Forwarded from آموزشکده توانا
پدر و مادر امیرجواد اسعدزاده از بیم آنکه در سالگرد کشته شدن او به آنها اجازه ندهند که بر سر مزار فرزندشان حاضر شوند، روز دوشنبه ۲۲ آبان بر سر مزار او حاضر شدند و یادش را گرامی داشتند.
«#اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانوادهای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفتتیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمیرسند و آنهارا میگیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل میکنند و آنها را به طرز وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرار میدهند و سپس پیکر نیمهجان امیر و دوستش را به کلانتری هفتتیر مشهد منتقل میکنند. مأموران کلانتری امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگهمیدارند و فرم جلوی او میگذارند و امیر همینجا تمام میکند و از روی صندلی به زمین میافتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل میکنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خودداری میکند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث میشوند و آنها را وادار میکنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربینهای بیمارستان را جمع میکنند و میبرند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را میدهند، شرط میگذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل میدهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع میدهند که ما جنازه را به گورستان دیگری میبریم به نام امامرضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمیدهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق میشود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره کند و قسمتی از صورت امیرجواد را میبیند.»
#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #محرم
#برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«#اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانوادهای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفتتیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمیرسند و آنهارا میگیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل میکنند و آنها را به طرز وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرار میدهند و سپس پیکر نیمهجان امیر و دوستش را به کلانتری هفتتیر مشهد منتقل میکنند. مأموران کلانتری امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگهمیدارند و فرم جلوی او میگذارند و امیر همینجا تمام میکند و از روی صندلی به زمین میافتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل میکنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خودداری میکند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث میشوند و آنها را وادار میکنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربینهای بیمارستان را جمع میکنند و میبرند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را میدهند، شرط میگذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل میدهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع میدهند که ما جنازه را به گورستان دیگری میبریم به نام امامرضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمیدهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق میشود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره کند و قسمتی از صورت امیرجواد را میبیند.»
#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #محرم
#برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خانواده امیرجواد اسعدزاده از بیم آنکه در سالگرد کشته شدن او به آنها اجازه ندهند که بر سر مزار فرزندشان حاضر شوند، روز دوشنبه ۲۲ آبان بر سر مزار او حاضر شدند و یادش را گرامی داشتند.
«#اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانوادهای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفتتیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمیرسند و آنهارا میگیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل میکنند و آنها را به طرز وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرار میدهند و سپس پیکر نیمهجان امیر و دوستش را به کلانتری هفتتیر مشهد منتقل میکنند. مأموران کلانتری امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگهمیدارند و فرم جلوی او میگذارند و امیر همینجا تمام میکند و از روی صندلی به زمین میافتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل میکنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خودداری میکند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث میشوند و آنها را وادار میکنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربینهای بیمارستان را جمع میکنند و میبرند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را میدهند، شرط میگذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل میدهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع میدهند که ما جنازه را به گورستان دیگری میبریم به نام امامرضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمیدهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق میشود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره کند و قسمتی از صورت امیرجواد را میبیند.»
#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #محرم
#برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«#اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانوادهای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفتتیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمیرسند و آنهارا میگیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل میکنند و آنها را به طرز وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرار میدهند و سپس پیکر نیمهجان امیر و دوستش را به کلانتری هفتتیر مشهد منتقل میکنند. مأموران کلانتری امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگهمیدارند و فرم جلوی او میگذارند و امیر همینجا تمام میکند و از روی صندلی به زمین میافتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل میکنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خودداری میکند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث میشوند و آنها را وادار میکنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربینهای بیمارستان را جمع میکنند و میبرند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را میدهند، شرط میگذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل میدهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع میدهند که ما جنازه را به گورستان دیگری میبریم به نام امامرضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمیدهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق میشود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره کند و قسمتی از صورت امیرجواد را میبیند.»
#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #محرم
#برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech