Forwarded from اتچ بات
قطعه زیبای #ها_بله
در ساختار #جز (جاز)
بر اساس #لهجه_اصیل_شیرازی
با شعری از #بیژن_سمندر
آهنگساز و خواننده #حسین_میری تنظیم: #حسین_زارع
(نماهنگ را از انتهای این متن دانلود کنید)
Номи мусиқии:
#ҳо_бале
лаҳҷаи #Shirazi
Оҳангсоз ва сарояндаи:
#Ҳусейн_Мири
Танзими оҳанг:
#Ҳусейн_Zareъ
Суруди: #Bijan_Самандар
(мусиқи ро аз охири матн донлуд_Download_ кунид)
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#بیژن_سمندر شاعر و ترانه سرای معاصر شیرازی است که به خاطر سرودن شعر با گویش شیرازی مشهور است. از کتابهای وی که با #گویش_شیرازی می باشد می توان به کتاب های #شعر_شیراز و #شعر_شهر اشاره کرد. اشعار بیژن سمندر توسط بسیاری از خواننده ها خوانده شده است.
(شیراز؛ کعبه آرزوهای مردم #تاجیکستان و نیز فارسی زبانان #ازبکستان و آسیای میانه است
متن ترانه با لهجه شیرازی 👇👇
(از وبلاگ یادگاران شیراز)
خاکو با مژگون بوروفم، اشک پاشم با پشنگه
تا غبار راه تو بر ماه رخسارت نه تنگه
غم تو قلبم کلمه کلمه، ميزنه رودار سقلمه
شيشهی دل نازکه، در انتظار يی پلنگه
باز سر شو شد، دلم او شد، نمیدونم چطو شد
باز همه مووی تنام بونهی تو دارن لنگه لنگه
سی خوشهی زلفت چه باناز اوزيده کنج قپ تو
آرمه داره مرغ دل از باغ زلفت يی تلنگه
درمدم گفتم يخ ما نمسوه بو قلب سنگات
گفت هاآ، گفتم هابله، دل که نيسئی، سنگ دنگه
من صبو يو پس صبو لملوش میشم از غصه اما
تا آمختهی آتيشام امشب نخواهم داد منگه
گوش شيطون کر، ماشّالو، نومخدا، الله و اکبر
آفتاب عشق سمندر تا قيومت جنگ جنگه
----------------------
چم واژگان (معنی واژگان) 👇👇
بروفم: بروفم. بروبم، جارو کنم
پشنگه: قطرات پراکندهی آب که بر روی کسی يا چيزی پاشيده شود.
نه تنگه: نتنگد، نجهد
کلمه: جمع (کلمه شدن، جمع شدن، انباشته شدن)
رودار: دايم، مرتبن
سقلمه: با مشت گره کرده به پهلوی کسی زدن (معمولن برای توجه دادن او به مطلبی اين عمل صورت میگيرد)
پلنگ: ضربه با سر انگشت
او: آب
مووی: موهای
سی: نگاه، تماشا (از “سير” است)
اوزيده: آويزان شده (شکسته و عاميانهی “آويزيده” است)
قپ: گونه
آرمه: ويار
تلنگه: خوشه کوچک (برای انگور) -تلنگهی انگور
درمدم گفتم: اصطلاحی است که شيرازیها هنگام تعريف ماجرايی برای آغاز گفتههای خود به شخص غايب استفاده میکنند. يعنی شروع کردم و گفتم…
يخ ما نمسوه: يا ما با تو نمیسوه، يخ ما با ت نمیسايد؛ يعنی چاره تو را نمیکنيم، قادر نيستيم تو را مجاب کنيم، با تو يارای برابری نداريم
هاآ؟: راستی (و جواب آن، والله است. در لهجهی تهرانی برای افاده اين منظور –وا- میگويند که جواب آن “ولله ديگه” است)
دنگ: سفت
صبو: فردا
لملوش: لاغر و ضعيف
آمخته: آموخته، عادت داده شده
منگه: صدای ضعيف، غرغر و و ناله ضعيف
جنگ: داغ
آفتاب جنگ: آفتاب داغ و درخشاجنگ به معنی صميمی هم هست (رفيق جنگ)
----------------------
چم ترانه به پارسی معیار👇👇
( از تارنمای نگاه مدیا)
ها بله خاک را با مژگان بروبم و با اشک آن را مرطوب کنم تا غبار راه بر روی رخسارت ننشیند غم تو در قلبم جمع شده دل مانند شیشه ای نازک با ضربه ای خواهد شکست باز شب آغاز شد و نمی دانم چرا دلم بی تاب است تمام وجودم بهانه ی تو را دارد و تو را فریاد می زند ببین موهات چه زیبا کنار گونه ات آویزان شده مرغ دل آرزوی پرواز در باغ زلفت را دارد من گفتم: با سنگدلی نمی توان کنار آمد گفتی: راست می گی؟! گفتم: بله! این که دل نیست سنگ است من همین روزها از غصه ضعیف می شوم و تا با آتش تو می سوزم اعتراضی نخواهم کرد گوش شیطان کر، ماشاالله ، به امید خدا آفتاب عشق سمندر تا ابد داغ و پرحرارت خواهد بود
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
@LoversofIRAN
نماهنگ اجرا شده ی این ترانه در برنامه #رادیو_هفت که از شبکه آموزش سیما پخش میشد را در زیر دانلود کنید
در ساختار #جز (جاز)
بر اساس #لهجه_اصیل_شیرازی
با شعری از #بیژن_سمندر
آهنگساز و خواننده #حسین_میری تنظیم: #حسین_زارع
(نماهنگ را از انتهای این متن دانلود کنید)
Номи мусиқии:
#ҳо_бале
лаҳҷаи #Shirazi
Оҳангсоз ва сарояндаи:
#Ҳусейн_Мири
Танзими оҳанг:
#Ҳусейн_Zareъ
Суруди: #Bijan_Самандар
(мусиқи ро аз охири матн донлуд_Download_ кунид)
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#بیژن_سمندر شاعر و ترانه سرای معاصر شیرازی است که به خاطر سرودن شعر با گویش شیرازی مشهور است. از کتابهای وی که با #گویش_شیرازی می باشد می توان به کتاب های #شعر_شیراز و #شعر_شهر اشاره کرد. اشعار بیژن سمندر توسط بسیاری از خواننده ها خوانده شده است.
(شیراز؛ کعبه آرزوهای مردم #تاجیکستان و نیز فارسی زبانان #ازبکستان و آسیای میانه است
متن ترانه با لهجه شیرازی 👇👇
(از وبلاگ یادگاران شیراز)
خاکو با مژگون بوروفم، اشک پاشم با پشنگه
تا غبار راه تو بر ماه رخسارت نه تنگه
غم تو قلبم کلمه کلمه، ميزنه رودار سقلمه
شيشهی دل نازکه، در انتظار يی پلنگه
باز سر شو شد، دلم او شد، نمیدونم چطو شد
باز همه مووی تنام بونهی تو دارن لنگه لنگه
سی خوشهی زلفت چه باناز اوزيده کنج قپ تو
آرمه داره مرغ دل از باغ زلفت يی تلنگه
درمدم گفتم يخ ما نمسوه بو قلب سنگات
گفت هاآ، گفتم هابله، دل که نيسئی، سنگ دنگه
من صبو يو پس صبو لملوش میشم از غصه اما
تا آمختهی آتيشام امشب نخواهم داد منگه
گوش شيطون کر، ماشّالو، نومخدا، الله و اکبر
آفتاب عشق سمندر تا قيومت جنگ جنگه
----------------------
چم واژگان (معنی واژگان) 👇👇
بروفم: بروفم. بروبم، جارو کنم
پشنگه: قطرات پراکندهی آب که بر روی کسی يا چيزی پاشيده شود.
نه تنگه: نتنگد، نجهد
کلمه: جمع (کلمه شدن، جمع شدن، انباشته شدن)
رودار: دايم، مرتبن
سقلمه: با مشت گره کرده به پهلوی کسی زدن (معمولن برای توجه دادن او به مطلبی اين عمل صورت میگيرد)
پلنگ: ضربه با سر انگشت
او: آب
مووی: موهای
سی: نگاه، تماشا (از “سير” است)
اوزيده: آويزان شده (شکسته و عاميانهی “آويزيده” است)
قپ: گونه
آرمه: ويار
تلنگه: خوشه کوچک (برای انگور) -تلنگهی انگور
درمدم گفتم: اصطلاحی است که شيرازیها هنگام تعريف ماجرايی برای آغاز گفتههای خود به شخص غايب استفاده میکنند. يعنی شروع کردم و گفتم…
يخ ما نمسوه: يا ما با تو نمیسوه، يخ ما با ت نمیسايد؛ يعنی چاره تو را نمیکنيم، قادر نيستيم تو را مجاب کنيم، با تو يارای برابری نداريم
هاآ؟: راستی (و جواب آن، والله است. در لهجهی تهرانی برای افاده اين منظور –وا- میگويند که جواب آن “ولله ديگه” است)
دنگ: سفت
صبو: فردا
لملوش: لاغر و ضعيف
آمخته: آموخته، عادت داده شده
منگه: صدای ضعيف، غرغر و و ناله ضعيف
جنگ: داغ
آفتاب جنگ: آفتاب داغ و درخشاجنگ به معنی صميمی هم هست (رفيق جنگ)
----------------------
چم ترانه به پارسی معیار👇👇
( از تارنمای نگاه مدیا)
ها بله خاک را با مژگان بروبم و با اشک آن را مرطوب کنم تا غبار راه بر روی رخسارت ننشیند غم تو در قلبم جمع شده دل مانند شیشه ای نازک با ضربه ای خواهد شکست باز شب آغاز شد و نمی دانم چرا دلم بی تاب است تمام وجودم بهانه ی تو را دارد و تو را فریاد می زند ببین موهات چه زیبا کنار گونه ات آویزان شده مرغ دل آرزوی پرواز در باغ زلفت را دارد من گفتم: با سنگدلی نمی توان کنار آمد گفتی: راست می گی؟! گفتم: بله! این که دل نیست سنگ است من همین روزها از غصه ضعیف می شوم و تا با آتش تو می سوزم اعتراضی نخواهم کرد گوش شیطان کر، ماشاالله ، به امید خدا آفتاب عشق سمندر تا ابد داغ و پرحرارت خواهد بود
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
@LoversofIRAN
نماهنگ اجرا شده ی این ترانه در برنامه #رادیو_هفت که از شبکه آموزش سیما پخش میشد را در زیر دانلود کنید
Forwarded from عاشقان ایران
👈 شعری جاودان، به وسعت ایران زمین 👉
بخش ۱
#اختصاصی_کانال
سروده ی جاودان سعدی شیرین سخن، از خراسان تا اصفهان و کردستان، و افغانستان تا ازبکستان و جمهوری باکو را در نوردیده است. از موسیقی مقامی تا سنتی و پاپ
@LoversofIRAN
#ایرانشهری #ایرانشهر #ایران_زمین #موسیقی #شعر #فرهنک #مقامی #محلی #سنتی #پاپ #مدرن
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
⬅️ نمود فرهنگ ایرانشهری در موسیقی ایرانی:
🔷 در موسیقی ایرانی نمونه هایی از ملودی ها و تصنیف ها؛ یا ترانه ها و شعرهایی را داریم که به دلیل توانایی موسیقایی و جذابیت شنیداری شان، جغرافیایی گسترده از سرزمین های ایرانی را در نوردیده اند چنانکه با هر اجرای تازه از آن، رنگی نو از هنر ایرانی بر آن افزوده شده است.
این گردش و پویایی هنری، گاه به شکل استفاده یک ملودی و آهنگ یکسان در شهرهای مختلفی که سنت های آوازی کهن و استوار داشته اند رخ نموده است، چنانکه یک آهنگ با شعر و ترانه های مختلف خوانده شده؛
گاهی نیز با دستکاری ملودی و آهنگی که بر روی یک شعر ارزنده کار شده است رخ نمایی کرده است و یک شعر، با ملودی و سبک های آوازی گوناگون خوانده شده؛
و گاه به شکل تغییر هم در ملودی و هم در شعر همراه بوده طوری که بخشی از اثر نخستین را حفظ کرده اما بخش های دیگری از آن را دگرگون ساخته است.
🔷 یکی از این نمونه های زیبا و ارزشمند، قطعه ماندگار #ساری_گلین است که تاریخ و مکان پیدایش و سازنده این قطعه مشخص نیست اما برپایه ی گمانه های قوی احیانا ملودی و شعر نخستین آن #ارمنی بوده است و از سرزمین #آرارات/ #ارمنستان سرچشمه گرفته؛ اما بعدها با وفاداری به ملودی اثر، شعر آن دگرگون شده و هم با شعر #فارسی و هم با شعر #ترکی بازخوانی شده است. البته بدون اغراق باید گفت شعر فارسی که بر این ملودی گذاشته شده است، بسیار دلنوازتر از شعر ارمنی و ترکی آن است و با فضایی لطیف و روحانی، مضمون عاشقانه و عارفانه را همزمان در خود دارد؛ در حالیکه شعر ارمنی و ترکی این ملودی، تنها از عشق ناکام زمینی به یک عروس زیبا روی می گوید (که خانواده دختر او را از پسر عاشق دور نگاه داشته اند) و تهی از مفاهیمی ژرفتر است.
🔷 نمونه دیگر از قطعه های موسیقی که نمود و بروز فرهنگ "ایران زمینی" و "ایرانشهری" در موسیقی هستند، ملودی های گوناگونی است که بر شعر زیبا و شیوای #سعدی شیرین سخن، کار شده است. شعری که به "از من چرا رنجیده ای" شناخته شده است.
این شعر زیبا چنان آهنگین و خوش ساخت و پس از چندین قرن تازه و باطراوات است که هنرمندان آهنگساز را به وجد آورده است و برای آن، در چند سبک مختلف آهنگسازی شده است.
البته در خوانش هایی که از این شعر شده، بخش هایی از آن دستکاری شده مثلا مصرع اول به شکل "ای جان من جانان من" خوانده شده است و یا بیت هایی به آن افزوده و بیت هایی کاسته شده است.
■شعر اصلی:
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای؟
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیدهای؟
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیدهای؟
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیدهای؟
*گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت*
فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیدهای؟
من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیدهای؟
(معنی بیت چهارم*:
بتا(Beta)= بهل تا / بگذار تا
فردا= فردای قیامت
اگر من در غمت بمیرم بگذار خونم در گردنت باشد تا در قیامت بتوانم آن را دستاویزی کنم که دامنت را بگیرم)
🔷 نخستین قطعه، کار استاد ارجمند زنده یاد #غلامعلی_پورعطایی، هنرمند مردمی موسیقی محلی و مقامی #خراسان است که عمری را با ساده زیستی و فروتنی و عشق سرشار، برای پاسداری و زنده نگاهداشتن این موسیقی گذراند، بدون آنکه به راستی هنرش ارج گذاشته شود و جایگاهی که شایسته آن است برای او در نظر گرفته شود. این قطعه که گویا از نخستین خوانش ها برای آن شعر سعدی است، با دوتار نوازی و صدای گرم این عاشق #تربت_جام زندگی گرفت و با گوش دوستداران موسیقی محلی ایران، آشنا شد.
اجرای این قطعه 👇
https://t.me/LoversofIRAN/4917
بخش ۱
#اختصاصی_کانال
سروده ی جاودان سعدی شیرین سخن، از خراسان تا اصفهان و کردستان، و افغانستان تا ازبکستان و جمهوری باکو را در نوردیده است. از موسیقی مقامی تا سنتی و پاپ
@LoversofIRAN
#ایرانشهری #ایرانشهر #ایران_زمین #موسیقی #شعر #فرهنک #مقامی #محلی #سنتی #پاپ #مدرن
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
⬅️ نمود فرهنگ ایرانشهری در موسیقی ایرانی:
🔷 در موسیقی ایرانی نمونه هایی از ملودی ها و تصنیف ها؛ یا ترانه ها و شعرهایی را داریم که به دلیل توانایی موسیقایی و جذابیت شنیداری شان، جغرافیایی گسترده از سرزمین های ایرانی را در نوردیده اند چنانکه با هر اجرای تازه از آن، رنگی نو از هنر ایرانی بر آن افزوده شده است.
این گردش و پویایی هنری، گاه به شکل استفاده یک ملودی و آهنگ یکسان در شهرهای مختلفی که سنت های آوازی کهن و استوار داشته اند رخ نموده است، چنانکه یک آهنگ با شعر و ترانه های مختلف خوانده شده؛
گاهی نیز با دستکاری ملودی و آهنگی که بر روی یک شعر ارزنده کار شده است رخ نمایی کرده است و یک شعر، با ملودی و سبک های آوازی گوناگون خوانده شده؛
و گاه به شکل تغییر هم در ملودی و هم در شعر همراه بوده طوری که بخشی از اثر نخستین را حفظ کرده اما بخش های دیگری از آن را دگرگون ساخته است.
🔷 یکی از این نمونه های زیبا و ارزشمند، قطعه ماندگار #ساری_گلین است که تاریخ و مکان پیدایش و سازنده این قطعه مشخص نیست اما برپایه ی گمانه های قوی احیانا ملودی و شعر نخستین آن #ارمنی بوده است و از سرزمین #آرارات/ #ارمنستان سرچشمه گرفته؛ اما بعدها با وفاداری به ملودی اثر، شعر آن دگرگون شده و هم با شعر #فارسی و هم با شعر #ترکی بازخوانی شده است. البته بدون اغراق باید گفت شعر فارسی که بر این ملودی گذاشته شده است، بسیار دلنوازتر از شعر ارمنی و ترکی آن است و با فضایی لطیف و روحانی، مضمون عاشقانه و عارفانه را همزمان در خود دارد؛ در حالیکه شعر ارمنی و ترکی این ملودی، تنها از عشق ناکام زمینی به یک عروس زیبا روی می گوید (که خانواده دختر او را از پسر عاشق دور نگاه داشته اند) و تهی از مفاهیمی ژرفتر است.
🔷 نمونه دیگر از قطعه های موسیقی که نمود و بروز فرهنگ "ایران زمینی" و "ایرانشهری" در موسیقی هستند، ملودی های گوناگونی است که بر شعر زیبا و شیوای #سعدی شیرین سخن، کار شده است. شعری که به "از من چرا رنجیده ای" شناخته شده است.
این شعر زیبا چنان آهنگین و خوش ساخت و پس از چندین قرن تازه و باطراوات است که هنرمندان آهنگساز را به وجد آورده است و برای آن، در چند سبک مختلف آهنگسازی شده است.
البته در خوانش هایی که از این شعر شده، بخش هایی از آن دستکاری شده مثلا مصرع اول به شکل "ای جان من جانان من" خوانده شده است و یا بیت هایی به آن افزوده و بیت هایی کاسته شده است.
■شعر اصلی:
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای؟
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیدهای؟
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیدهای؟
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیدهای؟
*گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت*
فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیدهای؟
من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیدهای؟
(معنی بیت چهارم*:
بتا(Beta)= بهل تا / بگذار تا
فردا= فردای قیامت
اگر من در غمت بمیرم بگذار خونم در گردنت باشد تا در قیامت بتوانم آن را دستاویزی کنم که دامنت را بگیرم)
🔷 نخستین قطعه، کار استاد ارجمند زنده یاد #غلامعلی_پورعطایی، هنرمند مردمی موسیقی محلی و مقامی #خراسان است که عمری را با ساده زیستی و فروتنی و عشق سرشار، برای پاسداری و زنده نگاهداشتن این موسیقی گذراند، بدون آنکه به راستی هنرش ارج گذاشته شود و جایگاهی که شایسته آن است برای او در نظر گرفته شود. این قطعه که گویا از نخستین خوانش ها برای آن شعر سعدی است، با دوتار نوازی و صدای گرم این عاشق #تربت_جام زندگی گرفت و با گوش دوستداران موسیقی محلی ایران، آشنا شد.
اجرای این قطعه 👇
https://t.me/LoversofIRAN/4917
Telegram
Lovers of IRAN
از من چرا رنجیده ای؟
شعر: #سعدی
آهنگساز این قطعه زیبای #خراسانی:
زنده یاد استاد #غلامعلی_پورعطایی
وی دوتار نواز چیره دست، خواننده و آهنگساز بزرگ موسیقی مقامی/محلی #خراسان #تربت_جام بود
@LoversofIRAN
شعر: #سعدی
آهنگساز این قطعه زیبای #خراسانی:
زنده یاد استاد #غلامعلی_پورعطایی
وی دوتار نواز چیره دست، خواننده و آهنگساز بزرگ موسیقی مقامی/محلی #خراسان #تربت_جام بود
@LoversofIRAN
Forwarded from عاشقان ایران
👈 شعری جاودان، به وسعت ایران زمین 👉
بخش ۲
#اختصاصی_کانال
سروده ی جاودان سعدی شیرین سخن، از خراسان تا اصفهان و کردستان، و از افغانستان تا ازبکستان و جمهوری باکو را در نوردیده است. از موسیقی مقامی تا سنتی و پاپ
@LoversofIRAN
#ایرانشهری #ایرانشهر #ایران_زمین #موسیقی #شعر #فرهنک #مقامی #محلی #سنتی #پاپ #مدرن #سعدی
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔷 دومین قطعه و ملودی/آهنگ شناخته شده ای که بر این شعر ساخته شد، کار هنرمند ارجمند ایرانی اهل #سنندج #کردستان، محمد #جلیل_عندلیبی بود (گویا برپایه ملودی #کردی ساختار یافته) که با صدای گرم و مخملین #علیرضا_افتخاری اهل #اصفهان، (خواننده نامدار و توانای #مکتب_آواز_اصفهان) بسیاری از ایرانیان در دهه ۷۰ خورشیدی آن را به گوش نیوشیدند (سال انتشار ۷۷).
در آغاز این قطعه، افتخاری این دو بیت بیادماندنی را بشکل آواز می خواند و سپس شعر سعدی را اجرا می کند:
/کسی که گفت به گل نسبتی ست روی تو را
فزود قدر گل و کاست آبروی تو را
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک؟
زخاک نعره برآرم که آرزوی تو را/
درباره سراینده این دو بیت هم اطلاع دقیقی به دست نیاوردم در جستجو و پرس و جویی که داشتم. برخی تارنماها آن را از #بیدل_دهلوی دانسته اند که به نظر قابل اعتنا نمی آمد چون این بیت در دیوان بیدل نبود. (اگر اطلاع دقیقتری در این باره دارید به ما بگویید)
اجرای این قطعه👇
https://t.me/LoversofIRAN/4918
🔷 سومین قطعه با آهنگ/ملودی است که خواننده #ترک_زبان و نامدار #ازبکستان، #یولدوز_توردیه_وا خوانده است. درباره سازنده این قطعه آگاهی ندارم و با جستجویی که در اینترنت داشتم به داده های کافی نرسیدم، ولی احیانا ساخت یک هنرمند #ازبک باشد (اگر در این باره اطلاع دقیقتری دارید، لطفا به ما بگویید)
این اجرای او از این قطعه، به تازگی در تلویزیون خزر جمهوری #باکو (آذربایجان) بوده است که آن هم کشوری است با سیاست های بشدت ضد ایرانی و فارسی ستیز، اما موسیقی آن ابزاری است که بدون جنگ و خونریزی دل ها را فتح می کند و جان ها را تسخیر و به همین دلیل، موسیقی ایرانی در جمهوری باکو، طرفدار دارد👇
https://t.me/LoversofIRAN/4915
"یولدوز توردیه وا" بانوی هنرمندی است که افزون بر آواز "شش مقامی" که روش آوازی ویژه ازبک ها است، دستگاه های آواز ایرانی را نیز می داند و اجراهایی که از قطعات بانو #مرضیه و استاد #شجریان داشته است، اجراهایی قوی و ارزشمند بوده اند که هم در ازبکستان، هم در #تاجیکستان، و هم در جمهوری #باکو (آذربایجان) با استقبال بسیار روبرو شده اند. ارزش کار هنرمندانی چون او زمانی آشکار می شود که بدانیم سال هاست در ازبکستان سیاست های دولتی در راستای کاهش توان و جایگاه #زبان_فارسی در بین گویشوران این کشور بوده است حال آنکه آن کشور از سرزمین های مهم ایرانی است که #سمرقند و #بخارا را به نام نگین های ادب و هنر #پارسی در خود دارد. در چنین فضایی، کار هنرمندی چون توردیه وا که فارسی را به خوبی می خواند و بالاتر از آن به دستگاه آواز ایرانی مسلط است، در حکم یک عمل شجاعانه و قابل تقدیر پنداشته می شود.
و نامی که بر این بانو گذاشته اند چه شایسته و برازنده او است چنانکه یولدوز (گویش ترکی آن "اولدوز" است) به چم/معنی "ستاره" و "توردیه وا" هم به چم "ماندگار است؛ و او ستاره ماندگار آواز فارسی در کشوری است که دولتش (با تحریک لابی های خارجی #ترک و #روس/ #روسیه ) سال ها در پی سرکوب فارسی زبانان بوده است و ترک سازی (ازبک سازی) و یکسان سازی فرهنگی آن کشور و جدا کردنش از ریشه های کهن بیش از ۲۰۰۰ ساله ایرانی اش.
🔷اجرای دیگر این شعر مربوط به کشور #افغانستان است که یکی از این اجراها از #احمد_ولی هنرمند بنام آن کشور است که ملودی کارش متاثر از موسیقی #هندی است.
🔷 این شعر زیبا را با اجراهای نوتر خوانندگان جوان سبک های تلفیقی و پاپ ایران هم داریم از جمله:
●قطعه ای که #مهدی_یغمایی خوانده است که ملودی آن از: مهدی یغمایی/ تنظیم: دانیال شاکری/ میکس و مسترینگ: بنیامین عمران/ مدیر تولید: علی برکت.👇
https://t.me/LoversofIRAN/4925
●اجرای دیگر این شعر از گروه #دنگ_شو است با نام قطعه "حلوا"/ از آلبوم "اتاق گوشواره”.👇
https://t.me/LoversofIRAN/4926
●اجرای مدرن دیگری از این شعر هم کاری از #علی_اعتماد است.👇
https://t.me/LoversofIRAN/4927
بخش ۲
#اختصاصی_کانال
سروده ی جاودان سعدی شیرین سخن، از خراسان تا اصفهان و کردستان، و از افغانستان تا ازبکستان و جمهوری باکو را در نوردیده است. از موسیقی مقامی تا سنتی و پاپ
@LoversofIRAN
#ایرانشهری #ایرانشهر #ایران_زمین #موسیقی #شعر #فرهنک #مقامی #محلی #سنتی #پاپ #مدرن #سعدی
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔷 دومین قطعه و ملودی/آهنگ شناخته شده ای که بر این شعر ساخته شد، کار هنرمند ارجمند ایرانی اهل #سنندج #کردستان، محمد #جلیل_عندلیبی بود (گویا برپایه ملودی #کردی ساختار یافته) که با صدای گرم و مخملین #علیرضا_افتخاری اهل #اصفهان، (خواننده نامدار و توانای #مکتب_آواز_اصفهان) بسیاری از ایرانیان در دهه ۷۰ خورشیدی آن را به گوش نیوشیدند (سال انتشار ۷۷).
در آغاز این قطعه، افتخاری این دو بیت بیادماندنی را بشکل آواز می خواند و سپس شعر سعدی را اجرا می کند:
/کسی که گفت به گل نسبتی ست روی تو را
فزود قدر گل و کاست آبروی تو را
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک؟
زخاک نعره برآرم که آرزوی تو را/
درباره سراینده این دو بیت هم اطلاع دقیقی به دست نیاوردم در جستجو و پرس و جویی که داشتم. برخی تارنماها آن را از #بیدل_دهلوی دانسته اند که به نظر قابل اعتنا نمی آمد چون این بیت در دیوان بیدل نبود. (اگر اطلاع دقیقتری در این باره دارید به ما بگویید)
اجرای این قطعه👇
https://t.me/LoversofIRAN/4918
🔷 سومین قطعه با آهنگ/ملودی است که خواننده #ترک_زبان و نامدار #ازبکستان، #یولدوز_توردیه_وا خوانده است. درباره سازنده این قطعه آگاهی ندارم و با جستجویی که در اینترنت داشتم به داده های کافی نرسیدم، ولی احیانا ساخت یک هنرمند #ازبک باشد (اگر در این باره اطلاع دقیقتری دارید، لطفا به ما بگویید)
این اجرای او از این قطعه، به تازگی در تلویزیون خزر جمهوری #باکو (آذربایجان) بوده است که آن هم کشوری است با سیاست های بشدت ضد ایرانی و فارسی ستیز، اما موسیقی آن ابزاری است که بدون جنگ و خونریزی دل ها را فتح می کند و جان ها را تسخیر و به همین دلیل، موسیقی ایرانی در جمهوری باکو، طرفدار دارد👇
https://t.me/LoversofIRAN/4915
"یولدوز توردیه وا" بانوی هنرمندی است که افزون بر آواز "شش مقامی" که روش آوازی ویژه ازبک ها است، دستگاه های آواز ایرانی را نیز می داند و اجراهایی که از قطعات بانو #مرضیه و استاد #شجریان داشته است، اجراهایی قوی و ارزشمند بوده اند که هم در ازبکستان، هم در #تاجیکستان، و هم در جمهوری #باکو (آذربایجان) با استقبال بسیار روبرو شده اند. ارزش کار هنرمندانی چون او زمانی آشکار می شود که بدانیم سال هاست در ازبکستان سیاست های دولتی در راستای کاهش توان و جایگاه #زبان_فارسی در بین گویشوران این کشور بوده است حال آنکه آن کشور از سرزمین های مهم ایرانی است که #سمرقند و #بخارا را به نام نگین های ادب و هنر #پارسی در خود دارد. در چنین فضایی، کار هنرمندی چون توردیه وا که فارسی را به خوبی می خواند و بالاتر از آن به دستگاه آواز ایرانی مسلط است، در حکم یک عمل شجاعانه و قابل تقدیر پنداشته می شود.
و نامی که بر این بانو گذاشته اند چه شایسته و برازنده او است چنانکه یولدوز (گویش ترکی آن "اولدوز" است) به چم/معنی "ستاره" و "توردیه وا" هم به چم "ماندگار است؛ و او ستاره ماندگار آواز فارسی در کشوری است که دولتش (با تحریک لابی های خارجی #ترک و #روس/ #روسیه ) سال ها در پی سرکوب فارسی زبانان بوده است و ترک سازی (ازبک سازی) و یکسان سازی فرهنگی آن کشور و جدا کردنش از ریشه های کهن بیش از ۲۰۰۰ ساله ایرانی اش.
🔷اجرای دیگر این شعر مربوط به کشور #افغانستان است که یکی از این اجراها از #احمد_ولی هنرمند بنام آن کشور است که ملودی کارش متاثر از موسیقی #هندی است.
🔷 این شعر زیبا را با اجراهای نوتر خوانندگان جوان سبک های تلفیقی و پاپ ایران هم داریم از جمله:
●قطعه ای که #مهدی_یغمایی خوانده است که ملودی آن از: مهدی یغمایی/ تنظیم: دانیال شاکری/ میکس و مسترینگ: بنیامین عمران/ مدیر تولید: علی برکت.👇
https://t.me/LoversofIRAN/4925
●اجرای دیگر این شعر از گروه #دنگ_شو است با نام قطعه "حلوا"/ از آلبوم "اتاق گوشواره”.👇
https://t.me/LoversofIRAN/4926
●اجرای مدرن دیگری از این شعر هم کاری از #علی_اعتماد است.👇
https://t.me/LoversofIRAN/4927
Telegram
Lovers of IRAN
تصنیف زیبای:
از من چرا رنجیده ای؟
شعر #سعدی
بجز ۲ بیت نخست
خواننده متبحر آواز مکتب #اصفهان: #علیرضا_افتخاری
آهنگساز: محمد #جلیل_عندلیبی
احیانا بر پایه ملودی #کردی
آلبوم: تازه به تازه
@LoversofIRAN
از من چرا رنجیده ای؟
شعر #سعدی
بجز ۲ بیت نخست
خواننده متبحر آواز مکتب #اصفهان: #علیرضا_افتخاری
آهنگساز: محمد #جلیل_عندلیبی
احیانا بر پایه ملودی #کردی
آلبوم: تازه به تازه
@LoversofIRAN
🖌📖 #ادبی
👈چند واژه در زبان فارسی گویش تاجیکی👉
#زبان_فارسی #فارسی #پارسی #تاجیک #تاجیکی #تاجیکان #فارسی_تاجیکی #فرارود #تاجیکستان #ازبکستان #پارسی_سره #ایران_زمین #ایران_بزرگ_فرهنگی
■□ زبان فارسی در ردهٔ زبانهای ترکیبی قرار دارد. هنر ترکیبسازی با پیوست کردن واژهها به همدیگر و افزودن "وندها" یکی از راههای مهم و مؤثر در جهت پویایی، پایداری و ماندگاری زبان فارسی است.
نمونه ترکیبهای معمول زیر از کتاب "غلامان" استاد #صدرالدین_عینی**(در ادامه درباره استاد عینی توضیح داده شده است) _به کوشش مصطفی باباخانی، آروَن، ۱۳۹۷_ انتخاب شده است که در میان مردمان تاجیک فرارود (ماوراءالنهر؛ تاجیکستان و ازبکستان) کاربرد داشته و در متون آنها آمده است:
(جالب آنکه این ترکیب های فارسی تاجیکی در زیر، همگی پارسی_سره هستند. سوی راست، واژگان تاجیکی است و سوی چپ، برابر امروزی آن در زبان فارسی ما در ایران)
آبچهکاری: صیفیکاری
آبخیزی: طغیان آب
آتشگیرک: اَنبر
باششگاه: اقامتگاه
بخارکش: دودکش
بدگپ: گستاخ
بدهوا: متکبر
بلاخور: مفتخور
بیکارخواب؛ بیاستفاده مانده
پخشاپخش: غوغا، سر و صدا
پهلو دری: چارچوب در
پیشدهن: وراج
جانسَرک: بیقرار
جنایتچی: جنایتکار
جوابگر: جوابگو، پاسخگو، مسئول
چایجوش: کتری
خالیبیخ: کمپشت، تـُنک
خلاجا: مستراح
دیوکار: خستگیناپذیر
رویکش: روپوش
سرتراشخانه: سلمانی
سیاهسر: بدبخت
شیرینکامه: حق دلالی، پورسانت
کارجامه: لباس کار
گاو جگر: ناترس، نترس، دلیر، شجاع
گلماهی: قزلآلا
مادههای تَرکنده: مواد منفجره
یکجایه: باهم، متحد.
/با ویرایش از کانال "حسن قریبی"، پژوهشگر/
__________________________________
■□ /عاشقان ایران/
** آشنایی کوتاه با استاد صدرالدین عینی:
#ما_فارسیها_در_کوچه_بیخبری_تماشاگری_میکنیم!
استاد صدرالدین عینی، از نامداران ادب و فرهنگ در فرارود است. این جمله کوتاه اما تکان دهنده او را پیشتر هم در کانال گذاشته بودم:
《ما فارسی ها (فارسی زبان ها) در کوچه بی خبری، تماشاگری می کنیم!!!》
سپس به بخارا رفت و ادامه تحصیل داد.
ایشان در ۲۶ فروردین۱۲۵۷ / سال ١٨٧٨ میلادی در روستاى ساكتره بخارا در ازبکستان به دنيا آمد، روستای ساکتری در امارت بخارا آن زمان در دست "روسیه" بود. وی ۲۴ تیر ۱۳۳۳ در دوشنبه پایتخت تاجیکستان درگذشت. روانش شادباد. پدر او "سید مراد خواجه"، از پیشهوران روستا بود و تأثیر زیادی در رشد فرهنگی صدرالدین داشت.
او نخست در مكتب كهنه روستاى خود تحصيل كرد كه بعدا موضوع داستان "مكتب كهنه" عينى شد. او پس از مدتی به تاجیکستان رفت و در همانجا نیز درگذشت. او از بزرگترین نویسندگان و ادیبان زبان فارسی تاجیکی در آغاز سده بیستم، نخستین رئیس آکادمی علوم تاجیکستان (۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ میلادی) است. فرزند او نیز "عینی کمال" خاورشناس برجسته تاجیکستان است.
استاد عینی هم در داستان نویسی و هم در شعر تاجیکی پایه گذار و پیشرو بود. چنانکه در آغاز بيشتر شعر مى نوشت و از تازه پردازان شعر_پارسى بود. اما رفته رفته به داستان نويسى روی آورد و نخستين داستان هاى كوتاه و بلند معاصر فارسى در آسياى ميانه را نوشت.
《آدينه، جلادان بخارا، مرگ سودخور، يتيم، داخونده و غلامان》 از داستان هاى معروف عينى اند. 《نمونه ادبيات تاجيک》 عينى كه تذكره آثارى از #شعراى_كلاسیک_پارسى بود، در تعيين #هويت_تاجيكان (جلوگیری از استحاله کامل در فرهنگ روسها) در اتحاد جماهیر #شوروى که آن زمان بر سرزمین فرارود فرمان میراند، نقش مهم داشت.
《یادداشت ها》كتاب خاطرات عينى، از آخرين آفريده هاى او بود كه سال ١٣٦٢ خورشيدى با كوشش سعيدى_سيرجانى به خط_پارسى در ايران منتشر شد. زنده یاد سعیدی سیرجانی همان نویسنده نامدار معاصر است که در زندان با خوردن داروی نظافت، کشته شد.
صدرالدین عینی یکی از نخستین سرایندگان شعر نو فارسی است چنانکه پنج سال پیش از آن که نیما، شعر "افسانه" را بسراید عینی در همان وزن شعری سرود به نام "مارش حریت" یا همان "سرود آزادی" که ان را برای انقلاب روسیه نوشت بر پایه ترانه معروف مارسیز در انقلاب فرانسه. اما آنچه نیما را پدر شعر نوی فارسی کرده است، کوشش های پیوسته و با برنامه او برای یک انقلاب ادبی در شعر فارسی بود که در این راه زندگی خود را گذاشت.
/برگرفته از ویکیپدیا و مقاله "عینی و نیما"/
#بخارا #دوشنبه #مارش_حریت #سرود_آزادی #روسیه #روس #آکادمی_علوم_تاجیکستان #شعر_نو #شعر_نوی_فارسی #ایرانی #سعيدى_سيرجانى #خط_پارسى #ايران #شعر_پارسى #شعر_فارسى #خط_فارسى #نیما #نیما_یوشیج #پدر_شعر_نو #افسانه
/ادامه مقاله "عینی و نیما" در پیام زیرین👇
💌عاشقان ایران🇮🇷
@LoversofIRAN
👈چند واژه در زبان فارسی گویش تاجیکی👉
#زبان_فارسی #فارسی #پارسی #تاجیک #تاجیکی #تاجیکان #فارسی_تاجیکی #فرارود #تاجیکستان #ازبکستان #پارسی_سره #ایران_زمین #ایران_بزرگ_فرهنگی
■□ زبان فارسی در ردهٔ زبانهای ترکیبی قرار دارد. هنر ترکیبسازی با پیوست کردن واژهها به همدیگر و افزودن "وندها" یکی از راههای مهم و مؤثر در جهت پویایی، پایداری و ماندگاری زبان فارسی است.
نمونه ترکیبهای معمول زیر از کتاب "غلامان" استاد #صدرالدین_عینی**(در ادامه درباره استاد عینی توضیح داده شده است) _به کوشش مصطفی باباخانی، آروَن، ۱۳۹۷_ انتخاب شده است که در میان مردمان تاجیک فرارود (ماوراءالنهر؛ تاجیکستان و ازبکستان) کاربرد داشته و در متون آنها آمده است:
(جالب آنکه این ترکیب های فارسی تاجیکی در زیر، همگی پارسی_سره هستند. سوی راست، واژگان تاجیکی است و سوی چپ، برابر امروزی آن در زبان فارسی ما در ایران)
آبچهکاری: صیفیکاری
آبخیزی: طغیان آب
آتشگیرک: اَنبر
باششگاه: اقامتگاه
بخارکش: دودکش
بدگپ: گستاخ
بدهوا: متکبر
بلاخور: مفتخور
بیکارخواب؛ بیاستفاده مانده
پخشاپخش: غوغا، سر و صدا
پهلو دری: چارچوب در
پیشدهن: وراج
جانسَرک: بیقرار
جنایتچی: جنایتکار
جوابگر: جوابگو، پاسخگو، مسئول
چایجوش: کتری
خالیبیخ: کمپشت، تـُنک
خلاجا: مستراح
دیوکار: خستگیناپذیر
رویکش: روپوش
سرتراشخانه: سلمانی
سیاهسر: بدبخت
شیرینکامه: حق دلالی، پورسانت
کارجامه: لباس کار
گاو جگر: ناترس، نترس، دلیر، شجاع
گلماهی: قزلآلا
مادههای تَرکنده: مواد منفجره
یکجایه: باهم، متحد.
/با ویرایش از کانال "حسن قریبی"، پژوهشگر/
__________________________________
■□ /عاشقان ایران/
** آشنایی کوتاه با استاد صدرالدین عینی:
#ما_فارسیها_در_کوچه_بیخبری_تماشاگری_میکنیم!
استاد صدرالدین عینی، از نامداران ادب و فرهنگ در فرارود است. این جمله کوتاه اما تکان دهنده او را پیشتر هم در کانال گذاشته بودم:
《ما فارسی ها (فارسی زبان ها) در کوچه بی خبری، تماشاگری می کنیم!!!》
سپس به بخارا رفت و ادامه تحصیل داد.
ایشان در ۲۶ فروردین۱۲۵۷ / سال ١٨٧٨ میلادی در روستاى ساكتره بخارا در ازبکستان به دنيا آمد، روستای ساکتری در امارت بخارا آن زمان در دست "روسیه" بود. وی ۲۴ تیر ۱۳۳۳ در دوشنبه پایتخت تاجیکستان درگذشت. روانش شادباد. پدر او "سید مراد خواجه"، از پیشهوران روستا بود و تأثیر زیادی در رشد فرهنگی صدرالدین داشت.
او نخست در مكتب كهنه روستاى خود تحصيل كرد كه بعدا موضوع داستان "مكتب كهنه" عينى شد. او پس از مدتی به تاجیکستان رفت و در همانجا نیز درگذشت. او از بزرگترین نویسندگان و ادیبان زبان فارسی تاجیکی در آغاز سده بیستم، نخستین رئیس آکادمی علوم تاجیکستان (۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ میلادی) است. فرزند او نیز "عینی کمال" خاورشناس برجسته تاجیکستان است.
استاد عینی هم در داستان نویسی و هم در شعر تاجیکی پایه گذار و پیشرو بود. چنانکه در آغاز بيشتر شعر مى نوشت و از تازه پردازان شعر_پارسى بود. اما رفته رفته به داستان نويسى روی آورد و نخستين داستان هاى كوتاه و بلند معاصر فارسى در آسياى ميانه را نوشت.
《آدينه، جلادان بخارا، مرگ سودخور، يتيم، داخونده و غلامان》 از داستان هاى معروف عينى اند. 《نمونه ادبيات تاجيک》 عينى كه تذكره آثارى از #شعراى_كلاسیک_پارسى بود، در تعيين #هويت_تاجيكان (جلوگیری از استحاله کامل در فرهنگ روسها) در اتحاد جماهیر #شوروى که آن زمان بر سرزمین فرارود فرمان میراند، نقش مهم داشت.
《یادداشت ها》كتاب خاطرات عينى، از آخرين آفريده هاى او بود كه سال ١٣٦٢ خورشيدى با كوشش سعيدى_سيرجانى به خط_پارسى در ايران منتشر شد. زنده یاد سعیدی سیرجانی همان نویسنده نامدار معاصر است که در زندان با خوردن داروی نظافت، کشته شد.
صدرالدین عینی یکی از نخستین سرایندگان شعر نو فارسی است چنانکه پنج سال پیش از آن که نیما، شعر "افسانه" را بسراید عینی در همان وزن شعری سرود به نام "مارش حریت" یا همان "سرود آزادی" که ان را برای انقلاب روسیه نوشت بر پایه ترانه معروف مارسیز در انقلاب فرانسه. اما آنچه نیما را پدر شعر نوی فارسی کرده است، کوشش های پیوسته و با برنامه او برای یک انقلاب ادبی در شعر فارسی بود که در این راه زندگی خود را گذاشت.
/برگرفته از ویکیپدیا و مقاله "عینی و نیما"/
#بخارا #دوشنبه #مارش_حریت #سرود_آزادی #روسیه #روس #آکادمی_علوم_تاجیکستان #شعر_نو #شعر_نوی_فارسی #ایرانی #سعيدى_سيرجانى #خط_پارسى #ايران #شعر_پارسى #شعر_فارسى #خط_فارسى #نیما #نیما_یوشیج #پدر_شعر_نو #افسانه
/ادامه مقاله "عینی و نیما" در پیام زیرین👇
💌عاشقان ایران🇮🇷
@LoversofIRAN
عاشقان ایران
🖌📖 #ادبی 👈چند واژه در زبان فارسی گویش تاجیکی👉 #زبان_فارسی #فارسی #پارسی #تاجیک #تاجیکی #تاجیکان #فارسی_تاجیکی #فرارود #تاجیکستان #ازبکستان #پارسی_سره #ایران_زمین #ایران_بزرگ_فرهنگی ■□ زبان فارسی در ردهٔ زبانهای ترکیبی قرار دارد. هنر ترکیبسازی با پیوست…
📖 #ادبی
👈 عينى و نيما👉
گزیده شده از مقاله #رستم_وهاب شاعر و پژوهشگر تاجيک در ۲۰۰۸/۱۳۸۷
🖌📄 اين روزها تاجيكستان ۱۳۰_امين سالگرد تولد #صدرالدين_عينى را جشن مى گيرد. عينى چه در شعر و چه در داستان نويسى معاصر #تاجيک پايه گذار شناخته مى شود. اقدام هاى ادبى او در آغاز سده ٢٠ ميلادى خط سير آينده #ادبيات_تاجیک را تعيين كرد، همه بخش هاى #ادبيات_معاصر_تاجيک
■ آغاز قالب شكنى
در ادبيات شناسى تاجيک، ابتداى نوآورى در وزن عروض، با شعر "مارش حريت" (سرود آزادى) استاد صدرالدين عينى است. در حقيقت، در نظم تاجيک اين اثر اولين نمونه كامل و موفق است كه با سنت هاى قديمى و قانونى عروض مطابق نيست، اما در عين حال امكانات بزرگ و نامحدود عروض را برملا مى كند.
سوالى پیش مى آيد كه آيا پيش از اين اثر استادانه، در هيچ مورد ديگری استاد عينى براى بيرون رفتن از قالب هاى سنتى عروض کوشش کرده بود؟ در پاسخ بايد گفت كه در《كليات》استاد عينى، شعرى به تاريخ ١٩٠٧ ميلادی وجوددارد كه از نظر ساختار به آنچه ديرتر(بعدتر) "شعر نو" ناميده شد، شباهت دارد:
سبحان الله!
امروز به ما حادثه صعب رسيد
از گردش چرخ فلک دولابى
پرسند ز سال
آه بى پايان كش
برگو بد حال
همچنين در همين جلد(هشتم) كليات، استاد با ذكر تاريخ "١٩ مه ١٩٢٨" يک پاره شعر دارد در قالب قطعه، که با افزوده شدن يك عبارت جداگانه در آغاز آن با قطعه معمولى تفاوت دارد:
اى وطن!
غير از خرابى تو دگر نيست كارشان
آنها كه ادعاى ولاى تو مى كنند
گر خدمتى كنند به نام تو فى المثل
از بهر نام خود، نه براى تو مى كنند
آنان كه از حريم تو مهجور مانده اند
چون عينى غريب دعاى تو مى كنند
اگرچه در اين شعر عامل تفاوت با سنت قدیم شعری در همین عبارت خلاصه مى شود، ولى اين فرق ناچيز نيست چون با این عبارت، ژرفاى درد و حسرت وطن پرست بزرگ به صراحت محسوس است.
اين عبارت مثل آه سوزناک بى اختيارى است پيش از بيان درد و حسرت. به همين اعتبار مى توان گفت كه شدت وضع روحى و احساسات، شاعر را ناخودآگاه سر اقدامى آورد كه خيلى بعدتر به سنت هاى شعرى پيوست و از دید نظری شناخته شد
■ مارش حريت صدرالدین عینی و افسانه نیمایوشیج
چنان كه گفته شد، نخستين نمونه موفق شعر نو "مارش حريت" استاد عينى است، که آميزش وزنى ای در آن ايجاد شد، که.پیش از آن در نظم هزارساله فارس و تاجيک سابقه نداشت. به گفته خود استاد عينى، وزن اين شعر زير تاثير آهنگ مارسيز، سرود انقلابيون فرانسه، به وجود آمد و هدف از آن ساختن یک آهنگ انقلابى بود.
پژوهشگر ايرانى #على_اصغر_باوندى_شهريارى در رساله دكتراى خود با عنوان "سير تحول شعر در تاجيكستان" (٢٠٠٢) به اعتبار قطعه هاى بالا، استاد عينى را نخستين سراينده شعر نوی ادبيات فارسى می داند.
اما محقق ديگر ايرانى، شاعر معروف، #شمس_لنگرودى، در پژوهش جامعی با عنوان "تاريخ تحليلى شعر نو"، #ابوالقاسم_لاهوتى را نخستين سراینده شعر نوی فارسی در سال ١٩٠٠ می داند.
در بررسی سهم استاد عينى در تحول عروض و شعر نو نمی توان از يك نكته چشم پوشید:
منظومه "افسانه" #نيما_يوشيج كه در #ايران او را #پدر_شعر_نو ناميده اند و زمان سروده شدن آن را "مبدا تاريخ شعر نو ايران"، در همان وزن بى سابقه "مارش حريت" است كه پنج سال پيش از آن يعنى در ١٣٠١ خورشيدى (١٩٢٣ م.) استاد عينی سرود.
براى اثبات این گفته ها دو پاره از هردو شعر مقايسه می شود؛
از مارش حريت:
اى ستمديدگان، اى اسيران!
وقت آزادى ما رسيد
مژدگانى دهيد، اى فقيران!
در جهان صبح شادى دميد
هر ستمگار دون خرم و شاد
سالها جام عشرت چشيد
در شب تيره جور و بيداد
هر ستمديده محنت كشيد
از افسانه:
در شب تيره ديوانه اى كو
دل به رنگى گريزان سپرده
در دره ى سرد و خلوت نشسته
همچو ساقه گياهى فسرده
مى كند داستانى غم آور
از نگاه فنى، نوآورى استاد عينى در وزن "مارش حريت" نسبت به نوآورى نيما يوشيج برجسته تر است؛ به اين دليل كه اگر نيما با استفاده از وزن نو، برابرى شمار هجاهاى اركان عروض را در ابيات شعرش رعايت كرد؛ استاد عينى اما دست به نوآورى زد و در اركان اخير مصراع هاى دوم و چهارم هر بند نسبت به مصراع قبلى يك هجاى دراز را حذف كرد.
مى توان حدس زد كه نيما از شعر مارش حريت آگاه بود، احیانا مطبوعات انقلابى بخارا که به حروف فارسى منتشر مى شد، به ايران مى رسيد. به خصوص وجود عبارت مشترک "در شب تيره" در آغاز يك بيت مارش حريت و آغاز منظومه افسانه اين احتمال را تقويت مى كند
ولى تفاوت بزرگ کار نیما(که او را پدر شعر نوی فارسی کرد)با استاد عینی در آن است كه منظور استاد عينى پيش از هر چيز تامين آهنگ انقلابى و انجام خدمت به #انقلاب (بلشویکی کمونیستی #روسیه) بود، درحالیكه نيما يوشيج "افسانه" را با هدف مشخص و برنامه ريزى نوشت تا #انقلاب_ادبى بيافریند و زندگى خود را وقف كرد تا آنجا که در ايران (به احترام او) اصطلاح #شعر_نيمايى جايگزین #شعرنو شد
@LoversofIRAN
👈 عينى و نيما👉
گزیده شده از مقاله #رستم_وهاب شاعر و پژوهشگر تاجيک در ۲۰۰۸/۱۳۸۷
🖌📄 اين روزها تاجيكستان ۱۳۰_امين سالگرد تولد #صدرالدين_عينى را جشن مى گيرد. عينى چه در شعر و چه در داستان نويسى معاصر #تاجيک پايه گذار شناخته مى شود. اقدام هاى ادبى او در آغاز سده ٢٠ ميلادى خط سير آينده #ادبيات_تاجیک را تعيين كرد، همه بخش هاى #ادبيات_معاصر_تاجيک
■ آغاز قالب شكنى
در ادبيات شناسى تاجيک، ابتداى نوآورى در وزن عروض، با شعر "مارش حريت" (سرود آزادى) استاد صدرالدين عينى است. در حقيقت، در نظم تاجيک اين اثر اولين نمونه كامل و موفق است كه با سنت هاى قديمى و قانونى عروض مطابق نيست، اما در عين حال امكانات بزرگ و نامحدود عروض را برملا مى كند.
سوالى پیش مى آيد كه آيا پيش از اين اثر استادانه، در هيچ مورد ديگری استاد عينى براى بيرون رفتن از قالب هاى سنتى عروض کوشش کرده بود؟ در پاسخ بايد گفت كه در《كليات》استاد عينى، شعرى به تاريخ ١٩٠٧ ميلادی وجوددارد كه از نظر ساختار به آنچه ديرتر(بعدتر) "شعر نو" ناميده شد، شباهت دارد:
سبحان الله!
امروز به ما حادثه صعب رسيد
از گردش چرخ فلک دولابى
پرسند ز سال
آه بى پايان كش
برگو بد حال
همچنين در همين جلد(هشتم) كليات، استاد با ذكر تاريخ "١٩ مه ١٩٢٨" يک پاره شعر دارد در قالب قطعه، که با افزوده شدن يك عبارت جداگانه در آغاز آن با قطعه معمولى تفاوت دارد:
اى وطن!
غير از خرابى تو دگر نيست كارشان
آنها كه ادعاى ولاى تو مى كنند
گر خدمتى كنند به نام تو فى المثل
از بهر نام خود، نه براى تو مى كنند
آنان كه از حريم تو مهجور مانده اند
چون عينى غريب دعاى تو مى كنند
اگرچه در اين شعر عامل تفاوت با سنت قدیم شعری در همین عبارت خلاصه مى شود، ولى اين فرق ناچيز نيست چون با این عبارت، ژرفاى درد و حسرت وطن پرست بزرگ به صراحت محسوس است.
اين عبارت مثل آه سوزناک بى اختيارى است پيش از بيان درد و حسرت. به همين اعتبار مى توان گفت كه شدت وضع روحى و احساسات، شاعر را ناخودآگاه سر اقدامى آورد كه خيلى بعدتر به سنت هاى شعرى پيوست و از دید نظری شناخته شد
■ مارش حريت صدرالدین عینی و افسانه نیمایوشیج
چنان كه گفته شد، نخستين نمونه موفق شعر نو "مارش حريت" استاد عينى است، که آميزش وزنى ای در آن ايجاد شد، که.پیش از آن در نظم هزارساله فارس و تاجيک سابقه نداشت. به گفته خود استاد عينى، وزن اين شعر زير تاثير آهنگ مارسيز، سرود انقلابيون فرانسه، به وجود آمد و هدف از آن ساختن یک آهنگ انقلابى بود.
پژوهشگر ايرانى #على_اصغر_باوندى_شهريارى در رساله دكتراى خود با عنوان "سير تحول شعر در تاجيكستان" (٢٠٠٢) به اعتبار قطعه هاى بالا، استاد عينى را نخستين سراينده شعر نوی ادبيات فارسى می داند.
اما محقق ديگر ايرانى، شاعر معروف، #شمس_لنگرودى، در پژوهش جامعی با عنوان "تاريخ تحليلى شعر نو"، #ابوالقاسم_لاهوتى را نخستين سراینده شعر نوی فارسی در سال ١٩٠٠ می داند.
در بررسی سهم استاد عينى در تحول عروض و شعر نو نمی توان از يك نكته چشم پوشید:
منظومه "افسانه" #نيما_يوشيج كه در #ايران او را #پدر_شعر_نو ناميده اند و زمان سروده شدن آن را "مبدا تاريخ شعر نو ايران"، در همان وزن بى سابقه "مارش حريت" است كه پنج سال پيش از آن يعنى در ١٣٠١ خورشيدى (١٩٢٣ م.) استاد عينی سرود.
براى اثبات این گفته ها دو پاره از هردو شعر مقايسه می شود؛
از مارش حريت:
اى ستمديدگان، اى اسيران!
وقت آزادى ما رسيد
مژدگانى دهيد، اى فقيران!
در جهان صبح شادى دميد
هر ستمگار دون خرم و شاد
سالها جام عشرت چشيد
در شب تيره جور و بيداد
هر ستمديده محنت كشيد
از افسانه:
در شب تيره ديوانه اى كو
دل به رنگى گريزان سپرده
در دره ى سرد و خلوت نشسته
همچو ساقه گياهى فسرده
مى كند داستانى غم آور
از نگاه فنى، نوآورى استاد عينى در وزن "مارش حريت" نسبت به نوآورى نيما يوشيج برجسته تر است؛ به اين دليل كه اگر نيما با استفاده از وزن نو، برابرى شمار هجاهاى اركان عروض را در ابيات شعرش رعايت كرد؛ استاد عينى اما دست به نوآورى زد و در اركان اخير مصراع هاى دوم و چهارم هر بند نسبت به مصراع قبلى يك هجاى دراز را حذف كرد.
مى توان حدس زد كه نيما از شعر مارش حريت آگاه بود، احیانا مطبوعات انقلابى بخارا که به حروف فارسى منتشر مى شد، به ايران مى رسيد. به خصوص وجود عبارت مشترک "در شب تيره" در آغاز يك بيت مارش حريت و آغاز منظومه افسانه اين احتمال را تقويت مى كند
ولى تفاوت بزرگ کار نیما(که او را پدر شعر نوی فارسی کرد)با استاد عینی در آن است كه منظور استاد عينى پيش از هر چيز تامين آهنگ انقلابى و انجام خدمت به #انقلاب (بلشویکی کمونیستی #روسیه) بود، درحالیكه نيما يوشيج "افسانه" را با هدف مشخص و برنامه ريزى نوشت تا #انقلاب_ادبى بيافریند و زندگى خود را وقف كرد تا آنجا که در ايران (به احترام او) اصطلاح #شعر_نيمايى جايگزین #شعرنو شد
@LoversofIRAN
🔴رگههای پنهان ایرانستیزی میان ایرانیان
#ایراندوستی #ایران_دوستی
#ایرانستیزی #ایران_ستیزی
✍سایه اقتصادی نیا
💡ما #ایرانیانِ پراکنده بر صفحۀ گیتی، چه به جبر از #ایران دست و دل بریده باشیم و چه به اختیار، چه حقِ طبیعیِ بازگشت به سرزمینمان را از ما ستانده باشند، و چه هنوز نوبت به قطع پای ما نرسیده باشد، چه قهر کرده باشیم و چه به قهر مانده باشیم، نسبت به سرزمین مادری گاه حب داریم و گاه بغض، گاه بخشش و گاه جوشش، گاه خشم و گاه عطوفتی که مثل سبزۀ 'نوروز از دل خاک سیاه کینه و فراموشی جوانه میزند و روبرگرداندنی نیست.
نسبت ما با ایران نسبت فرزند و والد است: فرزند عمیقترین عشقها را از والدینش میگیرد و چه بسا کاریترین زخمها را هم از او بردارد؛ اما سرانجام باید با والدین یا خاطرۀ والدین به صلح برسد تا در تور حسرتها وامانده نشود و در گرداب ناکامی و خشم و رنج ابدالآباد افلیج نماند. جهد ما در تنظیم و هدایت عواطف ضد و نقیضمان با ایران نیز آنگاه قرین موفقیت خواهد بود که به اعتدال و آرامش روان بینجامد. تا این اعتدال و آرامش، به هر سختی، حاصل نشود، ما اسیریم و نخواهیم توانست ایران را در تمامیتش ببینیم و تعریف کنیم، چه رسد که دربارۀ آن به قضاوتهای کلی بنشینیم و برای دیگران نسخه بپیچیم؛ همچنانکه تا با والد یا خاطرۀ والد خود به صلح نرسیم نمیتوانیم در سلامت کامل برای فرزند خود نقش والد را ایفا کنیم. باید با ایران آشتی باشیم، بعد دربارۀ ایران به دیگران آموزش و اطلاعات دهیم-آشتی واقعی، هم قلبی و هم منطقی.
اخیراً که خلط مفهوم ایران با حکومت ایران معمول و مکرر شده است(عده ای مخالفت با حکومت #جمهوری_اسلامی را مساوی مخالفت با خود مفهوم و ماهیت ایران گرفته اند و بر تنه سترگ این هویت، مدام زخم می زنند) و بسیاری از #رسانهها بر سر انتشار اخبار هولناک و تلخ ایران با هم مسابقه دارند_ تو گویی که در این سرزمین هرگز هیچ گلی از خاک تیره نرسته استـ بسیاری از #ایرانیان، حتی چه بسا ناخواسته و ناخودآگاه و تحت تأثیر ناگزیر رسانهها، به آیینۀ کجنمای ایران تبدیل شدهاند، جز سیاهی نمیبینند و جز از نکبت و نفرت نمیگویند. دنیا هم خریدار همین کجی و ادبار ماست تا از رخت و نمد پارۀ ما برای خودش کلاه ملوّن و افسر مرصع بدوزد.
#هنرمند از جان خویش در اثرش میدمد، و اگر سیاهبینی و منفینگری نسبت به ایران در آثار خلاقهای چون #فیلم و #رمان و #شعر ایرانیان جلوه کند، میتوان چنین پنداشت که آن آثار (بپسندیم یا نپسندیم)، از جان رنجور آفریدگارشان مایه گرفتهاند و حقیقت #هنر جز این نمیتواند باشد. اما در مورد آثار غیرخلاقه چه میتوان گفت؟ اگر عمدی در سیاهنمایی نباشد، جز احاطۀ اذهان ما با کژیها چه چیز دیگری ممکن است قلم ما را به سمت #ایرانستیزی بگرداند؟
برای مثال، منابع #آموزشی (در ایران) را در نظر بگیرید. این منابع جزو آثار غیرخلاقهاند، اما بعضی از آنها نیز از این آسیب مصون نماندهاند. همچنانکه #کتابهای_درسی رسمی در ایران از هیچ روزنهای برای تزریق تعلیمات دینی و ایدئولوژیک به دانشآموزان نمیگذرند، منابع #فارسیآموزی نیز گاه تختهسیاه کلاس را با میدان جنگ و صفحۀ تلویزیون اشتباه میگیرند و هیچ روزنهای را برای سیاهنمایی وضعیت ایران خالی نمیگذارند.
وضعیت از هر دو سو خارج از تعادل است؛ چه آن معلم ریاضی که در داخل ایران برای آموزش ضرب و تقسیم به جای سیب و گلابی و شکوفه و جوجه، ...(از مضامین غیر کودکانه برای انتقال مفهوم ریاضی استفاده می کند)، و چه آن آموزگاری که برای آموزش زبان #فارسی از چنین مثالهایی در کتاب و کلاسش استفاده میکند: با کلمات آلوده، اجرا، گردشگر، میدان جمله بسازید:
_ محیط زیست ایران آلوده است.
_ اجرای بعضی کنسرتها در ایران ممنوع است.
_ چند گردشگر در استان اصفهان دستگیر شدند.
_ امروز حکم اعدام زندانیان در میدان شهر اجرا شد.
جملات بالا خلاف واقعاند؟ نه.
ولی آیا ایران تنها با این جملات شناسایی میشود؟ نه.
ایرانستیزی همیشه آشکار نیست. گاه رگههای پنهان خشم و بغض و درد ماست که قلمهایمان را به چاقوهای برنده تبدیل میکند؛ چاقوهایی که سرانجام چشم و روی خود ما را نشانه خواهد گرفت. /ازSayehsaar@/
📌عاشقان ایران:
با ایران مان، سرزمین مادری و پدری، و بازمانده نیاکان مان، مهربان باشیم؛ مهربانتر از هر جای دیگر. ایران ما خسته و زخم خورده است، اما استوار و امیدوار به دست توانای مردمانش برای ساختن فردا نشسته است. مادر پیر خود (ایران) را بیش از این ناامید نکنیم و فرزندان ناسپاس و ناجوانمرد او نباشیم
عاشقان ایران💌
@LoversofIRAN
#ایراندوستی #ایران_دوستی
#ایرانستیزی #ایران_ستیزی
✍سایه اقتصادی نیا
💡ما #ایرانیانِ پراکنده بر صفحۀ گیتی، چه به جبر از #ایران دست و دل بریده باشیم و چه به اختیار، چه حقِ طبیعیِ بازگشت به سرزمینمان را از ما ستانده باشند، و چه هنوز نوبت به قطع پای ما نرسیده باشد، چه قهر کرده باشیم و چه به قهر مانده باشیم، نسبت به سرزمین مادری گاه حب داریم و گاه بغض، گاه بخشش و گاه جوشش، گاه خشم و گاه عطوفتی که مثل سبزۀ 'نوروز از دل خاک سیاه کینه و فراموشی جوانه میزند و روبرگرداندنی نیست.
نسبت ما با ایران نسبت فرزند و والد است: فرزند عمیقترین عشقها را از والدینش میگیرد و چه بسا کاریترین زخمها را هم از او بردارد؛ اما سرانجام باید با والدین یا خاطرۀ والدین به صلح برسد تا در تور حسرتها وامانده نشود و در گرداب ناکامی و خشم و رنج ابدالآباد افلیج نماند. جهد ما در تنظیم و هدایت عواطف ضد و نقیضمان با ایران نیز آنگاه قرین موفقیت خواهد بود که به اعتدال و آرامش روان بینجامد. تا این اعتدال و آرامش، به هر سختی، حاصل نشود، ما اسیریم و نخواهیم توانست ایران را در تمامیتش ببینیم و تعریف کنیم، چه رسد که دربارۀ آن به قضاوتهای کلی بنشینیم و برای دیگران نسخه بپیچیم؛ همچنانکه تا با والد یا خاطرۀ والد خود به صلح نرسیم نمیتوانیم در سلامت کامل برای فرزند خود نقش والد را ایفا کنیم. باید با ایران آشتی باشیم، بعد دربارۀ ایران به دیگران آموزش و اطلاعات دهیم-آشتی واقعی، هم قلبی و هم منطقی.
اخیراً که خلط مفهوم ایران با حکومت ایران معمول و مکرر شده است(عده ای مخالفت با حکومت #جمهوری_اسلامی را مساوی مخالفت با خود مفهوم و ماهیت ایران گرفته اند و بر تنه سترگ این هویت، مدام زخم می زنند) و بسیاری از #رسانهها بر سر انتشار اخبار هولناک و تلخ ایران با هم مسابقه دارند_ تو گویی که در این سرزمین هرگز هیچ گلی از خاک تیره نرسته استـ بسیاری از #ایرانیان، حتی چه بسا ناخواسته و ناخودآگاه و تحت تأثیر ناگزیر رسانهها، به آیینۀ کجنمای ایران تبدیل شدهاند، جز سیاهی نمیبینند و جز از نکبت و نفرت نمیگویند. دنیا هم خریدار همین کجی و ادبار ماست تا از رخت و نمد پارۀ ما برای خودش کلاه ملوّن و افسر مرصع بدوزد.
#هنرمند از جان خویش در اثرش میدمد، و اگر سیاهبینی و منفینگری نسبت به ایران در آثار خلاقهای چون #فیلم و #رمان و #شعر ایرانیان جلوه کند، میتوان چنین پنداشت که آن آثار (بپسندیم یا نپسندیم)، از جان رنجور آفریدگارشان مایه گرفتهاند و حقیقت #هنر جز این نمیتواند باشد. اما در مورد آثار غیرخلاقه چه میتوان گفت؟ اگر عمدی در سیاهنمایی نباشد، جز احاطۀ اذهان ما با کژیها چه چیز دیگری ممکن است قلم ما را به سمت #ایرانستیزی بگرداند؟
برای مثال، منابع #آموزشی (در ایران) را در نظر بگیرید. این منابع جزو آثار غیرخلاقهاند، اما بعضی از آنها نیز از این آسیب مصون نماندهاند. همچنانکه #کتابهای_درسی رسمی در ایران از هیچ روزنهای برای تزریق تعلیمات دینی و ایدئولوژیک به دانشآموزان نمیگذرند، منابع #فارسیآموزی نیز گاه تختهسیاه کلاس را با میدان جنگ و صفحۀ تلویزیون اشتباه میگیرند و هیچ روزنهای را برای سیاهنمایی وضعیت ایران خالی نمیگذارند.
وضعیت از هر دو سو خارج از تعادل است؛ چه آن معلم ریاضی که در داخل ایران برای آموزش ضرب و تقسیم به جای سیب و گلابی و شکوفه و جوجه، ...(از مضامین غیر کودکانه برای انتقال مفهوم ریاضی استفاده می کند)، و چه آن آموزگاری که برای آموزش زبان #فارسی از چنین مثالهایی در کتاب و کلاسش استفاده میکند: با کلمات آلوده، اجرا، گردشگر، میدان جمله بسازید:
_ محیط زیست ایران آلوده است.
_ اجرای بعضی کنسرتها در ایران ممنوع است.
_ چند گردشگر در استان اصفهان دستگیر شدند.
_ امروز حکم اعدام زندانیان در میدان شهر اجرا شد.
جملات بالا خلاف واقعاند؟ نه.
ولی آیا ایران تنها با این جملات شناسایی میشود؟ نه.
ایرانستیزی همیشه آشکار نیست. گاه رگههای پنهان خشم و بغض و درد ماست که قلمهایمان را به چاقوهای برنده تبدیل میکند؛ چاقوهایی که سرانجام چشم و روی خود ما را نشانه خواهد گرفت. /ازSayehsaar@/
📌عاشقان ایران:
با ایران مان، سرزمین مادری و پدری، و بازمانده نیاکان مان، مهربان باشیم؛ مهربانتر از هر جای دیگر. ایران ما خسته و زخم خورده است، اما استوار و امیدوار به دست توانای مردمانش برای ساختن فردا نشسته است. مادر پیر خود (ایران) را بیش از این ناامید نکنیم و فرزندان ناسپاس و ناجوانمرد او نباشیم
عاشقان ایران💌
@LoversofIRAN
کهن ترین نگاره "رستم و رخش"
در نقاشی های باستانی #پنجکنت
پنج قرن پیش از سرایش #شاهنامه فردوسی بزرگ !
/عکس از@dr_khatibi_abolfazl/
پَنجَکِنت(Panjakent)پنجکند یا پنجهکند، نام اصلی آن «پنج کند» به معنای پنج شهر است که پیش از آن «پنجده» بود.
بخشی است در ولایت #سغد، باختر جمهوری #تاجیکستان
پدر #شعر_پارسی، #رودکی از آنجا بود.
بیشتر مردم پنجهکند تاجیکاند و شماری هم ازبک
ویژگی بارز این شهر، آثار هنری یافتشده در آن است؛ نقاشیهای دیواری، چوبهای کندهکاری و مجسمههای گِلی از دل تاریخ
در آثار هنری کشفشده در پنجکنت، نقاشی در جایگاه نخست است. در این شهر بیش از ۵۰ مکان از زیر خاک بیرون آمده که دیوارهایشان انباشته از نقاشیهایی گوناگون بودهاست در چهار گروه«مذهبی»،«حماسی»،«عامیانه»،«زندگی روزمره». نقاشیهای حماسی، نگاره قهرمانان شاهنامه مانند #رستم، #سیاوش، #گردآفرید و... بود
این نقاشیها در ساختمان پرستشگاهها و خانه های مردم یافت شدند ک با رنگ های گیاهی کشیده شده بودند؛ رنگ قرمز از مواد آهنی، زرد از اُخرا، آبی از لاجورد، سفید از گچ و خاک رس، سیاه از زغال، فسفری از زرنیخ و شنگرف
عاشقان ایران❤️
@LoversofIRAN
در نقاشی های باستانی #پنجکنت
پنج قرن پیش از سرایش #شاهنامه فردوسی بزرگ !
/عکس از@dr_khatibi_abolfazl/
پَنجَکِنت(Panjakent)پنجکند یا پنجهکند، نام اصلی آن «پنج کند» به معنای پنج شهر است که پیش از آن «پنجده» بود.
بخشی است در ولایت #سغد، باختر جمهوری #تاجیکستان
پدر #شعر_پارسی، #رودکی از آنجا بود.
بیشتر مردم پنجهکند تاجیکاند و شماری هم ازبک
ویژگی بارز این شهر، آثار هنری یافتشده در آن است؛ نقاشیهای دیواری، چوبهای کندهکاری و مجسمههای گِلی از دل تاریخ
در آثار هنری کشفشده در پنجکنت، نقاشی در جایگاه نخست است. در این شهر بیش از ۵۰ مکان از زیر خاک بیرون آمده که دیوارهایشان انباشته از نقاشیهایی گوناگون بودهاست در چهار گروه«مذهبی»،«حماسی»،«عامیانه»،«زندگی روزمره». نقاشیهای حماسی، نگاره قهرمانان شاهنامه مانند #رستم، #سیاوش، #گردآفرید و... بود
این نقاشیها در ساختمان پرستشگاهها و خانه های مردم یافت شدند ک با رنگ های گیاهی کشیده شده بودند؛ رنگ قرمز از مواد آهنی، زرد از اُخرا، آبی از لاجورد، سفید از گچ و خاک رس، سیاه از زغال، فسفری از زرنیخ و شنگرف
عاشقان ایران❤️
@LoversofIRAN