خسرو انوشیروان
1.09K subscribers
6.91K photos
3.98K videos
119 files
10.8K links
به نام خردمند یزدان پاک
امروز، چهاردهم دی ماهِ نودوهشت خواستم تا همه‌ی آنچه از ابتدا تا کنون در مجازی نوشته ام و هرآنچه را شاید از این پس بفهمم؛ بنویسم و برای بایگانی در این درگاه درج کنم.
من؛ فقط به سود مملکتم می‌نویسم.
#خسرو

از همراهی شما سپاسگزارم .
Download Telegram
(1) این مقاله در همان زمان به فارسی شکسته‌بسته‌ای ترجمه شد و در مجلۀ نگین، به سردبیری محمود عنایت، برادر حمید عنایت، انتشار پیدا کرد.
(2) نص و ترجمۀ فارسی آیه ای که به آن اشاره می کنم چنین است : «و البته نبايد كسانى كه كافر شده‌اند تصور كنند این كه به ايشان مهلت مى‌دهيم براى آنان نيكوست؛ ما فقط به ايشان مهلت مى‌دهيم تا بر گناه [خود] بيفزايند، و [آنگاه‌] عذابى خفت‌آور خواهند داشت.» وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ. آیۀ 178، سورۀ آل عمران.

https://t.me/jtjostarha
انقلابِ «ملّی» در انقلاب اسلامی

بخش دوم

روند تکاملی ملّت شدن یک قوم – یا اقوام – روندی پیچیده و بغرنج است و زمانی که یک قوم به طور تاریخی به ملّت تبدیل شد نمی‌توان آن را به گذشته برگرداند. برعکس، امّت امری تاریخی نیست؛ جماعتی می‌تواند، در زمانی، و در شرایط خاصّی، در صورت امّت درآید، زمانی بپاید و از این پس نیز مانند دود به هوا رود. هر امّتی قائم به شخصی است که دارای فرّۀ ایزدی است و با افول او نابود می‌شود، زیرا امّت امری تاریخی نیست، معنوی است. وانگهی، تشکیل امّت در دورۀ پیش از مدرن ممکن شده و با آغاز دوران جدید نیز زمان آن برای همیشه گذشته است. نیازی به گفتن نیست که در کشورهایی که هنوز وارد دوران جدید نشده‌اند بقایایی از واقعیت امّت می‌تواند وجود داشته باشد، اما وجود این عناصر پیش از مدرن تنها می‌تواند مانع تحقّق روند کامل تجدد شود. بیشتر کشورهایی که در بیرون میدان جاذبۀ غرب قرار گرفته‌اند، به درجات مختلف، هنوز با این بقایای امّت، و مقولات و مباحث آن، درگیر هستند. بقایای عناصری از نظام امّت هم‌چون مانع‌هایی هستند که در برابر تجدد و اندیشۀ آن عمل می‌کنند و تا زمانی که تصفیه حسابی با این مانع‌ها صورت نگرفته باشد راه تحقّق مدرنیته هموار نخواهد شد.
در ایران، با پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی، دوران جدید ایران آغاز شد. چنان‌که از مذاکرات مجلس اول می‌توان دریافت، همین مجلس نخست هم‌چون مکان تدوین نظریه‌ای برای تجدد ایرانی بود. نخستین امری که در این مجلس ظهور پیدا کرد، چنان‌که در جای دیگری توضیح داده‌ام، «امر ملّی» بود و منطق همین «امر ملّی» بود که دیگر شئون کشور را مُتعیّن می‌کرد که تدوین قانون اساسی و نظام قانون‌ها – یا حکومت قانون – در صدر آن‌ها قرار داشت. در ایران، این امر ملّی امری تاریخی بود. به خلاف بسیاری از کشورهای جهان اسلام، و حتیٰ کشورهای اروپای غربی، که ناحیه‌هایی از امّت بزرگ مسیح یا اسلام بودند، ایران توانست استقلال «ملّی» خود را حفظ کند و، بیشتر از آن، چیزی که تاکنون بیشتر توجه چندانی به آن نشده است، «روایتی» برای این استقلال «ملّی» تدوین کند. می‌دانیم که ایرانیان به هر صورتی «اسلام آوردند»، اما به تعبیری که جای دیگری به کار برده‌ام «ایمان نیاوردند». منظورم این نیست که ایرانیان مسلمان نبودند، اما با همین اسلام روایت خود تاریخ و «هویت» خود را تدوین کردند و پیش بردند. نمونۀ بارز این روایت همان است که در شاهنامه آمده است که بیان «خاطرۀ» تاریخی ایرانیان است.
می‌دانیم که ایرانیان، در دورۀ اسلامی، بسیار زود به تاریخ‌نویسی روی آوردند و کوشش کردند جایی برای گذشتۀ تاریخی خود در تاریخ «جهانی» باز کنند، اما تدوین این «خاطرۀ» تاریخی همۀ تاریخ ایران را در بر نمی‌گرفت. یکی از منابع این تاریخ‌های نخستین همان «خداینامه‌های» دوران باستان بود، اما فردوسی از این خداینامه‌ها در صورت دیگر بهره گرفت و بر پایۀ آن «حافظۀ» تاریخی روایتی از «خاطرۀ» تاریخی ایرانیان عرضه کرد. یکی از وجوه تمایز ایران با دیگر کشورها همین مشروعیت‌یابی دوگانه برپایۀ «حافظه» و «خاطره» است. خاستگاه آن‌چه من «امر ملّی» می‌نامم همین مشروعیت‌یابی مضاعف است. تبدیل تدریجی قوم – و اقوام – ایرانی به ملّت از کهن‌ترین روزگار در چنین شرایطی ممکن شد. قوم – و اقوام – ایرانی، که هرگز بخشی از هیچ امّتی نبود، توانست، بر پایۀ همین «امر ملّی»، سامانی از یک واقعیت تاریخی را ایجاد کند که در دوران جدید از آن به «ملّت» تعبیر کرده‌اند. این «سامانِ» قومی در ایران با تکیه بر تمایز دو وجه مشروعیت‌یابی ایجاد شد و در تحول تاریخی آن به ملّت تبدیل شد.
ملّیت ایرانی، مانند «امر ملّی»، که شالودۀ آن است، به خلاف آن‌چه دربارۀ امّت گفتم، امری تاریخی است، یعنی به طور تاریخی و در تاریخ تکوین پیدا کرده و ایرانیان توانسته‌اند نهال آن را با «خاطره‌ای» که از آن پیدا کرده‌اند آبیاری کنند : «زین آتش نهفته که در سینۀ» ماست ...! رمز فهم بیشترین شعرهای حافظ در همین «سینۀ منی که ماست» قرار دارد. دلیل این‌که حافظ را هم می‌فهمیم و هم نمی‌فهمیم در همین نکتۀ ظریف نهفته است. به لحاظ «ملّی»، «ما» همه، به شهود، حافظ بوده‌ایم، هستیم، هم‌چنان‌که حافظ ما بوده است؛ این «امر ملّی»، آن «آتش نهفته»، را همه در سینه داشته‌ایم و هم‌چنان داریم. بر هر امر تاریخی می‌تواند، در تحول تاریخی آن، آسیب‌های جدّی وارد شود، اما اگر روند تکاملی ملّت به کمال رسیده باشد دستخوش فروپاشی از درون ممکن نمی‌شود. امّت با «ارتحال» شخص دارای فرۀ ایزدی از درون فرومی‌پاشد و تجدید آن ممکن نیست، در حالی‌که یک ملّت تاریخی، به تعبیر ریچارد فرای، هم‌چون سروی است که با هر بادی خم می‌شود، اما نمی‌شکند. نمی‌خواهم این‌جا در جزئیات وارد شوم، بلکه کوشش می‌کنم مقدمات ابتدایی را به دست دهم که بتوانیم بفهمیم چگونه ناگهان «در آسمان آبی» امّت‌مداری ج.ا. «تندرهای انقلاب ملّی به غریدن آغاز کرد». من از بیش از دو دهه پیش، با فهمی که از تاریخ «امر ملّی» داشتم نظرها را به این برخاستن «قُقنس ایران از خاکستر خود» – تعبیر زرین‌کوب در تاریخ مردم ایران – جلب کرده بودم. در نوشته‌ای که پیشتر در همین جا دربارۀ بیانات گهربار یکی از معاونان ریاست جمهوری که گفته بود : «ما اصلاً با دولت و ملّت مسئله داریم» نوشته بودم که این «دولت» از «کسان به شما ناکسان رسید»؛ این عرعر خران شما نیز بگذرد! چرا؟ چون از خران شما بزرگ‌تر هم بر این کشور چیره شده و فرمان رانده بودند، اما نه عرب، نه ترک، نه مغول و نه غلزاییان پیشاطالبانی چنین جرئتی به خود نداده بودند که با ملّیت «ما» مسئله داشته باشند. می‌توان پرسید : چرا؟ پاسخ من این است : زیرا حتیٰ آنان هم می‌دانستند کجا فرمان می‌رانند.
انقلاب ملّی کنونی همان «امر ملّی» تاریخی ایران است که ناگهان از زیر خاکستر انقلاب اسلامی سر برآورده است. مشکل فرمانروایی با احمدی نژادها و رئیسی‌ها، در دولت یکدست، این اشکال را دارد که کوری را به عصاکشی کوران دیگر می‌گمارند و گمان نمی‌برند که چه پرتگاه هولناکی در پیش است. برکشیدن کوخ‌نشینان آسان‌ترین راه حکومت است، اما اینان باید بتوانند در زمان و مکانی حکومت کنند که دوران جدید و عصر ملّیت‌هاست. کوخ‌نشینان، چنان‌که از نام آنان برمی‌آید، موجوداتی هستند که وطن ندارند و چون وطن ندارند، و نمی‌دانند وطن چیست، آن را نابود می‌کنند. ابن خلدون، که خود عرب اصیلی بود و در زمان خود چیزی نبود که دربارۀ عرب نداند گفته است که عرب موجودی شهری نیست و نمی‌داند شهر چیست و آن‌گاه که بر شهرها مسلط می‌شود، برای این‌که بتواند زنده بماند، شهر را نابود می‌کند. بدیهی است که نابودی کامل شهرها در هیچ جایی ممکن نبوده است و همین شهرها بودند که ماندند و انتقام خود را از عرب گرفتند : آنان را فاسد کردند، و عصبیت عربی نابود شد. ابن خلدون مقدمۀ تاریخ خود را برای توضیح این زوال عصبیت نوشته است. ما هنوز نتوانسته‌ایم توضیح دهیم که کوخ‌نشینان چه بر سر ملّیت ایرانی آوردند، اما آیا این خیزش ملّی همان توضیح در عمل نیست؟ من فکر می‌کنم هست. این اجماع شگفت‌انگیز همۀ افراد یک ملّت کهن نشان از این دارد که در عصر ملّیت‌ها می‌توان برای مدتی منطق امر ملّی را مسکوت گذاشت، اما فائق آمدن بر آن ممکن نیست.

دنباله دارد

https://t.me/jtjostarha
انقلابِ «ملّی» در انقلاب اسلامی

بخش سوم

انقلاب «ملّی» ایران از ویژگی‌های ایران، به عنوان ایرانشهر، است که از دو سه دهۀ پیش من کوشش کرده‌ام به برخی از وجوه آن اشاره کنم. اقوام ایرانی، از کهن‌ترین ایام تاریخ این کشور، زیر لوای فرهنگ فراگیر آن وحدتی پیدا کرده‌اند که در سده‌های اخیر از آن به ملّت تعبیر می‌کنند. این وحدت «ملّی»، به عنوان وحدت فرهنگی، به‌رغم تنش‌هایی که پیوسته به عنوان یک اجتماع داشته است، این ویژگی‌ بنیادین مهم را نیز داشته است که در دوره‌های حساس تاریخ ایران خود را از «دولت» جدا و بنیان قومی خود را حفظ کرده است. فروپاشی ایران، در یورش افغانان، به توپ بستن مجلس و کوشش برای تسخیر دوبارۀ ایران با تکیه بر سالدات‌های روس از نمونه‌های این بی‌اعتنایی ملّت به نظم دولتی است که ملّی نبود : اگر دولت توان نگاه‌داشت وحدت ملّی و دفاع از حقوق ملّت را ندارد ضرورتی ندارد که مردم خون خود را برای حفظ دولتیان هدر دهند. جای شگفتی نیست که وقتی شاه سلطان حسین برافتاد و نادر برای دفاع از اجتماع ملّت ظاهر شد بخش بزرگی از مردم که به صفویان پشت کرده بودند به سپاهیان او پیوستند و شاه را به امان دیوانه‌ای افغانی رها کردند تا از وحدت سرزمینی کشور دفاع کنند. برای این پیوستن عامّه به نادر نیز زمانی مُقدَّر شده بود و آن‌گاه که کار نادر به ماجراجویی کشید در شبی سر او را بریدند و فردای آن روز آن سر زیر پای کودکان افتاده بود. از ویژگی‌های این پدیدار شدن یک ملّت آن است که این «ملّت» هر دولتی را دولت «ملّی» نمی‌داند. اگر بتوان گفت، هر دولتی تا زمانی دولت «ملّی» است که دولت وظیفۀ تأمین حقوق ملّت را بر عهده داشته باشد. از ویژگی‌های تاریخ ایران این است که اجتماع ملّت امری اساسی‌تر از دولت آن بوده است. اغلب خربنده‌هایی که بر ایران فرمان رانده‌اند نمی‌دانسته‌اند که ایرانی خود را متولی «دفاع از اجتماع ملّت» می‌داند نه گوشت دم توپ دولت‌های ماجراجو! یک نمونۀ جالب توجه اقبالِ عامّه برای رفتن به جبهه‌ها در آغاز جنگ و پشت کردن به جبهه‌ها زمانی بود که خاک کشور آزاد شده بود، اما ماجراجویی‌های ج.ا. به دلایلی که موضوع بحث من نیست می‌خواست جنگِ به عنوان «نعمت» را ادامه دهد. پیش از آن‌که تمایز مفهومی دولت و جامعه در اندیشۀ سیاسی و در علوم اجتماعی جدید ظاهر شود، ایرانیان، پیوسته، نوعی آگاهی از تمایز میان دولت و اجتماع ملّت داشته‌اند.
در ایران، این آگاهی از «حقوق ملّت» سابقه‌ای طولانی دارد، اگرچه جریان‌های آگاهی‌ستیز نیز هرگز اندک نبوده است که به هر مناسبتی به دامن «مشایخ و مراجع» چنگ می‌زد تا به دولتی که خود بخشی از آن بودند نصیحت کنند که حقوق مردم را تأمین کند. بدیهی است که این واژه‌های نو که این‌جا به کار می‌برم همه جعل جدید هستند، اما هیچ جدیدی وجود ندارد که سابقه‌ای در قدیم نداشته باشد. هر دوره‌ای سطحِ خودآگاهی خود را داشته و، در ایران، فرهنگ مهم‌ترین ابزار برای درافتادن با نظام ایدئولوژیکی دولت بوده است. در ایران، وحدت «ملّی» پیوسته وحدت فرهنگی «ملّی» در سطح اجتماع ملّت بوده است، اما نخست در جنبش مشروطه‌خواهی و با پیروزی مشروطیت بود که صورت جدیدی از خودآگاهی پیدا شد. با مشروطیت، فرهنگ در صورت قانون‌خواهی ظاهر شد. این‌که تا پیروزی مشروطیت ایران فاقد نظام حقوقی درستی بود تفصیلی دارد که این‌جا نمی‌توان به آن پرداخت، اما همین قدر اشاره می‌کنم که متولیان ادارۀ بخش بزرگی از نظام حقوقی کشور همان «مشایخ و مراجع» بودند که قانون شرع را مطابق میل و فهم خود تفسیر می‌کردند، یعنی نظام اجتماع ملّت را در خدمت منافع خود و برای حفظ دولت قربانی می‌کردند. پیشتر، در دوران قدیم تاریخ ایران، که ایرانیان ابزارهای لازم برای درافتادن با پی‌آمدهای نامطلوب این نظام حقوقی را نداشتند، ادب فارسی مکانی برای پیکار با «مشایخ و مراجع» بود، اما با آغاز دوران جدید، و آشنایی ایرانیان با مفاهیم جدید، پیکار برای حقوق جای ادب فارسی را گرفت. جنبش مشروطه‌خواهی از این حیث آغاز دوران جدید تاریخ ایران بود که ابزار جدیدی در دسترس ملّت می‌گذاشت تا بتواند حقوق خود را تأمین کند. با همین نظام، حقوقی ایران وارد دوران جدید خود شد، بنیاد «ملّت» واحد استوار شد و ملّت به بلوغ خودآگاهی رسید. نظام حقوقی جدید مهم‌ترین دستاوردی بود که ملّت ایران به آن دست یافت، اما همۀ نیروهای سیاهی‌های سده‌های میانه، که با پیروزی مشروطیت و اعدام شیخ شهید عقب‌نشینی کرده بودند، بار دیگر به میدان آمدند.
انقلاب اسلامی انتقام «مشایخ و مراجع» از نظام حکومت قانون بود. این انقلاب، در آغاز، توانست با پراکندن خاکستر ایدئولوژی چپی‌ـ شریعتی در چشم مردم آنان را از دیدن محروم کند. یکی دو دهۀ نخست پس از انقلاب، این طور القا می‌شد که زمان دولت‌های ملّی گذشته است. این کوششی بود برای بی‌حسی موضعی دادن به ملّتی که گیجی انقلاب او را فراگرفته بود. کوشش برای تبدیل ملّت به امّت – و در نهایت بخشی از یک امّت بزرگ‌تر – که فراهم آمده از جماعات بی‌هویت، پراکنده، بدوی و، بیش از هر چیز، دشمن ملّت ایران، از همان آغاز، محتوم به شکست بود، اما ایدئولوژی چپی‌ـ شریعتی تنها مردم را از نعمت بینایی محروم نکرده بود، بلکه سازندگان آن ایدئولوژی خود نیز قربانی ایدئولوژی خود بودند و نتوانستند ببینند که بر روی کدام تپه‌ای از شن‌های مواج نشسته‌اند و زمانی که توفان به وزیدن آغاز کند آنان دیگر مکان و جهت خود را پیدا نخواهند کرد. این‌که در سال‌های اخیر روند اعتراض‌های مردمی، که از حقوق از دست رفتۀ خود آگاهی پیدا کرده‌اند، شتاب بیشتری گرفته است، در حالی‌که حکومتیان روز به روز گیج‌تر شده‌اند، این‌که از خاندان جلیل شریعتی و شریعتی‌چیان، و اتحاد شوم چپ وطنی صدایی بلند نمی‌شود، این همه، نشانۀ این واقعیت اسفناک تاریخ معاصر ایران است که عاملان و فاعلان دگرگونی‌های سیاسی گروه‌هایی از عقب‌مانده‌های ذهنی، از فدایی، مجاهد، پیکار، توده‌ای تا گروهک‌های مذهبی، فراهم آمده بود که همه کلنگ به دست آمادۀ نابودی کشور، بنیان ملّیت آن، و دولت ملّی بودند، اما حتیٰ توان گذاشتن یک دو آجر روی هم را نداشتند. به نظر من، ورای همۀ توضیح‌هایی که می‌توان از شکست کنونی ج.ا. داد این نکته اهمیت بیشتری دارد که رویکرد مسئولان آن نسبت به ملّیت ایرانی دعوت به خودکشی جمعی ما بود. بدیهی است چنین دعوتی در کشوری با چنان سابقه‌ای تاریخی و خودآگاهی ملّی نمی‌توانست در دراز مدت مورد اجابت قرار گیرد. من گمان می‌کنم که مسئولان ج.ا. جز این یک دعوت هیچ برنامۀ دیگری برای حکومت ندارند. برهان قاطع من بر این ادعا نیز در این اشارۀ به دعوت مجدد شورای نگهبان به این‌که گویا آنان «بر اجرای احکام شرع اصرار» دارند آمده است. آیا همین «اصرار» نیز نوعی دعوت به خودکشی ج.ا. نیست؟ مسئولان خود دانند!
رخدادهای اخیر آشکارا نشان می‌دهد که از خیل آن همه سازمان و گروه و گروهک چیزی جز «فعالان سیاسی» سخت متوسط و «تحلیلگران مسائل ایرانی» که دیگر وجود ندارد درنیامده است. در بسیاری از انقلاب‌های دیگر، از فرانسه تا انقلاب اکتبر، رهبرانی پیدا شده‌اند که فکر کنند انقلاب آنان چگونه به بیراهه رفت؛ فعالان سازمان‌های چپ و مذهبی ایران، که چنان‌که به عیان در چهل سال گذشته دیده‌ایم، یکی از دیگری عقب‌مانده‌تر هستند در سنّت سیاست معاصر ایران پتویی سر کشیده‌‌اند و در خیالات خود در روزهایی به سر می‌برند که می‌توانستند ژ.ث. به دست در خیابان‌های تهران جلولان دهند و فوکو می‌نوشت که «من تردیدی ندارم که این دست‌هایی که چنین بلند شده‌اند نمی‌توانند شکست بخورند». با مایه از بلاهت، فوکو، و آنان که دل به عشوۀ او سپرده بودند، تنها می‌توانستند شکست بخورند. نه فوکو و نه فریفتگان او نمی‌دانستند ایران چگونه کشوری و ملّیت ایرانی چگونه ملّیتی است. این کشور و این ملّت که بسیار کوشش کرده‌اند توضیح دهند که هرگز وجود نداشته است، چون هم کشور بود و هم ملّت، و اهمیتی ندارد که علوم اجتماعی جدید چه سفسطه‌ای می‌تواند دربارۀ آن‌ها ببافد، اینک، همۀ رشته‌های آنان را پنبه کرده است. انقلاب ملّی ایران در راه است، می‌توان آن را فهمید، اما می‌توان همچنان «اصرار» داشت. بدیهی است که در این صورت انقلاب راه خود را خواهد رفت. آن‌گاه که چرخ انقلاب راه افتاد هیچ «اصراری» نخواهد توانست زیر آن له نشود.
‌‌
نه! این برف را دیگر سرِ ایستادن نیست!

دنباله دارد

https://t.me/jtjostarha
خسرو انوشیروان
⚫️ حال هر آدم عاقلی رو به هم میزنه ... این همایش ؛ نفرت انگیزه https://t.me/khosrovanooshiravan/3807 پرچم تجزیه‌طلبها در کنار #شیر_و_خورشید و یک زن عریان ...
⚫️ خیلی جلوی خودمو گرفتم که ننویسم اینو ولی ...
نمیشه :
https://t.me/khosrovanooshiravan
جمهوری اسلامی ...
داره بازی میکنه ؛ بازی ، بازی ، بازی ...
برای آدمی مثل من که دی ۹۶ و آبان ۹۸ وسط خیابون بوده ، این بازیه ؛ بازی .
جمهوری اسلامی اینجوری ...!؟ 😳
به هیچ وجه با یک خیزش هدفمند در جهت براندازی اینجوری برخورد نمیکنه ؛ یه جای کارش میلنگه .

شاید داره بهره‌برداری میکنه :
۱_ اجازه میده جمعیتهای محدود شکل بگیره
۲_ خوراک رسانه‌ای میده
۳_ اجازه میده چپها هوار بکشند و اختیارات اپوزوسیونو ببلعند .
۴_ به ملت میگه : این زنیکه رو ببین لخت ایستاده عربده میزنه ، اون تجزیه‌طلبه رو ببین .
می‌بینی ؟
اینها اپوزوسیون من هستند .
۵_ به اروپا میگه ببین ، این وحشیها به قوانین شما هم تو کشور خودتون احترام نمیگذارن ، ایرانی جماعت همینه .
شل وا بدی از درو دیوار سفارت هرجا که بشه میره بالا ؛ مسلمون و آتئیست نداره.
۶_ مدتهاست که میخواد گشایش اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی ایجاد کنه تا رهبر بعدی مستقر بشه ؛ اما سخته .
یه سری هوادار تندرو داره که مدتهاست تو مغزشون خاکه اره ریخته ؛ شرایطو درک نمیکنن . اینطوری به اون هواداری که همچنان نیازمند به حضورش هست اما باید قانع بشه میگه :
ببین چی شد ؟
دیدی آشوب شد ؟
حجاب باید آزادتر باشه ، حالا قانونی هم نه ...
ولی گشت ارشادو تخته میکنیم تو هم حق نداری مزاحم مردم بشی ، بالاشهر که آزاده پائینم دهنتو ببند ، مصلحته ...
یه مذاکره کوچیکم میکنیم ، حالا ...
داد مردم در اومده ، می‌بینی ؟
👈 حفظ نظام در اولویته
الان وقت مداراست ...
وقت سرکوبم میرسه .
۷_ اوفففففف صف سلبریتی‌ها و فوتبالیستهای مردمی تازه از بازداشت در اومده رو ببین ،
از این پس ، با چه محبوبیت مضاعفی در اختیار نظامند .☺️
https://t.me/khosrovanooshiravan
در مجموع ؛ جمهوری اسلامی یه مشکل گنده داره :
یعنی داشت .
👈 هرچی به مردم میگفت ؛ پیش خودشون میگفتن :
این آخونده داره دروغ میگه ...
الان حوصله میکنه تا زمانش برسه بعد یه کاری میکنه که از این به بعد هرچی به مردم گفت ، بگن :
بدم نمیگه‌ها ...
دیدی دو سال پیش ، پنج سال پیش ...
ده سال پیش چی شد !؟
👈 هرکی بیاد از اینا بدتره ؛ با همینا بسازیم انشالله بهتر میشن.

👆 اینو الان #نوشتم که یه روزی بزنم تو صورت چهارتا عوضی احمق ؛ یادتون باشه تا وقتش برسه .
خسرو انوشیروان
⚫️ خیلی جلوی خودمو گرفتم که ننویسم اینو ولی ... نمیشه : https://t.me/khosrovanooshiravan جمهوری اسلامی ... داره بازی میکنه ؛ بازی ، بازی ، بازی ... برای آدمی مثل من که دی ۹۶ و آبان ۹۸ وسط خیابون بوده ، این بازیه ؛ بازی . جمهوری اسلامی اینجوری ...!؟ 😳 به هیچ…
⚫️ آخوند اینجوری سرکوب میکنه
شونزده روزه ایران جسته گریخته شلوغه و رژیم فقط یه چشمه تو زاهدان نشون داد.

اینتر آشغال به مخاطب خارج‌نشینش میگه :
جمهوری اسلامی همین فردا سقوط میکنه ...
شاید سقوط کنه یه روزی ، اما اینطوری با رهبری قمیکلا ؟
#نه

ج.ا از یه فاحشه‌ی لخت تو امریکا نمیترسه ، از صدتا #چپ_سلیطه_دهن_دریده دیگه هم ...
قطعا نمیترسه ، ازشون برای #ضد_تبلیغ استفاده میکنه ، ولی نمیترسه.

واکنش جمهوری اسلامی اینطوری نیست ، وقتی میترسه ...
اینطوریه 👇
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/127186
جمهوری اسلامی از این مردها ترسید ، نه از پستونهای آویزون تو ...
می‌بینی ؟
دهنتو ببند.
https://t.me/khosrovanooshiravan
✌️شاه مرد؛"جاویدشاه"✌️

جملهٔ معروف"شاه مُرد، جاوید شاه" که در زبان‌های گوناگون معادل دارد، شعار سیاسی نیست بلکه یکی از قواعد فلسفهٔ"حقوق"است. "شاه"یک نهاد است👌
نه لزوماً یک"شخص"در ایران هم حیات این نهاد ورجاوند به حیات"ایران"گره خورده است. عموم مردم آن را به غریزه دریافته‌اند اما این نکتهٔ مهم را باید به برخی تحصیل‌کردگان منحرف و آلوده به"ایدئولوژی"فهماند تا دست از ستیز با اصل و اساس"ایران"بردارند.
آن‌ها باید بفهمند هر'آرمان' سیاسی‌ای که داشته باشند، تنها در ذیل ایران قابل تحقّق است، اگر ایران نباشد همهٔ ما مشتی آواره خاهیم بود که هیچ"هویت"و پشت و پناهی نخاهیم داشت. جامعهٔ سیاسی فقط در میهن قابل پیاده است، نه در یک جنگل.

به قول'فر"دو"سی': 👇

به گیتی مر آن مرز را فرهی‌ست 
که در سایهٔ فر"شاهنشهی‌"ست 

نیابد"زبان"جز بدین نکته'راه'
که همواره"جاوید" و پاینده"شاه"👌

نباید اجازه داد فرصت تاریخی که از سال ۱۳۹۶ خورشیدی نصیب ایرانیان شده است که با شعار #رضاشاه_روحت_شاد از بین برود؛ علی‌رغم گذشت چندین دهه از شورش ۵۷ و تبلیغات منفی بسیار گستردهٔ جمهوری عسلامی و فرقه‌های پنجاه‌وهفتی علیه نظم پیش از شورش، بازگشت به نظم پیشین، خاست همگانی شده است.

در"ایران"محتمل‌ترین و کم‌هزینه‌ترین و تنهاترین راه‌حل خروج از ابربحران سرزمین ایران، بازگشت به"قانون اساسی مشروطه" استقرار"پادشاه مشروطه"☝️ در جایگاه خود، انجام انتخابات"مجلس شورای ملی"و برگزاری مراسم سوگند"پادشاه"در آن مجلس است.
بعد از آن می‌توان بر اساس اصل الحاقی متمم"قانون اساسی مشروطه" زمینه‌های اصلاح آن را فراهم کرد.!

#جاوید_شاه

🖌منم"سرباز ایران"

@iranmaa1400
⚫️ تحصن کنید ، آرام بنشینید اما بمانید ، از سر دادن شعارهای ملی دریغ نورزید :
#رضاشاه_روحت_شاد
#ای_شاه_ایران_برگرد_به_ایران
#جاوید_شاه
#ثبات_رفاه_آزادی
#دولت_شاهنشاهی
در تایید #الترناتیو کوشا باشید ، راه‌های سوء‌استفاده‌ عناصر ایرانستیز و وابستگان به بیگانه را از هم‌اینک سد کنید .
تا میتوانید دست به خشونت نزنید.
نترسید.
آتش نزنید.
ویران نکنید.
👈 به مقدسات توهین نکنید.

https://t.me/khosrovanooshiravan/8522
خسرو انوشیروان
انقلاب اسلامی انتقام «مشایخ و مراجع» از نظام حکومت قانون بود. این انقلاب، در آغاز، توانست با پراکندن خاکستر ایدئولوژی چپی‌ـ شریعتی در چشم مردم آنان را از دیدن محروم کند. یکی دو دهۀ نخست پس از انقلاب، این طور القا می‌شد که زمان دولت‌های ملّی گذشته است. این…
⚫️ انقلابِ «ملّی» در انقلاب اسلامی

بخش چهارم
https://t.me/khosrovanooshiravan/8520
انقلاب ملّی، به‌رغم آن‌چه مخالفان آن از هر طیفی می‌خواهند القا کنند، انقلابی برای تأمین حقوق یک ملّت تاریخی است. بخت با ایران و ملّت ایران یار است که در هر مناسبتی «امر ملّی» در صورتی دیگر پدیدار می‌شود و هم‌چون فرشتۀ نگهبان هستی ملّی ماست. یک ملّت، به عنوان جامعۀ مدنی، در دوران جدید، مطالباتی دارد. در کشورهای دموکراتیکی – نه «مردم‌سالاری» که به قول افلاطون سلطۀ اوباش بر اجتماع است – حزب‌ها و نهادهای جامعۀ مدنی این مطالبات را نمایندگی می‌کنند و در درون رابطۀ نیروهای موجود بخشی یا همۀ آن مطالبات را به دست می‌آورند. جامعۀ مدنی جدید اجتماع گروه‌های گفتگو و چانه‌زنی است و همین باز بودن دائمی درِ گفتگو و چانه‌زنی است که اجازه نمی‌دهد هر تنشی به بحرانی در اعماق جامعه تبدیل شود و آن را از درون نابود کند. آن‌چه امروز در ایران اتفاق می‌افتد، و می‌توانم گفت موجب شگفتی نه تنها خود ایرانیان، بلکه جهانیان شده است، با توجه به این نکته در اندیشه و فلسفۀ سیاسی جدید قابل فهم است. در بخش‌های نخست این یادداشت‌ها، یکی دو بار، به پراکندن خاکستر ایدئولوژیکی چپی‌ـ شریعتی در چشم مردم و کوری گذرای مردم ایران اشاره کرده‌ام. پیشتر نیز در یکی دو رسالۀ اخیر گفته بودم که در ایران، از سده‌ها پیش، «امر ملّی» تکوین یافته بود و همان‌جا نیز توضیح داده بودم که نخستین مکانی که این «امر ملّی» در صورتی نوآئین پدیدار شد مجلس اول مشروطیت بود و بر مبنای همین «امر ملّی» نظام حقوقی یک ملّت تدوین شد و این ایران را به کشوری مدرن، «در عِدادِ دُولِ مشروطه»، تبدیل کرد.
به این اعتبار، نخستین «انقلاب ملّی» ایران مشروطیت بود که با تدوین نخستین قانون اساسی ایران را «در عِدادِ دُوَلِ مشروطه» درآورد. می‌دانیم که دستخط مشروطیت را مظفرالدین شاه صادر کرد و دستور داد مجلس شورای ملّی تشکیل شود. تا این‌جا، بخش بزرگی از مطالبات مردم با گفتگو و چانه‌زنی به دست آمد. در این مرحله جنبش مشروطه‌خواهی مردم ایران از نوع انقلاب‌هایی بود که فیلسوفان سیاسی آن‌ها را «انقلاب‌های برای تاسیس آزادی» نامیده‌اند. در ایران، چنین انقلابی، که یکی از نویسندگان عصر مشروطیت آن را «انقلاب سفید» نامیده و گفته است که با کودتای محمدعلی شاه و به توپ بستن مجلس «به انقلاب سرخ تبدیل شد»، یعنی درِ گفتگو و چانه‌زدن بسته شد و غرش توپ‌ها بر مطالبۀ حقوق سایه افکند، گامی بزرگ به سوی ایجاد نظام حکومت قانون بود، اما نیروهای کهن و فرسودۀ سلطنت قاجاری و روحانیت مندرسی، که کاری جز وصله انداختن بر دلق مُرقَّع خود نداشت، آرایش نویی به سپاه جهل و تاریکی دادند تا بتوانند آب رفته را به جوی آرند که نشد و حتیٰ از یاری سالدات‌های روسی هم آبی گرم نشد. بدین سان، نخستین «انقلاب ملّی» ایران پیروز شد و مردم توانستند حقوقی را که از سده‌های پیش از آنان گرفته شده بود بازپس گیرند.
با توجه به رخدادهایی که از آن پس اتفاق افتاد، گاهی از شکست مشروطیت در ایران سخن گفته‌اند. این تعبیر، در اطلاقِ آن، سخن درستی نیست، زیرا آن‌گاه که یک بار حقوق به دست آمد بازپس گرفتن آن کار آسانی نیست، و حتیٰ ممکن نیست. وانگهی، حقوق هرگز یک بار برای همیشه به دست نمی‌آید؛ به دست آوردن حقوق روندی طولانی و مسیر آن نیز راهی پرسنگلاخ است، زیرا حقوق از مقولۀ آرمانشهرها نیست که، شاید، یک بار برای همیشه و در تمامیت آن تحقّق پیدا کند و البته همۀ آن نیز به یکباره از دست برود. حقوق از واقعیت‌های سخت اجتماع انسانی و برآیند رابطۀ نیروهاست؛ در زمان و مکان مناسبت، به دست می‌آید و گاه ممکن است همه و یا بخشی از آن تعطیل شود، اما آن‌چه در روند کسب حقوق اهمیت دارد آگاهی از آن است که با زوال احتمالی همه یا بخشی از حقوق نابود نمی‌شود. عامل تحول تاریخی آن حقوق نیست، این خودآگاهی است! فهم این نکته برای اهل ایدئولوژی و پاسداران نظام کهنه آسان، یا حتیٰ ممکن، نیست. در تاریخ ایران، دو فردی که تجسم چنین جهلی بودند همانا شیخ فضل‌اﷲ و محمد علی شاه هستند. اگر آنان بهای گزافی به این «اصرار» در جهل خود پرداختند به سبب این بود که آنان به بازپس گرفتن تنها بخشی از حقوق مردم رضایت ندادند و گمان می‌کردند که حتیٰ پذیرفتن بخشی از حقوق مردم می‌تواند رخنه‌ای در ارکان فرسودۀ «دو شعبۀ استبدادِ» دینی و سیاسی (تعبیر میرزای نائینی در همان زمان) ایجاد کند. زمانی که تنها فرمان مشروطیت صادر شده بود، رابطۀ نیروها در ایران و منطقه به گونه‌ای بود که هنوز این امکان وجود داشت که بتوان دامنۀ حقوق را محدود نگاه داشت، اما آن‌گاه که غرش توپ‌ها بلند شد و با بسیج عمومی مردم لوله‌های توپ مردم در برابر لوله‌های توپ نیروهای استبداد قرار گرفت تردیدی نبود که استبداد محتوم به شکست است.
https://t.me/khosrovanooshiravan
https://t.me/jtjostarha
خسرو انوشیروان
⚫️ انقلابِ «ملّی» در انقلاب اسلامی بخش چهارم https://t.me/khosrovanooshiravan/8520 انقلاب ملّی، به‌رغم آن‌چه مخالفان آن از هر طیفی می‌خواهند القا کنند، انقلابی برای تأمین حقوق یک ملّت تاریخی است. بخت با ایران و ملّت ایران یار است که در هر مناسبتی «امر ملّی»…
⚫️ باری ...
https://t.me/khosrovanooshiravan/8528
امروزه، نزدیک به صد و بیست سال پس از پیروزی مشروطیت، حقوق مردم ایران، و آگاهی مردم از حقوق خود، به یک کُلِّ تجزیه ناپذیر تبدیل شده است. نباید توهّم‌های ایدئولوژی‌پردازان انقلاب اسلامی، از آل احمد و شریعتی تا استادان ریز و درشتی که دانشگاه‌های از صافی انقلاب فرهنگی گذشته تحویل جامعه داده‌اند ما را – و البته حکومتیان را – فریب دهد که مردم تکلیف‌های بسیاری دارند، اما هیچ حقوقی ندارند. جنبش مشروطه‌خواهیِ مردمِ ایران انقلابی ملّی برای بازپس گرفتن حقوق ملّت از «دو شعبۀ استبداد» بود. پیروزی مهم آن جنبش، به‌رغم آن‌چه بر آن و هواداران آن رفت، ایجاد نظام حقوقی و نهاد آن، دادگستری، بود. تاریخ معاصر نشان داده است که مردم ایران هرگز نتایج این پیروزی را به فراموشی نسپرده‌اند. در این مورد نیز – بویژه در این مورد نیز – «خاموشی برهان فراموشی» نیست. دولتمردانی که نه چیزی از دولت می‌دانند و نه دریافت روشنی از سرشت خاطرۀ جمعی ملّتی دارند که بر آنان فرمان می‌رانند بیهوده گمان می‌کنند که هر خاموشی برهان فراموشی است. از اساسی‌ترین ویژگی‌های دوران جدید این است که انسانِ مُکلَّف به انسان دارای حقوق‌ تبدیل شده است؛ ذات – یا سرشتِ – انسان دوران جدید، که فیلسوفان سده‌ها دربارۀ آن نظریه بافته بودند، حقوق انسانی اوست. انسانی که در گذشته «گرگ انسان» بود، با حقوق، به تعبیر کمتر شناخته شده‌ای از همان تامس هابز، به «خدای انسان» دیگر تبدیل شده است. گرفتن این حقوق از انسان دوران جدید تبدیل او از «خدا» به «گرگ» است. آن‌گاه که حقوق مردم یک بار داده شد – یعنی مردم حقوق خود را گرفتند، چنان‌که در مشروطیت گرفتند – دیگر پس گرفتنی نیست. «خدعه» در چنین شرایطی نشانۀ زیرکی نیست؛ دلیل بی‌دانشی به سرشت اجتماع دوران جدید و انسان نو است. مردمی که نسبت به حقوق خود خودآگاهی پیدا کرده باشند – و سده‌ای نیز بر تکوین این خودآگاهی گذشته باشد – ملّتی است شکست‌ناپذیر؛ می‌توان در شرایط برابر با او گفتگو کرد – و چانه زد – اما نمی‌توان با «خدعه» بر سر او کلاه گذاشت و حقوق او را گرفت.

دنباله دارد
https://t.me/khosrovanooshiravan
https://t.me/jtjostarha
⚫️ یه سوال میپرسم ، جوابشو در گوشی به بغل دستیتون بگید :
https://t.me/khosrovanooshiravan
👈 کی میتونه به اتاق خواب شاهزاده دسترسی داشته باشه ...؟
⚫️ تحصن کنید ، آرام بنشینید اما بمانید ، از سر دادن شعارهای ملی دریغ نورزید :
#رضاشاه_روحت_شاد
#ای_شاه_ایران_برگرد_به_ایران
#جاوید_شاه
#ثبات_رفاه_آزادی
#دولت_شاهنشاهی
در تایید #الترناتیو کوشا باشید ، راه‌های سوء‌استفاده‌ عناصر ایرانستیز و وابستگان به بیگانه را از هم‌اینک سد کنید .
تا میتوانید دست به خشونت نزنید.
نترسید.
آتش نزنید.
ویران نکنید.
👈 به مقدسات توهین نکنید.

https://t.me/khosrovanooshiravan/8522
🔴دلم برای محمدرضا شاه پهلوی بسیار
میسوزد. در آینده ایران باید بزرگترین
بزرگداشتها برای وی برگزار شود. او
هر چه سعی کرد با اصلاحات خود
جناح هنجارشکن و چپ‌خوی جامعه
ایران را راضی کند نشد، تا حدی
که
مجبور شد اصلاحاتی رادیکال‌تر از
آنچه ظرفیت جامعه بود انجام دهد. به
شکلی که بخش سنتی جامعه نیز به
یک رادیکالیسم محافظه کار تبدیل شد
و انقلاب کرد؛ و شوخی اینکه آن بخش
چپ‌خو و هنجار شکن جامعه نه تنها
نفهمید شاه بخاطر آنها چه از
خودگذشتگی‌هایی کر
ده با بخش
محافظه کار رادیکال ایران دست در
دست گذاشت و گور خود را کند و
مارکسیسم اسلامی ابداع ک
رد.

تصویر: لچک به سرهای مارکسیست اسلامی


@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️ یورگن براون اینگونه چپها را در آلمان له کرد.

https://t.me/khosrovanooshiravan
👈 این احمقانس اگر فکر کنیم چپ امروز فقط شامل کمونیسم میشه ...

مرگ بر لنین ، مرگ بر استالین !؟
در صد زیادی از چپ‌های اروپا و تمام چپ‌های آمریکایی همینو میگن ؛ این نشانه‌ی راست‌گرایی در سیاست نیست .
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/127373
شما میتونی یه چپ مدرن تندرو باشی و به راحتی تو آمریکا داد بزنی مرگ بر استالین ؛ هیچکس واسه این نمایش مسخره مزاحمت نمیشه 😌
وقتی رضاشاه بزرگ و شاهنشاه
آریامهر آزادی را به زنان ایرانی
پیشکش کردند، همین نحله‌های
فکری که امروز مدعی رهبری انقلاب
زنانه‌اند ، آن روز پشت خمینی و دیگر
مرتجعین اسلامی علیه اعطای حق
رأی به زنان و برداشتن حجاب
ایستادند.

🔥 @Iranban2577
🔸هم میهنان گرامی درود بر شما

🔹می‌بایست بگوییم که شتابِ گسترش اندیشه ملی در میانِ ملت ایران حتی ما که همواره در این زمینه خوش‌بین بوده‌ایم را نیز بسیار شگفت زده کرده است. بی‌گمان باشید که گلوبالیست‌ها و فراماسنورها نیز با تیزبینی دارند شما را رصد می‌کنند و از گسترش میهن‌پرستیِ ایرانیان به هراس افتاده‌اند.

♦️استعمار انگلستان چنان به هراس افتاده که از بام تا شام هر چه کمونیست و چپی است را در رسانه‌های شان (BBC و اینترنشنال) عَلم می‌کند. در همان حال که ادعای تیزهوشی و زیرکی دارند بسیار نابخرد هستند.

🔹هنوز هم این گونه می‌اندیشند که ایرانیان را با رسانه می‌توانند بفریبند؟ گلوبالیست‌ها و فرماسونرهای نادان، هماورد شما، ما میهن‌پرستان هستیم که همچون کوه دماوند در برابر تان خواهیم ایستاد. نام ایرانشهر کابوس تان شده است چون می‌دانید که چگونه نقشه‌های تان را نقش بر آب خواهیم کرد.

♦️ما کانون فرهنگی-تمدنی جهان هستیم و خود را آماده گسترش این کانون به اروپا کرده‌ایم. کمونیست و چپی بازی‌های فمینیستی و... کیلویی چند؟ برای سرزمین جمشید و فریدون و فرانک و کیخسرو و کوروش و داریوش و.... می‌خواهید قهرمانِ چپی بتراشید؟ در جهان‌بینیِ ایرانی، هم زن و هم مرد ارزشمند هستند برای همین ما نیازی به فمنیسم نداریم.

🔹منتظر تان هستیم. از سال‌ها پیش گفته بودیم که برای روزهای مناظره در دانشگاه لحظه شماری می‌کنیم. ما آریاییان همواره بر پیمان مان استوار خواهیم ایستاد.

♦️گروه فرهنگی و پژوهشی ایران ویج استوار در راستای خردورزی

@IRANVEJ
Forwarded from Khosro Fravahar (Khosro Fravahar)
"شورای نگهبان اپوزیسیون"!!
کدام افراد در پشت پرده, فرداد فرحزاد, سیما ثابت, بهمن کلباسی و همکارانشان را به سمت "شورای نگهبان اپوزیسیون" انتخاب کرده اند؟ در کدام انتخابات؟
حقوق آنها از کجا تامین میشود؟ چرا این اپوزیسیون به این راحتی چنین قلاده ای را تحمل میکند؟