#خاطرات_شهدا🕊
🍃نمازگزاران مسجد که من را می شناختند
می گفتند: زیاد به این پسر دل نبند
حسین ماندگار نیست و پرواز می کند
یک روز که در مراسم تشییع پدر دوست حسین رفتیم
دوست حسین در ماشین که نشسته بودیم،
گفت: میخوام مطلبی به شما بگم
ناراحت که نمیشید؟
گفتم: نه
گفت: حسین شما موندگار نیست
شهید میشه
زیاد بهش دل نبندید
گفتم: این حرف ها چیه؟
شهادت که به این آسونی نیست
شهادت یک تکامله!
گفت: نه همینجوری نمیگم
با بررسی که از اخلاق و رفتار حسین کردم میگم
حتی قبل از ورود حسین به سپاه،اخلاق و رفتارش شهدایی بود...
✍راوی: پدر شهید
#شهید_حسین_معزغلامی
•┈•••✾••┈•
🍃نمازگزاران مسجد که من را می شناختند
می گفتند: زیاد به این پسر دل نبند
حسین ماندگار نیست و پرواز می کند
یک روز که در مراسم تشییع پدر دوست حسین رفتیم
دوست حسین در ماشین که نشسته بودیم،
گفت: میخوام مطلبی به شما بگم
ناراحت که نمیشید؟
گفتم: نه
گفت: حسین شما موندگار نیست
شهید میشه
زیاد بهش دل نبندید
گفتم: این حرف ها چیه؟
شهادت که به این آسونی نیست
شهادت یک تکامله!
گفت: نه همینجوری نمیگم
با بررسی که از اخلاق و رفتار حسین کردم میگم
حتی قبل از ورود حسین به سپاه،اخلاق و رفتارش شهدایی بود...
✍راوی: پدر شهید
#شهید_حسین_معزغلامی
•┈•••✾••┈•
🌹محفل شهدا🌹
🌺صلوات، نوری در بهشت است. 🌺صلوات پل صراط است. 🌺صلوات، شفیع انسان است. 🌺صلوات، ذکر الهی است ✨اللّهم صلّ عَلىٰ مُحمّد و آل مُحمّد و عَجّل فَرجَهم✨ ____🍃🌸🍃____
⭕️ سرخ شدن صورت سردار شهید حاج
حسین #پور_جعفری از حرف شهید
حاج #قاسم_سلیمانی
♦️یکبار در محل کارش آن قدر حالش بد
شده بود که برده بودندش بیمارستان بقیة الله.
🔹کاری داشتم و هرچه زنگ میزدم تلفنش را
جواب نمیداد محل کارش هم جواب درستی
نمیدادند یکبار میگفتند رفته بیرون کار
داشته و یکبار میگفتند رفته تجدید وضو بکند.
🔸ساعت ۹ شب بود که #حاج_قاسم
تماس گرفت و گفت:
حاجخانم حسین کمرش کمی درد گرفته
آوردمش بیمارستان احتمالا امشب نگهاش
دارند
اگر میخواهی بیا یک سر ببینش.
با بچهها رفتیم بیمارستان حاجقاسم با
خنده گفت: بیا حسین این هم بچهها و نوههایت
🔸حسین خجالتی بود از حرف حاجی صورتش سرخ شد.
آن شب راضی نشد بیمارستان بماند
کمرش را با کمربند طبی بست و با آمبولانس
آوردیمش خانه.
دکتر تا یک ماه استراحت مطلق برایش
تجویز کرده بود اما مثل همیشه گوشش بدهکار نبود.
🔸کمربند میبست و نمازهای واجبش
را ایستاده میخواند و نماز مستحبش را
نشسته یک هفته نشده رفت سر کار.
راوی: همسر بزرگوار شهید
🌷#خاطرات_سرداردلها
🇮🇷 التماس دعای فرج وشهادت 🇮🇷
🌷ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷
حسین #پور_جعفری از حرف شهید
حاج #قاسم_سلیمانی
♦️یکبار در محل کارش آن قدر حالش بد
شده بود که برده بودندش بیمارستان بقیة الله.
🔹کاری داشتم و هرچه زنگ میزدم تلفنش را
جواب نمیداد محل کارش هم جواب درستی
نمیدادند یکبار میگفتند رفته بیرون کار
داشته و یکبار میگفتند رفته تجدید وضو بکند.
🔸ساعت ۹ شب بود که #حاج_قاسم
تماس گرفت و گفت:
حاجخانم حسین کمرش کمی درد گرفته
آوردمش بیمارستان احتمالا امشب نگهاش
دارند
اگر میخواهی بیا یک سر ببینش.
با بچهها رفتیم بیمارستان حاجقاسم با
خنده گفت: بیا حسین این هم بچهها و نوههایت
🔸حسین خجالتی بود از حرف حاجی صورتش سرخ شد.
آن شب راضی نشد بیمارستان بماند
کمرش را با کمربند طبی بست و با آمبولانس
آوردیمش خانه.
دکتر تا یک ماه استراحت مطلق برایش
تجویز کرده بود اما مثل همیشه گوشش بدهکار نبود.
🔸کمربند میبست و نمازهای واجبش
را ایستاده میخواند و نماز مستحبش را
نشسته یک هفته نشده رفت سر کار.
راوی: همسر بزرگوار شهید
🌷#خاطرات_سرداردلها
🇮🇷 التماس دعای فرج وشهادت 🇮🇷
🌷ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
#خاطرات_شهید
● همیشه از پدر و مادر قدردانی میکرد و عذرخواه بود که نتوانسته محبّت آنها را جبران کند. علاوه بر آن، به من و برادرم که از او کوچکتر بودیم، احترام میگذاشت و هیچوقت ما را به اسم صدا نمیزد، بلکه میگفت: آبجی و داداش.»
● یک سال قبل از شهادتش، در برخی از خصوصیات اخلاقی و اعتقادیاش به کمال رسید؛ به گونهای که بتواند برای شهادت آماده شود. او هیچ وابستگیای به دنیا نداشت. در پایگاه محل خدمتش، چند عکس شهید را روی دیوار قرار داده بود؛ اما یک جای خالی کنارش گذاشته بود. به دوستانش میگفت: این، جای عکس من است. او همیشه به من میگفت: حجابت را حفظ کن و در زندگی، حضرت فاطمه را الگوی خودت قرار بده.»
✍️به روایت خواهر شهید
#شهید_رضا_قربانی_میانرودی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۷۰/۱۲/۲۵ تنکابن ، مازندران
●شهادت : ۱۳۹۲/۶/۱۶ درگیری باقاچاقیان ، کرمانشاه
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجّل فرجهُم
#خاطرات_شهید
● همیشه از پدر و مادر قدردانی میکرد و عذرخواه بود که نتوانسته محبّت آنها را جبران کند. علاوه بر آن، به من و برادرم که از او کوچکتر بودیم، احترام میگذاشت و هیچوقت ما را به اسم صدا نمیزد، بلکه میگفت: آبجی و داداش.»
● یک سال قبل از شهادتش، در برخی از خصوصیات اخلاقی و اعتقادیاش به کمال رسید؛ به گونهای که بتواند برای شهادت آماده شود. او هیچ وابستگیای به دنیا نداشت. در پایگاه محل خدمتش، چند عکس شهید را روی دیوار قرار داده بود؛ اما یک جای خالی کنارش گذاشته بود. به دوستانش میگفت: این، جای عکس من است. او همیشه به من میگفت: حجابت را حفظ کن و در زندگی، حضرت فاطمه را الگوی خودت قرار بده.»
✍️به روایت خواهر شهید
#شهید_رضا_قربانی_میانرودی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۷۰/۱۲/۲۵ تنکابن ، مازندران
●شهادت : ۱۳۹۲/۶/۱۶ درگیری باقاچاقیان ، کرمانشاه
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجّل فرجهُم
وسط جبهه
بهش گفتم بچه!
الان چه وقتِ نماز خواندنه؟
گفت: از کجا معلوم دیگه وقت کنم
و شروع کرد نماز خواندن ....
السلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته را که گفت
یک خمپاره آمد و بُردش ....
🌷#خاطرات_شهدا
🕯#شادی_ارواح_طیبه_شهداصلوات
🇮🇷 التماس دعای فرج وشهادت 🇮🇷
بهش گفتم بچه!
الان چه وقتِ نماز خواندنه؟
گفت: از کجا معلوم دیگه وقت کنم
و شروع کرد نماز خواندن ....
السلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته را که گفت
یک خمپاره آمد و بُردش ....
🌷#خاطرات_شهدا
🕯#شادی_ارواح_طیبه_شهداصلوات
🇮🇷 التماس دعای فرج وشهادت 🇮🇷
📨#خاطرات_شهدا
🔴شهید مدافعحرم محمدحسین مرادی
🔷به یاد شهید بهشتی
🎈پدر شهید روایت میکند: وقتی که مادرِ محمدحسین او را باردار بود، ماجرای هفتم تیر و شهادت بهشتی و یارانش پیش آمد. همان زمان همسرم به من پیشنهاد کرد اگر نوزادمان پسر بود، نامش را به یاد شهید بهشتی، «محمدحسین» بگذاریم.
🦋دو ماه و چندروز بعد هم محمدحسین به دنیا آمد. پسرم نامش را از یک شهید گرفت و با عشق و یاد شهدا زندگی کرد و عاقبت خودش نیز به شهادت رسید.
🎈محمدحسین حین جنگ تحمیلی بزرگ شد و در برخی از این اعزامها، او که شاید چهارسال بیشتر نداشت، به بدرقهی رزمندهها میآمد و به شکل نمادین، اسلحه روی دوشش میانداخت. یکبار وقتی من جبهه بودم، محمدحسین همراه برادرِ بزرگش دنبال تشییع جنازهی یک شهید رفته و سر از بهشت زهرا علیهاالسلام درآورده بودند!
🦋آن زمان او هنوز مدرسه هم نمیرفت و برایمان عجیب بود که با چه برداشتی این همه راه را همراه تشییعکنندگان رفته است! عشق و علاقه به شهدا از همان زمان در دلِ این بچه جوانه زده بود.
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🎊اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🎊
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🔴شهید مدافعحرم محمدحسین مرادی
🔷به یاد شهید بهشتی
🎈پدر شهید روایت میکند: وقتی که مادرِ محمدحسین او را باردار بود، ماجرای هفتم تیر و شهادت بهشتی و یارانش پیش آمد. همان زمان همسرم به من پیشنهاد کرد اگر نوزادمان پسر بود، نامش را به یاد شهید بهشتی، «محمدحسین» بگذاریم.
🦋دو ماه و چندروز بعد هم محمدحسین به دنیا آمد. پسرم نامش را از یک شهید گرفت و با عشق و یاد شهدا زندگی کرد و عاقبت خودش نیز به شهادت رسید.
🎈محمدحسین حین جنگ تحمیلی بزرگ شد و در برخی از این اعزامها، او که شاید چهارسال بیشتر نداشت، به بدرقهی رزمندهها میآمد و به شکل نمادین، اسلحه روی دوشش میانداخت. یکبار وقتی من جبهه بودم، محمدحسین همراه برادرِ بزرگش دنبال تشییع جنازهی یک شهید رفته و سر از بهشت زهرا علیهاالسلام درآورده بودند!
🦋آن زمان او هنوز مدرسه هم نمیرفت و برایمان عجیب بود که با چه برداشتی این همه راه را همراه تشییعکنندگان رفته است! عشق و علاقه به شهدا از همان زمان در دلِ این بچه جوانه زده بود.
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🎊اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🎊
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#خاطرات_شهدا🕊
🍃نمازگزاران مسجد که من را می شناختند
می گفتند: زیاد به این پسر دل نبند
حسین ماندگار نیست و پرواز می کند
یک روز که در مراسم تشییع پدر دوست حسین رفتیم
دوست حسین در ماشین که نشسته بودیم،
گفت: میخوام مطلبی به شما بگم
ناراحت که نمیشید؟
گفتم: نه
گفت: حسین شما موندگار نیست
شهید میشه
زیاد بهش دل نبندید
گفتم: این حرف ها چیه؟
شهادت که به این آسونی نیست
شهادت یک تکامله!
گفت: نه همینجوری نمیگم
با بررسی که از اخلاق و رفتار حسین کردم میگم
حتی قبل از ورود حسین به سپاه،اخلاق و رفتارش شهدایی بود...
✍راوی: پدر شهید
#شهید_حسین_معزغلامی
•┈••✾•🌸✾••┈•
🍃نمازگزاران مسجد که من را می شناختند
می گفتند: زیاد به این پسر دل نبند
حسین ماندگار نیست و پرواز می کند
یک روز که در مراسم تشییع پدر دوست حسین رفتیم
دوست حسین در ماشین که نشسته بودیم،
گفت: میخوام مطلبی به شما بگم
ناراحت که نمیشید؟
گفتم: نه
گفت: حسین شما موندگار نیست
شهید میشه
زیاد بهش دل نبندید
گفتم: این حرف ها چیه؟
شهادت که به این آسونی نیست
شهادت یک تکامله!
گفت: نه همینجوری نمیگم
با بررسی که از اخلاق و رفتار حسین کردم میگم
حتی قبل از ورود حسین به سپاه،اخلاق و رفتارش شهدایی بود...
✍راوی: پدر شهید
#شهید_حسین_معزغلامی
•┈••✾•🌸✾••┈•
خيلي دوست داشتم عبدالله را دامادكنم . چند بار به اوگفتم : بابا جان ازدواج كن . درجوابم ميگفت : « پدرجان انشاا... هروقت جنگ تموم شد و به پشت جبهه برگشتم ازدواج ميكنم » .هرموقع كه به مرخصي ميآمد خواسته ام را تكرار ميكردم . يك روزكه به مرخصي آمدگفتم : باباجان آرزودارم تازنده ام دامادي تورا ببينم . گفت :« حالازوده » . به شوخي گفتم : اگه درانتخاب همسر مشكل داري به دخترايي كه از مدرسه بيرون ميان نگاه كن، هركدومو كه پسنديدي بگو تا برات خواستگاري كنم .درجوابم گفت : « باباجان چشمي كه بخواد به دختر مردم نگاه كنه، باانگشت بيرونش ميارم وزير پا له میکنم .
🌷#شهید_عبدالله_شهروی🕊️
🌷#خاطرات_شهدا
🇮🇷 التماس دعای فرج وشهادت 🇮🇷
🌷ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷
🌷#شهید_عبدالله_شهروی🕊️
🌷#خاطرات_شهدا
🇮🇷 التماس دعای فرج وشهادت 🇮🇷
🌷ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷
#خاطرات_شهید
🔹اخلاق خوب، نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر و محبت به خانواده از خصوصیات او بود. کلاس اخلاق هم میرفت و وقتی میآمد خانه اگر نماز شبش قضا میشد یا نمازش را خیلی با صفای دل نمیخواند، میگفت: خانم اگر من کاری کردم یا فلان جا عصبانی شدم من را ببخشید.
🔸یا به بچهها میگفت که اگر من این اشتباه را کردم و سرتان داد زدم من را ببخشید. میگفت: "طلب بخشش و گذشت کردن باعث میشود خدا به ما نگاه ویژهای بیندازد تا مطمئنا بهتر بتوانیم خدا را بشناسیم. "
#شهید_ابراهیم_عشریه🌹
•┈•••✾••┈•
🔹اخلاق خوب، نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر و محبت به خانواده از خصوصیات او بود. کلاس اخلاق هم میرفت و وقتی میآمد خانه اگر نماز شبش قضا میشد یا نمازش را خیلی با صفای دل نمیخواند، میگفت: خانم اگر من کاری کردم یا فلان جا عصبانی شدم من را ببخشید.
🔸یا به بچهها میگفت که اگر من این اشتباه را کردم و سرتان داد زدم من را ببخشید. میگفت: "طلب بخشش و گذشت کردن باعث میشود خدا به ما نگاه ویژهای بیندازد تا مطمئنا بهتر بتوانیم خدا را بشناسیم. "
#شهید_ابراهیم_عشریه🌹
•┈•••✾••┈•
🌹محفل شهدا🌹
🔅🔅🔆❣🔆🔅🔅 🍀دوبـــــاره هشٺـــــ....دوبـــــاره رضـــــا....دوبـــــاره حـــــرم...🍀 💕و مڹ براے ضریحٺـــــ چقـــــدر دلتنگم..... السلام علیڪ یا شاه خراساڹ💕 ❣ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.❣…
🪴🪴با اینکه عاشقش بودم اما خیلی سعی کردم
خودم رو بی تفاوت نشون بدم و احوالپرسی
گرم نکنم "بیشتر از یک سال بود بعد از
خواهش های فراوان توام با گریه دستور
اعزام مجدد رو داده بود ولی کار پیش نمیرفت
و اعزامی در کار نبود هرچقد بیشتر تلاش
میکردم کمتر نتیجه میگرفتم
🔸بار سومی بود که میدیدمش
گفت:وضو داری؟گفتم:بله حاج آقا
دستم رو گرفت و اومدیم صف اول
نماز جماعت، کنار خودش نشوند
بعد نماز جماعت دستشو گذاشت رو پامو
گفت خوبی مجاهد؟خیلی سرد گفتم الحمدلله
ولی راستشو بخواید نه!
گفت:چرا جوون؟
🔹گلایه کردم و مشکلمو گفتم
برگشت به #شهید_پورجعفری گفت ظرف
هفته آینده ایشون منطقه باشه،هروقتی هم
که توانش رو داشت و درخواست اعزام کرد
معطلش نکنید
🔸بعد رو کرد سمت من گفت
من معذرت میخوام،باید سفارش میکردم
ولی انقد مشغله دارم فراموش کردم
🔹بعد از سفارش، من کلی خوشحال شدم
یخم باز شد
شروع کردم به خندوندنش
حاج حسین که همرام بود گفت اگه
اجازه بدید یه عکسی بگیریم، با شوخی
گفتم بشرطیکه حاج آقا تو عکس بخندن!!😊
☘راوی: جانباز حبیب عبداللهی
#خاطرات_سرداردلها
🇮🇷 التماس دعای فرج وشهادت 🇮🇷
🌷ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷
خودم رو بی تفاوت نشون بدم و احوالپرسی
گرم نکنم "بیشتر از یک سال بود بعد از
خواهش های فراوان توام با گریه دستور
اعزام مجدد رو داده بود ولی کار پیش نمیرفت
و اعزامی در کار نبود هرچقد بیشتر تلاش
میکردم کمتر نتیجه میگرفتم
🔸بار سومی بود که میدیدمش
گفت:وضو داری؟گفتم:بله حاج آقا
دستم رو گرفت و اومدیم صف اول
نماز جماعت، کنار خودش نشوند
بعد نماز جماعت دستشو گذاشت رو پامو
گفت خوبی مجاهد؟خیلی سرد گفتم الحمدلله
ولی راستشو بخواید نه!
گفت:چرا جوون؟
🔹گلایه کردم و مشکلمو گفتم
برگشت به #شهید_پورجعفری گفت ظرف
هفته آینده ایشون منطقه باشه،هروقتی هم
که توانش رو داشت و درخواست اعزام کرد
معطلش نکنید
🔸بعد رو کرد سمت من گفت
من معذرت میخوام،باید سفارش میکردم
ولی انقد مشغله دارم فراموش کردم
🔹بعد از سفارش، من کلی خوشحال شدم
یخم باز شد
شروع کردم به خندوندنش
حاج حسین که همرام بود گفت اگه
اجازه بدید یه عکسی بگیریم، با شوخی
گفتم بشرطیکه حاج آقا تو عکس بخندن!!😊
☘راوی: جانباز حبیب عبداللهی
#خاطرات_سرداردلها
🇮🇷 التماس دعای فرج وشهادت 🇮🇷
🌷ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷
#خاطرات_جبهه📜
درمکتب سردار سلیمانی♥️
❇️عملیات کربلای ۵ که بزرگترین عملیات
ما در دفاع مقدس است، در روزهای اول
عملیات خیلی از فرماندهان لشکر
ثارالله شهید شدند...
💠#حاجقاسم در ۳۰۰ متری صحنه
درگیری بود.در نزدیکترین منطقه در
صحنه نبرد (جایی که بسیجیان تن به تن
با تانکها میجنگیدند).
❇️ بنابراین جمعی از فرماندهان لشکر
گفتند که برویم پیش حاج قاسم و بگوییم
ما اینجا هستیم. فرماندهان محورها و
گردانها و ... هستند و شما به
پشت کانال (یک کیلومتر عقبتر) بروید.
💠وقتی رفتیم جلو هیچ کس جرات نمیکرد
تا این حرف را به حاج قاسم بگوید؛
چون همه روحیات حاج قاسم را میشناختند.
❇️تا اینکه یکی از بچه ها داوطلب شد تا این
پیام را به حاج قاسم منتقل کند که ما در
صحنه هستیم شما به آن طرف کانال بروید.
💠حاج قاسم گفت: من اکنون در صحنه درگیر
هستم و میگویم بیاورید و میبینم که چه به
خط درگیری میرسد و چه نمیرسد
اما اگر پشت کانال بروم باید بگویم ببرید.
#راوی: #ناوسالاریکممیرشکارینسب
#شهیدحاجقاسمسلیمانی♥️
هدیه به روح مطهر شهید والا مقام صلوات
•┈•••✾••┈•
درمکتب سردار سلیمانی♥️
❇️عملیات کربلای ۵ که بزرگترین عملیات
ما در دفاع مقدس است، در روزهای اول
عملیات خیلی از فرماندهان لشکر
ثارالله شهید شدند...
💠#حاجقاسم در ۳۰۰ متری صحنه
درگیری بود.در نزدیکترین منطقه در
صحنه نبرد (جایی که بسیجیان تن به تن
با تانکها میجنگیدند).
❇️ بنابراین جمعی از فرماندهان لشکر
گفتند که برویم پیش حاج قاسم و بگوییم
ما اینجا هستیم. فرماندهان محورها و
گردانها و ... هستند و شما به
پشت کانال (یک کیلومتر عقبتر) بروید.
💠وقتی رفتیم جلو هیچ کس جرات نمیکرد
تا این حرف را به حاج قاسم بگوید؛
چون همه روحیات حاج قاسم را میشناختند.
❇️تا اینکه یکی از بچه ها داوطلب شد تا این
پیام را به حاج قاسم منتقل کند که ما در
صحنه هستیم شما به آن طرف کانال بروید.
💠حاج قاسم گفت: من اکنون در صحنه درگیر
هستم و میگویم بیاورید و میبینم که چه به
خط درگیری میرسد و چه نمیرسد
اما اگر پشت کانال بروم باید بگویم ببرید.
#راوی: #ناوسالاریکممیرشکارینسب
#شهیدحاجقاسمسلیمانی♥️
هدیه به روح مطهر شهید والا مقام صلوات
•┈•••✾••┈•