چشم تماشای خلق، در رخ زیبای اوست
هر که نظر میکنی، محو تماشای اوست
روز جزا گر دهند اجر شب هجر را
روضهٔ رضوان همین جای من و جای اوست...
#فروغی_بسطامی
هر که نظر میکنی، محو تماشای اوست
روز جزا گر دهند اجر شب هجر را
روضهٔ رضوان همین جای من و جای اوست...
#فروغی_بسطامی
بگذار که تا می خورم و مست شوم
چون مست شوم به عشق پا بست شوم
پابست شوم به کلی از دست شوم
ار مست شوم نیست شوم، هست شوم
#فروغی_بسطامی
چون مست شوم به عشق پا بست شوم
پابست شوم به کلی از دست شوم
ار مست شوم نیست شوم، هست شوم
#فروغی_بسطامی
"
همٖه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریکتر از موی تو بود!
رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت
که ره قافلهی دیر و حرم، سوی تو بود
#فروغی_بسطامی
همٖه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریکتر از موی تو بود!
رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت
که ره قافلهی دیر و حرم، سوی تو بود
#فروغی_بسطامی
من خراب نگه نرگس شهلای توام
بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام
تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام
میتوان یافتن از بی سر و سامانی من
که سراسیمهٔ گیسوی سمنسای توام
اهل معنی همه از حالت من حیرانند
بس که حیرتزدهٔ صورت زیبای توام
#فروغی_بسطامی
بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام
تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام
میتوان یافتن از بی سر و سامانی من
که سراسیمهٔ گیسوی سمنسای توام
اهل معنی همه از حالت من حیرانند
بس که حیرتزدهٔ صورت زیبای توام
#فروغی_بسطامی
امشب ز رخش انجمنم خلد برین است
حوری که خدا وعده به من داده همین است
رفتن به سلامت ز در دوست گمان است
مردن به ملامت ز غم عشق یقین است
گفتم که گرفت آتش عشق تو جهان را
گفتا صفت عشق جهانسوز چنین است
#فروغی_بسطامی
حوری که خدا وعده به من داده همین است
رفتن به سلامت ز در دوست گمان است
مردن به ملامت ز غم عشق یقین است
گفتم که گرفت آتش عشق تو جهان را
گفتا صفت عشق جهانسوز چنین است
#فروغی_بسطامی
بگذار که تا می خورم و مست شوم
چون مست شوم به عشق پا بست شوم
پابست شوم به کلی از دست شوم
ار مست شوم نیست شوم، هست شوم
#فروغی_بسطامی
چون مست شوم به عشق پا بست شوم
پابست شوم به کلی از دست شوم
ار مست شوم نیست شوم، هست شوم
#فروغی_بسطامی
ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست
سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست
من نشاطی را نمیجویم به جز اندوه عشق
من بهشتی را نمیخواهم به غیر از کوی دوست
#فروغی_بسطامی
سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست
من نشاطی را نمیجویم به جز اندوه عشق
من بهشتی را نمیخواهم به غیر از کوی دوست
#فروغی_بسطامی
امشب ز رخش انجمنم خلد برین است
حوری که خدا وعده به من داده همین است
رفتن به سلامت ز در دوست گمان است
مردن به ملامت ز غم عشق یقین است
گفتم که گرفت آتش عشق تو جهان را
گفتا صفت عشق جهانسوز چنین است
#فروغی_بسطامی
#شبتون_سرشار_از_ارامش
حوری که خدا وعده به من داده همین است
رفتن به سلامت ز در دوست گمان است
مردن به ملامت ز غم عشق یقین است
گفتم که گرفت آتش عشق تو جهان را
گفتا صفت عشق جهانسوز چنین است
#فروغی_بسطامی
#شبتون_سرشار_از_ارامش
دل در طلب خندهٔ شیرین تو خون شد
جان در طمع لعل شکرخای تو افتاد
یک طایفه هر صبح به امید تو برخاست
یک سلسله هر شام به سودای تو افتاد
#فروغی_بسطامی
جان در طمع لعل شکرخای تو افتاد
یک طایفه هر صبح به امید تو برخاست
یک سلسله هر شام به سودای تو افتاد
#فروغی_بسطامی
بار محبت از همه باری گرانتر است
و آن کس کشد که از همه کس ناتوانتر است
دیگر ز پهلوانی رستم سخن مگوی
زیرا که عشق از همه کس پهلوانتر است
ُ#فروغی_بسطامی
و آن کس کشد که از همه کس ناتوانتر است
دیگر ز پهلوانی رستم سخن مگوی
زیرا که عشق از همه کس پهلوانتر است
ُ#فروغی_بسطامی
ما را به جرم عشق تو کشتند منکران
ســرمایهٔ ثواب شــد آخر گــناه ما
ما خونبهای خویش نخواهیم روز حشر
گر باز بر جــمال تو افتــد نــگاه ما
#فروغی_بسطامی
ســرمایهٔ ثواب شــد آخر گــناه ما
ما خونبهای خویش نخواهیم روز حشر
گر باز بر جــمال تو افتــد نــگاه ما
#فروغی_بسطامی
جانی که خلاص از شب هجران تو کردم
در روز وصال تو به قربان تو کردم
دوشینه به من این همه دشنام که دادی
پاداش دعایی است که بر جان تو کردم
#فروغی بسطامی
در روز وصال تو به قربان تو کردم
دوشینه به من این همه دشنام که دادی
پاداش دعایی است که بر جان تو کردم
#فروغی بسطامی
گر طره نیفشٖانی، کی شـام شود صبحم
ور چهره نیفروزی کی صبح شود شامم
هم حلقه ی گیسویت سررشته ی امیدم
هم گوشه ی ابـــرویت سرمایه ی آرامـم
#فروغی_بسطامی
ور چهره نیفروزی کی صبح شود شامم
هم حلقه ی گیسویت سررشته ی امیدم
هم گوشه ی ابـــرویت سرمایه ی آرامـم
#فروغی_بسطامی
همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریکتر از موی تو بود!
رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت
که ره قافلهی دیر و حرم، سوی تو بود.
#فروغی_بسطامی
آه از این راه که باریکتر از موی تو بود!
رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت
که ره قافلهی دیر و حرم، سوی تو بود.
#فروغی_بسطامی
گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن
چون دل به یکی دادی آتش به دو عالم زن
هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن
#فروغی_بسطامی
چون دل به یکی دادی آتش به دو عالم زن
هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن
#فروغی_بسطامی
ای کاش ... جــــان بخواهـــد
معشــــوق جــــانی ما
تا مـدّعی بمیـــــرد
از جــــان فشـــــانی ما
تـرڪ حیـــــات گفتیـم
کـــام از لبــــش گرفتیـم
الحقّ که جای رشـڪ است
بر ~کامـــرانی ~ ما ...
#فروغی_بسطامی
معشــــوق جــــانی ما
تا مـدّعی بمیـــــرد
از جــــان فشـــــانی ما
تـرڪ حیـــــات گفتیـم
کـــام از لبــــش گرفتیـم
الحقّ که جای رشـڪ است
بر ~کامـــرانی ~ ما ...
#فروغی_بسطامی
دوش مستانه چه خوش گفت قدح پیمایی
که به از گوشهٔ میخانه ندیدم جایی
آنچنان بی خبرم ساخت نگاه ساقی
که نه از می خبرم هست و نه از مینایی...
#فروغی_بسطامی
که به از گوشهٔ میخانه ندیدم جایی
آنچنان بی خبرم ساخت نگاه ساقی
که نه از می خبرم هست و نه از مینایی...
#فروغی_بسطامی
چشم بیمار تـــو شد بــاعث بیماری ما
بـــه مسیحا نرســـد فــکر پرستاری ما
دوش در خواب گل روی تو را بوییدم
خواب مـــا به بُود از عــالم بیداری ما
#فروغی_بسطامی
بـــه مسیحا نرســـد فــکر پرستاری ما
دوش در خواب گل روی تو را بوییدم
خواب مـــا به بُود از عــالم بیداری ما
#فروغی_بسطامی
دیده مستوجب دیدار جمالت نشود
ذره، شایستهٔ خورشیدِ جهانآرا نیست
گاه کافر کندم، گاه مسلمان، چه کنم
عشقِ بیقاعده را قاعدهای پیدا نیست...
#فروغی_بسطامی
ذره، شایستهٔ خورشیدِ جهانآرا نیست
گاه کافر کندم، گاه مسلمان، چه کنم
عشقِ بیقاعده را قاعدهای پیدا نیست...
#فروغی_بسطامی