《افسانه فولکلور و ادبیات حماسی》
5.15K subscribers
6.56K photos
235 videos
7.83K files
660 links
زمینه فعالیت کانال: پژوهش و بازنشر کتب و مقالات شاخص در حوزه اسطوره‌شناسی، آئین‌پژوهی، فرهنگ عامه، ادبیات حماسی و زمینه‌های مرتبط

@Epiclore :ارتباط
Download Telegram
اتیمولوژی سوگند

سوگند به معنی قربانی کردن جان عزیزان گفتن به نظر می رسد نه خوردن محلول گوگرد:

सूय n. sUya sacrifice
कान्त m. kAnta anyone beloved
معنی نام سوئدیها

آخرین نظری که در این باب بدان رسیده ام این است که آن مرکب از اجزاء سو (سوگند یادکردن) و اِد (شعائر دینی) است. در مجموع یعنی مردمی که متعهد و سوگند خورده به شعائر دینی (اِداها) هستند. چون معنی نام دیگر آنها یعنی وارنگها هم همین است.
مطابقت نامهای عید قربان (عید اضحی) و عید سکایی تیرگان

این نامها در سنسکریت و سکایی معنی عید قربانی کردن و سربریدن می دهند:

खुरति{खुर्} verb khurati[khur] cut
पाण m. pANa praise

तिघ्नोति{तिघ्} verb 5 tighnoti[tigh] kill
र adj. ra possessing

در اوستا گروهی به نام کرپنان کشندگان و آزار دهندگان گاوان معرفی شده اند.

خود واژهٔ عید معرب از زبانهای هندوایرانی به نظر می رسد: در فرهنگ سنسکریت به فارسی جلالی نائینی واژۀ ایدا iDA به معانی تفریح و تفرج و آسایش و سرزندگی آمده است. این واژه به وضوح می تواند اصل واژۀ معرّب عید باشد؛ چون واژۀ عید در قاموس لغات قرآن ذکر نشده است:

इडा f. iDA refreshment,
इडा f. iDA recreation,
इडा f. iDA comfort.

کلمۀ اوستایی ایژَ به معنی خوشبختی و آسایش و آرامش شکلی از این واژۀ سنسکریتی ایدا به نظر می رسد.
Forwarded from Ali.M.Beigi
«خروس زری پیرهن پریِ» احمد شاملو؛
نوشته، ترجمه یا بازنویسی؟

✍️ فرهاد نظری

قضیه از این قرار است که پارسال تصادفاً در میان کتاب‌هایم چشمم به کتابی افتاد به نامِ «خروسک تاج طلایی» چاپ مسکو. نظرم جلب شد. کمی وارسی‌اش کردم، متوجه شدم که متن این قصه شبیه قصهٔ معروفِ «خروس زری پیرهن پری» شاملو است. اینها را با هم مقابله کردم و فهمیدم که شاملو، قصهٔ «خروسک تاج طلایی» را بازنویسی کرده و به نام «خروس زری پیرهن پری» درآورده است.
فرشید مثقالی هم نقاشی‌های «خروس زری پیرهن پری» را بر اساس نقاشی‌های یوگنی راچیف در قصهٔ «خروسک تاج طلایی» کشیده است.

بخش‌هایی از یادداشت من در مجلهٔ تجربه:

«بیشتر هم سن و سال‌های من، قصۀ خروس زری پیرهن پری «نوشتۀ احمد شاملو» را خوانده یا شنیده‌‌‌اند. اصل این قصه، یک افسانۀ عامیانۀ روسی است که آلکسی نیکولائویچ تولستوی (۱۸۸۳ ـ ۱۹۴۵م) در دورۀ شوروی آن را با عنوانِ Петушок-золотои‌ гребешок (خروس شانه/تاج طلایی) بازنویسی کرد. در شوروی ترجمه‌هایی از این قصه به زبان‌های دیگر هم صورت گرفته است. من دست کم به سه ترجمۀ فارسی، انگلیسی و هندی از این قصه دست یافتم. ترجمۀ فارسی این قصه با عنوان خروسک تاج طلایی و ترجمۀ انگلیسی آن با عنوان Cock stay-at-home with the crimson comb: [a Russian folk tale] توسط انتشارات Malish  در مسکو و ترجمۀ هندی این قصه هم با عنوان The Red Wattled Rooster منتشر شده است.
[...] به هر حال این قصه، مسلماً نوشتۀ احمد شاملو نیست و از ظاهر امر بر می‌آید که شاملو ترجمۀ فارسی این قصه را ـ که با عنوان خروسک تاج طلایی در مسکو منتشر شده ـ دیده و پسندیده و درصدد برآمده خودش روایت دیگری از این افسانه با نام خروس زری پیرهن پری عرضه کند. خروس زری پیرهن پری تا کنون بارها چاپ شده؛ کتاب صوتی‌اش درآمده و نمایش‌های موزیکال متعددی از آن روی صحنه رفته است. این قصه نخستین بار توسط انتشارات نیل و با نقاشی‌های فرشید مثقالی در اواخر دهۀ چهل شمسی (حدود شش سال بعد از انتشار خروسک تاج طلایی در مسکو) چاپ شد [ادامه دارد]».

متن کامل این یادداشت را در #مجله_تجربه (شماره ۲۲، شهریور ۱۴۰۲) بخوانید.

#خروس_زری_پیرهن_پری
#احمد_شاملو
#خروسک_تاج_طلایی
#آلکسی_تولستوی
#یوگنی_راچیف
#فرشید_مثقالی
#مجله_تجربه
#نقد_ادبی

https://www.instagram.com/p/CwYJkPatf0D/?igshid=NjZiM2M3MzIxNA==
معنی محتمل نام برخی روستاهای قدیمی اهر

اذغان (محل چشمهٔ پُر آب)، آلپاویت (محل کوچک)، ازنان (محل سنگی)، ازناب (محل آبیاری)، انجرد (دژ مناسب)، اورنگ (تخت)، اینجار (دارای آب جاری)، بزینان (محل پرورش بُز)، بینق (دور افتاده)،پالدرن (محل نگهبانی)، پشتاب (پشت آب)، پیچیک (محل واقع در پیچ)، جابان (جای نگهبانی)، جالیق (محل جویباری)، جرزنگ (محل شکاف)، خونیگ (محل چشمه)، دلقناب (محل قنات)، دیزبین (دژ نگهبانی)، رزین (محل تاک)، رشتاباد (آبادی بافتنیها)، رواسجان (محل رستنیها)، سامبران (محل تیره رنگ)، شلوری (محل آبشار)، کردلقان (محل سنگی)، گرنگاه (محل کوهستانی)، گلیزه (محل سبو)، نوانسر (محل استراحتگاهی)، ورگهان (محل دژ)، وجنی (محل جداگانه)، وروجن (جای گسترده)، ویزناب (محل آبیاری)، هرسیان (محل نگهبانی).
در بارهٔ معانی بیوراسب لقب ضحّاک (اَژی دهاک)

عنوان اوستایی بیوراسب را غالباً به معنی دارندهٔ ده هزار اسب معنی کرده اند ولی هردو جزء آن معانی دیگری میدهند: از آنها معانی سگ درنده و ده هزار سگ نیز قابل مستفاد می باشند. معنی اولی یاد آور سمبل درنده-سگ مار موشهوشوی مردوک و دومی نشانگر یکی از اژی دهاکهای اوستا یعنی پادشاه معروف کاسی بابل آگوم کاک رمه (اژدهای دارندهٔ شمشیر خونین) است که مقّرهای حکومتی اش کوئیرینت (کرند) و بوری (بابل) بوده است و کوتیان (دارندگان سگان) از زیردستان وی بوده اند که به نظر می رسد نیاکان لک ها (ده هزارها) باشند. لذا از بیوراسب اوستا معانی دو سویهٔ دارندگان سگان درنده و دارندهٔ ده هزار سگ اراده میشده است. بی جهت نیست در تورات، گئوبروه فرمانروای کوتیان دارندهٔ شیرهای درنده یاد شده است.
منشأ اصطلاح هفت خطّ

مأخذ هفت خطّ که به آدم‌های زرنگ و دانا گفته میشود، می تواند آن باشد که در اساس چنین افراد قادر به خواندن هفت خطّ و زبان مختلف بوده اند. در اصل هپت اوخته (قادر به هفت نوع بیان) به نظر می رسد.
ارتباط معنی نامهای سغد و دربیک (دری) و سکاییان برگ هئومه و تاجیک

सु- su- (“good”) ("pure")
घास m. ghAsa meadow or pasture grass

दर्भ m. darbha bunch of grass
द्रव m. drava essence

सु- su-[hu] (“good”) ("pure")
मेध m. medha (mey, ma) essence

तेजस् n. teja[s] essence
کرُواتها (هرُواتها) بازماندگان آمازونها (سئوروماتها، ماساگتها، روکسولانها) هستند:

آمازون به معنی تمام سلاح پوش نام و عنوان دیگری بر قوم مادرسالار تمام سلاح پوش سئورومات (ماساگت، روکسولان) بوده است:

ama (hama): all
zaena: weapon

نام کرُوات (سئورومات) به معنی تمام سلاح پوش (آمازون) و نیز به معنی همه کراوات پوش بوده است:

सर्वे sarve (sauru, haurva) all, complete, protector
वटयति{वट्} verb vaTayati[vaT, mat] tie
वट m. vaTa tie

نام روکسولان (رئوکسُ-آلان) نیز مترادف با کرُوات به معنی کراوات پوش است:

रक्षा f. rakSA care
रक्षा f. rakSA protection

आलान n. AlAna tie

از آئلیوس راسپاراگانوس رهبر روکسولانها و یازیگها (صربها) در اوایل قرن دوم میلادی دو کتیبه در کرواسی به یادگار مانده است.

نام ماساگت آنها به معنی دارای کلاهخود بلند (تیز خود) بوده است:

masa(ma): great, high
सगति{सग्} verb 1 sagati[sag] cover
پای فارسی (پادَ پهلوی و سنسکریت، پاذَ اوستایی) با foot در زبانهای ژرمن همریشه است:

पाद m. pAda foot

foot (n.)
"terminal part of the leg of a vertebrate animal," Old English fot "foot," from Proto-Germanic *fōts (source also of Old Frisian fot, Old Saxon fot, Old Norse fotr, Danish fod, Swedish fot, Dutch voet, Old High German fuoz, German Fuß, Gothic fotus "foot"), from PIE root *ped- "foot." Plural form feet is an instance of i-mutation.
@RastarLib صوفی یا سوفی.pdf
1016.8 KB
صوفی یا سوفی، مانویت دگرگون شده
محسن فرزانه
@RastarLib_فلسفه_و_زیباشناسی_در_ایران_باستان.pdf
2.4 MB
روشنان سپهر اندیشه، فلسفه و زیباشناسی در ایران باستان
شیوا کاویانی
ریشهٔ ارغند و ارغنده (خشمگین)

احمد رضا قائم مقامی استاد دانشگاه تهران بدون بررسی عمیق می گوید: "۲۷. ارغند و ارغنده هیچ یک اصالت ندارند و لغت نیستند."
ولی نظر به واژهٔ اوستایی اِرِغَنت ([بوی] بیزاری انگیز) و arg زبانهای ژرمن یعنی خشمگین این واژه ها اصالت دارند و در لغت نامهٔ دهخدا اسناد آن آمده اند:

ارغند. [اَ غ َ] (ص) (از کلمه ٔ اوستائی اِرِغَنت و پهلوی اَرگَند) خشمگین. (برهان) (جهانگیری). غضبناک. (جهانگیری). قهرآلود. (آنندراج). دلیر. شجاع. خصم افکن. (برهان) (سروری). دلیر خصم افکن. (اوبهی). حریص. (جهانگیری) (شعوری). خداوند شره. (جهانگیری). || مستی را گویند که طالب و حریص شراب باشد. (آنندراج). صفت ارغنت در اوستا برای دوزخ آورده شده چنانکه در خردادیشت بند 7 و زامیادیشت بند 44 و جز آن و آن را می توان به معنی زشت و تیره و مکروه دانست و نیز این کلمه در اوستا صفتی است برای مخشی (مگس) که در این مورد هم به معنی خشمگین و غضبناک است. و اینکه در فرهنگهای فارسی به معنی دلیر و شجاع نوشته اند از لحاظ فقه اللغه درست نیست. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 صص 198-199). دهارله درفرهنگ پهلوی خویش ارکند پهلوی را به معنی هول، سهمناک، سهمگین و موحش آورده است. رجوع به ارغنده شود.
سکا به معانی مار پرست، بزکوهی پرست و سگپرست:

از توتم سگبالدار (کوروشا، شکارچی بزان کوهی)/شیمریای سکاها (مار-بزکوهی-شیر) معلوم میشود که واژهٔ سکا معانی مشتمل بر سه توتم سکاها یعنی مار-بزکوهی- شیر (سگبالدار) را می داده است:

स m. sa snake
Ākā (आका) [Also spelled aaka]:—(nm) master, lord.

در تصویر پیدا شدهٔ پاپای (ایزد آسمان سکاها) در قفقاز، توتم سگبالدار سکاها به صورت مجزای سگ و عقاب نشان داده شده است. هرودوت مار را سمبل الههٔ مادر سکاها یاد کرده است.
معنی آمازیغ

نام مردم الجزایری-مراکشی آمازیغ
که رقص قوچ-بز سنتی معروفی دارند به معنی گرامی دارندگان آمون (آمو-زیغ) به نظر می رسد.

آمون خدای مصری با شاخهای قوچ.
معنی نام دماوند

نامهای قدیمی و نام کنونی شهر دماوند یعنی دانانو و مِه شان و دماوند به معنی مه آلود می باشند:

धूमिन् adj. dhUmin steaming
धूमवत् adj. dhUmavat steaming
meh-shan: steams place

اسامی کوه البرز (کوه بسیار بلند) هرابرزئیتی (بسیار بلند) و پاتیشخوارگر (کوه پیش ناحیهٔ گود) بوده است. دماوند از اسم این شهر به کوه البرز اطلاق شده است.
نام کوه بیکنی (محل مه آلود) هم که در کتیبه های آشوری به همراه پاتیشخوارگر (کوه پیش ناحیهٔ گود) آمده است متعلق به قلّهٔ دماوند به نظر می رسد.
مهر در مقام خورشید

به نظر می رسد فردوسی در بیت زیرین، مهر را در جایگاه خورشید (خدای خورشید) آورده است:

خداوند کیوان و گَردان‌سپهر
فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر
ارتباط نام قرآن و اوستا و زبور (مزامیر)

قرآن به معنی ایرانی سرودهای دینی آسمانی (گرُ-ان) با اوستا و زبور (مزامیر) مترادف به نظر می رسد:

از آنجایی که واژهٔ اوستایی گرُ به معنی خواندن سرود و زمزمه های آسمانی است، لذا نام قرآن می تواند توسط سلمان فارسی (عجمی) پدید آمده باشد که مطابق خود قرآن اعراب معاصر مخالف محمد هم آن را به عجمی نسبت می داده اند. محمد هم در جواب می گفته است قرآن من به زبان فصیح عربی است. تصادفاً گرُ اوستایی در گرُان با قَرء در عربی (یعنی خواندن) همخوان شده و در عربستان جا افتاده است. منتهی در این بین معنی اوستایی خواندن سرود و زمزمه های آسمانی، متعالی و اساسی است. از سوی دیگر نام قرآن در زبان پارسی به صورت نبی، نپی، یا نوی (کتاب با شکوه و اصلی) هم آمده است که مترادف صورت پهلوی اپستاک (پایه و بنیاد و متن اصلی) مربوط به اوستا و خود اوستا است و این نام فارسی نبی به وفور در ادبیات کلاسیک پارسی به کار رفته است تنها برای نمونه، دو بیت زیر از دو چکامه سرای نامدار، به ترتیب، منوچهری دامغانی و مولوی رومی ارائه می‌گردد:

<بسیار کس بود که بخواند ز بر نبی… تفسیر او نداند جز مردم خبیر> <از پی این عاقلان ذوفنون… گفت ایزد در نبی، لایعلمون>

नाभि m. nAbhi sovereign or lord paramount, origin

nibig: book

در پهلوی اَفد-ستا (اَوس-ستا) به معنی سرود ستایش با شکوه دینی است. واژهٔ اَفد (اَوس) در کلمهٔ فارسی افسون هم باقی است:

आभास m. AbhAsa splendour
स्तुवीते{स्तु} verb stuvIte[stu] praise[hymn]

بی جهت نیست منابع یونانی رومی کهن نام یا عنوان مغ بزرگ و معروف زمان خشایارشا، را اوستانس (اوستانه، نیایشگر والا) آورده اند.

بعضی پژوهشگران نام قرآنی زبور را از ریشه عبری زمره (זימרה) دانسته‌اند که به معنی آواز یا سرود با شکوه یعنی مترادف اوستا است. یهودیها در ایران پیش از اسلام هم بوده اند از دانش دینی مغان تأثیر پذیرفته اند و نام مزامیر (سرودهای دینی با شکوه) را به تقلید از نام اوستا بر روی سرودهای دینی خود گذاشته اند و محمد نیز مزامیر (زبور) را مرجع خود قرار داده است. ملتهای قدیم نیز داد و ستد فرهنگی داشته اند. مغان هم تافتهٔ جدا بافته نبوده از سکاها و بابلیها و دیگران اخذ کرده اند.

تطبیق زبور با مزامیر

برخی پژوهشگران زبور مذکور در قرآن را با مزامیر در عهد عتیق/تنخ برابر دانسته‌اند. با این که مزامیر بیش‌تر به عنوان کتاب دعا و تسبیح شهرت دارد؛ زبور و بخش‌های بزرگی از مزامیر به داوود منسوب‌اند. در قرآن از زبور آورده شده‌است که بندگان نیکوکار خداوند وارث زمین خواهند شد. در مزامیر داوود، آیه‌ای با معنی مشابه آمده‌است:

زیرا که خداوند عدالت را دوست می‌دارد و بندگان صالح خود را رها نمی‌کند بلکه از ایشان نگهداری می‌کند زیرا که درخت شریران بریده خواهد شد. و صدیقان وارث زمین شده تا ابد در آن سکونت خواهند کرد؛ زیرا که زبانشان به حکمت گویاست.(مزامیر ۳۷:۲۹)
برخی نیز آیه قرآن در سوره انبیاء را با این بخش مزامیر تطبیق داده‌اند.

زیرا که شریران منقطع می‌شوند اما متوکلان به خداوند وارثان زمین خواهند شد. و متواضعان وارث زمین شده از سلامت بهره خواهند برد. شریر دندان‌های خویش بر او می‌فشارد، اما خداوند بر صدیقان متبسم است. (مزامیر ۳۸:۱۱)
آیات دیگری از مزامیر نیز مفهومی نزدیک با آنچه در قرآن آمده‌است دارند:

خداوند روزی صالحان را می‌داند و میراث ایشان زمین ابدی باشد که در زمان بلا خجل نشوند و در ایام قحطی سیر خواهند شد. این متبرکان خداوند زمین را به میراث می‌برند.(مزامیر ۳۸ ۹:۱۱)
برخی از علمای مسلمان که زبور را اشاره‌ای به کتب انبیای پیشین و نه فقط کتاب داوود می‌دانند، این آیه قرآن را با آیه مشابهی در سفر خروج برابر دانسته‌اند.

و بندگان خود ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب را به یادآور چون‌که به ذات خود برای ایشان سوگند یاد کرده به‌ایشان گفتی که ذریه شما را چون ستاره‌های آسمان بسیار خواهم گردانید و تمامی زمینی که درباره‌اش گفتم به ذریه شما خواهم بخشید که تا ابد وارث آن باشند. (خروج ۳۲:۱۱)
با این حال در این مورد که منظور از زبور، همان مزامیر است، اطمینان وجود ندارد. یهودیان و مسیحیان خود معترف‌اند که از ۱۵۰ مزمور در عهد عتیق، تنها ۷۱ یا ۷۳ مزمور را می‌توان به داوود نسبت داد و دیگر مزامیر در سالیان دیگر افزوده شده‌اند.
نوشته‌های این کتاب، موسیقی مستتر شده‌است.
امّا کلمهٔ «مزامیر» در عربی جمع مزمار به معنی سرود و ترانه است. شعری که با موسیقی خوانده می‌شود. بر اساس روایت منابع سنتی، کتاب مزامیر را هفت نویسنده به نگارش درآورده اند:

داوود پادشاه، ۷۳ مزمور
پسران قورح، ۹ مزمور (مزامیر ۴۲، ۴۹–۴۴، ۸۴، ۸۵، ۸۷)
آساف، ۱۱ مزمور (مزامیر ۵۰، ۸۳–۷۳)
سلیمان، مزامیر ۷۲ و ۱۲۷
موسی، مزمور ۹۰
هیمان، مزمور ۸۸
ایتان، مزمور ۸۹.
#تئوگونی
#تبارنامه_خدایان
نویسنده #هسیودس
ترجمه #فریده_فرنودفر
با صدای #زهره_رضازاده
تئوگونی (تبارنامه‌ی خدایان)، نوشته‌ی هسیودس، ترجمه‌ی فریده فرنودفر، با صدای زهره رضازاده، به سفارش محمدرضا ایران‌زاده:


هسیود یا هزیود یا هسیودوس (زاده: ۸۴۶ قبل از میلاد، درگذشت: ۷۷۷ قبل از میلاد)، شاعر یونانی و سرایندهٔ مشهورترین منظومهٔ «تبارنامهٔ خدایان» بود. وی که پس از هومر، محبوبترین شاعر کلاسیسیسم یونان محسوب می‌شود از اهالی آسکرا واقع در بویوتیا بود و در قرن هشتم قبل از میلاد می‌زیست.خانوادهٔ هزیود، اهل کومه در آئولیس بودند.


معروفترین اثر هسیود، نسب نامه یا تبارنامه‌ای است که وی برای خدایان عصر خویش نوشته و با عنوان تبارنامهٔ خدایان معروف است. این نسب نامه که بخش‌هایی از آن هم‌اکنون نیز موجود است، تئوگونیا نام دارد.
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻