This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز
به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد
نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز
#حضرت_سعدی
به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد
نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز
#حضرت_سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا
شربتی تلختر از زهر فراقت باید
تا کند لذت وصل تو فراموش مرا
هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین
روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا
بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند
به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا
سعدی اندر کف جلاد غمت میگوید
بندهام بنده به کشتن ده و مفروش مرا
#حضرت_سعدی
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا
شربتی تلختر از زهر فراقت باید
تا کند لذت وصل تو فراموش مرا
هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین
روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا
بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند
به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا
سعدی اندر کف جلاد غمت میگوید
بندهام بنده به کشتن ده و مفروش مرا
#حضرت_سعدی
Bogzar Ta Moghabele Rooye To Bogzarim(Nava Va Morakabkhni)
M.R.Shajarian @navayjan
آواز
#محمد_رضا_شجریان
نی.محمدموسوی
دستگاه نوا مرکب خوانی
بخش اول
بیت اول درآمد نوا
بیت دوم گوشه گردانیه
بیت سوم تحریر نغمه گوشه گردانیه
بیت چهارم. گوشه گَوِشت و فرود به نوا
بیت پنجم. گوشه بیات راجه و اوج راجه
بیت ششم. مصرع اول گوشه اوج و انتهای مصرع ایست روی قرچه و تکرار مصرع در قرچه و مصرع دوم در قرچه تکمیل جمله با تحریر و ایست روی رضوی
تکرار مصرع دوم همین بیت رضوی و تحریر رضوی
بیت هفتم. رضوی
بیت هشتم.رضوی
بیت نهم. سلمک
بیت دهم.سلمک و با تحریر فضاسازی به پرده های شور اول و فرود به نوا
بیت آخر.درآمد نوا و ختم این بخش از کاست نوامرکب خوانی
مطلع آواز
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
#حضرت_سعدی
#محمد_رضا_شجریان
نی.محمدموسوی
دستگاه نوا مرکب خوانی
بخش اول
بیت اول درآمد نوا
بیت دوم گوشه گردانیه
بیت سوم تحریر نغمه گوشه گردانیه
بیت چهارم. گوشه گَوِشت و فرود به نوا
بیت پنجم. گوشه بیات راجه و اوج راجه
بیت ششم. مصرع اول گوشه اوج و انتهای مصرع ایست روی قرچه و تکرار مصرع در قرچه و مصرع دوم در قرچه تکمیل جمله با تحریر و ایست روی رضوی
تکرار مصرع دوم همین بیت رضوی و تحریر رضوی
بیت هفتم. رضوی
بیت هشتم.رضوی
بیت نهم. سلمک
بیت دهم.سلمک و با تحریر فضاسازی به پرده های شور اول و فرود به نوا
بیت آخر.درآمد نوا و ختم این بخش از کاست نوامرکب خوانی
مطلع آواز
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
#حضرت_سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساقی بِده وُ بِستان دادِ طرب از دنیا
کاین عمر نمیمانَد، وین عهد نمیپاید
گویند چرا سعدی از عشق نپرهیزد
من مستم از این معنی، هشیار سری باید
#حضرت_سعدی
مرا دلیست گرفتار عشق دلداری
سمن بَری صنمی گلرخی جفاکاری
بنفشه زلفی نسرین بَری سمن بویی
که ماه را بر حُسنش نماند بازاری
دلم به غمزه ی جادو ربود و دوری کرد
کنون بماندم بی او چو نقش دیواری
ز وصل او چو کناری طمع نمیدارم
کناره کردم و راضی شدم به دیداری
ز هر چه هست گزیر است و ناگزیر از دوست
چه چاره سازد در دام دل گرفتاری؟
در اشتیاق جمالش چنان همینالم
چو بلبلی که بماند میان گلزاری
حدیث سعدی در عشق او چو بیهده است
نزد دمی چو ندارد زبان گفتاری
#حضرت_سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من به سحر ببستند خواب را
اول نظر ز دست برفتم عنان عقل
وان را که عقل رفت چه داند صواب را
گفتم مگر به وصل رهایی بود ز عشق
بیحاصلست خوردن مستسقی آب را
دعوی درست نیست گر از دست نازنین
چون شربت شکر نخوری زهر ناب را
عشق آدمیتست گر این ذوق در تو نیست
همشرکتی به خوردن و خفتن دواب را
آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز
تا پادشه خراج نخواهد خراب را
قوم از شراب مست وز منظور بینصیب
من مست از او چنان که نخواهم شراب را
سعدی نگفتمت که مرو در کمند عشق
تیر نظر بیفکند افراسیاب را
#حضرت_سعدی
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من به سحر ببستند خواب را
اول نظر ز دست برفتم عنان عقل
وان را که عقل رفت چه داند صواب را
گفتم مگر به وصل رهایی بود ز عشق
بیحاصلست خوردن مستسقی آب را
دعوی درست نیست گر از دست نازنین
چون شربت شکر نخوری زهر ناب را
عشق آدمیتست گر این ذوق در تو نیست
همشرکتی به خوردن و خفتن دواب را
آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز
تا پادشه خراج نخواهد خراب را
قوم از شراب مست وز منظور بینصیب
من مست از او چنان که نخواهم شراب را
سعدی نگفتمت که مرو در کمند عشق
تیر نظر بیفکند افراسیاب را
#حضرت_سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کسی مانند من جستی
زهی بدعهد سنگین دل
مکن کاندر وفاداری
نخواهی یافت مانندم
اگر خود نعمت قارون
کسی در پایت اندازد
کجا همتای من باشد
که جان در پایت افکندم
#حضرت_سعدی
زهی بدعهد سنگین دل
مکن کاندر وفاداری
نخواهی یافت مانندم
اگر خود نعمت قارون
کسی در پایت اندازد
کجا همتای من باشد
که جان در پایت افکندم
#حضرت_سعدی
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد
با پریشانیِ دل شوریده چشم خواب داشت
کوس غارت زد فراقت گِرد شهرستان دل
شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود
تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت
دیدهام میجست و گفتندم نبینی روی دوست
خود دُرفشان بود چشمم کاندر او سیماب داشت
ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین مینمود
کی گمان بردم که شهدآلوده زهر ناب داشت
سعدی این ره مشکل افتادست در دریای عشق
اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت
#حضرت_سعدی