آن مسافــر كه سحر گريه در آغوشم كرد
آتشم زد به دو تـــا بوسه و خاموشم كرد
خواستم دست به مويش ببرم خواب شود
عطر گيسوش چنان بود كه بي هوشم كرد
#کاظم_بهمنی
آتشم زد به دو تـــا بوسه و خاموشم كرد
خواستم دست به مويش ببرم خواب شود
عطر گيسوش چنان بود كه بي هوشم كرد
#کاظم_بهمنی
هرگز نشدم ساده پذیرای کسی
دلخوش نشدم به شاید امّای کسی
یک عمر گذشت و افتخارم این است:
لـی لـی نگذاشتم به لالای کسی
#کاظم_بهمنی
دلخوش نشدم به شاید امّای کسی
یک عمر گذشت و افتخارم این است:
لـی لـی نگذاشتم به لالای کسی
#کاظم_بهمنی
دوباره عهد میکنی که نشکنی دل مرا
چه وعـدهها که میدهی برغم ناتوانیت
بیا فقط خبر بده مرا قبـــول کـــردهای
سپس سر مرا ببر به جای مــژدگانیت
#کاظم_بهمنی
چه وعـدهها که میدهی برغم ناتوانیت
بیا فقط خبر بده مرا قبـــول کـــردهای
سپس سر مرا ببر به جای مــژدگانیت
#کاظم_بهمنی
هرگز نشدم ساده پذیرای کسی
دلخوش نشدم به شاید امّای کسی
یک عمر گذشت و افتخارم این است:
لـی لـی نگذاشتم به لالای کسی
#کاظم_بهمنی♡
دلخوش نشدم به شاید امّای کسی
یک عمر گذشت و افتخارم این است:
لـی لـی نگذاشتم به لالای کسی
#کاظم_بهمنی♡
توهمانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
#کاظم_بهمنی♡
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
#کاظم_بهمنی♡
آن مسافــر كه سحر گريه در آغوشم كرد
آتشم زد به دو تـــا بوسه و خاموشم كرد
خواستم دست به مويش ببرم خواب شود
عطر گيسوش چنان بود كه بي هوشم كرد
#کاظم_بهمنی
آتشم زد به دو تـــا بوسه و خاموشم كرد
خواستم دست به مويش ببرم خواب شود
عطر گيسوش چنان بود كه بي هوشم كرد
#کاظم_بهمنی
آن مسافــر كه سحر گريه در آغوشم كرد
آتشم زد به دو تـــا بوسه و خاموشم كرد
خواستم دست به مويش ببرم خواب شود
عطر گيسوش چنان بود كه بي هوشم كرد
#کاظم_بهمنی
آتشم زد به دو تـــا بوسه و خاموشم كرد
خواستم دست به مويش ببرم خواب شود
عطر گيسوش چنان بود كه بي هوشم كرد
#کاظم_بهمنی
آن مسافــر كه سحر گريه در آغوشم كرد
آتشم زد به دو تـــا بوسه و خاموشم كرد
خواستم دست به مويش ببرم خواب شود
عطر گيسوش چنان بود كه بي هوشم كرد
#کاظم_بهمنی
آتشم زد به دو تـــا بوسه و خاموشم كرد
خواستم دست به مويش ببرم خواب شود
عطر گيسوش چنان بود كه بي هوشم كرد
#کاظم_بهمنی
از دل همچون زغالم سرمه میسازم که دوست
در دل آیینه دریابد چه با ما میکند
نه تبسم، نه اشاره، نه سوالی، هیچ چیز
عاشقی چون من فقط او را تماشا میکند
#کاظم_بهمنی
در دل آیینه دریابد چه با ما میکند
نه تبسم، نه اشاره، نه سوالی، هیچ چیز
عاشقی چون من فقط او را تماشا میکند
#کاظم_بهمنی
دوباره عهد میکنی که نشکنی دل مرا
چه وعـدهها که میدهی برغم ناتوانیت
بیا فقط خبر بده مرا قبـــول کـــردهای
سپس سر مرا ببر به جای مــژدگانیت
#کاظم_بهمنی
چه وعـدهها که میدهی برغم ناتوانیت
بیا فقط خبر بده مرا قبـــول کـــردهای
سپس سر مرا ببر به جای مــژدگانیت
#کاظم_بهمنی
.
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشمها بیشتر از حنجره ها میفهمند
#کاظم_بهمنی
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشمها بیشتر از حنجره ها میفهمند
#کاظم_بهمنی
شرمیست در نگاه من اما هراس نه
کمصحبتم میان شما، کم حواس نه!
چیزی شنیدهام که مهم نیست رفتنت
درخواست میکنم نروی، التماس نه!
از بیستارگیست دلم آسمانی است
من عابری «فلک»زدهام، آس و پاس نه
من میروم، تو باز میآیی، مسیر ما
با هم موازی است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار تو از دور واضح است
از عشق خسته میشوی اما خلاص نه...!
#کاظم_بهمنی
کمصحبتم میان شما، کم حواس نه!
چیزی شنیدهام که مهم نیست رفتنت
درخواست میکنم نروی، التماس نه!
از بیستارگیست دلم آسمانی است
من عابری «فلک»زدهام، آس و پاس نه
من میروم، تو باز میآیی، مسیر ما
با هم موازی است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار تو از دور واضح است
از عشق خسته میشوی اما خلاص نه...!
#کاظم_بهمنی
در مجلس ترحیمم اگر تار و دف آورد
یا جای گلایل سر قبرم علف آورد
... منعش نکنید؛ این جگر آزردۀ طناز
یک عمر به این شیوه دلم را به کف آورد
#کاظم_بهمنی
یا جای گلایل سر قبرم علف آورد
... منعش نکنید؛ این جگر آزردۀ طناز
یک عمر به این شیوه دلم را به کف آورد
#کاظم_بهمنی
هرگز نشدم ساده پذیرای کسی
دلخوش نشدم به شاید امّای کسی
یک عمر گذشت و افتخارم این است:
لـی لـی نگذاشتم به لالای کسی
#کاظم_بهمنی
دلخوش نشدم به شاید امّای کسی
یک عمر گذشت و افتخارم این است:
لـی لـی نگذاشتم به لالای کسی
#کاظم_بهمنی