معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.2K photos
12.3K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Forwarded from Alireza ghiameh
🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺

┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄


مرا می‌بینی و هر دم ، زیادت می‌کنی دردم /
تو را می‌بینم و میلم ، زیادت می‌شود هر دم

ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم /
که بر خاکم روان گردی ، بگیرد دامنت گَردَم

فرورفت از غم عشقت دمم ، دم می‌دهی تا کی /
دمار از من برآوردی ، نمی‌گویی برآور ، دم





حضرت حافظ
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
پوران _ یه روز ما رو فراموش میکنی
@baritonmosighi
"یه روز مارو فراموش میکنی"
خواننده: بانو #پوران
شعر : #تورج_نگهبان
آهنگساز: #بابک_افشار

میدونم قلبمو خاموش میکنی
تویه روزَم مارو فراموش میکنی

با خیال تو _ ایرج ، رامش
@baritonmosighi
"با خیال تو"
باصدای بانو #رامش ، #ایرج
شعر : #پرویز_وکیلی
آهنگساز : #بابک_افشار

کی میدونه که فردا ،چه رنگی داره دنیا
بهاره یا خزونه تو شهر آرزوها
به عشقی روشنه قلب تو یا تاریکه
دل من با دل تو دوره یا نزدیکه
نمی دونم که این دنیا
چه بازی میکنه فردا، شود بر کامم آیا
دلا گرم و شرر خیزه و
یا سرد و غم انگیزه
چه خواهد شد خدایا
دستم نمی رسد که تو را دست چین کنم
این شاخه هم که خر شده سر خم نمی کند

وقتی گل انار لبت قسمت من است
پائیز از علاقه ی من کم نمی کند

یک سیب سرخ،سهم پدر بود و نصف کرد
دادش به تو که نصف کنی با من و چه بد

حواٌ شدم که مال تو باشم ، ولی خدا
من را شریک بچه ی آدم نمی کند

برفم که ذره ذره مرا ذوب میکنی
در آخرین سپیده دم قلٌه ی نگاه

هرکس که گر گرفته در آغوش گرم تو
دیگر توجهی به جهنٌم نمی کند

از شعر دم نزن،تو که شاعر نمی شوی
خامم که عاشقت شده ام، نه!بگو بله

از او که پای خوب و بدت ایستاده است
جز دل چه خواستی که فراهم نمی کند؟

باشد، بتاز اسب خودت را ، ولی سکوت
تنها جواب رج رج شلاق های تو

بی زحمت چمن به تو آورده ام پناه
اسبی که رام عشق تو شد رم نمی کند

#طاهره_خنیا
من دلم سخت گرفته است ؛
از این میهمان‌ خانه‌ی مهمان‌کشِ روزش تاریک !
که به جان هم نشناخته انداخته است...

چند تن خواب آلود...
چند تن ناهموار...
چند تن ناهشیار...!


#نیما_یوشیج
#شبتون_بی_فکر_و_آروم
دل خیمه غم بر آتش تاب زده ست

خونابه ز دیدگان ره خواب زده ست

این تعبیه بین که دل برون آورده ست

وین رنگ نگر که دیده بر آب زده ست


ظهیر الدین فاریابی


‌‌
#ملاصدرا از سه انسان صحبت مي کند:

انسان عقلي، انسان نفساني و انسان طبيعي يا جسماني

و بر اين عقيده است که انسان عقلي نور خود را بر انسان نفساني
و انسان نفساني نيز نور خود را بر انسان طبيعي افاضه مي کند
و از اينرو هر چه از مرتبه ي عقل به مرتبه ي جسم فرو کاسته شود،
قدرت و کمال آدمي هم کاهش مي يابد.

در نظام تربيتي ملاصدرا، انسان بايد خود را
به درجه ي انسان عقلي برساند تا بتواند
اخلاق و رفتارهاي نيکو از خود بر جاي بگذارد.
او استعداد انسان جسماني را در بازگشت به حقيقت عقلانيش مي داند
و بر همين اساس قائل به ارتباط ميان سه انسان مي باشد.
از نظر او همچنانکه انسان جسماني،
قوس نزول خود را از عقل به نفس و
از نفس به جسم طي مي کند مي تواند
قوس صعود خود را از جسم به نفس و از نفس به عقل بپيمايد.

در اين صورت انسان عقلي مي تواند اهميت تربيت
را بواسطه ي علم حضوري بتماميت ادراک نمايد
و برخلاف ادراک انسان جسماني که چون چيزي را حس مي کند
از ديگري غافل مي شود ادراک امري، انسان عقلي را
از ادراک امور ديگر باز نمي دارد.

از ديدگاه ملاصدرا چشم انسان عقلي، قويتر و ادراکش بيشتر است؛
زيرا قادر به رؤيت کليات است و چون معرفت بيشتري دارد،
ارجمندتر، برتر و تابناکتر نظر مي کند

و از اينرو تربيت وي نيز به اعلي درجه ي خود مي رسد
و بتبع آن اخلاقي نيکو از جمله نيکوکاري، خيريت و فاضل بودن
از او بر جاي مي ماند.

بيان او در اين باره چنين است:
هر کس مي خواهد انسان اول حقيقي را مشاهده کند،
سزاوار است که نيکوکار، خير و فاضل باشد و
او را حواسي قوي است که هنگام تابش انوار بر او محبوس نمي گردد.
چون انسان اول نوري است درخشنده
که در او تمام حالات انساني مي باشد
و او برتر، بهتر و قويتر از هر انساني است...


ملاصدرا، الشواهد الربوبية في المناهج السلوکية، ص 321


 
در این میخانه خاموش و
دور افتاده و خلوت
تن تنها نشسته نرم نرمک
باده مینوشم
کم و کم کم
من و خلوت
لبی تر میکنیم آهسته و نم نم.
و من با خویش میکوشم
که با هرجام
بلورین خلعتی بر قامت هر لحظه‌ای پوشم.
حریفم خلوت و ساقی سکوت ساکت صحرا
و من خاموش خاموشم.
و چشم انداز من تا چشم بیند دشت.
و بازیهای خاک و باد گهگاهی وزان با نور.
در این تنهایی و گلگشت
همین بازیست ،
گر باری تماشاییست

#مهدی_اخوان_ثالث
معین _ هیچکس مثل تو نمیشه
🆔@tanehayeghadimi
معین...


دو تا چشمام همه جا
دنبال تو میگرده

با نبودنت دلم
با غصه‌ها سر کرده
شب و روز در پی تو
من همه جا را گشتم
یکی گفت غصه نخور
اون داره بر میگرده
زندگی با عشق تو
رنگ دیگه داشت برام
‌‌

در این گلشن که می‌نالند مرغانِ شباهنگش
نظر بر رنگ و بو داری، مشو غافل ز نیرنگش

دهانِ گلعذاری سوی لب شد رهنمون دل را
که می‌خواهد به جان آید دلم از غنچه‌ی تنگش

اگر میلِ زر و زیور نمودی صورتِ شیرین
شرارِ تیشه‌ی فرهاد، زر می‌ریخت همسنگش

سمندِ سرکشی می‌خواهم آن ماهِ مسافر را
که از تندی، عنان‌گیری کند فرسنگ‌فرسنگش

حکایت‌ها کند زآن طُرّه دل، گویا جنون دارد
که‌می‌بینم به‌خود در گفت‌وگو، با سایه در جنگش

ز دستِ‌مُطربِ‌غم -«آصفی!»- زاری به قانون کن
که دارد تارِ جانت گوشمال از گوشه‌ی چنگش...

#آصفی_هروی


Audio
خاطرات زنده یاد بانو #مرضیه
از زبان بانو #مرضیه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

من مستِ میِ عشقم

هشیار نخواهم شد

وز خوابِ خوشِ مستی

بیدار نخواهم شُد


عراقی
رفت سوی
آسیایی بوسعید
آسیا را دید
گشتن در مَزید


ساعتی اِستاد
آخر بازگشت
با گروهِ خویش
صاحبْ راز گشت


گفت: هست این
آسیا اُستاد نیک
چشمِ نامحرم
نمی بیند و لیک


زانکه با من گفت
این ساعت نهان
«کاین زمان صوفی
منم اندر جهان


در تصوف گر تو
رنجی می بری
من بَسَم پیرِ تو
در صوفیگری


روز و شب در خود
کُنم دایم سفَر
پای بر جایم
ولیکن در گُذر


گرچه می جُنبم،
نمی جُنبم زِ جای
می روم از پا به
سَر، از سَر به پای


می ستانم بَس
دُرشت از هر کسی
می دهم بس نَرم
و می گردم بَسی


گر همه عالم
شوَد زیر و زِبَر
نیست جُز سَرگشتگی
کارَم دگر


لاجَر‌َم پیوسته
در کار آمدم
کار را، همواره،
هموار آمدم


همچو من شو گر
تو هستی مردِ کار
ورنه بنشین چون
ندانی دردِ کار


کارِ او پیوستم
اندر جان نشست
یک نفَس بی کار
می نتوان نشست


او چو می داند که
کار از بهرِ اوست
گر برای او به خون
گردَم نکوست»


مصیبت نامه
عطار
خمار مستی
حسام الدین سراج
که هنوز...
من نبودم که تو
دردلم نشستی .

#سعدی
#حسام الدین سراج
باران باش ببار!
ولی نپرس پیاله‌های خالی از آن کیست،
مهربان باش و ببخش!
ولی نه با منت . . .!
 
"عزیز بدار تا عزیز باشی"

#شبتون_آروم

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
خدای من
مـرا هـزار
امید است و هر هزار تویی...

به نام خدای همه
#یک حبه نور💥

"يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ
ﺍﮔﺮ ﻗﻄﺮه‌ﺍﯼ ﺁﺏ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ‌ﺍﯼ ﺑﯿﻔﺘﺪ،
ﻫﯿﭻ ﺍﺛﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻤﯽ‌‌ﻣﺎﻧﺪ
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﻄﺮه ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮔﯽ ﺍﻓﺘﺪ،
ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ.
ﭘﺲ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺭﺧﺸﻴﺪ.
ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮﺳﻂ ﮐﻔﺶ‌ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﯿﺪه‌ﺍﯾﻢ،ﺭﻗﻢ نمی‌خورد
ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﻡﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﯽﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ!

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد چهار شنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

آرزویم این است
که دلت خوش باشد
نرود لحظه‌ای از صورت ماهت لبخند
نشود غصه کمی نزدیکت
لحظه‌هایت همه زیبا و قشنگ
از خدا می‌خواهم
که تو را سالم و خوشبخت بدارد جانم.

🌺🌺🌺

شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود

بیا تا همه دست به نیکی بریم
جهان جهان را به بد نسپریم

#فردوسی_بزرگ
با من لب تو چو زلف تو بسته چراست؟
چشم خوش تو خصم من خسته چراست؟


بروی کمان مثالت اندر حق من
گر نیست جفای چرخ پیوسته چراست؟

#مهستی_گنجوی
@Avayemehregan
تصنیف تند تند
تصنیف : تند تند

مایه: افشاری

محمدرضا شجریان

همایون شجریان

داریوش پیرنیاکان

محمد فیروزی

جواد بطحایی