Forwarded from Ebrahim farajipour
🌎روز جهانی کوهستان ٢٠٢٣
احیای اکوسیستمهای کوهستانی موضوع امسال روز جهانی کوهستان در ۱۱ دسامبر است.
در این مورد بیشتر بخوانید:
https://kouheghaf.blogspot.com/2023/12/blog-post_10.html?m=1
@koohnevisaneiran
احیای اکوسیستمهای کوهستانی موضوع امسال روز جهانی کوهستان در ۱۱ دسامبر است.
در این مورد بیشتر بخوانید:
https://kouheghaf.blogspot.com/2023/12/blog-post_10.html?m=1
@koohnevisaneiran
ای شمیم با طراوت
ای کوهستان زیبا
مرا در آغوش امن خود جای ده و رهایم نکن ....
در من پارهای از تو میتپد ....
📷✍ناهید امیری
آنقدر از تو مینویسم تا فارسی تمام شود ...
https://t.me/koohnevisaneiran
ای کوهستان زیبا
مرا در آغوش امن خود جای ده و رهایم نکن ....
در من پارهای از تو میتپد ....
📷✍ناهید امیری
آنقدر از تو مینویسم تا فارسی تمام شود ...
https://t.me/koohnevisaneiran
"به مناسبت روز جهانی کوهستان"
با درود به دوستداران کوه ها
بار دیگر ۱۱ دسامبر، روز جهانی کوهستان از راه رسید و دوستداران کوهستان فرا رسیدن آن را به یکدیگر تبریک می گویند.
با وجودیکه از اولین سال اعلام این روز از سال ۲۰۰۳ میلادی سال ها می گذرد اما حال و روز کوه های ما هر سال از سال قبل بدتر شده و هیچ نشانه ای هم از تغییر این وضعیت دیده نمی شود.
این در حالی است که با وجود بی مهری های ما به کوه ها، این زیست بوم ها همچنان سخاوتمندانه ، منابع و خدمات خود را در اختیارما قرار می دهند و سال ها است که آنان که دل در گرو کوهستان دارند دغدغه های خود را فریاد می زنند اما متاسفانه نه گوش شنوایی در کار است و نه اقدامی در خور که فشار بر این نواحی را کاهش دهد.
این حرف ها تکراری است و تنها دل سوختگان واقعی کوهستان، یعنی کوهنوردان در این سال ها جانانه ایستاده و بر اهداف خود پای فشرده اند و امید آن دارند تا کوشش های آنان به حفظ این زیست بوم های ارزشمند و در عین حال شکننده و آسیب پذیر منجر شود.
با آرزوی کوه هایی سرسبز
✍️عبدالله اشتری
T.me/koohnevisaneiran
با درود به دوستداران کوه ها
بار دیگر ۱۱ دسامبر، روز جهانی کوهستان از راه رسید و دوستداران کوهستان فرا رسیدن آن را به یکدیگر تبریک می گویند.
با وجودیکه از اولین سال اعلام این روز از سال ۲۰۰۳ میلادی سال ها می گذرد اما حال و روز کوه های ما هر سال از سال قبل بدتر شده و هیچ نشانه ای هم از تغییر این وضعیت دیده نمی شود.
این در حالی است که با وجود بی مهری های ما به کوه ها، این زیست بوم ها همچنان سخاوتمندانه ، منابع و خدمات خود را در اختیارما قرار می دهند و سال ها است که آنان که دل در گرو کوهستان دارند دغدغه های خود را فریاد می زنند اما متاسفانه نه گوش شنوایی در کار است و نه اقدامی در خور که فشار بر این نواحی را کاهش دهد.
این حرف ها تکراری است و تنها دل سوختگان واقعی کوهستان، یعنی کوهنوردان در این سال ها جانانه ایستاده و بر اهداف خود پای فشرده اند و امید آن دارند تا کوشش های آنان به حفظ این زیست بوم های ارزشمند و در عین حال شکننده و آسیب پذیر منجر شود.
با آرزوی کوه هایی سرسبز
✍️عبدالله اشتری
T.me/koohnevisaneiran
به بهانه دهمین جشنواره صعود برتر سال ۱۴۰۲
حرفی برای گفتن
شایستگی های جامعه کوهنوردی را فراموش نکنیم،به مناسبت جشنواره صعودهای برتر
بی راه نیست به پاس انجام کارهای شاخص بی مانند دیواره نوردان،قله نوردان،دره نوردان غارنوردان وقهرمانان بی نام ونشان عرصه های مختلف ورزش کوهنوردی،لحظاتی به گذشته برگردیم ،حسب احترام یادی از چهره های شاخص وتلاشگران دهه های پیشین داشته باشیم و از سویی دقایقی افکار نسل کنونی وجوانان پا براه این عرصه را لختی به چالش کشیده و به گذشته های دورتر باز گردانیم، تا قدردان موسپیدانی باشیم که با اندک تجهیزات وساز وبرگ کوهنوردی ونیز با ناسازگاری های طبیعت در بازگشایی ها و صعودهای سخت و دشوار گفتمانی آغاز نماییم. اکنون شاید بازخوانی خاطرات و رد پای آنان برای نسل کنونی همانند قصه و رویا از مقابل دیدگان صحنه آرایی می کند واز باب یاد آوری به نسل کنونی و وارثان این حکایت تلخ وشیرین که آنان چگونه تاریخ ساز شدند ونسل برآمده از جامعه فعلی کجا ایستاده است؟مراجعه وباز گشت به تاریخ همواره راه گشا و میزان عملکرد و ناکرده ها را حکایت می کند ونیز سبب ترغیب جوانان که در صحنه بمانند ،مشابه سازی کنند و به کارهای نوین روی بیاوند.
شرایط ناپایدار و زمستان های سخت ، ابزارهای دست ساز و مسیرهای ناگشوده همه حاکی از دشواری ها وناگفته های جوانان پیشین است که یا اکنون از دیدار آنان محروم هستیم ویا دیگر دل ودماغی برای بازگویی وحضور خود ندارند.
رل کوبی وفرونشاندن اولین میخ به دیواره بیستون،گشایش دهها مسیر پر تنش بر روی دیواره شگفت انگیز علم کوه ،کشف وپیمودن مدخل سهمگین غارها ونیز پر کشیدن واز جان گذشتن همه از کارنامه درخشان وفراز ونشیب نسل گذشته وقهرمانان بی نام نشانی است که شایداکنون پای رفتن نداشته ویا بسختی زمانه سپری می کنند ،در این مجال مختصر یادآوری نام و ذکر کارنامه گذشته میسر نیست که شاید اطاله کلام باشد و از سویی نگارنده شرمنده ناگفته ها وناشنیده ها شود، اما بخاطر بسپاریم که گیلانپور ها وامثال کتیبه ها و بسیاری از چهره های ناشناخته آغاز گر این راه پر ماجرا بودند ونسل مابعد نوری ها،نجاریان ها،عیوضی و هزاران دلباخته این عرصه بی پایان مصمم وبا اراده از روی عشق پای کار ماندند ،بازگشایی وبازآفرینی کردند،حسب مشیت روزگار یا پای کار هستند ویا فقط نامی از آنان در صحنه مانده است به قول شاعر
آتش عشق بدین سوز نبوده است نخست
هرکه پیدا شده بر آن زده دامانی چند
چه گذشته های سخت وچه ماجراجویی عاشقانه ای که هنوز برای تسلی خاطر و باز گویی افتخارات بی اختیار به گذشته ها بر می گردیم وشاید حسرتی وآهی نیز از سینه برآید که آرزو بر جوانان عیب نیست.
از خاطر نبریم که به موازات پیشروی بروی دیواره ها ،کارنامه درخشان کوهنوردی حرفه ای وهیمالیانوردی وایستادن بر بلندای زمین وهمچنین عرصه های فرهنگی و نوشتار همه از برترین افتخارات جامعه کوهنوردی بوده که اکنون کوه بانوان وکوه مردان در تداوم وپاسداری از آن همت گماشته اند وادامه دهنده این مسیر سخت وجانفرسا هستند، ناسپاس نباشیم که تکنولوژی ،فنون نوین دواره نوردی ،تجهیزات و دانش کوهنوردی در روزگار کنونی نقطه قوت و از اسباب کار و ملزوماتی است که در گذشته های دورتر از آن محروم بودیم و اکنون به یاری در دست است ،به این خاطر بازگشت به تاریخ و یادآوری فاتحین بلندای قلل و ثابت گذاری وکشف مسیربروی دیواره ها ویخچال ها به جهت پاسداشت ره روان این مسیر ونیز الگو برداری وچراغ راه آینده است که خوب است از آنها غافل نشویم ،لذا تعریف وتمجید از کارنامه گذشته وباز گویی خاطرات حسب وظیفه احترام به نسل گذشته و باز نگری به ناکرده ها وهمچنین همراه شدن با نسلی که هم اکنون حرفی برای گفتن دارند وحتم به یقین از تاریخ وفراز ونشیب گذشته بی خبر نیستند ،از این رو با تمام توان وبضاعت برای پاسداری وحفظ کرامت پیشکسوتان تمام قد در صحنه حضور دارند و کلنگ ، این نماد فن وفرهنگ این رشته ورزشی را بردوش کشیده وبر زمین نمی گذارند ،همچنین شایسته است قدردان حامیان و بانیان چنین همایش ها باشیم که با همه زحمات و نارسایی های گفته و ناگفته بانی گردهمایی ودیدار مسرت بخشی می شوند که به دگر بار شاید میسر نگردد. اما اکنون به یمن این رخداد بزرگ دقایقی درکنار هم چهره به چهره دیدار تازه می گردد و خاطر آسوده می شود که هنوز هستیم و راه ادامه دارد
جهان جاودان نماند به کس
همین جاودان نام نیک است وبس
✍️ابراهیم فرجی پور ۲۰ آذر ۱۴۰۲
حرفی برای گفتن
شایستگی های جامعه کوهنوردی را فراموش نکنیم،به مناسبت جشنواره صعودهای برتر
بی راه نیست به پاس انجام کارهای شاخص بی مانند دیواره نوردان،قله نوردان،دره نوردان غارنوردان وقهرمانان بی نام ونشان عرصه های مختلف ورزش کوهنوردی،لحظاتی به گذشته برگردیم ،حسب احترام یادی از چهره های شاخص وتلاشگران دهه های پیشین داشته باشیم و از سویی دقایقی افکار نسل کنونی وجوانان پا براه این عرصه را لختی به چالش کشیده و به گذشته های دورتر باز گردانیم، تا قدردان موسپیدانی باشیم که با اندک تجهیزات وساز وبرگ کوهنوردی ونیز با ناسازگاری های طبیعت در بازگشایی ها و صعودهای سخت و دشوار گفتمانی آغاز نماییم. اکنون شاید بازخوانی خاطرات و رد پای آنان برای نسل کنونی همانند قصه و رویا از مقابل دیدگان صحنه آرایی می کند واز باب یاد آوری به نسل کنونی و وارثان این حکایت تلخ وشیرین که آنان چگونه تاریخ ساز شدند ونسل برآمده از جامعه فعلی کجا ایستاده است؟مراجعه وباز گشت به تاریخ همواره راه گشا و میزان عملکرد و ناکرده ها را حکایت می کند ونیز سبب ترغیب جوانان که در صحنه بمانند ،مشابه سازی کنند و به کارهای نوین روی بیاوند.
شرایط ناپایدار و زمستان های سخت ، ابزارهای دست ساز و مسیرهای ناگشوده همه حاکی از دشواری ها وناگفته های جوانان پیشین است که یا اکنون از دیدار آنان محروم هستیم ویا دیگر دل ودماغی برای بازگویی وحضور خود ندارند.
رل کوبی وفرونشاندن اولین میخ به دیواره بیستون،گشایش دهها مسیر پر تنش بر روی دیواره شگفت انگیز علم کوه ،کشف وپیمودن مدخل سهمگین غارها ونیز پر کشیدن واز جان گذشتن همه از کارنامه درخشان وفراز ونشیب نسل گذشته وقهرمانان بی نام نشانی است که شایداکنون پای رفتن نداشته ویا بسختی زمانه سپری می کنند ،در این مجال مختصر یادآوری نام و ذکر کارنامه گذشته میسر نیست که شاید اطاله کلام باشد و از سویی نگارنده شرمنده ناگفته ها وناشنیده ها شود، اما بخاطر بسپاریم که گیلانپور ها وامثال کتیبه ها و بسیاری از چهره های ناشناخته آغاز گر این راه پر ماجرا بودند ونسل مابعد نوری ها،نجاریان ها،عیوضی و هزاران دلباخته این عرصه بی پایان مصمم وبا اراده از روی عشق پای کار ماندند ،بازگشایی وبازآفرینی کردند،حسب مشیت روزگار یا پای کار هستند ویا فقط نامی از آنان در صحنه مانده است به قول شاعر
آتش عشق بدین سوز نبوده است نخست
هرکه پیدا شده بر آن زده دامانی چند
چه گذشته های سخت وچه ماجراجویی عاشقانه ای که هنوز برای تسلی خاطر و باز گویی افتخارات بی اختیار به گذشته ها بر می گردیم وشاید حسرتی وآهی نیز از سینه برآید که آرزو بر جوانان عیب نیست.
از خاطر نبریم که به موازات پیشروی بروی دیواره ها ،کارنامه درخشان کوهنوردی حرفه ای وهیمالیانوردی وایستادن بر بلندای زمین وهمچنین عرصه های فرهنگی و نوشتار همه از برترین افتخارات جامعه کوهنوردی بوده که اکنون کوه بانوان وکوه مردان در تداوم وپاسداری از آن همت گماشته اند وادامه دهنده این مسیر سخت وجانفرسا هستند، ناسپاس نباشیم که تکنولوژی ،فنون نوین دواره نوردی ،تجهیزات و دانش کوهنوردی در روزگار کنونی نقطه قوت و از اسباب کار و ملزوماتی است که در گذشته های دورتر از آن محروم بودیم و اکنون به یاری در دست است ،به این خاطر بازگشت به تاریخ و یادآوری فاتحین بلندای قلل و ثابت گذاری وکشف مسیربروی دیواره ها ویخچال ها به جهت پاسداشت ره روان این مسیر ونیز الگو برداری وچراغ راه آینده است که خوب است از آنها غافل نشویم ،لذا تعریف وتمجید از کارنامه گذشته وباز گویی خاطرات حسب وظیفه احترام به نسل گذشته و باز نگری به ناکرده ها وهمچنین همراه شدن با نسلی که هم اکنون حرفی برای گفتن دارند وحتم به یقین از تاریخ وفراز ونشیب گذشته بی خبر نیستند ،از این رو با تمام توان وبضاعت برای پاسداری وحفظ کرامت پیشکسوتان تمام قد در صحنه حضور دارند و کلنگ ، این نماد فن وفرهنگ این رشته ورزشی را بردوش کشیده وبر زمین نمی گذارند ،همچنین شایسته است قدردان حامیان و بانیان چنین همایش ها باشیم که با همه زحمات و نارسایی های گفته و ناگفته بانی گردهمایی ودیدار مسرت بخشی می شوند که به دگر بار شاید میسر نگردد. اما اکنون به یمن این رخداد بزرگ دقایقی درکنار هم چهره به چهره دیدار تازه می گردد و خاطر آسوده می شود که هنوز هستیم و راه ادامه دارد
جهان جاودان نماند به کس
همین جاودان نام نیک است وبس
✍️ابراهیم فرجی پور ۲۰ آذر ۱۴۰۲
حضور ارزشمند کوهنویسان گرامی در دهمین جشنواره صعود برتر سال ۱۴۰۲
-محسن نیکروش : رئیس هیئت داوران جشنواره
-ابراهیم فرجی پور : مولف(کوهنویس) برتر جشنواره
T.me/koohnevisaneiran
-محسن نیکروش : رئیس هیئت داوران جشنواره
-ابراهیم فرجی پور : مولف(کوهنویس) برتر جشنواره
T.me/koohnevisaneiran
نقش قلم
✍️محمد امجدیان
به بهانه انتشار کتاب"جدول سنگ" از استاد محمدباقر عیوضی(سنگنوردی،گشایش مسیر)
در ایران تولید محتوا و چاپ کتاب کاری طاقت فرساست،از ابتدا می بایست با عشق هم قدم شد وعاشقانه خواند و عاشقانه نوشت.
نوشتار خوبی که درآستانه چاپ می رسد،حاصل چکیده روح،جسم وذهن نویسنده است که در قالب کتاب در می آید و با افتخار عرض اندام معنوی می کند و این ارزش معنوی را با هیچ معیاری نمی توان سنجید،مگر با گوهر قابل قیاس باشد.
بعضی از دولت ها فقط از جنبه اقتصادی به این موضوع نگاه می کنند وچه بسا یکی ازعلل شکست هر فرهنگی از جمله صنایع فرهنگی آن همین دیدگاه باشد،آموزش غلط وعدم امکانات و کمبود زیرساخت های فرهنگی در امر تعلیم وتربیت.و این یکی از نمونه هاییست که دولت در این راه سرمایه گذاری فرهنگی نمی کند.
کتابی که چاپ می شود،طی مراحلی از ناشر به دست مخاطب می رسد و در این بین قشر کتابخوان فقط نظاره گراست تا خریدار و دغدغه بعضی از نویسندگان بحث و نگرانی فروش کتاب است،که آیا کتاب به فروش می رسد یا نه؟
ناگفته نماند که کتاب خوب هیچوقت بر زمین نخواهد ماند و مخاطب خاص خود را دارد...
ادامه در کامنت
T.me/koohnevisaneiran
✍️محمد امجدیان
به بهانه انتشار کتاب"جدول سنگ" از استاد محمدباقر عیوضی(سنگنوردی،گشایش مسیر)
در ایران تولید محتوا و چاپ کتاب کاری طاقت فرساست،از ابتدا می بایست با عشق هم قدم شد وعاشقانه خواند و عاشقانه نوشت.
نوشتار خوبی که درآستانه چاپ می رسد،حاصل چکیده روح،جسم وذهن نویسنده است که در قالب کتاب در می آید و با افتخار عرض اندام معنوی می کند و این ارزش معنوی را با هیچ معیاری نمی توان سنجید،مگر با گوهر قابل قیاس باشد.
بعضی از دولت ها فقط از جنبه اقتصادی به این موضوع نگاه می کنند وچه بسا یکی ازعلل شکست هر فرهنگی از جمله صنایع فرهنگی آن همین دیدگاه باشد،آموزش غلط وعدم امکانات و کمبود زیرساخت های فرهنگی در امر تعلیم وتربیت.و این یکی از نمونه هاییست که دولت در این راه سرمایه گذاری فرهنگی نمی کند.
کتابی که چاپ می شود،طی مراحلی از ناشر به دست مخاطب می رسد و در این بین قشر کتابخوان فقط نظاره گراست تا خریدار و دغدغه بعضی از نویسندگان بحث و نگرانی فروش کتاب است،که آیا کتاب به فروش می رسد یا نه؟
ناگفته نماند که کتاب خوب هیچوقت بر زمین نخواهد ماند و مخاطب خاص خود را دارد...
ادامه در کامنت
T.me/koohnevisaneiran
حرفی برای گفتن
مرگ کتاب
گویم سخن فراوان
با آنکه بی زبانم
صحنه ای ناخوشایند نگارنده را بر آن داشت تا حسب وظیفه دل نوشته ای با مضمون مرگ کتاب نگارش شود.
یکی از روزها از میدان انقلاب تهران،مرکز نشر و فروش کتاب و نشریات در حال عبور بودم ،به ناگاه صحنه ای بسیار ناگوار خاطرم را آزرده کرد،انبوهی از کتاب های مختلف در پیاده رو و حاشیه خیابان به حراج گذاشته شده بود و بسیاری از رهگذران بی توجه از کنار آن در حال عبور و مرور بودند و هیچ توجهی به اطراف نداشتند،برخی نیز مکث کوتاهی کرده و سپس با عجله به راه خود را ادامه می دادند.در این شتاب زدگی و بی توجهی رهگذران گاهی کتابی نیز ناخواسته زیر پا لگ مال می شد ،فروشنده نیز به ظاهر هیچ انگیزه ای نداشت و حسب عادت بی تفاوت نظارگر اوضاع بود.
بازگویی این نکته حائز اهمیت است که نوشتن و نگارش کتاب با هر عنوانی کار سهل وآسانی نیست،مولفان برای تدوین و تهیه مطالب سال ها اوقات گران سنگ خود را وقف تهیه و چاپ کتاب موردنظر می کنند وسپس مراحل ویراستاری،استعلام نهادهای مربوطه ،صفحه آرایی،تنظیم فهرست،...
ادامه در کامنت...
✍️فرجی پور آذر ۱۴۰۲
ویرایش:#فرشته_احمدیانفر
T.me/koohnevisaneiran
مرگ کتاب
گویم سخن فراوان
با آنکه بی زبانم
صحنه ای ناخوشایند نگارنده را بر آن داشت تا حسب وظیفه دل نوشته ای با مضمون مرگ کتاب نگارش شود.
یکی از روزها از میدان انقلاب تهران،مرکز نشر و فروش کتاب و نشریات در حال عبور بودم ،به ناگاه صحنه ای بسیار ناگوار خاطرم را آزرده کرد،انبوهی از کتاب های مختلف در پیاده رو و حاشیه خیابان به حراج گذاشته شده بود و بسیاری از رهگذران بی توجه از کنار آن در حال عبور و مرور بودند و هیچ توجهی به اطراف نداشتند،برخی نیز مکث کوتاهی کرده و سپس با عجله به راه خود را ادامه می دادند.در این شتاب زدگی و بی توجهی رهگذران گاهی کتابی نیز ناخواسته زیر پا لگ مال می شد ،فروشنده نیز به ظاهر هیچ انگیزه ای نداشت و حسب عادت بی تفاوت نظارگر اوضاع بود.
بازگویی این نکته حائز اهمیت است که نوشتن و نگارش کتاب با هر عنوانی کار سهل وآسانی نیست،مولفان برای تدوین و تهیه مطالب سال ها اوقات گران سنگ خود را وقف تهیه و چاپ کتاب موردنظر می کنند وسپس مراحل ویراستاری،استعلام نهادهای مربوطه ،صفحه آرایی،تنظیم فهرست،...
ادامه در کامنت...
✍️فرجی پور آذر ۱۴۰۲
ویرایش:#فرشته_احمدیانفر
T.me/koohnevisaneiran
ادامه متن:
تنظیم فهرست ، قیمت گذاری و همه موارد اشاره شده برای نویسنده وناشر طاقت فرسا وسختی به همراه دارد
بازگویی موارد ذکر شده البته در چند جمله کار سخت و دشواری نیست، اما در عمل و مقدمات کار، رمق نویسنده گرفته می شود و مخارج آن نیز به مراتب کمرشکن است، اما تاسف بار این است که برخی حتی از هدیه گرفتن آن اکراه دارند وفرجام تلخ تر اینکه برای حراج کتاب ها را بر سنگ فرش خیابانها به نمایش میگذارند ، که این بی حرمتی به ساحت کتاب، دل انسان را آزرده می کند، یکی از اساتید می گوید: "برای ارزیابی پیشرفت،فرهنگ وتمدن هر کشور ابتدا به کتابخانه های آن مراجعه نمایید ".
در این نوشته مجال گفتگو وآسیب شناسی نمی باشد، اما یادآوری سرانه مطالعه برخی کشورها خالی از لطف نیست ،سرانه مطالعه کشور هند ۱۰ ساعت در هفته، تایلند ۹ ساعت،چین ۷ ساعت، و سرانه تعدادی از کشورها ۵ الی ۶ ساعت در هفته است،به روایتی تایید نشده سرانه مطالعه ایرانیان ۱ الی ۲ ساعت درهفته است، قصد نگارنده درددل ونگارش متنی از سر تکلیف نیست ،براستی چه بلایی از هر سو نازل شده است که روزانه،هفتگی،ماهانه وحتی در طول سال رغبتی برای مطالعه متنی ویا کتابی در جامعه نیست، که در پاسخ اغلب با توجیهات نادرست ونابجا مطالعه را بی ثمر واز روی نیاز نمی دانند و تصور بر این است که وقت اضافی در اختیارنیست ،بی تردید بهترین وسیله آگاهی بخش و دوست بی کلک کتاب می باشد وصحت وسقم آن زمانی ثابت می شود که احساس خوب کتابخوانی را حس کرده باشیم .
من دوستی هنرمند
دانا وخوش بیانم
در اینجا ذکر این نکته مهم است که بخاطر ضیغ وقت بهتر است مطالب وکتبی برای مطالعه برگزیده شود که از روی نیاز و باب میل باشد و در پی خود علاقه مندی را افزایش دهد ،با این توصیف باید اذعان نمود که یک نویسنده ماهر حتم به یقین خواننده خوب نیز هست ویک منتقد خوب بی شک ارزیاب منصفی برای نوشته های خویشتن می باشد ،در این مرقومه قصد تذکر و یا نصیحت به مخاطبین نیست، بلکه بیان برخی نقاط ضعف وقوت در جامعه کوهنوردی است که با تاسف سرانه مطالعه اغلب اهالی کوه وعلاقه مندان به ورزش کوهنوردی همانند دیگر قشرها به مراتب در حداقل است وشاید بسیاری از رخدادهای تلخ وحوادث در کوهستان ناشی از عدم مطالعه و دانش فنی باشد ،یقینا تجارب ودانش بشریت در محتوای کتب ومکتوبات ثبت ودرج شده ، است که برای بهره مندی ودستیابی به آن مطالعه و باز خوانی می باشد که در عرصه های مختلف زندگی بکار می آید ،با ناخرسندی هزینه های سرسامآور چاپ ،عدم استقبال خرید کتاب و دهها موانع ومشکلات رمق مولفان وناشران را گرفته است که اغلب در شرایط فعلی پا پس کشیده وتمایلی به ادامه کار ندارند،اما با تاسف بسیاری از کتب ونشریات پس از چاپ دست نخورده در پستوی انبارهای بایگانی ویا در حاشیه خیابان ها به جراج گذاشته می شود ویا فرجام تلخ تر اینکه به عنوان کاغذ باطله مورد مصرف قرار می گیرد
✍️فرجی پور آذر ۱۴۰۲
تنظیم فهرست ، قیمت گذاری و همه موارد اشاره شده برای نویسنده وناشر طاقت فرسا وسختی به همراه دارد
بازگویی موارد ذکر شده البته در چند جمله کار سخت و دشواری نیست، اما در عمل و مقدمات کار، رمق نویسنده گرفته می شود و مخارج آن نیز به مراتب کمرشکن است، اما تاسف بار این است که برخی حتی از هدیه گرفتن آن اکراه دارند وفرجام تلخ تر اینکه برای حراج کتاب ها را بر سنگ فرش خیابانها به نمایش میگذارند ، که این بی حرمتی به ساحت کتاب، دل انسان را آزرده می کند، یکی از اساتید می گوید: "برای ارزیابی پیشرفت،فرهنگ وتمدن هر کشور ابتدا به کتابخانه های آن مراجعه نمایید ".
در این نوشته مجال گفتگو وآسیب شناسی نمی باشد، اما یادآوری سرانه مطالعه برخی کشورها خالی از لطف نیست ،سرانه مطالعه کشور هند ۱۰ ساعت در هفته، تایلند ۹ ساعت،چین ۷ ساعت، و سرانه تعدادی از کشورها ۵ الی ۶ ساعت در هفته است،به روایتی تایید نشده سرانه مطالعه ایرانیان ۱ الی ۲ ساعت درهفته است، قصد نگارنده درددل ونگارش متنی از سر تکلیف نیست ،براستی چه بلایی از هر سو نازل شده است که روزانه،هفتگی،ماهانه وحتی در طول سال رغبتی برای مطالعه متنی ویا کتابی در جامعه نیست، که در پاسخ اغلب با توجیهات نادرست ونابجا مطالعه را بی ثمر واز روی نیاز نمی دانند و تصور بر این است که وقت اضافی در اختیارنیست ،بی تردید بهترین وسیله آگاهی بخش و دوست بی کلک کتاب می باشد وصحت وسقم آن زمانی ثابت می شود که احساس خوب کتابخوانی را حس کرده باشیم .
من دوستی هنرمند
دانا وخوش بیانم
در اینجا ذکر این نکته مهم است که بخاطر ضیغ وقت بهتر است مطالب وکتبی برای مطالعه برگزیده شود که از روی نیاز و باب میل باشد و در پی خود علاقه مندی را افزایش دهد ،با این توصیف باید اذعان نمود که یک نویسنده ماهر حتم به یقین خواننده خوب نیز هست ویک منتقد خوب بی شک ارزیاب منصفی برای نوشته های خویشتن می باشد ،در این مرقومه قصد تذکر و یا نصیحت به مخاطبین نیست، بلکه بیان برخی نقاط ضعف وقوت در جامعه کوهنوردی است که با تاسف سرانه مطالعه اغلب اهالی کوه وعلاقه مندان به ورزش کوهنوردی همانند دیگر قشرها به مراتب در حداقل است وشاید بسیاری از رخدادهای تلخ وحوادث در کوهستان ناشی از عدم مطالعه و دانش فنی باشد ،یقینا تجارب ودانش بشریت در محتوای کتب ومکتوبات ثبت ودرج شده ، است که برای بهره مندی ودستیابی به آن مطالعه و باز خوانی می باشد که در عرصه های مختلف زندگی بکار می آید ،با ناخرسندی هزینه های سرسامآور چاپ ،عدم استقبال خرید کتاب و دهها موانع ومشکلات رمق مولفان وناشران را گرفته است که اغلب در شرایط فعلی پا پس کشیده وتمایلی به ادامه کار ندارند،اما با تاسف بسیاری از کتب ونشریات پس از چاپ دست نخورده در پستوی انبارهای بایگانی ویا در حاشیه خیابان ها به جراج گذاشته می شود ویا فرجام تلخ تر اینکه به عنوان کاغذ باطله مورد مصرف قرار می گیرد
✍️فرجی پور آذر ۱۴۰۲
محبوب من تا هنور وقت باقی است ، بگذار با یالهایت کمی رویا ببافم.....
تا هنوز فرصتی در جان زندگی است ،
بگذار تو را در آغوش بکشم و دوباره مست چشمها و دستهایت شوم ....
محبوب من تا هنوز اندک فرصتی داریم ..
بگذار غرق شوم ..
در چشمان تو ..
در بی نهایت سکوتت ..
آنجا در انتهای پاکوبها کلبهای برپاست ...
نشانی آن را به فرشتگان گفتهام ..
تا هنوز دشمنان نور و رهایی ما را نیافتهاند، بشتاب ..
آنجا منتظرت هستم ...
بیا خدا آنجاست ....
آنقدر از تو مینویسم تا فارسی تمام شود ....
✍ناهید امیری
📷علی قرهویسی 《پناهگاه پراو》
https://t.me/koohnevisaneiran
تا هنوز فرصتی در جان زندگی است ،
بگذار تو را در آغوش بکشم و دوباره مست چشمها و دستهایت شوم ....
محبوب من تا هنوز اندک فرصتی داریم ..
بگذار غرق شوم ..
در چشمان تو ..
در بی نهایت سکوتت ..
آنجا در انتهای پاکوبها کلبهای برپاست ...
نشانی آن را به فرشتگان گفتهام ..
تا هنوز دشمنان نور و رهایی ما را نیافتهاند، بشتاب ..
آنجا منتظرت هستم ...
بیا خدا آنجاست ....
آنقدر از تو مینویسم تا فارسی تمام شود ....
✍ناهید امیری
📷علی قرهویسی 《پناهگاه پراو》
https://t.me/koohnevisaneiran
بر بلندای تاریخ کوهنوردی ایران
گفت و گو با "ناصر رستمی"
با بیش از هفتاد سال فعالیت
اپيزود سي و پنجم پادکست مانگ هلات را اختصاص داده ايم به داستان زندگی مردي که تار و پودش مملو از فن،تجربه،اخلاق و نمادي از تمام حس هاي زيباي کوهستان است.تاريخي مصور از دنياي کوهنوردي،مردی آراسته،متين و وزین چون کوه،مردي که سالهاست الگو و نماد بسياري از بزرگان کوهنوردي ايران بوده و هست و بي شمار مردان و زنانی گام هاي خود را در مسير پاکوب اين استاد و مربي پیشگام کوهنوردي و اسکي نهاده اند و از اخلاق،منش،فن،دانش و تجربياتش بهره ها برده اند.
ناصر رستم بيگ يا ناصر رستمي مربي و پيشکسوت کوهنوردي و اسکي متولد 1314در محله سنگلج تهران،وی در سال 1322به کوهنوردي و اسکي در باشگاه تاج تهران پرداخت.در سال 1338زير نظر استاد محمدکاظم گيلانپور به مقام مربي درجه يک نايل آمد.
وی در سال 1339مربي رسمي فدراسيون کوهنوردي گرديد و سمت هايي در فدراسيون وقت به عهده گرفت...
ادامه در کامنت
فرشته احمدیانفر
محسن نیکروش
#کوهنویسان_ایران
در این فضاها بشنوید:
https://castbox.fm/vb/658499703
@mang_halat
T.me/koohnevisaneiran
Instagram.com/soudeghslam
گفت و گو با "ناصر رستمی"
با بیش از هفتاد سال فعالیت
اپيزود سي و پنجم پادکست مانگ هلات را اختصاص داده ايم به داستان زندگی مردي که تار و پودش مملو از فن،تجربه،اخلاق و نمادي از تمام حس هاي زيباي کوهستان است.تاريخي مصور از دنياي کوهنوردي،مردی آراسته،متين و وزین چون کوه،مردي که سالهاست الگو و نماد بسياري از بزرگان کوهنوردي ايران بوده و هست و بي شمار مردان و زنانی گام هاي خود را در مسير پاکوب اين استاد و مربي پیشگام کوهنوردي و اسکي نهاده اند و از اخلاق،منش،فن،دانش و تجربياتش بهره ها برده اند.
ناصر رستم بيگ يا ناصر رستمي مربي و پيشکسوت کوهنوردي و اسکي متولد 1314در محله سنگلج تهران،وی در سال 1322به کوهنوردي و اسکي در باشگاه تاج تهران پرداخت.در سال 1338زير نظر استاد محمدکاظم گيلانپور به مقام مربي درجه يک نايل آمد.
وی در سال 1339مربي رسمي فدراسيون کوهنوردي گرديد و سمت هايي در فدراسيون وقت به عهده گرفت...
ادامه در کامنت
فرشته احمدیانفر
محسن نیکروش
#کوهنویسان_ایران
در این فضاها بشنوید:
https://castbox.fm/vb/658499703
@mang_halat
T.me/koohnevisaneiran
Instagram.com/soudeghslam
Forwarded from Ebrahim farajipour
حرفی برای گفتن
شب چله است
زمستان سختی است، کوچه ها انباشته از برف آنچه از آسمان باریده ونیمی از پشت بام ها وسط کوچه ریخته است، همه اعضای خانواده در پستوی منزل گرد هم هستند ،یکی لم داده به دیوار و چرت شبانگاهی فرا رسیده ودیگران نیز از خستگی مفرط کار روزانه هر از گاهی آه وناله ای سر می دهند که آزار دهنده است، ولی به ظاهر برای کسی اهمیتی ندارد،چون تکرار هر روز است، بانوی منزل درتکاپوی تهیه شام است ،بخاری شعله ور، وگرمای آنلذت بخش است کتری زنگار گرفته بروی بخاری هیزمی وز وز کنان در حال جوشیدن است سکوت همه جا رافراگرفته وتاریکی بر محیط اتاق غالب شده است ، چراغ نفتی گرد سوز که نیمی از لوله دود کش آنشکسته است ،بی جان یارای رو شنایی اتاق را ندارد، دود بخاری بخشی از فضای اتاق را تاریک ومه آلود کرده است، خیراله بر می خیزد خودرا به بشکه انتهای اتاق رسانده تا قرص نانی بر دارد وبلافاصله به مادر می دهد که آن را بروی بخاری گرم وتنوری کند ،پدر ناظر بر ماجرا است، نان روی بخاری برشته می شود وخیراله یواشکی از داخل سطل فلزی کمی پنیر برداشته،سپس لای نان گذاشته وبا ولع هر چه تمام تر فرو می برد، اما پدر تحمل نمی کند وبا صدای خشن داد می زند نان را گرم نکن ،چون سیر نمی شوند، سکینه بی میل است وبا بهانه گیری وانمود می کند که قهر کرده ، رحیم از آن گوشه اتاق ناله سر می دهد که امروز همراه دام ها برف کوری گرفته ،چشمان او می سوزد ،مادر دل می سوزاند وبر می خیزد در کنج اتاق یک عدد سیب زمینی را ورق ،ورق کرده وبه رحیم می دهد ،سپس می گوید ،مادر بزرگ گفته برای درد چشم مرحم است واز رحیم دلجویی می کند، مادر شامی مختصر شامل کته پلو وپنیر سرخکرده همراه با چند عدد تخم مرغ وروغن زیتون سفره آراسته می شود ،ماهی تابه ای بزرگ وسط سفره نهاده می شود ومادر قابلمه برنج را در آن واژگون می کند، پنیر برشته همراه با روغن زیتون سرخ کرده یک جا بروی کته می ریزد ،پدر آرام نزدیک می شود چراغ گرد سوز را نزدیک تر آورده نیمی از فتیله آن شعله ور است دود سر می دهد ونیمی کم سو، رحیم فتیله را برای روشنایی بیشتر بالاتر می آورد که سمتی از لوله چراغ دود می زند وخیراله دست نشسته لقمه بزرگی برداشته و سکینه دورتر به نشانه قهر چمباتمه زده ناراحت است که هر شب کته با پنیر سرخ کرده ؟رحیم تلافی جویانه تند تند لقمه می گیرد ، به سکینه طعنه می زند که تو گشنه نیستی ،مادر دلنگران حرص وجوش می زند وتلاش می کند رضایت خاطر سکینه را بدست بیاورد، اما دختر روی دنده لج بازی افتاده و منتظر می ماند که شاید مادر یک بار دیگر او را دعوت به سفره کند ،صدای بلعیدن لقمه ها یکی پس از دیگری بگوش می رسد، اعضای خانواده گرد ماهی تابه با دست بسرعت در حال خوردن هستند وسکینه می داند پس از دقایقی مادر ماهی تابه را از سر سفره بر می دارد ،تاباقی مانده غذا به او برسد، دقایقی می گذرد ومادر وانمود می کند که دیگر بس است ،سهم سکینه را نخورید وهمه با اکراه سفره را ترک می کنند،در همین اثنا" پارس سگ ها از بیرون شتاب می گیرد وصدایی شنیده می شود ،مشتی غفار یا الا، عمه حدیقه بیدارید ؟سکینه ومادر تند تند اسباب، اثاثیه اتاق را جابجا کرده وخیراله به طرف درب ورودی رفته دستگیره درب چوبی را باز می کند وزوزه لولای درب رنج آور است ،مشتی حسن بی تعارف کفش ها را دم درب از پا در آورده وارد اتاق می شود فانوس را روی طاقچه گذاشته وهوار می زند که دود بخاری ،وپدر می گوید دود کش خراب شده زودتر بشین چشمت عادت می کند،بوی جوراب پشمی همه جا می پیچد ،خیراله ورحیم وسکینه از این شب نشینی شادمان هستند ،اما پدر زیاد دل ودماغی ندارد ،مادر نیز پس از چاق سلامتی از حال روز فاطمه خانم همسرمشتی حسن می پرسد واو سکوت می کند لحظاتی سپری می شود ویکی یکی چهره ها را وارسی می کند وبا گله گذاری از رحیم که امروز بزها خوب چرا نکرده اند معلوم است دل بکار ندادی ورحیم بدون معطلی می گوید ،علفی در کار نیست همه جا پر برف است درختان جوانه ندارند سال سختی در پیش است ،دقایقی گفت وگوی خودمانی وپرسجو از حال واحوال همسایه ها وپایین محله ای ها وسپس پدر قصد دارد چای کهنه قوری بروی بخاری را به مهمان نا خوانده تعارف کند ، مادر با اشاره دست وسر پدر را منع می کند وپدر نیز علیرغم میل باطن منصرف می شود ،مادر چای قوری را داخل قابلمه خالی کرده وچای تازه دم می کند مشتی حسن ماشین سلمانی را از کیف در می آورد وزیر اندازی که در کف زمین افتاده بود دور گردن پدر گره می زند وبا اشاره به خیراله، که چراغ را با دست بالا بگیر تا سر تراشی پدر را انجام دهم ،رحیم ،سکینه ومادر تماشا کنان ناظر بر اوضاع هستند ،پس از دقایقی سر تراشی پدر به اتمام می رسد ومادر در کنج اتاق استکان ونعلبکی ها را شستشو می دهد وسپس چای ریخته وسط می گذارد مشتی حسن بلافاصله استکان چای را پس می دهد که کمرنگ است، چایی
شب چله است
زمستان سختی است، کوچه ها انباشته از برف آنچه از آسمان باریده ونیمی از پشت بام ها وسط کوچه ریخته است، همه اعضای خانواده در پستوی منزل گرد هم هستند ،یکی لم داده به دیوار و چرت شبانگاهی فرا رسیده ودیگران نیز از خستگی مفرط کار روزانه هر از گاهی آه وناله ای سر می دهند که آزار دهنده است، ولی به ظاهر برای کسی اهمیتی ندارد،چون تکرار هر روز است، بانوی منزل درتکاپوی تهیه شام است ،بخاری شعله ور، وگرمای آنلذت بخش است کتری زنگار گرفته بروی بخاری هیزمی وز وز کنان در حال جوشیدن است سکوت همه جا رافراگرفته وتاریکی بر محیط اتاق غالب شده است ، چراغ نفتی گرد سوز که نیمی از لوله دود کش آنشکسته است ،بی جان یارای رو شنایی اتاق را ندارد، دود بخاری بخشی از فضای اتاق را تاریک ومه آلود کرده است، خیراله بر می خیزد خودرا به بشکه انتهای اتاق رسانده تا قرص نانی بر دارد وبلافاصله به مادر می دهد که آن را بروی بخاری گرم وتنوری کند ،پدر ناظر بر ماجرا است، نان روی بخاری برشته می شود وخیراله یواشکی از داخل سطل فلزی کمی پنیر برداشته،سپس لای نان گذاشته وبا ولع هر چه تمام تر فرو می برد، اما پدر تحمل نمی کند وبا صدای خشن داد می زند نان را گرم نکن ،چون سیر نمی شوند، سکینه بی میل است وبا بهانه گیری وانمود می کند که قهر کرده ، رحیم از آن گوشه اتاق ناله سر می دهد که امروز همراه دام ها برف کوری گرفته ،چشمان او می سوزد ،مادر دل می سوزاند وبر می خیزد در کنج اتاق یک عدد سیب زمینی را ورق ،ورق کرده وبه رحیم می دهد ،سپس می گوید ،مادر بزرگ گفته برای درد چشم مرحم است واز رحیم دلجویی می کند، مادر شامی مختصر شامل کته پلو وپنیر سرخکرده همراه با چند عدد تخم مرغ وروغن زیتون سفره آراسته می شود ،ماهی تابه ای بزرگ وسط سفره نهاده می شود ومادر قابلمه برنج را در آن واژگون می کند، پنیر برشته همراه با روغن زیتون سرخ کرده یک جا بروی کته می ریزد ،پدر آرام نزدیک می شود چراغ گرد سوز را نزدیک تر آورده نیمی از فتیله آن شعله ور است دود سر می دهد ونیمی کم سو، رحیم فتیله را برای روشنایی بیشتر بالاتر می آورد که سمتی از لوله چراغ دود می زند وخیراله دست نشسته لقمه بزرگی برداشته و سکینه دورتر به نشانه قهر چمباتمه زده ناراحت است که هر شب کته با پنیر سرخ کرده ؟رحیم تلافی جویانه تند تند لقمه می گیرد ، به سکینه طعنه می زند که تو گشنه نیستی ،مادر دلنگران حرص وجوش می زند وتلاش می کند رضایت خاطر سکینه را بدست بیاورد، اما دختر روی دنده لج بازی افتاده و منتظر می ماند که شاید مادر یک بار دیگر او را دعوت به سفره کند ،صدای بلعیدن لقمه ها یکی پس از دیگری بگوش می رسد، اعضای خانواده گرد ماهی تابه با دست بسرعت در حال خوردن هستند وسکینه می داند پس از دقایقی مادر ماهی تابه را از سر سفره بر می دارد ،تاباقی مانده غذا به او برسد، دقایقی می گذرد ومادر وانمود می کند که دیگر بس است ،سهم سکینه را نخورید وهمه با اکراه سفره را ترک می کنند،در همین اثنا" پارس سگ ها از بیرون شتاب می گیرد وصدایی شنیده می شود ،مشتی غفار یا الا، عمه حدیقه بیدارید ؟سکینه ومادر تند تند اسباب، اثاثیه اتاق را جابجا کرده وخیراله به طرف درب ورودی رفته دستگیره درب چوبی را باز می کند وزوزه لولای درب رنج آور است ،مشتی حسن بی تعارف کفش ها را دم درب از پا در آورده وارد اتاق می شود فانوس را روی طاقچه گذاشته وهوار می زند که دود بخاری ،وپدر می گوید دود کش خراب شده زودتر بشین چشمت عادت می کند،بوی جوراب پشمی همه جا می پیچد ،خیراله ورحیم وسکینه از این شب نشینی شادمان هستند ،اما پدر زیاد دل ودماغی ندارد ،مادر نیز پس از چاق سلامتی از حال روز فاطمه خانم همسرمشتی حسن می پرسد واو سکوت می کند لحظاتی سپری می شود ویکی یکی چهره ها را وارسی می کند وبا گله گذاری از رحیم که امروز بزها خوب چرا نکرده اند معلوم است دل بکار ندادی ورحیم بدون معطلی می گوید ،علفی در کار نیست همه جا پر برف است درختان جوانه ندارند سال سختی در پیش است ،دقایقی گفت وگوی خودمانی وپرسجو از حال واحوال همسایه ها وپایین محله ای ها وسپس پدر قصد دارد چای کهنه قوری بروی بخاری را به مهمان نا خوانده تعارف کند ، مادر با اشاره دست وسر پدر را منع می کند وپدر نیز علیرغم میل باطن منصرف می شود ،مادر چای قوری را داخل قابلمه خالی کرده وچای تازه دم می کند مشتی حسن ماشین سلمانی را از کیف در می آورد وزیر اندازی که در کف زمین افتاده بود دور گردن پدر گره می زند وبا اشاره به خیراله، که چراغ را با دست بالا بگیر تا سر تراشی پدر را انجام دهم ،رحیم ،سکینه ومادر تماشا کنان ناظر بر اوضاع هستند ،پس از دقایقی سر تراشی پدر به اتمام می رسد ومادر در کنج اتاق استکان ونعلبکی ها را شستشو می دهد وسپس چای ریخته وسط می گذارد مشتی حسن بلافاصله استکان چای را پس می دهد که کمرنگ است، چایی
Forwarded from Ebrahim farajipour
باید پر ملات باشد ،مادر استکان را سر ریز می کند و شکوه وگله از همسایه بغلی آغاز می شود که از گاو وگوسفند او در امان نیستیم ،و مشتی حسن با لفظ کد خدا منشانه آنها را آرام می کند ،مادر بر خواسته از داخل بشکه وطاقچه چند عدد به، گردو وهمچنین متعلقات آجیل وشیرینی چند ماه پیش را در داخل سینه گذاشته پیش مشتی حسن می گذارد وسپس تعارف می کند که بفرماید شب چله است
ابراهیم فرجی پورلاکه ۲۹ آذر ۱۴۰۲
https://t.me/koohnevisaneiran
ابراهیم فرجی پورلاکه ۲۹ آذر ۱۴۰۲
https://t.me/koohnevisaneiran
Telegram
کوهنویسان ایران
کانال"صعودقلم"/کوهنویسان ایران
تشکل مستقل فرهنگی-ورزشی باسابقه۱۸ساله
از کوهنویسان محترم تقاضا می شود چنانچه تمایل به همکاری مستقیم با این کانال تلگرامی دارید با مدیر کانال ارتباط بگیرید
Instagram.com/soudeghalam
تشکل مستقل فرهنگی-ورزشی باسابقه۱۸ساله
از کوهنویسان محترم تقاضا می شود چنانچه تمایل به همکاری مستقیم با این کانال تلگرامی دارید با مدیر کانال ارتباط بگیرید
Instagram.com/soudeghalam
حرفی براز گفتن
چله بزم وپایکوبی ایرانیان
یلدا چیست؟
لغت سریانی به معنی میلاد عربی وچون همزمان با میلاد مسیح است به این نام نهاده اند "لغت نامه دهخدا"
شب اورمزدآمداز ماه دی
زگفتن میاسای وبردار می "فردوسی"
روز روشن چوبر انداخت نقاب از سر زلف
گویی از روز قیامت شب یلدا بر خواست
"سعدی"
فرهنگ وسنن هر کشوری برگرفته از افکار قومیت ها ،آداب نیاکان وتاریخ گذشته می باشد ،باز گویی قصه ها وافسانه های تلخ وشیرین مردمان این مرز وبوم از محفل خانواده ،بستر جامعه وفراتر از شهر وروستا قرن ها سینه به سینه تا به امروز نقل وباز گو شده است
در این عرصه آنچه برای نسل های پیشین خوش یمن ومیمون بوده در حفظ وپاسداری آن نسل های مابعد تلاش فراوان کرده اند
با این تصور آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند
دال بر این مدعا میباشد ،که شب چله آخرین روز پاییز وآغازین روز دی ماه را ایرانیان از ساسانیان تا به این روز جشن می گرفتند و در درازترین شب سال به قصه گویی وبرپایی بزم وآیین نیاکان پارسی، مجلس بزم آراسته می شد
یاد زلف تو قصه ایست مارا مشکل
همچوشب یلدا به درازا مشهور
" زاکانی"
از اینرو اگر چه بسیاری از قشرهای مردم از نسلی به نسل بعد تمام تلاش خود را جهت حفظ وحرمت چنین ایامی بکار بسته اند ،امابا ناخرسندی برخی رفتارهای باز تولید و ناساز به عمد یا به غفلت برای تهی کردن فرهنگ غنی و باورهای قرون گذشته تا به امروز تهدید بزرگی برای به انحراف کشاندن ویا کمرنگ نشان دادن چنین ایامی بوده است که با تاسف شاید در جزیئات موفقیت هایی نیز حاصل شده است
بی شک بسیاری از آداب وسنن ایرانیان باستان فقط در کتب وکتیبه ها باز خوانیو بجای مانده است،در طول سالیان دور تا به امروز برپایی اعیاد و جشن قومیت ها در کشور پهناور ایران به تدریج کمرنگ ویا از صفحه روزگار حذف شده است ،گویش ها ،زبان گفتاری ونیز پارسی گویی در گفتار ونوشتار بسرعتدر حال نابودی ورنگآمیزی شده است ،شاهنامه خوانی وسازهای محلی و زبان گفتاری دست خوش تغییرات نا بهنگام می باشد ،اگر چه در برخی شهرها و روستاها توسط مردمان وموسپیدان برای حفظ باورهای نیاکان تلاش بی مانندی شده است ،اما آنچه انجام می گیرد بی جان است
شب چله ویلدا بر گرفته از میلاد مسیح وزبان سریانی است که ایرانیان باستان به ویژه سلسله ساسانیان پایان آخرین روز پاییز وبر آمدن آغازین روز دیماه را به نام شب چله دیدار تازه می کردند ،سخن از افسانه ها وقصه های تلخ وشیرین به پارسی بازگو وجشن وشادمانی بر پا می شد،
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
" قا آنی "
به این خاطرایام و جشن های نوروز،تیرگان ، مهرگان ،سیزده بدر ، چله شب ودهها آیین دیگر میراث فرهنگ بجای مانده از ایرانیان باستان ونیاکان استکه بی شک قوم ها ومردمان این سر زمین در ابداع وباز تولید آن نقش آفرین بوده اند ،از این رو نسل کنونی لازم است در حفظ وحراست از آن کوشا ودر پاسداشت آن در صحنه بماند
بی تردید هنجارها ودل بستگی های مردمان این مرز وبوم در طول زمان تحت تاثیر مناسبات اجتماعی و تغییر رفتارهای ذاتی طبیعت بدست آمده و بر خواسته از باورهای مشترک و زبان اقلیم جامعه می باشد
لذا اجزای درونی آن در پروسه تاریخ بتدریج شکل گرفته ودر طول زمان در غالب هنجارهای ذهنی وعینی مردمان با تاثیر پذیری از اعتقادات قومیت ها ونیز پیروی از سنت های نیاکان تا به این روز محفوظ مانده است ،از دیگر ناملایمات وبد اقبالی چله ناسازگاری طبیعت و بر آمدن خشگ سالی است که فقط در قصه ها از برف وننه سرما سخن به گوش می رسد واکنون طبیعت نیز با شب چله ساز مخالف می زند
از اینرو حفظ برخی واژگان خوش یمن به عنوان فرهنگ وآیین مردمان در جوامع ودر فراز ونشیب روزگار به موازات نیازهای جامعه والتیام خاطر در سرشت و جان انسان تسری و زایش یافته است ٬ لذا نقد وبررسی ودستکاری نادرست در ساختار اینگونه رخدادها ناشی از عدم شناخت باورهای اجتماعی وعلم جامعه شناختی بوده که طبق تجربه پیامد خوشی به همراه نخواهد داشت
از اینرو دخل وتصرف هدف دار در گذر زمان اگر چه بی تاثیر نبوده ، اما آحاد مختلف جامعه بلحاظ باورهای اجتماعی در پاسداری وحفظ وصیانت از آن خود را ملزم می دانند
به این خاطر پاسداری وحفظ واژه شب چله گویش ایرانیان یکی از سنت ها و زایش طبیعت که در تار پود فرهنگ غنی مردمان این مرز و بوم وحتی در فراسوی مرزها نیز تسری یافته باید محافظت شود به این خاطر گامی بسیار مبارک وخجسته بود که ۹ آذرماه سال ۱۴۰۱ شب چله ویا بزبان سریانی یلدا به عنوان میراث جهانی ثبت شد که این خرد ورزی در ماندگاری چنین واژگان مبارک وبی همتا است بی تردید شادی ونشاط.
چله بزم وپایکوبی ایرانیان
یلدا چیست؟
لغت سریانی به معنی میلاد عربی وچون همزمان با میلاد مسیح است به این نام نهاده اند "لغت نامه دهخدا"
شب اورمزدآمداز ماه دی
زگفتن میاسای وبردار می "فردوسی"
روز روشن چوبر انداخت نقاب از سر زلف
گویی از روز قیامت شب یلدا بر خواست
"سعدی"
فرهنگ وسنن هر کشوری برگرفته از افکار قومیت ها ،آداب نیاکان وتاریخ گذشته می باشد ،باز گویی قصه ها وافسانه های تلخ وشیرین مردمان این مرز وبوم از محفل خانواده ،بستر جامعه وفراتر از شهر وروستا قرن ها سینه به سینه تا به امروز نقل وباز گو شده است
در این عرصه آنچه برای نسل های پیشین خوش یمن ومیمون بوده در حفظ وپاسداری آن نسل های مابعد تلاش فراوان کرده اند
با این تصور آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند
دال بر این مدعا میباشد ،که شب چله آخرین روز پاییز وآغازین روز دی ماه را ایرانیان از ساسانیان تا به این روز جشن می گرفتند و در درازترین شب سال به قصه گویی وبرپایی بزم وآیین نیاکان پارسی، مجلس بزم آراسته می شد
یاد زلف تو قصه ایست مارا مشکل
همچوشب یلدا به درازا مشهور
" زاکانی"
از اینرو اگر چه بسیاری از قشرهای مردم از نسلی به نسل بعد تمام تلاش خود را جهت حفظ وحرمت چنین ایامی بکار بسته اند ،امابا ناخرسندی برخی رفتارهای باز تولید و ناساز به عمد یا به غفلت برای تهی کردن فرهنگ غنی و باورهای قرون گذشته تا به امروز تهدید بزرگی برای به انحراف کشاندن ویا کمرنگ نشان دادن چنین ایامی بوده است که با تاسف شاید در جزیئات موفقیت هایی نیز حاصل شده است
بی شک بسیاری از آداب وسنن ایرانیان باستان فقط در کتب وکتیبه ها باز خوانیو بجای مانده است،در طول سالیان دور تا به امروز برپایی اعیاد و جشن قومیت ها در کشور پهناور ایران به تدریج کمرنگ ویا از صفحه روزگار حذف شده است ،گویش ها ،زبان گفتاری ونیز پارسی گویی در گفتار ونوشتار بسرعتدر حال نابودی ورنگآمیزی شده است ،شاهنامه خوانی وسازهای محلی و زبان گفتاری دست خوش تغییرات نا بهنگام می باشد ،اگر چه در برخی شهرها و روستاها توسط مردمان وموسپیدان برای حفظ باورهای نیاکان تلاش بی مانندی شده است ،اما آنچه انجام می گیرد بی جان است
شب چله ویلدا بر گرفته از میلاد مسیح وزبان سریانی است که ایرانیان باستان به ویژه سلسله ساسانیان پایان آخرین روز پاییز وبر آمدن آغازین روز دیماه را به نام شب چله دیدار تازه می کردند ،سخن از افسانه ها وقصه های تلخ وشیرین به پارسی بازگو وجشن وشادمانی بر پا می شد،
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
" قا آنی "
به این خاطرایام و جشن های نوروز،تیرگان ، مهرگان ،سیزده بدر ، چله شب ودهها آیین دیگر میراث فرهنگ بجای مانده از ایرانیان باستان ونیاکان استکه بی شک قوم ها ومردمان این سر زمین در ابداع وباز تولید آن نقش آفرین بوده اند ،از این رو نسل کنونی لازم است در حفظ وحراست از آن کوشا ودر پاسداشت آن در صحنه بماند
بی تردید هنجارها ودل بستگی های مردمان این مرز وبوم در طول زمان تحت تاثیر مناسبات اجتماعی و تغییر رفتارهای ذاتی طبیعت بدست آمده و بر خواسته از باورهای مشترک و زبان اقلیم جامعه می باشد
لذا اجزای درونی آن در پروسه تاریخ بتدریج شکل گرفته ودر طول زمان در غالب هنجارهای ذهنی وعینی مردمان با تاثیر پذیری از اعتقادات قومیت ها ونیز پیروی از سنت های نیاکان تا به این روز محفوظ مانده است ،از دیگر ناملایمات وبد اقبالی چله ناسازگاری طبیعت و بر آمدن خشگ سالی است که فقط در قصه ها از برف وننه سرما سخن به گوش می رسد واکنون طبیعت نیز با شب چله ساز مخالف می زند
از اینرو حفظ برخی واژگان خوش یمن به عنوان فرهنگ وآیین مردمان در جوامع ودر فراز ونشیب روزگار به موازات نیازهای جامعه والتیام خاطر در سرشت و جان انسان تسری و زایش یافته است ٬ لذا نقد وبررسی ودستکاری نادرست در ساختار اینگونه رخدادها ناشی از عدم شناخت باورهای اجتماعی وعلم جامعه شناختی بوده که طبق تجربه پیامد خوشی به همراه نخواهد داشت
از اینرو دخل وتصرف هدف دار در گذر زمان اگر چه بی تاثیر نبوده ، اما آحاد مختلف جامعه بلحاظ باورهای اجتماعی در پاسداری وحفظ وصیانت از آن خود را ملزم می دانند
به این خاطر پاسداری وحفظ واژه شب چله گویش ایرانیان یکی از سنت ها و زایش طبیعت که در تار پود فرهنگ غنی مردمان این مرز و بوم وحتی در فراسوی مرزها نیز تسری یافته باید محافظت شود به این خاطر گامی بسیار مبارک وخجسته بود که ۹ آذرماه سال ۱۴۰۱ شب چله ویا بزبان سریانی یلدا به عنوان میراث جهانی ثبت شد که این خرد ورزی در ماندگاری چنین واژگان مبارک وبی همتا است بی تردید شادی ونشاط.
حزن واندوه بر گرفته از پندارها وباورهای قشرهای مختلف جامعه است که در طول تاریخ همراه شده٬ تنیده یافته وجامعه کوهنوردی نیز در حفظ وپاسداشت آن با تمام توان اهتمام می ورزد
مهره مهر چو از حقه مینا بنمود
ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود
"کرمانی"
لذا شب یلدا وامثالهم که از موهیت جامعه وارثیه نیاکان ونسل گذشته است باید بدست صاحبان حقیقی آن یعنی نسل حال وآینده محفوظ بماند
https://t.me/koohnevisaneiran
فرجی پور
آذر ۱۴۰۲
مهره مهر چو از حقه مینا بنمود
ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود
"کرمانی"
لذا شب یلدا وامثالهم که از موهیت جامعه وارثیه نیاکان ونسل گذشته است باید بدست صاحبان حقیقی آن یعنی نسل حال وآینده محفوظ بماند
https://t.me/koohnevisaneiran
فرجی پور
آذر ۱۴۰۲
Telegram
کوهنویسان ایران
کانال"صعودقلم"/کوهنویسان ایران
تشکل مستقل فرهنگی-ورزشی باسابقه۱۸ساله
از کوهنویسان محترم تقاضا می شود چنانچه تمایل به همکاری مستقیم با این کانال تلگرامی دارید با مدیر کانال ارتباط بگیرید
Instagram.com/soudeghalam
تشکل مستقل فرهنگی-ورزشی باسابقه۱۸ساله
از کوهنویسان محترم تقاضا می شود چنانچه تمایل به همکاری مستقیم با این کانال تلگرامی دارید با مدیر کانال ارتباط بگیرید
Instagram.com/soudeghalam
پنجم دیماه 1399تکرار یک تراژدی وحشتناک در کوهنوردی ایران بعد از 46 سال)
در این روز توچال،قلعه دختر آهار،دار آباد و ارتفاعات كلكچال شاهد مرگ 12 نفر بودند.
از چند روز قبل اخطارهای هواشناسی مبنی بر کولاک و طوفان در ارتفاعات شمال تهران برای روز جمعه 5دیماه 1399داده شد.هرچند سرعت 80 کیلومتر در ساعت باد پیش بینی نشده بود وبعضی آنرا 120 کیلومتر تخمین زده اند.
کوهنوردانی بی توجه و بعضی بی اطلاع به این هشدار به ارتفاعات تهران رفتند اما فقط به فاصله چند دقیقه در سه منطقه آهار،دارآباد و کلکچال با سقوط ۳ بهمن لحظات دلهره آور و وحشتناکی را تجربه کردند و در میان برف و کولاک گرفتار شدند.
عصر جمعه خبر از گرفتاری 100اسکی باز و کوهنورد آماتور در توچال داده شد که بعدا اعلام شد این100نفر با تعطیل شدن مقطعی تله کابین به دلیل وزش باد شدید گرفتار سرما شده بودند که با راه اندازی تله کابین به پایین انتقال یافتند و تیم پزشکی مستقر در ایستگاه یک به مداوای افراد پرداخت.بتدریج خبرها بیشتر شد یکنفر در آهار زیر بهمن مانده و دو نفر در کلکچال سقوط کرده اند.
ادامه در کامنت
✍️زهرا خلیلی/وبلاگ همه جا با من معبود من
T.me/koohnevisaneiran
در این روز توچال،قلعه دختر آهار،دار آباد و ارتفاعات كلكچال شاهد مرگ 12 نفر بودند.
از چند روز قبل اخطارهای هواشناسی مبنی بر کولاک و طوفان در ارتفاعات شمال تهران برای روز جمعه 5دیماه 1399داده شد.هرچند سرعت 80 کیلومتر در ساعت باد پیش بینی نشده بود وبعضی آنرا 120 کیلومتر تخمین زده اند.
کوهنوردانی بی توجه و بعضی بی اطلاع به این هشدار به ارتفاعات تهران رفتند اما فقط به فاصله چند دقیقه در سه منطقه آهار،دارآباد و کلکچال با سقوط ۳ بهمن لحظات دلهره آور و وحشتناکی را تجربه کردند و در میان برف و کولاک گرفتار شدند.
عصر جمعه خبر از گرفتاری 100اسکی باز و کوهنورد آماتور در توچال داده شد که بعدا اعلام شد این100نفر با تعطیل شدن مقطعی تله کابین به دلیل وزش باد شدید گرفتار سرما شده بودند که با راه اندازی تله کابین به پایین انتقال یافتند و تیم پزشکی مستقر در ایستگاه یک به مداوای افراد پرداخت.بتدریج خبرها بیشتر شد یکنفر در آهار زیر بهمن مانده و دو نفر در کلکچال سقوط کرده اند.
ادامه در کامنت
✍️زهرا خلیلی/وبلاگ همه جا با من معبود من
T.me/koohnevisaneiran
حرفی برای گفتن
میل رفتن هست ،پای رفتن نیست
همواره در عرصه تاریخ از قلم وگفتار داد از موی سپید و موسم پیری زبان حال وسخن فراوان بوده است،شرح حال انسان از بدو تولد تا فرا رسیدن مرگ داستان پیچیده وراز بزرگی است که باز گویی آن سخت ودشوار است ،آنگاه که جوان رعنا و چالاک بودم،خود را یگانه رقیب سر سخت کوهها می دیدم وقله هارا یکی پس از دیگری می پیمودم
به تعبیر سعدی
این لطافت که تو داری همه دل هابفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غم ها بزداید
گام ها ودست ها یاری می کرد و نفس های عمیق در پس ضربان قلب فوران بیرون می جهید ،کسی را یارای همگامی با من نبود ،پستی وبلندی وبیراهه ها را با کوله ای سنگین دوان دوان پشت سر می گذاشتم،جوانی بود و یک دنیا رویاهای خیالی برفراز قله ،چشمان ریز بین، قامت کشیده، نشاط وشادمانی در جسم وجان ،تو گویی همه چیز بهم آراسته بود ،توقف وادامه راه ،برگشت و برپایی کمپ ،تک روی وهمراه شدن همه از اقداماتی بود که تردیدی در آن احساس نمی شد ،تو گویی همه چیز مهیا بود برای اقدامی دیگر ،حس وحال جوانی شور ونشاط به همراه داشت و خودرا سبکبال برفراز قله فاتح میدان می دیدم ،همه موارد اشاره شده تفسیر وتوصیف موسم جوانی است که آغاز وخاتمه آن به یک پلک چشم بهم زدن به درازا نمی کشد
که سعدی چنین می گوید
روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست
نقد را باش ای پسر کافت بود تاخیر را
اکنون محاسن سفید زانوان لرزان ،چین وچروک صورت در آینه گویای خبر ناگواری است ،در پشت پنجره به تماشای کوه می نشینم ، گویا از دیده ونظر دور مانده است وباید از لنز عینک مدد بگیرم
به قول رودکی
کنون زمانه دگر گشت ومن دگر گشتم
عصا بیار که وقت عصا وانبان است
از دستگیره کنار دیوار کمک می گیرم و با سختی خودرا به کنار نرده های بالکن رسانده ،تاب سوز وسرما را ندارم ،وای بر من موسم پیری چه زود ونابهنگام فرا رسید ،آهسته ،آهسته خودرا به انباری رسانده ،کوله ولوازم را وارسی کرده وآنها را به پای تن می کنم ،خود را به پای کوه رسانده وباطوم ها را اندازه کرده راه کوه ومسیر را در پیش می گیرم ،گام ها را با احتیاط بر می دارم .شیش دانگ حواسم به محیط پیرامون هست واحساس خوب کوهستان مرا به خود فرا می خواند ،پس از دقایقی خودرا ارزیابی می کنم ،مسیر شیب کم را بر می گزینم ،آنان که در حال صعود هستند بسرعت از من سبقت می گیرند ودیگران که در بازگشت می باشند با شتاب از کنارم عبور می کنند،در این دقایق سپری شده ومسیر پیمایش گاهی صدای آشنایی بگوش می رسد و همصحبتی که سکوت شکسته می شود ،این ابراز محبت وگاها در آغوش کشیدن از روی تکلیف نیست بلکه درس آموزی از فلسفه ذات کوهستان واراده خالصانه دوستی های گذشته است که تجدید دیدار خستگی را از تن می زداید ،اینک صلابت کوهستان وشیب پیش رو به تدریج بر من غالب می شود وخسگی زود هنگام از راه می رسد و من پیروزی را از آن خود نمی بینم واین هم سخن سعدی
من که با مویی به قوت برنیابم ای عجب
بایکی افتاده ام کو بگسلد زنجیر را
در حقیقت کوهستان وقامت بلند او رقیب پیروز مندی است که سالخورده ای همانند من در مصاف با او پا پس می کشد و راه بازگشت را پیش می گیرد ،این فرجام تلخ وشکست کسی است که به باور خودم کوهها را خسته کرده بود،اصرار به ادامه مسیر وتلاش بیشتر سبب می شود کمی از دامنه بالاتر روم وخاطرات گذشته در لابلای سنگ ها وگذرگاهها در ذهن وجانم تجلی یابد ،کجایند یاران وهمراهان موسم جوانی وگذشته های دورتر ،اینک بسیاری همانند من در پستوی خانه در حسرت کوهستان بی تابی می ،کنند ،برخی رخت بر بسته اند ،یاد وخاطره ای از آنان بجای مانده است،از هم دور شده ایم ویارای همصحبتی نیست ،چه واپسین تلخی ،هیچ چیز بر وفق مراد نیست ،تحمل اندک، اراده مستاصل ،اندام ها ناتوان ،کوه تنومند واستوار ،راهیان با عجله بی توجه از پس وپیش دورتر ،دورتر می شوند ،یارای سخن گفتن ومدد از کسی نیست ،گوشی همراه نیز یاری نمی کند تو گویی همه چیز خلاف میل همبستهشده اند ،اجزای جانم دیگر آبرو داری نمیکنند ،و رمق های آخر نیز نفس نفس زنان بند می آید وساعاتی سپری می شود بروی تخت بیمارستان در مقابل دیدگان مردی با کاور سفید وبانویی در سمت راست برای تزریق به من خیره شده اند پلک چشمانم بسختی گشوده می شود ،با اشاره پزشک از گوشم می شنوم ،پیر مرد تورا چکار به کوه......
بیان وباز گویی دلنوشته فوق به این خاطر است که اگرچه در جامعه وخانواده بسیاری از گرفتاری های بزرگ وکوچک گریبانگر است، اما موسم سالخوردی پیش روی همگان است ولازم است خانواده ها وجامعه کوهنوردی در حد توان وبضاعت به موضوع مورد نظر اهتمام ورزیده و دلجویی وسرکشی از سالمندان را در اولویت قرار داده ودر این خصوص احساس مسولیت بیشتری نمایند که رسم وسنت چرخ گردون بر این است
آسیاب به نوبت می چرخد
https://t.me/koohnevisaneiran
فرجی پور لاکه دیماه ۱۴۰۲
میل رفتن هست ،پای رفتن نیست
همواره در عرصه تاریخ از قلم وگفتار داد از موی سپید و موسم پیری زبان حال وسخن فراوان بوده است،شرح حال انسان از بدو تولد تا فرا رسیدن مرگ داستان پیچیده وراز بزرگی است که باز گویی آن سخت ودشوار است ،آنگاه که جوان رعنا و چالاک بودم،خود را یگانه رقیب سر سخت کوهها می دیدم وقله هارا یکی پس از دیگری می پیمودم
به تعبیر سعدی
این لطافت که تو داری همه دل هابفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غم ها بزداید
گام ها ودست ها یاری می کرد و نفس های عمیق در پس ضربان قلب فوران بیرون می جهید ،کسی را یارای همگامی با من نبود ،پستی وبلندی وبیراهه ها را با کوله ای سنگین دوان دوان پشت سر می گذاشتم،جوانی بود و یک دنیا رویاهای خیالی برفراز قله ،چشمان ریز بین، قامت کشیده، نشاط وشادمانی در جسم وجان ،تو گویی همه چیز بهم آراسته بود ،توقف وادامه راه ،برگشت و برپایی کمپ ،تک روی وهمراه شدن همه از اقداماتی بود که تردیدی در آن احساس نمی شد ،تو گویی همه چیز مهیا بود برای اقدامی دیگر ،حس وحال جوانی شور ونشاط به همراه داشت و خودرا سبکبال برفراز قله فاتح میدان می دیدم ،همه موارد اشاره شده تفسیر وتوصیف موسم جوانی است که آغاز وخاتمه آن به یک پلک چشم بهم زدن به درازا نمی کشد
که سعدی چنین می گوید
روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست
نقد را باش ای پسر کافت بود تاخیر را
اکنون محاسن سفید زانوان لرزان ،چین وچروک صورت در آینه گویای خبر ناگواری است ،در پشت پنجره به تماشای کوه می نشینم ، گویا از دیده ونظر دور مانده است وباید از لنز عینک مدد بگیرم
به قول رودکی
کنون زمانه دگر گشت ومن دگر گشتم
عصا بیار که وقت عصا وانبان است
از دستگیره کنار دیوار کمک می گیرم و با سختی خودرا به کنار نرده های بالکن رسانده ،تاب سوز وسرما را ندارم ،وای بر من موسم پیری چه زود ونابهنگام فرا رسید ،آهسته ،آهسته خودرا به انباری رسانده ،کوله ولوازم را وارسی کرده وآنها را به پای تن می کنم ،خود را به پای کوه رسانده وباطوم ها را اندازه کرده راه کوه ومسیر را در پیش می گیرم ،گام ها را با احتیاط بر می دارم .شیش دانگ حواسم به محیط پیرامون هست واحساس خوب کوهستان مرا به خود فرا می خواند ،پس از دقایقی خودرا ارزیابی می کنم ،مسیر شیب کم را بر می گزینم ،آنان که در حال صعود هستند بسرعت از من سبقت می گیرند ودیگران که در بازگشت می باشند با شتاب از کنارم عبور می کنند،در این دقایق سپری شده ومسیر پیمایش گاهی صدای آشنایی بگوش می رسد و همصحبتی که سکوت شکسته می شود ،این ابراز محبت وگاها در آغوش کشیدن از روی تکلیف نیست بلکه درس آموزی از فلسفه ذات کوهستان واراده خالصانه دوستی های گذشته است که تجدید دیدار خستگی را از تن می زداید ،اینک صلابت کوهستان وشیب پیش رو به تدریج بر من غالب می شود وخسگی زود هنگام از راه می رسد و من پیروزی را از آن خود نمی بینم واین هم سخن سعدی
من که با مویی به قوت برنیابم ای عجب
بایکی افتاده ام کو بگسلد زنجیر را
در حقیقت کوهستان وقامت بلند او رقیب پیروز مندی است که سالخورده ای همانند من در مصاف با او پا پس می کشد و راه بازگشت را پیش می گیرد ،این فرجام تلخ وشکست کسی است که به باور خودم کوهها را خسته کرده بود،اصرار به ادامه مسیر وتلاش بیشتر سبب می شود کمی از دامنه بالاتر روم وخاطرات گذشته در لابلای سنگ ها وگذرگاهها در ذهن وجانم تجلی یابد ،کجایند یاران وهمراهان موسم جوانی وگذشته های دورتر ،اینک بسیاری همانند من در پستوی خانه در حسرت کوهستان بی تابی می ،کنند ،برخی رخت بر بسته اند ،یاد وخاطره ای از آنان بجای مانده است،از هم دور شده ایم ویارای همصحبتی نیست ،چه واپسین تلخی ،هیچ چیز بر وفق مراد نیست ،تحمل اندک، اراده مستاصل ،اندام ها ناتوان ،کوه تنومند واستوار ،راهیان با عجله بی توجه از پس وپیش دورتر ،دورتر می شوند ،یارای سخن گفتن ومدد از کسی نیست ،گوشی همراه نیز یاری نمی کند تو گویی همه چیز خلاف میل همبستهشده اند ،اجزای جانم دیگر آبرو داری نمیکنند ،و رمق های آخر نیز نفس نفس زنان بند می آید وساعاتی سپری می شود بروی تخت بیمارستان در مقابل دیدگان مردی با کاور سفید وبانویی در سمت راست برای تزریق به من خیره شده اند پلک چشمانم بسختی گشوده می شود ،با اشاره پزشک از گوشم می شنوم ،پیر مرد تورا چکار به کوه......
بیان وباز گویی دلنوشته فوق به این خاطر است که اگرچه در جامعه وخانواده بسیاری از گرفتاری های بزرگ وکوچک گریبانگر است، اما موسم سالخوردی پیش روی همگان است ولازم است خانواده ها وجامعه کوهنوردی در حد توان وبضاعت به موضوع مورد نظر اهتمام ورزیده و دلجویی وسرکشی از سالمندان را در اولویت قرار داده ودر این خصوص احساس مسولیت بیشتری نمایند که رسم وسنت چرخ گردون بر این است
آسیاب به نوبت می چرخد
https://t.me/koohnevisaneiran
فرجی پور لاکه دیماه ۱۴۰۲
Telegram
کوهنویسان ایران
کانال"صعودقلم"/کوهنویسان ایران
تشکل مستقل فرهنگی-ورزشی باسابقه۱۸ساله
از کوهنویسان محترم تقاضا می شود چنانچه تمایل به همکاری مستقیم با این کانال تلگرامی دارید با مدیر کانال ارتباط بگیرید
Instagram.com/soudeghalam
تشکل مستقل فرهنگی-ورزشی باسابقه۱۸ساله
از کوهنویسان محترم تقاضا می شود چنانچه تمایل به همکاری مستقیم با این کانال تلگرامی دارید با مدیر کانال ارتباط بگیرید
Instagram.com/soudeghalam