛سرانجام آن چه باقی می ماند ،بس فرایند حد فاصل زادن است و مردن .که یعنی حاصل کار، فرایند آدمی است ،فرایند آدم بودن :هستن بین دو نیستی ؛ورزیدن بین دو عدم .در این معنا، یعنی به اعتبار کار و پیکار و عشق ،شاملو نمونه بود و یگانه بود ؛یگانه ای جاودانه .از آن که جان خود را در کارکرد او ،بی غبن و بی دریغ .گیرم کم نداشت لحظاتی را که جان به سر می شد در تنگ حوصلگی های دل آزار و بیزاری های نفرت زده .هم در رهایی از چنان تنگناهایی بود شاید که -باری- می سروده بود :
ما انسان را رعایت کرده ایم ،خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود .
#میم_و_آن_دیگران
#محمود_دولت_آبادی
@mahmouddowlatabadii
اکنون ؛سرانجام آن چه باقی می ماند ،بس فرایند حد فاصل زادن است و مردن .که یعنی حاصل کار، فرایند آدمی است ،فرایند آدم بودن :هستن بین دو نیستی ؛ورزیدن بین دو عدم .در این معنا، یعنی به اعتبار کار و پیکار و عشق ،شاملو نمونه بود و یگانه بود ؛یگانه ای جاودانه .از آن که جان خود را در کارکرد او ،بی غبن و بی دریغ .گیرم کم نداشت لحظاتی را که جان به سر می شد در تنگ حوصلگی های دل آزار و بیزاری های نفرت زده .هم در رهایی از چنان تنگناهایی بود شاید که -باری- می سروده بود :
ما انسان را رعایت کرده ایم ،خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود .
#میم_و_آن_دیگران
#محمود_دولت_آبادی
@mahmouddowlatabadii
حساب کار و نان جداست و حساب خوشا_بد آمدن، جدا. گاهی آدم ناچارست رزق و روزی خویش راازدست یزید بگیرد .دستی که به گرفتن مزد دراز می شود؛ همان دستی نیست که به گرفتن مدد. روزگار چنین خواسته است،چه باک. هرچه به جای خود
#جای_خالی_سلوچ
#محمود_دولت_آبادی
#جای_خالی_سلوچ
#محمود_دولت_آبادی
تو را در اعماق پرتاب میکنند تا گم و نابود شوی، اما شناور اگر در عمق تاب بیاوری، امیدی به گم و نابود نشدنت هست، غواصی بیاموز و تاب بیاور !
بار گران جهان را بر گُرده ی بِسوده ی خود تاب بیاور !
#نون_نوشتن
#محمود_دولت_آبادی
@mahmouddowlatabadii
بار گران جهان را بر گُرده ی بِسوده ی خود تاب بیاور !
#نون_نوشتن
#محمود_دولت_آبادی
@mahmouddowlatabadii
Forwarded from دو كلمه حرف حساب
نگاه او به من کفايت می کرد
برای سرمستی وصف ناپذيرم ..
اگر چشمان عالمی حتی نسبت به من کور می شد ...
#محمود_دولت_آبادی
@dokalamehharf
برای سرمستی وصف ناپذيرم ..
اگر چشمان عالمی حتی نسبت به من کور می شد ...
#محمود_دولت_آبادی
@dokalamehharf
حس میکنم و میبینم تک به تک مردم، هرکس فقط به مشکل خودش و راهحل فردی مشکل خودش فکر میکند؛ و لابد نمیداند که فاجعة اجتماعی از همین ناشی میشود که هرکس فکر میکند باید گوش و گلیم خود را از آب بهدرکشد. چه انبوهاند مشکلات زندگی ما، و چه اندکاند کسانی که آن را مشکل خود بدانند.»
محمود دولت آبادی .
نون نوشتن، ۴۹
محمود دولت آبادی .
نون نوشتن، ۴۹
روزم چون روز دیگران می گذرد. اما شب که در می رسد یادها پریشانم می کنند، با چه اضطرابی روز را به سر می برم اما شبانگاه من و غم یکجا می شویم...
#محمود_دولت_آبادی
#سلوک
#محمود_دولت_آبادی
#سلوک
حرف، باد است. اما فکر، آتش است.
آتش را اول باید گیراند، باد خودش به آن دامن میزند.
کاری باید کرد که خود مردم زبان باز کنند.
نباید عادتشان داد به اینکه دیگری به جای آنها بگوید و به جای آنها تصمیم بگیرد.
برای اینکه خود مردم زبان باز کنند، اول باید چیزی در آنها برانگیخته شده باشد تا آنها بخواهند بر زبان بیاورندش.
آن چیز، چیست؟
البته مهمترین چیزها زندگانی خود ما مردم است؛ خود زندگانیای که ما همه در آن گرفتار هستیم.
#محمود_دولت_آبادی
#کلیدر
@mahmouddowlatabadii
آتش را اول باید گیراند، باد خودش به آن دامن میزند.
کاری باید کرد که خود مردم زبان باز کنند.
نباید عادتشان داد به اینکه دیگری به جای آنها بگوید و به جای آنها تصمیم بگیرد.
برای اینکه خود مردم زبان باز کنند، اول باید چیزی در آنها برانگیخته شده باشد تا آنها بخواهند بر زبان بیاورندش.
آن چیز، چیست؟
البته مهمترین چیزها زندگانی خود ما مردم است؛ خود زندگانیای که ما همه در آن گرفتار هستیم.
#محمود_دولت_آبادی
#کلیدر
@mahmouddowlatabadii
نمیدانم.
اما چه درهم پیچ و گره خورده است درونم،
و چه زوزه های خوار شده ای را می شنوم،
و چه نا توانمندی غریب و کشنده ای حس می کنم
از بابت آنچه عقل نامیده می شود.
#سلوک
#محمود_دولت_آبادی
@mahmouddowlatabadii
اما چه درهم پیچ و گره خورده است درونم،
و چه زوزه های خوار شده ای را می شنوم،
و چه نا توانمندی غریب و کشنده ای حس می کنم
از بابت آنچه عقل نامیده می شود.
#سلوک
#محمود_دولت_آبادی
@mahmouddowlatabadii
Forwarded from حسین بن منصور حلاج
#اشک_منصور
آگاه باشید که وقتی اشتباهی می کنید ، فرصتی برای جبران نیز خواهید داشت. وقتی این را فهمیدید، می توانید به حقیقت درونی تان رجوع کرده و با قلبتان آشتی کنید و اجازه دهید تا از مرکز درونی تان، اشک هایتان جاری شوند. زیرا #اشک قادر است، همه چیز را تغییر دهد.
این روایت؛ منصور حلاج صوفی ای که قابل قیاس با هیچ کس نیست؛ می باشد. گفته شده که بسیاری از آدمها در گذشته به سبب گفتن حقیقت به قتل رسیده اند. مسیح را به صلیب کشیدند و منصور را قطعه قطعه کردند. مصلوبیت او با پاهایش آغاز شد و او هنوز زنده بود. بعد دست هایش را قطع کردند، زبانش را بیرون کشیدند، سپس چشمانش را درآوردند و او همچنان زنده بود. در پایان گردنش را زدند. ولی جرم منصور چه بود؟ تنها گناهش گفتن " انا الحق "بود. مردم نتوانستند او را تحمل کنند و او را به جرم کفرگویی دستگیر کردند و در میدان شهر قطعه قطعه اش کردند.
روز اعدام او ،هزار نفر دورش جمع شدند و منصور بی گناه را زدند و تمسخرش کردند. اما منصور فقط می خندید وقتی پاهایش را قطع کردند، او با خونش وضو گرفت مردم پرسیدند که این چه کاری است که تو می کنی؟ او گفت :شما چگونه با آب وضو می گیرید، جرایم و گناهان ما با خونمان ریخته می شوند، پس این خون مطهر است من وضو می گیرم تا برای نماز مهیا شوم،
وقتی می خواستند دست هایش را قطع کنند، او گفت :"یک لحظه صبر کنید! می خواهم دعا کنم. بدون دست هایم، دعا کردن برایم سخت است؛ سپس به آسمان نگاه کرد و گفت :الهی، نمی توانی فریبم دهی! من همین حالا هم تو را درون همه آدم های اطرافم می بینم، تو به شکل دشمن و قاتل آمده ای؟ من فریب نمی خورم، زیرا تو می توانی هر جا که بخواهی، بیایی. من تو را در همه جا و در همه حال خواهم شناخت، " زیرا تو را از درون قلبم شناختم "
مردم به سر و روی منصور سنگ و کلوخ می انداختند و او را مسخره می کردند، اما منصور می خندید او ناگهان شروع به گریه کرد، زیرا "شبلی "تنها دوست و شاگردش، گِلی برایش پرت کرده بود مردم گیج شدند و علت گریه اش را پرسیدند منصور گفت :مردمی که سنگ پرت می کنند، نمی دانند چه می کنند ولی شبلی می داند او سخت بتواند مورد عفو و بخشش خداوند قرار گیرد.
پس از قتل منصور وقتی از شبلی پرسیدند که چرا گِلی برای او پرت کردی، شبلی گفت :من از مردم ترسیده بودم ترسیدم که اگر چیزی بر سر منصور پرت نکنم، آنها به من حمله کنند در ضمن سنگ هم نمی توانستم بیاندازم، زیرا دانستم منصور بی گناه است در نتیجه در مقابل ترس از خشم مردم تسلیم شدم و گلی برای منصور پرت کردم منصور از ترس من آگاه بود و به همین دلیل گریه کرد.
اشک های منصور ، شبلی را به کلی تغییر داد او برای توبه و تسلیم دلش در راه خدا، حدود دوازده سال اشک ریخت و زحمت کشید دوازده سال دربدری، خانه بدوشی، گدایی و داما اشک ریختن او در تمامی عمرش در حال توبه کردن و می گفت :قاتل منصور من هستم. هیچ کس در دنیا در قبال مرگ او پاسخگو نیست، زیرا من می دانستم و می توانستم جلو مردم را بگیرم، اما تسلیم ترس از مردم شدم.
توبه اتفاق بسیار عمیقی در شماست و اگر بتوانید اهمیت آن را درک کنید، نه تنها از طریق اشک هایتان ،بلکه از تمامی سلولهای بدنتان خارج شده و تبدیل به خلوص و پاکی عمیقی می شود.
در توبه گریستن کمکی بسیار بزرگ است. اما در فرهنگ ما جا افتاده که نبایستی مردها اشک بریزند تحت هر شرایطی هم که باشند، نبایستی اشکی در چشمانشان دید! در مورد زنها نیز ، گریستن حکم حیله و نیرنگ را دارد. در حالی که در بیان احساسات و بروز هیجانات فقط با گریستن می توانیم خودمان را آزاد کنیم و در درد و زخم درونی مان را بیرون بریزیم. اگر دردی بخصوص و عمیق داریم و سعی در مخفی کردن آن داشته باشیم، این مسله می تواند ما را سخت، یخ زده و جدی نماید مردم تقریباً شبیه به قالب های یخ شدهاند آنها در قبال هم هیچ حرارت و عشقی ندارند، زیرا عشق دارای حرارت و گرماست. اگر گرمای عشق وارد بدنمان شود، یخ هایمان شروع به آب شدن می کنند و وارد وجد و سرور می شویم زیرا شادی سرد و یخ زده نیست. برای توبه کردن، اگر گریه نکنیم، پس چگونه می توانیم درونمان را خالص و پاک کنیم؟ برای توبه هرگز دیر نیست. گریه کنید و از دورنتان اشک بریزید، زیرا اشک ها قادرند دورنتان را بشویند و آن را از هر زخم و ناخالصی، پاک نمایند....
#اشو
#حسین_منصور_حلاج
@mansourhalaj
آگاه باشید که وقتی اشتباهی می کنید ، فرصتی برای جبران نیز خواهید داشت. وقتی این را فهمیدید، می توانید به حقیقت درونی تان رجوع کرده و با قلبتان آشتی کنید و اجازه دهید تا از مرکز درونی تان، اشک هایتان جاری شوند. زیرا #اشک قادر است، همه چیز را تغییر دهد.
این روایت؛ منصور حلاج صوفی ای که قابل قیاس با هیچ کس نیست؛ می باشد. گفته شده که بسیاری از آدمها در گذشته به سبب گفتن حقیقت به قتل رسیده اند. مسیح را به صلیب کشیدند و منصور را قطعه قطعه کردند. مصلوبیت او با پاهایش آغاز شد و او هنوز زنده بود. بعد دست هایش را قطع کردند، زبانش را بیرون کشیدند، سپس چشمانش را درآوردند و او همچنان زنده بود. در پایان گردنش را زدند. ولی جرم منصور چه بود؟ تنها گناهش گفتن " انا الحق "بود. مردم نتوانستند او را تحمل کنند و او را به جرم کفرگویی دستگیر کردند و در میدان شهر قطعه قطعه اش کردند.
روز اعدام او ،هزار نفر دورش جمع شدند و منصور بی گناه را زدند و تمسخرش کردند. اما منصور فقط می خندید وقتی پاهایش را قطع کردند، او با خونش وضو گرفت مردم پرسیدند که این چه کاری است که تو می کنی؟ او گفت :شما چگونه با آب وضو می گیرید، جرایم و گناهان ما با خونمان ریخته می شوند، پس این خون مطهر است من وضو می گیرم تا برای نماز مهیا شوم،
وقتی می خواستند دست هایش را قطع کنند، او گفت :"یک لحظه صبر کنید! می خواهم دعا کنم. بدون دست هایم، دعا کردن برایم سخت است؛ سپس به آسمان نگاه کرد و گفت :الهی، نمی توانی فریبم دهی! من همین حالا هم تو را درون همه آدم های اطرافم می بینم، تو به شکل دشمن و قاتل آمده ای؟ من فریب نمی خورم، زیرا تو می توانی هر جا که بخواهی، بیایی. من تو را در همه جا و در همه حال خواهم شناخت، " زیرا تو را از درون قلبم شناختم "
مردم به سر و روی منصور سنگ و کلوخ می انداختند و او را مسخره می کردند، اما منصور می خندید او ناگهان شروع به گریه کرد، زیرا "شبلی "تنها دوست و شاگردش، گِلی برایش پرت کرده بود مردم گیج شدند و علت گریه اش را پرسیدند منصور گفت :مردمی که سنگ پرت می کنند، نمی دانند چه می کنند ولی شبلی می داند او سخت بتواند مورد عفو و بخشش خداوند قرار گیرد.
پس از قتل منصور وقتی از شبلی پرسیدند که چرا گِلی برای او پرت کردی، شبلی گفت :من از مردم ترسیده بودم ترسیدم که اگر چیزی بر سر منصور پرت نکنم، آنها به من حمله کنند در ضمن سنگ هم نمی توانستم بیاندازم، زیرا دانستم منصور بی گناه است در نتیجه در مقابل ترس از خشم مردم تسلیم شدم و گلی برای منصور پرت کردم منصور از ترس من آگاه بود و به همین دلیل گریه کرد.
اشک های منصور ، شبلی را به کلی تغییر داد او برای توبه و تسلیم دلش در راه خدا، حدود دوازده سال اشک ریخت و زحمت کشید دوازده سال دربدری، خانه بدوشی، گدایی و داما اشک ریختن او در تمامی عمرش در حال توبه کردن و می گفت :قاتل منصور من هستم. هیچ کس در دنیا در قبال مرگ او پاسخگو نیست، زیرا من می دانستم و می توانستم جلو مردم را بگیرم، اما تسلیم ترس از مردم شدم.
توبه اتفاق بسیار عمیقی در شماست و اگر بتوانید اهمیت آن را درک کنید، نه تنها از طریق اشک هایتان ،بلکه از تمامی سلولهای بدنتان خارج شده و تبدیل به خلوص و پاکی عمیقی می شود.
در توبه گریستن کمکی بسیار بزرگ است. اما در فرهنگ ما جا افتاده که نبایستی مردها اشک بریزند تحت هر شرایطی هم که باشند، نبایستی اشکی در چشمانشان دید! در مورد زنها نیز ، گریستن حکم حیله و نیرنگ را دارد. در حالی که در بیان احساسات و بروز هیجانات فقط با گریستن می توانیم خودمان را آزاد کنیم و در درد و زخم درونی مان را بیرون بریزیم. اگر دردی بخصوص و عمیق داریم و سعی در مخفی کردن آن داشته باشیم، این مسله می تواند ما را سخت، یخ زده و جدی نماید مردم تقریباً شبیه به قالب های یخ شدهاند آنها در قبال هم هیچ حرارت و عشقی ندارند، زیرا عشق دارای حرارت و گرماست. اگر گرمای عشق وارد بدنمان شود، یخ هایمان شروع به آب شدن می کنند و وارد وجد و سرور می شویم زیرا شادی سرد و یخ زده نیست. برای توبه کردن، اگر گریه نکنیم، پس چگونه می توانیم درونمان را خالص و پاک کنیم؟ برای توبه هرگز دیر نیست. گریه کنید و از دورنتان اشک بریزید، زیرا اشک ها قادرند دورنتان را بشویند و آن را از هر زخم و ناخالصی، پاک نمایند....
#اشو
#حسین_منصور_حلاج
@mansourhalaj
The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 27 days, that account will self-destruct and this channel may no longer have an owner.
The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 17 days, that account will self-destruct and this channel may no longer have an owner.
The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 8 days, that account will self-destruct and this channel may no longer have an owner.