خیلی خوبه به یادِ همدیگه میاریم که: «تو خیلی قشنگی».
اما از اون بهتر اینه که یادمون نره به دوستانی که انواع معلولیت رو دارن، هم یادآوری کنیم: «تو خیلی قشنگی».
میشه به دست و پا و صندلی و عصا و مدل حرف زدنشون توجه نکنیم و عوضش زیباییشون رو ببینیم.
از من و شمای معمولی هم خیلی بیشتر خوشحال میشن.
#آدما
(@mahdiyartian)
اما از اون بهتر اینه که یادمون نره به دوستانی که انواع معلولیت رو دارن، هم یادآوری کنیم: «تو خیلی قشنگی».
میشه به دست و پا و صندلی و عصا و مدل حرف زدنشون توجه نکنیم و عوضش زیباییشون رو ببینیم.
از من و شمای معمولی هم خیلی بیشتر خوشحال میشن.
#آدما
(@mahdiyartian)
اگه کسی رو دارید که میتونید باهاش «حرف بزنید» و مشکلتون رو اصولی، ریشهای و محترمانه حل کنید، تبریک میگم؛ شما خوشبختید.
#همین_بود_زندگی
(@mahdiyartian)
#همین_بود_زندگی
(@mahdiyartian)
دقیقاً اون لحظهای که فکر میکنی «دیگه امکان نداره از این بدتر بشه»، اینترنت هم قطع میشه!
(@mahdiyartian)
(@mahdiyartian)
دوستامون دارن یه کار خوبی برای جشنوارهٔ تولیدات رسانهای تهیه میکنن و نیاز به همکاری ماها دارن.
این طوریه که در قالب یه وویسِ کوتاه، اسم و سن و خلاصهٔ بهترین تجربهٔ زندگیمون رو براشون بفرستیم و نهایتاً اونا در قالب یه پادکست منتشرش میکنن.
برای اطلاعات بیشتر و انجام همکاری، با این آیدی (@rahayar22) در ارتباط باشید.
(اگه کانال دارید این پست رو به اشتراک بذارید که جامعهٔ آماریشون بیشتر بشه)
(@mahdiyartian)
این طوریه که در قالب یه وویسِ کوتاه، اسم و سن و خلاصهٔ بهترین تجربهٔ زندگیمون رو براشون بفرستیم و نهایتاً اونا در قالب یه پادکست منتشرش میکنن.
برای اطلاعات بیشتر و انجام همکاری، با این آیدی (@rahayar22) در ارتباط باشید.
(اگه کانال دارید این پست رو به اشتراک بذارید که جامعهٔ آماریشون بیشتر بشه)
(@mahdiyartian)
یه خرده شوخی با سال «۴۰۴» زیاد و لوس نشده؟
عزیزان، فهمیدیم شمارهٔ ارور صفحاتِ نیست و نابودِ وب رو بلدید، لطفاً بسه!
(لعنتیای #نمکدون!)
(@mahdiyartian)
عزیزان، فهمیدیم شمارهٔ ارور صفحاتِ نیست و نابودِ وب رو بلدید، لطفاً بسه!
(لعنتیای #نمکدون!)
(@mahdiyartian)
هر چی این سنه بیشتر میشه و تعداد عزیزانِ از دست رفته یا ضعیف شدهام بیشتر میشه، مدام با خودم تکرار میکنم:
#کاش بچه که بودم آرزو نمیکردم بزرگ بشم...
(@mahdiyartian)
#کاش بچه که بودم آرزو نمیکردم بزرگ بشم...
(@mahdiyartian)
مشتریایی که باهاشون ارتباط نمیگیرم رو سعی میکنم هر چی زودتر کارشون راه بیفته برن، ولی دقیقاً سر سفارش اونا یه چی میشه که کارشون عقب بیفته و بازم مجبور شم ببینمشون و تازه وادار میشم معذرتخواهی هم بکنم!
#اسیر_شدیم
(@mahdiyartian)
#اسیر_شدیم
(@mahdiyartian)
(مهدیار)
جالب شروع شد. حالا تا ببینیم در ادامه چطور پیش میره. #سریال (@mahdiyartian)
سوژۀ صحبتای امروز:
«تاسیان» رو دیدی؟
چند ده متر خط قرمزها رو عقب برده!
چه جوری کارش ندارن؟
از خودشونه؟
دیدی بازیگرا بیحجاب بودن و میرقصیدن؟
مهران مدیریش کم بود!
مشکل صیانت تینا پاکروان چی بود؟
اصلاً صیانت چی هست؟
حالا حل شد؟
چقدر بابک حمیدیانِ ازازیل با تاسیان فرق داره!
هفتهای یه روزه؟
«خاتون» رو این ساخته؟
خاتون همون بود که جنگ جهانی میشد؟
#گفتگو
(@mahdiyartian)
«تاسیان» رو دیدی؟
چند ده متر خط قرمزها رو عقب برده!
چه جوری کارش ندارن؟
از خودشونه؟
دیدی بازیگرا بیحجاب بودن و میرقصیدن؟
مهران مدیریش کم بود!
مشکل صیانت تینا پاکروان چی بود؟
اصلاً صیانت چی هست؟
حالا حل شد؟
چقدر بابک حمیدیانِ ازازیل با تاسیان فرق داره!
هفتهای یه روزه؟
«خاتون» رو این ساخته؟
خاتون همون بود که جنگ جهانی میشد؟
#گفتگو
(@mahdiyartian)
همه از سرما تو خونه موندن ولی صدای ویولونیست یه طوری تو خیابون پیچیده که انگار نه انگار خبری نیست. جادوی هنر رو دوست دارم.
#موسیقی #همین_بود_زندگی
(@mahdiyartian)
#موسیقی #همین_بود_زندگی
(@mahdiyartian)
کدخدای ده، همۀ دغدغهاش جاهای دیگه است:
ساختنِ دهِ جدید
بازسازی دهِ همسایه که چند وقت پیش سیل و زلزله اومد
به خاک مالیدن پوزۀ کدخدای اون یکی ده
سنگ زدن به شیشههای ده اون طرفی
اما بچههای خودش:
گرسنهان
فقط یه دست لباس کهنه دارن
مدام زیر بار قرض و بدهی و قسطن
نمیتونن خونه اجاره کنن
زمینشون محصول نمیده
دارایی دههای دیگه، حسرتشونه
و جلوی هر کَس و ناکَسی سرشون پایینه
چون: بزرگترِ نااهل دارن...
(اونا چیزی جز یه تختخواب نمیخوان اما حتی نوچۀ ده بغلی هم وضعش بهتر از ایناست)
(@mahdiyartian)
ساختنِ دهِ جدید
بازسازی دهِ همسایه که چند وقت پیش سیل و زلزله اومد
به خاک مالیدن پوزۀ کدخدای اون یکی ده
سنگ زدن به شیشههای ده اون طرفی
اما بچههای خودش:
گرسنهان
فقط یه دست لباس کهنه دارن
مدام زیر بار قرض و بدهی و قسطن
نمیتونن خونه اجاره کنن
زمینشون محصول نمیده
دارایی دههای دیگه، حسرتشونه
و جلوی هر کَس و ناکَسی سرشون پایینه
چون: بزرگترِ نااهل دارن...
(اونا چیزی جز یه تختخواب نمیخوان اما حتی نوچۀ ده بغلی هم وضعش بهتر از ایناست)
(@mahdiyartian)
یکی از لذتهای خیلی عمیقم، یاد گرفتنه. انگار وقتی یه چیزی رو میفهمم، دو تا بال درآوردم و عرض اقیانوس اطلس رو بدون توقف پرواز کردم. همون قدر احساس سبکی، قدرت و بیمرزی میکنم.
(به من چیزی یاد بدید؛ خوشحال میشم)
#نجاتدهنده
(@mahdiyartian)
(به من چیزی یاد بدید؛ خوشحال میشم)
#نجاتدهنده
(@mahdiyartian)
چتجیپیتی: کاربر (مهدیار) با من کار مهم داره؟ 😱
پس وقتشه چنان خنگی بشم که جلبک در برابرم دانشمند حساب بشه! 🥳
#اسیر_شدیم
(@mahdiyartian)
پس وقتشه چنان خنگی بشم که جلبک در برابرم دانشمند حساب بشه! 🥳
#اسیر_شدیم
(@mahdiyartian)
دروغ چرا؟ از اینکه چند ساله به راحتی چیزهای کلان رو پیشبینی میکنم و مفهوم «انتظار» و «هیجان» از زندگیم رفته، علیرغم ظاهرش ولی اصلاً چیز خوشایندی نیست.
اما باعث شده از «لحظه» لذت ببرم؛ خیلی به ندرت حرص میخورم و استرسهام به چیزای خیلی شخصی و روزمره محدود شده. همون طوری که از زهرمار، دارو تولید میشه، از این زهرمار هم این بهره رو بردم!
#همین_بود_زندگی
(@mahdiyartian)
اما باعث شده از «لحظه» لذت ببرم؛ خیلی به ندرت حرص میخورم و استرسهام به چیزای خیلی شخصی و روزمره محدود شده. همون طوری که از زهرمار، دارو تولید میشه، از این زهرمار هم این بهره رو بردم!
#همین_بود_زندگی
(@mahdiyartian)
اون شب، هیچکدوم نمیدونستیم آخرین باره
#شاید یه ساعتی رسید و هیچکدوم نمیدونستیم دومین باره...
(@mahdiyartian)
#شاید یه ساعتی رسید و هیچکدوم نمیدونستیم دومین باره...
(@mahdiyartian)