اشعار زیبا
59 subscribers
39 photos
1 video
2 links
ارسال شعر به کانال: @Saaaaaaa1374
Download Telegram
روز و شب از تو نوشتم غزلی ناب نشد
بی تو شب های من غمزده مهتاب نشد

رفتی و تلخ ترین کام نصیبم شده است
قند لب های تو بر روی لبم آب نشد

سرکشیدم همه جا تا كه بیابم خود را
گوشه ای دنج تر از برکه و مرداب نشد

بس که دوری واز این فاصله ها دلگیرم
سهم چشمان ترم ثانیه ای خواب نشد

همه ی خاطره ها کنج دلم قاب شدند
بین صد شعر ولی یک غزلم ناب نشد
لرزشی , زلزله ای, باز تکانم داده
یکنفر عکس تورا باز نشانم داده

یکنفر باز به من گفت که برمیگردی
باهمین وعده بببین مرگ امانم داده

بازهم دیدن تو,وای چه شعری بشود
و همین شوق مرا روحِ جوانم داده

بعداز این باز به دنبال دلم خواهم رفت
منطقی بودن من دردِ چنانم داده

من که هم قامت یک سرو دلارآ بودم
غصه بیهوده مرا قد کمانم داده

و اگر باز بخواهی به تو می پردازم
که در این راه خدا بیش توانم داده

کار سختیست ولی مرد عمل میخواهد
عشق تو کار به دستِ سر و جانم داده...
حرف از رفتن نزن دیوانه! خواهش میکنم
عشق میمیرد در این افسانه ،خواهش میکنم

با تو حس شاعری در من شکوفا می شود
شعر می گرید در این گلخانه ،خواهش میکنم

کار چشمانت شده کار دلم را ساختن
تیشه را بگذار در ویرانه ،خواهش میکنم

کم فروشی میکند چشمت در این کم صحبتی
با نگاه من نشو بیگانه خواهش می کنم

کمتر از چشمت میان کوچه ها مستی بپاش
توبه کن در گوشه ی میخانه ، خواهش می کنم


مهر از بی مهری ات بار زمستان می کشد
یار شو با نرگس مستانه، خواهش می کنم

زندگی در برزخ تردید هایت مشکل است
رحم کن بر شاعر دیوانه خواهش می کنم
ﺗﻘﺪﯾﻢ به ﺧﺎنمها🌹
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻧﺎﺯ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﯾﮏ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﺳﺠﻮﺩ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﯾﮏ ﺑﻐﻞ ﺁﺳﻮﺩﮔﯽ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﭘﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻫﺪﯾﻪ ﯼ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻫﻤﺪﻡ ﻭ ﯾﮏ ﻫﻢ ﺻﺪﺍ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻋﺸﻖ ﻭ ﻫﺴﺘﯽ؛ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﯾﮏ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﺎﯾﻨﺪﮔﯽ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻟﻄﯿﻒ؛ ﻓﺼﻞ ﺑﻬﺎﺭ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻻﻟﻪ ﺯﺍﺭ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻋﺎﺷﻘﯽ؛ ﺩﻟﺪﺍﺩه ﮔﯽ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻭ ﺳﺎﺩه ﮔﯽ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻋﺎﻃﻔﻪ؛ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻭﻓﺎ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻣﻌﺪﻥ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺻﻔﺎ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺭﺍﺯ؛ ﻣﺤﺮﻡ؛ ﯾﮏ ﺭﻓﯿﻖ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﯾﺎﺭ ﯾﮑﺪﻝ؛ ﯾﮏ ﺷﻔﯿﻖ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺮﺩ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻫﻤﺪﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺩﺭﺩ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺣﺲ ﺧﻮﺵ ﻋﺠﯿﺐ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺑﻮﺳﺘﺎﻧﯽ ﭘﺮ ﻧﺼﯿﺐ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺑﺎﻏﻬﺎﯼ ﺁﺭﺯﻭ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺭﻭ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺑﻨﺪﻩ ﯼ ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺟﺪﺍ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺷﻔﯿﻖ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺭﻓﯿﻖ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﻧﻮﺭﻫﺎ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻧﻐﻤﻪ ﯼ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻣﺮﻫﻢ ﻫﺮ ﺧﺴﺘﮕﯽ
ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﻰ
Forwarded from Deleted Account
🎉جشنواره ویژه سامسونگ🎉

با عضویت در جشنواره سامسونگ کاملا رایگان و بدون قرعه کشی برنده یک دستگاه موبایل Galaxy S8 شوید!

برای عضویت از طریق لینک زیر اقدام کنید👇
Telegram.me/PhoneFrBot?start
Forwarded from Deleted Account
🎉جشنواره ویژه سامسونگ🎉

با عضویت در جشنواره سامسونگ کاملا رایگان و بدون قرعه کشی برنده یک دستگاه موبایل Galaxy S8 شوید!

برای عضویت از طریق لینک زیر اقدام کنید👇
Telegram.me/PhoneFrBot?start
ای زبان فارسی افسون گری
هر چه گویم از تو زان افزون تری
تو به فردوسی توان بخشیده ای
از توان، برتر روان بخشیده ای
چالش سعدی به نیروی تو بود
آب این سرچشمه از جوی تو بود
گر غزالش در غزل شد رام او
دانه پاشیدی تو اندر دام او
حافظ ار بر شد به بام آسمان
نردبانش خود تو بودی ای زبان
مثنوی را هم تو مبدا بوده ای
گر فزون شد تو بر آن افزوده ای
ای زبان پارسی در کار باش
رهگشای راه ناهموار باش
اسب تازی در سبق یار تو نیست
گر بتازی کس جلودار تو نیست
مرد خواهد مرد میدان کلام
تا به نیرو گیردت در کف زمام
(دکتر حسین خطیبی)
در حضور خارها هم میشود
یک یاس بود . . .
در هیاهوی مترسکها
پر از احساس بود . . .
می شود حتی برای دیدن پروانه ها . . .
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود . . .
دست در دست پرنده . . .
بال در بال نسیم . .
ساقه های هرز این اندیشه ها را
داس بود . . .
کاش می شد حرفی از " ای کاش "
ها هرگز نبود . . .
هر چه بود احساس بود و
مهر بود و عشق بود و
یاس بود . . .
من از نادان درس آموز می ترسم
من از دیوانه ای دلسوز می ترسم

نمی ترسم من از افتادن این درس
من از استاد ترس آموز می ترسم

نمی ترسم من از تاریکی شبها
من از شمع دروغ افروز می ترسم

نمی ترسم من از دشمن، خیالی نیست
من از هم سنگر مرموز می ترسم

نمی ترسم که غیری کینه می ورزد
من از یاران کین اندوز می ترسم

نمی ترسم من از عريانيم حتی
من از خیاط تهمت دوز می ترسم

نمی ترسم من از امروز و فردا هیچ
من از فردای بی امروز می ترسم.....
پرى جو!
به ياد تونه همو جشنا و كمپا
همو «تعليم قدم»، تَپ تَپ ترّپا
چراغونى، همو ساز و دُهُلا
همو رقص و اتن و... خيلى گپا؟

به ياد تونه، عروسى هاى خُنه
چراغا گيس بودك روى شونه؟
همو «آسته برو»، «حَينا بياريم»
«زلى خانوم» كه مى خُندَك ترونه

اداى كاكه هار مى كرد برى ما
به ياد تونه پرى! از «بابه موسا»؟
صدا خور تاو و پچ مى داد و مى گفت
«خرابَ تور نبينُم بچه كاكا»؟!

چى وختايى، كه غم از ما نبودك
كه غم يك چكه بُد، دريا نبودك
غمى بودك اگى، از عاشقى بُود
دل بى عشق هم، از ما نبودك

همو يارى و يارى ها، پرى جو
همو روزا، قرارى ها، پرى جو
همو شهر و همو بازار خشك و
همو گادى سوارى ها پرى جو

همو «جُز بازيا» و «گُله بازى»
همو «شِيشْتُم لقت» و دسدرازى
«دُرُنه پى سَرَك»، «پاچاوزيرى»
همو «چيش گيركا»ى نازنازى

«سه ريگك» ميزديم بم پا ركابى
و«تاق و جفت» با حاضر جوابى
«بوجول بازى» دگه كار بدى بود
كه بد بُود و خرابى و خرابى

همو شاوا، همو دور و زَمُنه
همو كُرسى و تخما هندَ وُونه
همو تَخْبُم و تاوِستون و گرمى
همو خاوا به زير پشه خونه

نميره هيچى از يادُم پرى جو
ازو يادا، به فريادُم پري جو
تو هم يادْ خو بيار بلكى بفهمى
كه از كَى دل به تو دادم، پرى جو؟
برف باریده بر این جاده و جایت خالی‌ست
دست در دست من اما ردپایت خالی‌ست

روی این جاده یخ بسته بی مقصد، آه
چه قدر جاذبه گرم صدایت خالی‌ست

امتدادی‌ست پر از برف و پر از دلتنگی
جای نجوای تو و زمزمه‌هایت خالی‌ست

آسمان صاف و زمین سرد و درختان دلگیر
جاده از بوی دل انگیز هوایت خالی‌ست

گرچه با فوجی از احساس قشنگم اما
سطرسطر دلم از حرف و هجایت خالی‌ست

ای پشیمان پریشان شده در باد هنوز
کلبه شعر و غزل نیز برایت خالی‌ست

محسن مظلومی
از صدای گذر آب چنان می فهمم
تند تر از آب روان عمر گران میگذرد
زندگی را نفسی ست ، ارزش غم خوردن نیست
آنقدر سیر بخند تا که بدانی غم چیست
عالیه این شعر 👏👏👏

یک نفر نان داشت
اما بی‌نوا دندان نداشت
آن یکی بیچاره دندان داشت
اما نان نداشت

آنکه باور داشت روزی می‌رسد
بیچاره بود
آنکه در اموال دنیا غرق بود
ایمان نداشت

دشت باور داشت گرگی
در میانِ گله است
گله باور داشت اما من نمی‌دانم چرا
باور سگ چوپان نداشت

یک نفر پالان خر را
در میان خانه پنهان کرده بود
آن یکی با بار خر می‌رفت
و خر پالان نداشت

یک نفر فردوس را
ارزان به مردم می‌فروخت
نقشه‌ها کو داشت در پندار خود
شیطان نداشت

هر کجا دست نیازی بود
بر سویی دراز
رعیت بیچاره بخشش داشت
اما خان نداشت
اين خانه فقط زنگ در اش قسمت ما شد
از دور نگاه و نظر اش قسمت ما شد
ده دختر همسايه دم بخت ولي حيف
فحُش پسري بي پدر اش قسمت ما شد
هي داد زدم بخت پدر مرده كجايي؟
نه شنيد و فقط گوش كر اش قسمت ما شد
نت وأنشد و عكس رُخ يار نيامد
انترنت ما هم خبر اش قسمت ما شد
آن گاو كه شير و كره ميداد به مردم
افسوس كه جاي ديگرش قسمت ما شد
يك عمر فقط وعده اي گندوي عسل را
دادند به ما و شكر اش قسمت ما شد
لج بازي يك ايده برادر برسري ميراث
خيري پدر و شور شر اش قسمت ما شد
گفتم كه زماني بشوم آدم خر پول
پول ام به فنأ رفت و خر اش قسمت ما شد
چون ايده اي ما در همه جا پيشروي بود
از پيشروي پشت سر اش قسمت ما شد
از روزي كه چشم گشودم به اين مُلك
خيري كه نديدم فقط درد و غم اش قسمت ما شد.