معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.2K photos
12.3K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
#جلال_آل_احمد
#سیمین_دانشور
#پریسا_عشقی

مستند «خانه‌ی سیمین و جلال»

تهیه کننده پریسا عشقی
بلبل با آوازش صبح را شكافت، گنجشكها شروع كردند به قصه گویى هستى از زیر پشه بند روى پشت بام درآمد
و به آسمان نگاه كرد، فاخته اى او را صدا كرد

حیف، شب چنان خواب در ربوده بودش كه زمستان عسلک را ندید

اما مى توانست حدس بزند، ابر مى بارید و جلاى گلها را مى برد

صداى باد، شگون نداشت، باد با برگهاى بید جلو جریان چشمه را مى گرفت
از حسد، تا به بركه نریزد.

#سیمین_دانشور
...اگر دنیا دست زن‌ها بود، جنگ کجا بود؟

#سیمین_دانشور
چرا باید بسوزی و بسازی
مگر عمر را چند بار
به آدمیزاد می دهند؟

#سیمین _دانشور
گفتم: مَردم این شهر شاعر متولد می‌شوند امّا شماها شعرشان را کشته‌اید. گفتم پهلوا‌ن‌هایشان را اخته کرده‌اید. حتی امکان مبارزه هم باقی نگذاشته‌اید که لااقل حماسه‌ای بگویند و رجزی بخوانند.
گفتم سرزمینی ساخته‌اید خالی از قهرمان. گفتم شهر را کرده‌اید عین گورستان، پر جنب و جوش‌ترین محله‌اش محلهٔ مردستان است.

📕 سووشون
#سیمین_دانشور
در این دنیا، همه چیز دست خود آدم است، حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس ... آدمیزاد می تواند اگر بخواهد کوه ها را جا به جا کند ... می تواند آب ها را بخشکاند ... می تواند چرخ و فلک را به هم بریزد ... آدمیزاد حکایتی است. می تواند همه جور حکایتی باشد: حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زشت ... و حکایت پهلوانی!
بدن آدمیزاد شکننده است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمی رسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد!


#سیمین_دانشور
شعر بانو #سیمین_دانشور
به یاد استاد #مهدی_اخوان_ثالث

ترا طلبیدند و زائر شهر نور شدی،
نام متبرکت مهدی‌وامید بود،موعود شعرفارسی،
در انتظارت بودند و بهنگام آمدی.
چرا نابهنگام رفتی و نومیدمان کردی؟
و چرای بزرگ را در ذهنمان کاشتی؟
و ما در این کرانهٔ رود زندگی،
شاهد بودیم که قایقی راهوار ترا با خود برد.
با «ره‌توشهٔ» سفرت که پر و پیمان بود،
و رازِجاودانگیت واژگان‌ِمرصع بَر جواهرِشعرت.
اینک تو بار امانت را به منزل رسانده‌ای،
و در کرانهٔ دیگر فرود آمده‌ای.
آیا خدا کرجی‌بان تو نبود؟
آیا در آن کرانهٔ بیکران منتظرت نبود؟
و به وادی ایمن رهنمونت نشد؟
آیا او را دیدی یا شنیدی؟
در رؤیاها و خوابهایمان جاری شو،
و به ما بگو. ای نجیب‌ترین. ای دلسوخته‌ترین.

۱۲ شهریور ۶۹
#سیمین_دانشور
برگرفته از کتاب
#باغ_بی‌برگی (یادنامه مهدی اخوان ثالث)
به اهتمام #مرتضی_کاخی
چاپ سوم، ۱۳۸۵
#انتشارات_زمستان
صفحه ۲۴۱-۲۴۰.
نام و یاد هر دو بزرگ، جاوید و گرامی‌ست!

#زادروز_سیمین_دانشور
.
تو اگر می خواهی برو شهرها را فتح کن، اما من آدم ها را فتح می کنم
و از جمله تو را،
اسمش را بگذار مکر زنانه

#سیمین_دانشور
جلال عزیز، کاغذ اخیرت پدرم را درآورد. عزیزم، چرا این‌قدر بیتابی می‌کنی؟ مگر من به‌قول شیرازی‌ها گل هُـم‌هُـم هستم که از دوری‌ام این‌طور عمر عزیز و جوانی خودت را تباه می‌کنی؟ صبر داشته باش

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

این دل افسرده حالش به شود دل بد مکن
این سر شوریده بازآید به سامان غم مخور.

و تو یوسف منی، نه منِ سیاه‌سوختۀ بدبخت. مگر من چه تحفۀ نطنزی هستم و بودم که تو چنین از رفتن من نگران شده‌ای و بی‌خود خیالت را ناراحت می‌کنی. می‌دانی از وقتی که کاغذ سوم تو رسیده است، کاغذ 25 سپتامبر تو، آرام و قرار ندارم، مثل مرغ سرکنده شده‌ام. عزیز دل من، مگر من بچۀ دوساله‌ام که در آمریکا گم بشوم و یا ندانم‌کاری بکنم.

از نامه‌های #سیمین_دانشور به #جلال_آل‌احمد
سکوت همیشه به معنای رضایت نیست ...!
گاهی یعنی خسته‌ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمی‌دهند توضیح دهم ...!

#سیمین_دانشور