شعرهای مهدی خداپرست
1.42K subscribers
783 photos
64 videos
1 file
244 links
من شاعر سفره‌های بی‌نان هستم
@mrbbn
#مهدی_خداپرست
#رندخراسانی
Download Telegram
از همان وقتی که خورده خط به خیلی چیزها
باب شد در دین ما بدعت به خیلی چیزها

واعظان چون در خفا آن کار دیگر می‌کنند
آدمی شک می‌کند نسبت به خیلی چیزها

رانت‌خواری ، حق‌کُشی، مردم‌فریبی، اختلاس
میزِ خدمت می‌دهد فرصت به خیلی چیزها

برخلاف آن چه می‌گویند بالا رفته است
اشتهای تشنه ی قدرت به خیلی چیزها

عاملِ فحشا اگر فقر است پُر بیراه نیست
ربط دارد پرده‌ی عصمت به خیلی چیزها

مردم از خواری به هر کار بدی تن می‌دهند
چونکه منجر می‌شود خفّت به خیلی چیزها

نیست آزادی نصیبِ مرغِ معتادِ قفس
مردم ما کرده اند عادت به خیلی چیزها

حرف آزادی زدم! گفتند ای شاعر چرا
می‌خوری حسرت بلانسبت به خیلی چیزها!؟

#مهدی_خداپرست
#طنزتلخ

پی‌نوشت؛

بی تو اندیشیده‌ام کمتر به خیلی چیزها
می‌شوم بی اعتنا دیگر به خیلی چیزها

#زنده‌یاد‌نجمه‌زارع

@m_khodaparast1
قصّه‌ی تلخ و عجیبی‌ست! نگویید که هست
اربعین...شرحِ غریبی‌ست ! نگویید که هست
پسر فاطمه را اسب لگدکوب نمود...
اسب حیوان نجیبی‌ست؟ نگویید که هست!

#مهدی_خداپرست
#اربعین‌حسینی‌تسلیت

@m_khodaparast1
ای که گفتی همه هستیم رعایای شما
هیس! تا خورد نگردیده دهان‌های شما

کام مردم همه تلخ است و نگردد شیرین
مگر از خوردن شیرینیِ حلوای شما

این همه ظلم نمودید و بگیرد روزی
ناله ی امشبِ ما دامنِ فردای شما

آه با خلق چه کردید در این فرصتِ کم
که همه دین‌زده گشتند ز تقوای شما!؟

آن جماعت که به تحسین شما مشغولند
کاش لی‌لی نگذارند به لالای شما

خطّ فقر آمده پایین و همه در زیریم
این که گفتم همه! آری همه منهای شما

نسل‌تان اصلِ پدرسوخته بار آمده است
باز هم گرم ، دَم مادر و بابای شما

راست گفتید شما که غم عالم پشم است
غم عالم شده دایوِرت فلان جای شما

#مهدی_خداپرست
#طنزتلخ

@m_khodaparast1
حال من خوب نیست آدم ها
از مُداوام دست بردارید
دست از قلب بی‌صدایی که
از شماها شکست بردارید

صورتم را به سمت قبله کنید
روح من عازِم سفر است
خواهرم دست بردار .... از
ذکرِ أمًّ یجیب ، بی اثر است

زن و فرزند من کجا هستند؟
همه را لحظه‌ای صدا بزنید
بعد من جای چنگ بر صورت
روی دستان خود حنا بزنید

بعد من گریه مطلقاً‌ ممنوع
نکند شهر را خبر بکنید
‌پسرم را یتیم خوانید و
دخترم را ملول تر بکنید

به وصایام خوب فکر کنید
نکنم بیش از این سفارشتان
سر فرزند من نمی‌خواهد
دست های پر از نوازشتان

دخترم ! کیست بعد رفتن من
که به زلف تو پیچ و تاب دهد؟
همسرم بعد من خدا نکند
خاطراتم تو را عذاب دهد!

این غریبی که من خبر دارم
پیکرش گور هم نمی‌خواهد
بدنی که تمام آن زخم است
سِدر و کافور هم نمی‌خواهد

چاله‌ی سوت و کور لازم نیست
بگـُذارید نور هم باشد
جسدم را شبانه بگذارید
روی کوهی که دور هم باشد

بعد مرگم حواستان باشد
نکند داد و قیل و قال کنید
باز هم جمله‌ی کلیشه ایِ
خوب یا بد، مرا حلال کنید..!

#مهدی_خداپرست

@m_khodaparast1
از آن روزی که ظلم‌ت بُرد از من شادمانی را
نه تنها من که بر خود زهر کردی زندگانی را

هر از گاهی نگاهی، عشوه‌ای، حرفی ولی بس کن!
که شاعرها بلد هستند این بلبل‌زبانی را

جهان از پشت چشمان غرورانگیز تو ریز است
بیا بردار لطفاً عینکِ ته‌استکانی را

مرام کوفیان شاید که تجدید نظر گردد
مورّخ ها اگر بینند از تو میزبـانی را

تو حتی واژه های دهخدا را جابجا کردی
که باید ثبت کرد این انقلاب واژگانی را

بجای دوست بنویسند باید واژه‌ی دشمن
بجای عشق بنویسند مرگ ناگهانی را

علیرغم همه این‌ها نمی‌دانم چرا مردان
همیشه دوست می‌دارند زن‌های روانی را.!؟

#مهدی_خداپرست

@m_khodaparast1
بهای بُشگه های نفت خوابید
دلیل جنگ با پسرفت خوابید
زِمام مملکت هم رفت از دست
از آن روزی که کورُش رفت خوابید

#مهدی_خداپرست
#هفتم‌آبان‌روزبزرگداشت‌کورش

@m_khodaparast1
های سهراب سلام
حال و اوضاع ردیف است به امّید خدا !؟

گوش کن چند خبر دارم ... داغ
توی این نامه نوشتم با شعر
میفرستم با دوست....
با یکی از رفقا
که اخیراً مُرده
نامه را کرده‌ام الصاق به بند کفنش
برساند آنجا

چیزهایی دیدم
که سرم سوت کشید..!

من کشیشی دیدم
توی دستش تسبیح
داشت آواز أنا‌الحق می‌خواند.
خواهر راهبه‌ای را دیدم
که به روحانی می‌گفت ؛ پدر..!

تاکسی‌ای دیدم
میرفت حرم
صلواتی هم بود
“و چه خالی می‌رفت”

زاهدی را دیدم
از دکان سر بازارچه اش ماست خرید
و‌کمی چیپس.... گمانم ... برای پسرش...!

سفره ای را دیدم
خالی از نان ‌‌و نمک
در کنارش مردی
فکر می‌کرد به نفت...

پُشت اندوه چراغ
حاجی‌ای را دیدم خیره بر کودکِ کار
که تقاضای کمک داشت از او
زیر لب زمزمه می‌کرد دعای فرج و
گفت با آن کودک
“شایداین جمعه بیاید ... شاید..!”

دو قدم مانده به ابر
بالُنـی را دیدم
که پر از فلسفه دینی بود
به زمین می‌خندید

مردمی را دیدم
غرق در فقر .... ولی
به غذا می‌گفتند قـدَر

بنده ای را دیدم
به خدا می‌گفت ؛ شما..!؟؟؟

دختری را دیدم
تن‌فروشی می‌کرد
و چه ارزان می‌داد

من وزیری دیدم
به پرستو می‌گفت؛ بمیر..!

ناظمی را دیدم
سر صبح
که به شاگردانش می‌گفت ؛ سکوت..!

دختری را دیدم
که به ورزشگاه می‌گفت ؛ سلام..!

پیرمردی دیدم
که به همسایه‌ی خود
مرگ تعارف می‌کرد

عارفی را دیدم
که تجارت می‌خورد
و ربا هم می‌کرد
آخر شب می‌گفت
همه از فضل خداست...!

شمر را هم دیدم
که به هیئت می‌رفت
خیره می‌شد به جماعت گهگاه
به حسینِ پسر فاطمه می‌گفت غریب

من جوانی دیدم
داخل پارک به مردم می‌گفت؛
که علف موجود است
و زنی را دیدم
مثل ماه شبِ اول ، لاغر
گُل مصرف می‌کرد...!

بیوه‌ای را دیدم بعدِ طلاق
که به محضردار می‌گفت ؛ سپاس..!

شاعری را دیدم
توی زندان می‌کرد سماع
به کتاب می‌گفت؛ چراغ ..!

کُلـفَتی را دیدم
گردگیری می‌کرد
شیشه‌ی پنجره‌ی خانه‌ی اربابش را
با ورق‌های کتاب
اسم کتاب؛
راز خوشبختی انسان ها بود

کشوری را دیدم
صلح صادر می‌کرد
خط تولیدش باروت و فشنگ

های سهراب ببین
چه خبرهای بدی
همه را داغ بنوش
راستی توی بهشت
شعر هم می‌گویی!؟
جوی را گِل نکنید
در فرودست انگار
مؤمنی هست در اندیشه‌ی زیرآبی
در همین جوی عسل ...!

#مهدی_خداپرست
#طنزتلخ
#اندیشه‌های‌سهراب

@m_khodaparast1
اُفتاده‌ایم دست شما بی‌مرام‌ها
مُشتی حلال‌زاده‌ی سر در حرام‌ها

خیرالأمور أوْسطُـها ، یک شعار بود
اُفتاده‌اید بس‌که از آن‌سوی بام‌ها

بدعت اساس کار شما بود و خوب نیست
آن را گره زدن به علیه السّلام ها!

آهنگِ غم نواز شده کودکان کار
اُرکستْـر های زنده ولی بی‌کلام‌ها

ثالث! چه فرق می‌کند آیا بهار و دی؟
بی پاسخ‌اند در همه‌ مدّت ، سلام ها

اصلا عجیب نیست که باروت می‌وَزد
افتاده شهر دست پیاده نظام‌ها

ما را به وعده‌های دروغین فریفتند
این قوم سُست ریشه‌ی بی‌انسجام‌ها

در شهر مدتی‌ست که خـر داغ می‌کنند
بوی کباب آمد اگر بر مَشام‌ها

ما خسته ایم از سُم اسبِ نجیب‌شان
تا بچه های سرکش قائم مقام‌ها

ای شاعران به سمتِ شماهاست مدّتی‌ست
انگشت های هرزه‌ی این اتّهام‌ها

از شاه‌ها گلایه کنم یا امام ها؟
باید پناه برد ولی بر کدام‌ها!؟

#مهدی_خداپرست

@m_khodaparast1
بعضی حرکات را نفهمیدم من
خیلی شُبـَهات را نفهمیدم من
از توی کتاب حذفِ اشعار فخیم !؟؟
فاز حضـَرات را نفهمیدم من..!

#مهدی_خداپرست
#هردم‌از‌این‌باغ‌بری‌می‌رسد

@m_khodaparast1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دلا تا نشکنی قدر و بها پیدا نخواهی کرد
خریدار و مرید و آشنا پیدا نخواهی کرد

من از روئیدن خارسر دیوار دانستم
بدون پاچه خاری ارتقا پیدا نخواهی کرد

شعرخوانی
#مسلم‌حسنشاهی‌راویز (طنزپرداز)

@moslemhasanshahi

@m_khodaparast1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ﺩﺭ گشت ﻭ گُذار ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ
ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ
ﺩﻭﺩ ﺍﺯ ﺳﺮ ﮐﺎئنـات ﺑﺮ ﻣﯽ‌ﺧﯿﺰﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ خُمار ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ چشمانت
#راشد‌انصاری

شعرخوانی
#راشدانصاری (#خالوراشد) طنزپرداز

@rashedansari
@m_khodaparast1
فراق گشته نصیبم وصالت امّا نه
تو‌ دور می‌شوی از من خیالت امّا نه

به لطف جور تو دنیا حرام شد بر من
دُعات می‌کنم ای گل حلالت امّا نه

مخیّری که نمانی ولی اگر ماندی
عصات می‌شوم آری وبالت امّا نه

همین‌که سنگ صبورت شوم مرا کافی‌ست
از اینکه سنگ شوم روی بالت امّا نه

هزار مرتبه گفتم که حاضرم برود
به باد هستی من ، کُنج شالت امّا نه

خدا کند که بگویند شاعران شعری
ز روزگار سیاهم ، ز خالت امّا نه

به هر کجا که روی آرزوی من این است
طراوتِ تو ببینم ، ملالت امّا نه

نوشتم عشق! نوشتی که دوستم داری!؟
قشنگ بود جوابت ، سؤالت امّا نه

#مهدى_خداپرست
#عاشقانه

@m_khodaparast1
این قدْر مناز بر شکوهت دولت
سوراخ شود کشتی نوحت دولت
هر کس که رسید پمپ بنزین می‌گفت
لیتری سه هزار!؟؟ توی روحت دولت

#مهدی_خداپرست
#بنزین‌سه‌هزارتومانی
#هیس‌ایرانی‌فریادنمی‌زند

@m_khodaparast1
اوضاع،کِساد است تعارف نکنید
دوران جهــاد است تعارف نکنید
از بابـت قطـــع دائـــمِ اینتــرنت
انگــشت زیاد است تعارف نکنید👍🏻

#مهدی_خداپرست
#این‌تر‌نت
#طنزتلخ

@m_khodaarast1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زمان جنگ تحمیلی کجا بودی چه میکردی
به غیر از اینکه پشت جبهه ها بودی چه میکردی
.
.

غم تحریم وبیم قحط و جریانی چنین حاکم
برادر جان شما شاعر ،شما بودی چه میکردی

شعرخوانی
#مسلم‌حسنشاهی‌راویز (طنزپرداز)

@moslemhasanshahi

@m_khodaparast1
دولت که حساب همه را پاییده
سوهان شده روح همه را ساییده
با قطعیِ نت گذاشته سنگ تمام
آن قدر که اعصاب مرا ... ریخت بهم

#مهدی_خداپرست
#این‌تر‌نت

@m_khodaparast1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 | ببینید😀

#طنزازدواج‌مجازی🤦🏻‍♂️


🔹شاعر: #مهدی_خداپرست

🔸 انجمن ادبی دل عالم

🔺 مس سرچشمه کرمان

▫️آبانماه ۱۳۹۸

@m_khodaparast1
همیشه کشور ما در جهان نو آوری دارد
عجیب الخلقه‌هایی چون جناب خاوری دارد

من از روییدن خار سر دیوار پشمم ریخت
که دیدم بُرد با آن است که خودباوری دارد

و تا وقتی که مسگرهای شهر شوشتر هستند
یقین دارم که دزد بلخ هم آهنگری دارد

دلیلش را نمی‌دانم ولی نسبت به خیلی‌ها
کسی که کار کرده روی ظاهر ، برتری دارد

ملاک این روزها تغییر کرده‌ است! این یعنی
که گاهی دزد ریش و چفْیه و انگشتری دارد

یکی با چادر عفّت به دام هرزه می‌اُفتد
یکی هم پاکدامن هست و شال و روسری دارد

خدا هم خوب می‌داند که خلقِ عقل در چشمش
همیشه در قضاوت اشتباه داوری دارد

نمی‌دانم چه توجیهی کند تاریخِ نسل بعد
که دزدی مثل زنجانی نشان کشوری دارد

من از شیرینی توصیف جنّت خوب فهمیدم
چرا شیخ محلّه همچنان پامنبری دارد

و تا وقتی که جای عقل در گوش بشر باشد
بدان بازار گرم دین فروشان مشتری دارد

#مهدی_خداپرست
#طنزتلخ

@m_khodaparast1
Forwarded from شب نشيني هالو
های سهراب سلام
حال و اوضاع ردیف است به امّید خدا !؟

گوش کن چند خبر دارم ... داغ
توی این نامه نوشتم با شعر
میفرستم با دوست....
با یکی از رفقا
که اخیراً مُرده
نامه را کرده‌ام الصاق به بند کفنش
برساند آنجا

چیزهایی دیدم
که سرم سوت کشید..!

من کشیشی دیدم
توی دستش تسبیح
داشت آواز أنا‌الحق می‌خواند.
خواهر راهبه‌ای را دیدم
که به روحانی می‌گفت ؛ پدر..!

تاکسی‌ای دیدم
میرفت حرم
صلواتی هم بود
“و چه خالی می‌رفت”

زاهدی را دیدم
از دکان سر بازارچه اش ماست خرید
و‌کمی چیپس.... گمانم ... برای پسرش...!

سفره ای را دیدم
خالی از نان ‌‌و نمک
در کنارش مردی
فکر می‌کرد به نفت...

پُشت اندوه چراغ
حاجی‌ای را دیدم خیره بر کودکِ کار
که تقاضای کمک داشت از او
زیر لب زمزمه می‌کرد دعای فرج و
گفت با آن کودک
“شایداین جمعه بیاید ... شاید..!”

دو قدم مانده به ابر
بالُنـی را دیدم
که پر از فلسفه دینی بود
به زمین می‌خندید

مردمی را دیدم
غرق در فقر .... ولی
به غذا می‌گفتند قـدَر

بنده ای را دیدم
به خدا می‌گفت ؛ شما..!؟؟؟

دختری را دیدم
تن‌فروشی می‌کرد
و چه ارزان می‌داد

من وزیری دیدم
به پرستو می‌گفت؛ بمیر..!

ناظمی را دیدم
سر صبح
که به شاگردانش می‌گفت ؛ سکوت..!

دختری را دیدم
که به ورزشگاه می‌گفت ؛ سلام..!

پیرمردی دیدم
که به همسایه‌ی خود
مرگ تعارف می‌کرد

عارفی را دیدم
که تجارت می‌خورد
و ربا هم می‌کرد
آخر شب می‌گفت
همه از فضل خداست...!

شمر را هم دیدم
که به هیئت می‌رفت
خیره می‌شد به جماعت گهگاه
به حسینِ پسر فاطمه می‌گفت غریب

من جوانی دیدم
داخل پارک به مردم می‌گفت؛
که علف موجود است
و زنی را دیدم
مثل ماه شبِ اول ، لاغر
گُل مصرف می‌کرد...!

بیوه‌ای را دیدم بعدِ طلاق
که به محضردار می‌گفت ؛ سپاس..!

شاعری را دیدم
توی زندان می‌کرد سماع
به کتاب می‌گفت؛ چراغ ..!

کُلـفَتی را دیدم
گردگیری می‌کرد
شیشه‌ی پنجره‌ی خانه‌ی اربابش را
با ورق‌های کتاب
اسم کتاب؛
راز خوشبختی انسان ها بود

کشوری را دیدم
صلح صادر می‌کرد
خط تولیدش باروت و فشنگ

های سهراب ببین
چه خبرهای بدی
همه را داغ بنوش
راستی توی بهشت
شعر هم می‌گویی!؟
جوی را گِل نکنید
در فرودست انگار
مؤمنی هست در اندیشه‌ی زیرآبی
در همین جوی عسل ...!

#مهدی_خداپرست
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
@mrhallo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 | #عاشقانه❤️

🔹شاعر: #مهدی_خداپرست
#رندخراسانی
#چارپاره
#عاشقانه
#شعرمعاصر

تو چه دانى سراب يعنى چه؟
دلهره ، اضطراب يعنى چه ؟
نيستى عاشق و نميفهمى ،
حال و روز خراب يعنى چه!؟
#مهدی_خداپرست

@m_khodaparast1
باز یلدا و من و ظرف اناری که تویی ...

باز هم مستم از آن چشم خماری که تویی

شعر . مهدی خدا پرست

خوانش . مهدی صمدبین