دل در طلب خندهٔ شیرین تو خون شد
جان در طمع لعل شکرخای تو افتاد
یک طایفه هر صبح به امید تو برخاست
یک سلسله هر شام به سودای تو افتاد
#فروغی_بسطامی
جان در طمع لعل شکرخای تو افتاد
یک طایفه هر صبح به امید تو برخاست
یک سلسله هر شام به سودای تو افتاد
#فروغی_بسطامی
بار محبت از همه باری گرانتر است
و آن کس کشد که از همه کس ناتوانتر است
دیگر ز پهلوانی رستم سخن مگوی
زیرا که عشق از همه کس پهلوانتر است
ُ#فروغی_بسطامی
و آن کس کشد که از همه کس ناتوانتر است
دیگر ز پهلوانی رستم سخن مگوی
زیرا که عشق از همه کس پهلوانتر است
ُ#فروغی_بسطامی
ما را به جرم عشق تو کشتند منکران
ســرمایهٔ ثواب شــد آخر گــناه ما
ما خونبهای خویش نخواهیم روز حشر
گر باز بر جــمال تو افتــد نــگاه ما
#فروغی_بسطامی
ســرمایهٔ ثواب شــد آخر گــناه ما
ما خونبهای خویش نخواهیم روز حشر
گر باز بر جــمال تو افتــد نــگاه ما
#فروغی_بسطامی
جانی که خلاص از شب هجران تو کردم
در روز وصال تو به قربان تو کردم
دوشینه به من این همه دشنام که دادی
پاداش دعایی است که بر جان تو کردم
#فروغی بسطامی
در روز وصال تو به قربان تو کردم
دوشینه به من این همه دشنام که دادی
پاداش دعایی است که بر جان تو کردم
#فروغی بسطامی
گر طره نیفشٖانی، کی شـام شود صبحم
ور چهره نیفروزی کی صبح شود شامم
هم حلقه ی گیسویت سررشته ی امیدم
هم گوشه ی ابـــرویت سرمایه ی آرامـم
#فروغی_بسطامی
ور چهره نیفروزی کی صبح شود شامم
هم حلقه ی گیسویت سررشته ی امیدم
هم گوشه ی ابـــرویت سرمایه ی آرامـم
#فروغی_بسطامی
همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریکتر از موی تو بود!
رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت
که ره قافلهی دیر و حرم، سوی تو بود.
#فروغی_بسطامی
آه از این راه که باریکتر از موی تو بود!
رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت
که ره قافلهی دیر و حرم، سوی تو بود.
#فروغی_بسطامی
گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن
چون دل به یکی دادی آتش به دو عالم زن
هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن
#فروغی_بسطامی
چون دل به یکی دادی آتش به دو عالم زن
هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن
#فروغی_بسطامی
ای کاش ... جــــان بخواهـــد
معشــــوق جــــانی ما
تا مـدّعی بمیـــــرد
از جــــان فشـــــانی ما
تـرڪ حیـــــات گفتیـم
کـــام از لبــــش گرفتیـم
الحقّ که جای رشـڪ است
بر ~کامـــرانی ~ ما ...
#فروغی_بسطامی
معشــــوق جــــانی ما
تا مـدّعی بمیـــــرد
از جــــان فشـــــانی ما
تـرڪ حیـــــات گفتیـم
کـــام از لبــــش گرفتیـم
الحقّ که جای رشـڪ است
بر ~کامـــرانی ~ ما ...
#فروغی_بسطامی
دوش مستانه چه خوش گفت قدح پیمایی
که به از گوشهٔ میخانه ندیدم جایی
آنچنان بی خبرم ساخت نگاه ساقی
که نه از می خبرم هست و نه از مینایی...
#فروغی_بسطامی
که به از گوشهٔ میخانه ندیدم جایی
آنچنان بی خبرم ساخت نگاه ساقی
که نه از می خبرم هست و نه از مینایی...
#فروغی_بسطامی
چشم بیمار تـــو شد بــاعث بیماری ما
بـــه مسیحا نرســـد فــکر پرستاری ما
دوش در خواب گل روی تو را بوییدم
خواب مـــا به بُود از عــالم بیداری ما
#فروغی_بسطامی
بـــه مسیحا نرســـد فــکر پرستاری ما
دوش در خواب گل روی تو را بوییدم
خواب مـــا به بُود از عــالم بیداری ما
#فروغی_بسطامی
دیده مستوجب دیدار جمالت نشود
ذره، شایستهٔ خورشیدِ جهانآرا نیست
گاه کافر کندم، گاه مسلمان، چه کنم
عشقِ بیقاعده را قاعدهای پیدا نیست...
#فروغی_بسطامی
ذره، شایستهٔ خورشیدِ جهانآرا نیست
گاه کافر کندم، گاه مسلمان، چه کنم
عشقِ بیقاعده را قاعدهای پیدا نیست...
#فروغی_بسطامی
من خراب نگه نرگس شهلای توام
بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام
تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام
میتوان یافتن از بی سر و سامانی من
که سراسیمهٔ گیسوی سمنسای توام
اهل معنی همه از حالت من حیرانند
بس که حیرتزدهٔ صورت زیبای توام
#فروغی_بسطامی
بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام
تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام
میتوان یافتن از بی سر و سامانی من
که سراسیمهٔ گیسوی سمنسای توام
اهل معنی همه از حالت من حیرانند
بس که حیرتزدهٔ صورت زیبای توام
#فروغی_بسطامی
لبش را هر چه بوسیدم، فزونتر شد هوای من
ندارد انتهایی خواهش بی منتهای من
دوای عاشق دلخسته را معشوق میداند
کسی تا درد نشناسد نمیداند دوای من
#فروغی_بسطامی
ندارد انتهایی خواهش بی منتهای من
دوای عاشق دلخسته را معشوق میداند
کسی تا درد نشناسد نمیداند دوای من
#فروغی_بسطامی
ای کاش ... جــــان بخواهـــد
معشــــوق جــــانی ما
تا مـدّعی بمیـــــرد
از جــــان فشـــــانی ما
تـرڪ حیـــــات گفتیـم
کـــام از لبــــش گرفتیـم
الحقّ که جای رشـڪ است
بر ~کامـــرانی ~ ما ...
#فروغی_بسطامی
معشــــوق جــــانی ما
تا مـدّعی بمیـــــرد
از جــــان فشـــــانی ما
تـرڪ حیـــــات گفتیـم
کـــام از لبــــش گرفتیـم
الحقّ که جای رشـڪ است
بر ~کامـــرانی ~ ما ...
#فروغی_بسطامی
بستهٔ زلف تو شٖوریده سرانند هنوز
تشنهٔ لعل تو خونین جگـرانند هنوز
ساقیا در قدح باده چه پیمودی دوش
که حریفان همه در خواب گرانند هنوز
#فروغی_بسطامی
تشنهٔ لعل تو خونین جگـرانند هنوز
ساقیا در قدح باده چه پیمودی دوش
که حریفان همه در خواب گرانند هنوز
#فروغی_بسطامی
شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن
آرام جان او مشو، آزار جان ما مکن
از بهر حسرت خوردنم، لب بر لب ساغر منه
دست از پی آزردنم در گردن مینا مکن
در بزم غیر ای بی وفا بهر خدا مگذار پا
ما را و خود را بیش از این آزرده و رسوا مکن...
#فروغی_بسطامی
آرام جان او مشو، آزار جان ما مکن
از بهر حسرت خوردنم، لب بر لب ساغر منه
دست از پی آزردنم در گردن مینا مکن
در بزم غیر ای بی وفا بهر خدا مگذار پا
ما را و خود را بیش از این آزرده و رسوا مکن...
#فروغی_بسطامی
چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما..!!
دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم..
خواب ما به بُود از عالم بیداری ما...
#فروغی_بسطامی
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما..!!
دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم..
خواب ما به بُود از عالم بیداری ما...
#فروغی_بسطامی
خوش آن که نگاهش به سراپای تو باشد
آیینه صـــــفت مـــحو تماشـــای تـــو باشد
صاحب نظر آن است که در صورت معنی
چــشم از هـــمه بربندد و بــینای تــو باشد
#فروغی_بسطامی
آیینه صـــــفت مـــحو تماشـــای تـــو باشد
صاحب نظر آن است که در صورت معنی
چــشم از هـــمه بربندد و بــینای تــو باشد
#فروغی_بسطامی
جمعی به در پیرِ خرابات خرابند ...
قومی به بر شیخ مناجات مُریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
#فروغی_بسطامی
قومی به بر شیخ مناجات مُریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
#فروغی_بسطامی