معرفی عارفان
سعدی « گلستان » دیباچه ( #قسمت_هشتم ) بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم تقصیر و تقاعدی که در مواظبتِ خدمتِ بارگاهِ خداوندی میرود بنا بر آن است که طایفهای از حکماء هندوستان در فضایل بزرجمهر سخن میگفتند ، به آخر جز این عیبش ندانستند که در سخن گفتن بطیء است…
سعدی « گلستان »
دیباچه
( #قسمت_نهم )
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
قدّمالخروجَ قبلَالولوجُ ، مردیت بیازمای ، وآنگه زن کن .
گرچه شاطر بُوَد خروس ، به جنگ ،
چه زند پیشِ بازِ رویینچنگ؟ ،
گربه ،،، شیر است در گرفتنِ موش ،
لیک ،،، موش است در مصافِ پلنگ ،
اما به اعتمادِ سعتِ اخلاقِ بزرگان که چشم از عوایبِ زیردستان بپوشند و در افشایِ جرائمِ کِهتران نکوشند ، کلمهای چند به طریقِ اختصار از نوادر و امثال و شعر و حکایات و سیرِ ملوکِ ماضی رحمهمالله در این کتاب درج کردیم و برخی از عمرِ گرانمایه بر او خرج ، موجبِ تصنیفِ کتاب این بود و باللهالتوفیق .
بمانَد سالها ، این نظم و ترتیب ،
ز ما ، هر ذرّه خاک ، افتاده جایی ،
غرض ، نقشیست کز ما باز مانَد ،
که هستی را ، نمیبینم بقایی ،
مگر صاحبدلی ، روزی به رحمت ،
کند در کارِ درویشان ، دعایی ،
امعانِ نظر در ترتیبِ کتاب و تهذیبِ ابواب ، ایجازِ سخن مصلحت دید تا بر این روضهٔ غنا و حدیقهٔ غلبا چون بهشت ، هشت باب اتفاق افتاد از آن مختصر آمد ، تا به ملال نیانجامد .
باب اوّل : در سیرتِ پادشاهان
باب دوم : در اخلاقِ درویشان
باب سوم : در فضیلتِ قناعت
باب چهارم : در فوایدِ خاموشی
باب پنجم : در عشق و جوانی
باب ششم : در ضعف و پیری
باب هفتم : در تأثیرِ تربیت
باب هشتم : در آدابِ صحبت
در این مدت ، که ما را ، وقت خوش بود ،
ز هجرت ، ششصد و پنجاه و شش ، بود ،
مرادِ ما ، نصیحت بود و ، گفتیم ،
حوالت با خدا کردیم و ، رفتیم ،
#پایان_دیباچه_گلستان_سعدی
باب اول در سیرت پادشاهان « مواعظ »
دیباچه
( #قسمت_نهم )
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
قدّمالخروجَ قبلَالولوجُ ، مردیت بیازمای ، وآنگه زن کن .
گرچه شاطر بُوَد خروس ، به جنگ ،
چه زند پیشِ بازِ رویینچنگ؟ ،
گربه ،،، شیر است در گرفتنِ موش ،
لیک ،،، موش است در مصافِ پلنگ ،
اما به اعتمادِ سعتِ اخلاقِ بزرگان که چشم از عوایبِ زیردستان بپوشند و در افشایِ جرائمِ کِهتران نکوشند ، کلمهای چند به طریقِ اختصار از نوادر و امثال و شعر و حکایات و سیرِ ملوکِ ماضی رحمهمالله در این کتاب درج کردیم و برخی از عمرِ گرانمایه بر او خرج ، موجبِ تصنیفِ کتاب این بود و باللهالتوفیق .
بمانَد سالها ، این نظم و ترتیب ،
ز ما ، هر ذرّه خاک ، افتاده جایی ،
غرض ، نقشیست کز ما باز مانَد ،
که هستی را ، نمیبینم بقایی ،
مگر صاحبدلی ، روزی به رحمت ،
کند در کارِ درویشان ، دعایی ،
امعانِ نظر در ترتیبِ کتاب و تهذیبِ ابواب ، ایجازِ سخن مصلحت دید تا بر این روضهٔ غنا و حدیقهٔ غلبا چون بهشت ، هشت باب اتفاق افتاد از آن مختصر آمد ، تا به ملال نیانجامد .
باب اوّل : در سیرتِ پادشاهان
باب دوم : در اخلاقِ درویشان
باب سوم : در فضیلتِ قناعت
باب چهارم : در فوایدِ خاموشی
باب پنجم : در عشق و جوانی
باب ششم : در ضعف و پیری
باب هفتم : در تأثیرِ تربیت
باب هشتم : در آدابِ صحبت
در این مدت ، که ما را ، وقت خوش بود ،
ز هجرت ، ششصد و پنجاه و شش ، بود ،
مرادِ ما ، نصیحت بود و ، گفتیم ،
حوالت با خدا کردیم و ، رفتیم ،
#پایان_دیباچه_گلستان_سعدی
باب اول در سیرت پادشاهان « مواعظ »