خداوند در یک لحظه به بی نهایت موجوداتی که خلق کرده می تواند توجّه کند امّا این انسان هست که گرفتار زمان و مکان و ماده است و اسیر بسیاری از چیزهای دیگر و لذا اگر یک جا باشد در جای دیگر نمی تواند باشد به یک جا توجّه بکند به جنبه دوّم قهراً نمی تواند توجّه کند.
پس حق محیط هردو آمد ای پسر
وا ندارد کارش از کار دگر
این در حقیقت تعریفی است از ﴿و کان الله بکلّ شیء محیط﴾ و خداوند بر هر چیزی احاطه دارد. بر این مبنا داستان از این جا شروع می شود.
گفت شیطان که ربّ بما اغویتنی
کرد فعل خود نهان دیو دنی
شیطان به خدا جسارت کرد گفت: تو مرا گمراه کردی. جبری بود. گفت تو منو گمراه کردی تو خواستی که من این طور باشم. «کرد فعل خود نهان دیو دنی» او کار کرده بود امّا کارش را نهان کرد و انداخت به گردن خداوند. گفت تو خواستی که من چنین بکنم امّا در مقابل او آدم! «گفت آدم که ظلمنا نفسنا» ما اشتباه کردیم خطا کردیم، ببخشید! «او زفعل حق نبود غافل چو ما» بحث فاعلیّت هست و خالقیّت خداوند. خالق فعل هست امّا فاعل ماییم در هر جفت موارد هم در قضیّه ابلیس و هم در قضیه آدم، خالق فعل خداوند بود امّا فاعل فعل خدا نبود هر جفت جسارت کردند امّا آیا خداوند می خواهد از فرمانش خارج بشویم؟ «انسان و سرنوشت» https://telegram.me/dinoerfan
پس حق محیط هردو آمد ای پسر
وا ندارد کارش از کار دگر
این در حقیقت تعریفی است از ﴿و کان الله بکلّ شیء محیط﴾ و خداوند بر هر چیزی احاطه دارد. بر این مبنا داستان از این جا شروع می شود.
گفت شیطان که ربّ بما اغویتنی
کرد فعل خود نهان دیو دنی
شیطان به خدا جسارت کرد گفت: تو مرا گمراه کردی. جبری بود. گفت تو منو گمراه کردی تو خواستی که من این طور باشم. «کرد فعل خود نهان دیو دنی» او کار کرده بود امّا کارش را نهان کرد و انداخت به گردن خداوند. گفت تو خواستی که من چنین بکنم امّا در مقابل او آدم! «گفت آدم که ظلمنا نفسنا» ما اشتباه کردیم خطا کردیم، ببخشید! «او زفعل حق نبود غافل چو ما» بحث فاعلیّت هست و خالقیّت خداوند. خالق فعل هست امّا فاعل ماییم در هر جفت موارد هم در قضیّه ابلیس و هم در قضیه آدم، خالق فعل خداوند بود امّا فاعل فعل خدا نبود هر جفت جسارت کردند امّا آیا خداوند می خواهد از فرمانش خارج بشویم؟ «انسان و سرنوشت» https://telegram.me/dinoerfan
باید برخی از ابیات دیوان کبیر را با مثنوی مولانا میشود شرح کرد. « دکتر کاظم محمّدی»https://telegram.me/dinoerfan
در بیت اول آمده: سیر نمیشوم زتو! اما چه کسی هست که مولانا از او سیر نمیشود و تازه میگوید اگر من گناهی هم دارم تنها گناهم این هست که از تو سیر نمیشوم. و بلافاصله جواب میشنود که از من سیر نشو! بدین ترتیب هم گوینده مشخص شد و هم پاسخ دهنده آن.https://telegram.me/dinoerfan
بر اساس اندیشه های مولانا اگر گوش شنوای حرفهای معنویش پیدا شود دیگر نه دلیلی برای جدایی گوینده و شنونده از هم وجود دارد و نه خستگی و کسالت از شنیدن حرفهای معنوی درست همان چیزی که مولانا در دیباچه دفتر اول مثنوی آورده: «بشنو از نی!»https://telegram.me/dinoerfan
بعد از ارتباطی که بین گوینده و شنونده در زمان حال اتفاق می افتد مولانا دنبال کسی میگردد که سیری ناپذیری برای شنیدن صحبتهایش باشد برای همین در انتهای نی نامه این بیت را دارد که هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد! باید ماهی بود تا سیر نشد و هرکسی که ماهی نیست از دریا سیر میشود حتی اگر مرغ آبی هم که باشید همه زمان شما در دریا نیستید. در عالم تنها ماهی است که از آب و از حیات و از حقیقت آب سیر نمیشود.https://telegram.me/dinoerfan
وقتی میگوید سیر مشو زرحمتم! باید به این مرحله رسید. پیامبر «ص»: دو گروه سیری ناپذیرند، طالب علم و طالب دنیا. آنکه طالب واقعی است مدام در حال جست و جو است و به محض رسیدن به یک معلوم حرص بیشتری برای ماندن و یافتن برایش پیدا میشود. طالب دنیا هم اینگونه است. اما در این بیت آیا مولانا به دنبال علم است؟ اما علم که از انتزاعات است مخصوص یک عارفی چون مولانا نیست. او میداند که تنها جایی که صفت و ذات با هم برابری میکند تنها یکی بیش نیست که توجه به ذات رسیدن به صفت است و معطوف شدن به صفت رسیدن به ذات است. پس وقتی شما خدای حکیم را ستایش میکنید در حقیقت خدای علیم و خبیر و ... را هم ستایش کرده اید. اما حوزه علم در سرّ اهل حکمت و عرفان «آب حیات»، رحمت و به نوعی ارتباط برقرار کردن با حقیقت حق است وگرنه آنچه که بیرون از این حیطه باشد علم مطلوب اهل معرفت نیست. «دکتر محمّدی»https://telegram.me/dinoerfan
مولانا به دنبال حقیقت است که از آن حقیقت نمیشود سیر شد اما اینگونه طالبی ماهی ای است که در دریای علم و معرفت و حقیقت زندگی میکند و از آن سیر نمیشود. این ماهی کسی است که از مبدأ شروع به حرکت کرده و به سمت یک جهت، هدف و مقصد و مقصود حقیقی حرکت میکند. مسأله ای که در زبان عارفان به نام سباحه شناخته میشود. و این سباحه همان «تسبیح» است.https://telegram.me/dinoerfan