شخصی عادت داشت پلوی غذایش را خالی می خورد و گوشت و مرغش را می گذاشت آخر کار. می گفت: "می خواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم."
هر وقت پلو را می خورد دیگر سیر می شد. گوشت و مرغ غذا می ماند گوشه ی بشقابش. نه از خوردن آن پلو لذت می برد و نه دیگر اشتهایی برای خوردن گوشت و مرغ لذیذ داشت.
زندگی هم این گونه است. گاهی ناملایمات زندگی را تحمل می کنیم و لحظه های شیرین آن را می گذاریم برای بعد، برای روزی که مشکلات تمام شود.
اکثر ما زندگی در لحظه را بلد نیستیم. همه خوشی ها را حواله می دهیم برای فرداها، برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد، غافل از این که زندگی دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات است.
روزی به خودمان می آییم و می بینیم یک عمر در حال خوردن پلو خالی زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها، دست نخورده گوشه بشقاب مانده، دیگر نه حالی هست، نه میل و نه حوصله ایشخصی عادت داشت پلوی غذایش را خالی می خورد و گوشت و مرغش را می گذاشت آخر کار. می گفت: "می خواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم."
هر وقت پلو را می خورد دیگر سیر می شد. گوشت و مرغ غذا می ماند گوشه ی بشقابش. نه از خوردن آن پلو لذت می برد و نه دیگر اشتهایی برای خوردن گوشت و مرغ لذیذ داشت.
زندگی هم این گونه است. گاهی ناملایمات زندگی را تحمل می کنیم و لحظه های شیرین آن را می گذاریم برای بعد، برای روزی که مشکلات تمام شود.
اکثر ما زندگی در لحظه را بلد نیستیم. همه خوشی ها را حواله می دهیم برای فرداها، برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد، غافل از این که زندگی دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات است.
روزی به خودمان می آییم و می بینیم یک عمر در حال خوردن پلو خالی زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها، دست نخورده گوشه بشقاب مانده، دیگر نه حالی هست، نه میل و نه حوصله ای.
🆔 @Life_Skills
هر وقت پلو را می خورد دیگر سیر می شد. گوشت و مرغ غذا می ماند گوشه ی بشقابش. نه از خوردن آن پلو لذت می برد و نه دیگر اشتهایی برای خوردن گوشت و مرغ لذیذ داشت.
زندگی هم این گونه است. گاهی ناملایمات زندگی را تحمل می کنیم و لحظه های شیرین آن را می گذاریم برای بعد، برای روزی که مشکلات تمام شود.
اکثر ما زندگی در لحظه را بلد نیستیم. همه خوشی ها را حواله می دهیم برای فرداها، برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد، غافل از این که زندگی دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات است.
روزی به خودمان می آییم و می بینیم یک عمر در حال خوردن پلو خالی زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها، دست نخورده گوشه بشقاب مانده، دیگر نه حالی هست، نه میل و نه حوصله ایشخصی عادت داشت پلوی غذایش را خالی می خورد و گوشت و مرغش را می گذاشت آخر کار. می گفت: "می خواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم."
هر وقت پلو را می خورد دیگر سیر می شد. گوشت و مرغ غذا می ماند گوشه ی بشقابش. نه از خوردن آن پلو لذت می برد و نه دیگر اشتهایی برای خوردن گوشت و مرغ لذیذ داشت.
زندگی هم این گونه است. گاهی ناملایمات زندگی را تحمل می کنیم و لحظه های شیرین آن را می گذاریم برای بعد، برای روزی که مشکلات تمام شود.
اکثر ما زندگی در لحظه را بلد نیستیم. همه خوشی ها را حواله می دهیم برای فرداها، برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد، غافل از این که زندگی دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات است.
روزی به خودمان می آییم و می بینیم یک عمر در حال خوردن پلو خالی زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها، دست نخورده گوشه بشقاب مانده، دیگر نه حالی هست، نه میل و نه حوصله ای.
🆔 @Life_Skills
یکی از بزرگترین اشتباهات ما در ارتباطات این است که گوش نمیدهیم تا متوجه شویم؛ بلکه گوش میدهیم تا جواب دهیم!
🆔 @Life_Skills
🆔 @Life_Skills
داستان راننده تاکسی در سنگاپور
شش سال پیش به یه راننده تاکسی در سنگاپور، یه بیزینس کارت دادم تا طبق آدرس ، منو به جای خاصی برسونه.
راننده در آخرین نقطه، دور یه ساختمان پیچید. تاکسی متر یازده دلار نشون می داد اما او فقط ده دلار گرفت.
بهش گفتم هنری! تاکسی مترِ تو یازده تا نشون می ده چرا ده تا حساب کردی؟
او پاسخ داد: "آقا، من یه راننده تاکسی هستم، در واقع باید شما رو مستقیم به مقصد می رسوندم. از آنجا که محل دقیق رو بلد نبودم، مجبور شدم دور ساختمان بگردم. اگه مستقیم آورده بودمت، می شد ده دلار."
سپس ادامه داد: "سنگاپور یه مقصد جهانی جهانگردیه و آدمای زیادی برای سفر های سه چهار روزه میان اینجا. بعد از رد شدن از بخش گمرک و مهاجرت، اولین تجربه معمولا راننده تاکسیه، و اگه این تجربه خوب نباشه، سه چهار روز باقیمانده هم دلچسب و شیرین نخواهد بود."
او گفت: "جناب، من راننده تاکسی نیستم، من سفیر ملت سنگاپور هستم، یک سفیربدون پاسپورت دیپلماتیک !"
به نظرم، او احتمالا تا بیش از کلاس هشتم درس نخونده بود،اما در نظر من او یه آدم حرفه ای بود و رفتارش سرافرازی و غرور در عملکرد و شخصیت رو منعکس کرد.
اون روز فهمیدم یه آدم برای اینکه حرفه ای باشه، به بیش از صلاحیت ها و مدارک حرفه ای نیاز داره.
در یک جمله، این حرفه ای بودن همراه با رفتار و ارزش های انسانیه که تفاوت ها رو مشخص می کنه!
دانش، مهارت، پول، تحصیلات، همه بعد از اون میاد. اول از همه، ملاک، ارزش های انسانی، صداقت، و درستیه.
حرفه ای گری به کاری نیست که داری انجام میدی، بلکه به اینه که اون کار رو چگونه انجام میدی.
🆔 @Life_Skills
شش سال پیش به یه راننده تاکسی در سنگاپور، یه بیزینس کارت دادم تا طبق آدرس ، منو به جای خاصی برسونه.
راننده در آخرین نقطه، دور یه ساختمان پیچید. تاکسی متر یازده دلار نشون می داد اما او فقط ده دلار گرفت.
بهش گفتم هنری! تاکسی مترِ تو یازده تا نشون می ده چرا ده تا حساب کردی؟
او پاسخ داد: "آقا، من یه راننده تاکسی هستم، در واقع باید شما رو مستقیم به مقصد می رسوندم. از آنجا که محل دقیق رو بلد نبودم، مجبور شدم دور ساختمان بگردم. اگه مستقیم آورده بودمت، می شد ده دلار."
سپس ادامه داد: "سنگاپور یه مقصد جهانی جهانگردیه و آدمای زیادی برای سفر های سه چهار روزه میان اینجا. بعد از رد شدن از بخش گمرک و مهاجرت، اولین تجربه معمولا راننده تاکسیه، و اگه این تجربه خوب نباشه، سه چهار روز باقیمانده هم دلچسب و شیرین نخواهد بود."
او گفت: "جناب، من راننده تاکسی نیستم، من سفیر ملت سنگاپور هستم، یک سفیربدون پاسپورت دیپلماتیک !"
به نظرم، او احتمالا تا بیش از کلاس هشتم درس نخونده بود،اما در نظر من او یه آدم حرفه ای بود و رفتارش سرافرازی و غرور در عملکرد و شخصیت رو منعکس کرد.
اون روز فهمیدم یه آدم برای اینکه حرفه ای باشه، به بیش از صلاحیت ها و مدارک حرفه ای نیاز داره.
در یک جمله، این حرفه ای بودن همراه با رفتار و ارزش های انسانیه که تفاوت ها رو مشخص می کنه!
دانش، مهارت، پول، تحصیلات، همه بعد از اون میاد. اول از همه، ملاک، ارزش های انسانی، صداقت، و درستیه.
حرفه ای گری به کاری نیست که داری انجام میدی، بلکه به اینه که اون کار رو چگونه انجام میدی.
🆔 @Life_Skills
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از مهمترین عوامل ایجاد رابطه سالم گفتگوست.
بخشی از مجموعه آموزشی اصول گفتگو با فرزندان
👇👇👇
🌐 https://goo.gl/6bjNpr
بخشی از مجموعه آموزشی اصول گفتگو با فرزندان
👇👇👇
🌐 https://goo.gl/6bjNpr
چگونه جذاب باشیم ؟
چه نظر دیگران درباره ما برایمان مهم باشد چه نه، همه ما مایلیم جذاب تر باشیم. مایلیم مورد تحسین و تایید دیگران قرار بگیریم. حتا آنهایی که ادعا می کنند به هیچ وجه برایشان فرقی نمی کند که دیگران درباره شان چطور فکر می کنند هم در اعماق وجودشان از مورد تحسین واقع شدن ناراحت نمی شوند.
ولی چطور می توانیم جذاب تر باشیم؟ چرا بعضی از افراد در روابط شان اثرگذارترند و چطور ما هم می توانیم اینگونه باشیم؟
جهت مطالعه ادامه این مقاله به وبسایت مهارت های زندگی ویدا فلاح مراجعه فرمایید.
👇👇👇
🌐 https://goo.gl/TiYwk5
-----------------
چه نظر دیگران درباره ما برایمان مهم باشد چه نه، همه ما مایلیم جذاب تر باشیم. مایلیم مورد تحسین و تایید دیگران قرار بگیریم. حتا آنهایی که ادعا می کنند به هیچ وجه برایشان فرقی نمی کند که دیگران درباره شان چطور فکر می کنند هم در اعماق وجودشان از مورد تحسین واقع شدن ناراحت نمی شوند.
ولی چطور می توانیم جذاب تر باشیم؟ چرا بعضی از افراد در روابط شان اثرگذارترند و چطور ما هم می توانیم اینگونه باشیم؟
جهت مطالعه ادامه این مقاله به وبسایت مهارت های زندگی ویدا فلاح مراجعه فرمایید.
👇👇👇
🌐 https://goo.gl/TiYwk5
-----------------
Vidafallah
چگونه جذاب باشیم | راهکارهای جذابیت | وبسایت مهارت های زندگی ویدا فلاح |
چگونه جذاب باشیم؟ چه نظر دیگران درباره ما برایمان مهم باشد چه نه، همه ما مایلیم جذاب تر باشیم. مایلیم مورد تحسین و تایید دیگران قرار بگیریم. حتا ...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وضعیت سه هورمون بدن
اکسى توسین، سروتونین، دوپامین
در حالتهاى خوشحالی، اضطراب، افسردگی و عشق را ببینید.
معجزه عشق و محبت را دست کم نگیرید.
حتی هورمونهای بدن هم محبت رو میفهمند.
🆔 @Life_Skills
اکسى توسین، سروتونین، دوپامین
در حالتهاى خوشحالی، اضطراب، افسردگی و عشق را ببینید.
معجزه عشق و محبت را دست کم نگیرید.
حتی هورمونهای بدن هم محبت رو میفهمند.
🆔 @Life_Skills
داستان زندگی ما مثل یک کتاب رمان است.
ما رمان را تند ورق میزنیم تا به پایان قصه و پایان ماجرای کاراکترهای داستان برسیم اما دریغ از اینکه داستان و قصه در پایانِ آن نیست بلکه در تک تک ورق های این کتاب است
روزهای زندگی را هم تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی آن سوی روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصههایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود. زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم.
🆔 @Life_Skills
ما رمان را تند ورق میزنیم تا به پایان قصه و پایان ماجرای کاراکترهای داستان برسیم اما دریغ از اینکه داستان و قصه در پایانِ آن نیست بلکه در تک تک ورق های این کتاب است
روزهای زندگی را هم تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی آن سوی روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصههایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود. زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم.
🆔 @Life_Skills
به موش عینکی فکر نکنید!
چگونه از شر تفکرات منفی خلاص شویم؟
جواب ساده است. اگر من به شما بگم به یک موش عینکی فکر نکنید چه اتفاقی می افتد؟
شما ناخودآگاه به فکر یک موش عینکی می افتید و عکس یک موش عینکی میاد در ذهنتون!
برای خلاص شدن از شر تفکرات منفی می توانید از این تکنیک استفاده کنید:
به جای این که سعی کنید به چیزهای فکر نکنید، سعی کنید به چیزهای مثبت فکر کنید. به همین سادگی!
به جای این که سعی کنید به موش عینکی فکر نکنید، سعی کنید به یک گل فکر کنید.
موقعی که یک فکر منفی میاد در ذهنتون ، سعی نکنید اونو از ذهنتون فراری بدید. به جاش سعی کنید به چیزهای مثبت فکر کنید.
برای مثال اگر یاد بدهکاریاتون افتادین، سعی کنید سریع به اهدافتون و زیبایی های زندگیتون فکر کنید.
🆔 @Life_Skills
چگونه از شر تفکرات منفی خلاص شویم؟
جواب ساده است. اگر من به شما بگم به یک موش عینکی فکر نکنید چه اتفاقی می افتد؟
شما ناخودآگاه به فکر یک موش عینکی می افتید و عکس یک موش عینکی میاد در ذهنتون!
برای خلاص شدن از شر تفکرات منفی می توانید از این تکنیک استفاده کنید:
به جای این که سعی کنید به چیزهای فکر نکنید، سعی کنید به چیزهای مثبت فکر کنید. به همین سادگی!
به جای این که سعی کنید به موش عینکی فکر نکنید، سعی کنید به یک گل فکر کنید.
موقعی که یک فکر منفی میاد در ذهنتون ، سعی نکنید اونو از ذهنتون فراری بدید. به جاش سعی کنید به چیزهای مثبت فکر کنید.
برای مثال اگر یاد بدهکاریاتون افتادین، سعی کنید سریع به اهدافتون و زیبایی های زندگیتون فکر کنید.
🆔 @Life_Skills
اگر میخواهید در زندگی
نسبت به شرایط و محیط تان تغییر و پیشرفت کنید.
باید ابتدا تغییرات درونی در خودتان ایجاد کنید.
تغییرات ذهنی که باعث موفقیت شما بشود.
🆔 @Life_Skills
نسبت به شرایط و محیط تان تغییر و پیشرفت کنید.
باید ابتدا تغییرات درونی در خودتان ایجاد کنید.
تغییرات ذهنی که باعث موفقیت شما بشود.
🆔 @Life_Skills
زندگی خودم | درباره اولیور سَکس
یک ماه پیش، من احساس می کردم کاملا سالمم. در سن ۸۱ سالگی، من هر روز بیش از یک کیلومتر شنا می کنم. اما شانسم برگشت – چند هفته پیش متوجه شدم که چندین متاستاز در کبدم وجود دارد. نُه سال پیش دکترها تشخیص دادند که یک نوع نادر از تومور سرطانی در چشمم وجود دارد به نام اوکیولار ملانوما(Ocular Melanoma). پرتودرمانی و عمل لیزر برای از بین بردن تومور در نهایت آن چشم مرا نابینا کرد. اما اگرچه اوکیولار ملانوما شاید در ۵۰ درصد از موارد متاستاز می کنند، با در نظر گرفتن شرایط ویژه ای که بیماری من داشت، احتمال متاستاز کردن بسیار کمتر از این بود. به هرحال من در این مورد بدشانسی آوردم.
من خوشحال و قدردانم از اینکه ۹ سال همراه با سلامتی و سازندگی به من اعطا شد (از اولین تشخیص سرطانم). اما در حال حاضر کاملا با مرگ رو در رو شده ام. سرطان یک سوم از کبدم را فراگرفته و اگرچه سرعت رشد آن کم است، اما این نوع خاص از سرطان غیرقابل درمان است.
این به خودم بستگی دارد که چگونه چند ماه باقی مانده از عمرم را زندگی کنم.
جهت مطالعه ادامه این مقاله به وب سایت مهارت های زندگی ویدا فلاح مراجعه فرمایید.
👇👇👇
🌐 https://goo.gl/mEYnE9
--------------------
یک ماه پیش، من احساس می کردم کاملا سالمم. در سن ۸۱ سالگی، من هر روز بیش از یک کیلومتر شنا می کنم. اما شانسم برگشت – چند هفته پیش متوجه شدم که چندین متاستاز در کبدم وجود دارد. نُه سال پیش دکترها تشخیص دادند که یک نوع نادر از تومور سرطانی در چشمم وجود دارد به نام اوکیولار ملانوما(Ocular Melanoma). پرتودرمانی و عمل لیزر برای از بین بردن تومور در نهایت آن چشم مرا نابینا کرد. اما اگرچه اوکیولار ملانوما شاید در ۵۰ درصد از موارد متاستاز می کنند، با در نظر گرفتن شرایط ویژه ای که بیماری من داشت، احتمال متاستاز کردن بسیار کمتر از این بود. به هرحال من در این مورد بدشانسی آوردم.
من خوشحال و قدردانم از اینکه ۹ سال همراه با سلامتی و سازندگی به من اعطا شد (از اولین تشخیص سرطانم). اما در حال حاضر کاملا با مرگ رو در رو شده ام. سرطان یک سوم از کبدم را فراگرفته و اگرچه سرعت رشد آن کم است، اما این نوع خاص از سرطان غیرقابل درمان است.
این به خودم بستگی دارد که چگونه چند ماه باقی مانده از عمرم را زندگی کنم.
جهت مطالعه ادامه این مقاله به وب سایت مهارت های زندگی ویدا فلاح مراجعه فرمایید.
👇👇👇
🌐 https://goo.gl/mEYnE9
--------------------
Vidafallah
زندگی خودم | درباره اولیور سَکس -
درباره اولویر سَکس (Oliver Sacks) و باخبر شدن او از سرطان پیشرفته اش یک ماه پیش، من احساس می کردم کاملا سالمم. در سن ۸۱ سالگی، من هر روز بیش از یک کیلومتر شنا می کنم. اما شانسم برگشت – چند هفته پیش متوجه شدم که چندین متاستاز در کبدم وجود دارد. نُه سال پیش...…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
3 نفر اول بازیگر هستند و به آن ها گفته شده با صدای زنگ بایستند و بنشینند، اما افرادی که بعدا میآیند از این موضوع خبر ندارند.
انسان به سادگی تحتتاثیر اطرافیانش قرار میگیرد.
🆔 @Life_Skills
انسان به سادگی تحتتاثیر اطرافیانش قرار میگیرد.
🆔 @Life_Skills
زندگی برای هیچ یک از ما ساده نیست.
باید پشتکار داشته باشیم و از همه مهمتر باید به خودمان اعتماد داشته باشیم. باید بدانیم استعداد کاری را داریم و این کار باید انجام شود.
ماری کوری
🆔 @Life_Skills
باید پشتکار داشته باشیم و از همه مهمتر باید به خودمان اعتماد داشته باشیم. باید بدانیم استعداد کاری را داریم و این کار باید انجام شود.
ماری کوری
🆔 @Life_Skills
Prelude to a Dream
@music_lights -Shoshana Michel
موسیقی آرامش بخش و زیبا 🎶🎶
🆔 @Life_Skills
🆔 @Life_Skills
تعدادی حشره کوچولو در یک برکه، زیر آب زندگی می کردند...
آنها تمام مدت میترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند؛ یک روز یکی از آنها بر اساس ندای درونی از ساقه یک علف شروع به بالا رفتن کرد، همه فریاد می زدند که مرگ تنها چیزی است که عاید او میشود، چون هر حشره ای که بیرون رفته بود برنگشته بود...!
وقتی حشره به سطح آب رسید نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر رمقی نداشت روی برگ آن گیاه خوابید.
وقتی از خواب بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود؛ حس پرواز پاداش بالا آمدنش بود.
سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی محصور در آب قابل مقایسه نبود؛ تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید که بالای آن ساقه ها کسی نمی میرد ولی نمی توانست وارد آب شود چون به موجود دیگری تبدیل شده بود...!!
«شاید بیرون رفتن از شرایط فعلی ترسناک باشد، اما مطمئن باشید خارج از پیله تنهایی، غم و ترس، تلاش برای رفتن به سوی کمال عالی است!»
☑️ اريک امانوئل اشمیت
🆔 @Life_Skills
آنها تمام مدت میترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند؛ یک روز یکی از آنها بر اساس ندای درونی از ساقه یک علف شروع به بالا رفتن کرد، همه فریاد می زدند که مرگ تنها چیزی است که عاید او میشود، چون هر حشره ای که بیرون رفته بود برنگشته بود...!
وقتی حشره به سطح آب رسید نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر رمقی نداشت روی برگ آن گیاه خوابید.
وقتی از خواب بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود؛ حس پرواز پاداش بالا آمدنش بود.
سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی محصور در آب قابل مقایسه نبود؛ تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید که بالای آن ساقه ها کسی نمی میرد ولی نمی توانست وارد آب شود چون به موجود دیگری تبدیل شده بود...!!
«شاید بیرون رفتن از شرایط فعلی ترسناک باشد، اما مطمئن باشید خارج از پیله تنهایی، غم و ترس، تلاش برای رفتن به سوی کمال عالی است!»
☑️ اريک امانوئل اشمیت
🆔 @Life_Skills
به قول خسرو شکيبايی
عید واقعی از آن کسی اسـت
که پایان سالش را جشن بگیرد،
نه آغاز سالی که از آن بی خبر است.
آخر سالتون قشنگ
🆔 @Life_Skills
عید واقعی از آن کسی اسـت
که پایان سالش را جشن بگیرد،
نه آغاز سالی که از آن بی خبر است.
آخر سالتون قشنگ
🆔 @Life_Skills