عاشقان ایران
470 subscribers
4.39K photos
2.35K videos
163 files
887 links
ادمین @Lovers_of_IRAN_bot
عاشقان ایران
از باختر تا خاور پهنکوه ایران
از دریاچه کاسپی تاجنوب دریای پارس
#ایران بزرگترین دلیل کنارهم بودن ما با همه تفاوتهاست

دغدغه های ملی

راهنما👈 https://t.me/LoversofIRAN/2531

https://instagram.com/LoversofIRAN اینستا
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ 👈👈 در بخارا، بخار گردیدیم 👉👉

(استفاده بدون گذاشتن لینک این کانال، مجاز نیست)
@loversofIRAN

#ما_فارسیها_در_کوچه_بیخبری_تماشاگری_میکنیم!! (استاد صدرالدین عینی)

"خورشید احسان"، #هم_تبار_تاجیکستانی که دانشجوی ادبیات فارسی تهران است، دل نوشته ای زیبا برایمان فرستاده در سوگ بخارای شریف، نگین پارسی غریب در #ازبکستان! 💔🥀🖤

پیشتر در این کانال درباره #سمرقند و #بخارا که در ادبیات فارسی گوهرهایی درخشان چون شیراز بوده اند، گفته ایم.
این متن، باز میبردمان به #درد_مشترک #ایران_زمین که روزگاری تاجیکستان و ازبکستان مرزهای شمال خاوری اش بودند.
در آخر، فیلمی از افضل شاه شادی، رییس ارکستر تاجیکستان را ببینید.


👈#بخارا؛
#شهر_رویاهای_هزار_و_یک_شبی،
شهر فرهنگ، ادبیات، و خاستگاه #پارسی_نو، که در دل، هزاران قصه ی ناگفته دارد. شهر رودکی، پورسینا، بیرونی، خوارزمی و هزارهان ابرمرد دیگر.
رودکی در وصفش گفته:
"امروز به هر حالی، بغداد، بخاراست"

عشق #بخارا#سمرقند) زمانی که بچه بودم ناخودآگاه در دلم ریشه¬دار شد. نام این (دو) شهر به دلیل هم¬جواری پنج¬کنت با سمرقند (پنج¬رود یا رودک-زادگاه رودکی و پنج¬کنت در گذشته از توابع سمرقند بوده) بسامد بالایی در ادبیات عامینه و شفاهی مردم منطقه ما (فرارود) دارد. شروع از همان بیت مشهور:
بخارا مرکز اسلام و دین است
سمرقند صیقل روی زمین است

تا ابیاتی که در هیچ کتابی پیدا نمی¬شود جز #کتاب_دل_مردم.
یاد دارم، وقتی بچه¬ بودم و عروسی خویشاوندان می¬رفتم، همیشه بی-بی¬ام (مادر¬بزرگم) برای #نوعروس این شعر را می خواند که تقدس و بزرگی بخارا را در ذهن¬های ما القا می کرد:
دل تصدق، سینه صندوق خانه مهمان آمده س (ت)
از بخارای شریف یک ماه تابان آمده س(ت)
هوشَه برده س(ت)، عقلَه برده س(ت)
عافت جان آمده س(ت)

و باز مصرع هایی که فراموش کرده ام.
(حالا هم این رسم در #تاجیکستان رایج است که بعد از آوردن عروس به خانه ی داماد، زن ها جمع می شوند و تازه¬عروس¬را با شعرخوانی تبریک می گویند)

👈اما این اواخر که کتاب ها و مطالبی در مورد تاریخ سیاسی و فرهنگی بخارا و سمرقند مطالعه می کنم، به اهمیت واقعی این دو شهر در گذشته بیشتر پی می برم و آن #عشق "با شیر مادر آمده" ریشه دار تر و عمیق¬تر می شود.
از هر لونی (طرف) که نگاه می کنم، دلم پرغم و چشمم پرنم می شود. آن هم چه غمی! غم تلخِ شیرین یا شیرینِ تلخ. این #عشق و این #غم زخمهای سینه را بِه نمی کند، اما بدتر هم نمی کند.

مستندی در مورد #ایرج_افشار دیدم. ایشان آن جا قصه می کند که:
"وقتی به آرامگاه #شاه_اسماعیل_سامانی در بخارا رسیدم، معماری این آرامگاه را بی-نظیر یافتم. شکل¬های هندسی و چینش خشت¬های بنا منحصر به فرد بود. کنار آرامگاه نشستم و گریه سر دادم...این حالت چه طور نمی تواند در مغز مغز جانت کاره(اثر) بکند!؟ چشمت که بماند، دل و جانت گریه می کند..."

با خودم می اندیشم چطور به همین سادگی این دو گنج شایگان را از ما ربودند!؟ آخر از دست دادن این دو شهر بزرگ (و البته شهر¬های دیگر فارسی¬زبان هم) به قول رودکی "نه کاری ست خُرد". دریغ که خائن های تاجیک نیز در این کار هم¬دستی داشتند!

دیروز در #کتابخانه_مرکزی_تهران دنبال نسخه ای می گشتم، که کتاب سرود اهل بخارا را دیدم و با یک نفس مقدمه ی آن را خواندم. این کتاب به معرفی اجمالی کتاب¬های کتابخانه خصوصی آخرین قاضی کلان (قاضی_القضات_بخارا) قاضی محمدشریف جان مخدوم ملقب به #صدر_ضیاء (پدر دانشمند روانشاد تاجیک، #محمد_جان_شکوری_بخارایی) می¬پردازد. مقدمه جان¬سوز آن به معرفی صدر ضیاء (به نقل از خاطرات محمدجان شکوری بخارایی) و این که آن همه کتاب چطور به دست #بلشویک¬ها ربوده، سوخته و نابود کرده شد، مویه(ناله) می-کند!!!

بغض گلویم¬را فشرد و احساس گریه¬آور از دست دادگی درضمیرم آشوب کرد. نمی دانم از آن جا که من با آن خطه( ورارود ) ریشه پیوندم و تعلق خاصی دارم، این حالت به من دست داد، یا شاید هر کس دیگر هم به جای من بود، تغییری شگرفی حتی برای چند لحظه هم که باشد در او به وجود می آمد، نمی دانم!!
با خودم می اندیشم که چطور دو شهری که #بزرگ_ترین_شهرهای_ایران_زمین بودند، از آن جایگاه رفیع خودشان به این حال گمنامی، در حد آثارخانه( موزه) رسیده اند.
ما از دست #نرمی_و_تاجیکی خودمان و #ترکی_و_چستی دیگران به این¬جا رسیدیم.

با خودم می اندیشم، #امروز_چه_میتوان_کرد؟!
من در کجای شب ایستاده ام؟!
و بخارا و سمرقند من به کجا می¬رود؟!
به قول شاعر تاجیک:
یک بار دیگر خنده به لب می¬شده باشد؟!!

حالی که در ضمیر من آشوب می کند
احساس گریه¬آور ازدست¬دادگی¬ست
(فخرالدین مزارعی)

یک حمله و یک حمله، آمد شب و تاریکی
ترکی کن و چستی کن، نه نرمی و تاجیکی
(مولانا)
@loversofIRAN
دانلود👇
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ 👈👈 در بخارا، بخار گردیدیم 👉👉

(استفاده بدون گذاشتن لینک این کانال، مجاز نیست)
@loversofIRAN

#ما_فارسیها_در_کوچه_بیخبری_تماشاگری_میکنیم!! (استاد صدرالدین عینی)

"خورشید احسان"، #هم_تبار_تاجیکستانی که دانشجوی ادبیات فارسی تهران است، دل نوشته ای زیبا برایمان فرستاده در سوگ بخارای شریف، نگین پارسی غریب در #ازبکستان! 💔🥀🖤

پیشتر در این کانال درباره #سمرقند و #بخارا که در ادبیات فارسی گوهرهایی درخشان چون شیراز بوده اند، گفته ایم.
این متن، باز میبردمان به #درد_مشترک #ایران_زمین که روزگاری تاجیکستان و ازبکستان مرزهای شمال خاوری اش بودند.
در آخر، فیلمی از افضل شاه شادی، رییس ارکستر تاجیکستان را ببینید.


👈#بخارا؛
#شهر_رویاهای_هزار_و_یک_شبی،
شهر فرهنگ، ادبیات، و خاستگاه #پارسی_نو، که در دل، هزاران قصه ی ناگفته دارد. شهر رودکی، پورسینا، بیرونی، خوارزمی و هزارهان ابرمرد دیگر.
رودکی در وصفش گفته:
"امروز به هر حالی، بغداد، بخاراست"

عشق #بخارا#سمرقند) زمانی که بچه بودم ناخودآگاه در دلم ریشه¬دار شد. نام این (دو) شهر به دلیل هم¬جواری پنج¬کنت با سمرقند (پنج¬رود یا رودک-زادگاه رودکی و پنج¬کنت در گذشته از توابع سمرقند بوده) بسامد بالایی در ادبیات عامینه و شفاهی مردم منطقه ما (فرارود) دارد. شروع از همان بیت مشهور:
بخارا مرکز اسلام و دین است
سمرقند صیقل روی زمین است

تا ابیاتی که در هیچ کتابی پیدا نمی¬شود جز #کتاب_دل_مردم.
یاد دارم، وقتی بچه¬ بودم و عروسی خویشاوندان می¬رفتم، همیشه بی-بی¬ام (مادر¬بزرگم) برای #نوعروس این شعر را می خواند که تقدس و بزرگی بخارا را در ذهن¬های ما القا می کرد:
دل تصدق، سینه صندوق خانه مهمان آمده س (ت)
از بخارای شریف یک ماه تابان آمده س(ت)
هوشَه برده س(ت)، عقلَه برده س(ت)
عافت جان آمده س(ت)

و باز مصرع هایی که فراموش کرده ام.
(حالا هم این رسم در #تاجیکستان رایج است که بعد از آوردن عروس به خانه ی داماد، زن ها جمع می شوند و تازه¬عروس¬را با شعرخوانی تبریک می گویند)

👈اما این اواخر که کتاب ها و مطالبی در مورد تاریخ سیاسی و فرهنگی بخارا و سمرقند مطالعه می کنم، به اهمیت واقعی این دو شهر در گذشته بیشتر پی می برم و آن #عشق "با شیر مادر آمده" ریشه دار تر و عمیق¬تر می شود.
از هر لونی (طرف) که نگاه می کنم، دلم پرغم و چشمم پرنم می شود. آن هم چه غمی! غم تلخِ شیرین یا شیرینِ تلخ. این #عشق و این #غم زخمهای سینه را بِه نمی کند، اما بدتر هم نمی کند.

مستندی در مورد #ایرج_افشار دیدم. ایشان آن جا قصه می کند که:
"وقتی به آرامگاه #شاه_اسماعیل_سامانی در بخارا رسیدم، معماری این آرامگاه را بی-نظیر یافتم. شکل¬های هندسی و چینش خشت¬های بنا منحصر به فرد بود. کنار آرامگاه نشستم و گریه سر دادم...این حالت چه طور نمی تواند در مغز مغز جانت کاره(اثر) بکند!؟ چشمت که بماند، دل و جانت گریه می کند..."

با خودم می اندیشم چطور به همین سادگی این دو گنج شایگان را از ما ربودند!؟ آخر از دست دادن این دو شهر بزرگ (و البته شهر¬های دیگر فارسی¬زبان هم) به قول رودکی "نه کاری ست خُرد". دریغ که خائن های تاجیک نیز در این کار هم¬دستی داشتند!

دیروز در #کتابخانه_مرکزی_تهران دنبال نسخه ای می گشتم، که کتاب سرود اهل بخارا را دیدم و با یک نفس مقدمه ی آن را خواندم. این کتاب به معرفی اجمالی کتاب¬های کتابخانه خصوصی آخرین قاضی کلان (قاضی_القضات_بخارا) قاضی محمدشریف جان مخدوم ملقب به #صدر_ضیاء (پدر دانشمند روانشاد تاجیک، #محمد_جان_شکوری_بخارایی) می¬پردازد. مقدمه جان¬سوز آن به معرفی صدر ضیاء (به نقل از خاطرات محمدجان شکوری بخارایی) و این که آن همه کتاب چطور به دست #بلشویک¬ها ربوده، سوخته و نابود کرده شد، مویه(ناله) می-کند!!!

بغض گلویم¬را فشرد و احساس گریه¬آور از دست دادگی درضمیرم آشوب کرد. نمی دانم از آن جا که من با آن خطه( ورارود ) ریشه پیوندم و تعلق خاصی دارم، این حالت به من دست داد، یا شاید هر کس دیگر هم به جای من بود، تغییری شگرفی حتی برای چند لحظه هم که باشد در او به وجود می آمد، نمی دانم!!
با خودم می اندیشم که چطور دو شهری که #بزرگ_ترین_شهرهای_ایران_زمین بودند، از آن جایگاه رفیع خودشان به این حال گمنامی، در حد آثارخانه( موزه) رسیده اند.
ما از دست #نرمی_و_تاجیکی خودمان و #ترکی_و_چستی دیگران به این¬جا رسیدیم.

با خودم می اندیشم، #امروز_چه_میتوان_کرد؟!
من در کجای شب ایستاده ام؟!
و بخارا و سمرقند من به کجا می¬رود؟!
به قول شاعر تاجیک:
یک بار دیگر خنده به لب می¬شده باشد؟!!

حالی که در ضمیر من آشوب می کند
احساس گریه¬آور ازدست¬دادگی¬ست
(فخرالدین مزارعی)

یک حمله و یک حمله، آمد شب و تاریکی
ترکی کن و چستی کن، نه نرمی و تاجیکی
(مولانا)
@loversofIRAN
دانلود👇
👈نظر محمدعلی فروغی درباره استقلال کردستان👉


⬅️"این تخم لق #کردستان_مستقل را #انگلیس‌ها در دهن اکراد(کردها) شکسته و خاطر دولت ترکیه را از این جهت متزلزل ساخته‌اند و البته ما هم باید مثل آنها متزلزل باشیم.

با اهمیتی که ناحیه نفت‌خیز کردستان پیدا کرده، من باور نمی‌کنم #انگلیس های مآل‌اندیش آرام بنشینند و بگذارند دولت #ترکیه خود را جمع‌آوری کند و چند سال دیگر سروقت موصل برود و برای جلوگیری از این خطر، یقینا کردها را به عنوان استقلال با خود همدست خواهند کرد.

فرضا که انگلیس‌ها هم در این باب اهتمامی نکنند، چون این حرف به دهن‌ها افتاده و کردها هم مردمان بااستعدادی هستند، خودشان بالطبیعه دنبال آن می‌روند. خاصه اینکه به غیرتشان نخواهد گنجید که زیردست عرب باشند.

پس ما باید در هر حال به فکر کردستان خودمان باشیم و اگر حقیقتا ممکن شد، #ترک ‌ها را با خودمان همدست کنیم اما نه برای مضمحل و منقرض کردن اکراد، چه این خیالی خام است. بلکه به مهربانی و ذی‌علاقه ساختن آنها به دولت ایران و تربیت کردن آنها به تربیت ایرانی و این کار برای ما سهل‌تر است تا برای ترکیه.

زیرا کردها از حیث زبانی و نژاد #ایرانی هستند و الان کسانی که می‌خواهند غیرت #ملی در آنها ایجاد کنند، به #شاهنامه و داستان #جمشید و #فریدون متوسل می‌شوند.

اگر مامورین دولت ایرانی، قدری عاقل باشند و طمع را هم کم کنند و دست تعدی و اجحاف را از سر اکراد کوتاه نمایند و فی الجمله حسن تدبیری به خرج دهند، اقل مطالب این است که بین کرد و فارس، خصومت و کینه نخواهد بود و روزی که خیال کردستان مستقل، قوت بگیرد، کردهای ایران برای ما اسباب زحمت نخواهند شد و شاید که جنبه ایرانی آنها غلبه کند و هیچ آسیبی به ما نرسد بلکه منتفع هم بشویم. اما اگر رویه مامورین ایرانی، مثل سابق باشد و بعلاوه لاقیدی ما، کردها را به حال خود بگذارد، به عقیده بنده، مخاطره نزدیک است."
از کتاب #سیاست_نامه_ذکاء_الملک به اهتمام #ایرج_افشار. صص ۱۲۳_۱۳۰


👈اینها را #محمدعلی_فروغی، حدودا نود سال پیش نوشت. از آن زمان تاکنون، درد همان درد است و درمان هم همان درمان! ( @ahestan_ir کانال)

روان این سیاستمدار کهنه کار ایراندوست شاد


@LoversofIRAN
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ 👈👈 در بخارا، بخار گردیدیم 👉👉

(استفاده بدون گذاشتن لینک این کانال، مجاز نیست)
@loversofIRAN

#ما_فارسیها_در_کوچه_بیخبری_تماشاگری_میکنیم!! (استاد صدرالدین عینی)

"خورشید احسان"، #هم_تبار_تاجیکستانی که دانشجوی ادبیات فارسی تهران است، دل نوشته ای زیبا برایمان فرستاده در سوگ بخارای شریف، نگین پارسی غریب در #ازبکستان! 💔🥀🖤

پیشتر در این کانال درباره #سمرقند و #بخارا که در ادبیات فارسی گوهرهایی درخشان چون شیراز بوده اند، گفته ایم.
این متن، باز میبردمان به #درد_مشترک #ایران_زمین که روزگاری تاجیکستان و ازبکستان مرزهای شمال خاوری اش بودند.
در آخر، فیلمی از افضل شاه شادی، رییس ارکستر تاجیکستان را ببینید.


👈#بخارا؛
#شهر_رویاهای_هزار_و_یک_شبی،
شهر فرهنگ، ادبیات، و خاستگاه #پارسی_نو، که در دل، هزاران قصه ی ناگفته دارد. شهر رودکی، پورسینا، بیرونی، خوارزمی و هزارهان ابرمرد دیگر.
رودکی در وصفش گفته:
"امروز به هر حالی، بغداد، بخاراست"

عشق #بخارا#سمرقند) زمانی که بچه بودم ناخودآگاه در دلم ریشه¬دار شد. نام این (دو) شهر به دلیل هم¬جواری پنج¬کنت با سمرقند (پنج¬رود یا رودک-زادگاه رودکی و پنج¬کنت در گذشته از توابع سمرقند بوده) بسامد بالایی در ادبیات عامینه و شفاهی مردم منطقه ما (فرارود) دارد. شروع از همان بیت مشهور:
بخارا مرکز اسلام و دین است
سمرقند صیقل روی زمین است

تا ابیاتی که در هیچ کتابی پیدا نمی¬شود جز #کتاب_دل_مردم.
یاد دارم، وقتی بچه¬ بودم و عروسی خویشاوندان می¬رفتم، همیشه بی-بی¬ام (مادر¬بزرگم) برای #نوعروس این شعر را می خواند که تقدس و بزرگی بخارا را در ذهن¬های ما القا می کرد:
دل تصدق، سینه صندوق خانه مهمان آمده س (ت)
از بخارای شریف یک ماه تابان آمده س(ت)
هوشَه برده س(ت)، عقلَه برده س(ت)
عافت جان آمده س(ت)

و باز مصرع هایی که فراموش کرده ام.
(حالا هم این رسم در #تاجیکستان رایج است که بعد از آوردن عروس به خانه ی داماد، زن ها جمع می شوند و تازه¬عروس¬را با شعرخوانی تبریک می گویند)

👈اما این اواخر که کتاب ها و مطالبی در مورد تاریخ سیاسی و فرهنگی بخارا و سمرقند مطالعه می کنم، به اهمیت واقعی این دو شهر در گذشته بیشتر پی می برم و آن #عشق "با شیر مادر آمده" ریشه دار تر و عمیق¬تر می شود.
از هر لونی (طرف) که نگاه می کنم، دلم پرغم و چشمم پرنم می شود. آن هم چه غمی! غم تلخِ شیرین یا شیرینِ تلخ. این #عشق و این #غم زخمهای سینه را بِه نمی کند، اما بدتر هم نمی کند.

مستندی در مورد #ایرج_افشار دیدم. ایشان آن جا قصه می کند که:
"وقتی به آرامگاه #شاه_اسماعیل_سامانی در بخارا رسیدم، معماری این آرامگاه را بی-نظیر یافتم. شکل¬های هندسی و چینش خشت¬های بنا منحصر به فرد بود. کنار آرامگاه نشستم و گریه سر دادم...این حالت چه طور نمی تواند در مغز مغز جانت کاره(اثر) بکند!؟ چشمت که بماند، دل و جانت گریه می کند..."

با خودم می اندیشم چطور به همین سادگی این دو گنج شایگان را از ما ربودند!؟ آخر از دست دادن این دو شهر بزرگ (و البته شهر¬های دیگر فارسی¬زبان هم) به قول رودکی "نه کاری ست خُرد". دریغ که خائن های تاجیک نیز در این کار هم¬دستی داشتند!

دیروز در #کتابخانه_مرکزی_تهران دنبال نسخه ای می گشتم، که کتاب سرود اهل بخارا را دیدم و با یک نفس مقدمه ی آن را خواندم. این کتاب به معرفی اجمالی کتاب¬های کتابخانه خصوصی آخرین قاضی کلان (قاضی_القضات_بخارا) قاضی محمدشریف جان مخدوم ملقب به #صدر_ضیاء (پدر دانشمند روانشاد تاجیک، #محمد_جان_شکوری_بخارایی) می¬پردازد. مقدمه جان¬سوز آن به معرفی صدر ضیاء (به نقل از خاطرات محمدجان شکوری بخارایی) و این که آن همه کتاب چطور به دست #بلشویک¬ها ربوده، سوخته و نابود کرده شد، مویه(ناله) می-کند!!!

بغض گلویم¬را فشرد و احساس گریه¬آور از دست دادگی درضمیرم آشوب کرد. نمی دانم از آن جا که من با آن خطه( ورارود ) ریشه پیوندم و تعلق خاصی دارم، این حالت به من دست داد، یا شاید هر کس دیگر هم به جای من بود، تغییری شگرفی حتی برای چند لحظه هم که باشد در او به وجود می آمد، نمی دانم!!
با خودم می اندیشم که چطور دو شهری که #بزرگ_ترین_شهرهای_ایران_زمین بودند، از آن جایگاه رفیع خودشان به این حال گمنامی، در حد آثارخانه( موزه) رسیده اند.
ما از دست #نرمی_و_تاجیکی خودمان و #ترکی_و_چستی دیگران به این¬جا رسیدیم.

با خودم می اندیشم، #امروز_چه_میتوان_کرد؟!
من در کجای شب ایستاده ام؟!
و بخارا و سمرقند من به کجا می¬رود؟!
به قول شاعر تاجیک:
یک بار دیگر خنده به لب می¬شده باشد؟!!

حالی که در ضمیر من آشوب می کند
احساس گریه¬آور ازدست¬دادگی¬ست
(فخرالدین مزارعی)

یک حمله و یک حمله، آمد شب و تاریکی
ترکی کن و چستی کن، نه نرمی و تاجیکی
(مولانا)
@loversofIRAN
دانلود👇
👈چرا مصدق با کشف حجاب، همراهی نکرد!؟👉

گرچه زنان خانواده مصدق در حجاب آزاد بودند.

@LoversofIRAN
#مصدق #پهلوی #رضا_شاه #رضاشاه
#حجاب #حقوق #زنان #آزادی #کشف_حجاب

⬅️ دکتر مصدق: بنده شخصی هستم که در مدت عمر خودم به آزادی خواهی معروفم و هر صدمه ای هم کشیده ام روی عقیده خودم بوده است. من یک آدمی بودم که در دوره رضاشاه معتقد بودم که شئون ملی ما باید به دست ملت ایران باشد نه به دست یک نفر و می گفتم یک نفر آدم نمی تواند در مسائل اجتماعی و در مسائل دیگر مملکت بطور اجبار مردم را مجبور کند.
در موقعی که کلاه پهلوی قرار بود سرگذاشته شود با اینکه من سالها در اروپا شاپو سر می گذاشتم وقتی که بنا شد کلاه پهلوی سر بگذارند من هشت ماه در منزل ناخوش شده و از منزل بیرون نیامدم. بعد یک قانون وضع شد اگر چه قانون هم صورت ظاهری بود آن وقت بنده کلاه پهلوی گذاشتم و بیرون آمدم.
و موضوع مهمتر از همه قبل از اینکه بانوان ایران کشف حجاب کنند من در اروپا (بین سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۴ خورشیدی) با خانواده محترم خودم کشف حجاب کردم. [هنگامی که] هیچ کس با کشف حجاب مخالف نبود. ولی من مخالف بودم. چون معتقد بودم که کشف حجاب باید به واسطه «اولسیون »و به واسطه تکامل اهل مملکت باشد نه بواسطه یک کسی که یک قدرتی پیدا کرده و یک زوری پیدا کرده که من این جور می خواهم و باید این جور بشود. من این را معتقد نیستم به هیچ وجه و مخالف هم بودم.

بنکده/منبع:
#ایرج_افشار ، مصدق و مسائل حقوق و سیاست – ص ۲۰۴-۲۰۵
از کانال @mohammadmosaddegh

به مناسبت ۱۷ دی ۱۳۱۴، اجرای قانون کشف حجاب در ایران که به دستور رضا شاه تصویب شد و برپایه ی آن استفاده از چادر، روبنده و روسری، در بیرون از خانه برای زنان ودختران ایرانی ممنوع شد.

@LoversofIRAN
عاشقان ایران
۱۷ اسفند پخش زنده کنسرت #سپیده_رییس_‌سادات #روز_جهانی_زن او در تلاش برای شناساندن #موسیقی #ایران_زمین است رشته موزیکولوژی را در بولونیا آموخت و اکنون در اتنوموزیکولوژی/شناخت موسیقی #اقوام پژوهش میکند
👈بانوی جوان و شایسته ای که برای معرفی موسیقی ایران زمین به جهان تلاش می کند👉

@LoversofIRAN

#سپیده_رییس_سادات، زاده ی تهران، از محضر استادان بزرگی چون بهره برده است؛
از ۹سالگی ردیف آوازی محمودکریمی نزد #پریسا
سلفژ غربی، #ایرج_برخوردار
#سه_تار، ارشد طهماسبی و مسعود شعاری
#پرویز_مشکاتیان در ۱۶ سالگی
#محمدرضا_لطفی زمان تحصیل در ایتالیا

این بانوی هنرمند پس از پایان تحصیل در هنرستان گرافیک در سال ۱۳۸۱ موفق به اخذ مدرک لیسانس با گرایش نقاشی گردید. در سال ۱۳۸۷ از دانشکده ادبیات و فلسفه دانشگاه بولونیا در رشتهٔ #موزیکولوژی (موسیقی شناسی) دانش‌آموخته شد. سپیده هم‌زمان با تحصیل در دانشگاه بولونیا، برای چندین سال متوالی از محضر #محمدرضا_لطفی نیز بهره برد. او  در مدت اقامت شش ساله خود در ایتالیا، به اجرا و همکاری در سازمان‌ها و رسانه‌هایی همچون #یونسکو، #واتیکان، #رای (رادیو و تلویزیون ملی ایتالیا) و #بی‌بی‌سی طی چندین کنسرت به همراه  نوازندگان ایرانی و غیر ایرانی، به شناساندن موسیقی ایران زمین پرداخت. سپیده هم اکنون ساکن آلمان است و در رشتهٔ #اتنوموزیکولوژی (موسیقی‌شناسی #قومی ) تحصیل و پژوهش می‌کند.

https://t.me/LoversofIRAN/4995
.
Forwarded from عاشقان ایران
👈بانوی جوان و شایسته ای که برای معرفی موسیقی ایران زمین به جهان تلاش می کند👉

@LoversofIRAN

#سپیده_رییس_سادات، زاده ی تهران، از محضر استادان بزرگی چون بهره برده است؛
از ۹سالگی ردیف آوازی محمودکریمی نزد #پریسا
سلفژ غربی، #ایرج_برخوردار
#سه_تار، ارشد طهماسبی و مسعود شعاری
#پرویز_مشکاتیان در ۱۶ سالگی
#محمدرضا_لطفی زمان تحصیل در ایتالیا

این بانوی هنرمند پس از پایان تحصیل در هنرستان گرافیک در سال ۱۳۸۱ موفق به اخذ مدرک لیسانس با گرایش نقاشی گردید. در سال ۱۳۸۷ از دانشکده ادبیات و فلسفه دانشگاه بولونیا در رشتهٔ #موزیکولوژی (موسیقی شناسی) دانش‌آموخته شد. سپیده هم‌زمان با تحصیل در دانشگاه بولونیا، برای چندین سال متوالی از محضر #محمدرضا_لطفی نیز بهره برد. او  در مدت اقامت شش ساله خود در ایتالیا، به اجرا و همکاری در سازمان‌ها و رسانه‌هایی همچون #یونسکو، #واتیکان، #رای (رادیو و تلویزیون ملی ایتالیا) و #بی‌بی‌سی طی چندین کنسرت به همراه  نوازندگان ایرانی و غیر ایرانی، به شناساندن موسیقی ایران زمین پرداخت. سپیده هم اکنون ساکن آلمان است و در رشتهٔ #اتنوموزیکولوژی (موسیقی‌شناسی #قومی ) تحصیل و پژوهش می‌کند.

https://t.me/LoversofIRAN/4995
.
عاشقان ایران
🔴اینکه از ۲۶وزیر #سلجوقیان همه آنان به‌نوعی سر به نیست شده‌اند، گواهی بر این واقعیت اسفناک تاریخی است که غلامان #ترک، نه بدون دانش و بینش #ایرانی می‌توانستند حکومت کنند، نه با آن❗️ از @javadtabatabai
👈واقعیتی دردناک از چیرگی #مغولان بر ایران، که از نوشتار #خواجه_نظام‌_الملک_توسی دریافت می شود👉


📋نکته ا‌ی که از تفسیر خواجه نظام الملک برمی‌آید، تاکید بر دریافتی از کاردانی و خبرگی در سیاست‌نامه‌هاست که بویژه با چیرگی #ترکان بر ایران‌زمین اهمیتی خاص پیدا کرد، زیرا مفهوم قبیله‌ای قدرت که از ویژگی‌های نظام فرمانروایی ترکان بود، مستلزم این بود که همه‌ی افراد قبیله‌ی حاکم، به‌نوعی، سهمی از قدرت سیاسی داشته باشند.
این دریافت از قدرت سیاسی، به‌طور عمده، با شیوه‌ی فرمانروایی فردی و متمرکز ایرانیان که در عین‌حال، مبتنی بر به کار گرفتن بهترین نیروهای کارآمد بود، در تعارض آشکار قرار داشت.
اساس فرمانروایی #ایرانیان کاردانی و کارایی بود، و وزیر، در واقع، نماینده‌ی این گرایش اساسی فرمانروایی #ایرانشهری به‌شمار می‌آمد.
در دوره‌ی #اسلامی، بویژه با چیرگی غلامان ترک بر ایران‌زمین نیز به ضرورت، جایگاه وزارت تثبیت شد، زیرا فرمانروایان نوخاسته از هرگونه هنر فرمانروایی عاری بودند، اما در عمل، تثبیت جایگاه و مقام وزارت در نظام سیاسی غلامان ترک، خالی از اشکال و به‌دور از تعارض نبود.
این‌که در دوره‌ی چیرگی #غلامان_ترک، وزیرکشی(کشتن وزاری کاردان ایرانی) یکی از شیوه‌های عمده‌ی فرمانروایی به‌شمار آمده است، چندان که از بیست و شش وزیر دوره‌ی فرمانروایی سلجوقیان، چنان‌که #ایرج_افشار حساب کرده است، همه‌ی آنان به‌نوعی سر به نیست شده‌اند، گواهی بر این واقعیت اسفناک تاریخی است که غلامان #ترک نه بدون دانش و بینش ایرانی می‌توانسته‌اند حکومت کنند، و نه با آن!!!

🔸خواجه نظام‌الملک طوسی: گفتار در تداوم فرهنگی ایران، تبریز، انتشارات ستوده، ۱۳٨٤، ص ٤۷
از كانال اختصاصي نشر آثار و آراء جواد طباطبايی @javadtabatabai


https://t.me/LoversofIRAN/5705
Forwarded from اتچ بات
👈ناصر چشم آذر (آهنگساز) امروز صبح۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ درگذشت. روانش شاد باد.

@LoversofIRAN
🔹پیوست پایان این نوشته،
اجرای #ناصر_چشم_آذر در برنامه خندوانه است که بخشی از موسیقی فیلم «خواهران غريب» از ساخته های خودش را به ياد زنده یاد #خسرو_شكيبايی بازخوانی كرده بود.
برای او و خسرو شکیبایی عزیز آرزوی شادی روان داریم.

🔹بسیاری از ما با ساخته های چشم آذر به ویژه در دهه ۷۰ خورشیدی خاطره داریم.
ناصر چشم‌آذر (زادهٔ ۱۰ دی ۱۳۲۹ - درگذشتهٔ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷)
موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز و تنظیم‌کننده ٔایرانی و برادر کوچکتر #منوچهر_چشم_‌آذر بود.
او برای خوانندگان سرشناس ایرانی مانند هایده، گوگوش، لیلا_فروهر و ابی هم آهنگسازی کرده بود.

🔹او در #اردبیل زاده شد و در سایه آموزش‌های پدرش #اسماعیل_چشم_آذر مراحل اولیه موسیقی را فرا گرفت. در کودکی ساز آکاردئون را برگزید. در ۱۲ سالگی به‌همراه پدرش وارد ارکستر #آذربایجانی #رادیو_ایران شد. در ۱۳ سالگی جایزه ویژه موسیقی را در مقطع دبیرستانی به‌خاطر نواختن #آکاردئون دریافت کرد. در ۱۷ سالگی رهبری کنسرت ترتیب داده شده در سفارت ایران در #عراق را برعهده می‌گیرد. در ۱۸ سالگی به‌همراه گوگوش، سفرهای رسمی خود را آغاز نمود.

🔹در ۲۰ سالگی برای گذراندن دوره #جز (جاز) به #آمریکا رفت. پس از بازگشت سرپرستی ارکستر شوی تلویزیونی #پرویز_غریب_افشار را برعهده گرفت. در محضر استادانی چون #مرتضی_حنانه، #ملیک_اصلانیان دوره‌های تکمیلی را سپری نمود. در سال ۱۳۵۷ دوباره برای ۵ سال جهت تکمیل دوره موسیقی جاز و موسیقی فیلم به آمریکا مسافرت کرد. او از پیشگامان سازهای #الکترونیک در ایران است. «باران عشق» یکی از آلبوم های برجسته و بنام اوست. پس از بازگشت به ایران از سال ۱۳۶۳ و با ساخت موسیقی متن فیلم «تاراج» به کارگردانی #ایرج_قادری فعالیت خود را در زمینه موسیقی فیلم آغاز نمود.

🔹آهنگسازی های شناخته شده او:

■ملودی(آهنگ) و تنظیم: "گل کاغذی" و "عسل چشم"/خواننده #هایده
■تنظیم :"مداد رنگی" و "باغ بلور"/خواننده #ابی
■ملودی و تنظیم: هجرت/خواننده #گوگوش
■ملودی و تنظیم: هم زبونم باش/خواننده #حمیرا
■ملودی و تنظیم: دو پرنده/خواننده #لیلا_فروهر
■ملودی و تنظیم: زائر / خواننده #رامش

🔹جایزه های ناصر چشم آذر

■سیمرغ بلورین بهترین موسیقی فیلم های:
بلندی های صفر
چشم شیطان
قارچ سمی
هامون
خواهران غریب
■بهترین موسیقی فیلم جشن خانه سینما:
قارچ سمی
شمعی در باد
■بهترین موسیقی فیلم جشنواره فیلم مالزی:
خواهران غریب
■لوح زرین انتخاب ویژه سومین دوره منتخب سایت ایران آکتور:
قارچ سمی

/بنکده (منبع): ویکی پدیای ناصر چشم آذر، مجموعه گفتگوها و یادداشت ها درباره او/

@LoversofIRAN
بازگشت کاوه به اصفهان پس از ۱۰ سال❗️
پیگیری انجمن های مردم نهاد اصفهان بارداد

"مهدی مزروعی"عضو شورای شهر #اصفهان:
دیشب تندیس ۶ونیم متری #کاوه_آهنگر اثر #ایرج_محمدی به میدان آزادی بازگشت
@LoversofIRAN
عاشقان ایران
بازگشت کاوه به اصفهان پس از ۱۰ سال❗️ پیگیری انجمن های مردم نهاد اصفهان بارداد "مهدی مزروعی"عضو شورای شهر #اصفهان: دیشب تندیس ۶ونیم متری #کاوه_آهنگر اثر #ایرج_محمدی به میدان آزادی بازگشت @LoversofIRAN
👈پیگیری ارزشمند انجمن های مردمی سپاهان (اصفهان)، به بازگشت تندیس کاوه آهنگر انجامید.

تندیس زیبای برنزی #کاوه_آهنگر، کار هنرمندانه استاد #ایرج_محمدی، پس از ۱۰ سال دوری، با پیگیری انجمن های مردم_نهاد #اصفهان، به میدان آزادی (دروازه شیراز) #سپاهان/اصفهان بازگشت.

✳️ نامه انجمن دوستداران اصفهان به دکتر الهیاری مدیرکل میراث فرهنگی اصفهان، که چندی پیش درباره بازگرداندن تندیس کاوه به میدان آزادی اصفهان نوشته شد:

جناب آقای دکتر فریدون الهیاری
مدیر کل محترم میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان
با درود و احترام

همان‌گونه که آگاهید، درسال ۱۳۸۱ تندیس ارزشمند برنزی کاوه آهنگر با بلندای ۶.۵ متر در میدان آزادی اصفهان(دروازه شیراز) نصب شد که اثر استاد ایرج محمدی،مجسمه‌ساز وعضو هیأت‌ مؤسس #انجمن_هنرمندان_مجسمه‌ساز_ایران بود. ولی به دنبال احداث ایستگاه مترو به صورت موقت از محل خود در این میدان برچیده و به انبار شهرداری منتقل شد.
اکنون درباره ضرورت نصب مجدد تندیس کاوه آهنگر و اهمیت پیوند تاریخی کاوه با اصفهان یادآور می‌شویم که بنا به نظر پژوهشگران نام «کاوه» و «کاویان»( #درفش_کاویانی) با نام‌های کهن اصفهان #گابه و #گابیان در پیوند است و در متون ادب #فارسی همچون #تاریخ_بلعمی، #گرشاسب_‌نامه_اسدی_توسی، ترجمه #محاسن_اصفهان، #قصاید_قاآنی، #انجمن_آرای_ناصری و... از پیوند کاوه و درفش کاویان با اصفهان و اصفهانی‌ها سخن به میان آمده و از کاوه با القابی همچون #آهنگر، #دادخواه و #سپاهانی نام برده شده است.
همچنین بنای موسوم به «مقبره کاوه آهنگر» روستای #مشهد_کاوه در ۱۲ کیلومتری شهر #چادگان متعلق به دوره #ایلخانی با قدمت ۷۰۰ سال که به تازگی مورد مرمت قرار گرفته و در فهرست میراث ملی #ثبت شده است، در استان اصفهان قرار دارد.
از سوی دیگر، همان‌گونه که آگاهید، تلاش‌هایی از سوی #کرد_های #سوریه و #اقلیم #کردستان #عراق برای مصادره کاوه، قهرمان ملی ایرانیان صورت گرفته و با "کرد" قلمداد کردن او به نصب تندیس‌های کاوه در شهرهای #عفرین و #سری_‌کانی (راس‌العین) سوریه دست زده اند.(گرچه کاوه نیز مانند دیگر قهرمانان ایرانی متعلق به همه ایرانی تباران است و کردهای سوریه و عراق نیز حق دارند از آن بهره ببرند اما تغییر هویت اصلی او و بی توجهی به آن، به هیچ وجه پسندیده نیست؛ اما با احترام به واقعیات تاریخی، همه ایرانی تباران از کشورهای همسایه ایران که میراث دار تمدن ایرانی اند، می توانند از ادبیات و فرهنگ ایران را که زنجیره پیوند دهنده همه ایرانی تباران است، سود ببرند).
بر این پایه، با توجه به پایان رسیدن احداث ایستگاه مترو در میدان آزادی اصفهان(دروازه شیراز)، خواهشمند است نسبت به نصب مجدد تندیس ارزشمند کاوه آهنگر در میدان آزادی پیگیری‌های لازم را به عمل آورید.
امید است بازشناسی اهمیت کاوه آهنگر به عنوان سرمایه نمادین اصفهان و نصب دوباره این تندیس در میدان آزادی اصفهان با توجه به مرمت و ثبت بنای موسوم به مقبره کاوه آهنگر در روستای مشهد کاوه، در توسعه گردشگری پایدار و رونق اقتصادی منطقه در سالی که به نام «اقتصاد مقاومتی» نامگذاری شده است، تاثیرگذار باشد.

امضا‌کنندگان نامه:
انجمن دوستداران اصفهان، کانون بارگاه مهر اصفهان، انجمن موزه داران استان اصفهان، انجمن دوستداران میراث فرهنگی و طبیعی شهرستان نجف اباد، انجمن دوستداران و حافظان میراث فرهنگی وردپاتکان- گلپایگان، انجمن دوستداران میراث فرهنگی سلیمان صباحی بیدگلی.
/از @isfahan_didban/


درباره کاوه آهنگر👇
https://t.me/LoversofIRAN/5863
#کاوه_‌آهنگر پس از ۱۵سال و در دوره شهرداری اصلاح‌طلبان به میدان دروازه‌شیراز اصفهان بازگشت.
پیشتر تندیس #شاه_‌عباس_صفوی آن‌جا بودکه بعداز #انقلاب مدفون شد!
هر۲ تندیس کار #ایرج_محمدی بود/شرق

#شاه_عباس
تندیس برنزی ۷متری چشم نواز #شاه_عباس بزرگ سوار بر اسب
کار ارزنده استاد #ایرج_محمدی که در میدان دروازه شیراز(آزادی) #اصفهان بود و پس از #انقلاب از اینجا کنده شدو در جای نامعلوم دفن شد❗️

@LoversofIRAN
عاشقان ایران
#کاوه_‌آهنگر پس از ۱۵سال و در دوره شهرداری اصلاح‌طلبان به میدان دروازه‌شیراز اصفهان بازگشت. پیشتر تندیس #شاه_‌عباس_صفوی آن‌جا بودکه بعداز #انقلاب مدفون شد! هر۲ تندیس کار #ایرج_محمدی بود/شرق #شاه_عباس
👈آیا روزهای خوش برای مجسمه‌های این هنرمند ایرانی پس از سرنوشت غم‌انگیزشان خواهد رسید؟

تندیس هایی ارزشمند برای #ایران که از ناکجا آباد سر درآورد!

⬅️پس از خبر خوش (جاگذاری دوباره تندیس زیبای کاوه آهنگر) بازخوانی گفتگوی ۴سال پیش استاد #ایرج_محمدی با ایسنا خالی از لطف نیست:

سال۱۳۵۰ تازه از هنرستان فارغ التحصیل شده بودم در مسابقه‌ بزرگ مجسمه‌ برای میدان اقبال #اصفهان شرکت کردم و طرحم آنجا انتخاب شد. به دنبال آن قرار شد که مجسمه‌ی #شاه‌_عباس_صفوی را سوار بر اسبش بسازم.

این مجسمه را در ۷.۵ متر با پنج تن برنز ساختم و معتقدم بزرگترین مجسمه‌ی برنزی ایران پیش از #انقلاب اسلامی بود. مجسمه‌ی شاه عباس پس از مدتی در "دروازه‌ی شیراز" اصفهان که اکنون میدان "آزادی" نام دارد، نصب شد ولی بعد از انقلاب آن را برداشتند و مدتی در انبار یکی از پادگان‌های شهر نگه‌داری می‌شد!

سال‌ها بعد به من خبر رسید که معاون عمرانی شهرداری اصفهان برای اینکه این مجسمه از هر گزندی دور بماند آن را دفن کرده است! بعدها وقتی در سال‌۱۳۷۹ آقای جمشیدی شهردار اصفهان از من خواست که مجسمه‌ای دیگر برای آن میدان بسازم، از مجسمه‌ی شاه‌عباس پرسید. من پاسخ دادم که آن معاون شهرداری اصفهان که مجسمه را دفن کرده بود گفته‌ است تا زمانی که مجوز نصب مجسمه گرفته نشود، آدرسی از محل نگهداری مجسمه نخواهم داد.

شهردار اصفهان نیز پی‌گیر آن شخص شد. وقتی به دنبالش رفتم متوجه شدم که فوت کرده است، بنابراین کسی از محل دفن مجسمه‌ی برنزی شاه عباس خبر ندارد!

در سال ۱۳۷۹ شهرداری اصفهان از من خواست که مجسمه‌ی یکی از اساتیر ایرانی را طراحی کنم. من هم تصمیم گرفتم تندیس #کاوه‌_آهنگر را طراحی کنم. روی این اثر ۲۰ ماه کار کردم و این مجسمه که از جنس برنز در ۶.۵ متر تهیه شده بود در اوایل سال۱۳۸۱ در میدان آزادی اصفهان در جای (پیشین) مجسمه‌ی شاه عباس صفوی نصب شد. اکنون ولی این مجسمه چند سال است که برای ساخت مترو از میدان آزادی برداشته شده‌ است و در انباری شهرداری اصفهان قرار گرفته.

به من گفته شده که قرار است دوباره این مجسمه را به جای اولش نصب کنند ولی بعید می‌دانم چنین اتفاقی بیفتد چون زمانی از آن رونمایی شد که پاره‌ای از اتفاقات (در اصفهان)پیش آمده بود و عده‌ای گفتند که میدان آزادی اصفهان محل حضور ضد انقلاب‌ها شده‌ است و به مجسمه‌ی کاوه‌ی آهنگر هم اعتراض کردند!
هرچند آن زمان شهردار وقت اصفهان پای این مجسمه ایستاد ولی بعدها دیدیم که به خاطرموضوع ساخت مترو برداشته شد.

یکی دیگر از مجسمه‌های من که گم شده‌ است و متاسفانه اثری هم از آن نیست، مجسمه #سهراب_سپهری برای سالگرد فوتش است. کارفرمای تهیه این مجسمه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. قرار بود که این مجسمه در یکی از میادین اصفهان نصب شود ولی به ما گفته شد که این امکان وجود ندارد چون جو موجود در آن منطقه مذهبی است و جایز نیست که مجسمه‌ی سهراب آن‌جا نصب شود این مجسمه نیز راهی انبارهای #تالار_وحدت شد!

زمانی که من در #ایتالیا دانشجو بودم، از ایران به مجسمه‌سازان مطرح سفارش کار می‌دادند. من هم به خاطر مجسمه‌ی شاه‌عباس شناخته شده بودم. آن زمان قرار بود که مجسمه‌ی #باقرخان، #ستارخان، #کمال_‌الدین_بهزاد، #عباس_‌میرزا و #امیر_کبیر هم ساخته شوند. ساخت مجسمه‌ی ستارخان به من واگذار شد. این مجسمه حدود ۴ متر بود و جنس آن از برنز.

بعد از ساخت تندیس ستارخان، #انقلاب شد و بعد از انقلاب نیز مرا خواستند و گفتند که بی‌خود این مجسمه‌ها را ساخته‌ام، چه کسی از من خواسته که آن‌ها را بسازم؟! گفتند نه تنها پول مجسمه را نمی‌دهیم بلکه باید پول دریافت شده را برگردانی! من برای این مجسمه یک انباری در ایتالیا کرایه کرده بودم و پول پرداخت اجاره بها را نداشتم در نتیجه به جای اجاره بها، مجسمه را به آن‌ها دادم و از دریافت آن صرف نظر کردم.

در پروژه‌های سازمان زیباسازی #شهرداری تهران شرکت می‌کنم اما متأسفانه سازمان زیباسازی با ما کار نمی‌کند و به من سفارش نمی‌دهد. از ۱۳۸۷ تاکنون، هیچ مجسمه‌ای به سفارش این سازمان نساخته‌ام و فقط یک کار تهیه کردم که متعلق به شهرداری منطقه بود.

اکنون ساخت مجسمه‌ها به جوانان سپرده می‌شود که یکی فرفره می‌سازد، یکی قرقره می‌سازد و شهر مانند مهدکودک شده است و از مجسمه‌های خوبی مانند #فردوسی خالی شده!

🔹ایرج محمدی، زاده۱۳۲۴ #تهران
از مجسمه سازان پیشکسوت وعضو هیات مؤسس #انجمن_هنرمندان_مجسمه‌ساز_ایران. ۱۳۵۲ برای تحصیل مجسمه‌سازی به ایتالیا رفت. زیرنظر پروفسور #فتسینی از مجسمه سازان همدوره #شاگال و #پیکاسو لیسانس گرفت.
بیشتر آوازه او به خاطر طراحی و اجرای دقیق مجسمه‌های "بزرگ شهری" است مانند
#شاه_عباس و کاوه آهنگر در اصفهان/
ودر تهران: تندیس های بوستان رفتگر، بوستان ساعی، #سعدی بوستان گفت‌وگو، باغبان پارک شهر، #امیر_کبیر بوستان قیطریه و"نی لبک زن"


@LoversofIRAN
Forwarded from شفیعی کدکنی


@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ

اینجا کسی‌ آرمیده‌ست‌
که‌ در همه‌ عمر،
قلبش‌،
با مهرِ ایران‌ تپیده‌ست.

ای‌ رهگذارِ شتابان‌!
آن‌ کس‌ که‌ در زیرِ پایت
خوابیده‌ در زیرِ این‌ سنگ
بیداریِ زندگی‌ را
در جانِ مشرق‌ دمیده‌ست‌.
بی‌اعتنا مگذر این‌ سان
اینجا کسی‌ آرمیده‌ست.


نوزدهم تیر ۱۳۸۳
احمدآباد
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی




پی‌نوشت:
◾️در بازدید از مزار مرحوم مصدق به همراه استاد #ایرج_افشار این قطعه را سرودند. #م_سرشک آن‌طور که می‌گوید، در ۱۵ اسفند ۱۳۴۵ بعد از خواندن خبر فوت #مصدق در روزنامهٔ کیهان، شعر "مرثیه درخت" را با چشمانی اشکبار در حالی که به خانه می‌رفت و از شدت گریه فریاد می‌کشید برای مرحوم مصدق سرود.

(در جست و جوی نیشابور - زندگی و شعر محمدرضا شفیعی کدکنی - به کوشش مجتبی بشردوست، ص ۱۸۸)
#محمد_مصدق



https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
👈درباره‌ی روانشاد، ایرج افشار، از زبان استاد محمدرضا شفیعی‌کدکنی، برای ۱۶ مهر، زادروز ایرج افشار، #پدر_کتابشناسی ایران

@LoversofIRAN

⬅️نیم قرن با او زندگی کردم
به بهانهء زادروزش

قصد ندارم كه به میدانهای فراخ و پهناور كارهای او، حتی كوچكترین اشاره‌ای داشته باشم؛ ولی از یادآوریِ این نكته ناگزیرم كه بگویم: در میانِ پژوهشگران قرن بیستم #ایران، میراث كمتر كسی به پهناوری و باروَری و تنوّع و سودمندی میراثِ اوست. این میراث مجموعه بیشمار و گسترده‌ای از سندها، متن‌ها، یادداشت‌ها، خاطره‌ها، سفرنامه‌ها و «فكت»‌هاست و كوچكترین ضمیمه‌ای از انشانویسی و عبارت‌پردازی‌های رایج در میان معاصران ما را ندارد و از هرگونه مبالغه مستعار بركنار است. او از «محققانی» نبود كه «متن» دیگران را بَدل به «حاشیه» كند و حاشیة دیگران را بَدَل به متن و با ارجاعاتِ دكوراتیو اینترنتی آن را در چشم مردمان بیاراید. اكنونیان و آیندگان به سطرْ سطرِ نوشته‌ها و یادداشت‌های او نیاز دارند و این نیاز، روز به روز، رویْ در افزونی خواهد داشت، چه در جهانِ ایرانی و چه در میانِ اَنیران.

حدود نیم‌قرن با او زندگی كردم، در كوه و دشت، در سفر و حضر، در وطن و سرزمین‌های بیگانه، و یك جمله‌ی سیاسی از او نشنیدم. او روزنامه نمی‌خواند و در منزلش رادیو و تلویزیون نداشت.
یك بار كه بعضی دوستان به ضرورتی می‌خواستند، در ساعاتی كه مهمان او بودند، برنامه‌ای را در تلویزیون ببینند، مجبور شدند تلویزیون سرایْدارِ منزل او را بیاورند و برنامه‌ی موردنظر خویش را تماشا كنند. به راستی او، اهل سیاست نبود و اهل هیچ حزب و دسته‌ای نبود ولی یك سیاست بزرگ را همواره پیش چشم‌ داشت و با آن زندگی می‌كرد و آن سیاست، مصلحتْ‌اندیشی درباره‌ی سرنوشت جهانِ ایرانی بود.
به همین دلیل، هم موردِ احترام دكتر محمد #مصدق، و #اللهیار_صالح بود و هم مستشار مؤتمن #سیدحسن_تقی_زاده.

در مراكز علمی جهان و در حوزه‌های #ایران‌شناسی دانشگاه‌های كره زمین، هیچ‌كس از معاصران ما، اعتبار و حرمت #ایرج_افشار را ندارد. البته، در کنارِ او، #احسان_یارشاطر را هم به یاد می‌آورم.

در غربالی كه ذهنِ من از مردانِ بزرگ قرن بیستم #ایران، در عرصه‌ی فرهنگ كرده است، ایرج افشار یكی از دانه‌های دُرشتی است كه در كنار #علامه_قزوینی، #سیدحسن_تقی‌زاده، #محمدعلی_فروغی، #علی‌اصغر_حکمت، #ابراهیم_پورداود، #علّامه_شیخ_آقابزرگ_تهرانی، #بدیع‌الزمان_فروزانفر، سیداحمد #كسروی، #اقبال_آشتیانی، #پرویز_ناتل_خانلری، #غلامحسین_مصاحب، علی‌اكبر #دهخدا، #صادق_هدایت، #ملک_‌الشعراء_بهار و #نیما_یوشیج قرار می‌گیرد؛ بی‌آنكه وَجهِ مشابهتِ خاصّی با هیچ‌‌کدام ایشان داشته باشد و یا تكرار یكی از آنها بشمار آید.
او ایرج افشار است و بس...
رها از هر عنوان و لقبی.

پژوهشگرانِ عرصه‌ی #ایرانشناسی در جهان، در حوزه‌های تاریخ، مردم‌شناسی، ادبیّات فارسی، باستانشناسی، كتابشناسی و كتابداری و اطّلاع‌رسانی، همواره، در آثار خویش وامدار ایرج افشار بوده‌اند و خواهند بود.
بزرگا مردا كه او بود و دریغا و بسیار بار دریغا كه به پنجاه چهره‌ی ممتاز هم نمی‌توان جای خالیِ آن یگانه را پُر كرد.
https://t.me/sereshk1318/31
محمدرضا #شفیعی_کدکنی
مجله بخارا، شماره ۸۱
فرزانه فروتن ایران مدار ما
#ايرج_افشار

@LoversofIRAN

⬅️ گزیده ای از زندگی نامه ایرج_افشار
زاده ۱۶ مهر ۱۳۰۴ تهران
درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ تهران

او پژوهشگر فرهنگ و تاریخ و ادبیات فارسی، #ایران‌شناس، کتاب‌شناس، نسخه‌پژوه، نویسنده و استاد دانشگاه بود
افشار سابقه تدریس در دانشگاه‌‌های داخل و خارج کشور از جمله: دانشگاه #برن (سویس)، دانشگاه #ساپورو (ژاپن)، و #دانشگاه_تهران را داشت.

وی پایه‌گذار #کتابخانه_مرکزی_دانشگاه_تهران و معروف به پدر کتاب‌شناسی ایران است. محمود افشار یزدی پدر اوست.

ایرج افشار طی قریب به ۶۵ سال کوشش‌های پژوهشی بیش از ۳۰۰ کتاب و ۳۰۰۰ مقاله در زمینه‌های کتاب‌شناسی و کتاب‌داری، تاریخ، جغرافیا،جغرافیای تاریخی، فرهنگ مردم و موضوع‌های دیگر تألیف و تصنیف و تصحیح کرده است. کتابخانه بزرگ و گران‌بهای ایرج افشار در مرکز "دائرةالمعارف بزرگ اسلامی" محفوظ است.

از کانال دکتر شفیعی کدکنی @shafiei_kadkani


@LoversofIRAN
عاشقان ایران
👈درباره‌ی روانشاد، ایرج افشار، از زبان استاد محمدرضا شفیعی‌کدکنی، برای ۱۶ مهر، زادروز ایرج افشار، #پدر_کتابشناسی ایران @LoversofIRAN ⬅️نیم قرن با او زندگی کردم به بهانهء زادروزش قصد ندارم كه به میدانهای فراخ و پهناور كارهای او، حتی كوچكترین اشاره‌ای داشته…
فرزند شایسته ایران زمین، روانش شادباد

به قلم #علی_دهباشی سردبیر مجله بخارا

⬅️ چند خطی به‌ بهانه زادروز #ایرج_افشار

ایرج افشار دست‌پرورده نسلی از بزرگان فرهنگ #ایران است که در دوره‌ای خاص در این سرزمین زندگی می‌کردند. البته در این بین نباید از تأثیر مکتب آموزشی پدر ایشان زنده یاد #محمود_افشار_یزدی (صاحب #موقوفات_افشار که نقشی ارزنده برای فرهنگ ایران زمین داشته است) نیز به سادگی گذشت، چرا که در همان خانه پدری بود که ایرج افشار اولین تماس‌های فرهنگی‌اش را در کودکی و نوجوانی درک کرد و از همان نوجوانی بود که در خدمت پدر «مجله آینده» را در بخش‌هایی مدد رسان بود...

📰ادامه نوشته را اینجا بخوانید
روزنامه ایران؛ دوشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۷👇
https://tinyurl.com/ycwvmym3

@Azariha_3

@LoversofIRAN