بک‌آپ(نوشته های مهدیسا صفری خواه)
70 subscribers
294 photos
84 videos
6 files
401 links
بک‌آپ،‌نوشته‌های من از طنز کوتاه و فیسبوکی و مطبوعاتی تا طنز رادیویی و شعر و متون ادبی
@mahdissasafarikhah
Download Telegram
Forwarded from بی‌قانون آنلاین
همون بهتر که نذاشتن پویول بیاد تو استودیو، دوست داشتین ناظر پخش بهش می‌گفت موهات رو ببیند از پشت بنداز تو یقه‌ات؟!
🔻🔻🔻
مهدیسا صفری خواه | بی قانون آنلاین
👇👇👇
@bighanoonOnline
Forwarded from مملکته
‏سرجیو راموس، بازیکن تیم ملی اسپانیا در توییتر با اشاره به زنانی ایرانی که امشب وارد استادیوم آزادی شدن گفته که برنده‌های واقعی امشب اون‌ها بودن، امیدوارم ادامه پیدا کنه.

t.co/7A9iKiohTQ
@mamlekate
💢خدمت بزرگ خزانه‌داری آمریکا به ملت ایران

💢توقیف ۱۴۸ میلیارد دلار پول از حساب بانکی آقازاده ها در آمریکا

استیون منوچین، رئیس(وزیر) خزانه داری دولت آمریکا گفت: ۵ هزار و ۴۳۲ نفر از فرزندان مسئولین ایران در آمریکا حضور دارند که فقط ۳۵۴ نفر آنها در دانشگاه های آمریکا تحصیل و ۳۹۴۷ نفر فاقد تخصص هستند و ما بقی نفرات در حرفه های نه چندان خاص مشغول به کار هستند!!

وی اظهارداشت: در حال حاضر به جز املاک‌ و دارایی شخصی ۱۴۸ میلیارد و ۲۶۷ میلیون دلار در حساب این نفرات پول وجود دارد که بعلت نبود فدرال پولی در ایران و امضا نکردن FATF از منابع نامشخص این پولها در قالب پولشویی از مردم ایران وارد آمریکا شده و ما این مبالغ را توقیف می کنیم.

وی ادامه داده : ظرف سه ماه آینده این نفرات به ایران دیپورت می شوند/ایسکا


❇️ @ghanoonnewspaper
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥پرویز و پونه
🔹 خطر در خانواده به خاطر حضور پویول در تلوزیون #اجتماعی
@Khabar_Fouri
Forwarded from بی قانون
زوایای خشن یک ظهر جمعه
مونا زارع | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

تقریبا سه روز و هشت ساعت است که شوهرم را کشتم. هنوز کتف و کمر و بازوهایم درد می‌کند، این‌قدر که این بشر توی جابه‌جا شدن چغر و بد بدن بود. فکر نمی‌کردم کشتن یک آدم این‌قدر مسخره باشد. یعنی همیشه این‌طور به نظرم می‌آمد که یک هفته باید با خودت کلنجار بروی که مرگ حقش است یا نه، دو روز دنبال اسلحه بگردی، یک روز را بگذاری غذای آخر را برایش بپزی که گشنه از دنیا نرود و کنارش بخوری و اسلحه را زیر رومیزی پنهان کنی و یک مشت صحنه آهسته بعد از مرگش و گند و کثافت خون بپاشد به دیوار و اثر انگشت‌ها و بقیه این چرت و پرت‌ها را باید پشت سر بگذاری تا بمیرد. اما واقعیتش قضیه خیلی راحت‌تر از این حرف‌ها بود. باورم نمی‌شود اما ظهر جمعه حمید روبه‌روی تلويزیون نشسته بود و در حالی‌که پاهایش روی میز بود، داشت موبایلش را چک می‌کرد. یک چیزی طرفش پرت کردم و پِخ! مُرد. چه روزهایی که از دست این مرد حرص نخوردم. اگر می‌دانستم این‌قدر مردنی و جانش به مو بند است، ذهنم را درگیرش نمی‌کردم. هرچند همان موقع نفهمیدم که مرده. چون تغییری در حالتش پیدا نشد. سرش توی گوشی‌اش بود و انگشت‌هایش هنوز داشت تکان می‌خورد. بهم حق بدهید که نفهمم مرده است چون حمید همیشه در حال تکان دادن آن انگشت‌های پهنش روی صفحه موبایلش است و انصافا سخت است تشخیص دادن اینکه دارد جون می‌دهد یا استوری مهساـ۶۸ را ریپلای می‌کند. از جایم بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه و به اجداد حمید و مادر و پدر آنکه موبایل را اختراع کرده فحش دادم. فحش‌هایی که اگر می‌دانستم حمید زنده نیست تا بگوید زن که این‌قدر بد دهن نمی‌شود، بدترش هم می‌کردم. شما فرض کنید روح این بدبخت توی خانه ول میگشته و من داشتم سبزی ‌قورمه از توی فریزر پیدا می‌کردم تا برای ظهر جمعه ناهار بپزم. خب این ناآگاهی دردناک است. یک بسته چهار نفره سبزی قورمه که آخرین بسته هم بود حیف شد، چون آقا این جربزه را ندارد وقتی دارد می‌میرد یک آخ بگوید یا حداقل مقاومتی از خودش نشان بدهد که این‌طور اسیرش نشویم و مواد غذایی حیف نشود؛ وگرنه من اگر به خودم باشد که دو قاشق بیشتر غذا نمی‌خورم و کتلت را هم بیشتر دوست دارم. قورمه‌سبزی را بار گذاشتم و از لای در آشپزخانه دیدم هنوز سرش توی گوشی‌اش است. شک نداشتم دارد برای تولد شکیبا خوش سیرت کامنت می‌گذارد و با خودم فکر می‌کردم کاش دستش بشکند چون هفته پیش که پاشنه کفشم را گذاشتم روی صفحه موبایلش و از جنوب تا شمالی شرقی صفحه ترک خورد، هیچ اثری رویش نگذاشت و از شانس من این شکیبا خوش سیرت چون سه رخ سمت چپش خوب می‌افتد، همه عکس‌هایش در زاویه‌ای است که دقیقا قسمت ترک نخورده گوشی است. سرش کج شده بود و فکر کردم دارد تلاش می‌کند زیر ترک‌های گوشی یک چیزی را ببیند. برنج را آب کش کردم و داد زدم صدای تلویزیون را کم کند اما گوش نکرد. یعنی اگر زنده هم بود گوش نمی‌کرد چون وقتی سرش توی آن بی‌صاحاب‌شده بود، تقریبا تمامی اعضای بدنش از کار می‌افتادند و هر چه نیرو داشت توی انگشتان و چشم‌ها و احتمالا و در خوشبینانه‌ترین حالت، مغزش جمع می‌شدند. زیر قورمه‌سبزی را کم کردم و رفتم سراغش. زدم به شانه‌اش و چپ شد روی زمین و سرش خورد به گوشه میز. حالا من نمی‌دانم ضربه اول کشتش یا دوم اما آنچنان فرقی هم نمی‌کند چون آدمی که این‌قدر نازک و شکستنی است امروز نمیرد، پس فردا سر یک شوخی زن و شوهری ممکن است بمیرد. از روی زمین بلندش کردم و صدایش کردم. بی‌حرکت افتاده بود و دهانش باز مانده بود. زدم توی گوشش و دهانش بازتر شد. انصافا اگر به چشم جسد نمی‌دیدی‌اش، چهره‌اش در خنده‌دارترین حالت ممکن بود. از یقه بلندش کردم و در حالی که سرش بین زمین و هوا معلق بود، گفتم: «حمید مُردی؟! قورمه‌سبزی پختم بابا». لحظه‌ای گوشه چشمش باز شد و صدای نحیفی از ته گلویش آمد. بوی ته گرفتن قورمه‌سبزی به مشامم خورد و ولش کردم و دویدم سراغ غذا. مثل اینکه برای بار سوم سرش کوبیده شد به زمین و این بار دیگر برای بار سوم و یقینا مرد. قورمه‌سبزی ته گرفته بود و حمید هم وسط خانه مرده بود. نمی‌کنند بروند حداقل سر جای‌شان بمیرند که وسط خانه این فرش دستباف کرم رنگ را به گند نکشند و ریخت و پاش نکنند. نشستم روی مبل و گوشی‌اش را برداشتم. برای شکیبا خوش سیرت نوشته بود: «هزار گل برای بودن بانویی چون تو.. تولدت مبارکـــــــتهثصخازخاثاب،ثهزدسح۹ثبا...آخ» دست‌های خونی‌ام را مالیدم به لباسم و به مبل تکیه دادم.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon
📸 استوری علیرضا جهانبخش برای برآورده کردن آرزوی یک هوادار خردسال
⛔️ کانال شهرباران ☔️ رشت
اخبار تکمیلی 👇👇
@shahr_baran 💯
Forwarded from داستان‌های بی‌قانون
فرصت دگردیسی
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

از این خوره فوتبالی‌ها نبود. از این‌ها که واسه گل نیم‌خیز بشن و بعد گل اون‌قدری داد بزنن که رباط‌صلیبی گلوشون پاره بشه. خیلی منطقی فوتبال می‌دید. ضدحال بود. همیشه تو زندگی همین‌قدر ضدحال بود و منطقی. وقتی باهاش فیلم می‌دیدم تو لحظات هیجانی که من زار می‌زدم یادم میاورد این یه فیلمه. هر چی بهش می‌گفتم لعنتی بذار زار بزنم، من خودم رو تو اون کاراکتر می‌بینم، گوش نمی‌کرد. وقتی داور کارت می‌داد، با چشم‌های ورقلمبیده نگاه می‌کرد به بازیکن‌هایی که با داور چونه می‌زدن. باید تو سوییس به دنیا می‌اومد؛ اون اشتباهی بود اما من با همه چونه می‌زدم. نمیتونستم قبول کنم که سهمم از زندگی اینه. حتی سر پنج دلار یارانه با دولت هم چونه می‌زدم. با اون بابایی که زیر پست رونالدو پیغام انگلیسی نوشته بود و فداش شده‌ بود هم چونه می‌زدم. با مامانم سر اینکه چرا پنج تا بچه آورده، با بابام سر تماشای هزار باره اخبار چونه می‌زدم. نمیدونستم بابام الگوی یخچال خالی رو روی اخبار پیاده میکنه، جفتشون رو هی رفرش ميکنه شاید یه اتفاق خوب توشون بیفته. با اون بیشتر از همه چونه می‌زدم. حوصله حرف زدن نداشت، دهنش همیشه بسته بود فقط موقع جویدن غذا و خوردن هویج ازش صدا می‌شنیدی که جفتش عصبيم می‌کرد و ترجیح می‌دادم صداش رو نشنوم. باهاش چونه می‌زدم که ازش حرف بشنوم اما فایده نداشت، لعنتی این اواخر تله‌پاتی می‌کرد و همون دو کلمه حرف رو هم نمی‌زد. ما تقابل منطق و احساس بودیم. برای همین هیچ‌وقت به هیچ‌جا نرسیدیم. کل زندگیمون شده ‌بود آرشیو فیلم‌های من که برای اینکه دهنش رو ببندم اسمش رو گذاشته ‌بودم سرمایه‌گذاری روی فیلم‌ها. مجال نمی‌داد دلم برای خودم بسوزه. همه این پنج سال گولش زدم با فیلم‌هام. ازش فرجه گرفتم که لابه لای تماشای فیلم یاد خودم بیفتم و هربار اشک ریختم یادم آورد که فیلمه. نمیدونم کارش چقدر درست بود. بالاخره یه روز تصمیم گرفتیم خودمون رو عوض کنیم. رفت باشگاه. تو تیم آماتوری شرکت بازی می‌کرد اما دو قدم که می‌دوید به هن هن میفتاد. یه روز هت‌تریک کرد تو تیم. دو تا گلش رو داور قبول نکرد. می‌ترسیدم اون شب بمیره اما نمرد. فردا صبحش منتظر بودم که نامه بده به کمیته داوران، یا درخواست ویديوچک کنه اما نکرد. من اگه بودم اون شیر سما... من اگه بودم اون وار رو روی سر داور می‌شکستم اما اون همه این روزها فقط یه گوشه نشست و با من فیلم دید و گریه کرد به اندازه عمق بدبختی جفتمون که گیر هم افتاده ‌بودیم گریه کرد. هیچ‌کدوممون به هم تیکه ننداختیم که فیلمه. فرداش استعفا کرد. رفت و کلاس نقاشی ثبت‌نام کرد، منم تو سالن فوتسال محله ثبت‌نام کردم. گل اول رو که زدم هیچ‌وقت نتونست مستقیم ببینه، بعدها تو تلگرام یه آباژور رو دید که گل زده. پرسید این تویی؟ گفتم آره ولی خودم هم شک کرده‌ بودم که منم. نقاشی اولش رو که فروخت من تو اردو بودم نتونستم اولین گریه بعد از دگردیسیش رو ببینم! هرچند که این روزها زیاد گریه میکنه، دکترها میگن افسرده است اما من مطمئنم تازه خودش رو بعد از ۴۰ سال پیدا کرده؛ تا به‌خودش عادت کنه طول میکشه.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon
Forwarded from داستان‌های بی‌قانون
مرثیه‌ای برای یک رویا
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

من آدم وفاداری بودم؛ از این‌ها که تا آخرش توی گروه‌های تلگرامی میموندن تا ببینن آخروعاقبتش چی میشه. هیچ‌وقت نفهمیدم کانال باید بدانیم که... چرا باید یك‌دفعه بزنه تو کار واردات شامپو خشک و موز تا اینکه از نزدیک با لیست وارد‌کننده‌های پوشاک آشنا شدم، همون‌هایی كه ارز دولتی میگرفتن برای واردات دارو و موز وارد میکردن. آخه موز؟ یعنی لعنتی تو حتي به پرستیژت هم فکر نکردی؟ مگه دهه شصته؟! از اتاق فرمان اشاره میکنن ظاهرش رو نبین که دهه نوده، باطنش همون دهه 60 خودمونه. چند وقت پیش وقتی همه یه گروه رو ترک کردن و من مصرانه توش مونده ‌بودم ادمین گروه اومد تو خصوصی و بهم گفت: خواهرم، می‌خوایم اینجا رو بکوبیم یه دو واحد کلینیک پوست بزنیم، فقط کف رو میخوایم پارکت کنیم شما برو بیرون آماده شد خودم میگم بچه‌ها ادتون کنن. بعدش دیگه اون آدم سابق نشدم و شدم اونی که تا یکی پست میذاره از گروه لفت میده البته بیشتر برای افه‌اش. همونی که انگار واسه مدیتیشن ادش کردن تو گروه. این‌ها رو گفتم که بگم یکی از دغدغه‌های من و همسرم هم اینه که چجوری یه ‌شبه پولدار بشیم اما هیچ‌وقت با هم به توافق نرسیدیم، یعنی به ذهنمون هم نمی‌رسید که کل زندگیمون رو بفروشیم و موز وارد کنیم یا چای خشک. من همیشه می‌گفتم به‌جای دو شیفت سه شیفت کار کنیم و اون می‌گفت آخر هفته‌ها رو هم نوبتی بریم سرکار. این روزها شدیم مثل اون معتادی که به وسایل خونه‌اش به چشم پتانسیل تبدیل شدن به مواد نگاه میکنه. یکی از سرگرمی‌هامون اینه که هرروز قیمت یکیش رو چک می‌کنیم بعد تو کشوی گارانتی‌ها دنبال فاکتور فروشش می‌گردیم و وقتی می‌بینم چند بوده چند شده یه لبخند کشیده از سر وای چه خوشبختم من می‌زنیم اما دو سه ثانیه طول نمیکشه که یادمون میاد اگه یه روزی خراب بشه و مجبور بشیم دوباره بخریمش چی‌کار باید بکنیم؟ کاش من اونی بودم که تو اینستاگرام می‌گفتم جی جی جیینگ آنباکسینگ دارم چه آنباکسینگی. بعد از یخچال و فریزر تا ماست لاکتیکی و پنیرم رو برام میفرستادن و مهم‌ترین دغدغه‌ام این بود که چجوری این‌ها رو با یه سناریوی حساب شده بریزم تو پست‌ها که کسی شک نکنه تبلیغه. هیچ‌وقت هم نفهمیدم اگه مخاطب بفهمه که تبلیغه مگه چی میشه. بعد هم زیر پست‌هام گیس و گیس‌کشی باشه. مهم‌ترین سوالشون این باشه که درآمدم چقدره و بعد هم هر از گاهی بیام و یکیشون رو ضایع کنم و بقیه پشتم درآن که چقدر باحالی، ایول خوب ضایعش کردی، بعد هم مادرانه یه دستی بکشم رو سر بچه طرفدارهام و تا یه آنباکسینگ دیگه همه‌شون رو به ‌خدا بسپارم. ولی از شما چه پنهون عرضه این کارم ندارم. برای همین همیشه بعد از یه اینترنت‌گردی سرخورده‌تر از همیشه برمی‌گردم به غارم و روی همون پروژه سه‌شیفت در روز کار کردن تمرکز می‌کنم. البته اینجور ناشناس بودن یه مزایایی هم داره. اول اینکه بیرون از خونه امنیت دارم و تو رستوران هرجوری بخوام غذا می‌خورم و نگران انتشار هیچ عکس و فیلمی از خودم نیستم و دیگه وقتی میخوام چیزی بخرم قبلش لازم نیس با مدیر برنامه‌ام برم و باهاشون قرارداد ببندم و هزینه تبلیغاتم رو از لیست خرید کم کنم و از همه مهم‌تر هیچ وقت در معرض سئوالاتی مثل این‌ها قرار نمی‌گیرم که مهدیسا جون اون مانتوت رو از کجا گرفتی، مزون لباس رو تگ نمی‌کنی؟ با چه خمیردندونی مسواک می‌زنی؟ ناهارت رو با چه اپلیکیشنی می‌گیری؟ اون گلابی کنار میز تلویزیون رو از کجا خریدی که البته گلابی نیس سایه خودمه که تو عکس اونجوری افتاده و از همه مهم‌تر فیلتر عکست چیه؟ ترجیح‌ میدم وقتم رو صرف سروکله زدن با کارفرماها و تهیه‌کننده‌ها و سردبیرها و امور مالی روزنامه‌ها کنم تا اینکه گوشی‌ام هنگ کنه اون‌هم به خاطر حمله کامنتی بچه‌هام... حسود پلاستیکی هم خودتونین دو نقطه دی!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon
سرانجام روش جلوگیری از غلت زدنهای نیمار کشف شد!
روزنامه خراسان
@aKardar
Forwarded from داستان‌های بی‌قانون
قصه‌های عامه‌پسند تاب‌آوران
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

این روزها که دولت پروژه تاب‌آوری رو کلید زده، شاید برای شما هم سوال باشه که چه‌جوری تاب بیاریم ما در اینجا به روش‌های بومی برخی از تاب‌آوران اشاره کردیم.

بابک ۲٨ ساله_ باباش تو این سن شکم سه تا خونواده رو سیر می‌کرده. البته اون‌ها هیچ وقت نفهمیدن سه تا هستن تا توی ختم باباش- بابک میگه: از وقتی پدرم رفته لزوم تشکیل خونواده رو احساس می‌کنم برای همین میرم خواستگاری. اما هیچ‌وقت از مرحله مقدماتی بالا نرفتم و حتی دیدار رفت ‌و برگشت هم برگزار نکردیم. فقط با این وضع درآمد تا تونستم گل به‌خودی زدم، اونم تو خونه حریف. برای همین به دوش آب‌سرد اکتفا می‌کنم فقط وقتی آب قطعه نمیتونم خیلی هدفمند عمل کنم.
روشا ۳۲ ساله یک بازاریاب اینترنتیه، یعنی عکس از بچه‌اش میذاره و به‌جاش لباس و کالا و شیرخشک و پوشک تبلیغ میکنه اما پس از فیلتر تلگرام و زمزمه فیلتر اینستاگرام رفته تو فاز تاب‌آوری و برای همین با احتیاط اون کالاهای تبلیغاتی رو مصرف میکنه تا بحران قطع بشه و در اعتراض به فیلتر اینستاگرام همه اجناس دپوش رو 10 برابر قیمت به مشتری‌هاش بفروشه. در حال پیداکردن یه اپلیکیشن مناسب برای مهاجرته.
محمود ۶۲ ساله، دکترای تاب‌آوری سازمان‌یافته درباره تاب‌آوری میگه، تاب‌آوری ما خار داشت، چه خبرتونه.... چههه خبرتونههه! پس اسپانیا و یونان چی بگن که اول ریاضیت اقتصادی بودن بعد دست و پا درآوردن، یه تاب‌آوری دیگه این بازی‌ها رو داره و بعد یه نامه به سران ۱۹۴ کشور جهان مینویسه و همه رو به تاب‌آوری و مدیریت جهانی دعوت میکنه و نامه جیبوتی و تونس رو هم گرو نگه میداره که منت‌کشی حساب نشه!
 
مرجان ۸۲ ساله در راستای تاب‌آوری و افزایش سن امید به زندگی با این سن و سال طفلکی همه‌اش از این سفارت به اون سفارته برای مهاجرت. البته ایشون با سابقه دو بار شرکت در بفرمایید شام و شئر کردن کل خطابه‌های کوروش کبیر ميتونن کیس همه جور مهاجرتی حساب بشن. ایشون سرسختانه معتقدن کاش می‌شد آدمی وطنش را مثل بنفشه‌ها همراه خودش ببرد هر جا که خواست، ولی چون تو هواپیما نمیذارن باید خودت تنها بری و تمام راه تو پرواز با خودش زمزمه می‌کرد تاب بیاور ۲۲ ساعت دیگه می‌رسیم تاب بیاور!
مهدیسا ۳۶ ساله _البته تو عکس ستون بیشتر نشون میده صدبار گفتیم عکس رو عوض کنن، ولی مراحل تعویض عکس از تعویض پلاک هم پیچیده‌تره_درباره تاب‌آوری میگه: شما دو سال تو مطبوعات کار کنی یاد می‌گیری چه جوری با حقوق هر هشت ماه یه بار زندگی کنی، فایده‌اش اینه دیگه سراغ لیپوساکشن و جراحی برداشتن معده نمیری خودبه‌خود وزن کم می‌کنی. فقط باید مواظب باشین که بقیه اعضای خونواده‌تون رو وارد این چرخه نکنین چون اگر کمی عدم تقارن در وزن اعضا باشه، همین‌جوری که شما به حالت ایده‌آل می‌رسین، اون‌ها محو میشن. در هر حال تاب‌آوری اصلا موضوع تازه‌ای نیس. این‌ها میخوان حواسمون رو از شفافیت بازار ارز پرت کنن. وگرنه شما قبل از این اسم هم داشتی همین جوری زندگی می‌کردی فقط تو خودتون زندگی علمی تخیلی صداش می‌کردین دیگه! مگه نه؟!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon
Forwarded from داستان‌های بی‌قانون
کلاستروفوبیا و باقی فوبیاها‌
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

یکی از بزرگ‌ترین ترس‌های زندگی‌ام ترس از آسانسوره. ریشه‌اش هم به عدم تمایلم به پیشرفت تو زندگی برمی‌گرده، یعنی هیچ ربطی به کودکی سخت و جوانی داغون و این‌هام نداره. من از اون‌هایی هستم که یه سنسور حساس درونی دارم که هر وقت نزدیک پیشرفتمه بهم آلارم میده بعد خودم میتونم خودم رو از عرش به فرش بندازم بدون دخالت هیچ عامل خارجی با تکنیک ترکوندن فرد به دست خودش. بزرگ‌ترین دستاورد این سال‌هام تبدیل همه فرصت‌ها به تهدید بوده. یکی دیگر از فوبیاهای زندگیم فوبیای دوربین جلوست، یعنی در حالت طبیعی اگر جلوی آینه شبیه چارلیز ترون هم باشم وقتی دوربین جلو باز میشه میشم همین عکس‌هایی که می‌بینید، شاید بگین همه همینیم، ولی من عکس‌هایی از خودم در اختیار دارم که توشون با دوران سالمندیم بدون هیچ فیلتری فیت دادم. 20 سال پیش یه عکس تو مشهورترین آتلیه شهرمون گرفتم، هنوز به اون سنی که تو عکس به‌نظر می‌رسم، نرسیدم. مثل کفش سایز ۳٨ بوده که از هفت سالگی پامون می‌کردن تا صرفه‌جویی اقتصادی کنن. از اون‌وقتی که شناسنامه‌ام رو عکس‌دار کردم تا الان همون عکس رو میدم به متصدیش و باز بهم میگه: «خانوم عکس خودتون رو بدین نه عکس مادرتون رو. این کار خلاف قانونه و مجازات داره». من هم برای راستی آزمایی همون‌جا جلوی روش یه سلفی می‌گیرم تا بفهمه نباید مردم رو قضاوت کنه. اما فوبیای بنیادین زندگی‌ام فوبیای تماشا کردن خودم تو آینه حول‌وحوش ساعت سه شبه. تو اون‌ساعت وقتی تو آینه نگاه کنی کل فیلم ترسناک‌های زندگیت رو توش می‌بینی، برای همین من شب‌ها بزرگ‌ترین معضل زندگیم رفتن به دستشویی و شستن دست‌ها و زل زدن تو آینه ا‌ست. اون‌وقت که خونه بابام بودم اون‌قدر تو مسیر سروصدا می‌کردم که بالاخره یکی بیدار می‌شد ولی بعد از ازدواج این حربه‌ها اثر نمیکنه یعنی زلزله ۶ ریشتری هم نمیتونه همسرم رو بیدار کنه چه برسه به صدای در و این‌ها ولی بچه رو بیدار میکنه و فوبیای اصلی همین بیدار شدن بچه‌است. هیچ چیز ترسناک‌تر از بچه‌ای که ساعت سه صبح بیدار میشه و فکر میکنه ساعت 10 صبحه، نیست. این بچه باید شامل NPT بشه، اصلا راه دیگه‌ای نیست برای اینکه از دستش جون سالم به‌در ببری. البته به جز این‌ها فوبیاهای دیگه‌ای هم دارم، ترس از اینکه یکی تکه آخر پیتزای تو یخچال رو بخوره، ترس از پخش کنستانتین تو یه کانال که گذری می‌بینم، یعنی کاری که کنستانتین با روان من کرد مغول‌ها با ایران نکردن، یه تنه باعث شد کراشم رو از روی کیانو ریوز بردارم و به سوژه‌های کم‌خطری مثل جیم کری منتقل کنم. ترس از تکرار پخش شب ۲۹‌ام از آی‌فیلم، ترس از قطع شدن جم تی‌وی، ترس از دست زدن به جعبه فیلم جن‌گیر، ترس از افتادن بختک رو هم نباید نادیده بگیریم. این آخری رو مادر‌بزرگم گفته ‌بود که هروقت دیدیش دماغش رو بکش و یه آرزو کن. البته این برای کسی که تو خواب حین بختک‌زدگی کاملا سر میشه تقریبا یه شوخیه ولی همه تلاشم رو می‌کنم که روزی انجامش بدم. در همین راستا هر شب با کلی خوندن خبرهای ناامید‌کننده از تورم و گرونی به خواب میرم که سطح انرژی منفی‌ام بالا بره و برای بختک‌زدگی برنامه مدونی دارم اما به‌جاش خواب می‌بینم دارم برای ملت با همین سوژه‌ها استندآپ اجرا می‌کنم. حالا اگر قرار بود استندآپ اجرا کنم بر عکسش می‌شد. تا اینکه بالاخره یه شب تونستم دماغش رو بگیرم و بعد آرزو کردم پولدار بشم. الان چند وقت می‌گذره خب تابلوئه که پولدار نشدم وگرنه الان داشتم تو داب‌اسمش‌هام زندگیم رو فرو می‌کردم تو چشم و چال مخاطب. ولی از اون شب که دماغش رو کشیدم بختکه هر شب میاد به‌‌خوابم و می‌گه ببین خودت سر شوخی رو باز کردیا! البته فایده‌اش اینه که فهمیدم به‌جز فوبیای آسانسور میتونم با همه فوبیاهام کنار بیام.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon
Reyhoooon:
وزارت بهداشت طی بخشنامه‌ای اعلام کرد داروی والسارتان (فشار خون) تولیدی شرکت چینی ژگینک از بازار جمع‌آوری شود.
گفته شده داروهای این شرکت حاوی مقداری مواد سرطان‌زا میباشد
اگر اطرافیانتون مصرف میکنن لطفا اطلاع رسانی کنید
ریتوییت لطفا
meeeeeee9104


دکتر مِلِندِز:
اسامی۷ شرکتی که داروی والزارتان تولیدی آنها ریکال شده است:
حکیم، جالینوس، داروپخش، ابوریحان، آوه‌سینا، پورسینا، عبیدی
دوستان از اونجایی که والزارتان داروی شایع مصرفی هست اطلاع رسانی کنید
DrMelendezz

۹ روز پیش این پزشک در کانادا هم توییت کرده بود که:

ترسا:
توزیع داروی فشار خون والسارتان به خاطر بالا بردن ریسک سرطان متوقف شده. از دیروز تا حالا مجبور شدم به ۵۰ تا مریض زنگ بزنم و بگم دارم داروهاشونو عوض‌ می‌کنم. یک سری هم که خودشون مضطرب زنگ می‌زنن و می‌خوان دارو رو عوض کنیم. اوضاعی شده!
Tarsa56

📡 @VahidOnline

Jonsnoww10
Forwarded from ویدلش | weedlashiha
اقای ترامپ با عصبی ترین مردم جهان با کپس لاک حرف نزن

✍🏻بروس
Aqua
@weed_lash
Forwarded from داستان‌های بی‌قانون
آسیب شناسی انواع تهدیدات
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

بالاخره هر کسی از یه روشی برای تهدید اطرافیانش استفاده میکنه. نگین ما تهدید نمی‌کنیم که دلخور میشم چون قفل فرمون کشیدن سر چهار راه و چپوندن خودمون اول صف، آشنایی دادن به کسی که خودش رو تو خیابون زده به اون راه که شما رو ندیده هم بالاخره نوعی تهدید حساب میشه. بابام هروقت می‌خواست تهدیدمون کنه یا کولر رو خاموش می‌کرد یا یارانه‌مون رو نمی‌داد. خیلی دلش می‌خواست که بذاردمون سر کوچه تا تهدیدش وارد فاز جدیدتری بشه، اما تکون دادن ما overweight ها کار واقعا سختی بود. برای همین هر وقت واقعا زندگی بهش فشار می‌آورد اخبار گوش می‌کرد و مجری خبر رو با آره جون تو، هيس بابا، چرت نگو؛ مورد تفقد قرار می‌داد که در نوع خودش نوعی تهدید بود. مامانم وقتی می‌خواست تهدیدمون کنه دو تا خبر ازدواج رو رگباری بهمون می‌داد و بعد از اون بود كه مورد آماج قضاوت‌هاش قرار می‌گرفتیم. بعد هم می‌گفت به باباتون میگم، همین باعث می‌شد عقب بکشیم. یعنی حتي اگر چیزی هم نداشت که به‌بابامون بگه، با مهندسی معکوس خودمون اطلاعات بهش می‌دادیم و بالاخره به بابامون می‌گفت. شوهرم هر وقت میخواد تهدیدمون کنه از روش مختصر و مفیدی استفاده میکنه هرچند که ما کلا تو این حوزه سر شدیم. برای همین وسط برج یه قیمت گوشت و برق و حامل‌های انرژی رو اعلام میکنه تا دو هفته خودمون رو جمع می‌کنیم. اما دخترمون هر وقت میخواد تهدیدمون کنه، گوشی رو بر میداره و بی‌هوا از در و دیوار و خونه و زندگی و کمی هم از خودمون عکس و استوری میذاره و این ترسناک‌ترین نوع تهدید تا این لحظه است. البته دوستامون با هوایی زدن و کپی پیست کردن نیچه و شریعتی و حسین پناهی هم تهدیدمون میکنن. شما فکر میکنین خیلی خفن و شاخ و خوره ادبیاتن ولی در واقع پیغامشون اینه که یک پدری ازت دربیارم که دیگه من رو نپیچونی و خودت تنهایی بری عشق و حال، لاشخور. این رو پشت این جمله صادق هدایت پنهونش کردن كه ميگه: «در زندگی زخم‌هایی هست كه مثل خوره در انزوا روح را آهسته می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به كسی اظهار كرد.» به این‌ها یه دو سیب نعنا بدین برمیگردن به تنظیمات کارخونه، البته دنگی نه، به حساب خودتون. این میون بعضی‌ها هم هستن که با کپس‌لاک ملت رو تهدید میکنن که در جواب باید بهشون بگیم، عین آدم بنویس، دستتم بنداز موقع حرف زدن با ما! فهمیدی؟! اکانت فیک‌ها رو هم نریز تو اصلی‌ها!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon
Forwarded from امیرقباد | قصه‌های من (Amirqobad Farrahi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چشم بهار آیا به این دو خط خواهد اوفتاد؟
و دست ترانه‌هایم را به دست باران خواهد سپرد؟

#ناگهان_همه_رفته_بودند | #امیرقباد | سوم امرداد ۱۳۹۷

https://t.me/mytale
Forwarded from داستان‌های بی‌قانون
نون و ماست و سریال ترکی
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

من از اون‌هایی هستم که سریال ترکی تماشا می‌کنم ولی صداش رو در نمیارم. صفر تا صد هرکدومشون رو خواستین تو پی‌وی بهتون میگم ولی تو جامعه وانمود می‌کنم، فقط HBO و نت‌فیلیکس تماشا می‌کنم و عضو کمپین نه به جم‌ تی‌وی هستم. قبلش هم با همون دوبله خسته فارسی ‌وان، سریال می‌دیدم. باورم نمی‌شد دوران اون دوبله یه روز تموم بشه. البته دوبله که نبود بیشتر یه‌جور دابسمش جدی بود. این سریال‌های ترکیه کلی درس زندگی توشه که خیلی‌ها نادیده‌اش می‌گیرن. سریال‌ها باعث میشن در هر سنی وقتی به‌خودتون می‌گین یعنی له‌تر از فک‌وفامیل ما هم کسی تو دنیا هست فوری جواب بدین بله، مثلا همین خانواده هازیم آگمن. پولدار و گدای سریال‌ها از یه میزان بیماری‌های روانی رنج می‌برن و این نشونه عدم تبعیض در بین اقشار جامعه ا‌ست و حالا اون وسط دوتا تست دی‌ان‌اي هم از نقش اولش بگیرن چیزی از ارزش‌های فیلمنامه کم نمیشه. شما می‌تونین از فضیلت خانوم مماشات و چونه‌زنی از موضع قدرت رو یاد بگیرین. همون فضیلت خانم رو اگر مینداختیم به جون موگرینی تا چهاردانگ اروپا رو برامون نقد نمی‌کرد که ولشون نمی‌کرد. شما تیز و بزی و زبل بودن رو می‌تونین از شوهر نیهان یاد بگیرین البته تو بعضی حوزه‌ها مثل اختلاس ضعیف عمل کرد که اونجاها رو پیشنهاد می‌کنم از الگوهای وطنی استفاده کنین. می‌خوام بگم این سریال‌ها به جز معضل بچه مال کیه و ترانزیت به بیمارستان و زندان خیلی هم پرتی نداره. خود من از ساعت ۱۲ شب تا سه شب خیلی با جدیت یکی از همین‌ها رو تماشا می‌کنم. اون‌قدری که این کانال‌ها تو پخش سریال کم‌فروشی می‌کنن و از تو یه ‌قسمت سریال سه قسمت درمیارن این حجم از سخاوتمندی برام قابل پذیرش نیست. حالا درسته که شخصیت‌هاش مقوان و پیرنگ نداره و سه سال طول می‌کشه تا یه اتفاقی بیفته ولی به نیمه پر لیوان فکر کنین. اول توهم یادگرفتن زبان ترکی استانبولی با توجه به گرته‌برداری زبان‌ها از همدیگه و نزدیکیشون. دوم اینکه به‌خاطر ریتم ملوی سریال شما می‌تونین یه تی‌ام و ذن و مدیتیشینی هم اون وسط انجام بدین و هرچی به روحتون چسبیده رو پاک کنین. سوم اینکه یه‌جوری می‌گین سریال ترکی داستان نداره که انگار خودتون دارین؟ یعنی آدم ۱۲ سال بردگی تحویل واحد تامین برنامه صداوسیما میده، نهایت دو هفته و چهارساعتش قابل پخشه. البته خب این هم یه روش بومی برای تند کردن ریتم فیلم‌ها و سریال‌هاست که می‌تونیم به دنیا صادرش کنیم یا مثلا پایتخت پنج میدی، شب پایتخت سه رو جای تکرارش نشون میده و فردا صبح پایتخت‌ یک. همیشه هم یه پروانه از ونکور و رضا از اوهایو هست که درخواست پخش در پناه من یا در قلب تو رو دارن. یکی نیس بهشون بگه چطور وقتی تنها تنها آناتومی‌گری و لاست نگاه می‌کردین یاد این سریال‌های وطنی نمی‌افتادین؟! در هر حال این‌دفعه که خواستین ایراد به سریال‌های ترکی ماهواره بگیرین باید بدونین که گردشگری از خود ما شروع می‌شه، از خونه ما شروع می‌شه واسه همین هر شب رأس ساعت ۱۲ بعضی‌هامون هوای استانبول به سرمون که میزنه این‌جوری خودمون رو قانع می‌کنیم. خوبه می‌رفتیم و ارز خارج می‌کردیم؟ پس هموطن بذار نون و ماستمون رو بخوریم و سریال‌مون رو ببینیم. شما هم بزن نشنال‌ژئوگرافی راز‌بقا ببین یا بشین راهنمای مسافرتی به مریخ تماشا کن. فقط عدد کانال رو درست وارد کن اون‌وقت شب! صداش رو هم کم کن!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon
⁣‏برای درک وضعیت اقتصادیمون یه مثال میزنم:
اینجااستادیوم آزادیه که صدهزار نفر گنجایش داره اگه به هر نفر ۱ریال بدی بعد همه اینا ریالاشون رو بزارن روی هم نمیتونن باهاش یه دلار بگیرن

@shahr_baran 💯
Forwarded from بی قانون
بی قانون 803
دو‌شنبه هشتم مرداد ماه 1397
🔻🔻🔻
طرح از ثنا حسین‌پور
🆔 @bighanooon

🆔 Instagram.com/b.ghanoon
👇👇👇
برای خواندن داستانهای بی‌قانون به کانال زیر بروید:
🆔 @Dastanbighanoon
Forwarded from بی قانون
پدیده بیکاران شیک
🔻🔻🔻
احمدرضا کاظمی - بی قانون
👇👇👇
🆔 @Dastanbighanoon
🆔 @bighanooon
🆔 Instagram.com/b.ghanoon