.
💎 پرسش :
💥 جناب نگاه نو!
● شما گفتید که :
● "... من به این نتیجه رسیدهام که: گویا عُصیان در یک انسان زمانی رخ میدهد که، انسان تنها با "شعورِ" خویش با مساله برخورد نکند، و برخوردِ او با مساله، یک برخوردِ "وجودی" باشد، و به عبارتِ دقیقتر، در یک آن، با "شور و شعور و شرفِ" خویش با یک مساله روبرو شود. به این معنا که، هم به مساله فکر کند (شعور)، هم احساساً با مساله درگیر شود (شور)، و هم از پاکی وجودی و اخلاقی برخوردار باشد (شرف). وگرنه عصیانی در برابرِ زشتی و پلشتی و ستم رخ نمیدهد، و در نتیجه، خودآگاهی در او سر نمیزند..."
● در صورتِ امکان، کمی بیشتر دربارهی "برخوردِ وجودی" با یک مساله توضیح بدهید!
👤 پرسشگر : آیدی M
♻️ لینکِ کانال
👇
🌐 Link
💎 پرسش :
💥 جناب نگاه نو!
● شما گفتید که :
● "... من به این نتیجه رسیدهام که: گویا عُصیان در یک انسان زمانی رخ میدهد که، انسان تنها با "شعورِ" خویش با مساله برخورد نکند، و برخوردِ او با مساله، یک برخوردِ "وجودی" باشد، و به عبارتِ دقیقتر، در یک آن، با "شور و شعور و شرفِ" خویش با یک مساله روبرو شود. به این معنا که، هم به مساله فکر کند (شعور)، هم احساساً با مساله درگیر شود (شور)، و هم از پاکی وجودی و اخلاقی برخوردار باشد (شرف). وگرنه عصیانی در برابرِ زشتی و پلشتی و ستم رخ نمیدهد، و در نتیجه، خودآگاهی در او سر نمیزند..."
● در صورتِ امکان، کمی بیشتر دربارهی "برخوردِ وجودی" با یک مساله توضیح بدهید!
👤 پرسشگر : آیدی M
♻️ لینکِ کانال
👇
🌐 Link
.
🌀 پاسخ :
● من به شکلی، ایدهی "اندیشه، نفع، احساس" متفکران را، با سهگانهی "شور و شعور و شرفِ" شریعتی مقایسه کردم.
● متفکران و فلاسفهی دورانِ قدیم، عملِ انسان را ناشی از فکر و اندیشه میدانستند. مثلِ مولوی که میگوید: ای برادر! تو همه اندیشهای (شعور).
● اما مارکس عملِ انسان را ناشی از "نفع" میداند، و معتقد است که: انسان براساسِ منافعِ فردی و لذت و شادی و زندگیِ خودش دست به انتخاب و عمل میزند (اینجاست که "شرف" داشتن مهم است).
● و در نهایت، فروید میگوید که: تاثیر "فکر" و "منافع" در انتخابِ انسان عاملِ اصلی نیست، و انسان بیشتر تحتِ تاثیر "احساسِ" خویش، و در کلامِ علمی، بیشتر تحتِ تاثیرِ ضمیرِ ناخودآگاهِ خویش، دست به انتخاب و عمل میزند.
● پس باید گفت که: انسان در درون و فضا و سپهرِ یک سهگانه تصمیم میگیرد. تثلیثِ "فکر، منافع، احساس". و به نظرِ من، شریعتی هم دارد این سه گانه را مطرح میکند.
● و در حقیقت، درست هم همین است که ما به صورتی همهجانبه با یک پدیده روبرو شویم. چرا که، برخوردِ صرفِ تعقلی، یا احساسی، یا نتیجهگرایانه، ما را از انتخابِ درست باز میدارد.
● ما در دو دههی گذشته دیدیم که، این ایدهی "هزینه _ فایده" اصلاحطلبان (تکیه بر نفع، بدونِ توجه به شرفِ انسانی)، چه بر سرِ اخلاقِ جامعه آورده است.
● انسانی که بخواهد با فکر و عقل و منطق به مبارزه نگاه کند، هرگز واردِ مبارزه نخواهد شد، و همیشه تماشاگر خواهد بود، و به نفعپرستی دچار خواهد گشت. حال آن که، آنانی که به احساسِ خویش، و به شرف و اخلاق، در کنارِ فکر، بها دادهاند، بیش و پیش از دیگران واردِ مبارزه و حقطلبی شدهاند.
● هر چند که، باید آگاه باشیم که: اگر به صرفِ "احساس"، و یا به صرفِ "شرف"، واردِ مبارزه شویم، چه بسا که از سازمانهای بنیادگرایانه سَر درآوریم. و یا اگر صرفاً برای منافع وارد مبارزه شویم، در نهایت مثلِ سیاستمدارانی میشویم که تنها به نفع خود و خانواده و باندِ خود به غارتِ دیگران میپردازند.
● با این نوع نگاه است که: این تثلیثِ "شور و شعور و شرف" اهمیتِ خود را در مکتبِ شریعتی نشان میدهد. و به این معناست که: با فکر و عقل مساله را حلاجی کنیم و به روشها و مسیرِ تحققِ آن بیاندیشیم (شعور)، با احساسمان با مساله درگیر شویم و غم و رنجِ مردم را حس کنیم (شور)، و در نهایت به ارزش و نتیجه و ثمرهی جمعی و ملیِ این کاری که میکنیم نگاه کنیم (شرف).
● منظورِ من از "برخوردِ وجودی" به این معناست. به عبارتی: همزمان با همهی وجود با پدیدهای درگیر و رویاروی شدن: با فکر، با احساس، و با اخلاق.
👤 پاسخگو : نگاه نو
👇
🌐 Link
🌀 پاسخ :
● من به شکلی، ایدهی "اندیشه، نفع، احساس" متفکران را، با سهگانهی "شور و شعور و شرفِ" شریعتی مقایسه کردم.
● متفکران و فلاسفهی دورانِ قدیم، عملِ انسان را ناشی از فکر و اندیشه میدانستند. مثلِ مولوی که میگوید: ای برادر! تو همه اندیشهای (شعور).
● اما مارکس عملِ انسان را ناشی از "نفع" میداند، و معتقد است که: انسان براساسِ منافعِ فردی و لذت و شادی و زندگیِ خودش دست به انتخاب و عمل میزند (اینجاست که "شرف" داشتن مهم است).
● و در نهایت، فروید میگوید که: تاثیر "فکر" و "منافع" در انتخابِ انسان عاملِ اصلی نیست، و انسان بیشتر تحتِ تاثیر "احساسِ" خویش، و در کلامِ علمی، بیشتر تحتِ تاثیرِ ضمیرِ ناخودآگاهِ خویش، دست به انتخاب و عمل میزند.
● پس باید گفت که: انسان در درون و فضا و سپهرِ یک سهگانه تصمیم میگیرد. تثلیثِ "فکر، منافع، احساس". و به نظرِ من، شریعتی هم دارد این سه گانه را مطرح میکند.
● و در حقیقت، درست هم همین است که ما به صورتی همهجانبه با یک پدیده روبرو شویم. چرا که، برخوردِ صرفِ تعقلی، یا احساسی، یا نتیجهگرایانه، ما را از انتخابِ درست باز میدارد.
● ما در دو دههی گذشته دیدیم که، این ایدهی "هزینه _ فایده" اصلاحطلبان (تکیه بر نفع، بدونِ توجه به شرفِ انسانی)، چه بر سرِ اخلاقِ جامعه آورده است.
● انسانی که بخواهد با فکر و عقل و منطق به مبارزه نگاه کند، هرگز واردِ مبارزه نخواهد شد، و همیشه تماشاگر خواهد بود، و به نفعپرستی دچار خواهد گشت. حال آن که، آنانی که به احساسِ خویش، و به شرف و اخلاق، در کنارِ فکر، بها دادهاند، بیش و پیش از دیگران واردِ مبارزه و حقطلبی شدهاند.
● هر چند که، باید آگاه باشیم که: اگر به صرفِ "احساس"، و یا به صرفِ "شرف"، واردِ مبارزه شویم، چه بسا که از سازمانهای بنیادگرایانه سَر درآوریم. و یا اگر صرفاً برای منافع وارد مبارزه شویم، در نهایت مثلِ سیاستمدارانی میشویم که تنها به نفع خود و خانواده و باندِ خود به غارتِ دیگران میپردازند.
● با این نوع نگاه است که: این تثلیثِ "شور و شعور و شرف" اهمیتِ خود را در مکتبِ شریعتی نشان میدهد. و به این معناست که: با فکر و عقل مساله را حلاجی کنیم و به روشها و مسیرِ تحققِ آن بیاندیشیم (شعور)، با احساسمان با مساله درگیر شویم و غم و رنجِ مردم را حس کنیم (شور)، و در نهایت به ارزش و نتیجه و ثمرهی جمعی و ملیِ این کاری که میکنیم نگاه کنیم (شرف).
● منظورِ من از "برخوردِ وجودی" به این معناست. به عبارتی: همزمان با همهی وجود با پدیدهای درگیر و رویاروی شدن: با فکر، با احساس، و با اخلاق.
👤 پاسخگو : نگاه نو
👇
🌐 Link
Telegram
.
😢1
.
💎 نظر :
💥 نگاه عزیزم!
● راستش من مذهب را کنار گذاشتم، و راهی جز این نداشتم، چون منطق و استدلال و عقل بیرحم پرسشگری جبراً مرا به این سو کشانده است. اما قطعاً من یک خداباور خواهم ماند، با هر منطقی، و با هر نوع نگرشی به جهان! زیرا معتقدم که، بدون خدا زندگی هیچ معنای منطقی نخواهد داشت، یعنی شاید به لحاظِ انسانی بتوانیم بدونِ خدا انسان بمانیم، اما انسانها پس از عصرِ روشنگری هرگز نتوانستهاند حتی دوران کودکی را بدون خدا سپری کنند، و مرگِ معنا دقیقاً از جایی آغاز شد که، خدا از شعورِ انسان ترخیص شد!
👤 نظردهنده : سالار
♻️ لینکِ کانال
👇
🌐 Link
💎 نظر :
💥 نگاه عزیزم!
● راستش من مذهب را کنار گذاشتم، و راهی جز این نداشتم، چون منطق و استدلال و عقل بیرحم پرسشگری جبراً مرا به این سو کشانده است. اما قطعاً من یک خداباور خواهم ماند، با هر منطقی، و با هر نوع نگرشی به جهان! زیرا معتقدم که، بدون خدا زندگی هیچ معنای منطقی نخواهد داشت، یعنی شاید به لحاظِ انسانی بتوانیم بدونِ خدا انسان بمانیم، اما انسانها پس از عصرِ روشنگری هرگز نتوانستهاند حتی دوران کودکی را بدون خدا سپری کنند، و مرگِ معنا دقیقاً از جایی آغاز شد که، خدا از شعورِ انسان ترخیص شد!
👤 نظردهنده : سالار
♻️ لینکِ کانال
👇
🌐 Link
.
🌀 پاسخ :
● در نگاهِ شریعتی، مذهب عبارت است از: یک فرارویِ مستمر و بیپایان، از "خویشتنِ غریزیِ خویش"، به سوی آن "خویشتنِ خداییِ خویش"، با تحققِ ارزشهای انسانی_خدایی در خویش، در جامعه، و در جامعهی بشری. و به تعبیرِ او: مذهب، راهی است از لجن تا روحِ خدا. و باقیِ حرفها و آیهها و کتابها، در حقیقت، رهنمودهای هر عصری است از سوی روشنفکرانِ آن عصر، برای روشنتر ساختنِ این راهِ پُر از رنج و سنگلاخ و خارِ مغیلان. و درستی و غلطیِ آن ایدهها را نیز باید به پای محدودیتهای تاریخی، پارادایمِ آن عصر، و نیز نگاهِ پیامآوران و روشنفکرانِ مسئولِ دردمندی بگذاریم که، سرشار از عشقِ به این راهِ رهایی، و از روی مسئولیت و دردمندی، به یادگار نهادهاند!
👤 پاسخگو : نگاه نو
👇
🌐 Link
🌀 پاسخ :
● در نگاهِ شریعتی، مذهب عبارت است از: یک فرارویِ مستمر و بیپایان، از "خویشتنِ غریزیِ خویش"، به سوی آن "خویشتنِ خداییِ خویش"، با تحققِ ارزشهای انسانی_خدایی در خویش، در جامعه، و در جامعهی بشری. و به تعبیرِ او: مذهب، راهی است از لجن تا روحِ خدا. و باقیِ حرفها و آیهها و کتابها، در حقیقت، رهنمودهای هر عصری است از سوی روشنفکرانِ آن عصر، برای روشنتر ساختنِ این راهِ پُر از رنج و سنگلاخ و خارِ مغیلان. و درستی و غلطیِ آن ایدهها را نیز باید به پای محدودیتهای تاریخی، پارادایمِ آن عصر، و نیز نگاهِ پیامآوران و روشنفکرانِ مسئولِ دردمندی بگذاریم که، سرشار از عشقِ به این راهِ رهایی، و از روی مسئولیت و دردمندی، به یادگار نهادهاند!
👤 پاسخگو : نگاه نو
👇
🌐 Link
Telegram
.
Forwarded from اطلاعات خداگونگی
*
🌀 مذهبِ خداگونگی
👤 نویسنده : نگاه نو
💥 موضوعات :
🔺 آغازِ پروژه ۷
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 مذهبِ روشنفکران ۳
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 انسان، خداگونهای در تبعید ۲۹
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 نیایش، تجلیِ عشق و نیاز ۲۰
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 ساختارِ مذهبِ خداگونگی ۱
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 رویکردِ تاریخی _ الهامی ۶
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 خدا، الگوی شدن انسان ۲۴
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 چه چیز "مقدس" است؟ ۲
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 بررسیِ نقشِ پیامبران ۹
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 آرمان انسانی ـ اجتماعی ۳
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 آرمان عرفان.برابری.آزادی ۶۰
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 سیاست در این مذهب ۱۴
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 زن، ازدواج، خانواده ۲۷
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 طرحِ هندسیِ مکتب ۶۱
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 طرحِ هندسیِ خداگونگی ۷۰
▫️ صوتمتن _ صوت
📌 کانال اصلی : لینک
📌 کانال موضوعی : لینک
👇
🍸 Link
🌀 مذهبِ خداگونگی
👤 نویسنده : نگاه نو
💥 موضوعات :
🔺 آغازِ پروژه ۷
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 مذهبِ روشنفکران ۳
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 انسان، خداگونهای در تبعید ۲۹
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 نیایش، تجلیِ عشق و نیاز ۲۰
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 ساختارِ مذهبِ خداگونگی ۱
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 رویکردِ تاریخی _ الهامی ۶
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 خدا، الگوی شدن انسان ۲۴
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 چه چیز "مقدس" است؟ ۲
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 بررسیِ نقشِ پیامبران ۹
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 آرمان انسانی ـ اجتماعی ۳
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 آرمان عرفان.برابری.آزادی ۶۰
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 سیاست در این مذهب ۱۴
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 زن، ازدواج، خانواده ۲۷
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 طرحِ هندسیِ مکتب ۶۱
▫️ صوتمتن _ صوت
🔺 طرحِ هندسیِ خداگونگی ۷۰
▫️ صوتمتن _ صوت
📌 کانال اصلی : لینک
📌 کانال موضوعی : لینک
👇
🍸 Link
Telegram
.
👍2
Forwarded from کانال نگاهِ نو
🍸
💎 مرخصیِ کرونایی!
● عزیزان! برای یک هفته، به لطفِ شرایطِ کرونایی، به مرخصی آمدم! گفتهاند که مرگ در کنارِ عزیزان آسانتر است.
● به امید رهاییِ مردم از این ویروسِ هولناک که خانوادههای بسیاری را در غمِ عزیزانشان داغدار کرده است، و به امید مرخصی و آزادی دیگر زندانیان سیاسی. آمین
*
💎 مرخصیِ کرونایی!
● عزیزان! برای یک هفته، به لطفِ شرایطِ کرونایی، به مرخصی آمدم! گفتهاند که مرگ در کنارِ عزیزان آسانتر است.
● به امید رهاییِ مردم از این ویروسِ هولناک که خانوادههای بسیاری را در غمِ عزیزانشان داغدار کرده است، و به امید مرخصی و آزادی دیگر زندانیان سیاسی. آمین
*
Forwarded from کانال مذهب خداگونگی
.
🌀 مذهبِ روشنفکران ۳
🔺 خروجِ از کشتیِ نوح
💥 من امروز، در راستای فرابَریِ این مذهب، از آن کلامِ بینظیرِ علیِ بزرگ، و نیز از یک تزِ معروفِ شریعتی، با عنوانِ ایجادِ یک "خندق" در بینِ پیروانِ یک مذهب، "الهام" گرفته، و با صدایی رسا اعلام میکنم که:
● زمانِ آن رسیده است که، ما روشنفکران، با حفظِ مسئولیتِ انسانی، روحیهی دردمندی، و جهتگیریِ ضدِ طبقاتیِ مردمیِ خویش، مذهبی در حد و اندازههای فرهیختگان و عارفان و عاشقان، و با نگاهی اگزیستانسیالیستیِ به انسان و هستی را، به انسانِ قرنِ بیست و یکمی، معرفی کنیم. و این مذهب، مذهبِ خداگونگی است!
● مذهبِ خداگونگی، مذهبِ روشنفکران است، مذهبِ روشنفکرانِ مسئولِ دردمند. مذهبِ روشنفکرانِ عارفِ عاشق. مذهبی در سطح و ترازِ آرمانهای انسانی و اجتماعیِ فاخرِ آنان، و پاسخگوی روحِ یک انسانِ غریب و مهاجر، روحی که، در زیرِ یک گنبدِ دوارِ خفقانآور، گرفتار آمده است. انسانی که، در هر انتخابی، اضطرابِ زایشِ "معیار" و "الگویی" را، در خویش حس میکند. انسانی همواره بیقرار، بیقرارِ از آتشِ شوقِ دیدارِ آن وطنِ مالوفِ خویش!
👤 نگاه نو
👇
🍸 t.me/Kho_go/1
🌀 مذهبِ روشنفکران ۳
🔺 خروجِ از کشتیِ نوح
💥 من امروز، در راستای فرابَریِ این مذهب، از آن کلامِ بینظیرِ علیِ بزرگ، و نیز از یک تزِ معروفِ شریعتی، با عنوانِ ایجادِ یک "خندق" در بینِ پیروانِ یک مذهب، "الهام" گرفته، و با صدایی رسا اعلام میکنم که:
● زمانِ آن رسیده است که، ما روشنفکران، با حفظِ مسئولیتِ انسانی، روحیهی دردمندی، و جهتگیریِ ضدِ طبقاتیِ مردمیِ خویش، مذهبی در حد و اندازههای فرهیختگان و عارفان و عاشقان، و با نگاهی اگزیستانسیالیستیِ به انسان و هستی را، به انسانِ قرنِ بیست و یکمی، معرفی کنیم. و این مذهب، مذهبِ خداگونگی است!
● مذهبِ خداگونگی، مذهبِ روشنفکران است، مذهبِ روشنفکرانِ مسئولِ دردمند. مذهبِ روشنفکرانِ عارفِ عاشق. مذهبی در سطح و ترازِ آرمانهای انسانی و اجتماعیِ فاخرِ آنان، و پاسخگوی روحِ یک انسانِ غریب و مهاجر، روحی که، در زیرِ یک گنبدِ دوارِ خفقانآور، گرفتار آمده است. انسانی که، در هر انتخابی، اضطرابِ زایشِ "معیار" و "الگویی" را، در خویش حس میکند. انسانی همواره بیقرار، بیقرارِ از آتشِ شوقِ دیدارِ آن وطنِ مالوفِ خویش!
👤 نگاه نو
👇
🍸 t.me/Kho_go/1
👍2
Forwarded from Maryam
برای بار چندم خواندمش،
و شکلی از آن اجتماعی را متصور شدم که روشنفکران مسئول دردمند عارف عاشق در آن می پویند. انسانهای فرهیخته بی قرار عصری نو...
....
چه تصویر زیبایی!
.
روشنفکر مذهب خداگونگی، چگونه خواهد زیست؟ تعاملش و ارتباطش با توده و عوام چطور خواهد بود؟
آن فاصله ها را باید برداشت؟ آن شکافهای عمیق را باید پر کرد؟
و شکلی از آن اجتماعی را متصور شدم که روشنفکران مسئول دردمند عارف عاشق در آن می پویند. انسانهای فرهیخته بی قرار عصری نو...
....
چه تصویر زیبایی!
.
روشنفکر مذهب خداگونگی، چگونه خواهد زیست؟ تعاملش و ارتباطش با توده و عوام چطور خواهد بود؟
آن فاصله ها را باید برداشت؟ آن شکافهای عمیق را باید پر کرد؟
Forwarded from نگاهِ نو
.
روشنفکر مسئول دردمند، مذهب روشنفکرانه را، به زبان ساده میآموزد، نه این که خود مذهب را ساده کند. چنان که، یک دانشمند مسلط به نظریهی نسبیت، اگر به توده اهمیت دهد، میتواند همان نظریهی پیچیده را، به زبانی ساده و تودهای، به مردم توضیح دهد، بدون آن که خود اصل نظریه را عوامانه کند.
مثلاً نگوید که: "شب زیر درخت نخوابید، چون جنزده میشوید"، بلکه بگوید که: درخت در شب گازی یا عطری یا هوایی از خود بیرون میدهد، که ممکن است انسان را خفه کند. و با این نوع شرح و بیان، بدون آن که، با پیش کشیدن جن، به خرافات در میانِ مومنان دامن زند، و از سطح علمیِ مساله بکاهد، توده را نیز آگاهی درست و غیرخرافی و علمی ببخشد.
طرز بیان "ساده" به توده، با "عوامانه" کردنِ آن تفاوتی اساسی دارد، و مذهب را به گند میکشد، و متاسفانه پیامبران چنین کردهاند، و حقیقتاش را بخواهید، اصلاً خودشان هم چنین باور داشتند! مثلا زمانی که پیامبر میگوید: در جنگِ ما مسلمانان با اهل مکه، خدا دویست فرشته به یاری ما فرستاد، و قصدش بیانِ نقشِ قدرتِ روحی خود مومنان در جنگ بود، عملاً خرافات وجودِ "نیروهای غیبی" و "امدادِ الهی" را در مذهب دامن زد، تا حدی که، در قرن بیست و یکم هم، هنوز مسلمانان آن دویست نفر را جنگجویانی تصور میکنند که واقعا در جنگ حضور فیزیکی داشتهاند!! باور ندارید؟ از ده نفر مسلمان سوال کنید! تا فاجعه فکری را درک کنید.
از نظر من، "روشنفکر مسئول دردمندِ" مذهب خداگونگی، ضمن برقراریِ همان رابطهی نزدیکِ با تودهی مردم، هنرش آن است که: بین "زبانِ ساده"ی مردمی، با "زبانِ عوامانه" خرافی، تفکیکی جدی قائل شده، و با به کارگیریِ زبانِ عوامانه، که کارِ روشنفکر را ساده میکند، مذهبِ خداگونگی را عوامزده و خرافی نمیکند. و ضمنِ حفظ رابطهی نزدیک و عمیق خویش با توده مردم، همچنان خود را در سطحِ علومِ انسانی روزِ دنیا نگه میدارد.
.
روشنفکر مسئول دردمند، مذهب روشنفکرانه را، به زبان ساده میآموزد، نه این که خود مذهب را ساده کند. چنان که، یک دانشمند مسلط به نظریهی نسبیت، اگر به توده اهمیت دهد، میتواند همان نظریهی پیچیده را، به زبانی ساده و تودهای، به مردم توضیح دهد، بدون آن که خود اصل نظریه را عوامانه کند.
مثلاً نگوید که: "شب زیر درخت نخوابید، چون جنزده میشوید"، بلکه بگوید که: درخت در شب گازی یا عطری یا هوایی از خود بیرون میدهد، که ممکن است انسان را خفه کند. و با این نوع شرح و بیان، بدون آن که، با پیش کشیدن جن، به خرافات در میانِ مومنان دامن زند، و از سطح علمیِ مساله بکاهد، توده را نیز آگاهی درست و غیرخرافی و علمی ببخشد.
طرز بیان "ساده" به توده، با "عوامانه" کردنِ آن تفاوتی اساسی دارد، و مذهب را به گند میکشد، و متاسفانه پیامبران چنین کردهاند، و حقیقتاش را بخواهید، اصلاً خودشان هم چنین باور داشتند! مثلا زمانی که پیامبر میگوید: در جنگِ ما مسلمانان با اهل مکه، خدا دویست فرشته به یاری ما فرستاد، و قصدش بیانِ نقشِ قدرتِ روحی خود مومنان در جنگ بود، عملاً خرافات وجودِ "نیروهای غیبی" و "امدادِ الهی" را در مذهب دامن زد، تا حدی که، در قرن بیست و یکم هم، هنوز مسلمانان آن دویست نفر را جنگجویانی تصور میکنند که واقعا در جنگ حضور فیزیکی داشتهاند!! باور ندارید؟ از ده نفر مسلمان سوال کنید! تا فاجعه فکری را درک کنید.
از نظر من، "روشنفکر مسئول دردمندِ" مذهب خداگونگی، ضمن برقراریِ همان رابطهی نزدیکِ با تودهی مردم، هنرش آن است که: بین "زبانِ ساده"ی مردمی، با "زبانِ عوامانه" خرافی، تفکیکی جدی قائل شده، و با به کارگیریِ زبانِ عوامانه، که کارِ روشنفکر را ساده میکند، مذهبِ خداگونگی را عوامزده و خرافی نمیکند. و ضمنِ حفظ رابطهی نزدیک و عمیق خویش با توده مردم، همچنان خود را در سطحِ علومِ انسانی روزِ دنیا نگه میدارد.
.