Forwarded from موسیقی گلها
🔹🔸🔹بازم به بهانه سالروز تولد #حسین_دهلوی میشنویم از خوانندگان بین المللی و کلاسیک اپرا و نواهای محلی ایران شادروان
🔶#منیر_وکیلی ؛ و بایادی از او
🔷بشنویم آهنگ محلی
🔶 #قربانت
🔷 باآهنگی از #حسین_دهلوی
🗣
🌐 کانال موسیقی گلها
◍⃟❣ @MouseighiGolha
࿐ᭂ⸙🌷⸙ᭂ࿐
🔶#منیر_وکیلی ؛ و بایادی از او
🔷بشنویم آهنگ محلی
🔶 #قربانت
🔷 باآهنگی از #حسین_دهلوی
🗣
🌐 کانال موسیقی گلها
◍⃟❣ @MouseighiGolha
࿐ᭂ⸙🌷⸙ᭂ࿐
@MouseighiGolha
گل گندم/منیر وکیلی
♦♦«گل گندم»
🔷خواننده: #منیر_وکیلی
🔶ترانه و آهنگ: «محلی فارس»
✍گل گندم شکفته،گل گندم یار
میکارم همچین و هم چون
گل گندم،گل گندم،گل گندم یار
آسمون آبی و ماه میدرخشد یار
حاصل من شده سبز و دگرم
از چه بود ترس و هراس ای یار
🗣
🌐 کانال موسیقی گلها
◍⃟❣ @MouseighiGolha
࿐ᭂ⸙🌷⸙ᭂ࿐
🔷خواننده: #منیر_وکیلی
🔶ترانه و آهنگ: «محلی فارس»
✍گل گندم شکفته،گل گندم یار
میکارم همچین و هم چون
گل گندم،گل گندم،گل گندم یار
آسمون آبی و ماه میدرخشد یار
حاصل من شده سبز و دگرم
از چه بود ترس و هراس ای یار
🗣
🌐 کانال موسیقی گلها
◍⃟❣ @MouseighiGolha
࿐ᭂ⸙🌷⸙ᭂ࿐
@MouseighiGolha
عزیزجون_منیر وکیلی
🔷"عزیز جون"
🔶خواننده: #منیر_وکیلی
🔷آهنگ: #محلی_مازندرانی
🌐 کانال موسیقی گلها
◍⃟❣ @MouseighiGolha
࿐ᭂ⸙🌷⸙ᭂ࿐
🔶خواننده: #منیر_وکیلی
🔷آهنگ: #محلی_مازندرانی
🌐 کانال موسیقی گلها
◍⃟❣ @MouseighiGolha
࿐ᭂ⸙🌷⸙ᭂ࿐
*بریده ای از کتاب پشت پرده ریاکاری اثر " دن اریلی روانشناس ومتخصص اقتصاد رفتاری"*
یک درصد از مردم ریاکار و دزد هستند!!، اینها بهدنبال بازکردن قفلها و دستبرد به خانهها هستند.
و یک درصد از مردم نیز همیشه درستکار هستند!! و تحت هیچ شرایطی ریاکاری نمیکنند!!.
باقی 98 درصد مردم، تا زمانی درستکارند که، همه چیز درست باشد!!.
اکثر آنها، اگر شرایط به نحوی رقم بخورد که به حد کافی وسوسه شوند، آنها نیز ممکن است دست به خطا بزنند.......!!.
قفلها برای جلوگیری از نفوذِ دزدان نصب نمیشوند!!، دزدها بلد هستند که چگونه قفلها را باز کنند!!
قفلها برای حفاظت از مردم ِ نسبتاً درستکار، نصب میشوند تا آنها وسوسه نشوند و درستکار باقی بمانند!!.
در واقع تمام آدمها، پتانسیل کجروی را دارند، اما قیمت هر کسی، با دیگری فرق دارد!! و آستانه وسوسه هر کسی، با دیگری متفاوت است!!.
نویسنده در کتاب «پشت پرده ریاکاری!!» آزمایش های جالبی انجام داده است ؛
او در یک رستوران به عدهای از مشتریان چند سؤال میدهد تا آنها در ازای گرفتن 5 دلار به این سؤالات پاسخ دهند، اما هنگام دادن پول به جای 5 دلار 9 دلار میدهد!! و به گونهای تظاهر میکند که حواسش نیست و اشتباهاً 9 دلار داده است!!.
برخی از مشتریان صادقانه 4 دلار اضافه را برمی گردانند اما عدهای هم به روی خود نیاورده و 9 دلار را در جیب میگذارند و رستوران را ترک میکنند!!.
در آزمایش دیگری همین کار تکرار میشود با این تفاوت که نویسنده در هنگام گفت و گو با مشتریان، تلفن همراهش زنگ میخورد و چند دقیقهای با تلفن صحبت میکند و در انتها از مشتری برای اینکه وسط گفت و گو با آنها، به تلفن همراهش جواب داده عذرخواهی نمیکند و به نوعی بی احترامی میکند!!
در این آزمایش تعداد کسانی که 4 دلار اضافه را برمیگردانند کمتر از آزمایش اول است!!.
وقتی مشتریان احساس میکنند نویسنده، وقت آنها را بدون عذرخواهی گرفته، درصدد انتقام بر آمده و پول بیشتری که اشتباهاً نویسنده به آنها داده را باز نمیگردانند!!.
این آزمایش حاوی نکته جالبی است که میتوان از آن برای توجیه اینکه چرا در بعضی مناطق جهان آمار بالایی از ریاکاری و دزدی و ناهنجاری وجود دارد، استفاده کرد ؛
مردم زمانی که حس میکنند به آنها از سوی دستگاه حاکم ظلم میشود یا حق آنها در جایی خورده میشود، هرجا که دستشان برسد سعی خواهند کرد تا با ریاکاری و دزدی این حق خورده شده را جبران کنند........!!.
در واقع این سطح از دزدی و ریاکاری و
ناهنجاری در همه جوامع، به نوع تعاملِ دولت ها با مردم باز میگردد!
رفتار دولتها بشدت روی شکل گیری اخلاق در جامعه تأثیر گذار بوده و به سادگی میتواند مرزهای اخلاق را جابهجا کند!!.
در صورتی که الگوهای رفتاری حاکمیت به شکلی باشد که مردم احساس ظلم کنند، مردم خود را محق به نادیده گرفتن هنجارهای اخلاقی خواهند دانست و ریاکاری و دزدی و تقلب و....در جامعه پر رنگ شده و بعد از یک دوره زمانی از اخلاق، تنها نامی باقی خواهد ماند
یک درصد از مردم ریاکار و دزد هستند!!، اینها بهدنبال بازکردن قفلها و دستبرد به خانهها هستند.
و یک درصد از مردم نیز همیشه درستکار هستند!! و تحت هیچ شرایطی ریاکاری نمیکنند!!.
باقی 98 درصد مردم، تا زمانی درستکارند که، همه چیز درست باشد!!.
اکثر آنها، اگر شرایط به نحوی رقم بخورد که به حد کافی وسوسه شوند، آنها نیز ممکن است دست به خطا بزنند.......!!.
قفلها برای جلوگیری از نفوذِ دزدان نصب نمیشوند!!، دزدها بلد هستند که چگونه قفلها را باز کنند!!
قفلها برای حفاظت از مردم ِ نسبتاً درستکار، نصب میشوند تا آنها وسوسه نشوند و درستکار باقی بمانند!!.
در واقع تمام آدمها، پتانسیل کجروی را دارند، اما قیمت هر کسی، با دیگری فرق دارد!! و آستانه وسوسه هر کسی، با دیگری متفاوت است!!.
نویسنده در کتاب «پشت پرده ریاکاری!!» آزمایش های جالبی انجام داده است ؛
او در یک رستوران به عدهای از مشتریان چند سؤال میدهد تا آنها در ازای گرفتن 5 دلار به این سؤالات پاسخ دهند، اما هنگام دادن پول به جای 5 دلار 9 دلار میدهد!! و به گونهای تظاهر میکند که حواسش نیست و اشتباهاً 9 دلار داده است!!.
برخی از مشتریان صادقانه 4 دلار اضافه را برمی گردانند اما عدهای هم به روی خود نیاورده و 9 دلار را در جیب میگذارند و رستوران را ترک میکنند!!.
در آزمایش دیگری همین کار تکرار میشود با این تفاوت که نویسنده در هنگام گفت و گو با مشتریان، تلفن همراهش زنگ میخورد و چند دقیقهای با تلفن صحبت میکند و در انتها از مشتری برای اینکه وسط گفت و گو با آنها، به تلفن همراهش جواب داده عذرخواهی نمیکند و به نوعی بی احترامی میکند!!
در این آزمایش تعداد کسانی که 4 دلار اضافه را برمیگردانند کمتر از آزمایش اول است!!.
وقتی مشتریان احساس میکنند نویسنده، وقت آنها را بدون عذرخواهی گرفته، درصدد انتقام بر آمده و پول بیشتری که اشتباهاً نویسنده به آنها داده را باز نمیگردانند!!.
این آزمایش حاوی نکته جالبی است که میتوان از آن برای توجیه اینکه چرا در بعضی مناطق جهان آمار بالایی از ریاکاری و دزدی و ناهنجاری وجود دارد، استفاده کرد ؛
مردم زمانی که حس میکنند به آنها از سوی دستگاه حاکم ظلم میشود یا حق آنها در جایی خورده میشود، هرجا که دستشان برسد سعی خواهند کرد تا با ریاکاری و دزدی این حق خورده شده را جبران کنند........!!.
در واقع این سطح از دزدی و ریاکاری و
ناهنجاری در همه جوامع، به نوع تعاملِ دولت ها با مردم باز میگردد!
رفتار دولتها بشدت روی شکل گیری اخلاق در جامعه تأثیر گذار بوده و به سادگی میتواند مرزهای اخلاق را جابهجا کند!!.
در صورتی که الگوهای رفتاری حاکمیت به شکلی باشد که مردم احساس ظلم کنند، مردم خود را محق به نادیده گرفتن هنجارهای اخلاقی خواهند دانست و ریاکاری و دزدی و تقلب و....در جامعه پر رنگ شده و بعد از یک دوره زمانی از اخلاق، تنها نامی باقی خواهد ماند
برای رفع فساد در جامعه، دنبال یک یا دو یا ده مورد فاسد بزرگ نگردید، بلکه به دنبال هزاران و میلیونها فاسد کوچک باشید که هر یک در قلمرو خود از اصول و قوانین و اخلاق تخطی میکنند.
دن اریلی
دن اریلی
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "سعــــدی"
📚 باب هشتم (در آداب صحبت)
🌹آداب ۵۹
✨ عالِم را نشايد که سِفاهت از عامی به حِلم درگذراند که هر دوطرف را زيان دارد، هيبتِ اين کم شود و جهلِ آن مستحکم.
🔸چو با سِفله گويی به لطف و خَوشی
🔹فزون گرددش کبر و گردنکَشی
حکایت به قلم "سعــــدی"
📚 باب هشتم (در آداب صحبت)
🌹آداب ۵۹
✨ عالِم را نشايد که سِفاهت از عامی به حِلم درگذراند که هر دوطرف را زيان دارد، هيبتِ اين کم شود و جهلِ آن مستحکم.
🔸چو با سِفله گويی به لطف و خَوشی
🔹فزون گرددش کبر و گردنکَشی
نگذار که ذهنهای کوچک تو را متقاعد کنند که
رویاهات خیلی بزرگ هستند.
رویاهات خیلی بزرگ هستند.
انتظار معجزه از آسمان، در چهرهی
هرکسی مشهود است. امّا آیا معجزه
میتواند درمانگر اینهمه بیخردی باشد؟
ژوزه ساراماگو
هرکسی مشهود است. امّا آیا معجزه
میتواند درمانگر اینهمه بیخردی باشد؟
ژوزه ساراماگو
کاش می شد که شعار
جای خود را به شعوری می داد
تا چراغی گردد دست اندیشه مان . . .
جای خود را به شعوری می داد
تا چراغی گردد دست اندیشه مان . . .
Forwarded from آذرپژوه؛ مرکز مطالعات آذربایجان
#آذربایجان_را_بهتر_بشناسیم
ارّان صحیح است یا جمهوری آذربایجان؟
▫️حزب مساوات، به سال ۱۹۱۱ میلادی در شهر باکو تأسیس یافت. حزب مذکور در ماه ژوئن ۱۹۱۸ استقلال بخشی از قفقاز را زیر عنوان «جمهوری مستقل آذربایجان» اعلام کرد. حال آن که نام این سرزمین هیچگاه آذربایجان نبود.
▫️در آن روزها، گذاردن نام «آذربایجان» بر بخشی از قفقاز اعتراض عدهی کثیری از میهنپرستان را سبب گردید. اما سالها گذشت و ماجرا به دست فراموشی سپرده شد.
▫️گمان میرود گذاردن نام آذربایجان بر اران و شیروان قفقاز بنا بر خواست و سیاست عثمانیها بوده است، زیرا آنها که چند بار به آذربایجان ایران حمله بردند، با وجود کشتار فراوان همواره مقاومت شدید مردم آذربایجان را برابر خود مشاهده کردند و بنابراین قادر نبودند از راههای مستقیم مردم آذربایجان را به خود متمایل گردانند. از این رو طریق غیر مستقیم را در پیش گرفتند و در صدد برآمدند نخست قفقاز و آذربایجان را زیر نام واحد «آذربایجان» متحد گردانند و پس آنگاه دو سرزمین نامبرده را ضمیمۀ خاک خود کنند.
منبع : آذربایجان و ارّان (آلبانیای قفقاز)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-l5prfWnkh8WHA1A
ارّان صحیح است یا جمهوری آذربایجان؟
▫️حزب مساوات، به سال ۱۹۱۱ میلادی در شهر باکو تأسیس یافت. حزب مذکور در ماه ژوئن ۱۹۱۸ استقلال بخشی از قفقاز را زیر عنوان «جمهوری مستقل آذربایجان» اعلام کرد. حال آن که نام این سرزمین هیچگاه آذربایجان نبود.
▫️در آن روزها، گذاردن نام «آذربایجان» بر بخشی از قفقاز اعتراض عدهی کثیری از میهنپرستان را سبب گردید. اما سالها گذشت و ماجرا به دست فراموشی سپرده شد.
▫️گمان میرود گذاردن نام آذربایجان بر اران و شیروان قفقاز بنا بر خواست و سیاست عثمانیها بوده است، زیرا آنها که چند بار به آذربایجان ایران حمله بردند، با وجود کشتار فراوان همواره مقاومت شدید مردم آذربایجان را برابر خود مشاهده کردند و بنابراین قادر نبودند از راههای مستقیم مردم آذربایجان را به خود متمایل گردانند. از این رو طریق غیر مستقیم را در پیش گرفتند و در صدد برآمدند نخست قفقاز و آذربایجان را زیر نام واحد «آذربایجان» متحد گردانند و پس آنگاه دو سرزمین نامبرده را ضمیمۀ خاک خود کنند.
منبع : آذربایجان و ارّان (آلبانیای قفقاز)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-l5prfWnkh8WHA1A
Forwarded from کانال خبرفوری اخبار فوری
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کاریز
الّا حدیث دوست که تکرار میکنم... (۱)
کدام واژه و واژگان بیش از همه در غزلیات حافظ به کار رفته است؟ اصلاً در غزلیات حافظ چند کلمه غیرتکراری هست؟ در غزلیات سعدی و مولانا چطور؟ کدام یک حوزهٔ واژگان وسیعتری داشتهاند؟ این یادداشت از مجموعه بررسیهای آماری الفاظ چند اثر مهم ادبی است که هر یک را جدا خواهم آورد، منتهی اینجا نظر من به یک بررسی تطبیقی است، خاصّ غزلیات این سه سخنپرداز بزرگ.
این یادداشت خلاصه مقالهای است که علاقمندان میتوانند برای تفصیل لازم در باب روش و ابزار و دامنه تحقیق به اصل آن رجوع کنند.
از اینجا آغاز کنیم که دیوان حافظ شامل حدود ۶۳۰۰۰ واژه است که در این میان ۸۴۰۰ واژه ناتکراری است. این کاخ ظریف از هشت هزار واژه متنوّع ناهمگون ساخته شده و نسبت واژگان غیرتکراری به کلّ الفاظ، حدود سیزده و نیم درصد است. این نسبت در خصوص غزلیات سعدی هم تغییری نمیکند. امّا در شعر مولانا که به سادگی عناصر متفاوت و غیر ادبی را در شعر خود وارد میکند و چندان هم به سنّتهای شعری پابند نیست، بیشتر از شانزده درصد است. به واقع در دامنه بررسی یکسان، مولانا ۱۶۰۰ واژه غیر تکراری بیشتر به کار برده و حوزهٔ واژگان شعری او حدود بیست درصد بیشتر از حافظ و سعدی است.
اینک سراغ برخی واژگان پربسامد برویم. شاخصی که استفاده شده، و در میان دو کمان آمده، تعداد تکرار است در هر ده هزار واژه.
ای جان جان جانها جانی و چیز دیگر... پربسامدترین کلمهٔ معنیدار یا خاص و کلیدی، پیش و بیش از همه در زبان مولانا ظاهر میشود که واژه «جان» است (۹۴) در قیاس با سعدی (۵۰) و حافظ (۳۶). پربسامدترین کلمه مثنوی هم «جان» است.
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت... سپس واژه «دل» در زبان حافظ ظاهر میشود (۸۶) و سعدی باز به او نزدیک است (۷۸). نسبتش در مولانا کمتر (۵۹) است.
در ترتیب بسامد، اینجا به اسامی خاص «حافظ» و «سعدی» و شکل دیگر آن «سعدیا» برمیخوریم که موجب آن روشن است. متناظر آن، به نسبت کمتر، در زبان مولانا «شمس» و «تبریز» است.
از هر چه بگذریم، سخن دوست خوشتر است... و اینجاست که سعدی واژهٔ خاصّ خود را معرفی میکند: «دوست» که در زبان او بسیار به کار رفته (۷۰) است. نرخ کاربرد این واژه در زبان حافظ (۲۰) و مولانا فقط (۳) است. اختلاف بسامدها به راستی قابل توجه است و حقّ آن است که بر مبنای این معیار غزلیّات سعدی را «دوستنامه» بدانیم: الّا حدیث دوست که تکرار میکنم... و به همین معنی، آثار مولانا «جاننامه» است.
اینجا به واژه عشق میرسیم که سعدی (۵۲) و مولانا (۵۰) حدوداً با یک نرخ آن را استفاده کردهاند و حافظ کمتر (۳۲).
در بوستان حریفان، مانند لاله و گل... واژه شعری «گل» بیش از همه نزد حافظ به کار رفته (۳۲) و نزد سعدی (۲۱) و بعد مولانا (۱۹).
وین راه بینهایت... کاربرد «ره» و «راه» نزد حافظ (۳۶) دو برابر مولانا (۱۹) و سعدی (۱۷) است و به نوعی خاصّ او میشود و البته آن را در سایه سالک و راهرو هم میتوان دید.
چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن... «چشم» در زبان سعدی (۳۱) و حافظ (۳۰) یکسان و نزد مولانا (۲۲) کمتر است. «نظر» هم نزد سعدی (۲۶) بسیار بیش از حافظ (۱۴) بکار رفته و در زبان مولانا (۴)، خیلی اندک که مایهٔ شگفتی است. «دیده» هم (سعدی ۱۷، حافظ ۱۶ و مولانا ۱۱). همه جا این بسامد در نزد مولانا کم است.
ای آب ما را غوطه ده... میدانیم که «آب» برای مولانا (۲۷) مهمتر است تا حافظ (۱۸) و سعدی (۱۴). همینگونه است دریا که دو برابر نزد او (۱۰) استفاده شده در قیاس با سعدی (۵) و حافظ (۴).
«غم» در نزد حافظ و سعدی یکسان (۲۳) و نزد مولانا کاربردش کمترست (۱۲) و چه عجب؟ هر غمی کو گِرد ما گردید شد در خون خویش!
«دوش»، که نیاز به شاهد ندارد، در زبان حافظ (۱۱) بسیار بیش از سعدی (۶) و مولاناست (۳). امّا برخلاف دوش و دیشب، واژهٔ «امشب» در زبان مولانا (۱۳) بسیار پرکاربرد است و در سعدی کم (۳) و حافظ بسیار کمتر (۱).
ماییم مست و سرگران، فارغ ز کار دیگران... «مست» در زبان مولانا (۲۲)، دو برابر حافظ (۱۱) و سه برابر سعدی (۷) است.
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار... واژه «خاک» بیشتر نزد حافظ (۲۱)، سپس سعدی (۱۵) و کمتر نزد مولانا (۱۱).
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه... «کار» در زبان حافظ (۲۱) دو برابر سعدی (۱۰) و مولاناست (۱۰).
چه خون افتاد در دلها... «خون»: حافظ (۱۸)، سعدی (۱۶) و مولانا (۱۱).
«باده» نزد حافظ (۱۷) دو برابر مولاناست (۹). شگفتی اینجاست که سعدی به این واژه علاقهای نداشته و آن را بسیار کم به کار برده است (۱). باز ساقی و ساقیان در نزد سعدی (۶) بسیار کم است در قیاس با مولانا (۱۸) و حافظ (۲۲).
سرو نروید به بام، کیست که بر بام رفت؟... واژه «سرو» نزد سعدی (۱۹) و حافظ (۱۰) بسیار بیشتر از مولاناست (۴). شاهد آن که مولانا سنّت شعری مرسوم را دنبال نمیکرده است.
...
کدام واژه و واژگان بیش از همه در غزلیات حافظ به کار رفته است؟ اصلاً در غزلیات حافظ چند کلمه غیرتکراری هست؟ در غزلیات سعدی و مولانا چطور؟ کدام یک حوزهٔ واژگان وسیعتری داشتهاند؟ این یادداشت از مجموعه بررسیهای آماری الفاظ چند اثر مهم ادبی است که هر یک را جدا خواهم آورد، منتهی اینجا نظر من به یک بررسی تطبیقی است، خاصّ غزلیات این سه سخنپرداز بزرگ.
این یادداشت خلاصه مقالهای است که علاقمندان میتوانند برای تفصیل لازم در باب روش و ابزار و دامنه تحقیق به اصل آن رجوع کنند.
از اینجا آغاز کنیم که دیوان حافظ شامل حدود ۶۳۰۰۰ واژه است که در این میان ۸۴۰۰ واژه ناتکراری است. این کاخ ظریف از هشت هزار واژه متنوّع ناهمگون ساخته شده و نسبت واژگان غیرتکراری به کلّ الفاظ، حدود سیزده و نیم درصد است. این نسبت در خصوص غزلیات سعدی هم تغییری نمیکند. امّا در شعر مولانا که به سادگی عناصر متفاوت و غیر ادبی را در شعر خود وارد میکند و چندان هم به سنّتهای شعری پابند نیست، بیشتر از شانزده درصد است. به واقع در دامنه بررسی یکسان، مولانا ۱۶۰۰ واژه غیر تکراری بیشتر به کار برده و حوزهٔ واژگان شعری او حدود بیست درصد بیشتر از حافظ و سعدی است.
اینک سراغ برخی واژگان پربسامد برویم. شاخصی که استفاده شده، و در میان دو کمان آمده، تعداد تکرار است در هر ده هزار واژه.
ای جان جان جانها جانی و چیز دیگر... پربسامدترین کلمهٔ معنیدار یا خاص و کلیدی، پیش و بیش از همه در زبان مولانا ظاهر میشود که واژه «جان» است (۹۴) در قیاس با سعدی (۵۰) و حافظ (۳۶). پربسامدترین کلمه مثنوی هم «جان» است.
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت... سپس واژه «دل» در زبان حافظ ظاهر میشود (۸۶) و سعدی باز به او نزدیک است (۷۸). نسبتش در مولانا کمتر (۵۹) است.
در ترتیب بسامد، اینجا به اسامی خاص «حافظ» و «سعدی» و شکل دیگر آن «سعدیا» برمیخوریم که موجب آن روشن است. متناظر آن، به نسبت کمتر، در زبان مولانا «شمس» و «تبریز» است.
از هر چه بگذریم، سخن دوست خوشتر است... و اینجاست که سعدی واژهٔ خاصّ خود را معرفی میکند: «دوست» که در زبان او بسیار به کار رفته (۷۰) است. نرخ کاربرد این واژه در زبان حافظ (۲۰) و مولانا فقط (۳) است. اختلاف بسامدها به راستی قابل توجه است و حقّ آن است که بر مبنای این معیار غزلیّات سعدی را «دوستنامه» بدانیم: الّا حدیث دوست که تکرار میکنم... و به همین معنی، آثار مولانا «جاننامه» است.
اینجا به واژه عشق میرسیم که سعدی (۵۲) و مولانا (۵۰) حدوداً با یک نرخ آن را استفاده کردهاند و حافظ کمتر (۳۲).
در بوستان حریفان، مانند لاله و گل... واژه شعری «گل» بیش از همه نزد حافظ به کار رفته (۳۲) و نزد سعدی (۲۱) و بعد مولانا (۱۹).
وین راه بینهایت... کاربرد «ره» و «راه» نزد حافظ (۳۶) دو برابر مولانا (۱۹) و سعدی (۱۷) است و به نوعی خاصّ او میشود و البته آن را در سایه سالک و راهرو هم میتوان دید.
چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن... «چشم» در زبان سعدی (۳۱) و حافظ (۳۰) یکسان و نزد مولانا (۲۲) کمتر است. «نظر» هم نزد سعدی (۲۶) بسیار بیش از حافظ (۱۴) بکار رفته و در زبان مولانا (۴)، خیلی اندک که مایهٔ شگفتی است. «دیده» هم (سعدی ۱۷، حافظ ۱۶ و مولانا ۱۱). همه جا این بسامد در نزد مولانا کم است.
ای آب ما را غوطه ده... میدانیم که «آب» برای مولانا (۲۷) مهمتر است تا حافظ (۱۸) و سعدی (۱۴). همینگونه است دریا که دو برابر نزد او (۱۰) استفاده شده در قیاس با سعدی (۵) و حافظ (۴).
«غم» در نزد حافظ و سعدی یکسان (۲۳) و نزد مولانا کاربردش کمترست (۱۲) و چه عجب؟ هر غمی کو گِرد ما گردید شد در خون خویش!
«دوش»، که نیاز به شاهد ندارد، در زبان حافظ (۱۱) بسیار بیش از سعدی (۶) و مولاناست (۳). امّا برخلاف دوش و دیشب، واژهٔ «امشب» در زبان مولانا (۱۳) بسیار پرکاربرد است و در سعدی کم (۳) و حافظ بسیار کمتر (۱).
ماییم مست و سرگران، فارغ ز کار دیگران... «مست» در زبان مولانا (۲۲)، دو برابر حافظ (۱۱) و سه برابر سعدی (۷) است.
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار... واژه «خاک» بیشتر نزد حافظ (۲۱)، سپس سعدی (۱۵) و کمتر نزد مولانا (۱۱).
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه... «کار» در زبان حافظ (۲۱) دو برابر سعدی (۱۰) و مولاناست (۱۰).
چه خون افتاد در دلها... «خون»: حافظ (۱۸)، سعدی (۱۶) و مولانا (۱۱).
«باده» نزد حافظ (۱۷) دو برابر مولاناست (۹). شگفتی اینجاست که سعدی به این واژه علاقهای نداشته و آن را بسیار کم به کار برده است (۱). باز ساقی و ساقیان در نزد سعدی (۶) بسیار کم است در قیاس با مولانا (۱۸) و حافظ (۲۲).
سرو نروید به بام، کیست که بر بام رفت؟... واژه «سرو» نزد سعدی (۱۹) و حافظ (۱۰) بسیار بیشتر از مولاناست (۴). شاهد آن که مولانا سنّت شعری مرسوم را دنبال نمیکرده است.
...
Telegram
K-Images
Forwarded from کاریز
الّا حدیث دوست که تکرار میکنم... (۲)
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار... «صبا» که نزد حافظ، همچو دریاست نزد مولانا. حافظ (۱۷)، سعدی (۵) و مولانا فقط (۳). این در واژه «بوی» هم که نسبتی با آن دارد باز نمایان است (حافظ ۱۲، سعدی ۱۲ و مولانا ۴). همچنین در نسیم که در حافظ (۹) فراوان و در آثار مولانا (۱) به نسبت غایب است (و سعدی بین این دو، حدود ۵).
عقل بند رهروان است ای پسر... بسامد «عقل» در نزد مولانا (۱۵) و سعدی (۱۳) زیاد و نزد حافظ کم است (۶).
ماه شبافروز تویی ابر شکربار بیا... مه و ماه در نزد مولانا (۲۴) بیش از سعدی (۱۵) و حافظ است (۱۴) و هیچ شگفت نیست.
چو بشنوی سخن اهل دل... واژهٔ «سخن» را حافظ (۱۴) و سعدی (۱۳) دو برابر مولانا (۷) بکار میگیرند.
«خدا» و ترکیبات آن در نزد مولانا (۲۴) و حافظ (۲۲) زیاد و در نزد سعدی (۷) خیلی کم است!
به «رندی» شهره شد حافظ... و نیازی به تحلیل آماری نیست که نسبت ترکیبات رند، رندی و رندان در دیوان حافظ (۱۳)، قابل قیاس با سعدی (شش دهم) و مولانا نیست.
«حُسن» در فزون حافظ (۱۳)، در مقابل سعدی (۸) و آنگاه مولانا (۴).
«پیر» از واژههای خاص حافظ است (۱۳). نسبتش در مولانا و سعدی یکسان است (۳).
صورتگر دیبای چین، گو صورت رویش ببین... «صورت» بسامد بالایی دارد در شعر سعدی (۱۳) و سپس مولانا (۷) و بسیار کم در حافظ (۲). شگفتی نمایندهٔ نو به نو!
«زهی عشق که ما راست خدایا»... و میدانیم که مولانا (۱۲) چقدر این «زهی» را دوست دارد. شش برابر بیش از سعدی و حافظ (۲)
واژه شعری «شمع» در نزد حافظ (۱۲) دو برابر مولانا (۶) و سعدی (۵) است.
«حق» (چنان که در مثنوی) بسامد بالایی در شعر مولانا (۱۲) دارد و سپس سعدی (۵) و خیلی کم در حافظ (۱).
بر من چو عمر میگذرد پیر از آن شدم... واژهٔ عمر در نزد حافظ (۱۲) و سعدی (۱۰) چند برابر بیش از مولاناست (۳) که هیچ شکایت از گذر عمر نداشت.
ای هوسهای دلم بیا بیا بیا بیا... «بیا» واژه خاصّ حافظانه بود، نه؟ نه! بسامدش در غزل مولانا (۲۳) دو برابر حافظ (۱۲) و چهار برابر سعدی (۶) است.
«جان» را پیشتر دیدهایم، «تن» را چطور؟ همان ترتیب «جان» را دارد. مولانا (۱۲)، سعدی (۷) و حافظ (۳).
ما را که بَرَد خانه؟... «خانه» در نزد مولانا (۱۲) پرکاربردتر است تا حافظ (۶) و سعدی (۵).
و قرعهٔ بیشترین بسامد «دولت» به نام حافظ (۱۱) است... بعد مولانا (۶) و سعدی (۴).
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم... و سعدی (۱۱) این «خلق» را بسیار دوست دارد نسبت به مولانا (۴) و حافظ (۳).
ما را همه شب نمیبرد خواب... و این «خواب» را سعدی (۱۱) بیشتر به کار میگیرد تا مولانا (۷) و حافظ (۷)
اگر عطّار عاشق بُد، سنایی شاه و فایق بُد... بسامد «شاه» در نزد مولانا (۱۱) نزدیک به حافظ (۱۰) است امّا سعدی (۱) به طرز شگفتانگیزی از آن احتراز کرده گرچه پادشاه (۲) را ترجیح داده است.
نوح تویی روح تویی... شدیدتر از تفاوت «جان»، اختلاف در کاربرد «روح» است که در زبان مولانا (۱۰) پنج برابر سعدی و حافظ آمده است (۲).
حافظ به خود نپوشید این خرقهٔ میآلود... «خرقه» واژهٔ خاص حافظانه است (۱۰)، و کاربردش چند برابر سعدی (۲) و مولانا (۱).
«کف»، به هر دو معنی مرتبط با دریا، یا کف و دست، واژهٔ خاص مولاناییست (۱۰) تا حافظ (۳) و سعدی (۲).
تا باد چنین بادا.. و این «بادا» (و همچنین مبادا) بسیار مولانایی است (۹) و بسامد آن ده بار بیش از سعدی و حافظ است.
در گوش جانم میرسد طبل رحیل از آسمان... «آسمان» در شعر مولانا (۹) سه برابر بیشتر از شعرای شیراز (۳) ظهور میکند.
این «بخت» مشهور حافظ (۹) که مثال هم نمیخواهد بیشتر از سعدی (۶) و چند برابر مولانا (۲) است.
بنده را نام خویشتن نبود... و این «خویشتن» از واژههای خاص سعدی (۹) است که چهار برابر حافظ (۲) و مولانا (۲) به کار میگیرد.
حافظ را متاثر از ملامتیه دانستهاند ولی بسامد «ملامت» در زبان سعدی (۸) چهار برابر حافظ (۲) و ده برابر مولاناست (شش دهم).
همین جا بایستیم که «نیست جیحون، نیست جو، دریاست این». مختصری از بسامد واژگان را در قالب دو نمودار هم آوردهام، چرا که در مقایسه نسبتها، خواندن چو دیدار نیست!
دور از استنتاجهای ساده و تعمیمهای شتابزده، این نوع پژوهشهای آماری مفید است و با مقایسه این شاخصهاست که میتوان از کم و زیاد گفت. این که سعدی این قدر حدیث «دوست» را تکرار میکند، حافظ به «دوش» و خاطره ازلی میاندیشد و «جان» مولانا همین «امشب» قصد «آسمان» دارد، همه از نسبت و شدّت تکرار واژگان برمیآید. روش و دامنه محاسبات را هم میتوان قدم به قدم دقیقتر و قابلاعتمادتر ساخت و با وجود همه تقریبها و اشکالات ناگزیر، از یاد نبرد که... گر چه نتوان خورد طوفانِ سحاب / کی توان کردن به ترکِ خوردِ آب؟
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار... «صبا» که نزد حافظ، همچو دریاست نزد مولانا. حافظ (۱۷)، سعدی (۵) و مولانا فقط (۳). این در واژه «بوی» هم که نسبتی با آن دارد باز نمایان است (حافظ ۱۲، سعدی ۱۲ و مولانا ۴). همچنین در نسیم که در حافظ (۹) فراوان و در آثار مولانا (۱) به نسبت غایب است (و سعدی بین این دو، حدود ۵).
عقل بند رهروان است ای پسر... بسامد «عقل» در نزد مولانا (۱۵) و سعدی (۱۳) زیاد و نزد حافظ کم است (۶).
ماه شبافروز تویی ابر شکربار بیا... مه و ماه در نزد مولانا (۲۴) بیش از سعدی (۱۵) و حافظ است (۱۴) و هیچ شگفت نیست.
چو بشنوی سخن اهل دل... واژهٔ «سخن» را حافظ (۱۴) و سعدی (۱۳) دو برابر مولانا (۷) بکار میگیرند.
«خدا» و ترکیبات آن در نزد مولانا (۲۴) و حافظ (۲۲) زیاد و در نزد سعدی (۷) خیلی کم است!
به «رندی» شهره شد حافظ... و نیازی به تحلیل آماری نیست که نسبت ترکیبات رند، رندی و رندان در دیوان حافظ (۱۳)، قابل قیاس با سعدی (شش دهم) و مولانا نیست.
«حُسن» در فزون حافظ (۱۳)، در مقابل سعدی (۸) و آنگاه مولانا (۴).
«پیر» از واژههای خاص حافظ است (۱۳). نسبتش در مولانا و سعدی یکسان است (۳).
صورتگر دیبای چین، گو صورت رویش ببین... «صورت» بسامد بالایی دارد در شعر سعدی (۱۳) و سپس مولانا (۷) و بسیار کم در حافظ (۲). شگفتی نمایندهٔ نو به نو!
«زهی عشق که ما راست خدایا»... و میدانیم که مولانا (۱۲) چقدر این «زهی» را دوست دارد. شش برابر بیش از سعدی و حافظ (۲)
واژه شعری «شمع» در نزد حافظ (۱۲) دو برابر مولانا (۶) و سعدی (۵) است.
«حق» (چنان که در مثنوی) بسامد بالایی در شعر مولانا (۱۲) دارد و سپس سعدی (۵) و خیلی کم در حافظ (۱).
بر من چو عمر میگذرد پیر از آن شدم... واژهٔ عمر در نزد حافظ (۱۲) و سعدی (۱۰) چند برابر بیش از مولاناست (۳) که هیچ شکایت از گذر عمر نداشت.
ای هوسهای دلم بیا بیا بیا بیا... «بیا» واژه خاصّ حافظانه بود، نه؟ نه! بسامدش در غزل مولانا (۲۳) دو برابر حافظ (۱۲) و چهار برابر سعدی (۶) است.
«جان» را پیشتر دیدهایم، «تن» را چطور؟ همان ترتیب «جان» را دارد. مولانا (۱۲)، سعدی (۷) و حافظ (۳).
ما را که بَرَد خانه؟... «خانه» در نزد مولانا (۱۲) پرکاربردتر است تا حافظ (۶) و سعدی (۵).
و قرعهٔ بیشترین بسامد «دولت» به نام حافظ (۱۱) است... بعد مولانا (۶) و سعدی (۴).
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم... و سعدی (۱۱) این «خلق» را بسیار دوست دارد نسبت به مولانا (۴) و حافظ (۳).
ما را همه شب نمیبرد خواب... و این «خواب» را سعدی (۱۱) بیشتر به کار میگیرد تا مولانا (۷) و حافظ (۷)
اگر عطّار عاشق بُد، سنایی شاه و فایق بُد... بسامد «شاه» در نزد مولانا (۱۱) نزدیک به حافظ (۱۰) است امّا سعدی (۱) به طرز شگفتانگیزی از آن احتراز کرده گرچه پادشاه (۲) را ترجیح داده است.
نوح تویی روح تویی... شدیدتر از تفاوت «جان»، اختلاف در کاربرد «روح» است که در زبان مولانا (۱۰) پنج برابر سعدی و حافظ آمده است (۲).
حافظ به خود نپوشید این خرقهٔ میآلود... «خرقه» واژهٔ خاص حافظانه است (۱۰)، و کاربردش چند برابر سعدی (۲) و مولانا (۱).
«کف»، به هر دو معنی مرتبط با دریا، یا کف و دست، واژهٔ خاص مولاناییست (۱۰) تا حافظ (۳) و سعدی (۲).
تا باد چنین بادا.. و این «بادا» (و همچنین مبادا) بسیار مولانایی است (۹) و بسامد آن ده بار بیش از سعدی و حافظ است.
در گوش جانم میرسد طبل رحیل از آسمان... «آسمان» در شعر مولانا (۹) سه برابر بیشتر از شعرای شیراز (۳) ظهور میکند.
این «بخت» مشهور حافظ (۹) که مثال هم نمیخواهد بیشتر از سعدی (۶) و چند برابر مولانا (۲) است.
بنده را نام خویشتن نبود... و این «خویشتن» از واژههای خاص سعدی (۹) است که چهار برابر حافظ (۲) و مولانا (۲) به کار میگیرد.
حافظ را متاثر از ملامتیه دانستهاند ولی بسامد «ملامت» در زبان سعدی (۸) چهار برابر حافظ (۲) و ده برابر مولاناست (شش دهم).
همین جا بایستیم که «نیست جیحون، نیست جو، دریاست این». مختصری از بسامد واژگان را در قالب دو نمودار هم آوردهام، چرا که در مقایسه نسبتها، خواندن چو دیدار نیست!
دور از استنتاجهای ساده و تعمیمهای شتابزده، این نوع پژوهشهای آماری مفید است و با مقایسه این شاخصهاست که میتوان از کم و زیاد گفت. این که سعدی این قدر حدیث «دوست» را تکرار میکند، حافظ به «دوش» و خاطره ازلی میاندیشد و «جان» مولانا همین «امشب» قصد «آسمان» دارد، همه از نسبت و شدّت تکرار واژگان برمیآید. روش و دامنه محاسبات را هم میتوان قدم به قدم دقیقتر و قابلاعتمادتر ساخت و با وجود همه تقریبها و اشکالات ناگزیر، از یاد نبرد که... گر چه نتوان خورد طوفانِ سحاب / کی توان کردن به ترکِ خوردِ آب؟
Telegram
K-Images
Forwarded from Khorram 🏡
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مرا به رقص بیاور....
باصدای افسانه ای لئونارد کوهن
بهانه اي براي شاد زيستن💃
روز جهانی رقص یک جشن جهانی رقص است که توسط کمیته رقص مؤسسه بینالمللی تئاتر (ITI)، همکار اصلی هنرهای نمایشی یونسکو ایجاد شدهاست. این رویداد هر ساله در ۲۹ آوریل، یعنی سالگرد تولد ژان ژرژ نووره (۱۸۱۰–۱۷۲۷)، خالق باله مدرن برگزار میشود. در این روز تلاش میشود تا از طریق رویدادها و جشنوارههایی که در سراسر جهان برگزار میشود مشارکت و آموزش رقص را تشویق کند. یونسکو رسماً ITI را به عنوان سازندگان و برگزار کننده این رویداد به رسمیت میشناسد.
هدف از این نامگذاری ارج نهادن به رقص به عنوان زبانی جهانی است؛ زبانی که انسانها را در صلح و دوستی به هم نزدیک میکند.
باصدای افسانه ای لئونارد کوهن
بهانه اي براي شاد زيستن💃
روز جهانی رقص یک جشن جهانی رقص است که توسط کمیته رقص مؤسسه بینالمللی تئاتر (ITI)، همکار اصلی هنرهای نمایشی یونسکو ایجاد شدهاست. این رویداد هر ساله در ۲۹ آوریل، یعنی سالگرد تولد ژان ژرژ نووره (۱۸۱۰–۱۷۲۷)، خالق باله مدرن برگزار میشود. در این روز تلاش میشود تا از طریق رویدادها و جشنوارههایی که در سراسر جهان برگزار میشود مشارکت و آموزش رقص را تشویق کند. یونسکو رسماً ITI را به عنوان سازندگان و برگزار کننده این رویداد به رسمیت میشناسد.
هدف از این نامگذاری ارج نهادن به رقص به عنوان زبانی جهانی است؛ زبانی که انسانها را در صلح و دوستی به هم نزدیک میکند.
Forwarded from طربستان
4_303022277878875033.mp4
19.3 MB
رقص سنتی و زیبای مردم ایرلند به مناسبت روز جهانی رقص
به #طربستان به پیوندید👇👇👇
@tarabesstaan
http://t.me/tarabesstaan
به #طربستان به پیوندید👇👇👇
@tarabesstaan
http://t.me/tarabesstaan
Forwarded from تحلیل و رصد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
🎥رقص بسیار زیبای بانوان #گیلانی
(به پیوست آواز فولک دلنشین آن حوالی)
آخ! می جانه یاره دگودوبوُ قبای گالشی
آها بوگو
امره بجار بمه بو، زحمت بکیشی
آها بوگو
می چلچرانه، ای ای!
می چلچرانه، ای ای!
امشب شِمی خونه ور؛ شیرینی خورانه
د گوته منم شو خوته منم
آفتابه سنگینه؛ جور گیته منم
چندی مو پوس وا بکنم؛ ای پرتقاله
آها بوگو
@tahlilvarasad
🎥رقص بسیار زیبای بانوان #گیلانی
(به پیوست آواز فولک دلنشین آن حوالی)
آخ! می جانه یاره دگودوبوُ قبای گالشی
آها بوگو
امره بجار بمه بو، زحمت بکیشی
آها بوگو
می چلچرانه، ای ای!
می چلچرانه، ای ای!
امشب شِمی خونه ور؛ شیرینی خورانه
د گوته منم شو خوته منم
آفتابه سنگینه؛ جور گیته منم
چندی مو پوس وا بکنم؛ ای پرتقاله
آها بوگو
@tahlilvarasad
Forwarded from کانال کیوان پهلوان (کیوان پهلوان)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رقص جمعی زوربای یونانی