تو سوزِ آهِ من ای مرغِ شب چه می دانی؟
ندیده ای شب من، تاب وتب چه می دانی؟
بلای هجر زِ هر درد جانگدازتر است
ندیده داغ جدایی، تعب چه می دانی؟
#رهی_معیری
ندیده ای شب من، تاب وتب چه می دانی؟
بلای هجر زِ هر درد جانگدازتر است
ندیده داغ جدایی، تعب چه می دانی؟
#رهی_معیری
ﺯﻟﻒ ﻭ ﺭﺧﺴﺎﺭ ﺗﻮ ﺭﻩ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺑﯿﺘﺎﺏ ﺯﻧﻨﺪ
ﺭﻫﺰﻧﺎﻥ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺐ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺯﻧﻨﺪ
ﺷﮑﻮﻩﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺯ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎﺯﺩﮔﺎﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﯿﻼﺏ ﺯﻧﻨﺪ
#رهی_معیری
ﺭﻫﺰﻧﺎﻥ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺐ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺯﻧﻨﺪ
ﺷﮑﻮﻩﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺯ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎﺯﺩﮔﺎﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﯿﻼﺏ ﺯﻧﻨﺪ
#رهی_معیری
دل اگر از من
گریزد وای من
غم اگر از دل
گریزد وای دل
ما ز رسوایی
بلند آوازه ایم
نامور شد هر که
شد رسوای دل
#رهی معیری
گریزد وای من
غم اگر از دل
گریزد وای دل
ما ز رسوایی
بلند آوازه ایم
نامور شد هر که
شد رسوای دل
#رهی معیری
گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است
دل گفت که محرم تر ازین عشق کدام است؟
بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم
نامحرم من، محرمی و کار تمام است..
#رهی_معیری
دل گفت که محرم تر ازین عشق کدام است؟
بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم
نامحرم من، محرمی و کار تمام است..
#رهی_معیری
چاره من نمی کنی, چون کنم وکجا برم
شکوه بی نهایت و خاطر نا شکیب را
گر به دروغ هم بود, شیوه مهر ساز کن
دیده عقل بسته ام, کز تو خورم فریب را...
#رهی_معیری
شکوه بی نهایت و خاطر نا شکیب را
گر به دروغ هم بود, شیوه مهر ساز کن
دیده عقل بسته ام, کز تو خورم فریب را...
#رهی_معیری
آنقَدَر با آتش دل ساختم تا سوختم!
بی تو ای آرام جان، یا ساختم یا سوختم!
سوختم از آتش دل، در میان موجِ اشک
شوربختی بین؛
که در آغوش دریا سوختم!
#رهی_معیری
بی تو ای آرام جان، یا ساختم یا سوختم!
سوختم از آتش دل، در میان موجِ اشک
شوربختی بین؛
که در آغوش دریا سوختم!
#رهی_معیری
نسیم عشق ز کوی هوس نمیآید
چرا که بوی گل از خار و خس نمیآید
ز نارسایی فریاد آتشین فریاد
که سوخت سینه و فریادرس نمیآید
به رهگذار طلب آبروی خویش مریز
که همچو اشک روان باز پس نمیآید
ز آشنایی مردم رمیدهایم رهی
که بوی مردمی از هیچ کس نمیآید
#رهی_معیری
چرا که بوی گل از خار و خس نمیآید
ز نارسایی فریاد آتشین فریاد
که سوخت سینه و فریادرس نمیآید
به رهگذار طلب آبروی خویش مریز
که همچو اشک روان باز پس نمیآید
ز آشنایی مردم رمیدهایم رهی
که بوی مردمی از هیچ کس نمیآید
#رهی_معیری