التحقيق في مقتل الحسين (ع)
886 subscribers
666 photos
25 videos
251 files
233 links
در این کانال، گزارشها و منابع تاریخی حادثه کربلاء معرفی، بررسی و نقد می شوند و آخرین تحقیقات و پژوهشهای علمی درباره بررسی تاریخ حادثه کربلاء و قیام امام حسین علیه السلام ارائه می شود. لینک کانال در ایتا:
https://eitaa.com/maghtalvshahdatolhossein
Download Telegram
روایتی از ملاقات عمرو بن قیس مشرقی در قصر بنی مقاتل با امام حسین(ع) در میان اسانید امامیه:

در قصر بنی مقاتل، امام حسین(ع) با عبیدالله بن حر جعفی مواجه شدند و با او دیدار کرده و او را به یاری دعوت کردند. اما او از یاری سرباز زد و حکایت آن مشهور است.
اما در همین مکان، افراد دیگری نیز به ملاقات امام حسین(ع) رفتند. از جمله عمرو بن قيس مشرقی که روایت آن را شیخ صدوق و کشی با سندهای امامی روایت کرده اند.
متن این روایت را شیخ صدوق در کتاب عقاب الأعمال به این صورت آورده است:
حدثني الحسين بن أحمد قال حدثني أبي عن محمد بن أحمد عن محمد بن
إسماعيل عن علي بن الحكم عن أبيه عن أبي الجارود عن عمرو بن قيس
المشرقي قال دخلت على الحسين عليه السلام أنا وابن عم لي وهو في قصر
بني مقاتل فسلمنا عليه فقال له ابن عمي يا أبا عبد الله هذا الذي أرى
خضاب أو شعرك فقال خضاب والشيب إلينا بني هاشم يعجل ثم أقبل
علينا فقال جئتما لنصرتي فقلت اني رجل كبير السن كثير الدين كثير
العيال وفي يدي بضايع للناس ولا أدري ما يكون وأكره ان أضيع أمانتي
وقال له ابن عمي مثل ذلك قال لنا فانطلقا فلا تسمعا لي واعية ولا تريا
لي سوادا فإنه من سمع واعينا أو رأى سوادنا فلم يجبنا ولم يعنا كان حقا على الله عز وجل ان يكبه على منخريه في النار ( ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص ٢٥٩_٢٦٠).
شیخ کشی نیز این روایت را به این صورت نقل کرده است:
وَجَدْتُ بِخَطِّ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ السَّمَرْقَنْدِيِّ، وَ حَدَّثَنِي بَعْضُ الثِّقَاتِ مِنْ أَصْحَابِنَا، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَارُودٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ قَيْسٍ الْمَشْرِقِيِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) أَنَا وَ ابْنُ عَمٍّ لِي وَ هُوَ فِي قَصْرِ بَنِي مُقَاتِلٍ‌ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ، فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَمِّي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هَذَا الَّذِي أَرَى خِضَابٌ أَوْ شَعْرُكَ فَقَالَ:
خِضَابٌ وَ الشَّيْبُ إِلَيْنَا بَنِي هَاشِمٍ أَسْرَعُ عَجِلٌ‌، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا فَقَالَ جِئْتُمَا لِنُصْرَتِي فَقُلْتُ لَهُ أَنَا رَجُلٌ كَبِيرُ السِّنِّ كَثِيرُ الْعِيَالِ وَ فِي يَدِي بَضَائِعُ لِلنَّاسِ وَ لَا أَدْرِي مَا يَكُونُ وَ أَكْرَهُ أَنْ تَضِيعَ أَمَانَتِي، فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَمِّي مِثْلَ ذَلِكَ، فَقَالَ أَمَّا لِي فَانْطَلِقَا فَلَا تَسْمَعَا لِي وَاعِيَةً وَ لَا تَرَيَا لِي سَوَاداً، فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَنَا أَوْ رَأَى سَوَادَنَا فَلَمْ يُجِبْنَا وَاعِيَتَنَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ (اختيار معرفة الرجال ص١١٣_١١٤).
این روایت از طریق ابوالجارود نقل شده است و جالب است که در کتاب کامل الزیارات ابن قولویه روایتی از طریق علی بن حکم از پدرش از ابوالجارود از امام باقر(ع) درباره مکالمه امام حسین(ع) با ابن زبیر هنگام خروج از مکه نقل شده است که این روایت به این صورت است:
حدثني أبي رحمه الله و محمد بن الحسين عن سعد بن عبدالله عن أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن أبيه عن أبي الجارود عن أبي جعفر (ع) قال: إن الحسين(ع) خرج من مكة قبل التروية بيوم فشيعه عبدالله بن الزبير فقال يا أباعبدالله لقد حضر الحج و تدعه و تأتي العراق فقال يابن الزبير لأن أدفن بشاطئ الفرات أحبّ إلي من أن أدفن بفناء الكعبة (كامل الزيارات ص٧٣).
این مسأله نشان می دهد که ابوالجارود نیز به جمع آوری اخبار حادثه کربلاء اهتمام داشته است. در أمالي شیخ صدوق روایتی از وی از امام باقر(ع) درباره تعداد زخم های پیکر مطهر امام حسین(ع) نیز وجود دارد (الأمالي للصدوق ص٢٢٨).
تحقیق در روایت های برجای مانده از حادثه کربلاء که از همان آغاز تدوین، در مصنفات امامیه وارد شده اند خود مجالی دیگر می طلبد.
اما به لحاظ محتوای این روایت که از ملاقات عمرو بن قیس مشرقی با امام در قصر بنی مقاتل حاکی است، شباهت با روایتی که ابومخنف از مجالد بن سعید از عامر بن شراحیل شعبی از ملاقات امام در همین منزلگاه با عبیدالله بن حر جعفی دارد. زیرا در این روایت نیز امام از ابن حر می خواهند که در صورتی که نمیخواهد ایشان را یاری کند در نزدیک معرکه نبرد حاضر نشود زیرا هرکس واعیه اهل بیت را شنیده و یاریشان نکند، هلاک می شود (تاريخ الطبري ج٥ ص٤٠٧).
عین این سخن از امام، در ملاقات هرثمة بن سلیم با آن حضرت که با لشکر ابن زیاد به کربلاء آمده بود و پیشگویی امام علی(ع) را به خاطر آورده بود نیز آمده است (وقعة صفين ص ١٤١).
خبر الريان بن شبيب عن الإمام الرضا(ع) في أمالي الصدوق ص١٠٢

در جدولی که مشاهده می شود، شباهت های فقرات روایت ریان بن شبیب، با دیگر روایات مشابه، ذکر شده است.
Forwarded from میراث امامان (امیرحسن خوروش)
◾️ماه محرم؛ ماهی که اهل جاهلیت نبرد در آن را ممنوع می‌دانستند

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع: إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ. ثُمَّ قَالَ ع: كَانَ أَبِي ع إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ ع (أمالي الصدوق، ص128).

نقل شده که امام رضا (ع) فرمودند: ‌ماه محرم ماهى است كه اهل جاهليت نبرد را در آن حرام مى‏دانستند، اما خون‌های ما در آن حلال شمرده شد و حرمت ما هتک شد و ذرارى و زنان ما اسير شدند و آتش به خيمه‏هاى ما زدند و آنچه بنه در آن بود چپاول شد و در امر ما حرمتی برای رسول خدا رعایت نشد. روز حسين، پلک چشم ما را زخم كرد و اشک ما را روان ساخت و عزيز ما را در زمين كربلا خوار كرد و گرفتارى و بلا را برای ما تا روز قيامت باقی گذاشت. پس بر مانند حسين بايد گریه‌کنان بگریند؛ چه اين گريه گناهان بزرگ را بريزد. سپس فرمود: پدرم چون محرم می‌شد خندان دیده نمی‌شد و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم؛ پس روز دهم روز مصيبت و حزن و گريه‏اش بود و می‌فرمود: در اين روز حسين كشته شد.
@Al_Meerath
التحقيق في مقتل الحسين (ع)
◾️ماه محرم؛ ماهی که اهل جاهلیت نبرد در آن را ممنوع می‌دانستند حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي…
مستند عزاداری از آغاز ماه محرم، این دو روایت منقول از حضرت امام رضا (ع) است: روایت ریان بن شبیب و روایت إبراهيم بن أبي محمود.
در روایت دوم، حضرت، این روش را از پدرشان امام کاظم (ع) نیز گزارش می کنند.
این روایت ها، نشان می دهد که این رسم، از زمانی بسیار کهن وجود داشته است.
شیخ صدوق نیز، در اواسط قرن چهارم، با آغاز ماه محرم الحرام، مجالس امالی حدیثی خویش را به قرائت احادیث و اخبار مربوط به امام حسین (ع) اختصاص داد.
گرچه در منابع تاریخی که دوره آل بویه را گزارش می کند، تنها از مراسم عزاداری عاشوراء سخن به میان آمده، اما این اخبار و عملکرد شیخ صدوق، نشان می دهد که مدت این مراسم ها و گستره و آیین های مرتبط با آن، بسیار بیشتر و فراگیر تر از آن چیزی بوده که گزارش شده، لکن مع الأسف حکایاتش به ما نرسیده است.
التحقيق في مقتل الحسين (ع)
روایتی از ملاقات عمرو بن قیس مشرقی در قصر بنی مقاتل با امام حسین(ع) در میان اسانید امامیه: در قصر بنی مقاتل، امام حسین(ع) با عبیدالله بن حر جعفی مواجه شدند و با او دیدار کرده و او را به یاری دعوت کردند. اما او از یاری سرباز زد و حکایت آن مشهور است. اما در…
روایتی دیگر از ابو الجارود، پیرامون حادثه کربلاء

امر به معروف و نهی از منکر در کلام امام حسین (ع)

مرشد بالله شجری ( م ۴۷۹ ق )، مکالمه امام حسین (ع) با ابن عباس در مکه را به نحوی نقل کرده که فرد دیگری همچون او نقل نکرده است، این روایت چنین است:
أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْمَرْزُبَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ دَاوُدَ الْعُمَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُعَاذُ بْنُ الْمُثَنَّى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مَالِكٍ كَثِيرُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ، عَنْ أَبِي بَدْرٍ، عَنْ أَبِي الْحَارِثَةِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " بَيْنَا أَنَا أَطُوفُ بِالْبَيْتِ إِذْ لَقِيتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، عَلَيْهِمَا السَّلَامُ كَفُّهُ بِكَفِّهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَالْمَقَامِ.
فَعَانَقْتُهُ ثُمَّ ضَمَمْتُهُ إِلَيَّ وَقُلْتُ: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، مَا تُرِيدُ؟ قَالَ: أُرِيدُ أَنْ أَسِيرَ، قَالَ: قُلْتُ: نَشَدْتُكَ اللَّهَ تَسِيرُ إِلَى قَوْمٍ قَتَلُوا أَبَاكَ وَطَعَنُوا أَخَاكَ أَهْلَ الْعِرَاقِ وَأَنْتَ بَقِيَّتُنَا وَجَمَاعَتُنَا.
فَقَالَ: خَلِّ عَنِّي يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، فَإِنِّي أَسْتَحِي مِنْ رَبِّي عَزَّ وَجَلَّ أَنْ أَلْقَاهُ وَلَمْ آمُرْ فِي أُمَّتِنَا بِمَعْرُوفٍ وَلَمْ أَنْهَ عَنْ مُنْكَرٍ ( الأمالي الخميسية ج ١ ص ٢٤٤ ).

در منابع کهن تر دیگر، در مکالمه امام حسین (ع) با ابن عباس، از " امر به معروف و نهی از منکر " سخنی به میان نیامده است، اما در مناقب ابن شهر آشوب، مضمونی شبیه به این ( که تقریبا عین وصیت‌نامه ای است که در الفتوح ابن اعثم، به امام حسین (ع) خطاب به محمد بن حنفیه نسبت داده شده، می باشد )، در خطاب به ابن عباس، آمده است:
وَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لَا تَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ وَ كُنْ بِالْيَمَنِ لِحَصَانَتِهَا وَ رِجَالِهَا.
فَقَالَ ع إِنِّي لَمْ أَخْرُجْ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِي أُمَّةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ أُرِيدُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَسِيرُ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ سِيرَةِ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَمَنْ قَبِلَنِي بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ هُوَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ قَالُوا فَخَرَجَ لَيْلَةَ الثَّالِثِ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سِتِّينَ وَ هُوَ يَقْرَأُ فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ‌ الْآيَةَ ( مناقب ابن شهر آشوب ج ٤ ص ٨٩ ).
البته از سیاق عبارات بر می آید که این کلام، در مدینه صادر شده و نه در مکه؛ با اختصاری که در این متن صورت گرفته، نمی توان فرض کرد که این کلام، به صورت آگاهانه، توسط نویسنده در خطاب به ابن عباس آورده شده، زیرا گرچه در این عبارت، این کلام منسوب به امام (ع)، پس از سخن ابن عباس آمده است، اما نشانی از اینکه این کلام در پاسخ ابن عباس گقته شده باشد، در آن وجود ندارد.
با توجه به اشکالاتی که در روایت وصیت به محمد بن حنفیه منقول در کتاب الفتوح وجود دارد ( برای نمونه: اینجا )، و نشانه های متعددی که از استفاده های ابن شهر آشوب از کتاب الفتوح پیدا است، به نظر می رسد که پیرامون امر به معروف و نهی از منکر در کلام امام حسین (ع)، تنها بتوان به روایتی که مرشد بالله شجری آورده، استناد کرد.
وصیتی که گفته شده خطاب به محمد بن حنفیه نگاشته شده است، چه بسا بعدها به عنوان توجیه باورهای کیسانیه کاربرد داشته است، چنانچه ابومنصور بغدادی ( م ۴۲۹ ق ) نگاشته است:
ثمَّ صَارَت الى مُحَمَّد بن الْحَنَفِيَّة بعد اخيه الْحُسَيْن بِوَصِيَّة اخيه الْحُسَيْن اليه حِين هرب من الْمَدِينَة الى مَكَّة حِين طُولِبَ بالبيعة ليزِيد بن مُعَاوِيَة ( الفرق بين الفرق ص ٢٧ ).
روز اول ماه محرم، ورود امام حسین (ع) به قصر بنی مقاتل و ملاقات با عبيد الله بن حر جعفی

در اینجا به دو گزارش اشاره می شود. نخست روایتی از ابن عساکر دمشقی که از محمد بن عمران مرزبانی ( م ۳۸۴ ق ) _ احتمالا از بخش مفقود معجم الشعراء او _ نقل کرده است:

قرأت على ابي الفتوح أسامة بن محمد بن زيد العلوي عن محمد بن أحمد بن محمد بن عمر عن أبي عبيد الله محمد بن عمران بن موسى المرزباني قال عبيد الله بن الحر بن عروة بن خالد بن المجمع بن مالك بن كعب بن سعد بن عوف بن حريم بن جعفر أحد شعراء الكوفة وفتاكها دعاه الحسين بن على إلى نصرة فأبى عليه ثم ندم ومن قوله * تبيت السكارى من أمية نوما * وبالطف قتلى ما ينام حميمها وما تبيع الإسلام إلا قبيلة * تأمر نوكاها ودام نعيمها وأضحت  قناة الدين في كف ظالم * إذا اعوج منها جانب لا يقيمها * * فأقسمت لا تنفك عيني حزينة * وعيني تبكي لا يخف سجومها حياتي أو تلقي أمية جزية * يذل بها حتى الممات عميمها * وله * يقول أمير ظالم حق ظالم * ألا كنت قاتلت الشهيد ابن فاطمة ونفسي على خذلانه واعتزاله * وبيعه هذا الناكث العهد سادمة سقى الله أرواح الذين تبايعوا * على نصرة سقيا من الغيث دائمة * ( تاريخ مدينة دمشق ج ٣٧ ص ٤٢١ ).

دیگری پیرامون وضعیت رقت برانگیزی که به نقل از ابن حر، از حلقه زدن کودکان به دور امام حسین (ع) نقل شده است، ظاهرا این مطلب، در منبعی کهن تر از کتاب خزانة الأدب عبد القادر بغدادي ( م ١٠٩٣ ق )، یافت نشده است:

فَلَمَّا جلس قَالَ يزِيد بن مرّة: فَحَدثني عبيد الله بن الْحر قَالَ: دخل عَليّ الْحُسَيْن رَضِيَ اللَّهُ عَنْه ولحيته كَأَنَّهَا جنَاح غراب وَمَا رَأَيْت أحدا قطّ أحسن وَلَا أملأ للعين من الْحُسَيْن وَلَا رققت على أحد قطّ رقتي عَلَيْهِ حِين رَأَيْته يمشي وَالصبيان حوله ( خزانة الأدب ج ٢ ص ١٥٨ ).

برای روایت ابومخنف از مجالد بن سعید از عامر بن شراحیل شعبی که ملاقات و گفتگوی امام حسین (ع) با عبيد الله بن حر جعفی را نقل می کند، بنگرید به: تاريخ الطبري ج ٥ ص ٤٠٧
همچنین برای روایتی دیگر از ابومخنف در این باره، با مقداری تفاوت در شرح ماجرا: أنساب الأشراف ج ٧ ص ٣٠ ، گویا بلاذری روایت دیگری از ابومخنف آورده که طبری به آن اشاره ای نکرده است.

برای مشاهده ماجرای ملحق شدن ابن حر به معاوية در زمان امام علی (ع) و رها کردن همسرش نیز، بنگرید به: السنن الكبرى البيهقي ج ١٥ ص ٤٨٥، تاريخ مدينة دمشق ج ٣٧ ص ٤١٩ و أنساب الأشراف ج ٧ ص ٢٩ ؛
رؤياى امام حسین(ع) در شب دوم ماه محرم:

عقبة بن سمعان گوید: آنگاه که آخر شب شد، امام حسین(ع) به برداشت آب امر فرمودند و سپس به ما دستور حرکت دادند. پس چنین کردیم و آنگاه که از قصر بنی مقاتل گذشتیم و ساعتی راه پیمودیم، لحظه ای خواب امام حسین(ع) را در برگرفت سپس سربرداشتند و در آن حال می فرمودند: إنا لله و إنا إليه راجعون و الحمد لله رب العالمين. و این کار را دو یا سه بار تکرار کردند. پس فرزندشان علی بن الحسین سوار بر اسب نزد ایشان آمد و گفت: إنا لله و إنا إليه راجعون و الحمد لله رب العالمين. ای پدرم! فدای شما گردم چرا حمد خدای کردید و کلمه استرجاع بر زبان راندید؟! فرمودند: ای پسرکم! لحظه ای خواب مرا بربود پس سواری بر روی اسبی بر من ظاهر شد و گفت: این قوم می روند و مرگ در پیِ آنان می رود، پس دانستم که خبر مرگ ما است که به ما داده می شود. پس به حضرت گفت: ای پدرم! خداوند به شما بدی ننمایاند! آیا ما بر حق نیستیم؟! فرمودند: بله، سوگند به آن که بازگشت بندگان به سوی اوست. گفت: در این صورت ابایی نداریم که بر حق بمیریم. پس به او فرمودند: خداوند تو را بهترین جزاء که به فرزند از پدرش عنایت می فرماید عطاء کند...
بررسی گزارش های ورود امام حسین(ع) به کربلاء (۱):

بنابر گزارش ابومخنف، امام حسین(ع) در مسیر از سمت چپ کوفه حرکت می کردند و در طی راه، سعی در متفرق کردن همراهانشان داشتند که هربار حر و لشکریانش مانع می شدند و به همین ترتیب از پگاه تا نیمروز به همین منوال طی طریق کردند تا به محدوده نینوی رسیدند. در اینجا بود که پیکی از جانب ابن زیاد رسید و نامه ابن زیاد را به حر تسلیم کرد که به او دستور داده بود بر امام سخت گیرد و حضرت را بر مکانی بدون پناهگاه و بی آب فرود آورد (تاريخ الطبري ج٥ ص ٤٠٨).
در روایت دینوری آمده است که هرگاه امام به سوی بادیه میل می کردند، حر مانع می شد پس اندک مسیری را به سمت راست رفتند (احتمالا با منع حر از حرکت ایشان به سمت چپ و سوی بادیه، حضرت مجبور به حرکت در خلاف جهت قبل گشتند) و همین طور مسیر را پیمودند تا پیک ابن زیاد سر رسید (الأخبار الطوال ص٢٥١).
امام و اصحابشان در واکنش به اقدام حر که قصد داشت آنها را در همان مکان مجبور به توقف کند، از وی خواستند که به آنان اجازه دهد در یکی از قریه های اطراف، نینوی، غاضریه یا شفیه فرود آیند (تاريخ الطبري ج٥ ص٤٠٨_٤٠٩، أنساب الأشراف ج٣ ص ١٧٦، الأخبار الطوال ص٢٥٢).
اما حر با اشاره به اینکه ابن زیاد فرستاده اش را به عنوان مرصد بر او گماشته این پیشنهاد را غیر قابل قبول دانست.
در اینجا زهیر بن قین به امام پیشنهاد آغاز پیکار می دهد اما حضرت نمی پذیرند. سپس زهیر به امام پیشنهاد می دهد که به یکی از قرای حصینه اطراف که در کنار ساحل فرات واقع است بروند و اگر لشکر حر از رفتن به آن مکان منع کردند با آنان کارزار کنند زیرا کارزار با گروه های بعدی که پس از آن خواهند آمد دشوار تر خواهد بود (تاريخ الطبري ج٥ ص ٤٠٩). در نامه ابن زیاد تأكيد گردیده بود که امام را از فرود در قریة حصینة و نزدیک آب بازدارند. اما زهیر دقیقا پیشنهاد فرود در قریه ای با چنین ویژگی را عنوان می کند.
در روایت طبری از ابومخنف تنها اشاره شده که امام از نام آن قریه می پرسند و چون نام آن عقر بود می فرمایند: اللهم انی اعوذ بک من العقر. و سپس در آن منطقه فرود می آیند (همان). اما در این گزارش به درگیری و کشمکش امام و سپاه حر در هنگام فرود اشاره نشده است در حالیکه مناسبات دو طرف، این درگیری را اقتضاء می کرده است.
اما در گزارش دینوری به جزئیات بیشتری اشاره شده است. در گزارش وی امام از حر می خواهند که اندک مسافت دیگری را بپیمایند و سپس فرود آیند. حر نیز از سر ناچاری موافقت کرده و اندک مسیری را می پیمایند. اما در اثناء مسیر، آنگاه که به نزدیکی فرات می رسند، حر و اصحابش مقابل امام ایستاده و ایشان را از ادامه راه باز می دارند و حر می گوید: در این مکان فرود آی که فرات به شما نزدیک است: انزل بهذا المكان فالفرات منك قريب (الأخبار الطوال ص ٢٥٢).
باید توجه شود که در طول مسایرت امام و اصحابشان با حر و لشکریانش، مختصر درگیری ها و تندی هایی بین دو طرف اتفاق افتاده بوده و هیچ یک از دو طرف موفق به اعمال رأي و نظر خویش به طور کامل نشدند. در اینجا نیز امام کاملا برخلاف فرمان ابن زیاد قصد توقف در قریه ای حصینه و نزدیک آب داشتند و حر نتوانست از حرکت امام جلوگیری کند. اما با رسیدن حضرت به مکانی نسبتا مطلوب، حر شدت عمل را بیشتر کرد و مانع از ادامه حرکت امام و یارانشان گردید.
امام پس از ممانعت حر، از نام آن مکان سوال کردند و در پاسخ به ایشان عرض شد: کربلاء ! حضرت فرمودند: ذات کرب و بلاء ! و سپس خاطره ای از پدرشان هنگام رفتن به سوی صفین را بیان کردند که حضرت امیرالمؤمنين(ع) هنگام عبور از آنجا، از نام آن سرزمین پرسیده و سپس فرمودند: هاهنا محط رکابهم و هاهنا مهراق دمائهم: اینجا محل فرود آمدن رکاب آنها و محل ریخته شدن خونهای آنهاست. پس از ماجرا از حضرت سوال گردید و ایشان فرمودند: ثقل لآل بیت محمد(ص) ینزلون هاهنا (الأخبار الطوال ص ٢٥٣). و سپس امام حسین(ع) بعد از بازگو کردن کلام پدر بزرگوارشان فرمان داده و بار و بنه خویش را در همانجا فرود آوردند.
در یادداشت بعدی به روایت های دیگر از فرود امام به کربلاء اشاره خواهد شد.
ورود امام حسین علیه السلام به کربلاء به روایت دینوری در الأخبارالطوال ص٢٥٢_٢٥٣
بررسی گزارش های ورود امام حسین(ع) به کربلاء (۲):

همان طور که در یادداشت قبل اشاره شد، روایت دینوری مطالب بیشتری را نسبت به روایت ابومخنف در بردارد و اشاره گردید که در تحریر موجود در تاریخ طبری از روایت ابومخنف به مقتضای درگیری ها هنگام فرود آمدن در مکان مد نظر اشاره نشده است. در صورتی که امام در همان مکان اول فرود می آمدند نمی توانستند اردوگاه خویش را در وضعیت مطلوبی که می خواستند برپا کنند، در حالیکه حتی در روایت عمار دهنی نیز به برپایی اردوگاه امام در مکانی مطلوب اشاره شده است: فلما رأى ذلك عدل إلى كربلاء فأسند ظهره إلى قصباء و خلا كيلا يقابل إلا من وجه واحد، فنزل و ضرب أبنيته (تاريخ الطبري ج٥ ص٣٨٩). حتی گزارش های ابومخنف از وضعیت اردوگاه امام نیز بر همین امر دلالت می کند.
بنابراین، گزارش ابومخنف تمام جریان را دربر نگرفته است. و به نظر می رسد دینوری روایت خویش را از متون دیگر اخباریان تکمیل کرده است.
همان طور که مشاهده گردید، در روایت دینوری امام از نام دو منطقه، یکی قریه عقر سوال کرده و فرمودند: اللهم انی اعوذ بک من العقر. و در هنگام توقف در کربلاء از نام آن پرسیده و سپس فرمودند: ذات کرب و بلاء ! و این دو، مربوط به دو مکان مختلف است.
اما در الفتوح ابن اعثم، زهیر به جای پیشنهاد رفتن به قریه عقر، پیشنهاد رفتن به کربلاء را مطرح می کند ! و جمله اللهم انی اعوذ بک من العقر به عبارت اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء مبدل می شود ! (الفتوح ج ۵ ص ۸۱). کاملا آشکار است که در الفتوح ابن اعثم بین این دو کلام امام خلط شده و یکی پنداشته شده است.

اما به لحاظ محتوا، گزارش دینوری حاکی از بازگویی خاطره ای از عبور امام علی(ع) از کربلاء است که در بسیاری از منابع مانند وقعة صفين نصر بن مزاحم، امالی صدوق، شرح الأخبار و... عباراتش ذکر گردیده است.
در روایتی که سبط ابن جوزی به نقل از واقدی آورده است، آمده است که امام پس از شنیدن نام کربلاء روایت ام سلمه از پیامبر اکرم(ص) را بازگو می کنند (مرآة الزمان ج٨ ص١٢٩). اینکه واقدی وفات ام سلمه را پیش از حادثه کربلاء‌ می داند با این روایت منافاتی ندارد، زیرا امام اینجا، تنها سخن ام سلمه را بازگو می کنند.
در روایت عبد المطلب بن عبدالله بن حنطب نیز به این نکته اشاره شده است.
در المعجم الکبیر طبرانی به نقل از وی، ماجرای آمدن امام حسین(ع) در منزل ام سلمه به نزد پیامبر اکرم(ص) و گریستن حضرت و خبردادن به شهادت امام در سرزمین کربلاء اشاره گردیده و در ادامه آمده است: فلما أحيط
بحسين حين قتل قال ما اسم هذه الأرض قالوا كربلاء قال صدق
الله ورسوله أرض كرب وبلاء (المعجم الکبیر ج۳ ص ۱۰۸_۱۰۹، الآحاد و المثاني ج١ ص٣٠٧).
از آنجا که روایت ام سلمه و روایت امام علی(ع) هنگام عبور از کربلاء در منابع حدیثی و تراجم بسیار مشهور است و نمونه آن را در روایت عبدالمطلب بن عبدالله بن حنطب نیز می بینیم، این امر محتمل است که این گونه روایات به عنوان کلام امام حسین(ع) در هنگام ورودشان به کربلاء اضافه شده باشد.
اما از آنجا که مانند روایت وقعة صفين و... دارای درجه اعتبار بالایی هست، اصل این سخن از امام حسین(ع) پذیرفتنی است. اما به نظر می رسد حضرت این سخنان را در جمع های خصوصی تر و تنها در میان اصحابشان مطرح کرده باشند. و لذا ممکن است در روزهای اولیه ورود به کربلاء، در مجالس مختلف به چند مورد از این ماجراها اشاره کرده باشند. اما هر راوی در تدوین خویش به نقل یک ماجرا از قول امام اکتفاء کرده است.
البته از آنجا که روایت دینوری در کانتکست تاریخی نقل گردیده و کاملا محتمل است که از کتب اخباریان مهتم به نقل تاریخ و مقتل امام حسین(ع) اقتباس شده باشد، بنابر این، ترجیح با روایت دینوری است.
کلام ابوالعلاء معری ( م ۴۴۹ ق ) پیرامون کلام امام حسین (ع) " أرض كرب و بلاء "

وأنا أذكر شيئاً من حكم الفأل ليكون حجة على ما آمر به من التدبير: إن الذين كانوا يستعملون الفال وروى عنهم القول به، لم يكونوا يحملونه على التصريف والاشتقاق في كل المواطن، بل يجرونه مرة على ذلك، ومرة على مقدار الظاهر من اللفظ. لأن الفال والطيرة إنما هما بالظن والاتفاق. فمن ذلك ما روى عن " الحسين " رضي الله عنه أنه لما سأل عن الموضع الذي قتل فيه، قالوا له: كربلاء. قال: " كرب وبلاء " وإذا أخذت من كربلاء لفظ الكرب لم يبق من الكلمة لفظ بلاء، وإذا أخذت منها لفظ البلاء لم يبق منها لفظ الكرب، وإنما ذلك شيء يقع بالتقريب ( رسالة الصاهل و الشاجح ص ٩٦ ).

در حقیقت، وی اشاره می کند که این تفأل، دلالت ندارد که لفظ " کربلاء "، از دو کلمه کرب و بلاء اشتقاق یافته باشد، بلکه در مقام تفأل، شباهت و قرابت ألفاظ نسبت به یکدیگر، کفایت می کند.
نامه ابن زیاد به حر بن یزید ریاحی در کتب لغت و غریب الحدیث

در تاریخ الطبري و سائر منابع تاریخی، به روایت از مقتل الحسين (ع) ابومخنف، نامه ابن زیاد به حر بن یزید ریاحی چنین آمده است:

...فدفع إِلَى الحر كتابا من عُبَيْد الله ابن زياد فإذا فِيهِ: أَمَّا بَعْدُ، فجعجع بالحسين حين يبلغك كتابي، ويقدم عَلَيْك رسولي، فلا تنزله إلا بالعراء فِي غير حصن وعلى غير ماء، وَقَدْ أمرت رسولي أن يلزمك وَلا يفارقك حَتَّى يأتيني بإنفاذك أمري، والسلام ( تاريخ الطبري ج ٥ ص ٤٠٨ ).

همچنین نظیر آن، در: أنساب الأشراف ج٣ ص ٣٨٥، الأخبار الطوال ص ٢٥١ و الإرشاد ج ٢ ص ٨٣ ؛

اما در کتب کهن لغت و غریب الحدیث، این نامه به عنوان شاهد لغوی درباره ماده " جعجع " ذکر شده، اما گویا به اشتباه، مخاطب این نامه، عمر بن سعد بن أبي وقاص ذکر شده است، نه حر بن یزید ریاحی !

برای نمونه، ابوعبید قاسم بن سلام هروی ( م ۲۲۴ ق )، چنین آورده است: جعجع وَقَالَ أَبُو عبيد: فِي حَدِيث عبيد الله [بن زِيَاد -] حِين كتب إِلَى عمر بن سعد بن أبي وَقاص أَن جَعْجِعْ بِحُسَيْن رَحمَه الله. قَالَ الْأَصْمَعِي: الجعجَعَة الْحَبْس إِنَّمَا أَرَادَ احْبِسْه ( غريب الحديث لابن سلام ج ٤ ص ٤٨٣ _ ٤٨٤ ).

ابن دريد الأزدي ( م ٣٢١ ق ): وَكتب ابْن زِيَاد إِلَى ابْن سعد: جعجع بالحسين أَي أزعجه ( جمهرة اللغة ج ١ ص ١٨٤ ).

أزهري ( م ٣٧٠ ق ): وَكتب عبيد الله بن زِيَاد اللعين إِلَى عُمر بن سَعْد: أَن جعجعْ بالحسين بن عَليّ رَضِي الله عَنْهُمَا. قَالَ ابْن الْأَعرَابِي: مَعْنَاهُ ضيِّق عَلَيْهِ. قَالَ: والجعجَع: الْموضع الضَّيق الخشِن ( تهذيب اللغة ج ١ ص ٥٦ ).

ابن فارس ( م ٣٩٥ ق ): وَكَتَبَ ابْنُ زِيَادٍ إِلَى ابْنِ سَعْدٍ: " أَنْ جَعْجِعْ بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ " كَأَنَّهُ يُرِيدُ: أَلْجِئْهُ إِلَى مَكَانٍ خَشِنٍ قَلِقٍ ( مقاييس اللغة ج ١ ص ٤١٦ ).

جوهري ( م ٣٩٣ ق ): والجَعْجَعَةُ: الحبسُ. وكتب عبيد الله بن زياد إلى عُمَر بن سعد: " أَنْ جَعْجِعْ بحُسَيْنٍ "، قال الأصمعي: يعني احْبِسْهُ ( صحاح اللغة ج ٣ ص ١١٩٦ ).

سعيد معافري ( م بعد ٤٠٠ ق ): كتب ابن زياد إلى ابن سعد: جعجع بالحسين: أى أزعجه ( كتاب الأفعال للمعافري ج ٢ ص ٣١٥ ).

أبوعبيد الهروي ( م ٤٠١ ق ): في الحديث: كتب عبيد الله بن زياد إلى عمر بن سعد (أن جعجع بالحسين) أراد: ضيق عليه والجعجاع والجعجع: مناخ السوء، وهو الموضع الضيق الخشن ( الغريبين في القرآن و الحديث ج ١ ص ٣٤٥ ).

ابن سيدة ( م ٤٥٨ ق ): كتب ابْن زِيَاد إِلَى ابْن سعد أَن جَعْجِعْ بالحسين أَي أزعجه ( المخصص ج ٢ ص ١٧٨، المحكم و المحيط الأعظم ج ١ ص ٦٢ ).

همچنین: الفائق في غريب الحديث للزمخشري ( م ٥٣٨ ق ) ج ١ ص ٢١٨، البلغة في الفرق بين المذكر و المؤنث لأبي البركات الأنباري ( م ٥٧٧ ق ) ص ٧٨، كتاب الأفعال لابن القطاع ( م ٥١٥ ق ) ج ١ ص ١٩٥، غريب الحديث لابن الجوزي ( م ٥٩٧ ق ) ج ١ ص ١٥٩ و...
رواية نصر بن مزاحم المنقري عن هرثمة بن سليم قولَ أميرالمؤمنين(ع) عند مروره بكربلاء و ملاقاة هرثمة مع الإمام الحسين(ع) و الكلام بينهما:

حدثني مصعب بن سلام ، قال أبو حيان التميمي، عن أبي عبيدة،
عن هرثمة بن سليم قال: غزونا مع علي بن أبي طالب غزوة صفين، فلما نزلنا
بكربلا صلى بنا صلاة، فلما سلم رفع إليه من تربتها فشمها ثم قال: واها لك
أيتها التربة، ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب. فلما رجع هرثمة
من غزوته إلى امرأته - وهي جرداء بنت سمير، وكانت شيعة لعلي -
فقال لها زوجها هرثمة: ألا أعجبك من صديقك أبي الحسن؟ لما نزلنا كربلا
رفع إليه من تربتها فشمها وقال: واها لك يا تربة، ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب وما علمه بالغيب؟ فقالت: دعنا منك أيها الرجل،
فإن أمير المؤمنين لم يقل إلا حقا. فلما بعث عبيد الله بن زياد البعث الذي بعثه
إلى الحسين بن علي وأصحابه، قال: كنت فيهم في الخيل التي بعث إليهم، فلما
انتهيت إلى القوم وحسين وأصحابه عرفت المنزل الذي نزل بنا على فيه والبقعة
التي رفع إليه من ترابها، والقول الذي قاله، فكرهت مسيري، فأقبلت على
فرسي حتى وقفت على الحسين، فسلمت عليه، وحدثته بالذي سمعت من
أبيه في هذا المنزل، فقال الحسين: معنا أنت أو علينا؟ فقلت: يا ابن رسول الله.
لا معك ولا عليك. تركت أهلي وولدي أخاف عليهم من ابن زياد. فقال
الحسين: فول هربا حتى لا ترى لنا مقتلا، فوالذي نفس محمد بيده لا يرى
مقتلنا اليوم رجل ولا يغيثنا إلا أدخله الله النار. قال: فأقبلت في الأرض
هاربا حتى خفى علي مقتله.

وقعة صفين لنصر بن مزاحم المنقري(م٢١٢ق) ص١٤٠_١٤١ و رواه الصدوق بطريق آخر في أماليه ص١٩٩_٢٠٠ عن محمد بن زكريا الغلابي و القاضي نعمان في شرح الأخبار ج٣ ص١٤١_١٤٢ مع اختلاف يسير.
التحقيق في مقتل الحسين (ع)
رواية نصر بن مزاحم المنقري عن هرثمة بن سليم قولَ أميرالمؤمنين(ع) عند مروره بكربلاء و ملاقاة هرثمة مع الإمام الحسين(ع) و الكلام بينهما: حدثني مصعب بن سلام ، قال أبو حيان التميمي، عن أبي عبيدة، عن هرثمة بن سليم قال: غزونا مع علي بن أبي طالب غزوة صفين، فلما…
هرثمة بن سليم و حکایت او با اميرالمؤمنين (ع) در کربلاء و مواجهه اش با امام حسین (ع):

هرثمة بن سليم گوید: با علي بن أبي طالب (ع) در جنگ صفین، نبرد کردیم، هنگامی که در کربلاء فرود آمدیم، آن حضرت با ما نماز گزاردند، پس هنگامیکه سلام دادند، قدری از خاک آنجا را برداشتند و بوییدند، سپس فرمودند: خوشا به حالت ای خاک ! گروهی از تو محشور شوند که بدون حساب وارد بهشت می شوند.
هنگامیکه هرثمة از جنگ، سوی همسرش _ جرداء بنت سمیر که از شیعیان امام علي (ع) بود _ بازگشت، شوهرش هرثمة به او گفت: تو را امری شگفت از صَدِیقَت ابوالحسن (ع) باز نگویم؟! چون به کربلاء فرود آمدیم، از تربتش برداشت و آن را ببویید و گفت: خوشا به حالت ای خاک ! از تو گروهی محشور می شوند که بدون حساب وارد بهشت گردند. و او چه علمی به غیب دارد؟!!
زن گفت: ای مرد، ما را از کلامت واگذار ! چرا که اميرالمؤمنين(ع) بجز حقّ نفرموده اند.
پس آنگاه که عبید الله بن زیاد، بفرستاد آن گروهان که سوی حسین (ع) و یاران ایشان بفرستاد، ( هرثمة ) گفت: من در خیل کسانی که سوی آنان فرستاده شدند، بودم. پس چون به مردمان و حسین (ع) و یارانش رسیدم، آن منزلگاه که با علي (ع) در آن فرود آمدیم، و زمینی که از خاکش برداشت و سخنی که فرمود را بشناختم ( و به یاد آوردم )، پس حرکت و سیر خویشم ناپسند آمدی، پس بر اسبم بیامدم تا آنکه بر حسین (ع) ایستادم و بر او سلام کردم، و با او بازگفتم آنچه از پدرش در این منزلگاه شنیده بودم. پس حسین (ع) فرمود: تو با مایی یا بر علیه ما؟ گفتم: ای پسر رسول خدا (ص) نه با شما و نه بر علیه شما. اهل و عیال و فرزندانم را بازگذاشته ام، از ابن زیاد بر آنها می ترسم. حسین (ع) فرمود: پس از اینجا بگریز، تا کشته شدن ما را نبینی، چرا که قسم به آنکه جان محمد (ص) در دست اوست ( در امالی صدوق: قسم به آنكه جان حسین (ع) در دست اوست )، امروز هیچکس کشته شدن ما را نبیند و یاریمان نکند، مگر اینکه خداوند او را داخل آتش جهنم کند.
( هرثمة ) گفت: پس گریزان، در زمین روی گردان گشتم تا اینکه کشته شدنش بر من مخفی شد.
Forwarded from کاتبان
🔸نگاهی به قصیده «کربلا لا زلت کرباً و بلا» و حذف آن از دیوان شریف رضی
🔹حمیدرضا تمدن

🔺شریف رضی یکی از دانشمندان امامیه است که به نظر می‌رسد به دلایل گوناگون نادانسته‌های ما درباره او(در برخی زمینه‌ها) بیش از دانسته‌هایمان است.
یکی از پژوهش‌های آموزنده و خواندنی درباره وی مقاله‌ی آیت الله محمدرضا جعفری با نام «ملاحظات حول ثقافة الشریف الرضی و آراءه الکلامیة» است که در سال 1408ق در مجلّه تراثنا به چاپ رسید و متأسفانه بر خلاف آنچه مقرّر بود، ادامه نیافت. در این مقاله به بهانه چاپ دیوان شریف رضی که در آن سال‌ها با تحقیق «دکتر عبدالفتّاح محمّد الحلو» و با حمایت «وزارة الإعلام» دولت صدام در کشور عراق انجام گرفته و در آن قصیده معروف «کربلاء لا ‌زلت کرباً و بلا» حذف شده بود به شخصیت شریف رضی و ویژگی‌های شعر او پرداخته شده که هم از جهت «محتوا و معلومات» درباره شریف رضی و هم به لحاظ «روش» نقد و پژوهش تاریخی برای محقّقان تاریخ و فرهنگ اسلامی آموزنده است که در این نوشتار تلاش شده است تا مهم‌ترین نکات استاد جعفری به صورت خلاصه ارائه گردد:
قصیده‌ای که شریف رضی با مطلع «کربلاء لا ‌زلت کرباً و بلا» سروده یکی از مشهورترین اشعار اوست که از قرون گذشته تا کنون مورد توجّه قرار داشته است و جز در سال‌های اخیر کسی به آن دست‌اندازی نکرده است. استاد جعفری البتّه دست گرداننده این خیانت علمی(حذف قصیده از دیوان) را «حکومت عراق» در زمان صدّام می‌داند که البتّه با ایفای نقش دکتر الحلو همراه گشت.
آنچه دکتر الحلو درباره این قصیده بیان کرده متّکی بر دو عنصر است:
1- تعلیقاتی که درباره آن در برخی نسخ خطی دیوان شریف رضی نوشته شده و وی بسیاری از آنها را در تحقیق خود گردآورده است.
2- نظرات و استنباطات خود او. (گرچه از آن تعلیقات نیز اثر‌پذیرفته است)
دکتر الحلو(در صفحه 164) به برخی تعلیقات اشاره کرده است. برای نمونه به «نسخه اصلی»(انتساخ دارالکتب المصریة که ابو حکیم الخَبری گردآورده)، «ک»(علامت اختصاری کتابخانه کوپریلی ترکیه)، «س» (علامت نسخه کتابخانه پاریس) و «ی» (علامت نسخه یمنی) اشاره کرده که در آنها این قصیده «منحول» و «ناسازگار با شعر شریف رضی» معرّفی شده است. برای این ادّعا دلایلی نیز ذکر شده است. از جمله این که نرمی و لطافت موجود در این شعر با دیگر اشعار شریف رضی ناسازگار است یا آنکه در این قصیده به دوازده امام شیعیان اثناعشری اشاره شده که با عقیده شریف رضی همسو نیست.(چون برخی او را زیدی معرّفی کرده‌اند.) به موارد پیشین باید نظر خود دکتر الحلو مبنی بر تفاوت این قصیده با اشعار چهارگانه دیگر شریف رضی برای امام حسین(ع) را نیز افزود. استاد جعفری پیش از پرداختن به این اشکالات و نقد و بررسی آنها مختصری درباره سرگذشت این قصیده و به صورت کلّی شعر شریف رضی با استناد به عبارات خود دکتر الحلو نوشته است که خلاصه آن چنین است: «شعر شریف رضی در زمان حیات خود او به اهتمام خودش جمع‌آوری شد و پسر او «عدنان»، پس از وفات وی اوراق پراکنده از شعر پدرش را بر آنچه گردآمده بود افزود. پس از او ابوحکیم الخبری علاوه بر آنچه فرزند شریف رضی فراهم آورده بود موارد دیگری را یافت، آنها را منظّم نمود و به صورت بابی جداگانه با عنوان «باب الزیادات» به دیوان ملحق گردانید. باب زیاداتی که ابوحکیم الخبری گردآورده مشتمل بر 935 بیت است.


https://tamaddon.kateban.com/post/4619

@Kateban