تو که هستی غزل از عاطفه لبریزتر است
نفست از نفس صبح دل انگیزتر است
آمده فصل خزان موسم دلتنگی ها
بی تو ای هم نفس این فصل چه پاییزتر است
چشم خورشید به تو قبل همه روشن شد
می شود کامروا هر که سحرخیزتر است
پلک بر هم مزن از لشگر بی رحم مغول
به خداوند قسم چشم تو چنگیزتر است
نه فقط ابر به حال دل من می گرید
پای درد دل من چشم خدا نیز تر است
#حسین_علاءالدین
@khial_khater
نفست از نفس صبح دل انگیزتر است
آمده فصل خزان موسم دلتنگی ها
بی تو ای هم نفس این فصل چه پاییزتر است
چشم خورشید به تو قبل همه روشن شد
می شود کامروا هر که سحرخیزتر است
پلک بر هم مزن از لشگر بی رحم مغول
به خداوند قسم چشم تو چنگیزتر است
نه فقط ابر به حال دل من می گرید
پای درد دل من چشم خدا نیز تر است
#حسین_علاءالدین
@khial_khater
انتهای شک اگر انکار باشد بهتر است
هر خطای فاحشی یک بار باشد بهتر است
مهر کس را بی گدار از قلب خود بیرون نکن
قبل هـــر اخراج اگر اخطار باشد بهتر است
هر که می خواهد به دست آرد دلی از سنگ را
در کنــــار صدق اگــــر مکار باشد بهتــــــر است
بیم خواب آلودگی دارد مسیر مستقیـم
راه اگر پرپیچ و ناهموار باشد بهتر است
روبروی خانه وقتی هرزه چشمی خانه کرد
جای چشــــم پنجره دیوار باشد بهتر است
بوسه با اکراه شیرین تر از آغوش رضاست
گاه جـای اختیـــار اجبار باشد بهتــر است
بوســه هــــای مخفیانه غالبا شیریـــــن ترند
پشت پرده دست اگر در کار باشد بهتر است
در کنارم در امانـــی از گـــــزند روزگار
گل میان بازوان خار باشد بهتر است
گیسوانت را بپیـــچ این بار دور گردنــــم
گاه اگر اعدام در انظار باشد بهتر است
تا بگیری پاسخت را خیره در چشمم شدی
گاه پرسش هرقَدَر دشوار باشد بهتـر است
چشم عاشق چون نداند قدر روز وصل را
دائمـــا در حسرت دیدار باشد بهتر است
شکوه های کهنه اما چــون لحافـــی چرکمُرد
بعد از این هم گوشه ی انبار باشد بهتر است
قیمت دنیــــای جاویدان بهای مرگ نیست
زندگی تنها همین یک بار باشد بهتر است
#اصغر_عظیمی_مهر
@khial_khater
هر خطای فاحشی یک بار باشد بهتر است
مهر کس را بی گدار از قلب خود بیرون نکن
قبل هـــر اخراج اگر اخطار باشد بهتر است
هر که می خواهد به دست آرد دلی از سنگ را
در کنــــار صدق اگــــر مکار باشد بهتــــــر است
بیم خواب آلودگی دارد مسیر مستقیـم
راه اگر پرپیچ و ناهموار باشد بهتر است
روبروی خانه وقتی هرزه چشمی خانه کرد
جای چشــــم پنجره دیوار باشد بهتر است
بوسه با اکراه شیرین تر از آغوش رضاست
گاه جـای اختیـــار اجبار باشد بهتــر است
بوســه هــــای مخفیانه غالبا شیریـــــن ترند
پشت پرده دست اگر در کار باشد بهتر است
در کنارم در امانـــی از گـــــزند روزگار
گل میان بازوان خار باشد بهتر است
گیسوانت را بپیـــچ این بار دور گردنــــم
گاه اگر اعدام در انظار باشد بهتر است
تا بگیری پاسخت را خیره در چشمم شدی
گاه پرسش هرقَدَر دشوار باشد بهتـر است
چشم عاشق چون نداند قدر روز وصل را
دائمـــا در حسرت دیدار باشد بهتر است
شکوه های کهنه اما چــون لحافـــی چرکمُرد
بعد از این هم گوشه ی انبار باشد بهتر است
قیمت دنیــــای جاویدان بهای مرگ نیست
زندگی تنها همین یک بار باشد بهتر است
#اصغر_عظیمی_مهر
@khial_khater
خوشابهحال هرآنکس که همسفر دارد
که دل سپرده و از حالِ دل خبر دارد
خوشابهحال نگاهی که ماتِ چشم تو ماند
و با خيالِ تو يک عمر شعرِ تر دارد
اگر غلط نکنم چشمهای خيرهسرت
خيالِ شيطنت و فکرِ دردسر دارد
خدا نياورد آن روز را که چشمانم
از آسمان نگاهِ تو چشم بردارد
سکوت کن که بپرسيم از تمامِ جهان:
که از نگاهِ تو حرفی قشنگتر دارد؟
و با نگاه بگويم که ((دوستت دارم))
که عاشقانهتر از اين، جهان مگر دارد؟
تو در کنار منی هرکجا، نفس به نفس
سکوت کن! که شب از حال ما خبر دارد
#اميرعباس_بختياری
@khial_khater
که دل سپرده و از حالِ دل خبر دارد
خوشابهحال نگاهی که ماتِ چشم تو ماند
و با خيالِ تو يک عمر شعرِ تر دارد
اگر غلط نکنم چشمهای خيرهسرت
خيالِ شيطنت و فکرِ دردسر دارد
خدا نياورد آن روز را که چشمانم
از آسمان نگاهِ تو چشم بردارد
سکوت کن که بپرسيم از تمامِ جهان:
که از نگاهِ تو حرفی قشنگتر دارد؟
و با نگاه بگويم که ((دوستت دارم))
که عاشقانهتر از اين، جهان مگر دارد؟
تو در کنار منی هرکجا، نفس به نفس
سکوت کن! که شب از حال ما خبر دارد
#اميرعباس_بختياری
@khial_khater
تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
وگر خطاست! مرا از خطا ابایی نیست
بیا که در شب گرداب زلف مواجت
به غیر گوشهی چشم تو ناخدایی نیست
درون خاک دلم میتپد، هنوز اینجا
به جز صدای قدمهای تو صدایی نیست
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هرکجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموشکردن دنیاست
وگرنه بین من و دوست ماجرایی نیست
سفر به مقصد سردرگمی رسید، چه خوب!
که در ادامهی این راه رد پایی نیست
#فاضل_نظری
#ضد
@khial_khater
وگر خطاست! مرا از خطا ابایی نیست
بیا که در شب گرداب زلف مواجت
به غیر گوشهی چشم تو ناخدایی نیست
درون خاک دلم میتپد، هنوز اینجا
به جز صدای قدمهای تو صدایی نیست
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هرکجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموشکردن دنیاست
وگرنه بین من و دوست ماجرایی نیست
سفر به مقصد سردرگمی رسید، چه خوب!
که در ادامهی این راه رد پایی نیست
#فاضل_نظری
#ضد
@khial_khater
تابحال از مرز ِ چشمانش فراتر رفته ای ؟
توی ِ میدانی به جنگی نابرابر رفته ای ؟
لشکرت وقتی که از دشمن اطاعت می کنند
ناگزیر از دست ِ احساس ِ خودت در رفته ای ؟
بارها و بارها هی التماسش کرده ای ؟
بی سبب آیا به سنگرهای ِ دیگر رفته ای ؟
هی فریبت داده اند اما تو باور کرده ای
اشتباه آیا مسیری را مکرر رفته ای ؟
مرگ ِ یک فرمانده از درد ِ اسارت بهتر است
با فشنگ ِ آخر ِ یک اسلحه ور رفته ای ؟
ضربه های ِ بیشتر معمولا آدم می خورد
هر زمان از راههای مطمئن تر رفته ای !!
#مجید_پارسا
@khial_khater
توی ِ میدانی به جنگی نابرابر رفته ای ؟
لشکرت وقتی که از دشمن اطاعت می کنند
ناگزیر از دست ِ احساس ِ خودت در رفته ای ؟
بارها و بارها هی التماسش کرده ای ؟
بی سبب آیا به سنگرهای ِ دیگر رفته ای ؟
هی فریبت داده اند اما تو باور کرده ای
اشتباه آیا مسیری را مکرر رفته ای ؟
مرگ ِ یک فرمانده از درد ِ اسارت بهتر است
با فشنگ ِ آخر ِ یک اسلحه ور رفته ای ؟
ضربه های ِ بیشتر معمولا آدم می خورد
هر زمان از راههای مطمئن تر رفته ای !!
#مجید_پارسا
@khial_khater
در سینهی من ماندی و از دیده نهانی
بدتر شده با رفتن تو، دلنگرانی
ای نابترین حادثه در دفتر عمرم
با ما به از این باش که با خلق جهانی
#میثم_جویبار
@khial_khater
بدتر شده با رفتن تو، دلنگرانی
ای نابترین حادثه در دفتر عمرم
با ما به از این باش که با خلق جهانی
#میثم_جویبار
@khial_khater
مشتاق توام ای نفس حکمت و معنا
شاید که شود این دل غمدیده مداوا
آن روشنی چشم تو مهتابگریز است
چون رود که جاری بشود در دل دریا
زندانی ذهنیم و اسیران غروریم
در برزخ این ظلمت ظلمانی غوغا
این ناسره تابندگی و بندگی و ریب
پَژواک خوشی نیست در اندیشهی زیبا
آوارهتر از باد روانیم و در آخر
ترسم نرسیم آن طرف کوچهی دنیا
ما قطعهای از قطعهی اندوه جهانیم
یا آن نت گمگشتهی موسیقی رؤیا؟
این خاک چه داند که از این خاک که خیزد
با بازدمی از نفس گرم مسیحا
درد متراکمشده را کاش زداید
رویای شبانگاهی طولانی یلدا
ای کاش که سرگیجه ادوار بگیرد
ایام به جا مانده از آئینهی فردا
#محمدمهدی_ناصری
@khial_khater
شاید که شود این دل غمدیده مداوا
آن روشنی چشم تو مهتابگریز است
چون رود که جاری بشود در دل دریا
زندانی ذهنیم و اسیران غروریم
در برزخ این ظلمت ظلمانی غوغا
این ناسره تابندگی و بندگی و ریب
پَژواک خوشی نیست در اندیشهی زیبا
آوارهتر از باد روانیم و در آخر
ترسم نرسیم آن طرف کوچهی دنیا
ما قطعهای از قطعهی اندوه جهانیم
یا آن نت گمگشتهی موسیقی رؤیا؟
این خاک چه داند که از این خاک که خیزد
با بازدمی از نفس گرم مسیحا
درد متراکمشده را کاش زداید
رویای شبانگاهی طولانی یلدا
ای کاش که سرگیجه ادوار بگیرد
ایام به جا مانده از آئینهی فردا
#محمدمهدی_ناصری
@khial_khater
این اگر عشق و وفا نیست میانِ من و تو
تو بگو این همه پس چیست میانِ من و تو
می شود ردّ و بدل حس غزل مثلِ دو تا
شاعرِ پست مدرنیست میانِ من و تو
شده جولانگهِ ویراژِ نگاهِ تو و من
تا شده تعبیه این پیست میانِ من و تو
روزگاری است که البتّه به هم خواهد زد
حرفِ چند امّلِ فاشیست میانِ من و تو
خواب دیدم که به هر سو بروم می گیرد
یک نفر تابلوِ ایست میانِ من و تو
گفتمت دوست ندارم تو بفرما من هم ...
تا نفهمند که چیزی ست میانِ من و تو
#غلامعباس_سعیدی
@khial_khater
تو بگو این همه پس چیست میانِ من و تو
می شود ردّ و بدل حس غزل مثلِ دو تا
شاعرِ پست مدرنیست میانِ من و تو
شده جولانگهِ ویراژِ نگاهِ تو و من
تا شده تعبیه این پیست میانِ من و تو
روزگاری است که البتّه به هم خواهد زد
حرفِ چند امّلِ فاشیست میانِ من و تو
خواب دیدم که به هر سو بروم می گیرد
یک نفر تابلوِ ایست میانِ من و تو
گفتمت دوست ندارم تو بفرما من هم ...
تا نفهمند که چیزی ست میانِ من و تو
#غلامعباس_سعیدی
@khial_khater
صبح شد باز هم آهنگ خدا میآید
چه نسیم خنکی! دل به صفا میآید
به نخستین نفس بانگ خروس سحری
زنگِ دروازهی دنیا به صدا میآید
گلِ "محبوبه شب" بسته شد اما گل سرخ
به لباس چمن باغچهها میآید
اینهمه آینه در باغ! چه معنی دارد؟
چه کسی میرسد... از سمت کجا میآید؟
دو قدم بیشتر از منظرهها فاصله نیست
پردهها را بِکِش آنسو که... نما میآید
چه نسیم خنکی میوزد از جانب باغ!
باز کن پنجرهها را... که هوا میآید
نفسی تازه کن ازعطر اقاقیها که...
همره هر نفست، جان به جلا میآید
یکنفر میکشد آهسته مرا سمت خیال
دردرون دلم از عشق ندا میآید:
چه نشستید که آیینهی دنیا امروز
"دوبرابر" به تماشای شما میآید
#رامین_حقشناس
@khial_khater
چه نسیم خنکی! دل به صفا میآید
به نخستین نفس بانگ خروس سحری
زنگِ دروازهی دنیا به صدا میآید
گلِ "محبوبه شب" بسته شد اما گل سرخ
به لباس چمن باغچهها میآید
اینهمه آینه در باغ! چه معنی دارد؟
چه کسی میرسد... از سمت کجا میآید؟
دو قدم بیشتر از منظرهها فاصله نیست
پردهها را بِکِش آنسو که... نما میآید
چه نسیم خنکی میوزد از جانب باغ!
باز کن پنجرهها را... که هوا میآید
نفسی تازه کن ازعطر اقاقیها که...
همره هر نفست، جان به جلا میآید
یکنفر میکشد آهسته مرا سمت خیال
دردرون دلم از عشق ندا میآید:
چه نشستید که آیینهی دنیا امروز
"دوبرابر" به تماشای شما میآید
#رامین_حقشناس
@khial_khater
دلم وقتی كه میگيرد تو میآیی به ديدارم
به من آهسته میگويی "عزيزم دوستت دارم"
سرم بر شانهات، باور ندارم پيش من باشی
تو را در خواب میبينم؟ بگو! يا اين كه بيدارم؟
نوازش میکنی با مهربانی گونههايم را
چه رقصی دارد انگشتت به روی بغض تبدارم
كنار لحظههای تو دو فنجان قهوه میريزم
اگرچه تلخ، شيرين است با لبخند هر بارم
كتابی میگذاری روی ميزم، مهربان من
و میگویی به آرامی كه: اين هم آخرين كارم
غروب شنبهای ديگر برايم شعر میخوانی
تمام هفته را من از هوای عشق سرشارم
تنم خورشيد میخواهد كنار ساحل امنت
من از شبهای برفآلودهی اين شهر بيزارم
دلم ابریست از دست تمام بیتوبودنها
اگر باران بيايد، باز میآیی به ديدارم؟!
#بهار_توکلی
@khial_khater
به من آهسته میگويی "عزيزم دوستت دارم"
سرم بر شانهات، باور ندارم پيش من باشی
تو را در خواب میبينم؟ بگو! يا اين كه بيدارم؟
نوازش میکنی با مهربانی گونههايم را
چه رقصی دارد انگشتت به روی بغض تبدارم
كنار لحظههای تو دو فنجان قهوه میريزم
اگرچه تلخ، شيرين است با لبخند هر بارم
كتابی میگذاری روی ميزم، مهربان من
و میگویی به آرامی كه: اين هم آخرين كارم
غروب شنبهای ديگر برايم شعر میخوانی
تمام هفته را من از هوای عشق سرشارم
تنم خورشيد میخواهد كنار ساحل امنت
من از شبهای برفآلودهی اين شهر بيزارم
دلم ابریست از دست تمام بیتوبودنها
اگر باران بيايد، باز میآیی به ديدارم؟!
#بهار_توکلی
@khial_khater
چشم مستت چه کند با من بیمار امشب
این دل تنگ من و این تن بیمار امشب
آخر ای اشک دل سوخته ام را مددی
که به جز ناله مرا نیست پرستار امشب
بیش از این مرغ سحر خون به دل ریش مکن
که به کنج قفسم چون تو گرفتار امشب
سیل اشکم همه دفترچه ی ایام بشست
نرود نقش تو از پرده ی پندار امشب
بودم امید چو آیی به سرم سایه مهر
آفتابی شود از سایه, پدیدار امشب
بسته شد هر در امید به هر جا که زدیم
چاره جویی کنم از خانه خمار امشب
محتسب خوش دل از آن است که یکباره زدند
کوس رسوایی ما بر سر بازار امشب
#رهی_معیری
@khial_khater
این دل تنگ من و این تن بیمار امشب
آخر ای اشک دل سوخته ام را مددی
که به جز ناله مرا نیست پرستار امشب
بیش از این مرغ سحر خون به دل ریش مکن
که به کنج قفسم چون تو گرفتار امشب
سیل اشکم همه دفترچه ی ایام بشست
نرود نقش تو از پرده ی پندار امشب
بودم امید چو آیی به سرم سایه مهر
آفتابی شود از سایه, پدیدار امشب
بسته شد هر در امید به هر جا که زدیم
چاره جویی کنم از خانه خمار امشب
محتسب خوش دل از آن است که یکباره زدند
کوس رسوایی ما بر سر بازار امشب
#رهی_معیری
@khial_khater
به خورشیدی که درچشمت عیانست
به ماهی کز تو روشن در جهانست
سلام ای صبح صادق، نور مطلق
که مهرت در دل و برتر زِ جانست...
#حسین_فروتن
صبح بخیر🌸🌸
@khial_khater
به ماهی کز تو روشن در جهانست
سلام ای صبح صادق، نور مطلق
که مهرت در دل و برتر زِ جانست...
#حسین_فروتن
صبح بخیر🌸🌸
@khial_khater
رفتی و پاییزی ترین ایّام حاصل شد
وحشی ترین امواج دریا سهم ساحل شد
زیباترین تصویر ها را با خودت بردی
اینجا همه تصویر ها بعد از تو باطل شد
بعد از تو از این ابرها باران که نه ، امّا
هی درد پشت درد پشت درد نازل شد
دیگر ندارد رنگ و بوی عشق ، این دنیا
وقتی به کام بخت من زهر هلاهل شد
آیینه وقتی علت خاموشی ام را خواست ؛
این اشک ها بارید و توضیح المسائل شد
سهراب می گفت : « آب ها را گِل نباید کرد »
رفتی ، ندیدی بعد تو این آب ها گِل شد
آن قدر بدبختم که در این نابسامانی
حتی خدا در مرگ هم از بنده غافل شد
#حنظله_ربانی
@khial_khater
وحشی ترین امواج دریا سهم ساحل شد
زیباترین تصویر ها را با خودت بردی
اینجا همه تصویر ها بعد از تو باطل شد
بعد از تو از این ابرها باران که نه ، امّا
هی درد پشت درد پشت درد نازل شد
دیگر ندارد رنگ و بوی عشق ، این دنیا
وقتی به کام بخت من زهر هلاهل شد
آیینه وقتی علت خاموشی ام را خواست ؛
این اشک ها بارید و توضیح المسائل شد
سهراب می گفت : « آب ها را گِل نباید کرد »
رفتی ، ندیدی بعد تو این آب ها گِل شد
آن قدر بدبختم که در این نابسامانی
حتی خدا در مرگ هم از بنده غافل شد
#حنظله_ربانی
@khial_khater
صبح هم شرمنده ی چشمان زیبایت شده
با طلوع چشم تو خورشید شیدایت شده
صبح زیبایت بخیر ای ماهروی شعر من
باز در این قافیه با بوسه پيدايت شده
بوسه ات شهد عسل دارد که زنبور دلم
از سحر اینگونه در آن جام مینایت شده
عاشقی اینگونه دیدی؟ تو به چشمت یا که نه؟
شاعری با شعر خود هر روز همپایت شده
خواب دیدم آسمان را رنگ مینایی زدی
ابن سيرين دلم مبهوت رویایت شده
#حمید_حسینی
@khial_khater
با طلوع چشم تو خورشید شیدایت شده
صبح زیبایت بخیر ای ماهروی شعر من
باز در این قافیه با بوسه پيدايت شده
بوسه ات شهد عسل دارد که زنبور دلم
از سحر اینگونه در آن جام مینایت شده
عاشقی اینگونه دیدی؟ تو به چشمت یا که نه؟
شاعری با شعر خود هر روز همپایت شده
خواب دیدم آسمان را رنگ مینایی زدی
ابن سيرين دلم مبهوت رویایت شده
#حمید_حسینی
@khial_khater
عشق از تپش ثانیهها باخبر است
خورشید دمیده و جهان منتظر است
تسبیح خداوند بگو اول صبح
لبخند بزن که عمر گل مختصر است
#افروز_عسکری
صبح بخیر🌷
@khial_khater
خورشید دمیده و جهان منتظر است
تسبیح خداوند بگو اول صبح
لبخند بزن که عمر گل مختصر است
#افروز_عسکری
صبح بخیر🌷
@khial_khater
دوستت داشته و دارم و هم خواهم داشت
چون که مثل گل نرگس دم صبح سحری
#حمید_پوربهزاد
صبح بخیر🌷
@khial_khater
چون که مثل گل نرگس دم صبح سحری
#حمید_پوربهزاد
صبح بخیر🌷
@khial_khater
هفته مجال هفت قدم مهربانی است
شنبه شروع همدلی و همزبانی است
یکشنبهها که میرسد از راه، این جهان
در انتظار حادثهای ناگهانی است
روزی دوبار در تب و تاب دوشنبهام
دنیا هنوز مات دو جنگ جهانی است
خیرالأمور اوسطها؛ پس سهشنبهها
حال و هوای شعر فقط جمکرانی است
حتی چهارشنبه شبیه سهشنبه است
حتی چهارشنبه زمین آسمانی است
هر پنجشنبه منتظر روز جمعهام
جمعه همیشه موسم خانهتکانی است
تا در کنار ندبهی او گریه میکنم
یاقوتهای اشک، عقیق یمانی است
با عشق زندهام به خدا بیحضور عشق
چیزی که مفت هم نمیارزد جوانی است
#احمد_حسین_پور_علوی
@khial_khater
شنبه شروع همدلی و همزبانی است
یکشنبهها که میرسد از راه، این جهان
در انتظار حادثهای ناگهانی است
روزی دوبار در تب و تاب دوشنبهام
دنیا هنوز مات دو جنگ جهانی است
خیرالأمور اوسطها؛ پس سهشنبهها
حال و هوای شعر فقط جمکرانی است
حتی چهارشنبه شبیه سهشنبه است
حتی چهارشنبه زمین آسمانی است
هر پنجشنبه منتظر روز جمعهام
جمعه همیشه موسم خانهتکانی است
تا در کنار ندبهی او گریه میکنم
یاقوتهای اشک، عقیق یمانی است
با عشق زندهام به خدا بیحضور عشق
چیزی که مفت هم نمیارزد جوانی است
#احمد_حسین_پور_علوی
@khial_khater
روزی به یک درخت جوان گفت کُندهای:
باشد که میزِ گوشهی میخانهای شوی!
تا از غمِ زمانه بیابی فراغِ بال
ای کاشکی نشیمنِ پیمانهای شوی
یا اینکه از تو، کاسه ی «تاری» در آورند
شورآفرینِ مطربِ دیوانهای شوی
یا صندوقی کنند تو را، قفل پشتِ قفل
گنجی نهان به سینهی ویرانهای شوی
اما زِ سوزِ سینه دعا میکنم تو را
چون من مباد آنکه «درِ» خانهای شوی!
چون من مباد شعلهور و نیمهسوخته
روزی قرین ِ آهِ غریبانهای شوی
چون من مباد آنکه به دستانِ خستهای
در مویِ دخترانِ کسی شانهای شوی
روزی به یک درخت جوان گفت کُندهای:
«باشد که میزِ گوشهی میخانهای شوی»
#حسین_جنتی
@khial_khater
باشد که میزِ گوشهی میخانهای شوی!
تا از غمِ زمانه بیابی فراغِ بال
ای کاشکی نشیمنِ پیمانهای شوی
یا اینکه از تو، کاسه ی «تاری» در آورند
شورآفرینِ مطربِ دیوانهای شوی
یا صندوقی کنند تو را، قفل پشتِ قفل
گنجی نهان به سینهی ویرانهای شوی
اما زِ سوزِ سینه دعا میکنم تو را
چون من مباد آنکه «درِ» خانهای شوی!
چون من مباد شعلهور و نیمهسوخته
روزی قرین ِ آهِ غریبانهای شوی
چون من مباد آنکه به دستانِ خستهای
در مویِ دخترانِ کسی شانهای شوی
روزی به یک درخت جوان گفت کُندهای:
«باشد که میزِ گوشهی میخانهای شوی»
#حسین_جنتی
@khial_khater
تبر شوی بدنِ من درخت خواهد شد
مرا بریدنِ از ریشه سخت خواهد شد
صدای ارّه یِ برقی خوشست چون یک شب
برای خوابِ تواین کُنده تخت خواهدشد
طنابِ دارِ از این درخت، آویزان
برای پیرهنت بندِ رخت خواهدشد
تمامِ رگ هایم از فشارِ لخته ی خون
شبیه موهایت لَخت لَخت خواهد شد
که خوب خواهد شد روزگارِ زخمی من
که خوب خواهدشد،پس چه وقت خواهد شد
مرا نگاه نکن این درختِ خشک شده
به برقِ صاعقه ای تیره بَخت خواهد شد
#علیرضا_الیاسی
@khial_khater
مرا بریدنِ از ریشه سخت خواهد شد
صدای ارّه یِ برقی خوشست چون یک شب
برای خوابِ تواین کُنده تخت خواهدشد
طنابِ دارِ از این درخت، آویزان
برای پیرهنت بندِ رخت خواهدشد
تمامِ رگ هایم از فشارِ لخته ی خون
شبیه موهایت لَخت لَخت خواهد شد
که خوب خواهد شد روزگارِ زخمی من
که خوب خواهدشد،پس چه وقت خواهد شد
مرا نگاه نکن این درختِ خشک شده
به برقِ صاعقه ای تیره بَخت خواهد شد
#علیرضا_الیاسی
@khial_khater