ساکنان اولیه در آمریکای شمالی به چه زبانی صحبت میکردند؟ - زومیت
https://www.zoomit.ir/fundamental-science/419121-language-first-people-north-america/
https://www.zoomit.ir/fundamental-science/419121-language-first-people-north-america/
زومیت
ساکنان اولیه در آمریکای شمالی به چه زبانی صحبت میکردند؟
ردیابی گویشهای امروزی آمریکای شمالی تا دوران پیشاتاریخی، نشان میدهد که ریشهی تمامی این زبانها به یکی از دو زبان مادر در سیبری باستان بازمیگردد.
Forwarded from زبانورزی
🍁 چگونه در شبکههای اجتماعی بحث کنیم؟
✍🏻 جواد حیدری:
این مطلب برگرفته از نویسندهٔ جدی و خوشنام به نام لوئیس وُون است که در تفکر انتقادی و نظریههای اخلاقی تخصص دارد. وُون در کتاب بسیار تأملبرانگیزش به نام «فلسفهنگاری: راهنمای دانشجویان برای خواندن و نوشتن جستارهای فلسفی» مطلب مهمی را دربارهٔ چگونگیِ بحث در شبکههای اجتماعی و آنلاین مطرح میکند.
فرض کنید که شما میخواهید در شبکههای اجتماعی دربارهٔ موضوع سیاسی یا اخلاقی یا فلسفیِ مهمی وارد بحث جدی، صادقانه و سازنده شوید. شما قصد دارید در یک مباحثهٔ واقعی مشارکت کنید و از بحثهای بیفایدهای که وقت و انرژی شما را هدر میدهند اجتناب کنید. چگونه این کار را باید انجام دهید؟ به این شیوه:
➊ قبل از هر چیز، از کسانی که فکر میکنید فقط میخواهند برتری خودشان را به رخ بکشند، جلب توجه و خودنمایی کنند، خود را آرام کنند، خشم خودشان را بر سر شما خالی کنند، یا شما را عصبانی و تحریک کنند دوری کنید. اگر در نیمهراه بحث متوجه شُدید که طرف مقابل شما علاقهای به بحث عقلانی ندارد، خداحافظی کنید و خود را کنار بکشید. به سمت گفتوگوهایی بروید که در آن مباحث محترمانه و هوشمندانه رایج است.
➋ فقط روی استدلال متمرکز شوید. شکل استدلال یا صدق مقدمات طرف مقابلتان را نقد کنید و اصلاً به شخصیت او کار نداشته باشید. از شخصیکردن بحث اجتناب کنید و عواطف خود را وارد بحث نکنید و بحث بیربط به موضوع را طرح نکنید.
➌ سعی کنید دیدگاه طرف مقابل را خیلی خوب فهم کنید. با این کار، مجال ارائهٔ بحث خوب را افزایش میدهید و چیزهایی را که نمیدانستید، یاد میگیرید و با نشاندادن همدلیِ خود بحث را آرام میکنید. با ارجنهادن به ایرادات طرف مقابلتان میتوانید استدلال خودتان را قویتر کنید و نشان دهید که در بحث جدی و منصف هستید.
➍ به طرف مقابلتان در بحث احترام بگذارید. حرفهای او را با دقت بخوانید و گوش فرادهید. در مورد انگیزههای او، یا ارزشهای او یا پیشینهٔ او بدترین حالت را متصور نشوید. تنها بر مبنای گرایشها و تمایلات سیاسی به طرف مقابلتان برچسب نزنید. از اظهارنظرهای رکیک، تمسخرآمیز، فحاشانه و توهینآمیز اجتناب کنید.
➎ محل نزاع را عوض نکنید؛ با طرح موضوعات جانبی بیربط یا با عیبجویی بحث را منحرف نکنید. با اشاره به اشکالات گرامری طرف مقابلتان یا برشمردن خطاهای تایپی و املایی او اصلاً بحث پیش نخواهد رفت و احتمالاً مهر خاتمه خواهید زد بر هرگونه شانس بحث عقلانی.
➏ احساسات خود را مهار کنید. اگر خشمگین یا مضطرب یا عصبانی هستید، نمیتوانید، آنطور که باید، واضح فکر کنید. ممکن است بهجای اقامهٔ استدلال قوی و محکم، شروع کنید به ناسزاگفتن و احتمالاً طرف مقابلتان هم به همین شیوه به شما پاسخ خواهد داد.
➐ بدانید که در مورد چه چیزی صحبت میکنید. فرض کنید که با کسی دربارهٔ یک موضوعی بحث میکنید. در گرماگرم بحث متوجه میشوید که از واقعیاتی بیخبر هستید. اما همچنان اصرار میورزید که برحق هستید، چون برای شما بسیار عذابآور است که قبول کنید دربارهٔ آن موضوع یکسری نکات را نمیدانستید. این وضعیت اتلاف وقت است. بهتر است قبل از اینکه وارد بحث و منازعه شوید از واقعیات باخبر شوید. از قبل در مورد موضوع تحقیق کنید و از استدلالهای له و علیه موضع مورد بحث مطلع شوید.
➑ قبل از اینکه بخواهید وارد بحث جدی در یک پلتفرم شبکهی اجتماعی با کاراکتر محدود مانند توئیتر شوید، دوباره فکر کنید. محدودیت کاراکتر توئیتر بحث دربارهٔ موضوعات پیچیده و طولانی را دشوار یا بیفایده میکند.
©️ از: روزنامه هممیهن (۱۴۰۳/۱/۲۱)
#️⃣ #زبان_و_رسانه #تفکر_انتقادی #زبان_و_ارتباط
✍🏻 جواد حیدری:
این مطلب برگرفته از نویسندهٔ جدی و خوشنام به نام لوئیس وُون است که در تفکر انتقادی و نظریههای اخلاقی تخصص دارد. وُون در کتاب بسیار تأملبرانگیزش به نام «فلسفهنگاری: راهنمای دانشجویان برای خواندن و نوشتن جستارهای فلسفی» مطلب مهمی را دربارهٔ چگونگیِ بحث در شبکههای اجتماعی و آنلاین مطرح میکند.
فرض کنید که شما میخواهید در شبکههای اجتماعی دربارهٔ موضوع سیاسی یا اخلاقی یا فلسفیِ مهمی وارد بحث جدی، صادقانه و سازنده شوید. شما قصد دارید در یک مباحثهٔ واقعی مشارکت کنید و از بحثهای بیفایدهای که وقت و انرژی شما را هدر میدهند اجتناب کنید. چگونه این کار را باید انجام دهید؟ به این شیوه:
➊ قبل از هر چیز، از کسانی که فکر میکنید فقط میخواهند برتری خودشان را به رخ بکشند، جلب توجه و خودنمایی کنند، خود را آرام کنند، خشم خودشان را بر سر شما خالی کنند، یا شما را عصبانی و تحریک کنند دوری کنید. اگر در نیمهراه بحث متوجه شُدید که طرف مقابل شما علاقهای به بحث عقلانی ندارد، خداحافظی کنید و خود را کنار بکشید. به سمت گفتوگوهایی بروید که در آن مباحث محترمانه و هوشمندانه رایج است.
➋ فقط روی استدلال متمرکز شوید. شکل استدلال یا صدق مقدمات طرف مقابلتان را نقد کنید و اصلاً به شخصیت او کار نداشته باشید. از شخصیکردن بحث اجتناب کنید و عواطف خود را وارد بحث نکنید و بحث بیربط به موضوع را طرح نکنید.
➌ سعی کنید دیدگاه طرف مقابل را خیلی خوب فهم کنید. با این کار، مجال ارائهٔ بحث خوب را افزایش میدهید و چیزهایی را که نمیدانستید، یاد میگیرید و با نشاندادن همدلیِ خود بحث را آرام میکنید. با ارجنهادن به ایرادات طرف مقابلتان میتوانید استدلال خودتان را قویتر کنید و نشان دهید که در بحث جدی و منصف هستید.
➍ به طرف مقابلتان در بحث احترام بگذارید. حرفهای او را با دقت بخوانید و گوش فرادهید. در مورد انگیزههای او، یا ارزشهای او یا پیشینهٔ او بدترین حالت را متصور نشوید. تنها بر مبنای گرایشها و تمایلات سیاسی به طرف مقابلتان برچسب نزنید. از اظهارنظرهای رکیک، تمسخرآمیز، فحاشانه و توهینآمیز اجتناب کنید.
➎ محل نزاع را عوض نکنید؛ با طرح موضوعات جانبی بیربط یا با عیبجویی بحث را منحرف نکنید. با اشاره به اشکالات گرامری طرف مقابلتان یا برشمردن خطاهای تایپی و املایی او اصلاً بحث پیش نخواهد رفت و احتمالاً مهر خاتمه خواهید زد بر هرگونه شانس بحث عقلانی.
➏ احساسات خود را مهار کنید. اگر خشمگین یا مضطرب یا عصبانی هستید، نمیتوانید، آنطور که باید، واضح فکر کنید. ممکن است بهجای اقامهٔ استدلال قوی و محکم، شروع کنید به ناسزاگفتن و احتمالاً طرف مقابلتان هم به همین شیوه به شما پاسخ خواهد داد.
➐ بدانید که در مورد چه چیزی صحبت میکنید. فرض کنید که با کسی دربارهٔ یک موضوعی بحث میکنید. در گرماگرم بحث متوجه میشوید که از واقعیاتی بیخبر هستید. اما همچنان اصرار میورزید که برحق هستید، چون برای شما بسیار عذابآور است که قبول کنید دربارهٔ آن موضوع یکسری نکات را نمیدانستید. این وضعیت اتلاف وقت است. بهتر است قبل از اینکه وارد بحث و منازعه شوید از واقعیات باخبر شوید. از قبل در مورد موضوع تحقیق کنید و از استدلالهای له و علیه موضع مورد بحث مطلع شوید.
➑ قبل از اینکه بخواهید وارد بحث جدی در یک پلتفرم شبکهی اجتماعی با کاراکتر محدود مانند توئیتر شوید، دوباره فکر کنید. محدودیت کاراکتر توئیتر بحث دربارهٔ موضوعات پیچیده و طولانی را دشوار یا بیفایده میکند.
©️ از: روزنامه هممیهن (۱۴۰۳/۱/۲۱)
#️⃣ #زبان_و_رسانه #تفکر_انتقادی #زبان_و_ارتباط
هممیهن
چگونه در شبکههای اجتماعی بحث کنیم؟
این مطلب برگرفته از نویسندهی جدی و خوشنام بهنام لوئیس وُون است که در تفکر انتقادی و نظریههای اخلاقی تخصص دارد. وُون در کتاب بسیار
رابطۀ پرسش های ضمیمه ای و جنسیت از دیدگاه کامرون - زبانداد
https://zabandad.com/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%DB%80-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B6%D9%85%DB%8C%D9%85%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%88-%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7/
https://zabandad.com/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%DB%80-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B6%D9%85%DB%8C%D9%85%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%88-%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7/
زبانداد
رابطۀ پرسش های ضمیمه ای و جنسیت از دیدگاه کامرون
در سنت مطالعات زبانشناسی اجتماعی و تحلیل انتقادی گفتمان توجهی چشمگیر به تفاوتهای جنسیتی در زبان شده است. از مطالعاتی که اهتمامشان متوجه ویژگی های «ساختاری» زبان ( مانند جنس دستوری ) است تا پژوهش هایی که تفاوت در الگوهای «کاربرد» را کانون توجه خویش ساخته…
صورت های عذرخواهی در انگلیسی و چالشی دیگر برای نظریۀ چامسکی - زبانداد
https://zabandad.com/%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%B0%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%DB%8C/
https://zabandad.com/%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%B0%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%DB%8C/
زبانداد
صورت های عذرخواهی در انگلیسی و چالشی دیگر برای نظریۀ چامسکی
مرور مقالۀ صورت های عذرخواهی در انگلیسی نیوزلندی تألیف هلمر مروری بر مقاله صورت های عذرخواهی در انگلیسی نیوزلندی(هلمز) در حوزه ی مطالعات کاربردشناختی و زبانشناسی اجتماعی، راهبردهای عذرخواهی و صورت های زبانی تحقق بخش آنها توجه برخی از پژوهشگران را برانگیخته…
Forwarded from آکادمی تفکر
آشنایی با هنر دقیق خواندن (1)
خواندن نوعی کار فکری است و کار فکری مستلزم تلاش و کوشش است. بعضی از افراد فقط چشم را روی متن عبور می دهند تا به شکلی نامعلوم معنا ها خود به خود و بدون هیچ تلاشی وارد ذهن بشوند. اما درست و دقیق خواندن اینگونه نیست. خواندن باید هدفمندانه و اندیشمندانه باشد. ذهن باید برای تفکر به کار افتد و همزمان احساسات برخاسته از متن شناسایی گردد.
گاهی فقط برای کسب لذت چیزی را می خوانیم. این نوع خواندن مهارت خاصی لازم ندارد. گاهی برای درک اجمالی یا کسب اطلاعات خاص، بدون توجه به جزئیات گزیده خوانی می کنیم. اما زمانی هم برای ورود به یک جهان بینی جدید و فهم و شناخت آن مطالعه می کنیم تا بتوانیم به پرسش ها و مسائل پاسخ دهیم، وسعت ذهن پیدا کنیم و بر نظامی مدون از معنا ها تسلط و اشراف پیدا نماییم. به این ترتیب ما می توانیم در درون نظامی که متن به ما ارائه می دهد تفکر کنیم. زمانی که بتوانیم در درون آن نظام بیندیشیم آن نظام در ذهن ما معنادار خواهد شد. بنابراین با فهم ایده ها، فرضیات، چهارچوب های فکری، الگوها و منطقِ یک نظام دانش و اشراف بر آن ما یاد می گیریم از منظر یک نظام دانشی تفکر کنیم و به تدریج رابطه آن را با دیگر نظام های دانش تجزیه و تحلیل نماییم.
منبع: آشنایی با هنر دقیق خواندن بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی- لیندا الدر، ریچارد پل
#اندیشه
#هنر_دقیق_خواندن
آکادمی تفکر
@TheThinkingAcademy
خواندن نوعی کار فکری است و کار فکری مستلزم تلاش و کوشش است. بعضی از افراد فقط چشم را روی متن عبور می دهند تا به شکلی نامعلوم معنا ها خود به خود و بدون هیچ تلاشی وارد ذهن بشوند. اما درست و دقیق خواندن اینگونه نیست. خواندن باید هدفمندانه و اندیشمندانه باشد. ذهن باید برای تفکر به کار افتد و همزمان احساسات برخاسته از متن شناسایی گردد.
گاهی فقط برای کسب لذت چیزی را می خوانیم. این نوع خواندن مهارت خاصی لازم ندارد. گاهی برای درک اجمالی یا کسب اطلاعات خاص، بدون توجه به جزئیات گزیده خوانی می کنیم. اما زمانی هم برای ورود به یک جهان بینی جدید و فهم و شناخت آن مطالعه می کنیم تا بتوانیم به پرسش ها و مسائل پاسخ دهیم، وسعت ذهن پیدا کنیم و بر نظامی مدون از معنا ها تسلط و اشراف پیدا نماییم. به این ترتیب ما می توانیم در درون نظامی که متن به ما ارائه می دهد تفکر کنیم. زمانی که بتوانیم در درون آن نظام بیندیشیم آن نظام در ذهن ما معنادار خواهد شد. بنابراین با فهم ایده ها، فرضیات، چهارچوب های فکری، الگوها و منطقِ یک نظام دانش و اشراف بر آن ما یاد می گیریم از منظر یک نظام دانشی تفکر کنیم و به تدریج رابطه آن را با دیگر نظام های دانش تجزیه و تحلیل نماییم.
منبع: آشنایی با هنر دقیق خواندن بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی- لیندا الدر، ریچارد پل
#اندیشه
#هنر_دقیق_خواندن
آکادمی تفکر
@TheThinkingAcademy
Forwarded from آکادمی تفکر
آشنایی با هنر دقیق خواندن (2)
▪️توجه به مقصود نویسنده: به غیر از روشن بودنِ هدف ما از خواندن، هدف و مقصود نویسنده از نوشتن متن باید برای ما واضح و روشن باشد.
▪️پرهیز از خواندن و نوشتن تأثیر پذیرانه: باید بین افکار خود و نویسنده تمایز و مرزبندی قائل باشیم. متن را منسجم، منظم و نقادانه بخوانیم. اگر نگرش های نویسنده با ما منطبق نبود، فوراً آن را رد نکنیم. به صورت منظم و منطقی در مورد متن تفکر کنیم. در حالت یادگیری متن را بخوانیم و بدون پیشداوری، سوگیری و تصورات قالبی، متن را بررسی و ارزیابی کنیم.
▪️خواندن اندیشمندانه: ذهن اندیشمندانه به دنبال معناها است. پاراگراف به پاراگراف پیش می رود. هدفمند است. موضوعاتی را که می خواند با دانسته های پیشین خود ربط می دهد. سنجشگری می کند. در نتیجه متن را واضح می کند. درستی آن را می سنجد. دقت، ربط و مناسبت داشتن، عمق و وسعت نظر را در متن بررسی می کند. منطقی بودن و اهمیت موضوع را تحلیل می کند و منصفانه بودن متن را ارزیابی می نماید. پذیرای نگرش های جدید است و در نتیجه برای حرف های تازه ارزش قائل است و از آنها می آموزد و یاد می گیرد.
منبع: آشنایی با هنر دقیق خواندن بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی- لیندا الدر، ریچارد پل
#اندیشه
#هنر_دقیق_خواندن
آکادمی تفکر
@TheThinkingAcademy
▪️توجه به مقصود نویسنده: به غیر از روشن بودنِ هدف ما از خواندن، هدف و مقصود نویسنده از نوشتن متن باید برای ما واضح و روشن باشد.
▪️پرهیز از خواندن و نوشتن تأثیر پذیرانه: باید بین افکار خود و نویسنده تمایز و مرزبندی قائل باشیم. متن را منسجم، منظم و نقادانه بخوانیم. اگر نگرش های نویسنده با ما منطبق نبود، فوراً آن را رد نکنیم. به صورت منظم و منطقی در مورد متن تفکر کنیم. در حالت یادگیری متن را بخوانیم و بدون پیشداوری، سوگیری و تصورات قالبی، متن را بررسی و ارزیابی کنیم.
▪️خواندن اندیشمندانه: ذهن اندیشمندانه به دنبال معناها است. پاراگراف به پاراگراف پیش می رود. هدفمند است. موضوعاتی را که می خواند با دانسته های پیشین خود ربط می دهد. سنجشگری می کند. در نتیجه متن را واضح می کند. درستی آن را می سنجد. دقت، ربط و مناسبت داشتن، عمق و وسعت نظر را در متن بررسی می کند. منطقی بودن و اهمیت موضوع را تحلیل می کند و منصفانه بودن متن را ارزیابی می نماید. پذیرای نگرش های جدید است و در نتیجه برای حرف های تازه ارزش قائل است و از آنها می آموزد و یاد می گیرد.
منبع: آشنایی با هنر دقیق خواندن بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی- لیندا الدر، ریچارد پل
#اندیشه
#هنر_دقیق_خواندن
آکادمی تفکر
@TheThinkingAcademy
Forwarded from آکادمی تفکر
آشنایی با هنر دقیق خواندن (3)
▪️تفکر در مورد خواندن در حین خواندن: یک ذهن اندیشمند در مورد طرز تفکر خودش تعمق می کند. بر خودش نظارت می کند. طرز فکر و عملکرد ذهنش را بررسی می کند. همچنین این تعمق را در مورد طرز خواندنش نیز به کار می گیرد. یعنی بر روش خواندن و یادگرفتن خود نظارت می کند. مثلاً اگر خواندن متنی برایش مشکل باشد از سرعت خواندن می کاهد. هر جمله را نقل به معنا می کند. یعنی هر جمله را به زبان خودش و صورت ساده بیان می کند و بازگو می نماید. اگر با دیدگاه نویسنده موافق نباشد، ارزیابی متن را وقتی انجام می دهد که واقعاً مطمئن باشد حرف نویسنده را فهمیده و درک نموده است. از دیدگاه نویسنده به موضوع نگاه می کند و هر قدر که می تواند به روشنی دیدگاه نویسنده را در می یابد. در این حالت به جای رد یا قبول کل متن، بین بخش هایی که با آنها موافق است و بخش هایی که موافق نیست تفکیک قائل می گردد.
▪️ورود به متن: ذهن اندیشمند با تفکر نویسنده ارتباط دوسویه بر قرار می کند. به این صورت که در طی یک گفتگوی درونی با جملات متن، ذهن خواننده تفکر نویسنده را بازسازی می کند. هر جمله را ارزیابی می کند و شروع به پرسشگری می نماید.
▪️سؤالات:
▫️آیا می توانم معنای این متن را به بیان خودم خلاصه کنم؟
▫️آیا می توانم نمونه هایی از تجربه های خودم را در مورد آنچه متن می گوید ارائه کنم؟
▫️آیا می توانم آنچه متن می گوید را به صورت ذهنی تصویر سازی کنم؟ ( به صورت تمثیل و یا نمودار )
▫️چه چیز برایم روشن است و چه چیزهایی باید برایم روشن شود؟
▫️آیا می توانم پیش فرض های (انگاره ها) بنیادین در این متن را با سایر انگاره های بنیادی که از پیش می دانم ربط دهم؟
منبع: آشنایی با هنر دقیق خواندن بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی- لیندا الدر، ریچارد پل
#اندیشه
#هنر_دقیق_خواندن
آکادمی تفکر
@TheThinkingAcademy
▪️تفکر در مورد خواندن در حین خواندن: یک ذهن اندیشمند در مورد طرز تفکر خودش تعمق می کند. بر خودش نظارت می کند. طرز فکر و عملکرد ذهنش را بررسی می کند. همچنین این تعمق را در مورد طرز خواندنش نیز به کار می گیرد. یعنی بر روش خواندن و یادگرفتن خود نظارت می کند. مثلاً اگر خواندن متنی برایش مشکل باشد از سرعت خواندن می کاهد. هر جمله را نقل به معنا می کند. یعنی هر جمله را به زبان خودش و صورت ساده بیان می کند و بازگو می نماید. اگر با دیدگاه نویسنده موافق نباشد، ارزیابی متن را وقتی انجام می دهد که واقعاً مطمئن باشد حرف نویسنده را فهمیده و درک نموده است. از دیدگاه نویسنده به موضوع نگاه می کند و هر قدر که می تواند به روشنی دیدگاه نویسنده را در می یابد. در این حالت به جای رد یا قبول کل متن، بین بخش هایی که با آنها موافق است و بخش هایی که موافق نیست تفکیک قائل می گردد.
▪️ورود به متن: ذهن اندیشمند با تفکر نویسنده ارتباط دوسویه بر قرار می کند. به این صورت که در طی یک گفتگوی درونی با جملات متن، ذهن خواننده تفکر نویسنده را بازسازی می کند. هر جمله را ارزیابی می کند و شروع به پرسشگری می نماید.
▪️سؤالات:
▫️آیا می توانم معنای این متن را به بیان خودم خلاصه کنم؟
▫️آیا می توانم نمونه هایی از تجربه های خودم را در مورد آنچه متن می گوید ارائه کنم؟
▫️آیا می توانم آنچه متن می گوید را به صورت ذهنی تصویر سازی کنم؟ ( به صورت تمثیل و یا نمودار )
▫️چه چیز برایم روشن است و چه چیزهایی باید برایم روشن شود؟
▫️آیا می توانم پیش فرض های (انگاره ها) بنیادین در این متن را با سایر انگاره های بنیادی که از پیش می دانم ربط دهم؟
منبع: آشنایی با هنر دقیق خواندن بر اساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی- لیندا الدر، ریچارد پل
#اندیشه
#هنر_دقیق_خواندن
آکادمی تفکر
@TheThinkingAcademy
Forwarded from تکامل و فلسفه
همتکاملی سگ و انسان
اینکه انسانها سگها را اهلی کردند، یا سگها در یک فرایند خوداهلیسازی از گرگهای خاکستری جدا شدند تا بتوانند از زیست در مجاورت انسانها بهره برند، یا ترکیبی از این دو درکار بودهاست، محل اختلاف زیستشناسان است. در این نظریهپردازیها به منافعی که همکاری انسان و سگ برای دو گونه داشته، مثلا در شکارگری مشترک، یا در حفظ منابعی که فایدهی آن به هر دو گونه میرسیده است، اشاره میشود.
اما داستان این همتکاملی هرچه باشد، واقعیتی وجود دارد که نظریههای رقیب باید در تبیین خود در نظر داشته باشند: اینکه سگها به خوبی حالات چهرهی انسان را تشخیص میدهند و در مقابل صاحبان سگها نیز از حالات چهرهی سگها میتوانند حالات درونی آنها را تشخیص دهند.
دو پژوهشی که اخیرا منتشر شدهاند اطلاعات جالبی در فهم رابطهی انسان و سگ در اختیار میگذارند.
در پژوهشی که چند ماه پیش نتایج آن در مجموعه مقالات آکادمی علوم آمریکا منتشر شد پژوهشگران نشان دادهاند که طی تکامل سگ، از حدود ۳۰ هزارسال پیش، عضلهی خاصی در چهرهی سگها ایجاد شده که نه تنها در نزدیکترین نیای سگ، یعنی گرگ خاکستری وجود ندارد، بلکه در هیچکدام از خانوادهی گرگها دیده نمیشود.
این عضله باعث میشود که سگ بتواند علائمی را در چهره نشان دهد که به عنوان نوعی زبان مراوده با انسان عمل میکند. البته تشخیص برخی از این علائم قدری سخت است و صاحبان سگها به تدریج با آن آشنا میشوند. در همین راستا پژوهش دیگری که اخیرا در نشریهی جانوران منتشر شده نشان میدهد سگهایی که صورتهای سادهتری دارند، به این معنا که ترکیبی از رنگها و لکهها بر روی صورت آنها نیست، بهتر میتوانند با نشان دادن حالات چهره، با انسانها تبادل اطلاعات کنند به این معنا که انسانها نیز حالات چهرهی آنها را بهتر تشخیص میدهند.
ممکن است پژوهشهای آتی با تأمل در اینکه چگونه این عضله بهوجود آمده است بتوانند به فهم بهتری از چگونگی اثرات مراودات اجتماعی بر زیستشناسی موجود زنده کمک کنند. این تاثیرات میتواند تا حدی باشد که خصیصهای کاملا نوظهور را بهوجود آورد.
آیا میتوان خصیصههایی مانند این عضله در صورت سگها را در انسانها معرفی کرد که طی حدود چهلهزار سال پیش و با آغاز رفتارهای مدرن در انسان شکل گرفته باشند؟ روشن است که خصیصههایی از این سنخ را کمتر میتوان در فسیلها ردیابی کرد؛ اما، احتمالا، ژنومیک تطبیقی میتواند راهی بگشاید: ردیابی ژنهایی که در شکلگیری آن عضلهی خاص در سگها نقش دارند و همتایابی آن در ژنوم انسان ممکن است دریچهای نو باشد برای فهم بهتر مراودات انسانی.
شاید چنین پژوهشهایی نشان دهند همتکاملی انسان و سگ نقشی مهمتر از آنچه میاندیشیم در تکامل انسان داشته است.
(چشمان سگهایی که دور از صاحبان خود هستند با دیدن آنها پر از اشک شادی میشود. شاید رابطهای هزاران ساله برایشان تداعی میشود!)
هادی صمدی
@evophilosophy
اینکه انسانها سگها را اهلی کردند، یا سگها در یک فرایند خوداهلیسازی از گرگهای خاکستری جدا شدند تا بتوانند از زیست در مجاورت انسانها بهره برند، یا ترکیبی از این دو درکار بودهاست، محل اختلاف زیستشناسان است. در این نظریهپردازیها به منافعی که همکاری انسان و سگ برای دو گونه داشته، مثلا در شکارگری مشترک، یا در حفظ منابعی که فایدهی آن به هر دو گونه میرسیده است، اشاره میشود.
اما داستان این همتکاملی هرچه باشد، واقعیتی وجود دارد که نظریههای رقیب باید در تبیین خود در نظر داشته باشند: اینکه سگها به خوبی حالات چهرهی انسان را تشخیص میدهند و در مقابل صاحبان سگها نیز از حالات چهرهی سگها میتوانند حالات درونی آنها را تشخیص دهند.
دو پژوهشی که اخیرا منتشر شدهاند اطلاعات جالبی در فهم رابطهی انسان و سگ در اختیار میگذارند.
در پژوهشی که چند ماه پیش نتایج آن در مجموعه مقالات آکادمی علوم آمریکا منتشر شد پژوهشگران نشان دادهاند که طی تکامل سگ، از حدود ۳۰ هزارسال پیش، عضلهی خاصی در چهرهی سگها ایجاد شده که نه تنها در نزدیکترین نیای سگ، یعنی گرگ خاکستری وجود ندارد، بلکه در هیچکدام از خانوادهی گرگها دیده نمیشود.
این عضله باعث میشود که سگ بتواند علائمی را در چهره نشان دهد که به عنوان نوعی زبان مراوده با انسان عمل میکند. البته تشخیص برخی از این علائم قدری سخت است و صاحبان سگها به تدریج با آن آشنا میشوند. در همین راستا پژوهش دیگری که اخیرا در نشریهی جانوران منتشر شده نشان میدهد سگهایی که صورتهای سادهتری دارند، به این معنا که ترکیبی از رنگها و لکهها بر روی صورت آنها نیست، بهتر میتوانند با نشان دادن حالات چهره، با انسانها تبادل اطلاعات کنند به این معنا که انسانها نیز حالات چهرهی آنها را بهتر تشخیص میدهند.
ممکن است پژوهشهای آتی با تأمل در اینکه چگونه این عضله بهوجود آمده است بتوانند به فهم بهتری از چگونگی اثرات مراودات اجتماعی بر زیستشناسی موجود زنده کمک کنند. این تاثیرات میتواند تا حدی باشد که خصیصهای کاملا نوظهور را بهوجود آورد.
آیا میتوان خصیصههایی مانند این عضله در صورت سگها را در انسانها معرفی کرد که طی حدود چهلهزار سال پیش و با آغاز رفتارهای مدرن در انسان شکل گرفته باشند؟ روشن است که خصیصههایی از این سنخ را کمتر میتوان در فسیلها ردیابی کرد؛ اما، احتمالا، ژنومیک تطبیقی میتواند راهی بگشاید: ردیابی ژنهایی که در شکلگیری آن عضلهی خاص در سگها نقش دارند و همتایابی آن در ژنوم انسان ممکن است دریچهای نو باشد برای فهم بهتر مراودات انسانی.
شاید چنین پژوهشهایی نشان دهند همتکاملی انسان و سگ نقشی مهمتر از آنچه میاندیشیم در تکامل انسان داشته است.
(چشمان سگهایی که دور از صاحبان خود هستند با دیدن آنها پر از اشک شادی میشود. شاید رابطهای هزاران ساله برایشان تداعی میشود!)
هادی صمدی
@evophilosophy
PNAS
Evolution of facial muscle anatomy in dogs | PNAS
Domestication shaped wolves into dogs and transformed both their behavior and their
anatomy. Here we show that, in only 33,000 y, domestication tra...
anatomy. Here we show that, in only 33,000 y, domestication tra...
Forwarded from تکامل و فلسفه
سگها بازنمایی ذهنی دارند و معنی برخی واژگان را "میفهمند"!
بسیاری از ما، چه در زندگی واقعی و چه در فیلمها، سگهایی را دیدهایم که به فرمان انسان مینشینند، دراز میکشند، یا راه میروند. اما آیا سگها متوجه معنای واژگانی که دارای مرجع مشخصی در جهان خارج هستند میشوند؟ مثلاً آیا میدانند توپ، طناب، یا فریزبی به چه شیای در جهان اشاره دارند؟ مشخصاً دعوی صاحبان بسیاری از سگها این است که سگ آنها باهوش است و فهمی از مرجع برخی از واژگان دارد. اما وقتی در محیط آزمایشگاهی به عموم سگها گفته شود که از میان چند شی، آن را که نام برده شده بیاورد خطاها آنقدر بالا است که برای جانورشناسان تردید ایجاد میکند که وجود بازنماییِ ذهنی از اشیاء را به سگها یا سایر جانوران، غیر از انسان، نسبت دهند.
اما آزمون یادشده دقیقاً چیزی را که قرار است بسنجد نمیسنجد؛ زیرا این امکان وجود دارد که سگ مرجع واژگان را بداند اما در مرحلهی اجرای عمل خطا کند، یا به عمد نخواهد فرمان را اجرا کند.
پژوهشی که نتایج آن در نشریهی زیستشناسی روز منتشر شده به نحوی بسیار مبتکرانه موفق شده است شواهدی بر وجود بازنمایی ذهنی اشیاء با مرجع مشخص را در سگها رصد کند. مهم نیست که سگ مورد نظر چند واژه بلد باشد و به عبارتی چقدر باهوش باشد. همهی سگهایی که صاحب انسانی دارند مرجع برخی از واژگانی را که توسط صاحبشان ادا شده، میدانند.
در این آزمایش از سگها نوار مغزی گرفتند. قبل از این کار میدانستند که نوار مغزی میتواند تفاوت دو حالت را در انسانها نشان دهد: یک. حالتی که برای انسانها واژهای با مرجع درست بیان شود (مثلاً گفته شود «توپ»؛ و توپی نیز نشان داده شود) و دو. وقتی واژهی اداشده با مرجع آن ناهمخوان است (مثلاً گفته شود «فریزبی»؛ اما تکهای طناب نشان داده شود).
حالا اگر صاحب سگ دعوی آن داشته باشد که سگ او معنای واژهای را میداند و نوار مغزی سگ تفاوتی را میان دو حالت که واژه و مرجع همخوان هستند و همخوان نیستند نشان دهد گواهی است از آنکه سگ واقعاً معنای آن واژه را میدانسته است. نتیجهی پژوهش چنین تفاوتی را در نوار مغزی نشان داد.
بنابراین دعوی صاحبِ سگ مبنی براینکه سگِ او معنای واژگان را میفهمد درست است؛ هر چند سگ در آوردن شی مورد اشاره به اندازهی کافی دقیق عمل نکند.
پژوهش به خودی خود به اندازهی کافی جالب است. اما پرسشهای زیادی را برای پژوهشهای آتی ایجاد میکند که این یافته را با ارزشتر میکند. (یافتههای جالب آنها هستند که پرسشهای بیشتری را پیشِ روی پژوهشگران میگذارند.)
نخست آنکه اگر سگها از چنین قابلیتی برخوردارند انتظار آن است که در جانورانی مانند شامپانزهها و بونوبوها نیز چنین قابلیتی رصد شود. چنین قابلیتی را در چه جانوران دیگری خواهیم دید؟
دوم آنکه اگر بازنمایی ذهنی ابزاری برای کنش است چرا سگها در اجرای فرمان برای آوردن شیئای که معنای آن را میدانند به خوبی عمل نمیکنند؟ آیا علت آن است که اطاعت در انجام این سنخ دستورات به نفع سگ نیست زیرا میتواند به زیاد شدن کارش بیانجامد؟! یا سگ با یادگرفتن این سنخ از واژگان صرفاً برای آگاهی از کنشهای آتی صاحب خود بهره میگیرد؟ پرسشی که به لحاظ فلسفی جالبتر است این است که آیا در سگها نیز همانند انسان، سطحی از «فهمیدن»، مستقل از کاربستهای عملی شکل گرفته است؟! اگر پاسخ مثبت است کارکرد این سنخ فهمیدن در تکامل سگها چه بوده است؟
سوم آنکه آیا این یافته میتواند در تبیینهای رقیبی که در مورد چگونگی شکلگیری زبان در انسان وجود دارد به کار آید؟ دو نظریهی اصلی در مورد تاریخ شکلگیری زبان وجود دارد: یکی از آنها شکلگیری زبان را پدیدهای بسیار متأخر در تکامل انسان میداند و نظریهی دیگر ریشههای آن را به میلیونها سال قبل میبرد. آیا میتوان نتیجه گرفت که اگر سگها به این حد از بازنمایی ذهنی مرتبط با زبان رسیدهاند پس احتمالاً سطوحی از زبان در نیاکان بسیار دور انسان نیز وجود داشته است؟
منتظر پژوهشهای بعدی هستیم تا شاید به برخی از این پرسشها پاسخ دهند.
در آدرسِ ضمیمه شده خلاصهای از مقاله را در قالب یک فیلم کوتاه ببینید.
هادی صمدی
@evophilosophy
بسیاری از ما، چه در زندگی واقعی و چه در فیلمها، سگهایی را دیدهایم که به فرمان انسان مینشینند، دراز میکشند، یا راه میروند. اما آیا سگها متوجه معنای واژگانی که دارای مرجع مشخصی در جهان خارج هستند میشوند؟ مثلاً آیا میدانند توپ، طناب، یا فریزبی به چه شیای در جهان اشاره دارند؟ مشخصاً دعوی صاحبان بسیاری از سگها این است که سگ آنها باهوش است و فهمی از مرجع برخی از واژگان دارد. اما وقتی در محیط آزمایشگاهی به عموم سگها گفته شود که از میان چند شی، آن را که نام برده شده بیاورد خطاها آنقدر بالا است که برای جانورشناسان تردید ایجاد میکند که وجود بازنماییِ ذهنی از اشیاء را به سگها یا سایر جانوران، غیر از انسان، نسبت دهند.
اما آزمون یادشده دقیقاً چیزی را که قرار است بسنجد نمیسنجد؛ زیرا این امکان وجود دارد که سگ مرجع واژگان را بداند اما در مرحلهی اجرای عمل خطا کند، یا به عمد نخواهد فرمان را اجرا کند.
پژوهشی که نتایج آن در نشریهی زیستشناسی روز منتشر شده به نحوی بسیار مبتکرانه موفق شده است شواهدی بر وجود بازنمایی ذهنی اشیاء با مرجع مشخص را در سگها رصد کند. مهم نیست که سگ مورد نظر چند واژه بلد باشد و به عبارتی چقدر باهوش باشد. همهی سگهایی که صاحب انسانی دارند مرجع برخی از واژگانی را که توسط صاحبشان ادا شده، میدانند.
در این آزمایش از سگها نوار مغزی گرفتند. قبل از این کار میدانستند که نوار مغزی میتواند تفاوت دو حالت را در انسانها نشان دهد: یک. حالتی که برای انسانها واژهای با مرجع درست بیان شود (مثلاً گفته شود «توپ»؛ و توپی نیز نشان داده شود) و دو. وقتی واژهی اداشده با مرجع آن ناهمخوان است (مثلاً گفته شود «فریزبی»؛ اما تکهای طناب نشان داده شود).
حالا اگر صاحب سگ دعوی آن داشته باشد که سگ او معنای واژهای را میداند و نوار مغزی سگ تفاوتی را میان دو حالت که واژه و مرجع همخوان هستند و همخوان نیستند نشان دهد گواهی است از آنکه سگ واقعاً معنای آن واژه را میدانسته است. نتیجهی پژوهش چنین تفاوتی را در نوار مغزی نشان داد.
بنابراین دعوی صاحبِ سگ مبنی براینکه سگِ او معنای واژگان را میفهمد درست است؛ هر چند سگ در آوردن شی مورد اشاره به اندازهی کافی دقیق عمل نکند.
پژوهش به خودی خود به اندازهی کافی جالب است. اما پرسشهای زیادی را برای پژوهشهای آتی ایجاد میکند که این یافته را با ارزشتر میکند. (یافتههای جالب آنها هستند که پرسشهای بیشتری را پیشِ روی پژوهشگران میگذارند.)
نخست آنکه اگر سگها از چنین قابلیتی برخوردارند انتظار آن است که در جانورانی مانند شامپانزهها و بونوبوها نیز چنین قابلیتی رصد شود. چنین قابلیتی را در چه جانوران دیگری خواهیم دید؟
دوم آنکه اگر بازنمایی ذهنی ابزاری برای کنش است چرا سگها در اجرای فرمان برای آوردن شیئای که معنای آن را میدانند به خوبی عمل نمیکنند؟ آیا علت آن است که اطاعت در انجام این سنخ دستورات به نفع سگ نیست زیرا میتواند به زیاد شدن کارش بیانجامد؟! یا سگ با یادگرفتن این سنخ از واژگان صرفاً برای آگاهی از کنشهای آتی صاحب خود بهره میگیرد؟ پرسشی که به لحاظ فلسفی جالبتر است این است که آیا در سگها نیز همانند انسان، سطحی از «فهمیدن»، مستقل از کاربستهای عملی شکل گرفته است؟! اگر پاسخ مثبت است کارکرد این سنخ فهمیدن در تکامل سگها چه بوده است؟
سوم آنکه آیا این یافته میتواند در تبیینهای رقیبی که در مورد چگونگی شکلگیری زبان در انسان وجود دارد به کار آید؟ دو نظریهی اصلی در مورد تاریخ شکلگیری زبان وجود دارد: یکی از آنها شکلگیری زبان را پدیدهای بسیار متأخر در تکامل انسان میداند و نظریهی دیگر ریشههای آن را به میلیونها سال قبل میبرد. آیا میتوان نتیجه گرفت که اگر سگها به این حد از بازنمایی ذهنی مرتبط با زبان رسیدهاند پس احتمالاً سطوحی از زبان در نیاکان بسیار دور انسان نیز وجود داشته است؟
منتظر پژوهشهای بعدی هستیم تا شاید به برخی از این پرسشها پاسخ دهند.
در آدرسِ ضمیمه شده خلاصهای از مقاله را در قالب یک فیلم کوتاه ببینید.
هادی صمدی
@evophilosophy
Current Biology
Neural evidence for referential understanding of object words in dogs
Boros, Magyari et al. find a human N400-like semantic mismatch effect in dogs’ ERPs
to objects primed with matching or mismatching object words, revealing that object
words can evoke mental representations of the referred objects in dogs. The referential…
to objects primed with matching or mismatching object words, revealing that object
words can evoke mental representations of the referred objects in dogs. The referential…
Forwarded from زبانشناسی شناختی و نقشگرا (Pārsā)
فراخوان مقاله
فراخوان مقاله برای شمارهی ویژهی "مطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران" به زبان انگلیسی
Call for Papers
Research in Western Iranian Languages and Dialects
دانشگاه رازی کرمانشاه
#زبانشناسی
#زبانهای_ایرانی
🆔 @cog_linguistics
فراخوان مقاله برای شمارهی ویژهی "مطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران" به زبان انگلیسی
Call for Papers
Research in Western Iranian Languages and Dialects
دانشگاه رازی کرمانشاه
#زبانشناسی
#زبانهای_ایرانی
🆔 @cog_linguistics
از پلیدیهای استبداد، یکی هم این است که شریف زیستن را مدام دشوارتر میکند.
استبداد کارش این است که هر روز آدمهای بیشتری را مجبور به انتخاب بین شرافت و آسایش کند.
استبداد کارش این است که هر روز شریفانه زیستن را دشوارتر کند.
استبداد کارش این است که هر روز بنشیند به تماشای آدمهایی که در ترجیح شرافت بر آسایش یک جا میلغزند ( و از چشم دیگران میفتند. )
استبداد کارش این است که هر روز هزینه شرافت را بالا ببرد
تا تعداد کمتری قادر به پرداخت آن باشند.
استبداد کارش همین است، تهیسازی جامعه از شرافت.
قدرت بیقدرتان
#واتسلاو_هاول
استبداد کارش این است که هر روز آدمهای بیشتری را مجبور به انتخاب بین شرافت و آسایش کند.
استبداد کارش این است که هر روز شریفانه زیستن را دشوارتر کند.
استبداد کارش این است که هر روز بنشیند به تماشای آدمهایی که در ترجیح شرافت بر آسایش یک جا میلغزند ( و از چشم دیگران میفتند. )
استبداد کارش این است که هر روز هزینه شرافت را بالا ببرد
تا تعداد کمتری قادر به پرداخت آن باشند.
استبداد کارش همین است، تهیسازی جامعه از شرافت.
قدرت بیقدرتان
#واتسلاو_هاول
Noam Chomsky - Syntactic Structures-de Gruyter Mouton (2002).pdf
3.9 MB
Noam Chomsky - Syntactic Structures-de Gruyter Mouton (2002).pdf
@linguisticsacademy
@linguisticsacademy
Forwarded from نشانه شناسی اجتماعی (Kamran Paknejad)
mdrsjrns-v14n4p95-fa (1).pdf
552.4 KB
مقاله: نشانهشناسی سبک زندگی در داستان قلعۀ حیوانات جورج اورول بر پایه الگوی اریک لاندوفسکی
دوماهنامه جستارهای زبانی تربیت مدرس
✍دکتر وحید سجادی فر
✍نسترن کسانی
آبان ۱۴۰۰
🆔@social_semiotics
دوماهنامه جستارهای زبانی تربیت مدرس
✍دکتر وحید سجادی فر
✍نسترن کسانی
آبان ۱۴۰۰
🆔@social_semiotics
Forwarded from @litera999کتابخانهوموزه
خلاصه_پژوهش_نام_گذاری_کودکان_تهرانی_از_عباس_عبدی.pdf
2 MB
خلاصه پژوهش نامگذاری کودکان تهرانی
از ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۴
نوشته : عباس عبدی
از ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۴
نوشته : عباس عبدی
Abstract
Although diverse language deficits have been widely observed in prodromal Alzheimer’s disease (AD), the underlying nature of such deficits and their explanation remains opaque. Consequently, both clinical applications and brain-language models are not well-defined. In this paper we report results from two experiments which test language production in a group of individuals with amnestic Mild Cognitive Impairment (aMCI) in contrast to healthy aging and healthy young. The experiments apply factorial designs informed by linguistic analysis to test two forms of complex sentences involving anaphora (relations between pronouns and their antecedents). Results show that aMCI individuals differentiate forms of anaphora depending on sentence structure, with selective impairment of sentences which involve construal with reference to context (anaphoric coreference). We argue that aMCI individuals maintain core structural knowledge while evidencing deficiency in syntax-semantics integration, thus locating the source of the deficit in the language-thought interface of the Language Faculty.
https://papers.ssrn.com/sol3/papers.cfm?abstract_id=4452531
@linguisticsacademy
Although diverse language deficits have been widely observed in prodromal Alzheimer’s disease (AD), the underlying nature of such deficits and their explanation remains opaque. Consequently, both clinical applications and brain-language models are not well-defined. In this paper we report results from two experiments which test language production in a group of individuals with amnestic Mild Cognitive Impairment (aMCI) in contrast to healthy aging and healthy young. The experiments apply factorial designs informed by linguistic analysis to test two forms of complex sentences involving anaphora (relations between pronouns and their antecedents). Results show that aMCI individuals differentiate forms of anaphora depending on sentence structure, with selective impairment of sentences which involve construal with reference to context (anaphoric coreference). We argue that aMCI individuals maintain core structural knowledge while evidencing deficiency in syntax-semantics integration, thus locating the source of the deficit in the language-thought interface of the Language Faculty.
https://papers.ssrn.com/sol3/papers.cfm?abstract_id=4452531
@linguisticsacademy
Ssrn
Disintegration at the Syntax-Semantics Interface in Prodromal Alzheimer's Disease: New Evidence from Complex Sentence Anaphora…
Although diverse language deficits have been widely observed in prodromal Alzheimer’s disease (AD), the underlying nature of such deficits and their explanation