Forwarded from التحقيق في مقتل الحسين (ع)
فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام در شب قدر:
وباسناده عن صندل، عن أبي الصباح الكناني، عن أبي
عبد الله (عليه السلام) قال: إذا كان ليلة القدر وفيها يفرق كل امر حكيم، نادي
مناد تلك الليلة من بطنان العرش: ان الله قد غفر لمن زار قبر الحسين
(عليه السلام) في هذه الليلة.
ترجمه:امام صادق علیه السلام فرمودند:هنگامی که شب قدر شود که در آن هر امر حکیمی مشخص می شود در آن شب منادیی از اندرون عرش نداء سر می دهد:همانا خداوند هر کس را که در این شب قبر حسین علیه السلام را زیارت کند می آمرزد.
كامل الزيارات ص ٣٤١،تهذيب الأحكام ج٦ص٤٩؛
#مناسبتی
وباسناده عن صندل، عن أبي الصباح الكناني، عن أبي
عبد الله (عليه السلام) قال: إذا كان ليلة القدر وفيها يفرق كل امر حكيم، نادي
مناد تلك الليلة من بطنان العرش: ان الله قد غفر لمن زار قبر الحسين
(عليه السلام) في هذه الليلة.
ترجمه:امام صادق علیه السلام فرمودند:هنگامی که شب قدر شود که در آن هر امر حکیمی مشخص می شود در آن شب منادیی از اندرون عرش نداء سر می دهد:همانا خداوند هر کس را که در این شب قبر حسین علیه السلام را زیارت کند می آمرزد.
كامل الزيارات ص ٣٤١،تهذيب الأحكام ج٦ص٤٩؛
#مناسبتی
عدم توفیق بر عید فطر و أضحى پس از قتل امام حسین علیه السلام:
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است:
لما ضرب الحسين بن علي بالسيف فسقط ثم ابتدر ليقطع رأسه نادى مناد من بطنان العرش ألا أيتها الأمة المتحيرة الضالة بعد نبيها لا وفقكم الله لأضحى و لا لفطر، ثم قال أبوعبدالله: فلا جرم والله ما وفقوا و لا يوفقون حتي يثأر ثائر الحسين (الكافي ج٤ص١٧٠، من لا يحضره الفقيه ج٢ص١٧٥، أمالي الصدوق ص١٦٨، علل الشرائع ج٢ص٣٨٩).
برخی در معنای این حدیث اختلاف کردند و معنای آنرا گم شدن هلال و عدم تشخیص دقیق عیدین دانسته اند و در صحت حدیث تردید کرده اند. لکن به نظر می رسد تفسیر صحیح این روایت این است که در دو روز عید فطر و عید أضحى که پس از دو عبادت مهم (صیام و حج) انجام می شود؛ خداوند برکات فراوانی را بر امت پیامبر اکرم (ص) نازل می فرماید، این روایت بیان می کند که در انديشه تشیع امامی، حضور امام به عنوان رهبر ظاهری جامعه مسلمانان باعث نزول أتم اين بركات است. با قتل امام حسین (ع)، امت مسلمان دچار غضب الهی گردید و با دور شدن أئمة هدى از رهبری این توفیق سلب گشت تا اینکه طالب خون امام حسین (ع)، قیام کنند و با آمدن امام غائب (عج) این توفیقات الهی دوباره به بشریت اقبال کند.
خواندن دعاء ندبه در این مناسبتها به همین وجه صورت می پذیرد.
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است:
لما ضرب الحسين بن علي بالسيف فسقط ثم ابتدر ليقطع رأسه نادى مناد من بطنان العرش ألا أيتها الأمة المتحيرة الضالة بعد نبيها لا وفقكم الله لأضحى و لا لفطر، ثم قال أبوعبدالله: فلا جرم والله ما وفقوا و لا يوفقون حتي يثأر ثائر الحسين (الكافي ج٤ص١٧٠، من لا يحضره الفقيه ج٢ص١٧٥، أمالي الصدوق ص١٦٨، علل الشرائع ج٢ص٣٨٩).
برخی در معنای این حدیث اختلاف کردند و معنای آنرا گم شدن هلال و عدم تشخیص دقیق عیدین دانسته اند و در صحت حدیث تردید کرده اند. لکن به نظر می رسد تفسیر صحیح این روایت این است که در دو روز عید فطر و عید أضحى که پس از دو عبادت مهم (صیام و حج) انجام می شود؛ خداوند برکات فراوانی را بر امت پیامبر اکرم (ص) نازل می فرماید، این روایت بیان می کند که در انديشه تشیع امامی، حضور امام به عنوان رهبر ظاهری جامعه مسلمانان باعث نزول أتم اين بركات است. با قتل امام حسین (ع)، امت مسلمان دچار غضب الهی گردید و با دور شدن أئمة هدى از رهبری این توفیق سلب گشت تا اینکه طالب خون امام حسین (ع)، قیام کنند و با آمدن امام غائب (عج) این توفیقات الهی دوباره به بشریت اقبال کند.
خواندن دعاء ندبه در این مناسبتها به همین وجه صورت می پذیرد.
درباره شباهت مندرجات نامه ابن عباس به یزید با سخنان منقول از حضرت زینب کبری (س) پس از حادثه کربلاء:
از جمله مسائلی که در پژوهش های پیرامون حادثه کربلاء مغفول مانده است، بررسی روابط موجود میان خُطَب و مکتوباتی است که از آن دوران روایت شده است و بعضا شباهت های فراوانی با یکدیگر دارند که می توانند در فهم جریان حادثه و نوع ژانرهای روائی که در همان دهه های اولیه پس از این حادثه شکل گرفته است، مؤثر باشند.
در میان سخنانی که از حضرت زینب (س) در مجلس یزید در شام و همچنین، موارد دیگر نقل شده است. شباهت های بسیار جالب توجهی با نامه ابن عباس به یزید مشاهده می شود. وانگهی درباره خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید، می بایست در نوشته دیگری به طور مفصل بحث کرد. اما در این نوشتار به روایت مشهور و جنجالی که تلمیذ ابن قولویه بر کامل الزیارات افزوده است می پردازیم.
این روایت با اسناد به قدامة بن زائدة (لعل الصحيح قدامة بن سعيد بن زائدة) از زائدة بن قدامة نقل شده است و البته ابومخنف نیز به همین طریق روایت هایی از حادثه کربلاء را نقل می کند (برای توضیح بیشتر بنگرید به وقعة الطفّ تحقيق الشيخ محمدهادي اليوسفي الغروي ص ٤٤).
البته همان طور که بر اهل تحقیق پوشیده نیست، ابن قولویه حاضر نشد که این روایت را در کتاب کامل الزیارات بیاورد و پس از وفاتش، شاگردش این روایت را به کتاب وی افزوده است، و البته نمی توان متن این روایت را به طور کامل به امام زین العابدین (ع) نسبت داد و مشخص است که از زیادتی ها و داستان پردازی های راویان بعدی در امان نبوده است. اما می توان هسته اولیه آن را به ویژه با شواهدی که ارائه می شود، پذیرفت. در متن این روایت، دو عبارت از حضرت زینب (س) وجود دارد که موضوع بحث این نوشته است. اول آنجا که به روایت امام زین العابدین (ع) حضرت زینب به ایشان عرض می کنند: و لقد أخذ الله ميثاق أناس من هذه الأمة لا تعرفهم فراعنة هذه الأمة و هم معروفون في أهل السموات أنهم يجمعون هذه الأعضاء المتفرقة فيوارونها و هذه الجسومَ المتضرجةَ و ينصبون لهذا الطفّ علما لقبر أبيك سيد الشهداء (ع) لا يدرس أثره و لا يعفو رسمه على كرور الليالي و الأيام... (کامل الزیارات ص ۲۶۲).
و دوم آنجا که حضرت زینب به نقل از پیامبر اکرم (ص) _ که البته تمام این حدیث از عناصر داستانی در امان نمانده _ فرود ملائکه برای تغسیل و تکفین (البته به صورت معنوی نه مادی) شهداء کربلاء را نقل می کنند، به روایت از حضرت رسول (ص) آورده اند که فرمودند _خطاب خداوند به ايشان _: ثم يبعث الله قوما من أمتك لا يعرفهم الكفار لم يشركوا في تلك الدماء بقول و لا فعل و لا نية فيوارون أجسامهم و يقيمون رسما لقبر سيد الشهداء (ع) بتلك البطحاء يكون علما لأهل الحقّ و سببا للمؤمنين إلى الفوز... (كامل الزيارات ص ٢٦٥).
در اینجا به این نکته که خداوند قومی را که در خون شهداء کربلاء با ظالمین و کافرین شرکت نداشته اند را برای دفن آنان برانگیخته است. این سخن البته با توجه به آن دوره و این مفهوم که یک أمّت در قتل حضرت امام حسین (ع) شرکت داشتند و در متون زیارتی امامیه نیز به کرات این امت مورد نفرین قرار می گیرند، اشاره دارد که جای بسط سخن از این مسأله در این مقال نیست. و البته می تواند مفهومی را نشان دهد که در نزد کسانی که به اهل بیت گرایش داشته اند، کسانیکه در دفن شهداء کربلاء شرکت کرده اند، انسانهای خاص و برگزیده ای بوده اند که نیاز هست این مساله در تاریخ بیشتر واکاوی شود.
اما جالب توجه این است که این سخن در نامه ابن عباس به یزید نیز هست. وی در نامه ای که در ماه های پس از حادثه عاشوراء به یزید نوشته است، او را به خاطر جسارت هایش نسبت به امام حسین (ع) و خاندان آن حضرت به شدت توبیخ کرده است، و البته از جمله عبارات وی خطاب به یزید چنین روایت شده است: حتی أتاح الله لهم قوما لم يشركوك في دمائهم فكفنوهم و أجنوهم (أنساب الأشراف ج٥ ص ٣٠٦، تاريخ اليعقوبي ج٢ ص ٣٤٨، المعرفة و التاريخ ج١ ص ۵۳۲، أخبار الدولة العباسية ج١ ص ٨٦).
این مورد را باید به شباهت های این نامه با خطبه حضرت زینب در مجلس یزید افزود که ان شاء الله بعدا به آن پرداخته خواهد شد. اما در اینجا می توان برای روشن شدن علت این شباهتها، به روایت کردن ابن عباس از زینب کبری (س) که در منابع به آن اشاره شده یاد کرد (مقاتل الطالبیین ص ۹۵: ابن عباس... قال: حدثتنا عقیلتنا زینب... الخ).
اما اینکه چرا امام زین العابدین (ع) این مساله را از حضرت زینب روایت کرده اند را می توان با توجه به اقتضاء آن زمانه و تستر بر آن حضرت که حکیمه خاتون دختر امام جواد (ع) به آن اشاره کرده است، موجه دانست، وی چنین گفته است: و کان ما یخرج عن علي بن الحسین (ع) من علم ینسب إلى زينب بنت علي تسترا على علي بن الحسين (ع) (كمال الدين ج٢ ص٥٠١).
از جمله مسائلی که در پژوهش های پیرامون حادثه کربلاء مغفول مانده است، بررسی روابط موجود میان خُطَب و مکتوباتی است که از آن دوران روایت شده است و بعضا شباهت های فراوانی با یکدیگر دارند که می توانند در فهم جریان حادثه و نوع ژانرهای روائی که در همان دهه های اولیه پس از این حادثه شکل گرفته است، مؤثر باشند.
در میان سخنانی که از حضرت زینب (س) در مجلس یزید در شام و همچنین، موارد دیگر نقل شده است. شباهت های بسیار جالب توجهی با نامه ابن عباس به یزید مشاهده می شود. وانگهی درباره خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید، می بایست در نوشته دیگری به طور مفصل بحث کرد. اما در این نوشتار به روایت مشهور و جنجالی که تلمیذ ابن قولویه بر کامل الزیارات افزوده است می پردازیم.
این روایت با اسناد به قدامة بن زائدة (لعل الصحيح قدامة بن سعيد بن زائدة) از زائدة بن قدامة نقل شده است و البته ابومخنف نیز به همین طریق روایت هایی از حادثه کربلاء را نقل می کند (برای توضیح بیشتر بنگرید به وقعة الطفّ تحقيق الشيخ محمدهادي اليوسفي الغروي ص ٤٤).
البته همان طور که بر اهل تحقیق پوشیده نیست، ابن قولویه حاضر نشد که این روایت را در کتاب کامل الزیارات بیاورد و پس از وفاتش، شاگردش این روایت را به کتاب وی افزوده است، و البته نمی توان متن این روایت را به طور کامل به امام زین العابدین (ع) نسبت داد و مشخص است که از زیادتی ها و داستان پردازی های راویان بعدی در امان نبوده است. اما می توان هسته اولیه آن را به ویژه با شواهدی که ارائه می شود، پذیرفت. در متن این روایت، دو عبارت از حضرت زینب (س) وجود دارد که موضوع بحث این نوشته است. اول آنجا که به روایت امام زین العابدین (ع) حضرت زینب به ایشان عرض می کنند: و لقد أخذ الله ميثاق أناس من هذه الأمة لا تعرفهم فراعنة هذه الأمة و هم معروفون في أهل السموات أنهم يجمعون هذه الأعضاء المتفرقة فيوارونها و هذه الجسومَ المتضرجةَ و ينصبون لهذا الطفّ علما لقبر أبيك سيد الشهداء (ع) لا يدرس أثره و لا يعفو رسمه على كرور الليالي و الأيام... (کامل الزیارات ص ۲۶۲).
و دوم آنجا که حضرت زینب به نقل از پیامبر اکرم (ص) _ که البته تمام این حدیث از عناصر داستانی در امان نمانده _ فرود ملائکه برای تغسیل و تکفین (البته به صورت معنوی نه مادی) شهداء کربلاء را نقل می کنند، به روایت از حضرت رسول (ص) آورده اند که فرمودند _خطاب خداوند به ايشان _: ثم يبعث الله قوما من أمتك لا يعرفهم الكفار لم يشركوا في تلك الدماء بقول و لا فعل و لا نية فيوارون أجسامهم و يقيمون رسما لقبر سيد الشهداء (ع) بتلك البطحاء يكون علما لأهل الحقّ و سببا للمؤمنين إلى الفوز... (كامل الزيارات ص ٢٦٥).
در اینجا به این نکته که خداوند قومی را که در خون شهداء کربلاء با ظالمین و کافرین شرکت نداشته اند را برای دفن آنان برانگیخته است. این سخن البته با توجه به آن دوره و این مفهوم که یک أمّت در قتل حضرت امام حسین (ع) شرکت داشتند و در متون زیارتی امامیه نیز به کرات این امت مورد نفرین قرار می گیرند، اشاره دارد که جای بسط سخن از این مسأله در این مقال نیست. و البته می تواند مفهومی را نشان دهد که در نزد کسانی که به اهل بیت گرایش داشته اند، کسانیکه در دفن شهداء کربلاء شرکت کرده اند، انسانهای خاص و برگزیده ای بوده اند که نیاز هست این مساله در تاریخ بیشتر واکاوی شود.
اما جالب توجه این است که این سخن در نامه ابن عباس به یزید نیز هست. وی در نامه ای که در ماه های پس از حادثه عاشوراء به یزید نوشته است، او را به خاطر جسارت هایش نسبت به امام حسین (ع) و خاندان آن حضرت به شدت توبیخ کرده است، و البته از جمله عبارات وی خطاب به یزید چنین روایت شده است: حتی أتاح الله لهم قوما لم يشركوك في دمائهم فكفنوهم و أجنوهم (أنساب الأشراف ج٥ ص ٣٠٦، تاريخ اليعقوبي ج٢ ص ٣٤٨، المعرفة و التاريخ ج١ ص ۵۳۲، أخبار الدولة العباسية ج١ ص ٨٦).
این مورد را باید به شباهت های این نامه با خطبه حضرت زینب در مجلس یزید افزود که ان شاء الله بعدا به آن پرداخته خواهد شد. اما در اینجا می توان برای روشن شدن علت این شباهتها، به روایت کردن ابن عباس از زینب کبری (س) که در منابع به آن اشاره شده یاد کرد (مقاتل الطالبیین ص ۹۵: ابن عباس... قال: حدثتنا عقیلتنا زینب... الخ).
اما اینکه چرا امام زین العابدین (ع) این مساله را از حضرت زینب روایت کرده اند را می توان با توجه به اقتضاء آن زمانه و تستر بر آن حضرت که حکیمه خاتون دختر امام جواد (ع) به آن اشاره کرده است، موجه دانست، وی چنین گفته است: و کان ما یخرج عن علي بن الحسین (ع) من علم ینسب إلى زينب بنت علي تسترا على علي بن الحسين (ع) (كمال الدين ج٢ ص٥٠١).
در پایان نیز باید اشاره کرد، اینکه امام سجاد (ع) خود، پدر بزرگوارشان را دفن کرده باشند هیچ منافاتی با سخنان حضرت زینب خطاب به ایشان ندارد، چه اینکه همان طور که از سخن حکیمه خاتون نقل شد، امام سجاد (ع) در آن زمان مأمور به سکوت بوده اند و البته خطاب حضرت زینب به ایشان نیز جهت تسلی دادن خاطر شریف آن حضرت در قبال آن مصیبت عظمی بوده است.
بی راه نیست اگر سخن مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی را در ترجمه نفس المهموم ص ۳۴۴ پیرامون این سخن حضرت زینب " و ینصبون لهذا الطف علما لقبر ابیک سید الشهداء لا یدرس اثره و لا یعفو رسمه علی کرور اللیالی و الايام و ليجتهدن أئمة الكفر و أشياع الضلالة في محوه و تطميسه فلا يزداد أثره إلا ظهورا و أمره إلا علوا " در اینجا نقل کنیم که چنین نگاشته است: این حدیث از اخبار غیب و از معجزات ائمه است و از آن زمان که این حدیث در کتب مدون گشته است تا کنون بیش از هزار سال گذشته و مصداق آن محقق گردیده است.
بی راه نیست اگر سخن مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی را در ترجمه نفس المهموم ص ۳۴۴ پیرامون این سخن حضرت زینب " و ینصبون لهذا الطف علما لقبر ابیک سید الشهداء لا یدرس اثره و لا یعفو رسمه علی کرور اللیالی و الايام و ليجتهدن أئمة الكفر و أشياع الضلالة في محوه و تطميسه فلا يزداد أثره إلا ظهورا و أمره إلا علوا " در اینجا نقل کنیم که چنین نگاشته است: این حدیث از اخبار غیب و از معجزات ائمه است و از آن زمان که این حدیث در کتب مدون گشته است تا کنون بیش از هزار سال گذشته و مصداق آن محقق گردیده است.
بخش هایی از کتاب المجدي في أنساب الطالبيين ابن صوفي نسابة پیرامون امام حسین (ع) به تصحیح مرحوم استاد احمد مهدوی دامغانی؛
Forwarded from جرعهای از دریا
شاهدخت والاتبار شهربانو.pdf
397.4 KB
درباره خطبه " خُطّ الموتُ " امام حسین (ع) و زمان صدور آن:
از جمله خطبه هایی که به حضرت امام حسین (ع) منسوب است، خطبه مشهوری با مطلع خطّ الموت علی ولد آدم مخطّ القلادة على جيد الفتاة... الخ می باشد که صحت انتساب آن به امام و همچنین به فرض قبول صحتش، زمان صدور آن مورد اختلاف قرار گرفته است.
ابتداء می بایست اشاره شود که کهن ترین منبعی که این خطبه را دربردارد، کتاب المصابیح ابوالعباس حسنی، عالم زیدی مذهب قرن چهارم است که این خطبه را با سند متصل از زید بن علی از امام زین العابدین (ع) نقل کرده است (المصابیح ص ۳۷۱_۳۷۲). پس از آن نیز از دیگر کتب زیدیة در امالی ابوطالب هارونی (تيسير المطالب ص ١٩٩) و در الحدائق الوردیة حميد بن احمد محلی (الحدائق الوردیة ج١ ص١٩٧) با اندک تفاوتی نقل شده است.
خطیب خوارزمی نیز با ذکر سند که از طریق ابوطالب هارونی و ابوالعباس حسنی می گذرد، این خطبه را نقل کرده است (مقتل الحسین للخوارزمي ج٢ ص٧_٨) و متن الحدائق الوردیة نیز به متن خوارزمی نزدیک تر است (با توجه به این قرینه و قرائن دیگر می توان نشان داد که حمید بن احمد محلی از متن مقتل خوارزمی در کتابش بهره برده است).
در منابع امامی، این خطبه را در قرن پنجم، منصور بن حسین آبی و حسین بن احمد حلوانی بدون ذکر سند آورده اند (نثر الدر ج۱ ص٢٢٨، نزهة الناظر ص ٨٦).
در این دو متن اخیر امامی، زمان ایراد این خطبه هنگام خروج حضرت از مکه به سوی عراق دانسته شده است و در پایان آن، جمله " فإني راحل مصبحا إن شاء الله " ذکر گردیده است. در میان منابع زیدیه نیز در کتاب الحدائق الوردیة این خطبه مربوط به هنگام خروج حضرت به سوی عراق دانسته شده است. ولی در سایر منابع این خطبه در شمار حوادث شب عاشوراء ذکر گردیده و با عبارت " ثم نهض إلى عدوه فاستشهد " پایان یافته است. با توجه به این نکته، برخی از پژوهشگران با ترجیح دقت بیشتر گزارش منابع زیدیه، صدور این خطبه را پذیرفته اما آن را مربوط به شب عاشوراء دانسته اند و کسانی را که آن را مربوط به هنگام خروج امام به سوی عراق دانسته اند را متهم نموده اند که عبارت فإني راحل غدا را درست متوجه نشده و به غلط آن را به زمان حرکت کاروان امام برگردانده اند. در حالیکه به نظر می رسد با توجه به نکات زیر این برداشت درست نباشد.
اول اینکه نوع ادبیات به کار رفته در این خطبه در کتبی که به جمع آوری خُطَب در آنها اهتمام می شده است، آمده است و می تواند نشانگر این باشد که در نثر الدر آبی و نزهة الناظر حلوانی از منابع با اسانید متقن تری استفاده گردیده است. مثلا ما کاربرد برخی از عبارات این خطبه امام حسین (ع) را در خطبه حضرت زینب (س) در شام می بینیم. در تحریری که ابن طیفور در بلاغات النساء از این خطبه به دست داده عبارت " و سترد علی رسول الله (ص) برغمک و عترته و لحمته في حظيرة القدس... الخ " و عبارت " و تلك الجثث الزواكي يعتامها عسلان الفلوات... الخ " آمده است که شباهت آن با عبارات خطبه امام حسین (ع) کاملا آشکار است و می تواند به طور ضمنی نشانگر اصالت هر دو خطبه باشد و همچنین استفاده حضرت زینب (س) از بیانات حضرت سیدالشهداء (ع) را نشان دهد. علاوه بر این، این احتمال را تقویت می کند که اگر در دوران های کهن تر، این گونه خُطَب در کنار یکدیگر تدوین شده باشند، می تواند نشان دهد که آبی و حلوانی به احتمال بسیار زیاد، این خطبه را از منابع محکم تری نقل کرده اند.
اینکه این خطبه در منابع زیدیه با سند متصل از زید بن علی نقل شده است، با توجه به اینکه زید خود از راویان خطبه فدکیه است. می تواند به اشتراک روایت خطبه حضرت زینب (س) در شام با خطبه خط الموت امام حسین (ع) در روایت گری های نخستین بازگردد (فرض نگارنده این سطور این است که خطبه فدکیه پس از حادثه کربلاء و زیر نظر حضرت زینب (س) تدوین شده است و آن حضرت علاوه بر این، دستور به نگارش خُطَب امام حسین (ع) و خطبه های خویش داده اند).
اما اینکه چرا این خطبه در منابع زیدیه در شمار حوادث شب عاشوراء نقل شده است؟ در پاسخ باید گفت این خطبه در اینجا به صورت قطعه ای ادبی _ حماسی ذکر گردیده است تا به این طریق این سخن حماسی با شهادت حضرت پیوند خورد، کما اینکه خطبه " إن الدنيا قد تغيرت و تنكرت... الخ " که بنا به روایت طبری از ابومخنف (تاریخ الطبري ج٥ ص ٤٠٣_٤٠٤) در منزلگاه ذی حسم از حضرت صادر گشته را برخی منابع مربوط به زمانی که عمر بن سعد و سپاهش امام و یارانشان را محاصره کرده بودند و یقینا قصد نبرد با حضرت را داشتند ذکر کرده اند (برای نمونه بنگرید به المعجم الکبیر ج۳ ص۱۱۴، الأمالي الخميسية ج١ ص٢١٢، تاريخ مدينة دمشق ج ١٤ ص٢١٧).
از جمله خطبه هایی که به حضرت امام حسین (ع) منسوب است، خطبه مشهوری با مطلع خطّ الموت علی ولد آدم مخطّ القلادة على جيد الفتاة... الخ می باشد که صحت انتساب آن به امام و همچنین به فرض قبول صحتش، زمان صدور آن مورد اختلاف قرار گرفته است.
ابتداء می بایست اشاره شود که کهن ترین منبعی که این خطبه را دربردارد، کتاب المصابیح ابوالعباس حسنی، عالم زیدی مذهب قرن چهارم است که این خطبه را با سند متصل از زید بن علی از امام زین العابدین (ع) نقل کرده است (المصابیح ص ۳۷۱_۳۷۲). پس از آن نیز از دیگر کتب زیدیة در امالی ابوطالب هارونی (تيسير المطالب ص ١٩٩) و در الحدائق الوردیة حميد بن احمد محلی (الحدائق الوردیة ج١ ص١٩٧) با اندک تفاوتی نقل شده است.
خطیب خوارزمی نیز با ذکر سند که از طریق ابوطالب هارونی و ابوالعباس حسنی می گذرد، این خطبه را نقل کرده است (مقتل الحسین للخوارزمي ج٢ ص٧_٨) و متن الحدائق الوردیة نیز به متن خوارزمی نزدیک تر است (با توجه به این قرینه و قرائن دیگر می توان نشان داد که حمید بن احمد محلی از متن مقتل خوارزمی در کتابش بهره برده است).
در منابع امامی، این خطبه را در قرن پنجم، منصور بن حسین آبی و حسین بن احمد حلوانی بدون ذکر سند آورده اند (نثر الدر ج۱ ص٢٢٨، نزهة الناظر ص ٨٦).
در این دو متن اخیر امامی، زمان ایراد این خطبه هنگام خروج حضرت از مکه به سوی عراق دانسته شده است و در پایان آن، جمله " فإني راحل مصبحا إن شاء الله " ذکر گردیده است. در میان منابع زیدیه نیز در کتاب الحدائق الوردیة این خطبه مربوط به هنگام خروج حضرت به سوی عراق دانسته شده است. ولی در سایر منابع این خطبه در شمار حوادث شب عاشوراء ذکر گردیده و با عبارت " ثم نهض إلى عدوه فاستشهد " پایان یافته است. با توجه به این نکته، برخی از پژوهشگران با ترجیح دقت بیشتر گزارش منابع زیدیه، صدور این خطبه را پذیرفته اما آن را مربوط به شب عاشوراء دانسته اند و کسانی را که آن را مربوط به هنگام خروج امام به سوی عراق دانسته اند را متهم نموده اند که عبارت فإني راحل غدا را درست متوجه نشده و به غلط آن را به زمان حرکت کاروان امام برگردانده اند. در حالیکه به نظر می رسد با توجه به نکات زیر این برداشت درست نباشد.
اول اینکه نوع ادبیات به کار رفته در این خطبه در کتبی که به جمع آوری خُطَب در آنها اهتمام می شده است، آمده است و می تواند نشانگر این باشد که در نثر الدر آبی و نزهة الناظر حلوانی از منابع با اسانید متقن تری استفاده گردیده است. مثلا ما کاربرد برخی از عبارات این خطبه امام حسین (ع) را در خطبه حضرت زینب (س) در شام می بینیم. در تحریری که ابن طیفور در بلاغات النساء از این خطبه به دست داده عبارت " و سترد علی رسول الله (ص) برغمک و عترته و لحمته في حظيرة القدس... الخ " و عبارت " و تلك الجثث الزواكي يعتامها عسلان الفلوات... الخ " آمده است که شباهت آن با عبارات خطبه امام حسین (ع) کاملا آشکار است و می تواند به طور ضمنی نشانگر اصالت هر دو خطبه باشد و همچنین استفاده حضرت زینب (س) از بیانات حضرت سیدالشهداء (ع) را نشان دهد. علاوه بر این، این احتمال را تقویت می کند که اگر در دوران های کهن تر، این گونه خُطَب در کنار یکدیگر تدوین شده باشند، می تواند نشان دهد که آبی و حلوانی به احتمال بسیار زیاد، این خطبه را از منابع محکم تری نقل کرده اند.
اینکه این خطبه در منابع زیدیه با سند متصل از زید بن علی نقل شده است، با توجه به اینکه زید خود از راویان خطبه فدکیه است. می تواند به اشتراک روایت خطبه حضرت زینب (س) در شام با خطبه خط الموت امام حسین (ع) در روایت گری های نخستین بازگردد (فرض نگارنده این سطور این است که خطبه فدکیه پس از حادثه کربلاء و زیر نظر حضرت زینب (س) تدوین شده است و آن حضرت علاوه بر این، دستور به نگارش خُطَب امام حسین (ع) و خطبه های خویش داده اند).
اما اینکه چرا این خطبه در منابع زیدیه در شمار حوادث شب عاشوراء نقل شده است؟ در پاسخ باید گفت این خطبه در اینجا به صورت قطعه ای ادبی _ حماسی ذکر گردیده است تا به این طریق این سخن حماسی با شهادت حضرت پیوند خورد، کما اینکه خطبه " إن الدنيا قد تغيرت و تنكرت... الخ " که بنا به روایت طبری از ابومخنف (تاریخ الطبري ج٥ ص ٤٠٣_٤٠٤) در منزلگاه ذی حسم از حضرت صادر گشته را برخی منابع مربوط به زمانی که عمر بن سعد و سپاهش امام و یارانشان را محاصره کرده بودند و یقینا قصد نبرد با حضرت را داشتند ذکر کرده اند (برای نمونه بنگرید به المعجم الکبیر ج۳ ص۱۱۴، الأمالي الخميسية ج١ ص٢١٢، تاريخ مدينة دمشق ج ١٤ ص٢١٧).
اما آنچه می تواند صدور این خطبه پیش از حرکت به سوی عراق را تأييد كند رابطه بینامتنی این خطبه با روایتی از طبقات ابن سعد به شرح زیر است:
و كتبت إليه عمرة بنت عبدالرحمن تعظم عليه ما يريد أن يصنع و تأمره بالطاعة و لزوم الجماعة و تخبره أنه إنما يساق إلى مصرعه و تقول: أشهد لحدثتني عائشة أنها سمعت رسول الله (ص) يقول: يقتل حسين بأرض بابل. فلما قرأ كتابها قال فلا بدّ إذا من مصرعي و مضى (الطبقات لابن سعد ج ١٠ ص٤٤٦_٤٤٧).
این متن می تواند یا از اساس جعلی باشد یا نام افراد و شخصیت ها در آن عوض شده باشد. اما اینکه یک نامه آن هم در هنگامه تصمیم حضرت بر خروج به سوی عراق، از ذکر حرکت آن حضرت به سوی مصرعشان سخن بگوید و همچنین از کشته شدن حضرت در زمین بابل بگوید، نشانگر ارتباط بین متن این خطبه با روایت این نامه است. زیرا همانطور که در این خطبه آمده است: و خیّر لی مصرع أنا لاقيه، هکذا در این روایت از قول امام آمده: فلا بد لی إذا من مصرعي. و همچنین میان کربلاء که از کور بابل گرفته شده با یقتل حسین بأرض بابل ارتباط وجود دارد، چه اینکه کشته شدن حضرت در بین نواویس و کربلاء حاکی از یک جنبه بین الأدياني است که در این روایت نیز، قابل مشاهده است.
بنابراین به نظر می رسد با توجه به شواهد پیش گفته، صحت انتساب این خطبه به امام حسین (ع) قابل دفاع است و صدور آن از حضرت، هنگام خروج به سوی عراق پذیرفتنی تر می نماید.
و كتبت إليه عمرة بنت عبدالرحمن تعظم عليه ما يريد أن يصنع و تأمره بالطاعة و لزوم الجماعة و تخبره أنه إنما يساق إلى مصرعه و تقول: أشهد لحدثتني عائشة أنها سمعت رسول الله (ص) يقول: يقتل حسين بأرض بابل. فلما قرأ كتابها قال فلا بدّ إذا من مصرعي و مضى (الطبقات لابن سعد ج ١٠ ص٤٤٦_٤٤٧).
این متن می تواند یا از اساس جعلی باشد یا نام افراد و شخصیت ها در آن عوض شده باشد. اما اینکه یک نامه آن هم در هنگامه تصمیم حضرت بر خروج به سوی عراق، از ذکر حرکت آن حضرت به سوی مصرعشان سخن بگوید و همچنین از کشته شدن حضرت در زمین بابل بگوید، نشانگر ارتباط بین متن این خطبه با روایت این نامه است. زیرا همانطور که در این خطبه آمده است: و خیّر لی مصرع أنا لاقيه، هکذا در این روایت از قول امام آمده: فلا بد لی إذا من مصرعي. و همچنین میان کربلاء که از کور بابل گرفته شده با یقتل حسین بأرض بابل ارتباط وجود دارد، چه اینکه کشته شدن حضرت در بین نواویس و کربلاء حاکی از یک جنبه بین الأدياني است که در این روایت نیز، قابل مشاهده است.
بنابراین به نظر می رسد با توجه به شواهد پیش گفته، صحت انتساب این خطبه به امام حسین (ع) قابل دفاع است و صدور آن از حضرت، هنگام خروج به سوی عراق پذیرفتنی تر می نماید.
روایت ابوسعید عقیصا از مکالمه امام حسین (ع) با عبدالله بن زبیر و دو تحریر متفاوت آن:
در منابع تاریخی، روایت مشهوری از مکالمه امام حسین (ع) با عبدالله بن زبیر پیش از خروج آن حضرت از مکه وجود دارد، که طبری نیز آن را در تاریخش به نقل از مقتل ابومخنف آورده است. در یک تقسیم بندی کلی می توان روایات مقتل ابومخنف را به چند دسته تقسیم کرد:
۱. روایات جماعت محدثان نظیر صقعب بن زهیر، مجالد بن سعید و...
۲. روایات شفاهی که صورت نقل خاطره دارند، مانند روایت دو برادر اسدی و قرة بن قيس، ضحاک بن عبدالله مشرقی، عقبة بن سمعان و...
٣. روایات متون خطب و گاه شماری، مانند روایت عقبة بن أبي العيزار و...
۴. روایات تنظیم و مکتوب شده مانند روایت ابوحمزة ثمالي و روایت مورد بحث ابوسعید عقیصا.
به نظر می رسد روایت ابوسعید عقیصا از روایاتی باشد که نخستین متون مدوّن از حادثه کربلاء را شکل می داده اند. این دسته افراد از نخستین کسانی بودند که در شکل دهی به تئوری های اولیه تفکر امامی نقش داشته اند، لذلک به همین عنوان مورد توجه جراحان عامه بوده اند. لذا یحیی بن معین ابوسعید عقیصا را به عنوان یکی از بدترین آنها ذکر می کند ! لینک یادداشت زیر مربوط به همین مسأله است:
https://t.me/maghtalvshahdatolhossein/779
شاهد دیگر بر اینکه این متن از مکتوباتی بوده است که اخباریانی همچون ابومخنف از آن استفاده می کرده اند، استفاده فضیل بن زبیر رسان از این متن است که ابن قولویه قمی آن را در کامل الزیارات آورده است. در اینجا دو تحریر مختلف این روایت را ذکر می کنیم:
١. قال ابو مخنف: عن ابى سعيد عقيصى، عن بعض اصحابه، قال:
سمعت الحسين بن على و هو بمكة و هو واقف مع عبد الله بن الزبير، فقال له ابن الزبير الى يا بن فاطمه، فاصغى اليه، فساره، قال: ثم التفت إلينا الحسين فقال: ا تدرون ما يقول ابن الزبير؟ فقلنا: لا ندري، جعلنا الله فداك! فقال: قال: أقم في هذا المسجد اجمع لك الناس، ثم قال الحسين:
و الله لان اقتل خارجا منها بشبر أحب الى من ان اقتل داخلا منها بشبر، و ايم الله لو كنت في جحر هامه من هذه الهوام لاستخرجوني حتى يقضوا في حاجتهم، و و الله ليعتدن على كما اعتدت اليهود في السبت (تاريخ الطبري ج٥ ص٣٨٥).
٢. حدثني أبي رحمه الله وعلي بن الحسين جميعا، عن سعد ابن عبد الله، عن محمد بن أبي الصهبان، عن عبد الرحمان بن أبي نجران،
عن عاصم بن حميد، عن فضيل الرسان، عن أبي سعيد عقيصا، قال:
سمعت الحسين بن علي (عليهما السلام) وخلا به عبد الله بن الزبير وناجاه
طويلا، قال: ثم اقبل الحسين (عليه السلام) بوجهه إليهم وقال: ان هذا يقول لي:
كن حماما من حمام الحرم، ولان اقتل وبيني وبين الحرم باع أحب إلى
من أن اقتل وبيني وبينه شبر، ولان اقتل بالطف أحب إلى من أن اقتل
بالحرم (كامل الزيارات ص ١٥٠_١٥١).
در روایت ابومخنف ابوسعید عقیصا به طور مستقیم ماجرا را روایت نمی کند لکن از روایت فضیل بن زبیر رسان، شنیدن مستقیم فهمیده می شود که با مقابله این دو متن با یکدیگر، احتمال افتادگی در روایت فضیل را تقویت می کند. علاوه بر این به نظر می رسد، دیگر روایات تاریخی بر هر دو متن تأثير گذاشته و این دو متن هیچکدام متن دقیق ابوسعید عقیصا نباشد. چه اینکه در برخی از منابع تاریخی به ابن زبیر نسبت داده شده که خویش را حمامی از حمام حرم دانسته و همچنین در طبقات ابن سعد، جمله " لیعتدن علی کما اعتدت الیهود فی السبت " به نقل از امام، به روایت مدائنی با سند دیگری آمده است. بنابر این، بررسی ساختاری متن تاریخ طبری و مانند آن ضروری می نماید تا به طور دقیق احتمال تأثير گذاری کاتبان بعدی بر این متون واکاوی گردد.
شاهد دیگری که نشان از دسترسی اخباریان اولیه همچون ابومخنف به متونی مکتوب مانند این روایت ابوسعید عقیصا وجود دارد، استفاده مشترک ابومخنف و فضیل رسان از روایت ابوحمزة ثمالي از حوادث مجلس یزید در شام است که طبری آن را به نقل از ابومخنف می آورد و ما همچنین استفاده فضیل رسان از آن را _بدون یادکردن ابوحمزه ثمالی_ در رسالة تسمية من قتل مع الحسين (ع) شاهد هستیم.
بررسی روش تاریخ نگاری فضیل بن زبیر رسان خود مجالی دیگر می طلبد.
در منابع تاریخی، روایت مشهوری از مکالمه امام حسین (ع) با عبدالله بن زبیر پیش از خروج آن حضرت از مکه وجود دارد، که طبری نیز آن را در تاریخش به نقل از مقتل ابومخنف آورده است. در یک تقسیم بندی کلی می توان روایات مقتل ابومخنف را به چند دسته تقسیم کرد:
۱. روایات جماعت محدثان نظیر صقعب بن زهیر، مجالد بن سعید و...
۲. روایات شفاهی که صورت نقل خاطره دارند، مانند روایت دو برادر اسدی و قرة بن قيس، ضحاک بن عبدالله مشرقی، عقبة بن سمعان و...
٣. روایات متون خطب و گاه شماری، مانند روایت عقبة بن أبي العيزار و...
۴. روایات تنظیم و مکتوب شده مانند روایت ابوحمزة ثمالي و روایت مورد بحث ابوسعید عقیصا.
به نظر می رسد روایت ابوسعید عقیصا از روایاتی باشد که نخستین متون مدوّن از حادثه کربلاء را شکل می داده اند. این دسته افراد از نخستین کسانی بودند که در شکل دهی به تئوری های اولیه تفکر امامی نقش داشته اند، لذلک به همین عنوان مورد توجه جراحان عامه بوده اند. لذا یحیی بن معین ابوسعید عقیصا را به عنوان یکی از بدترین آنها ذکر می کند ! لینک یادداشت زیر مربوط به همین مسأله است:
https://t.me/maghtalvshahdatolhossein/779
شاهد دیگر بر اینکه این متن از مکتوباتی بوده است که اخباریانی همچون ابومخنف از آن استفاده می کرده اند، استفاده فضیل بن زبیر رسان از این متن است که ابن قولویه قمی آن را در کامل الزیارات آورده است. در اینجا دو تحریر مختلف این روایت را ذکر می کنیم:
١. قال ابو مخنف: عن ابى سعيد عقيصى، عن بعض اصحابه، قال:
سمعت الحسين بن على و هو بمكة و هو واقف مع عبد الله بن الزبير، فقال له ابن الزبير الى يا بن فاطمه، فاصغى اليه، فساره، قال: ثم التفت إلينا الحسين فقال: ا تدرون ما يقول ابن الزبير؟ فقلنا: لا ندري، جعلنا الله فداك! فقال: قال: أقم في هذا المسجد اجمع لك الناس، ثم قال الحسين:
و الله لان اقتل خارجا منها بشبر أحب الى من ان اقتل داخلا منها بشبر، و ايم الله لو كنت في جحر هامه من هذه الهوام لاستخرجوني حتى يقضوا في حاجتهم، و و الله ليعتدن على كما اعتدت اليهود في السبت (تاريخ الطبري ج٥ ص٣٨٥).
٢. حدثني أبي رحمه الله وعلي بن الحسين جميعا، عن سعد ابن عبد الله، عن محمد بن أبي الصهبان، عن عبد الرحمان بن أبي نجران،
عن عاصم بن حميد، عن فضيل الرسان، عن أبي سعيد عقيصا، قال:
سمعت الحسين بن علي (عليهما السلام) وخلا به عبد الله بن الزبير وناجاه
طويلا، قال: ثم اقبل الحسين (عليه السلام) بوجهه إليهم وقال: ان هذا يقول لي:
كن حماما من حمام الحرم، ولان اقتل وبيني وبين الحرم باع أحب إلى
من أن اقتل وبيني وبينه شبر، ولان اقتل بالطف أحب إلى من أن اقتل
بالحرم (كامل الزيارات ص ١٥٠_١٥١).
در روایت ابومخنف ابوسعید عقیصا به طور مستقیم ماجرا را روایت نمی کند لکن از روایت فضیل بن زبیر رسان، شنیدن مستقیم فهمیده می شود که با مقابله این دو متن با یکدیگر، احتمال افتادگی در روایت فضیل را تقویت می کند. علاوه بر این به نظر می رسد، دیگر روایات تاریخی بر هر دو متن تأثير گذاشته و این دو متن هیچکدام متن دقیق ابوسعید عقیصا نباشد. چه اینکه در برخی از منابع تاریخی به ابن زبیر نسبت داده شده که خویش را حمامی از حمام حرم دانسته و همچنین در طبقات ابن سعد، جمله " لیعتدن علی کما اعتدت الیهود فی السبت " به نقل از امام، به روایت مدائنی با سند دیگری آمده است. بنابر این، بررسی ساختاری متن تاریخ طبری و مانند آن ضروری می نماید تا به طور دقیق احتمال تأثير گذاری کاتبان بعدی بر این متون واکاوی گردد.
شاهد دیگری که نشان از دسترسی اخباریان اولیه همچون ابومخنف به متونی مکتوب مانند این روایت ابوسعید عقیصا وجود دارد، استفاده مشترک ابومخنف و فضیل رسان از روایت ابوحمزة ثمالي از حوادث مجلس یزید در شام است که طبری آن را به نقل از ابومخنف می آورد و ما همچنین استفاده فضیل رسان از آن را _بدون یادکردن ابوحمزه ثمالی_ در رسالة تسمية من قتل مع الحسين (ع) شاهد هستیم.
بررسی روش تاریخ نگاری فضیل بن زبیر رسان خود مجالی دیگر می طلبد.
Forwarded from کانال معرفة الرجال و الآثار (عمیدرضا اکبری)
دفاع_از_اصالت_ادعیه_اهل_بیت،_مطالعه_موردی_ذیل_دعای_عرفه،_خانی،_حدیثپژوهی،.pdf
4 MB
«دفاع از اصالت ادعیه اهل بیت، مطالعه موردی ذیل دعای عرفه»،
حامد خانی (مهروش)، حدیثپژوهی، ش10، 1392ش
از آثار برجستۀ دعایی شیعه، دعای عرفۀ منسوب به امام حسین(ع) است. متن دعا بدون إسناد و با حذفها و الحاقاتی در نسخ مختلف، تنها در آثار متأخرتر از سدۀ هفتم هجری برجامانده است. این نقل نشدن در آثار متقدمتر، سبب شده است که از دیرباز بحث دربارۀ انتساب حداقل بخشهایی از آن به امام حسین(ع) رواج داشته باشد. این مطالعه با کاربرد روشهای تحلیل درونی و بیرونی متون تاریخی، نشان میدهد این دعا اصیل، و ریشهدار در تعالیم اهل بیت(ع) و احتمالاً امام صادق(ع) است؛ همچنین بناست با این مطالعه، الگویی نظری برای مطالعۀ اصالت دیگر ادعیۀ منسوب به اهل بیت(ع) نیز ارائه شود؛ ادعیهای که گاه فاقد اسنادند و روشهای سنتی رایج در علم رجال و دیگر علوم حدیث، اصالت آنها را روشن نمیکنند.
———
این مقاله با ابزار نقد تاریخی و ادبی ذیل دعای عرفه را بخشی متأخرتر شمرده، و همسو با پژوهشهای نسخهشناسانهای است که ذیل را از ابن عطاءالله اسکندرانی (م709ق) دانستهاند (ترابی، پژوهشی در ذیل دعای عرفه؛ قاسمی، ذیل دعای عرفه).
#معیارهای_اعتبار
@Al_Rijal
حامد خانی (مهروش)، حدیثپژوهی، ش10، 1392ش
از آثار برجستۀ دعایی شیعه، دعای عرفۀ منسوب به امام حسین(ع) است. متن دعا بدون إسناد و با حذفها و الحاقاتی در نسخ مختلف، تنها در آثار متأخرتر از سدۀ هفتم هجری برجامانده است. این نقل نشدن در آثار متقدمتر، سبب شده است که از دیرباز بحث دربارۀ انتساب حداقل بخشهایی از آن به امام حسین(ع) رواج داشته باشد. این مطالعه با کاربرد روشهای تحلیل درونی و بیرونی متون تاریخی، نشان میدهد این دعا اصیل، و ریشهدار در تعالیم اهل بیت(ع) و احتمالاً امام صادق(ع) است؛ همچنین بناست با این مطالعه، الگویی نظری برای مطالعۀ اصالت دیگر ادعیۀ منسوب به اهل بیت(ع) نیز ارائه شود؛ ادعیهای که گاه فاقد اسنادند و روشهای سنتی رایج در علم رجال و دیگر علوم حدیث، اصالت آنها را روشن نمیکنند.
———
این مقاله با ابزار نقد تاریخی و ادبی ذیل دعای عرفه را بخشی متأخرتر شمرده، و همسو با پژوهشهای نسخهشناسانهای است که ذیل را از ابن عطاءالله اسکندرانی (م709ق) دانستهاند (ترابی، پژوهشی در ذیل دعای عرفه؛ قاسمی، ذیل دعای عرفه).
#معیارهای_اعتبار
@Al_Rijal
Forwarded from التحقيق في مقتل الحسين (ع)
أحاديث في فضل زيارة الإمام الحسين عليه السلام يوم عرفة:
حدثني أبي، عن سعد بن عبد الله، عن موسى بن عمر، عن
علي بن النعمان، عن عبد الله بن مسكان، قال: قال أبو عبد الله (عليه السلام):
ان الله تبارك وتعالى يتجلى لزوار قبر الحسين (عليه السلام) قبل أهل
عرفات ويقضي حوائجهم ويغفر ذنوبهم ويشفعهم في مسائلهم، ثم
يأتي أهل عرفة فيفعل ذلك بهم (عليهما السلام).
کامل الزیارات ص ۳۱۸.
حدثني محمد بن عبد المؤمن رحمه الله، عن محمد بن
يحيى، عن محمد بن الحسين (١)، عن أحمد بن محمد الكوفي، عن محمد
ابن جعفر بن إسماعيل العبدي، عن محمد بن عبد الله بن مهران (٢)، عن
محمد بن سنان، عن يونس بن ظبيان، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال:
من زار قبر الحسين (عليه السلام) يوم عرفة كتب الله له الف الف حجة مع
القائم، والف الف عمرة مع رسول الله (صلى الله عليه وآله)، وعتق الف الف نسمة،
وحملان الف الف فرس في سبيل الله، وسماه الله عز وجل: عبدي
الصديق امن بوعدي، وقالت الملائكة: فلان صديق زكاه الله من فوق
عرشه وسمي في الأرض كروبا.
کامل الزیارات ص۳۲۱.
محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيى عن محمد بن الحسين
عن محمد بن إسماعيل عن صالح بن عقبة عن بشير الدهان قال: قلت لأبي عبد الله
(عليه السلام) ربما فاتني الحج فأعرف عن قبر الحسين عارفا بحقه؟ قال: أحسنت يا بشير
أيما مؤمن اتى قبر الحسين (عليه السلام) عارفا بحقه في غير يوم عيد كتب الله له عشرين
حجة وعشرين عمرة مبرورات مقبولات وعشرين غزوة مع نبي مرسل أو امام عدل، ومن
اتاه في يوم عيد كتب الله له مائة حجة ومائة عمرة ومائة غزوة مع نبي مرسل أو امام عدل،
قلت: وكيف لي بمثل الموقف؟ فنظر إلي شبه المغضب ثم قال: يا بشير ان المؤمن إذا
اتى قبر الحسين (عليه السلام) يوم عرفة واغتسل من الفرات ثم توجه إليه كتب الله له
بكل خطوة حجة بمناسكها، ولا اعلم إلا قال: وعمرة.
تهذيب الأحكام ج٦ ص٤٧.
حدثني أبي، عن سعد بن عبد الله، عن موسى بن عمر، عن
علي بن النعمان، عن عبد الله بن مسكان، قال: قال أبو عبد الله (عليه السلام):
ان الله تبارك وتعالى يتجلى لزوار قبر الحسين (عليه السلام) قبل أهل
عرفات ويقضي حوائجهم ويغفر ذنوبهم ويشفعهم في مسائلهم، ثم
يأتي أهل عرفة فيفعل ذلك بهم (عليهما السلام).
کامل الزیارات ص ۳۱۸.
حدثني محمد بن عبد المؤمن رحمه الله، عن محمد بن
يحيى، عن محمد بن الحسين (١)، عن أحمد بن محمد الكوفي، عن محمد
ابن جعفر بن إسماعيل العبدي، عن محمد بن عبد الله بن مهران (٢)، عن
محمد بن سنان، عن يونس بن ظبيان، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال:
من زار قبر الحسين (عليه السلام) يوم عرفة كتب الله له الف الف حجة مع
القائم، والف الف عمرة مع رسول الله (صلى الله عليه وآله)، وعتق الف الف نسمة،
وحملان الف الف فرس في سبيل الله، وسماه الله عز وجل: عبدي
الصديق امن بوعدي، وقالت الملائكة: فلان صديق زكاه الله من فوق
عرشه وسمي في الأرض كروبا.
کامل الزیارات ص۳۲۱.
محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيى عن محمد بن الحسين
عن محمد بن إسماعيل عن صالح بن عقبة عن بشير الدهان قال: قلت لأبي عبد الله
(عليه السلام) ربما فاتني الحج فأعرف عن قبر الحسين عارفا بحقه؟ قال: أحسنت يا بشير
أيما مؤمن اتى قبر الحسين (عليه السلام) عارفا بحقه في غير يوم عيد كتب الله له عشرين
حجة وعشرين عمرة مبرورات مقبولات وعشرين غزوة مع نبي مرسل أو امام عدل، ومن
اتاه في يوم عيد كتب الله له مائة حجة ومائة عمرة ومائة غزوة مع نبي مرسل أو امام عدل،
قلت: وكيف لي بمثل الموقف؟ فنظر إلي شبه المغضب ثم قال: يا بشير ان المؤمن إذا
اتى قبر الحسين (عليه السلام) يوم عرفة واغتسل من الفرات ثم توجه إليه كتب الله له
بكل خطوة حجة بمناسكها، ولا اعلم إلا قال: وعمرة.
تهذيب الأحكام ج٦ ص٤٧.
Forwarded from التحقيق في مقتل الحسين (ع)
فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام در روز عرفة از يك منبع زيدى.
فضل زيارة الحسين للشجري ص ٧٨؛
فضل زيارة الحسين للشجري ص ٧٨؛