معرفی عارفان
1.25K subscribers
34.1K photos
12.3K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
خیام ظلمتیان را، فضای نور کنی
به ذهن ظلمت اگر لحظه­ ای خطور کنی
نشسته­ ام به عزای چراغ مرده­ ی خود
بیا که سوک مرا، ای ستاره! سور کنی
برای من، همه، آن لحظه است، لحظه­ ی قدر
که چون شهاب، در آفاق شب عبور کنی
هنوز می­شود از شب گذشت و روشن شد،
اگر تو- طالع موعود من!- عبور کنی
 
تراکم همه­ ی ابرهای زاینده!
بیا که یادی از این شوره­ زار دور کنی
کبوتر افق آرزو! خوشا گذری
براین غریب، بر این برج سوت و کور کنی
چه می­شود که شبی، ای شکیب جادویی
عیادتی هم از این جان ناصبور کنی؟
 
نه از درنگ، ز تثبیت شب هراسانم
اگر در آمدنت بیش از این قصور کنی


#حسین_منزوی
#غزل_شماره_۱۲
رنج گرانم را به صحرا می‌دهم، صحرا نمی‌گیرد

اشک روانم را به دریا می‌دهم، دریا نمی‌گیرد

تا در کجا بتکانم از دامان دل این سنگ سنگین را

دلتنگیم ای دوست! بی تو در جهانی جا نمی‌گیرد

با سنگ ها می‌گویم آن رازی که باید با تو می‌گفتم

سنگین دلا، دستت چرا دستی از این تنها نمی‌گیرد؟

ای تو پرستار شبان تلخ بیماریم، بیمارم

عشقت چرا نبض پریشان حیاتم را نمی‌گیرد؟

***

بی هر که و هر چیز آری! بی تو امّا، نه! که این مطرود،

دل از بهشت خلد می‌گیرد، دل از حوّا نمی‌گیرد

می‌آیم و جانم به کف وین پرسشم بر لب که آیا؟ دوست

می‌گیرد ازمن تحفهٔ ناقابلم را یا نمی‌گیرد ؟

***

آیا گذشتند آن شبان بوسه و بیداری و بستر‌؟

دیگر سراغی خواهش جسمت، از آن شب‌ها نمی‌گیرد؟

دیگر غزل از عشق من بر آسمان‌ها سر نمی‌ساید‌؟

یعنی که دیگر کار عشق از حسن تو، بالا نمی‌گیرد؟

***

هر سو که می‌بینم همه یأس است و سوی تو همه امیّد

وین نخل پژمرده مگر در آفتابت پا نمی‌گیرد.

#حسین_منزوی
#ناطقه_از_شوکران_و_شکر
#غزل_شماره_۱۲
شب است و در شبِ من، خوش نشینی‌ات، زیباست

به بوسه، از لبِ من، خوشه‌چینی‌ات زیباست

تو را به جلوه فروشی، نیاز نیست چو گُل

که غُنچه‌ای تو و در خود نشینی‌ات زیباست

تو مهر را همه با مهر می‌دهی پاسخ

صدایِ عشقی و طبعِ طنینی‌ات زیباست

اگر تو می‌شکنی، لیلیانه، کاسهِٔ من

چه غم، که شیوهِٔ دلبر گزینی‌ات، زیباست

میانِ«هستم» و «شک می‌کنم» پُلی است، و گر،

به عشق شک نکنی، بی‌یقینی‌ات، زیباست

میانِ این‌همه یاس و سمن، گُل! ای گُلِ من!

به جلوه آمدنِ یاسمینی‌ات، زیباست

تو هرچه می‌کنی ای یار، دوستت دارم

که نازنینی و هر نازنینی‌ات، زیباست

همین، نه رقصِ دو برّه به سینه‌ات. حتّا

سرِ بُریدهِٔ یحیی، به سینی‌ات، زیباست

برآهویِ نرِ من- جانِ عشق‌پرورِ من-

پلنگِ ماده! هجومِ کمینی‌ات، زیباست

به لطف آن تنِ زیبایِ پارسی است، اگر

به چشمم این‌همه دیبایِ چینی‌ات، زیباست

وزیدنِ نفسِ عشق و لرزه‌هایِ طلب

به پرّه‌هایِ هوسناکِ بینی‌ات، زیباست


«فرشته عشق نداند» به آسمان چه روم؟

برایِ من، تو و عشقِ زمینی‌ات، زیباست

#حسین_منزوی
#با_عشق_در_حوالی_فاجعه
#غزل_شماره_۱۲