خسته‌ام
خیلی خسته

آدم‌ها اذیت‌کننده شدن پسر
من ترجیح می‌دم با گنجشک‌ها یا کلونی مورچه‌ها زندگی کنم

زندگی مثل یه بازیه
هممون درحال بازی‌ایم
با تنها کسی هم که طرف هستیم خداست
خدا مهره‌هارو میچرخونه و مارو تو شرایط متفاوت قرار می‌ده

تا چیزای جدید یاد بگیریم و رشد کنیم

مسیر هرکس متفاوته و بازی خودشو داره

نباید تو بازی غرق بشیم و‌ فکر‌ کنیم همه‌چی همین زمین بازیه
اصلا بازی موضوعیت نداره
ما موضوعیم
میزان رشدی که کردیم. ظرفیتمون

کسی که وقتی از بازی بیرون میاد و خیلی حرص می‌خوره یا خیلی زیادی خوشحال یا ناراحته رو آدم‌جاهلی می‌دونیم
میگیم یه بازی بود دیگه، انقدر جوش نزن بی‌جنبه

بعضی وقتا ساکت می‌شم، ظاهرا میخندم و تعامل می‌کنم ولی باطنا آروم‌تر‌ و غیراجتماعی‌ترم‌
اینجا اونجاهایی که بازی سخت شده، باید همه تمرکزم روی این مرحله‌ش‌ باشه.

نشدم خیلی مهم نیست
ولی خب اوضاع همیشه یه طوری نیست

راستی
منم نذاشتم اسراف شه و دو نفری رفتیم بیرون قدم زدیم

با داداشم
هِی یو برو، سلاملِیکُم و رحمة الله و برکادو

ولی جدی کاش یه تک‌سلولی بودم اصلا کارم به اینجاها نمی‌کشید

وقتی تو خونه کار می‌کنی:
- صبح تا شب خونه‌ست به ما کمک‌ نمی‌کنه
- الان سه روزه بهش گفتم فلان کارو بکن بی‌کار نشسته تو خونه انجام نداده
- چرا نمیای بیرون ببینیمت
-چرا فلانی بیساری


نیاز به خانه مجردی دارم.

خبر کوتاه بود و دردناک
جسد موسیو، هزاران سانتی‌متر آنسوی خانه‌اش پیدا شد

کاش منم الان مشهد بودم
نه برای اینکه از تگرگ‌ها براتون عکس بذارم
برای اینکه دلم برای امام‌رضا خیلی تنگ شده

خداروشکر بالاخره صدا و سیما برای ما جغد ها هم برنامه مفرح خواهد داشت:

دو ساعته نشستم واسه ویدیو یوتیوب تامنیل (همون کاور خودمون) زدم

چه غلط‌ها

به قدری تو این کار نوبم که نشستم بیست دقیقه‌ست‌ می‌خندم به طراحی‌هام😂

داداشم بهم اضافه شد بیست دیقه هم با اون خندیدیم

مشهد می‌خواهم