معرفی عارفان
1.25K subscribers
34.2K photos
12.3K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
تو ای نسیم صباحی که پیک دلشدگانی/
علی‌الصباح روان شو به جستجوی صباحی

سراغ منزل آن یار مهربان چو گرفتی/
چو صبح خرم و خندان شتاب سوی صباحی

پس از سلام به کنجی نشین و بهر تحیت/
نخست صبحک الله بخوان به روی صباحی



هاتف اصفهانی
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست
وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست

سروها دیدم در باغ و تأمل کردم
قامتی نیست که چون تو به دلارایی هست


#سعدی
گذر زمان چیزی را حل نمی‌کند، تنها عشق حل می‌کند. زمان پشت گوش می‌اندازد، فراموش می‌کند، چشم می‌بندد و می‌گوید برو به یک زمان دیگر! آن زمان دیگر شاید عشق را یافتی، و آنگاه عشق همه چیز را حل خواهد کرد و آرام‌آرام، یکی‌یکی و دانه به دانه مهره‌های اعمال را باز خواهد گشود، قیود دیرین را خواهد گسست و در خویش، از خویش، همه چیز را خواهد زدود.

تنها عشق حل می‌کند،
تنها عشق آزادی‌بخش است.

حلمی | کتاب آزادی

#تنها_عشق
#آزادی‌بخش
داری کم‌ کم به گوشه‌های معمّایم راه می‌یابی، به حریمی که بر هیچ کس پیش از این گشوده نبود. پرده آرام آرام در حال فرو افتادن است و کلمه به کلمه زندگی نو در حال به دنیا آمدن است.

پیش از آن که به دنیا بیایم درِ گوشم گفت: از همه چیز الهام خواهی گرفت، از همه چیز خواهی نوشت، و همه چیز را خواهی گفت، در عینِ هیچ نگفتن، در حینِ مطلق خاموشی.

گفتم همه چیز را، و راه را گشودم و سفره را پهن کردم، به هزار ایما و اشاره، و آشکار و نهان. گفتم همه چیز را، چنان گویی که هرگز هیچ نگفتم. خاصیت کلمه چنین است.

یک آمد و رفت، دو سفره‎ی خویش گشود و ناتمام شد. سه در حالِ حاضر است. چهار را می‌بینم از رحم کائنات به صحن زمین. پنج را نیز می‌بینم، آن پنجِ دورِ در دست.

آن پنجِ دورِ در دست
منم.

حلمی | کتاب آزادی

#معما
#دور_در_دست
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم

گفته بودیم به خوبان که نباید نگریست
دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم


حضرت سعدی
شب هجران تو غم بر سر غم
روز وصلت همه شادی و طرب

شب اغیار زدیدار تو روز
روز من از غم هجران تو شب

فیض کاشانی
عشق رازی‌ست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن‌ها که خدا با من تنها دارد

فاضل نظری
به شکستگان شنیدم که همی کنی نگاهی

به من شکسته آخر نظرت چرا نباشد؟

سلمان ساوجی
صداے عشق تنها
در دل هوشیار میپیچد...
بےا میخانه آنجا هم
صداے یار میپیچد...

مخور صائب فریب زهد
از عمامه زاهد...
که در گنبد ز بے مغزے
صدا بسیار میپیچد...

#صائب_تبریزی
شراب عشرتش در جام و با خود خلوتی دارد
کَفَش ساقی، لبش مَی‌کش، چه بی‌غش‌ صحبتی دارد!

به دل‌بردن ادایی خاص دارد هر سرِ مویش
نگه طرزی و لب رسمی و مژگان عادتی دارد

چه بزم است آن نمی‌دانم کز آن‌جا هرکه می‌آید
لبِ پر شِکوه می‌آرد ، دلِ پر حسرتی دارد

نه لذّت داند و راحت، نه خواب و خور نه آسایش
اسیرِ دردِ هجر از زندگانی تهمتی دارد

چنان راه نگاهی یافتم در بزمِ غیر امشب
که خواهد کُشت خود را مدّعی گر غیرتی دارد!

بلای دردِ عشقِ یار، شاپور از خدا خواهد
به مقصودش رسان یارب! که عالی‌همّتی دارد

#شاپور طهرانی
گفتی مگذر به کوی ما در زین پس
کامیخته‌ای ز مهر با دیگر کس
این خود چه حدیث است؟ ولی دانم چیست
سیر آمده‌ای، بهانه می‌جویی‌ و بس

#جمال‌الدین اصفهانی

دیوان کمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی،
مباش این همه دربند زینت دنیا
که سرخ‌ و زرد جهان، چون شفق‌ نگه‌واریست


#واعظ قزوینی
درین توفان صرصر آرزوی شعلگی خام است
نداری خانه گر در سنگ، نتوانی شرر گشتن

روایی هرچه بینی، ناروایی‌ها ازآن خوش‌تر
شدن سنگ سیه بهتر درین دوران که زر گشتن

#فیاض لاهیجی
من نمیخواهم که دستی باشم اندر پشت تو
پشت در پشت توام،اینگونه بالا میشود

خانه ات امن و دمت گرم و اجاقت گرمتر
واژه از من ،چشم از تو،شعر غوغا میشود...

#مهدی_اخوان_ثالث
ای حلاج...!
آنچه گفتی ، من بیش گفتم ،
به صدبار بیش گفتم.
تو در عبارت آوردی ،
من در اشارت نهفتم.
تو در شریعت ، به خود بیاشفتی ،
و من بر خود نیاشفتم.
لاجرم تو در مسند بلا افتادی ،
و من در مهد عنایت خفتم.


#خواجه_عبدالله_انصاری
📕 مجموعهٔ مناجات
ص۷۸
ز عشقت
رُخ ات بگشا ای #ساقی....!
#صرفا_برای_اندیشیدن

هیچ رابطه‌ی انسانی، وجود دیگری را به تملک خود در نمی‌آورد.
در دوستی یا عشق، هر دو نفر در کنار هم دست‌های خود را برای یافتن چیزی که یک دست به تنهایی قادر به یافتن آن نیست دراز می‌کنند.

#جبران‌_خلیل‌_جبران
زخم چو بر دل رسید، دیده پر از خون چراست؟

چون تو درون دلے نقش تو بیرون چراست؟

#نظامی



‎‌‌‌‌‎
یار صاحب نظر به دست آور
حاصل بحر و بر به دست آور

گر به شب آفتاب مے جوئی
ماده دور قمر به دست آور

هست در مصر نیشڪر بسیار
شڪر از نیشڪر به دست آور

این چنین دلبرے ڪه مے جوئی
رو به خون جگر به دست آور

خوش در این بحر ما در آ با ما
صدف پر گهر به دست آور

با هنرمند صحبتے مے دار
عارفانه هنر به دست آور

بندهٔ بندگان سید شو
حضرت معتبر به دست آور

#حضرت_شاہ_نعمت_اللہ_ولی


‎‌‌‌‌‎
 اے دل اگر آن عارض دلجو بینی
ذرات جهان را همه نیڪو بینی

در آینه ڪم نگر ڪه خودبین نشوی
خود آینه شو تا همگے او بینی

#ابوسعید_ابوالخیر
 

‎‌‌‌‌‎
از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده‌ام
خانه به خانه در به در، کوچه به کوچه کو به کو

اقبال_لاهوری