هرکسی از عشق با خود یادگاری میبرد...
یادگار من، غمی در جان و زخمی بر تن است!
💔🚶♀
✍ فاضل_نظری
یادگار من، غمی در جان و زخمی بر تن است!
💔🚶♀
✍ فاضل_نظری
🫰🏻✨شاه بیت✨🫰🏻 pinned «- فرقی نداشت دیشب و امشب برای من... جز آنکه بر نبود تو یک شب اضافه شد! 🖤✋🏻»
ما کار خویش را به خداوند کار ساز
سپرده ایم تا کردم او چه می کند
سپرده ایم تا کردم او چه می کند
منی که از سرصبح اینچنین هوای تودارم
خدا به خیر نماید خمار نیمه شبم را...!
🥀f🖤
خدا به خیر نماید خمار نیمه شبم را...!
🥀f🖤
مثل سابق
آمدی وقتی که دیگر مثل سابق نیستم
دوستت دارم ولی ای دوست عاشق نیستم
امدی تا موج دریایت شود سهمم عزیز
غرق خواهم شد در آن چشمان و قایق نیستم
روزگاری شاخه ای گل بودم اما نازنین
شاخه ای خشکیده ام اکنون شقایق نیستم
حرف منطق میزنی تا عاشقت باشم و من
سال ها بعداز تو دیگر اهل منطق نیستم
امدی گفتی که باید مال هم باشیم ما
آینه ام ای قلب سنگی من موافق نیستم
🥀f😔
آمدی وقتی که دیگر مثل سابق نیستم
دوستت دارم ولی ای دوست عاشق نیستم
امدی تا موج دریایت شود سهمم عزیز
غرق خواهم شد در آن چشمان و قایق نیستم
روزگاری شاخه ای گل بودم اما نازنین
شاخه ای خشکیده ام اکنون شقایق نیستم
حرف منطق میزنی تا عاشقت باشم و من
سال ها بعداز تو دیگر اهل منطق نیستم
امدی گفتی که باید مال هم باشیم ما
آینه ام ای قلب سنگی من موافق نیستم
🥀f😔
همه آرام گرفتن و شب از نیمه گذشت
آنچه در خواب نرفت فکر منو یاد تو بود
🖤f🥀
آنچه در خواب نرفت فکر منو یاد تو بود
🖤f🥀
از صدای چنگ و نی دیگر نمی آیم به شوق
مطربان در ساز کوبند و هوایی دیگرم
🤚🥀🍂
مطربان در ساز کوبند و هوایی دیگرم
🤚🥀🍂
این نامــهء غمگین برســد دست نگارم
با اشــک نوشتــم که بدانـد گله دارم
با اشک به هرگوشه ء این نامه سرشتم
از بی کسی و درد و غــم و غصــــه نوشتم
از درد نوشتــم کـــه بخـــواند گـل نازم
اینجــا مــنـم و دلهــــره و نالـهء سازم
شاید برســد دست تو این نامـهء غمها
شــاید که تو هـم مثل مـنی بی کس و تنها
بعد از تــو نفس تنگ شده سر به گریبان
شک کــرده به احـــوال زمین ، نازل قرآن
بعـد از تو بگـــو با دل ویرانه چه سازم؟
با تلخ ترین خــلوت این خانه چه سازم؟
😥😥😥😥
با اشــک نوشتــم که بدانـد گله دارم
با اشک به هرگوشه ء این نامه سرشتم
از بی کسی و درد و غــم و غصــــه نوشتم
از درد نوشتــم کـــه بخـــواند گـل نازم
اینجــا مــنـم و دلهــــره و نالـهء سازم
شاید برســد دست تو این نامـهء غمها
شــاید که تو هـم مثل مـنی بی کس و تنها
بعد از تــو نفس تنگ شده سر به گریبان
شک کــرده به احـــوال زمین ، نازل قرآن
بعـد از تو بگـــو با دل ویرانه چه سازم؟
با تلخ ترین خــلوت این خانه چه سازم؟
😥😥😥😥