آکادمی زبان‌شناسی
4.82K subscribers
782 photos
172 videos
1.4K files
939 links
#اشتراک‌گذاری_با_ذکر_منبع

اینجا
بە فلسفه، برنامه‌ریزی‌های زبانی و
سیاست زبانی
نگرش زبانی
انواع گویش‌ها
نشانە شناسی
تحلیل گفتمان، آموزش زبان،
زبانشناسی نظری و کاربردی
رویکردهای مختلف و غیره می‌پردازیم
https://t.me/linguisticsacademy/3
Download Telegram
زبانشناسی شناختی
یکی از مکاتب نوین زبانشناسی است. دبیرمقدم (1383، فصل اول) سه نگرش غالب در زبانشناسی امروز را نگرشهاي صورتگرا، نقشگرا
و شناختی میداند. اگر بتوان اکثر نظریه ها و مکاتب زبانشناسی را به
جزیره اي مانند کرد که حوزه و مرز مشخصی دارند، زبانشناسی شناختی را باید به مثابه مجمع الجزایري در نظر گرفت
که شامل چندین جزیره کوچک است. این جزایر کوچک نظریات مختلفی هستند که همگی به نوعی به هم مربوطند.
زبانشناسی شناختی چارچوبی انعطاف پذیر است، اما نظریه اي واحد نیست. زبانشناسی شناختی را میتوان به خانواده اي تشبیه کرد که اعضاي آن داراي ویژگیهاي مشترکی هستند، هرچند با همدیگر تفاوتهایی نیز دارند. زبانشناسان شناختگرا، مانند همه زبانشناسان، زبان را به عنوان موضوع علم خود مطالعه میکنند و سعی در توصیف نظام و نقش زبان دارند. آنها به بررسی رابطه میان زبان انسان، ذهن او و تجارب اجتماعی و فیزیکی او می پردازند. یکی از دلایل مهم آنها در مطالعه زبان از این فرض ناشی میشود که زبان الگوهاي اندیشه و و ویژگیهاي ذهن انسان را منعکس میکند (کرافت و کروز 2004). بنابراین مطالعه زبان از این نگاه، مطالعه الگوهاي مفهوم سازي است. با مطالعه زبان میتوان به ماهیت و ساختار افکار و آراي ذهن انسان پی برد. این مکتب تا حدود زیادي ریشه در مباحث زبانی مطرح در دهه هاي 1960 و 1970 دارد. در واقع این نگرش ماحصل "نزاع هاي زبانشناسی " میان معنی شناسان زایشی و طرفداران چامسکی است. دو تن از این افراد، یعنی جرج لیکاف و رونالد لانگاکر، در ادامه به این نتیجه رسیدند که نگرش در نظریه زبانشناسی باید از ریشه تغییر کند. آنها به این نتیجه رسیدند که برخلاف آنچه چامسکی و طرفدارانش به آن معتقدند بنیاد مطالعات زبانی باید بر اساس معنی باشد و قواي شناختی انسان در این مطالعه مدنظر قرار گیرند. تنها با این نگرش است که یافته هاي زبانشناسی می توانند واقعیت روانشناختی داشته باشند. این نگرش که ابتدا به عنوان شاخه اي از دستور زایشی از متن آن جدا شد، در ادامه به دیدگاهی مخالف تبدیل گشت. آنها با نگرش تعبیري به معنی مخالف بودند و بررسی معناي زبانی را بر اساس معنی شناسی صدق و کذب و مولفه هاي معنایی نادرست میدانستند. در زبانشناسی شناختی فرض بر این است که زبان یک قوه ذهنی غیرحوزه اي و وابسته به دیگر قواي ذهنی است ( لانگاکر 1987،1990،1991). در دیدگاه ساختگرایی و زایشی عکس این فرض حاکم است. کتابهاي لیکاف (1987) و لانگاکر (1987) دو اثري هستند که پایه مکتب شناختی در آنها پی ریزي شده است.

زبان شناسی شناختی

راسخ مهند
@linguisticsacademy
http://ecolinguistics-association.org


برای علاقمندان بە echolinguistics
@linguisticsacademy
زبان:وجه تمایز امر ادبی از ادبیات

جلال حاجی زاده


زبان رکن مرکزی ادبیات است. بدون رسانه زبان چیزی به نام ادبیات, و نیز اثر ادبی قابل احراز و شناسايي نيست. اما زبان, این پدیدار مهلک و ویرانگر همزمان مانع و رادعی برای ادبیات هم به شمار می رود. به تعبیری بر چیزی به نام ادبیات هم دلالت دارد. زبان منشی سیال و چند وجهی دارد. دو وجهه اساسی زبان یعنی سویه ایجابی و سویه سلبی آن تعیین کننده ادبیات و وجه تمایز امر ادبی از ادبیات است. چنانچه با زبان چیزی خلق گردد آن چیز اثری ادبی است نه ادبیات. ”ادبیات” عبارت است از آن چیزی است که زبان پنهانش می سازد. به عبارتی ادبیات "بیان ناگفته ها در گفته ها"ست. کارگرد ایجابی زبان همان بیان گفته ها(اعم ازشفاهی,کتبی و هنری) در قالب اثر و کار است. یعنی اثر ادبی؛ آثار و گفته های زبان همواره با بافت و زمینه های تاریخی,سیاسی و اجتماعی سوژه درگیر و لذا معنا بخش است. کارکرد سلبی زبان هم همان ناگفته هایی است که زبان توان بیانشان را ندارد. از این حیث ,ادبیات یعنی همان ناگفته ها در گفته ها,امری فراتاریخی بوده و زمینه مند نبوده و لذا در معنا باختگی معنا می یابد. زبان در حین اینکه کاشف و آشکارکننده است به همان اندازه وبیشتر پنهانگر است. آن بخش از فراورده های زبان را که بیان می شود می توان اثر ادبی دانست و آن بخشی را که زبان قدرت بیانش را ندارد می توان ادبیات نامید. همین وجه سلبی و پنهان ساز و استعاری زبان است که همواره تأویل بردار است؛ به یک معنا متن است. تأویل حرکت دوری-دیالکتیکی از گفته های زبان به ناگفته های زبان است. چرا که زبانی که سخن می گوید همواره چیزی برای پنهان کردن و نه -توان- گفتن دارد. زبان به محض آنکه به کلام می آید در حقیقت ویران مخدوش و پنهان هم می کند. ادبیات همان چیزی "هست" که "نیست"؛به معناي ديگر آن چیزی "نیست "که"هست"؛ پرسش بنیادی این است آن چیز که همواره درخفا می ماند و بیانگر ادبیات نیز هست چیست؟
خودمحوري_گفتار_پزشكان_و_نقش_جنسيت.pdf
290.7 KB
خودمحوري گفتار پزشكان و نقش جنسيت در
مكالمەی پزشك و بيمار
بهار سلمانیان، زینب محمد ابراهیمی، بلقیس روشن، فرهنگ بابامحمودی
@linguisticsacademy
واژگان نقش کلیدی در برقراری ارتباط دارند

هدف نهایی اکثر زبان آموزان کسب توانایی برقراری رابطه با استفاده از زبان جدید میباشد. زبانشناسان متعددی بر این باورند که واژگان به مراتب مهم تر از گرامر برای فهماندن و فهمیدن منظور در ارتباطات میباشد. Folse (زبانشناس)، به تجربه شخصی خود زمانی که قصد داشت بدون دانستن معنی واژه "آرد" به ژاپنی در فروشگاهی آن رو بخرد اشاره میکند. با اینکی که دستور زبانهای متعددی را راجع به زبان ژاپنی میدانست اما بدون داشتن دایره لغت کافی از فهماندن منظور خود به فروشنده عاجز بود و در نهایت هم فروشگاه رو بدون خرید "آرد" ترک کرد!

همیشه در سفر شما کتاب یا کتابچه مربوط به لغات یا جملات را همراه خود میبرید نه کتاب گرامر! یا زبان آموزان معمولا در کلاسها به دیکشنری احتیاج پیدا میکنند نه کتاب گرامر. در نهایت به این جمله میرسیم که: "بدون گرامر مقدار اندکی میتوان ارتباط برقرار کرد، اما بدون لغت هیچ ارتباطی در کار نخواهد بود."
@linguisticsacademy
واژگان قوی به شما این امکان رو میدهد که مهارتهای دیگر خود را تقویت کنید
@linguisticsacademy
درست که لغات خیلی مهم هستن اما آیا فقط برای یادگیری هر زبان جدیدی دانستن واژگان آن زبان کافیست و احتیاجی به تقویت مهارتهای دیگر نداریم؟

صد البته که باید روی تمام ابعاد یادگیری زبان متمرکز شد. خبر خوب این است که یادگیری واژگان تاثیر مستقیم و مثبتی روی توانایی شما در تمام ابعاد زبان خارجی دارد. زبانشناس معروف Nation میگوید: "واژگان در یادگیری چند لغت خلاصه نمیشود. دانش وسیع واژگان باعث بهبود و افزایش کیفیت مهارتهای Listening, Speaking, Reading و Writing خواهد شد."

وقتی که شما احتیاجی به تامل و تاخیر برای به یادآوری لغت، تلفظ و نحوه کاربرد لغت نداشته باشید میتونید بر نکات سطح بالاتر زبان مانند ساختارهای زیباتر و پیشرفته تر در مکالمات خود تمرکز کنید.
هر چه لغت بیشتری بدانید، بیشتر یاد خواهید گرفت
http://zabanzone.ir
@linguisticsacademy
معمولا لغت بصورت مستقیم و با تمرکز زبان آموز یادگرفته میشود اما میتوان بصورت غیرمستقیم از طریق Listening و Reading با توجه به context (جملات و کلمات پیرامون لغت و محیطی که مکالمه، داستان و ... صورت میگیرد) متوجه معنی لغات جدید شد. البته این نوع یادگیری زمانی صورت میگیرید که تعداد لغات ناآشنا محدود بمانند. به عبارت دیگر هر چه لغات بیشتری بدانید راحتتر میتوانید در آزمونهایی مانند IELTS یا خارج از کشور معنی لغت ناآشنا رو بدرستی حدس بزنید.

بخاطر داشته باشید تمام وقتی که برای یادگیری لغت صرف میکنید در واقع دارید بستر و شرایط مساعدی برای یادگیری بیشتر رو فراهم میکنید. تمام زحمات و خستگی ناشی از حفظ کردن لغات زمانی که کلمات جدید رو با صرف حداقل انرژی و زمان یاد میگیرید به شیرینی و لذت تبدیل خواهد شد.
منبع: زبان زون
زبان عبری
@linguisticsacadem
میان زبان های باستانی و زنده، زبان عبری، حکایت جالبی دارد. این زبان در ۴۰۰ سال پس از میلاد از بین رفته اما به صورت شاخه ای از زبان یهودیان در سراسر جهان حفظ شده است. سال ها بعد در قرن نوزدهم و بیست و یکم، عبری احیا شد.
نسخه های مدرن کتب یهودی با زبانی متفاوت نسبت به کتاب مقدس اصلی نگاشته شده اند. تنها کسانی قادر به درک نسخه ی اصلی کتاب مقدس هستند که به زبان عبری مسلط باشند تا بتوانند آنچه را که در عهد باستان نوشته شده را تحلیل و تفسیر کنند. به همین دلیل زبان عبری در میان سخنرانان یهودی رونق پیدا کرده و شکل مدرنی از آن که تحت تاثیر زبان ییدیش ( شاخه ای از زبان یهودیان) بود شکل گرفته است.
سایت کارناوال
زبان تامیل
@linguisticsacademy
تامیل، تنها زبان کلاسیک به شمار می رود که از گذشته های دور به جهان مدرن رسیده است. حدود ۷۸ میلیون نفر در سراسر جهان به این زبان تکلم می کنند و  سریلانکا و سنگاپور نیز آن را به عنوان زبان رسمی پذیرفته اند.

زبان تامیل، شکل رسمی و تکامل یافته زبان دراویدی است که در جنوب و شرق هند از آن استفاده می شود و در ایالت تامیل نادو ( در هند) نیز به عنوان زبان رسمی کاربرد دارد. 
محققان، بر اساس کتیبه های یافته شده به زبان تامیل، قدمت این زبان را، قرن سوم قبل از میلاد می دانند. این کتیبه ها به همراه نشانه های دیگر حکایت از این دارند که بر خلاف سانسکریت (یکی دیگر از زبان های باستانی هندی) که در حدود ۶۰۰ سال پیش از میلاد نابود شد، تامیل بدون هیچگونه افولی، همچنان در حال توسعه است و به عنوان بیستمین زبان رایج در جهان شناخته می شود.
کارناوال
زبان لیتوانیایی
@linguisticsacademy
اکثر زبان های رایج اروپایی دارای ریشه ای هندو اروپایی هستند که در حدود ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد به شاخه های مختلفی تقسیم شد و در نتیجه ی آن ده ها زبان دیگر مانند آلمانی، ایتالیایی و انگلیسی به وجود آمدند. 

به تدریج ویژگی های اصلی و مشترک زبان اصلی در زبان های جدید از بین رفت و ریشه های خود را از دست دادند. کارشناسان نام آن زبان اصلی را که دیگر اثری از آن وجود نداشت، پروتو-هندو اروپایی (PIE) نهادند. با وجود تغییرات زبانی، کارشناسان، یک زبان در شاخه زبان بالتیک از خانواده هندو اروپایی را زبانی مهم می دانند که بیشتر از ویژگی های زبان شناسی روتو-هندو اروپایی (PIE) را حفظ کرده است.  زبان لیتوانیایی به دلایل مختلف بیشتر از سایر زبان ها دستورالعمل های مربوط به صدا و قواعد پروتو-هندو اروپایی را دارد و می توان آن را از قدیمی ترین زبان های دنیا دانست.
سایت کارناوال
زبان، فرهنگ، ترجمه
نوشته برونو اسیمو

سایت کورس لوگوس

به منظور درک فعالیتي كه به هنگام ترجمه صورت مي ­گيرد، نیاز به توضيح اين مطلب است که مقصود از «زبان» و «فرهنگ» چیست؟ و رابطه میان آن ها چیست؟ اتخاد رویکردی صرفاً زبانشناختی به ترجمه سوالات زیادی را بی پاسخ خواهد گذاشت و از سوی دیگر نيز، ممکن نیست که  [زبان شناسي را رها كنيم و] صرفاً بر رابطه ­ی میان فرهنگهای مختلف تأكيد كنيم. مطالعات گوناگون درباره ترجمه به هر دو مولفه توجه دارد چرا که این دو تلقي و تصور سرانجام به منظرگاهي یکسان ختم می­شوند- آنگونه که ویدرسپون (Witherspoon ) آن را به وضوح بیان می­کند:

اگر از منظری زبانشناختی به فرهنگ بنگریم، تصویری تک بعدی از فرهنگ بدست می­آوریم، و اگر به زبان از منظری فرهنگی نظر کنیم، تصویری تک بعدی از زبان فراچنگ خواهيم آورد. [1]

پتر توروپ (Peeter Torop )، رئیس دپارتمان نشانه شناسی دانشگاه تارتو  (University of Tartu )، آثار گسترده ای درباره علم ترجمه نگاشته است. وي در آخرین اثر خود با عنوان ترجمه تام (total translation ) (Total´nyj perevod ) [2] ، که از سوی گوارالدی-لوگوس (Guaraldi-Logos )به زبانهای ایتالیایی و انگلیسی منتشر شده، معتقد است که می­توان «زبان» را «فرهنگ» در نظر گرفت، و از طریق روی آوردن به شکلی از  سخن به نام «synecdoche » (ذكر جزء و اراده كل) که عبارت است از بکارگیری یک جزء (زبان) به نیابت از کل (فرهنگ). با این کار، می­توانیم بگوییم که این رویکرد یک رویکرد «زبانشناختی» است، همانگونه که در آراء یاکوبسن نیز آن را دیدیم، جرا که مفهوم «زبانشناسی» (linguistics ) به بسیاری از موضوعات دیگر مانند نشانه شناسی (semiotics )، انسان شناسي فرهنگي (cultural anthropology )، روایت شناسی (narrotology )، و نظریه ادبی (literary theory ) ارتباط پيدا مي­كند.

نگرشی دیگر که می­توان در اینجا اتخاذ کرد، آن است که «زبان» (language ) را نه به عنوان موضوع مورد مطالعه، بلکه به عنوان یک فرازبان (metalanguage ) در نظر بگیریم: توضیح مطلب آنکه از زبان می­توان به عنوان ابزاری برای توصیف یک زبان (code ) دیگر، یعنی زبان فرهنگی (cultural code ) بهره جست. به عبارت دیگر، بر اساس این تلقي و فهم (conception )، زبان به عنوان ابزاری در نظر گرفته می­شود برای توصیف و بیان فرهنگی که خود به آن فرهنگ تعلق دارد.

توروپ اما یک توصیف دیگری از «زبان» (language ) ارائه می­دهد: و آن اینکه زبان را به عنوان یکی از صدها نظام نشانه ای (semiotic system ) در نظر بگيريم که می­توان در یک فرهنگ یافت. مقصود از «نظام نشانه ای» هر نظامی از نشانه­ها (sign systems ) ست، مانند موسیقی، نقاشی، و البته زبان طبیعی (natural language ). به منظور بررسی فعالیتی که به هنگام ترجمه صورت می­گیرد، باید هر سه مفهوم از زبان را مورد بررسی قرار دهیم.

زمانی که اختلافات فرهنگی و زبانشناختی [زبان مبدأ و زبان مقصد] را همزمان مورد توجه قرار می­دهیم، و به طور کلی از ترجمه پذیری سخن می­گوییم، بدون اينكه يك اثر يا موردي خاص را مد نظر داشته باشيم، باید به یاد داشته باشیم که هر دو زباني، به نسبتی کم یا زیاد، بر اساس اینکه در کدامیک از موارد زیر با هم اختلاف دارند، می­توانند به همدیگر ترجمه شوند [.] [اين انواع اختلافات زبانها از اين قرارند]:

1. زبانهایی که نه [پيشينه­ي] فرهنگ مشترکی دارند و نه به لحاظ زبانی با هم اشتراکاتی دارند [ساختارهاي زباني مشتركي ندارند]، مانند زبان انگلیسی و زبان اسکیمویی، یا زبان ایتالیایی و زبان چینی، یا زبان یونانی و زبان آلمانی.
@linguisticsacademy
2. زبانهایی که ساختارهای زبانی مشترک، اما پیشینه فرهنگی متفاوتی دارند، مثل زبان چک، و زبان اسلواکی. هر دو زبان به خانواده ی زبانهای اسلاو تعلق دارند، اما مناطق جغرافیایی ای که محل سکونت چکها و اسلواكي­ها بوده، به لحاظ تاریخی بیشتر از یکدیگر جدا بوده­اند، تا اینکه به یکدیگر پیوسته باشند. منطقه بوهیما (Bohemia ) [محل سكونت چكها] در دوره های مختلفی استقلال را تجربه کرده است، یا در دورهایی، جذب قلمرو ژرمانها شده است، در حالی که  اسلواکی در دوره­هایی طولانی بخشی از امپراتوری اتریش-مجارستان بوده است. نمونه دیگری که می­توان با توجه به تحولات فرهگی رخ داده در سده­های گذشته در این مقوله قرار داد، انگلیسی انگلستان و انگلیسی آمریکا است، که پیش از ورود اینترنت به زندگی اجتماعی و پیش از طرح مقوله جهانی سازی، تحولات زبانشناختی نسبتاً مستقلي از یکدیگر داشتند؛
ص۱
3. زبانهایی که ساختارهای زباني کاملاً متفاوتی یکدیگر دارند اما پیشینه فرهنگی آنها مشابه یکدیگر است، مثل زبان اسلواکی و زبان مجاری. زبان مجاری به گروه زبانهای اوگري- فيني (Ugric-Finnish ) تعلق دارد، كه زبانهاي اندكي مانند فنلاندی، استونیایی به این گروه تعلق دارند، اما زبان اسلواکی، زباني از خانواده زبانهای اسلاو است؛ اگر چه كه مناطقی که پيشتر ساکنان آنها به این دو زبان سخن می­گفتند، اغلب تحت حاکمیت یک دولت مرکزی مشترک بودند (پادشاهی مجارستان، امپراتوری اتریش، یا امپراتوری اتریش-مجارستان)؛

4. زبانهایی که ساختارهای زبانی و پیشینه فرهنگی مشترکی دارند، مثل زبانهای اسپانیولی و فرانسوی. در این جا، ما با دو زبان نئو لاتین (Neo-Latin ) مواجهیم  که سخنگویان هر دو زبان همواره تبادلات فرهنگی قابل توجهی داشته اند.

به جای توجه به حالتهای گوناگون زوج زبان/فرهنگ در یک متن، توروپ چهار گونه رابطه میان فرهنگ و زبان را از یکدیگر بازشناسي و معرفی می­کند:

1. متون تک زبان (monolingual ) و تک فرهنگ (monocultural )؛

2. متون تک زبان (monolingual ) و چند فرهنگ (multicultural ) (که در آنها بیش از یک فرهنگ رايج در جامعه یافت می­شود). اثر گلهاي آبي (The Blue Flowers ) نوشته Queneau ، نمونه اي از اين متنون است که در آن دو طرح (plot ) ارائه می­شود، که در دو دوره تاریخی دور از هم، و دو حوزه اجتماعی دور از هم قرار دارند؛

3. متون چندزبان (multilingual ) و تک فرهنگ (monocultural ) (که برای مثال در آنها، زمانی که يك واقعه در حال روایت است، زبانهای متعددی براي توصيف آن بکار می­رود. نمونه این متونOrtiz Vásquez ، و متوني دیگر است که در درس پنجم از اين دوره – زبان خارجی و خودآگاهی زبانی- به آنها اشاره کردیم)؛

4. متون چندزبان (multilingual ) و چند فرهنگ (multicultural ) (مثل جنگ و صلح نوشته تولستوی، که در آن از دو زبان روسی و فرانسوی برای بیان ابعاد گوناگون و طبقات مختلف جامعه روسیه و شخصیت باپلئون استفاده شده است)؛

هر رویکردی را که ما در تحلیل ترجمه پذیری یک متن به زبان/فرهنگ دیگر اتخاذ کنیم، مهم آن است که تشخیص دهیم حتی در بدترین شرایط (مثل فاصله زبانی و/یا فرهنگی دو زبان از همدیگر، و پیچیدگی و عدم تجانس دو زبان)، ابزار زباني (linguistic tool ) - زبان طبیعی (natural language )،  زبان انسان- همواره به شکلي بالقوه توانایی بیان عناصری را که به زبان/فرهنگ دیگری تعلق دارند، دارد.

بنابراین، پیش شرط مهم برای یک متن برای اینکه قابل ترجمه باشد، خودآگاهی (awareness ) مترجمان است: مترجمان باید تفاوتهای میان زبانها و فرهنگ هاي گوناگون را بدانند تا بتوانند با طراحي استراتژی هایی برای ترجمه اي كه در دست دارند، با مشکلات متعدد ترجمه­ پذیری دست و پنجه نرم کنند.
@linguisticsacadem

Bibliographical references

KRUPA V. Some remarks on the translation process, in Asian and African Studies, n. 4, Bratislava 1968 [1969].

TOROP P. La traduzione totale Ed. by B. Osimo. Modena, Guaraldi Logos, 2000. ISBN 88-8049-195-4. Or. ed. Total´nyj perevod. Tartu, Tartu Ülikooli Kirjastus [Tartu University Press], 1995. ISBN 9985-56-122-8.

WITHERSPOON G. Language in culture and culture in language, in International Journal of American Linguistics, vol. 46, n. 1, 1980.

[1] Witherspoon 1980, p. 2.

[2] Torop 2000.

3. Krupa 1969, p. 56, quoted in Torop 2000.


statsLogos Group © 2008about L
ص۲
آکادمی زبان‌شناسی pinned «میان زبان و شعر چه روابطی وجود دارد؟ چرا در یک متن، کارکرد زبان در موضوع نمی‌تواند یکسان باشد در صورتی که موضوع در زبان یکسان است؟ ما در یک متن یا گفتمان چگونه زبان شعر، فلسفه ، تاریخ ، دین و غیره را از یکدیگر تشخیص می‌دهیم؟ آیا موضوعات در زبان اتفاق می‌افتند،…»
دیکشنری زبان شناسی .pdf
2.5 MB
The Cambridge Dictionary of
Linguistics
KEITH BROWN and JIM MILLER
@linguisticsacademy
میتوس و لوگوس، گادامر.pdf
137.8 KB
میتوس و لوگوس ، گادامر
ترجمە: فریدە فرنودفر
آکادمی زبان شناسی
واکاوی_جایگاه_زبان_در_افق_هستی‎شناسی.pdf
971.7 KB
واکاوی جایگاه زبان در افق هستی‎شناسی تودستی هایدگر
@linguisticsacademy