Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹درباره‌ی #طعم_گیلاس و کار با نابازیگران

#عباس_کیارستمی
@KiarostamiAbbas
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹فیلم مستند "در ستایش هفتاد سالگی" (قسمت دوم)، ساخته‌ی ابراهیم حقیقی
#عباس_کیارستمی
@kiarostamiabbas
ٰ
🔸صفحات رسمی کمپین «شما تنها نیستید»، به منظور اطلاع‌رسانی درباره‌ی جزئیات و روند پیگیری پرونده‌ی پزشکی عباس کیارستمی


• تلگرام: t.me/tanhanistid
• توییتر: twitter.com/tanhanistid
• اینستاگرام: instagram.com/tanhanistid


«تا رسیدن به نتیجه، از پیگیری و حمایت دست‌ نمی‌کشیم.»

#کاه_کوه
#قصورپزشکی
#عباس_کیارستمی
#شما_تنها_نیستید

http://t.me/tanhanistid
Chaplin Today - The Kid (Full).mp4
186 MB

Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
26 min

فیلم به‌جز بخش گفت‌وگو با #عباس_کیارستمی، به زبان انگلیسی‌ست.

@KiarostamiAbbas
Chaplin Today - The Kid.mp4
94.3 MB

Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
10 min

بخش گفت‌وگو با #عباس_کیارستمی

@KiarostamiAbbas
Forwarded from KiarostamiAbbas
Chaplin Today - The Kid.mp4
94.3 MB

Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
10 min

بخش گفت‌وگو با #عباس_کیارستمی

@KiarostamiAbbas
درباره‌ی #نان_و_کوچه
بله، نویسنده برادرم بود (من از فعل گذشته استفاده می‌کنم، چون او الان در آمریکا زندگی می‌کند!) زمانی که در اواخر دهه‌ی ۱۳۴۰ شمسی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار می‌کردم، فیلم‌نامه‌های متعددی را می‌خواندم، اما تنها همین مورد بود که چشمم را گرفت. مخصوصا این موضوع زمان بود که برای من جذاب بود. فیلم، داستانی را روایت می‌کند که در ۱۲ دقیقه اتفاق می‌افتد، بنابراین نیازی به کوتاه کردن تایم نبود. می‌دانستم که کوتاه کردن تایم برای نمایش گذشت زمان، فیلم‌سازها را به ورطه‌ی کلیشه و فرمول می‌اندازد. بنابراین برایم چالش جالبی بود که بدون استفاده از این قواعد، زمان سینمایی و زمان واقعی را تا حد امکان به هم نزدیک کنم.
«نان و کوچه» اولین تجربه‌ی سینمایی من بود و باید بگویم که خیلی دشوار بود. من مجبور بودم با یک بچه‌ی خیلی کوچک، ‌یک سگ و یک تیم غیرحرفه‌ای کار کنم، تنها استثنا، مدیر فیلم‌برداری بود که حرفه‌ای بود و او هم ناراحت بود و مرتب اعتراض می‌کرد. به یک معنا، حق با او بود، چون من قواعد سینما که او با آن‌ها آشنا بود را رعایت نمی‌کردم. او اصرار داشت که صحنه‌ها را «کات» دهد. به‌عنوان مثال، یک نمای دور از بچه که نزدیک می‌شود، یک کلوزآپ از دست بچه و بعد، وقتی که بچه وارد خانه می‌شود و در را می‌بندد، یک نما از سگ که روی زمین می‌خوابد و غیره. اما من فکر می‌کردم که اگر بتوانیم هر دوی آن‌ها (بچه و سگ) را در یک پلان داشته باشیم و داخل قاب پیش برویم، بچه وارد خانه شود و سگ تصمیم بگیرد که پشت در خانه بخوابد، تأثیر عمیق‌تری خواهد داشت. فکر می‌کنم این سخت‌ترین سکانسی‌ست که تا به حال در زندگی‌ام گرفته‌ام. برای این پلان، ما مجبور شدیم ۴۰ روز صبر کنیم و سه‌بار سگ را عوض کنیم، حتی یکی از آن‌ها دچار هاری شد. با وجود همه‌ی مشکلاتی که با آن‌ها روبه‌رو بودیم، بالاخره آن اتفاقی که می‌خواستیم افتاد و فیلم‌برداری انجام شد. به یک معنا، این فیلم نتیجه‌ی عدم آگاهی من از قواعد سینمایی‌ست. حالا وقتی فکر می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که تصمیم درستی گرفتم. من معتقدم که کات یک صحنه _ حتی اگر بتواند به ریتم فیلم کمک کند _ به‌راحتی می‌تواند به واقعیت و محتوای یک فیلم لطمه بزند.

#عباس_کیارستمی
مصاحبه با شاهین پرهامی، سال ۲۰۰۰
#سه_تابلو

اواخر دهه شصت بود، یکی از بستگان دور قصد مهاجرت داشت و وسایل خانه شان را به حراج گذاشته بود و ما رفته بودیم که مثلا خرید لاکچری کنیم و خوشحال و خندان به خانه برگردیم.
یادم است که اولین ضبط و پخش سی دی دار را آن جا دیدم که خاله ام خرید، یک کتابخانه چوبی زیبا را هم ما خریدیم به قیمت ده هزار تومان و یک تشک آبی هم بود که موج برمی داشت و همه عاشقش شده بودند ولی هیچ کس نخرید.
چشم های من روی در و دیوار می گشت و چون طبیعتا پولی نداشتم فقط اجناس عجیب و غریب خانه را می دیدم و کیف می کردم تا چشمم افتاد به این سه تابلو؛ تصویر یک درخت در یک دشت سبز، یکی نقاشی بود و دوتای دیگر عکس، منتها با دو فیلتر متفاوت در قاب های استیل (قاب را بعدا خودمان چوبی کردیم).
همان لحظه اول دلم رفت، به مادرم گفتم که این قاب ها را می خواهم و او قیمت را پرسید. پنج هزار تومان ... چشم های همه گرد شد، پنج هزار تومن برای آن سه قاب رقم حیرت آوری بود؛ آن هم وقتی یک کتابخانه چوبی اعلا ده هزار تومان بود و یک اجاق گاز نوی فردار چهار هزار تومان.
صاحبخانه گفت: "این ها کار #عباس_کیارستمی است" و این برای من که آن روزها مجله فیلم می خواندم و خودم را روشنفکر و فرهیخته خانواده می دانستم، معجزه ای بود که نمی توانستم تحت هیچ شرایطی از آن بگذرم.
نمی دانم چطور مادرم را راضی کردم که تابلوها را بخرد اما قول دادم که پول خرید تابلوها را کم کم به او بدهم که البته هیچ وقت ندادم.


بیشتر از بیست سال از هرکسی که با جناب #کیارستمی ارتباط داشت خواستم تا قراری بگذارد و من این سه تابلو را نشانشان بدهم و تاییدشان را بگیرم چون هیچ امضایی پای عکس ها و نقاشی نیست و تمام دوستان هم قول می دادند و البته هیچ وقت به قولشان عمل نکردند.
ده سال پیش #خسرومعصومی عزیز تابلوها را دید و گفت که به احتمال زیاد کار خود کیارستمی است. #ساتیارامامی هم یک بار عکسی از تابلوها را به #سیف_الله_صمدیان نشان داد و گفت که او هم با ما هم نظر است.
یک عده گفتند بیایید برای تابلوها فیلم کوتاه بسازیم، پرونده مطبوعاتی تهیه کنیم، مستند بسازیم، برویم تا استاد لااقل پای نقاشی و عکس ها را امضا کند؛ اصلا تابلوها برای من بهانه ای بود که مردی به نام عباس کیارستمی را ببینم؛ حتی اگر بگوید این تابلوها کار من نیست ... و به لطف دوستان بی معرفتم هیچ وقت این اتفاق نیفتاد.

حالا برایم آن امضای دوست داشتنی دیگر مهم نیست اما هنوز باور دارم که تابلوهای جادویی من، حاصل یکی از لحظه های ناب اوست؛ او که رفتنش هم شبیه بودنش به افسانه شباهت داشت و می دانم کمی از راز انگشتانش را روی دیوارهای خانه ما جا گذاشته است.

#نیلوفر_لاری_پور
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «در ستایش هفتاد سالگی»،
ساخته‌ی ابراهیم حقیقی، محصول ۱۳۸۹

مرگ را پس می‌زنم
در جشن هفتاد سالگی
مرگ صبوری می‌کند.
#عباس_کیارستمی

در ستایش هفتاد سالگی، مستندی‌ست درباره‌ی «بالا رفتن سن» از نگاه سه هنرمند برجسته‌ی ایران؛ آیدین آغداشلو، محمد احصایی و عباس کیارستمی که دوست و هم‌سن‌وسال نیز بودند. اما گذر از هفتادسالگی معنا و مفهومش برای یک هنرمند چیست؟ ابراهیم حقیقی، از بزرگان گرافیک ایران، در هفتاد سالگی این هنرمندان به سراغشان رفته و از آن‌ها درباره‌ی زندگی‌شان پرسیده. این فیلم از نمونه‌های نادر مستندهای ایرانی‌ست که سه هنرمند موفق را گرد آورده تا درباره‌ی احساس درونی و شخصی خود نسبت به پای گذاشتن به یک دوره‌ی خاص از زندگی‌شان سخن بگویند: کهن‌سالی.
@KiarostamiAbbas