Forwarded from نیلوفر در کویر
چشمان تو قربانگه شهر دل ما بود
من بره قربانی و این سینه منا بود
هی سنگ زدی کعبه ی احساس مرا تو
سعی من ودل باطل و این قبله خطا بود
#فاطمه_لشکری «راحیل»
کانال اشعار
@lashkary
من بره قربانی و این سینه منا بود
هی سنگ زدی کعبه ی احساس مرا تو
سعی من ودل باطل و این قبله خطا بود
#فاطمه_لشکری «راحیل»
کانال اشعار
@lashkary
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آمدی در شهر دل آشوب شد
واژه های شعر من مرغوب شد
آمدی جان غزلها جان گرفت
آمدی دردم دوا شد خوب شد
#فاطمه_لشکری (راحیل)
کانال اشعار
@lashkary
واژه های شعر من مرغوب شد
آمدی جان غزلها جان گرفت
آمدی دردم دوا شد خوب شد
#فاطمه_لشکری (راحیل)
کانال اشعار
@lashkary
در من طلوع می کنی
و هستی از تو دوباره آغاز می شود
برای بودنت
با تمامنبودن ها بیگانه ام
وقتی تو هستی
نفس هست
نور هست
زندگی با من آشتی کرده است.
ومن با تمام نا آشناها بیگانه ترینم
#فاطمه_لشکری (راحیلکرمانی)
نیلوفر در کویر
@lashkary
و هستی از تو دوباره آغاز می شود
برای بودنت
با تمامنبودن ها بیگانه ام
وقتی تو هستی
نفس هست
نور هست
زندگی با من آشتی کرده است.
ومن با تمام نا آشناها بیگانه ترینم
#فاطمه_لشکری (راحیلکرمانی)
نیلوفر در کویر
@lashkary
گفته بودند که در خانه دل ، یار تویی
مرهم درد وطبیب دل بیمار تویی
یک نفر ،یک خبری را به من از من بدهد
من زخود بی خبرم،مرکز اخبار تویی
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار👇👇
@lashkary
مرهم درد وطبیب دل بیمار تویی
یک نفر ،یک خبری را به من از من بدهد
من زخود بی خبرم،مرکز اخبار تویی
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار👇👇
@lashkary
درست در میانه خط ونشان تمامی دردها
بر پهنه دیواره تاریک این دل بی نشان
که روزنه های آهش را
با سکوتی سرد بسته اند
دستی بر می آید
و در دامن این سیاهیها
گل می کارد
میان تمام نا امیدیها
زندگی به تولبخند می زند
کسی از راه می رسد
و مرهم تمام دردهایی می شود
که ویرانت کرده اند
کسی می آید
که
گمانم باید
او را جان صدا بزنم.......
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
Right in the middle of the line and show all the pains
On the expanse of the dark wall of this invisible heart
that the apertures of the ash
They are closed with cold silence
A hand comes up
And in the midst of this darkness
plants flowers
Among all the disappointments
Life laughs
Someone is coming
And it becomes a balm for all pains
who have destroyed you
someone is coming
That
I think I should
call him John
#Fateme_Lashkari (Rahil Kermani)
Poetry channel
@lashkary
بر پهنه دیواره تاریک این دل بی نشان
که روزنه های آهش را
با سکوتی سرد بسته اند
دستی بر می آید
و در دامن این سیاهیها
گل می کارد
میان تمام نا امیدیها
زندگی به تولبخند می زند
کسی از راه می رسد
و مرهم تمام دردهایی می شود
که ویرانت کرده اند
کسی می آید
که
گمانم باید
او را جان صدا بزنم.......
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
Right in the middle of the line and show all the pains
On the expanse of the dark wall of this invisible heart
that the apertures of the ash
They are closed with cold silence
A hand comes up
And in the midst of this darkness
plants flowers
Among all the disappointments
Life laughs
Someone is coming
And it becomes a balm for all pains
who have destroyed you
someone is coming
That
I think I should
call him John
#Fateme_Lashkari (Rahil Kermani)
Poetry channel
@lashkary
دیشب نفس از چشمه مهتاب گرفتم
یک شاخه گل از دست تو در خواب گرفتم
شب بود و من واینهمه احساس پر آشوب
آرامش دستان تو را قاب گرفتم
#فاطمه_لشکری (راحیل )
کانال اشعار👇👇👇
@lashkary
یک شاخه گل از دست تو در خواب گرفتم
شب بود و من واینهمه احساس پر آشوب
آرامش دستان تو را قاب گرفتم
#فاطمه_لشکری (راحیل )
کانال اشعار👇👇👇
@lashkary
در عشق، حکایتی جهانی شده اید
دریوزه مهر این وآنی شده اید
صدها دل آویخته دارید اینجا
دیوار بزرگ مهربانی شده اید
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
@lashkary .کانال اشعار
دریوزه مهر این وآنی شده اید
صدها دل آویخته دارید اینجا
دیوار بزرگ مهربانی شده اید
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
@lashkary .کانال اشعار
عمر بگذشت به بیهوده و پاییز رسید
وقت رفتن، زچنین شهر غم انگیز رسید
از گل و باغ دگر هیچ اثر نیست که نیست
ودر این باغ نشانی ز ثمر نیست که نیست
چه بهاری که در این خانه ویرانه گذشت
در تکاپوی پری، در دل افسانه گذشت
چه بهاری که به یکباره خزان پاکش کرد
برف ِآرام زمستان ، نم ونمناکش کرد
چه غم انگیز خزانی است که در خانه ماست
وقت بی حوصلگی کردن این آینه هاست
چه بهاری که دلی از کف من دورش کرد
تشنه برق سرابی شده و کورش کرد
بی نوا در دل این هول و ولا گم شده بود
سادگی کرده وبازیچه مردم شده بود
سالها روی سرابی به تمنای حیات
رفت تا یکسره افتاد به چاه ظلمات
روی امواج بلا، وقت به بیهوده گذشت
دلخوش از تکیه به یک قایق فرسوده گذشت
#فاطمه_لشکری(راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
وقت رفتن، زچنین شهر غم انگیز رسید
از گل و باغ دگر هیچ اثر نیست که نیست
ودر این باغ نشانی ز ثمر نیست که نیست
چه بهاری که در این خانه ویرانه گذشت
در تکاپوی پری، در دل افسانه گذشت
چه بهاری که به یکباره خزان پاکش کرد
برف ِآرام زمستان ، نم ونمناکش کرد
چه غم انگیز خزانی است که در خانه ماست
وقت بی حوصلگی کردن این آینه هاست
چه بهاری که دلی از کف من دورش کرد
تشنه برق سرابی شده و کورش کرد
بی نوا در دل این هول و ولا گم شده بود
سادگی کرده وبازیچه مردم شده بود
سالها روی سرابی به تمنای حیات
رفت تا یکسره افتاد به چاه ظلمات
روی امواج بلا، وقت به بیهوده گذشت
دلخوش از تکیه به یک قایق فرسوده گذشت
#فاطمه_لشکری(راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
یادم نمیرود
در زیر نور ماه
یک شب به بغضو آه
زیر صنوبری
گفتی به من برو
این انتهای ماست
دیگر در این مسیر
ما راهمان جداست
هر کس به کیش خویش
هر راهی، از دری
چون کیش من ، تویی
چون کیش تو ، منم
منتننمی دهم
بر کیش دیگری.......
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
در زیر نور ماه
یک شب به بغضو آه
زیر صنوبری
گفتی به من برو
این انتهای ماست
دیگر در این مسیر
ما راهمان جداست
هر کس به کیش خویش
هر راهی، از دری
چون کیش من ، تویی
چون کیش تو ، منم
منتننمی دهم
بر کیش دیگری.......
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
تو به خواب من آمده ای
دیوارهای سکوتم
بوی تو را گرفته است
ومن نمی دانم
که از زیر آوار این فریادهای بی صدا
چگونه برخیزم؟!!!
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
نیلوفر در کویر👇
@lashkary
دیوارهای سکوتم
بوی تو را گرفته است
ومن نمی دانم
که از زیر آوار این فریادهای بی صدا
چگونه برخیزم؟!!!
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
نیلوفر در کویر👇
@lashkary
شب آمد و از دوست نشانه نرسیده
این دست به دامان زمانه نرسیده
این دفتر ما بسته شد وقصه سر آمد
بیچاره کلاغی که به خانه نرسیده
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی )
کانال اشعار👇👇👇
@lashkary
این دست به دامان زمانه نرسیده
این دفتر ما بسته شد وقصه سر آمد
بیچاره کلاغی که به خانه نرسیده
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی )
کانال اشعار👇👇👇
@lashkary
هر لحظه مزن سنگ به دامان سبویی
دل بسته مشو بر دل هر سلسله مویی
سنگی که قضا پیش تو انداخت، میانداز
هر لحظه به دامان دل آینه خویی
از سنگمکن خانه که چون سنگشود، دل
باید ز همه آینه ها دست بشویی
دادند زبانی که تو از مِهر بخوانی
نه آنکه برآن مُهر زنی .طعنه بگویی
دلمرده چو بودی ، نفست داد، مسیحا
چون زنده شدی، مست مشو بر همهبویی
باید که در این باغ، چنان غنچه بخندی
باید که بر این چشمه، چنان سرو برویی
مقصود ازاین چشمه، درخت است وگرنه
بسیار علف سبز شود بر لب جویی
بی خانه کسی نیست که او خانه ندارد
آن است که هر لحظه کند روی به سویی
ویرانه مشو برسر آنکس که در این دشت
دلخوش به همین بود که تو خانه اویی
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
دل بسته مشو بر دل هر سلسله مویی
سنگی که قضا پیش تو انداخت، میانداز
هر لحظه به دامان دل آینه خویی
از سنگمکن خانه که چون سنگشود، دل
باید ز همه آینه ها دست بشویی
دادند زبانی که تو از مِهر بخوانی
نه آنکه برآن مُهر زنی .طعنه بگویی
دلمرده چو بودی ، نفست داد، مسیحا
چون زنده شدی، مست مشو بر همهبویی
باید که در این باغ، چنان غنچه بخندی
باید که بر این چشمه، چنان سرو برویی
مقصود ازاین چشمه، درخت است وگرنه
بسیار علف سبز شود بر لب جویی
بی خانه کسی نیست که او خانه ندارد
آن است که هر لحظه کند روی به سویی
ویرانه مشو برسر آنکس که در این دشت
دلخوش به همین بود که تو خانه اویی
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
با دلم جز دل من محرم اسرار نبود
هيچ كس غير خودم با دل من يار نبود
كارواني است جهان،مي رودو مي گذرد
پاي من كاش در اين ورطه گرفتار نبود
گم شدم در شر وشورهمه ي حادثه ها
كاشكي راه دلم اينهمه دشوار نبود
من زخود بي خبرم ،كاش حديث دل من
شهره ي شهر، به هر كوچه و بازار نبود
دلم از دست دلم، سخت به تنگ آمده است
كاش در سينه ي من، اين دل بيمار نبود
خسته ام من زغزل هاي پر از رنج ملال
از غزل دفتر من كاش تل انبار نبود
#فاطمه_لشکری "راحیل کرمانی"
کانال اشعار
@lashkary
هيچ كس غير خودم با دل من يار نبود
كارواني است جهان،مي رودو مي گذرد
پاي من كاش در اين ورطه گرفتار نبود
گم شدم در شر وشورهمه ي حادثه ها
كاشكي راه دلم اينهمه دشوار نبود
من زخود بي خبرم ،كاش حديث دل من
شهره ي شهر، به هر كوچه و بازار نبود
دلم از دست دلم، سخت به تنگ آمده است
كاش در سينه ي من، اين دل بيمار نبود
خسته ام من زغزل هاي پر از رنج ملال
از غزل دفتر من كاش تل انبار نبود
#فاطمه_لشکری "راحیل کرمانی"
کانال اشعار
@lashkary
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک بسته مداد زرد زیبا آورد
یک مهر دگر به خانه ما آورد
هی برگبه برگ کند و بر دفتر ریخت
پاییز قشنگ را به اینجا آورد
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
یک مهر دگر به خانه ما آورد
هی برگبه برگ کند و بر دفتر ریخت
پاییز قشنگ را به اینجا آورد
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
امان از این خطوط قرمز
همیشه بی رحمند!!!!
همان بچگی ها هم
تمام شب را
من مشق می نوشتم
وصبح معلم
بی رحمانه رویشان
خط قرمز می کشید!!!!
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار👇👇👇
@lashkary
همیشه بی رحمند!!!!
همان بچگی ها هم
تمام شب را
من مشق می نوشتم
وصبح معلم
بی رحمانه رویشان
خط قرمز می کشید!!!!
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار👇👇👇
@lashkary
صبح است وهوا ونفس دلکش پاییز
من هستم ویک سینه از مهر تو لبریز
زیباست ،تو را دیدن از این پنجره صبح
زیباست، هوای تو در این صبح دل انگیز
#فاطمه_لشکری (راحیل)
کانال اشعار
@lashkary
من هستم ویک سینه از مهر تو لبریز
زیباست ،تو را دیدن از این پنجره صبح
زیباست، هوای تو در این صبح دل انگیز
#فاطمه_لشکری (راحیل)
کانال اشعار
@lashkary
پاییز ومن و خلوت یک باغ خیالی
آواز کلاغان وهوایی خوش وعالی
یک نیمکت کهنه و یک کوچه پر از برگ
امروز فقط جای قدم های توخالی
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
آواز کلاغان وهوایی خوش وعالی
یک نیمکت کهنه و یک کوچه پر از برگ
امروز فقط جای قدم های توخالی
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار
@lashkary
Forwarded from نیلوفر در کویر
غم انگیزم، پر از سوز نهانم
وتب، سوزانده مغز استخوانم
به دور از جانتان ،امشب در این شهر
(الف )افتاده از قلب (جهانم)
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار👇👇
@lashkary
وتب، سوزانده مغز استخوانم
به دور از جانتان ،امشب در این شهر
(الف )افتاده از قلب (جهانم)
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار👇👇
@lashkary
حکم کرده شاه دل، سرباز باشم روز وشب
پیکی از خمخانه های راز باشم روز وشب
خشت باشم همچو خالی، بر سر ابروی یار
بر سر دروازه شیراز باشم روز وشب
دست خون دادم که من بر عهد وپیمان قدیم
همچنان بودم که از آغاز باشم روز وشب
توکبوتر بودی و من باز، اما این دلم
باز می خواهد، کبوترباز باشم روز وشب
کوک شد ساز دلم با نغمه های جان تو
کوک هستم باتو گر دمساز باشم روز وشب
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار 👇👇
@lashkary
پیکی از خمخانه های راز باشم روز وشب
خشت باشم همچو خالی، بر سر ابروی یار
بر سر دروازه شیراز باشم روز وشب
دست خون دادم که من بر عهد وپیمان قدیم
همچنان بودم که از آغاز باشم روز وشب
توکبوتر بودی و من باز، اما این دلم
باز می خواهد، کبوترباز باشم روز وشب
کوک شد ساز دلم با نغمه های جان تو
کوک هستم باتو گر دمساز باشم روز وشب
#فاطمه_لشکری (راحیل کرمانی)
کانال اشعار 👇👇
@lashkary