التحقيق في مقتل الحسين (ع)
891 subscribers
666 photos
25 videos
251 files
233 links
در این کانال، گزارشها و منابع تاریخی حادثه کربلاء معرفی، بررسی و نقد می شوند و آخرین تحقیقات و پژوهشهای علمی درباره بررسی تاریخ حادثه کربلاء و قیام امام حسین علیه السلام ارائه می شود. لینک کانال در ایتا:
https://eitaa.com/maghtalvshahdatolhossein
Download Telegram
خبر الريان بن شبيب عن الإمام الرضا(ع) في أمالي الصدوق ص١٠٢
Forwarded from مُستَبین
مقتل اصلی و معتبر

⤴️ در پیام‌های سال گذشته از #مقتل ابومخنف سخن گفته شد.

به جهت اهمیت منابع و مقاتل معتبر و نفی کتب غیرمعتبر و #تحریف‌گستر (که بیشتر آنها مربوط به دوران صفویه و قاجار است)؛ اکنون تکرار و تأکید می‌شود تنها مقتلی که نزد همگان مقبول و پذیرفته‌شده است؛ از آنِ #ابومخنف لوط بن یحیی ازْدی کوفی است.

📅 وی در عصر امام #صادق(ع) زیسته و با فاصله کمی از واقعه عاشورا، آن را ثبت کرده است.

🗞 اصل کتاب به طور کامل به دست ما نرسیده ولی طبری و شیخ مفید و دیگران روایت وی را در کتب خود آورده‌اند.

📘این مقتل در سال‌های اخیر با عناوین مختلف به صورت کتابی مستقل بازسازی، چاپ و ترجمه شده است.

#مستبین
در ایتا
https://eitaa.com/Mostabin
در تلگرام
https://t.me/AlMostabin
در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/E3MGP4A6vvr8THW1GjH3NO
عبرات_المصطفين_في_مقتل_الحسين_العلامة_الشيخ_محمد_باقر_المحمودي_ج1.pdf
16.6 MB
عبرات المصطفين في مقتل الحسين - العلامة الشيخ محمد باقر المحمودي ج1.pdf
عبرات_المصطفين_في_مقتل_الحسين_العلامة_الشيخ_محمد_باقر_المحمودي_ج2.pdf
13.4 MB
عبرات المصطفين في مقتل الحسين - العلامة الشيخ محمد باقر المحمودي ج2.pdf
التحقيق في مقتل الحسين (ع)
عبرات_المصطفين_في_مقتل_الحسين_العلامة_الشيخ_محمد_باقر_المحمودي_ج2.pdf
👆👆👆👆👆👆👆
شایسته بود در آغاز ماه محرم از بهترین اثری که به نظر راقم این سطور، پیرامون حادثه کربلاء و روایات مقتل امام حسین(ع) نگاشته شده یاد شود.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لماذا تبدأ الشيعة بإقامة مجالس عزاء سيد الشهداء(عليه السلام) من بداية شهر محرم في حين أن يوم ذكرى شهادته يوم العاشر؟

@alYusufialGharawi
روایتی از ملاقات عمرو بن قیس مشرقی در قصر بنی مقاتل با امام حسین(ع) در میان اسانید امامیه:

در قصر بنی مقاتل، امام حسین(ع) با عبیدالله بن حر جعفی مواجه شدند و با او دیدار کرده و او را به یاری دعوت کردند. اما او از یاری سرباز زد و حکایت آن مشهور است.
اما در همین مکان، افراد دیگری نیز به ملاقات امام حسین(ع) رفتند. از جمله عمرو بن قيس مشرقی که روایت آن را شیخ صدوق و کشی با سندهای امامی روایت کرده اند.
متن این روایت را شیخ صدوق در کتاب عقاب الأعمال به این صورت آورده است:
حدثني الحسين بن أحمد قال حدثني أبي عن محمد بن أحمد عن محمد بن
إسماعيل عن علي بن الحكم عن أبيه عن أبي الجارود عن عمرو بن قيس
المشرقي قال دخلت على الحسين عليه السلام أنا وابن عم لي وهو في قصر
بني مقاتل فسلمنا عليه فقال له ابن عمي يا أبا عبد الله هذا الذي أرى
خضاب أو شعرك فقال خضاب والشيب إلينا بني هاشم يعجل ثم أقبل
علينا فقال جئتما لنصرتي فقلت اني رجل كبير السن كثير الدين كثير
العيال وفي يدي بضايع للناس ولا أدري ما يكون وأكره ان أضيع أمانتي
وقال له ابن عمي مثل ذلك قال لنا فانطلقا فلا تسمعا لي واعية ولا تريا
لي سوادا فإنه من سمع واعينا أو رأى سوادنا فلم يجبنا ولم يعنا كان حقا على الله عز وجل ان يكبه على منخريه في النار ( ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص ٢٥٩_٢٦٠).
شیخ کشی نیز این روایت را به این صورت نقل کرده است:
وَجَدْتُ بِخَطِّ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ السَّمَرْقَنْدِيِّ، وَ حَدَّثَنِي بَعْضُ الثِّقَاتِ مِنْ أَصْحَابِنَا، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَارُودٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ قَيْسٍ الْمَشْرِقِيِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) أَنَا وَ ابْنُ عَمٍّ لِي وَ هُوَ فِي قَصْرِ بَنِي مُقَاتِلٍ‌ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ، فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَمِّي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هَذَا الَّذِي أَرَى خِضَابٌ أَوْ شَعْرُكَ فَقَالَ:
خِضَابٌ وَ الشَّيْبُ إِلَيْنَا بَنِي هَاشِمٍ أَسْرَعُ عَجِلٌ‌، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا فَقَالَ جِئْتُمَا لِنُصْرَتِي فَقُلْتُ لَهُ أَنَا رَجُلٌ كَبِيرُ السِّنِّ كَثِيرُ الْعِيَالِ وَ فِي يَدِي بَضَائِعُ لِلنَّاسِ وَ لَا أَدْرِي مَا يَكُونُ وَ أَكْرَهُ أَنْ تَضِيعَ أَمَانَتِي، فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَمِّي مِثْلَ ذَلِكَ، فَقَالَ أَمَّا لِي فَانْطَلِقَا فَلَا تَسْمَعَا لِي وَاعِيَةً وَ لَا تَرَيَا لِي سَوَاداً، فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَنَا أَوْ رَأَى سَوَادَنَا فَلَمْ يُجِبْنَا وَاعِيَتَنَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ (اختيار معرفة الرجال ص١١٣_١١٤).
این روایت از طریق ابوالجارود نقل شده است و جالب است که در کتاب کامل الزیارات ابن قولویه روایتی از طریق علی بن حکم از پدرش از ابوالجارود از امام باقر(ع) درباره مکالمه امام حسین(ع) با ابن زبیر هنگام خروج از مکه نقل شده است که این روایت به این صورت است:
حدثني أبي رحمه الله و محمد بن الحسين عن سعد بن عبدالله عن أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن أبيه عن أبي الجارود عن أبي جعفر (ع) قال: إن الحسين(ع) خرج من مكة قبل التروية بيوم فشيعه عبدالله بن الزبير فقال يا أباعبدالله لقد حضر الحج و تدعه و تأتي العراق فقال يابن الزبير لأن أدفن بشاطئ الفرات أحبّ إلي من أن أدفن بفناء الكعبة (كامل الزيارات ص٧٣).
این مسأله نشان می دهد که ابوالجارود نیز به جمع آوری اخبار حادثه کربلاء اهتمام داشته است. در أمالي شیخ صدوق روایتی از وی از امام باقر(ع) درباره تعداد زخم های پیکر مطهر امام حسین(ع) نیز وجود دارد (الأمالي للصدوق ص٢٢٨).
تحقیق در روایت های برجای مانده از حادثه کربلاء که از همان آغاز تدوین، در مصنفات امامیه وارد شده اند خود مجالی دیگر می طلبد.
اما به لحاظ محتوای این روایت که از ملاقات عمرو بن قیس مشرقی با امام در قصر بنی مقاتل حاکی است، شباهت با روایتی که ابومخنف از مجالد بن سعید از عامر بن شراحیل شعبی از ملاقات امام در همین منزلگاه با عبیدالله بن حر جعفی دارد. زیرا در این روایت نیز امام از ابن حر می خواهند که در صورتی که نمیخواهد ایشان را یاری کند در نزدیک معرکه نبرد حاضر نشود زیرا هرکس واعیه اهل بیت را شنیده و یاریشان نکند، هلاک می شود (تاريخ الطبري ج٥ ص٤٠٧).
عین این سخن از امام، در ملاقات هرثمة بن سلیم با آن حضرت که با لشکر ابن زیاد به کربلاء آمده بود و پیشگویی امام علی(ع) را به خاطر آورده بود نیز آمده است (وقعة صفين ص ١٤١).
با توجه به اینکه این روایات با اسناد مختلف نقل شده است و تسرید هر یک و غرض تدوین آنها با دیگری تفاوت داشته است. به نظر می رسد به مقتضای تاریخ، که ملاقاتهای متعددی هنگام ورود امام به اراضی سواد عراق برای آن حضرت انتظار می رفته است. بنابر این، به نظر می رسد این گزارشهای متعدد می تواند اصالت انتساب این جمله به آن حضرت را تأييد کند. بنابراین آن حضرت در قبال کسانی که قصد یاریشان را نداشتند تأكيد می کردند که از آن مکان دور شوند تا با یاری نکردن ایشان گرفتار آتش جهنم نشوند. این گزارش، همچنین می تواند نشان دهنده علم امام به شهادتشان باشد.
التحقيق في مقتل الحسين (ع)
روایت ابوسعید عقیصا از مکالمه امام حسین (ع) با عبدالله بن زبیر و دو تحریر متفاوت آن: در منابع تاریخی، روایت مشهوری از مکالمه امام حسین (ع) با عبدالله بن زبیر پیش از خروج آن حضرت از مکه وجود دارد، که طبری نیز آن را در تاریخش به نقل از مقتل ابومخنف آورده است.…
تحریر سوم از روایت ابوسعید عقیصا از مکالمه امام حسین(ع) با عبدالله بن زبیر:

پیش تر به دو تحریر مختلف از این روایت که ابومخنف و فضیل بن زبیر رسان آن را نقل کرده اند اشاره گردید. اما علاوه بر این دو مورد، قاضی نعمان مغربی در شرح الأخبار این روایت را از عمرو بن ثابت (ابن ابی المقدام) که خود از جمله کسانی است که در نیمه قرن دوم به تدوین اخبار تاریخی از جمله حادثه کربلاء می پرداختند، نقل کرده است. متن تحریر عمرو بن ثابت اینچنین است:
عمرو بن ثابت، عن أبي سعيد، قال:
كنا جلوسا مع الحسين بن علي عليه السلام عند جمرة العقبة،
فلقيه عبد الله بن الزبير، فخلا به، ثم مضى.
فقال لنا الحسين عليه السلام: أتدرون ما يقول هذا؟ يقول:
كن حمامة من حمام هذا المسجد، والله لئن اقتل خارجا منه بشبر
أحب إلي من أن اقتل فيه، ولئن اقتل خارجا منه بشبرين أحب إلي
من أن اقتل خارجا منه بشبر.
والله لو كنت في جحر هامة لأخرجوني حتى يقضوا في
حاجتهم.
والله ليعتدوا في كما اعتدت اليهود في السبت (شرح الأخبار ج٣ ص١٤٥).
رؤياى امام حسین(ع) در شب دوم ماه محرم:

عقبة بن سمعان گوید: آنگاه که آخر شب شد، امام حسین(ع) به برداشت آب امر فرمودند و سپس به ما دستور حرکت دادند. پس چنین کردیم و آنگاه که از قصر بنی مقاتل گذشتیم و ساعتی راه پیمودیم، لحظه ای خواب امام حسین(ع) را در برگرفت سپس سربرداشتند و در آن حال می فرمودند: إنا لله و إنا إليه راجعون و الحمد لله رب العالمين. و این کار را دو یا سه بار تکرار کردند. پس فرزندشان علی بن الحسین سوار بر اسب نزد ایشان آمد و گفت: إنا لله و إنا إليه راجعون و الحمد لله رب العالمين. ای پدرم! فدای شما گردم چرا حمد خدای کردید و کلمه استرجاع بر زبان راندید؟! فرمودند: ای پسرکم! لحظه ای خواب مرا بربود پس سواری بر روی اسبی بر من ظاهر شد و گفت: این قوم می روند و مرگ در پیِ آنان می رود، پس دانستم که خبر مرگ ما است که به ما داده می شود. پس به حضرت گفت: ای پدرم! خداوند به شما بدی ننمایاند! آیا ما بر حق نیستیم؟! فرمودند: بله، سوگند به آن که بازگشت بندگان به سوی اوست. گفت: در این صورت ابایی نداریم که بر حق بمیریم. پس به او فرمودند: خداوند تو را بهترین جزاء که به فرزند از پدرش عنایت می فرماید عطاء کند...
بررسی گزارش های ورود امام حسین(ع) به کربلاء (۱):

بنابر گزارش ابومخنف، امام حسین(ع) در مسیر از سمت چپ کوفه حرکت می کردند و در طی راه، سعی در متفرق کردن همراهانشان داشتند که هربار حر و لشکریانش مانع می شدند و به همین ترتیب از پگاه تا نیمروز به همین منوال طی طریق کردند تا به محدوده نینوی رسیدند. در اینجا بود که پیکی از جانب ابن زیاد رسید و نامه ابن زیاد را به حر تسلیم کرد که به او دستور داده بود بر امام سخت گیرد و حضرت را بر مکانی بدون پناهگاه و بی آب فرود آورد (تاريخ الطبري ج٥ ص ٤٠٨).
در روایت دینوری آمده است که هرگاه امام به سوی بادیه میل می کردند، حر مانع می شد پس اندک مسیری را به سمت راست رفتند (احتمالا با منع حر از حرکت ایشان به سمت چپ و سوی بادیه، حضرت مجبور به حرکت در خلاف جهت قبل گشتند) و همین طور مسیر را پیمودند تا پیک ابن زیاد سر رسید (الأخبار الطوال ص٢٥١).
امام و اصحابشان در واکنش به اقدام حر که قصد داشت آنها را در همان مکان مجبور به توقف کند، از وی خواستند که به آنان اجازه دهد در یکی از قریه های اطراف، نینوی، غاضریه یا شفیه فرود آیند (تاريخ الطبري ج٥ ص٤٠٨_٤٠٩، أنساب الأشراف ج٣ ص ١٧٦، الأخبار الطوال ص٢٥٢).
اما حر با اشاره به اینکه ابن زیاد فرستاده اش را به عنوان مرصد بر او گماشته این پیشنهاد را غیر قابل قبول دانست.
در اینجا زهیر بن قین به امام پیشنهاد آغاز پیکار می دهد اما حضرت نمی پذیرند. سپس زهیر به امام پیشنهاد می دهد که به یکی از قرای حصینه اطراف که در کنار ساحل فرات واقع است بروند و اگر لشکر حر از رفتن به آن مکان منع کردند با آنان کارزار کنند زیرا کارزار با گروه های بعدی که پس از آن خواهند آمد دشوار تر خواهد بود (تاريخ الطبري ج٥ ص ٤٠٩). در نامه ابن زیاد تأكيد گردیده بود که امام را از فرود در قریة حصینة و نزدیک آب بازدارند. اما زهیر دقیقا پیشنهاد فرود در قریه ای با چنین ویژگی را عنوان می کند.
در روایت طبری از ابومخنف تنها اشاره شده که امام از نام آن قریه می پرسند و چون نام آن عقر بود می فرمایند: اللهم انی اعوذ بک من العقر. و سپس در آن منطقه فرود می آیند (همان). اما در این گزارش به درگیری و کشمکش امام و سپاه حر در هنگام فرود اشاره نشده است در حالیکه مناسبات دو طرف، این درگیری را اقتضاء می کرده است.
اما در گزارش دینوری به جزئیات بیشتری اشاره شده است. در گزارش وی امام از حر می خواهند که اندک مسافت دیگری را بپیمایند و سپس فرود آیند. حر نیز از سر ناچاری موافقت کرده و اندک مسیری را می پیمایند. اما در اثناء مسیر، آنگاه که به نزدیکی فرات می رسند، حر و اصحابش مقابل امام ایستاده و ایشان را از ادامه راه باز می دارند و حر می گوید: در این مکان فرود آی که فرات به شما نزدیک است: انزل بهذا المكان فالفرات منك قريب (الأخبار الطوال ص ٢٥٢).
باید توجه شود که در طول مسایرت امام و اصحابشان با حر و لشکریانش، مختصر درگیری ها و تندی هایی بین دو طرف اتفاق افتاده بوده و هیچ یک از دو طرف موفق به اعمال رأي و نظر خویش به طور کامل نشدند. در اینجا نیز امام کاملا برخلاف فرمان ابن زیاد قصد توقف در قریه ای حصینه و نزدیک آب داشتند و حر نتوانست از حرکت امام جلوگیری کند. اما با رسیدن حضرت به مکانی نسبتا مطلوب، حر شدت عمل را بیشتر کرد و مانع از ادامه حرکت امام و یارانشان گردید.
امام پس از ممانعت حر، از نام آن مکان سوال کردند و در پاسخ به ایشان عرض شد: کربلاء ! حضرت فرمودند: ذات کرب و بلاء ! و سپس خاطره ای از پدرشان هنگام رفتن به سوی صفین را بیان کردند که حضرت امیرالمؤمنين(ع) هنگام عبور از آنجا، از نام آن سرزمین پرسیده و سپس فرمودند: هاهنا محط رکابهم و هاهنا مهراق دمائهم: اینجا محل فرود آمدن رکاب آنها و محل ریخته شدن خونهای آنهاست. پس از ماجرا از حضرت سوال گردید و ایشان فرمودند: ثقل لآل بیت محمد(ص) ینزلون هاهنا (الأخبار الطوال ص ٢٥٣). و سپس امام حسین(ع) بعد از بازگو کردن کلام پدر بزرگوارشان فرمان داده و بار و بنه خویش را در همانجا فرود آوردند.
در یادداشت بعدی به روایت های دیگر از فرود امام به کربلاء اشاره خواهد شد.
ورود امام حسین علیه السلام به کربلاء به روایت دینوری در الأخبارالطوال ص٢٥٢_٢٥٣
بررسی گزارش های ورود امام حسین(ع) به کربلاء (۲):

همان طور که در یادداشت قبل اشاره شد، روایت دینوری مطالب بیشتری را نسبت به روایت ابومخنف در بردارد و اشاره گردید که در تحریر موجود در تاریخ طبری از روایت ابومخنف به مقتضای درگیری ها هنگام فرود آمدن در مکان مد نظر اشاره نشده است. در صورتی که امام در همان مکان اول فرود می آمدند نمی توانستند اردوگاه خویش را در وضعیت مطلوبی که می خواستند برپا کنند، در حالیکه حتی در روایت عمار دهنی نیز به برپایی اردوگاه امام در مکانی مطلوب اشاره شده است: فلما رأى ذلك عدل إلى كربلاء فأسند ظهره إلى قصباء و خلا كيلا يقابل إلا من وجه واحد، فنزل و ضرب أبنيته (تاريخ الطبري ج٥ ص٣٨٩). حتی گزارش های ابومخنف از وضعیت اردوگاه امام نیز بر همین امر دلالت می کند.
بنابراین، گزارش ابومخنف تمام جریان را دربر نگرفته است. و به نظر می رسد دینوری روایت خویش را از متون دیگر اخباریان تکمیل کرده است.
همان طور که مشاهده گردید، در روایت دینوری امام از نام دو منطقه، یکی قریه عقر سوال کرده و فرمودند: اللهم انی اعوذ بک من العقر. و در هنگام توقف در کربلاء از نام آن پرسیده و سپس فرمودند: ذات کرب و بلاء ! و این دو، مربوط به دو مکان مختلف است.
اما در الفتوح ابن اعثم، زهیر به جای پیشنهاد رفتن به قریه عقر، پیشنهاد رفتن به کربلاء را مطرح می کند ! و جمله اللهم انی اعوذ بک من العقر به عبارت اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء مبدل می شود ! (الفتوح ج ۵ ص ۸۱). کاملا آشکار است که در الفتوح ابن اعثم بین این دو کلام امام خلط شده و یکی پنداشته شده است.

اما به لحاظ محتوا، گزارش دینوری حاکی از بازگویی خاطره ای از عبور امام علی(ع) از کربلاء است که در بسیاری از منابع مانند وقعة صفين نصر بن مزاحم، امالی صدوق، شرح الأخبار و... عباراتش ذکر گردیده است.
در روایتی که سبط ابن جوزی به نقل از واقدی آورده است، آمده است که امام پس از شنیدن نام کربلاء روایت ام سلمه از پیامبر اکرم(ص) را بازگو می کنند (مرآة الزمان ج٨ ص١٢٩). اینکه واقدی وفات ام سلمه را پیش از حادثه کربلاء‌ می داند با این روایت منافاتی ندارد، زیرا امام اینجا، تنها سخن ام سلمه را بازگو می کنند.
در روایت عبد المطلب بن عبدالله بن حنطب نیز به این نکته اشاره شده است.
در المعجم الکبیر طبرانی به نقل از وی، ماجرای آمدن امام حسین(ع) در منزل ام سلمه به نزد پیامبر اکرم(ص) و گریستن حضرت و خبردادن به شهادت امام در سرزمین کربلاء اشاره گردیده و در ادامه آمده است: فلما أحيط
بحسين حين قتل قال ما اسم هذه الأرض قالوا كربلاء قال صدق
الله ورسوله أرض كرب وبلاء (المعجم الکبیر ج۳ ص ۱۰۸_۱۰۹، الآحاد و المثاني ج١ ص٣٠٧).
از آنجا که روایت ام سلمه و روایت امام علی(ع) هنگام عبور از کربلاء در منابع حدیثی و تراجم بسیار مشهور است و نمونه آن را در روایت عبدالمطلب بن عبدالله بن حنطب نیز می بینیم، این امر محتمل است که این گونه روایات به عنوان کلام امام حسین(ع) در هنگام ورودشان به کربلاء اضافه شده باشد.
اما از آنجا که مانند روایت وقعة صفين و... دارای درجه اعتبار بالایی هست، اصل این سخن از امام حسین(ع) پذیرفتنی است. اما به نظر می رسد حضرت این سخنان را در جمع های خصوصی تر و تنها در میان اصحابشان مطرح کرده باشند. و لذا ممکن است در روزهای اولیه ورود به کربلاء، در مجالس مختلف به چند مورد از این ماجراها اشاره کرده باشند. اما هر راوی در تدوین خویش به نقل یک ماجرا از قول امام اکتفاء کرده است.
البته از آنجا که روایت دینوری در کانتکست تاریخی نقل گردیده و کاملا محتمل است که از کتب اخباریان مهتم به نقل تاریخ و مقتل امام حسین(ع) اقتباس شده باشد، بنابر این، ترجیح با روایت دینوری است.
رواية نصر بن مزاحم المنقري عن هرثمة بن سليم قولَ أميرالمؤمنين(ع) عند مروره بكربلاء و ملاقاة هرثمة مع الإمام الحسين(ع) و الكلام بينهما:

حدثني مصعب بن سلام ، قال أبو حيان التميمي، عن أبي عبيدة،
عن هرثمة بن سليم قال: غزونا مع علي بن أبي طالب غزوة صفين، فلما نزلنا
بكربلا صلى بنا صلاة، فلما سلم رفع إليه من تربتها فشمها ثم قال: واها لك
أيتها التربة، ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب. فلما رجع هرثمة
من غزوته إلى امرأته - وهي جرداء بنت سمير، وكانت شيعة لعلي -
فقال لها زوجها هرثمة: ألا أعجبك من صديقك أبي الحسن؟ لما نزلنا كربلا
رفع إليه من تربتها فشمها وقال: واها لك يا تربة، ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب وما علمه بالغيب؟ فقالت: دعنا منك أيها الرجل،
فإن أمير المؤمنين لم يقل إلا حقا. فلما بعث عبيد الله بن زياد البعث الذي بعثه
إلى الحسين بن علي وأصحابه، قال: كنت فيهم في الخيل التي بعث إليهم، فلما
انتهيت إلى القوم وحسين وأصحابه عرفت المنزل الذي نزل بنا على فيه والبقعة
التي رفع إليه من ترابها، والقول الذي قاله، فكرهت مسيري، فأقبلت على
فرسي حتى وقفت على الحسين، فسلمت عليه، وحدثته بالذي سمعت من
أبيه في هذا المنزل، فقال الحسين: معنا أنت أو علينا؟ فقلت: يا ابن رسول الله.
لا معك ولا عليك. تركت أهلي وولدي أخاف عليهم من ابن زياد. فقال
الحسين: فول هربا حتى لا ترى لنا مقتلا، فوالذي نفس محمد بيده لا يرى
مقتلنا اليوم رجل ولا يغيثنا إلا أدخله الله النار. قال: فأقبلت في الأرض
هاربا حتى خفى علي مقتله.

وقعة صفين لنصر بن مزاحم المنقري(م٢١٢ق) ص١٤٠_١٤١ و رواه الصدوق بطريق آخر في أماليه ص١٩٩_٢٠٠ عن محمد بن زكريا الغلابي و القاضي نعمان في شرح الأخبار ج٣ ص١٤١_١٤٢ مع اختلاف يسير.
Forwarded from کاتبان
🔸نگاهی به قصیده «کربلا لا زلت کرباً و بلا» و حذف آن از دیوان شریف رضی
🔹حمیدرضا تمدن

🔺شریف رضی یکی از دانشمندان امامیه است که به نظر می‌رسد به دلایل گوناگون نادانسته‌های ما درباره او(در برخی زمینه‌ها) بیش از دانسته‌هایمان است.
یکی از پژوهش‌های آموزنده و خواندنی درباره وی مقاله‌ی آیت الله محمدرضا جعفری با نام «ملاحظات حول ثقافة الشریف الرضی و آراءه الکلامیة» است که در سال 1408ق در مجلّه تراثنا به چاپ رسید و متأسفانه بر خلاف آنچه مقرّر بود، ادامه نیافت. در این مقاله به بهانه چاپ دیوان شریف رضی که در آن سال‌ها با تحقیق «دکتر عبدالفتّاح محمّد الحلو» و با حمایت «وزارة الإعلام» دولت صدام در کشور عراق انجام گرفته و در آن قصیده معروف «کربلاء لا ‌زلت کرباً و بلا» حذف شده بود به شخصیت شریف رضی و ویژگی‌های شعر او پرداخته شده که هم از جهت «محتوا و معلومات» درباره شریف رضی و هم به لحاظ «روش» نقد و پژوهش تاریخی برای محقّقان تاریخ و فرهنگ اسلامی آموزنده است که در این نوشتار تلاش شده است تا مهم‌ترین نکات استاد جعفری به صورت خلاصه ارائه گردد:
قصیده‌ای که شریف رضی با مطلع «کربلاء لا ‌زلت کرباً و بلا» سروده یکی از مشهورترین اشعار اوست که از قرون گذشته تا کنون مورد توجّه قرار داشته است و جز در سال‌های اخیر کسی به آن دست‌اندازی نکرده است. استاد جعفری البتّه دست گرداننده این خیانت علمی(حذف قصیده از دیوان) را «حکومت عراق» در زمان صدّام می‌داند که البتّه با ایفای نقش دکتر الحلو همراه گشت.
آنچه دکتر الحلو درباره این قصیده بیان کرده متّکی بر دو عنصر است:
1- تعلیقاتی که درباره آن در برخی نسخ خطی دیوان شریف رضی نوشته شده و وی بسیاری از آنها را در تحقیق خود گردآورده است.
2- نظرات و استنباطات خود او. (گرچه از آن تعلیقات نیز اثر‌پذیرفته است)
دکتر الحلو(در صفحه 164) به برخی تعلیقات اشاره کرده است. برای نمونه به «نسخه اصلی»(انتساخ دارالکتب المصریة که ابو حکیم الخَبری گردآورده)، «ک»(علامت اختصاری کتابخانه کوپریلی ترکیه)، «س» (علامت نسخه کتابخانه پاریس) و «ی» (علامت نسخه یمنی) اشاره کرده که در آنها این قصیده «منحول» و «ناسازگار با شعر شریف رضی» معرّفی شده است. برای این ادّعا دلایلی نیز ذکر شده است. از جمله این که نرمی و لطافت موجود در این شعر با دیگر اشعار شریف رضی ناسازگار است یا آنکه در این قصیده به دوازده امام شیعیان اثناعشری اشاره شده که با عقیده شریف رضی همسو نیست.(چون برخی او را زیدی معرّفی کرده‌اند.) به موارد پیشین باید نظر خود دکتر الحلو مبنی بر تفاوت این قصیده با اشعار چهارگانه دیگر شریف رضی برای امام حسین(ع) را نیز افزود. استاد جعفری پیش از پرداختن به این اشکالات و نقد و بررسی آنها مختصری درباره سرگذشت این قصیده و به صورت کلّی شعر شریف رضی با استناد به عبارات خود دکتر الحلو نوشته است که خلاصه آن چنین است: «شعر شریف رضی در زمان حیات خود او به اهتمام خودش جمع‌آوری شد و پسر او «عدنان»، پس از وفات وی اوراق پراکنده از شعر پدرش را بر آنچه گردآمده بود افزود. پس از او ابوحکیم الخبری علاوه بر آنچه فرزند شریف رضی فراهم آورده بود موارد دیگری را یافت، آنها را منظّم نمود و به صورت بابی جداگانه با عنوان «باب الزیادات» به دیوان ملحق گردانید. باب زیاداتی که ابوحکیم الخبری گردآورده مشتمل بر 935 بیت است.


https://tamaddon.kateban.com/post/4619

@Kateban
قصيدة الشريف الرضي؛ «كَربَلا لا زِلتِ كَرباً وَبَلا..»، الجمعة 6…
@alYusufi_alGharawi
❖ قصيدة الشريف الرضي؛ «كَربَلا لا زِلتِ كَرباً وَبَلا ، .. »

الجمعة، 6 محرم الحرام 1441
النجف الأشرف، مدرسة الشيخ الخويبراوي(ره)

@alYusufialGharawi
به انتظار نشستن برخی افراد برای قدوم امام حسین(ع) در روایات اخباریان کهن:

در میان منابع تاریخی روایاتی وجود دارد که حاکی است برخی از اشخاص، انتظار ورود امام حسین(ع) به عراق و شهادتشان را داشته اند و خود را برای یاری آن حضرت یا فراخواندن مردم به یاری ایشان آماده کرده بودند.
یکی از این روایت ها در طبقات ابن سعد به نقل از مدائنی آمده است:
قال: أخبرنا علي بن محمد عن عامر بن أبي محمد عن الهيثم بن موسى قال: قال العريان بن الهيثم: كان أبي يتبدى فينزل قريبا من الموضع الذي كان فيه معركة الحسين. فكنا لا نبدو إلا وجدنا رجلا من بني أسد هناك. فقال له أبي: أراك ملازما هذا المكان. قال: بلغني أن حسينا يقتل هاهنا. فأنا أخرج لعلي أصادفه فأقتل معه. فلما قتل الحسين قال أبي: انطلقوا ننظر هل الأسدي في من قتل فأتينا المعركة فطوفنا فإذا الأسدي مقتول (الطبقات لابن سعد ج١٠ ص٤٣٤_٤٣٥).
مطابق این روایت عریان بن هیثم نقل می کند که پدرش، هیثم بن اسود نخعی، مدتی در بادیه نزدیک محل شهادت امام حسین(ع) سکونت می کرده است و وی که خود همراه پدرش بوده، مردی از بنی اسد را پیوسته ملازم آنجا می دیده است. پس پدرش از اسدی علت را جویا شد و وی بیان کرد که بدو خبر رسیده امام حسین(ع) در آنجا کشته خواهند شد و او برای یاری و کشته شدن همراه ایشان ملازم آن مکان گشته است. و بعد از حادثه عاشوراء، عریان بن هیثم به دستور پدرش به محل معرکه رفت تا از وضعیت آن مرد اسدی جویا شود، پس او را در حالی که همراه امام کشته شده بود، یافتند.
گزارش دیگر توسط عباس بن هشام کلبی نقل شده که بلاذری در أنساب الأشراف آن را آورده است:
و حدثنا عباس بن هشام الكلبي حدثنا معاوية بن الحرث عن شمر أبي عمرو عن عروة بن عبدالله الجعفي قال: كان عبدالله بن يسار و يسار هو أبو عقب قدم علينا فقال: إن حسينا قادم فانصروه و جعل يحض على القتال معه و كان يقول: يقتلني رجل يقال له عبيدالله. فتطلبه ابن زياد فتوارى و تزوج امرأة من مراد، فأتاه عبيدالله بن الحر فاستخرجه ثم أتى به السبخة فقتله (أنساب الأشراف ج٣ ص١٦٦).
عروة بن عبدالله جعفی نقل می کند که شخصی به نام عبدالله بن یسار به نزد آنان آمده و خبر آمدن امام حسین(ع) را به آنان داده و ایشان را به یاری حضرت فرا می خواند و از کشته شدن خویش به دست مردی با نام عبیدالله خبر می دهد. ابن زیاد در پی او می فرستد اما وی متواری شده و از قبیله مراد همسری بر می گزیند. اما عبیدالله بن حر جعفی او را گرفته و به شوره زار برده و می کشد.

ویژگی مشترک هر دو روایت، شناخته شده بودن راویان آنها هستند. عروة بن عبدالله جعفي از راویان مشهور حدیث بوده و در اینجا نیز، پدر عمرو بن شمر از او نقل کرده است. که برای هشام کلبی و فرزندش شناخته شده بودند. کاملا مشخص است که عباس بن هشام به قصد تکمیل کتب پدرش و با رعایت روش او این روایت را نقل کرده است.
همچنین جریانی که عریان بن هیثم نقل کرده نیز همین وضعیت را دارد. این گزارش ها نشان از شیوع این اخبار دارند که توسط اخباریان روایت می شده اند.
از موارد شیوع این گونه اخبار را می توان درباره نداء غیبی در مدینه پس از شهادت امام حسین(ع) دانست که شعر مشهور أيها القاتلون جهلا حسينا... می باشد.
هشام کلبی این شعر را با دو سند این طور نقل می کند:
قال هشام: حدثنی بعض أصحابنا عن عمرو بن أبي المقدام قال حدثني عمرو بن عكرمة قال:...
قال هشام: حدثني عمر بن حيزوم الكلبي عن أبيه، قال: سمعت هذا الصوت (تاريخ الطبري ج٥ ص٤٦٧).