من کی ام جز نقابی از ابهام؟
درد بحران هویّت دارم!!
یک اشاره بدون انگشتم؛ اثرم درد می کند بدجور..!

که روز خوب؛
یک شماره دادنِ فرضی ست
در کوچه ای که اسم ندارد!!

کدام دست رسیده به دست دلخواهش
که دست های پر از زخم ما به هم برسند؟!

-محمد رضا رستم پور

باران ...صدای گریه ی مردی که داشتی!
که جا گذاشتیش...مرا جا گذاشتی...

تنهایی...نه از تنها ماندن.
بلکه از نبود به اشتراک گذاشتن آنچه برای ما اهمیت دارد
حاصل می شود...!

یک مشت تابستان غمگین در سَر من که آهسته می چرخید هی با گردش پنکه!

خنده ام نمی گیرد لب مُردگی دارم
حتی لباس هایم افسردگی دارد!
تمام عمر به ساز زمانه رقصیدم
بگو چگونه به ساز زمانه گریه کنم؟

می‌خندم
همینطور می‌خندم اما
دلم شاد نمی‌شود،
چون شب
که اینهمه ستاره روشنش نمی‌کند...

-معین دهاز

😬😬پروفم زیادی تکراری شده باس چنتا عکس جدید بگیرم😅

سبز
از برگ های نعناع می گوید
از چشم های دخترکی
که جلگه ای را با خود
به ازدحام فروشگاه آوردند
آبی
از پیراهنی که مادر
پشت درِ اتاق آویخت
تا در غیاب آسمان
ابرها را میزبانی کند
و نارنجی
قصه ی پرتقالی را می گوید
که بر شاخه ماند
تا تو از پنجره ی اتاقت
چیزی برای تماشا کردن داشته باشی.
خاکستری اما
که گوشه ی بوم تنهاست
خاکستری
که از هر رنگ خاطره ای دارد
به سکوتش ادامه می دهد
من
تکّه ای خاکستری
از شهری خاکستری
که تنها تو می توانی به حرف بیاوری
رنگ هایی را که در او سکوت کرده اند..

حالم؛ مثل بابایه که کنترل دستش نی🚶‍♂☄

آدم منطقی
خودش رو با شرایطش وفق میده
ولی آدم غیر منطقی
سعی می کنه که شرایط رو با خودش وفق بده
پس پیشرفت
بستگی به آدم غیر منطقی داره!

-جورج برناو شاو

با اینکه مفهومش تکراری ولی جملشو دوس دارم

شبیه دلهره ام؛ یک کلاس درس حجاب
نمایش تن عریان به چند بچّه گلاب

ناآرام سردرد؛مثل جغجغه بعد از جَلق!

خورده نیمِ فرشته ام را، نیمِ اهریمنی که هستم!

هر چه پاکم کنند، معلومم
ردّ یک فحش روی دیوارم..!